سياست فرهنگی ژاپن

از دانشنامه ملل

سیاست‌های فرهنگی به اقدامات دولتی، سیاست‌گذاری و اجرای برنامه‌هایی اطلاق می‌شود که از فعالیت‌های هنری و بخش‌های خلاق نظیر نقاشی، موسیقی، ادبیات، سینما، نمایش و ... حمایت می‌نماید. ایده سیاست فرهنگی نخستین بار در سال 1960 در یونسکو مطرح شد و توسعه یافت. در زبان ژاپنی به سیاست فرهنگی بونکا سی‎ساکو (文化政策/Bunka Seisaku) می‌گویند. در اینجا ما نگاهی به سیاست‌های فرهنگی ژاپن و پیشینه آن داریم.

پیشینه سیاست فرهنگی در ژاپن

نه‌کی سیاست فرهنگی ژاپن را در سال‌های قبل از جنگ به سه دوره تقسیم می‌کند.[۱]

دوره نخست از شروع اصلاحات میجی تا سال 1907 یعنی سال برگزاری نخستین نمایشگاه هنر توسط وزارت فرهنگ و آموزش این کشور: در این دوره سیاست فرهنگی ژاپن بر دو ستون جذب فعالانه هنر غربی و احیای هنرهای سنتی ژاپن استوار بود و به خصوص تمرکز بر آموزش موسیقی و هنر غربی قرار داشت.

دوره دوم از 1907 تا 1937 یعنی سال شکل‌گیری آکادمی سلطنتی هنر (帝国芸術院/Tēkoku gējutsuin): این دوره که با برگزاری نخستین نمایشگاه هنر توسط وزارت فرهنگ و آموزش همراه بود، به واسطه برگزاری همین نمایشگاه هنرمندان را تشویق به خلق آثار هنری می‌کرد. این نمایشگاه توسط دولت حمایت می‌شد و آثار هنری هم توسط هیأت داوران انتخاب می‌شدند.

دوره سوم از 1937 تا 1945 یعنی سال پایان جنگ جهانی دوم: در سال 1937 علاوه بر تأسیس آکادمی سلطنتی هنر، نظام اهدای نشان فرهنگ (文化勲章/Bunka Kunshō) هم پی‌ریزی شد که هر سال به کسانی اهدا می‌شد که سهمی به سزا در توسعه فرهنگی کشور داشتند.[۲]

هدف اصلاحات میجی قرار گرفتن ژاپن در ردیف کشورهای پیشرفته و صنعتی بود، لذا سیاست فرهنگی دولت میجی در ابتدا ترویج فرهنگ غربی و اخذ آن بود که منجر به بونمه‌کایکا گردید که قبلا به آن اشاره شد. در این دوره فعالیت‌های فرهنگی دولت نسبتا زیاد بود، اما بعد از آن عموما در زمینه سیاست فرهنگی، دولت ژاپن را موساکو (無策/Musaku) یا بدون سیاست می‌خوانند. این بدان معنی است که دولت ژاپن در زمینه سیاست‌گذاری‌های فرهنگی در اواخر قرن نوزدهم و تا نیمه دوم دهه 1930 عملا فعال نبود و به نوعی منفعلانه بر خورد می‌کرد. به عقیده نه‌کی (1999) در این دوره اقداماتی برای حفاظت از آثار فرهنگی ملموس و نیز اشیاء تاریخی زیر خاکی هم انجام شد که در چهار چوب سیاست‌ها فرهنگی حکومت نبود و مجزای از آن در نظر گرفته می‌شد، بنابراین سیاست فرهنگی قبل از جنگ را می‌توان محدود به هنرهای تجسمی دانست که آن هم ترویج غیر مستقیم این هنرها با اقداماتی چون تجلیل از هنرمندان بود.[۳]

به عبارتی در این دوره فرهنگ بیشتر بر دوش مردم و بخش خصوصی بود. برای مثال در زمینه سینما که سال 1896 از غرب به این کشور وارد شد، دولت هیچ سیاست مشخصی جهت ترویج و ... در پیش نگرفت، گو اینکه گاهی برخوردهایی مانند ممیزی یا ممانعت از پخش فیلمی را انجام می‌داد، اما عموما سیاست مشخصی نداشت. در این برهه زمانی تمامی امور فرهنگی بر عهده بخش خصوصی بود و سینمای ژاپن هم کاملا توسط شرکت‌های سینمایی خصوصی رشد کرد و توانست بسیار هم موفق شود، بطوری که این کشور تنها کشور غیر غربی بود که خیلی زود صاحب صنعت سینما شد.

با شروع جنگ دوم ژاپن و چین در 1931 و یا آن طور که مورخین ژاپنی می‌گویند، با شروع جنگ 15 ساله (1931 تا پایان جنگ جهانی دوم در 1945)، رویکرد دولت ژاپن نسبت به فرهنگ فرق کرد و در زمینه سیاست گذاری فرهنگی فعال شد. البته با توجه به مقتضیات جنگ آن‌ها به دنبال سیاست گذاری‌هایی در زمینه استفاده از فرهنگ و هنر برای تهییج روحیه جنگجویی بودند. همچنین ممیزی و نظارت هم به شدت زیاد شد. در این زمان از اصطلاح بونکا سی‌ساکو (سیاست فرهنگی) زیاد استفاده می‌شد.

بعد از جنگ هم تقریبا این طرز فکر وجود داشت که دولت ارتباطی با فرهنگ ندارد و برای چند دهه تمام هم و غم دولتمردان ژاپنی بازسازی و رشد اقتصادی بود. استفاده گسترده از اصطلاح بونکا سی‌ساکو –سیاست فرهنگی- در سال‌های قبل از جنگ و ذهنیتی منفی که از آن سیاست‌ها وجود داشت، باعث شد تا به نوعی این کلمه در سال‌های بعد از جنگ به تابو بدل شود. لذا دهه‌های نخست بعد از جنگ همچنان شاهد طرز فکر عدم ارتباط دولت با فرهنگ هستیم. با این همه در سال 1949 نقاشی‌های دیواری تالار طلایی معبد هوریوجی در آتش سوزی سوخت و صدمه دید و همین انگیزه‌ای شد تا قانون حفظ سرمایه‌های فرهنگی در همین سال به تصویب برسد که قانونی جامع برای حفاظت از سرمایه‌ها و دارایی‌های فرهنگی بود. همچنین از همین زمان آماده‌سازی و ساخت موزه‌ها و موزه‌های هنر توسط دولت رونق گرفت.

با رشد سریع و بالای اقتصادی ژاپن در دهه 1960 کمک و حمایت مالی از گروه‌های هنری توسط دولت شروع شد. سال 1966 با هدف حفظ، ترویج و انتقال هنرهای نمایش سنتی ژاپن، تماشاخانه ملی (国立劇場/Kokuritsu gekijō/National theatre of Japan) در توکیو بنا گردید و از 1966 برنامه اعزام هنرمندان به خارج از کشور برای کارآموزی شروع شد. سر انجام هم سال 1968 با هدف یکپارچه کردن اداره تمامی این فعالیت‌ها، سازمان فرهنگ (文化庁/Bunka chō/ Agency for Cultural Affairs) تأسیس شد که بعدا به آن اشاره خواهیم کرد.

با ورود به دهه 1970 و تحت شعار «دوره مناطق» و «دوره فرهنگ»، سیاست‌‌های فرهنگی دولت‌های محلی (地方自体/Chihō jitai)[i] به تدریج شروع شد. در این زمان و از آنجا که دولت‌های محلی به خصوص در سطح استان به دنبال مأخذی برای اجرای سیاست‌های فرهنگی خود بودند، وضع آیین‌نامه‌هایی موسوم به «آیین‌نامه توسعه فرهنگی» (文化振興条例/Bunka shinkō jōrē) شروع شد. این آیین‌نامه عموما شامل تعریف فرهنگ، قوانین مرتبط با توسعه فرهنگی، نقش دستگاه‌های اجرایی و نظام نظارت بر اجرا بود. همچنین در این دوره اصطلاح «از جسم به دل» پدید آمد که منظورش این بود که اکنون که به واسطه رشد سریع اقتصادی نیازهای مادی جامعه برآورده شده، دوره توجه به نیازهای روحی و روانی است. بنابراین در این دوره ما شاهد ساخته شدن فضاهای فرهنگی بسیار زیادی توسط دولت‌های محلی در ژاپن هستیم.

بنا بر نظام حمایت مالی از سالن‌های فرهنگی که بعد از تأسیس سازمان فرهنگ تصویب شد، «هر صد هزار نفر یک سالن» هدف گذاری شد و به موجب آن برای ساخت هر تالار که بیش از 1500 متر مربع مساحت، بیش از 500 صندلی برای تماشاگران و بیش از سه اتاق برای تمرین داشت، کمک مالی می‌شد. کمک مالی انجام شده هم کمتر از یک سوم هزینه‌های ساخت بود و بقیه آن باید توسط دولت‌های محلی تأمین می‌شد. این نظام حمایت مالی در سال 1996 ملغی شد، اما تا آن زمان با ساخت و سازهایی که دولت‌های محلی انجام دادند، توانست هدف هر صد هزار نفر یک سالن را کاملا محقق کند و حتی در شهرهایی با ده یا بیست و سی هزار نفر هم سالن‌های بزرگی برای اپرا، نمایش و ... ساخته شد. تعداد ساخت و سازهای فضاهای فرهنگی در دوران رشد اقتصادی به حدی بود که بعدها انتقاد سیاستمداران را بر انگیخت و آن را بیشتر از نیاز جامعه دانستند.

با ورود به دهه 1990 سیاست‌های فرهنگی بیشتر به سمت نرم افزاری و حمایت از گروه‌های هنری و هنرمندان پیش رفت. در سال 1990 ما شاهد تأسیس دو نهاد هستیم که هر دو نقش مهمی در حمایت از هنرمندان دارند. نخست بنیاد توسعه هنر (芸術文化振興基金/Geijutsu bunka shinkō kikin/Japan Arts Council) که زیر مجموعه وزارت آموزش و فرهنگ است. نهادی دیگر که همزمان با صندوق توسعه هنر در 1990 تأسیس شد، انجمن حمایت شرکت‌های تجاری از هنر (企業メセナ協議会/Kigyō mesena kyōgikai/Association for Corporates Support of the Arts) است. این انجمن با این دیدگاه که اقتصاد و فرهنگ دو چرخ یک ماشین هستند و فرهنگ به بالندگی اجتماعی منجر می‌شود، سعی در کمک به توسعه فرهنگی با استفاده از کمک‌ صنایع و شرکت‌های ژاپنی دارد و در واقع رابطی میان صنعت و هنر است.

بعد از جنگ جهانی دوم و تا اوایل دهه 2000، دولت، دولت‌های محلی و بخش خصوصی در مواقع مختلف و در امور مختلف هر کدام وظایفی را در بخش فرهنگ و هنر و نیز ترویج و توسعه آن بر عهده گرفتند و اقداماتی انجام دادند. با این همه تا این زمان ژاپن یک قانون و برنامه جامع نداشت که در آن اهداف مشخص برای سیاست‌های فرهنگی و نیز تقسیم وظایف شرح داده شده باشد. سر انجام سال 1998 «طرح بزرگ توسعه فرهنگی؛ به سوی تحقق کشوری فرهنگی» (文化振興マスタープラン ―文化立国の実現に向けて―/Bunka shinkō masuta puran)[ii] توسط سازمان فرهنگ تصویب و اعلام شد. در این طرح بزرگ موضوعاتی مانند 1- فرهنگ و تحقق زندگی‌ای با کیفیت بالا، 2-فرهنگ و آموزش و پرورش، 3-اقتصاد و فرهنگ، 4-اطلاعات و فرهنگ، 5-جهانی شدن و فرهنگ و 6-مناطق و فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است. همچنین در این طرح بزرگ تقسیم وظایف بین سازمان‌ها و وزارتخانه‌های مرتبط، گروه‌ها و ادارات در دولت‌های محلی و بخش خصوصی به‌شکل آشکار مشخص شده بود. عموما گفته می‌شود بعد از تصویب این طرح است که دولت ژاپن فعالانه در زمینه سیاست فرهنگی وارد شد. در ادامه «طرح بزرگ توسعه فرهنگی؛ به سوی تحقق کشوری فرهنگی»، سال 2001 مجلس ژاپن «قانون پایه‌ای توسعه فرهنگ و هنر» (文化芸術基本法/Bunka Geijutsu kihon hō) را به تصویب رساند که قانونی مربوط به وزارت فرهنگ، آموزش، ورزش و علوم و فنون بود. در ادامه و برای شناخت بهتر سیاست فرهنگی ژاپن، به معرفی این قانون می‌پردازیم.

قانون پایه‌ای توسعه فرهنگ و هنر

این قانون یک مقدمه و چهار ماده دارد. در ماده اول این قانون و در ذکر اهداف آن آمده است که، با توجه به خیر و خوبی‌هایی که فرهنگ و هنر برای انسانیت دارد، این قانون ضمن صحه گذاشتن بر این موضوع به تبیین تبصره‌های پایه‌ای وظایف اجرایی دولت و دولت‌های محلی می‌پردازد و با تشویق فعالیت‌های داوطلبانه افرادی که فعالیت‌هایی مرتبط با توسعه هنر و فرهنگ انجام می‌دهند، تحقق جامعه‌ای بالنده و زندگی سرشار از معنی را پیش می‌برد.[۴]

در ذکر وظایف دولت گفته شده است که باید بر اساس ایده کلی بیان شده در مقدمه قانون، سیاست‌های کلی را تبیین کند و اجرای آن را بر عهده گیرد. در ذکر وظایف دولت‌های محلی هم گفته شده است که آن‌ها باید در ارتباط با دولت مرکزی سیاست‌هایی مبتنی بر خصوصیات و ویژگی‌های منطقه و محل سیاست‌هایی تبیین و آن را اجرا کنند. سایر ماده‌های این قانون بیان کلی وظایف در قبال هنر و فرهنگ است و بر اساس همین مواد قانونی است که در داخل سازمان فرهنگ اداراتی شکل گرفته که بعدا در بیان ساختار سازمان فرهنگ به آن اشاره خواهد شد.[۴][۵][۶]

نیز نگاه کنید به

[i] نوعی سيستم اداره امور مناطق بر اساس خواست مردم آن مناطق است. بر اساس اصل هشتم قانون اساسی ژاپن دولت‌های محلی كه شامل شهرها، شهرستان‌ها، شهرك‌ها و ... است، جهت اداره امور آن مناطق بر اساس خواست مردم آن منطقه دارای اختيارات زيادی هستند.

[ii] 文化振興マスタープラン ―文化立国の実現に向けて―/Bunka shinkō masuta puran/The Cultural Promotion Master Plan: Building a Culturally Oriented Nation.


نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. نه‌کی (1999). ص10.
  2. نه‌کی (1999). ص12-111.
  3. نه‌کی (1999). ص14.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ بونکاگه‌جوتسوکیهون‌هو (2019).
  5. ذاکری، قدرت اله (1402). "فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص116-148.
  6. پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله (۱۴۰۲). جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص151.