سیاستگذاری فرهنگی اسپانیا
سیاست های فرهنگی کشور اسپانیا شامل دوره دیکتاتوری(1939 - 1975)، دوران گذار و سیستم جدید دموکراتیک و عصر حاضر است که در ذیل شرح داده شده است:
دوره دیکتاتوری (1939-1975)
در دوره اول دیکتاتوری، فرهنگ در دوران رژیم فرانکو تحت سانسور شدید دولت بود و کنترلی انحصاری روی اطلاع رسانی و تبلیغات وجود داشت. تاکید بسیاری بر رواج ناسیونالیسم، مذهب کاتولیک وسبکهای هنری سنتی بود. مقامات بر پیشینه امپراتوری اسپانیا تکیه داشته و از کثرتگرایی فرهنگی و تنوع مذهبی جلوگیری میکردند.
در دومین مرحله دیکتاتوری، پس از سالهای شصت، سختگیری در مسایل فرهنگی بهصورت جزئی کاهش یافت و از بعضی از پروژه های نوآورانه، مانند فستیوال سینمای سن سباستین حمایتهایی صورت گرفت. با این وجود، دولت ریتم انجام تغییرات فرهنگی در جامعه و افزایش تقاضا برای دسترسی به فرهنگ را در دسترس کار خود قرار نداد.
دوران گذار و سیستم جدید دموکراتیک
در میان وظایف دولت دموکراتیک اول ،اصلاح نهاد های ناکار آمد، ازجمله نهادهای بخش فرهنگی به چشم میخورد. درسال 1977 وزارت فرهنگ، سکان دار صیانت ازمیراث ملی و توسعه سینما، تئاتر، موسیقی وهنر های دیگر شد که تا آن زمان مسئولیت آنها به عهده وزارت اطلاعات و جهانگردی بود.
قانون 1978 آزادی مطبوعات را تضمین کرد و تنوع فرهنگی و زبانشناختی را به رسمیت شناخت و پروژه ی توسعه زیر ساختهای فرهنگی شروع شد. از برخی موسسات موجود حمایت صورت گرفت و موسساتی جدید نیز به وجود آمد (ارکستر ملی، باله ملی، مرکز نمایش ملی، شرکت ملی تاتر کلاسیک و غیره.).
از اوایل سالهای 80، سیستم جدید دموکراتیک، شیوه عدم تمرکز و تفویض اختیار به مدیریتهای ایالتی و محلی را پیش گرفت که به شکلی صعودی طراحی و اجرای سیاستها را در زمینههای مختلف فرهنگی و آموزشی مدیریت میکردند. از سال 1986 بر ترویج فرهنگ در جامعه تاکید خاصی صورت گرفت و در نتیجه در موارد بسیاری تجهیزات فرهنگی جدیدی توسعه پیدا کرد. موزههای متعدد و سالنهای جدید افتتاح شدند: موزه ملی و مرکز هنر ملکه سوفیا، موزه ملی هنر رومی مریدا(1986)، سالن مادرید(1988)، موسسه هنر مدرن والنسیا و مرکز هنر مدرن جزایر قناری(1989)، قصر فستیوال کانتابریا(1991)، مرکز هنر معاصر گالیسیا و مجموعه هنر تیسن-برنمیسزا(1993)، موزه هنر معاصر بارسلونا و موزه دوموس لاکرونیا (1996).
علاوه بر این رویدادهای بین المللی مانند بازی های المپیک بارسلونا، نمایشگاه سوییا، پنجمین سالگرد کشف امریکا و مراسم پایتختی فرهنگی مادرید در 1992 برگزار گردید که در جهت ارتقای موقعیت اسپانیا در سطح بین المللی و نیز از نقطه نظر فرهنگی بود. در سال1991 موسسه سروانتس با هدف گسترش فرهنگ اسپانیایی در خارج از کشور تاسیس شد.
دوره فعلی
در 1996 وزارت فرهنگ با وزارت آموزش و پرورش ادغام شد و وزارتخانه جدیدی تشکیل شد که در آن امور فرهنگی بر عهده یک وزارتخانه دولتی گذاشته شد و هدف اصلی آن حمایت از بخش میراث تاریخی، به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی، و حمایت از فعالیت های خلاقانه بود. توجه قابل توجهی به بازسازی موزهها، کتابخانه ها، بایگانیها، سالنهای کنسرت، ساختمانهای مذهبی، آثار معماری و مناظر طبیعی (به عنوان مثال،گذر هنرمادرید، موزه ملی هنرکاتالونیا و تئاتر رئال مادرید) اختصاص داده شد. علاوه براین، قوانین جدید به منظور تشویق سرمایه گذاری خصوصی دربخش فرهنگ (قانون بنیادها و حمایت سال 2002) اتخاذ شد.
درسال 2004 وزارت فرهنگ، دوباره از وزارت آموزش و پرورش جدا شد و (فرمان سلطنتی 1601/2004 مربوط به ساختار وزارت فرهنگ) بازسازی گردید ومسئولیت اداره هنرهای زیبا و ذخایر فرهنگی، اداره کل کتاب، آرشیوها وکتابخانهها و مدیریت عمومی همکاری و ارتباطات فرهنگی را بر عهده گرفت.
سازمانهای دیگری که قبلا وابسته به بخش دولتی بودند، (به عنوان مثال موزه پرادو، موزه ملی هنر ملکه سوفیا، کتابخانه ملی، موسسه ملی سینمایی و هنرهای سمعی و بصری و یا موسسه ملی هنرهای نمایشی و موسیقی) دراین زمان خودمختاری پیدا کردند اما همچنان زیر چتر نظارت وزارتخانه باقی ماندند.
"درسال 2008 اداره کل سیاست وصنایع فرهنگی ایجادگردید که جایگزین اداره کل همکاری و ارتباطات فرهنگی سابق شد. این اقدام میتواند تفسیری برای اولویت دهی دولت جدید سوسیالیست به صنایع فرهنگی قلمداد شود. در اواخر سال 2008 برنامه جدید تشکیل صنایع فرهنگیارائه شد. ازسوی دیگر، افتتاح موسسات جدیدی مانند مرکز ملی هنرهای تجسمی، مرکزملی مد، موزه ملی مردم شناسی، موزه ملی تاریخچه هنرهای نمایشی و موسیقی، مرکز ملی حفاظت و مرمت آثار سینمایی، موزه سیرک و موزه بین المللی مدیترانه پیش بینی شد.
مدل فعلی سیاست فرهنگی اسپانیا بر مبنای خواست دولت بر حمایت از فرهنگ استوار است. این مدل که برگرفته از الگوی فرانسوی است بر اساس قانون 1978بر عدم تمرکز دولت در حوزههای مختلف فرهنگ تاکید دارد. با این وجود و در نتیجه فرایند بهبود سازی سیاستهای فرهنگی، میتوان در تمام سطوح حکومت تمایل فزاینده ای را در باز کردن عرصه برای سرمایه گذاری بخش خصوصی و مشارکت شهروندان در امور فرهنگی مشاهده نمود[۱]."
دسترسی به فرهنگ یکی از اصول الهام بخش سیاست فرهنگی اسپانیا از ابتدا تا به حال بوده است و به راستی بخش اعظم سرمایه گذاریهای دولتی در بخش فرهنگ را به خود اختصاص میدهد. با این وجود ایجاد تقاضا ورای فرهنگ عامه، بعنوان پدیده ای بسیار پیچیده تر از آنچه که فرض میشد، بروز نموده است. بعلاوه دموکراتیزه کردن فرهنگ بعنوان حق شهروندان در مشارکت برای تعریف زندگی فرهنگی خود، موضوعی قابل تعمیق در سیاست فرهنگی اسپانیا به شمار میرود[۲][۳].
نیز نگاه کنید به
سیاست های فرهنگی چین؛ سیاستگذاری فرهنگی روسیه؛ سياست فرهنگی ژاپن؛ سیاستگذاری فرهنگی کانادا؛ سیاستگذاری فرهنگی کوبا؛ سیاستگذاری فرهنگی لبنان؛ سیاستگذاری فرهنگی مصر؛ سیاستگذاری فرهنگی سنگال؛ سیاستگذاری فرهنگی فرانسه؛ سیاستگذاری فرهنگی ساحل عاج؛ سیاستگذاری فرهنگی کشور مالی؛ سیاستگذاری فرهنگی سوریه؛ سیاستگذاری فرهنگی سودان؛ سیاستگذاری فرهنگی زیمبابوه؛ سیاستگذاری فرهنگی تایلند؛ سیاستگذاری فرهنگی اوکراین؛سیاستگذاری فرهنگی اردن؛ سیاستگذاری فرهنگی قطر؛ سیاستگذاری فرهنگی سیرالئون؛ سیاستگذاری فرهنگی اتیوپی
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از https://www.realinstitutoelcano.org/
- ↑ برگرفته از https://www.interarts.net/Perfil
- ↑ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)