ادبیات نمایشی در لبنان
تا پیش از نیمه قرن نوزدهم، نمایشنامه به مفهوم جدید آن برای اعراب تقریباً ناشناخته بود. نمایشنامه نویسی در كشورهای عرب برای اولین بار در لبنان ظهور كرد و اولین كسی كه نمایشنامه نوشت،
مارون النقاش (1817-1855) بود. او كه برای تجارت میان لبنان و ایتالیا رفت و آمد داشت، در آن كشور با تئاتر و اپرا آشنا و شیفته این هنر مدرن شد. این شیفتگی عزم او را جزم كرد تا این هنر را به لبنان منتقل كند و چنین كرد. او در لبنان، در سال 1847 متن نمایشنامهای را با عنوان بخیل با الهام از نمایشنامه خسیس مولیر نوشت كه آن را اولین نمایشنامه در جهان عرب دانستهاند [۱].نقاش در سالهای بعد دو نمایشنامه دیگر نوشت، یكی نمایشنامه ابوالحسن المغفل یا هارون الرشید در سال 1849 و دیگر، حسود گستاخ در سال 1853 كه در هر دوی آنها از نمایشنامههای مولیر الهام گرفته بود. پس از او خلیل الیازجی دومین لبنانی بود كه نمایشنامه جوانمردی و وفاداری را در سال 1876 نوشت [۲]. از آن پس هم تعدادی از نمایشنامههای اروپایی به عربی ترجمه شد. نمایشنامهنویسی به عنوان گونهای ادبی از دهههای اولیه قرن بیستم با فزونی گرفتن انتشار آثار ادیبان لبنان و ترجمههایی كه از نمایشنامههای اروپایی صورت میگرفت، تبلور یافت. نمایشنامههای این دوران عموماً متأثر از مكاتب ادبی مدرن نوشته میشد و در آنها به موضوعات اجتماعی و فلسفی و مهمترین مسائل روز پرداخته میشد و نوعی رئالیسم اجتماعی بر آنها غلبه داشت. به عنوان نمونه، میخائیل نعیمه در نمایشنامه پدران و پسران (1917) توجه خود را به چالش سنت و مدرنیته معطوف ساخت كه در زمان خود با استقبال بسیاری روبرو شد؛ سبب این استقبال آن بود كه به جای پرداختن صرف به افتخارات گذشته و پند و اندرز دادن به مخاطبان، به واقعیتهای ملموس و و نقد آن اهتمام داشت. [۳] نمایشنامه نعیمه راه را برای نمایشنامهنویسان بعدی باز كرد تا به طرح و نقد مسائل اجتماعی بپردازند. خلیل مطران در همین دوران تعدادی از آثار نمایشنامهنویسان اروپایی چون شكسپیر، مولیر، راسین و هوگو را به عربی ترجمه كرد. با ظهور نمایشنامههای شعری در آثار نمایشنامهنویسانی چون احمد شوقی در مصر، برخی ادیبان لبنانی نیز به این گونه ادبی روی آوردند كه پیشگام آنها سعید عقل بود. او نمایشنامههای دختر یفتاح را در سال 1935 و نمایشنامه قدموس[i] را در سال 1944 نوشت كه هر دو نمایشنامههای منظوم بودند. در این نوع نمایشنامهها معمولاً به موضوعاتی پرداخته میشد كه با مسائل تاریخی یا اجتماعی مخاطبان ارتباطی نداشت و بدین دلیل استقبال چندانی از آنها نشد و تنها گروههای خاصی از جامعه، مخاطبان آنها بودند. نمایشنامههای اجتماعی اما همچنان مورد استقبال قرار میگرفت .خلیل تقیالدین نویسنده مطرح دهههای سی و چهل قرن گذشته با چنین رویكردی چندین نمایشنامه نوشت كه سرچشمه هنر، مشتی از باد و اگر وكیل مدافع نبود از جمله آنهاست و نویسنده در آنها روحیات اجتماعی مردم لبنان را به نقد كشیده است. [۴] از دهه شصت این قرن، با شكلگیری گروههای تئاتری، نمایشنامههای بیشتری نوشته و ترجمه نمایشنامههای خارجی هم ادامه یافت. توفیق یوسف عواد از جمله نویسندگانی بود كه در این دوران چندین نمایشنامه نوشت كه یكی از آنها گردشگر و مترجم (1962)، نمایشنامهای گفت و گو محور بود. سهیل ادریس، ادیب و داستاننویس معاصر لبنانی هم نمایشنامه شهیدان را در سال 1965 و نمایشنامه گلی از خون را در سال 1969 نوشت. میخائیل نعیمه نیز نیم قرن پس از نوشتن نمایشنامه پدران و پسران، نمایشنامه ایوب را نوشت كه در سال 1967 چاپ و زمینه نشر یافت. انسی الحاج شاعر نوگرای نیمه دوم قرن بیستم كه در بنیادگذاری نمایشنامهنویسی در لبنان سهمی بهسزا داشت، ترجمههایی را از نمایشنامهنویسان بزرگ جهان چون شكسپیر، یونسكو، برشت و كامو به انجام رسانید. [۵]
عصام محفوظ، شاعر، منتقد و نمایشنامهنویس، از چهرههای بارز این گونه ادبی بود كه بسیاری از نمایشنامهنویسان نیمه دوم قرن گذشته، تحت تأثیر او قرار داشتند. از جمله مهم ترین نمایشنامههایی كه محفوظ نوشت میتوان از زنزلخت[ii] (1963)، دیكتاتور (1967)، كارت بلانش (1970) و قتل نام برد كه اولین نمایشنامه سیاسی بود كه توسط یك لبنانی نوشته میشد.[۶] در نیمه دوم قرن گذشته همچنین نمایشنامههای متعددی توسط هنرمندان تأتر لنبان نوشته و عموماً توسط خود آنها نیز كارگردانی شد كه از جمله آنها میتوان به نامهایی چون ریمون جباره، شكیب خوری و یعقوب شدراوی اشاره كرد.[۷]
پاورقی
[i] پادشاه فینیقی
[ii] نوعی درخت پرشاخ و برگ كه در شمال ایران به آن زیتون تلخ میگویند