تاریخ هنر سنگال

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

اثر "ژورژ هاردی" (Georges HARDY) تحت عنوان «هنر سیاه، هنر آنیمیسم سیاهان آفریقا» یکی از منابع مهم علمی است که برای افراد محقق درباره هنر آفریقا بسیار حائز اهمیت است. موضوع این اثر "چهار ضلعی مخرب" نام دارد.  او در این اثر مطالعات فراوانی روی محیط، شرایط زندگی، آب و هوا، تاریخ، روانشناسی سیاهان، ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به عمل آورده است. او غیر ممکن بودن مجزا کردن یک اثر فرهنگی را از مجموعه بافت و شرایطش بدون دخل و تصرف گواهی می دهد.

از نظر "هاردی" اولین عامل اینکه آفریقا تحت تاًثیر آب و هوا است: تاًثیر آب و هوا بدون تردید در آنجا فرمانروایی می کند، در حالی که در جاهای دیگر می تواند تغییر کند. (Hardy, 1927 : 86) این تاًثیر آب و هوا روی همه چیز اثر می گذارد: طبیعت، انسان ها، حیوانات و غیره.

دومین عامل مخرب نیروهای طبیعی است. از نظر هاردی، نیروهای طبیعی در آفریقا به بیشترین میزان خود عمل می کنند، «زیادی خشکسالی یا رطوبت، قحطی، جنگل های وحشی، صحرا، باتلاق همه جا را در بر می گیرد. پدیده های طبیعی (باد، باران، رعد و برق، طوفان ...) بسیار وحشی هستند. جانوران هم وحشی تر هستند (شیرها، پلنگ ها، کفتارها، گرگ ها...) و در کنار ساکنان زندگی می کنند، دسته های میمون که مزارع را تاراج می کنند، انواع مارها، حشرات موزی که بیماری های وحشتناکی را منتقل می کنند، انگار که دسته ای از دشمن جمع شده اند تا در آنجا انسانیت را آزار دهند». (Hardy, 1927: 86-88)

در برابر چنین طبیعت قدرتمند و دشمنی، انسان خلع سلاح شده و می ترسد، او پیشاپیش احساس شکست و تسلیم می کند: «او با تهدید دائمی بلایای طبیعی زندگی می کند» سیل، سوختگی ها به وسیله بادهای خشک، قحطی، حمله حیوانات، بیماری های روانی، طاعون، مالاریا، جزام و غیره... با اینکه طبیعت نعمت های فراوانی در اختیار آنان قرار داده ولی آنها را در یک طبیعت وحشی و دشمن غرق کرده است.

همین طبیعت است که  باعث می شود تاریخ نیز برای آفریقا مخرب باشد چنین طبیعتی باعث می شود که انسان ها تنها به فکر زنده ماندن باشند. تاریخ آفریقا همیشه همراه با نگرانی، بی ثباتی و ناامنی بوده است . ثروتمندان در مناطق غنی و راحت برای زندگی مستقر شده اند ولی بقیه در صحراها و مناطق جنگلی و جاهایی که معماری خوبی ندارد سکنی دارند. این تاریخ غیر منسجم نمی توانست امکان تشکیل یک جامعه ملی و مجموعه عظیم سیاسی را بدهد. برعکس باعث ایجاد فرقه ها و دسته های محلی شده است که هر کدام منافع خاص خود را دارند. (Hardy, 1927: 91)

تنها راه نجات برای انسان آفریقایی در برابر چنین طبیعت و تاریخی حمایت گروه اجتماعی است. اما چنین حمایتی خود به نوبه خود برای انسان مخرب است. بدین معنی که در آفریقا مفهومی به نام «فردیت» نه وجود دارد و نه ارزشی دارد، نهادها و آداب و رسوم فرد را در «جمع» حل می کند. (Hardy, 1927: 101)

سلسله های اجتماعی به او ویژگی می بخشند و برای او جایگاه و عملکرد خاصی مشخص می کند؛ این جایگاه و عملکردها مبنی بر ساختارهای شخصیتی گوناگون هستند (مردم آزاد، بی قید و بند، برده)، مبنی بر طبقات اجتماعی (آهنگران، کفاشان، گریوها، ...)، مبنی بر سن افراد هستند. ابزار بسیار کمی وجود دارد برای اینکه فرد بتواند خود را از قید و بند تعهد اجتماعی رها ساخته و شخصیت خود را تاًیید کند. (Hardy, 1927: 102)

یک نژاد جمعی، آداب و رسوم این سازماندهی را حمایت و تقویت می کند. بنابراین تمام این تضادها و عوامل مخرب و زندگی «جمعی» مانع رشد و شکوفایی استعدادهای شخصی می شوند. پس عملکرد هنر آفریقایی چیست؟ انسان آفریقایی قادر نیست تصور کند و ارزش های فرهنگی خاص خود را بیافریند. او نیاز به یک استاد دارد. این ناتوانی می تواند از دیدگاه های گوناگون بررسی شود. تکنیک های آفرینش هنری به وسیله اروپایی ها یا عرب ها وارد شده اند.  از لحاظ بنیادی، سیستم های جادویی –  مذهبی باعث شده اند که مردم آفریقایی به روحیه آفرینش هنری اعتقادی نداشته باشند. (Hardy, 1927: 148) با این وجود، برتری دادن به جنبه جادویی –  مذهبی بودن هنر آفریقایی و آن را در قالب کوچکی قرار دادن، کمی نا به جا است. هنر آفریقایی نمایانگر زندگی اجتماعی آفریقایی، عملکردهایش و مفاهیم و مشغولیاتش است.

پایه و اساس هنر آفریقایی- سنگالی جادویی و  مذهبی بودن آن است، بدین معنی که جادو و مذهب نه تنها بنیان و سرچشمه الهام هنر است، بلکه بیانگر شکل و بیان جزئیات آن می باشد. در واقع، در آفریقا هنر ساده و بدون مفهوم وجود ندارد. (Hardy, 1927 :10)

از نظر "ژورژ هاردی" (Georges HARDY) وقتی که از هنر کاملاً مذهبی صحبت می کنیم، تنها چند هنر که جنبه مذهبی ندارند باقی خواهد ماند که بیشتر جنبه بومی دارند. از جمله: سرامیک، ساخت سبد، اسلحه، زیورآلات، پارچه های پشمی و نخی، نقاشی ها و مجسمه ها روی دیوارهای کلبه ها یا روی کمان قایق ها. در کل، چیز قابل توجه و شریفی به چشم نمی خورد! برخی اصطلاحات که در مطالعات هنر آفریقایی به کار می روند، این هم آوایی را نشان می دهد: «هنر در خدمت مذهب» و این امری است که "السی لزینژر" (Elsy Leuzinger) به آن اشاره می کند: "هنر در خدمت آنیمیسم" (اعتقاد به اینکه ارواح مجرد وجود دارند)  (Leuzinger, 1962 : 18) و از نظر هاردی، "مجسمه سازی برای بخش اعظم مردم، یک ویژگی مذهبی دارد." (Hardy, 1927: 15) برای درک آن باید "پدیده مذهبی سیاهان" را از نظر هاندری لاواچری (Henri Lavachery) بررسی کرد، مانند اغلب نویسندگان که می خواستند هنر آفریقایی برای آنها قابل درک باشد.(Lavachery, 1954:40) بنابراین بهترین و کاربردی ترین منبع موثق فلسفه ی" بانتو"[1] (Bantoue) از "روراند  پلاسید تامپل" (R. Placide Temple) است.(Temple, 1948:20)  در سال 1938،"مارسل گریول" (Marcel Griaule) در رساله دکتری خود تحت عنوان : «هنرهای آفریقا»  از نظر علمی- تئوری "هنر سیاه" که هنری مبنی بر «جادو – مذهب» است را بررسی کرد. (Griaule, 1947: 20-30) در این تئوری دیده می شود که بخش اعظم هنر آفریقا مخصوصاً تیره ی "دوگون" (Dogons)  تکنیک های مذهبی بوده که هدف آن این است که قدرت ارواح را گرفته و دوباره از نیروی آنها استفاده می کند.

"ژوژر بالاندیه" (George Balandier) خود قبول دارد که انگیزه خلق یک اثر هنری از گروه نشأت می گیرد نه از شخص خاص یا الهامی خاص. هنرمند آفریقایی ابداع نمی کند، او اطاعت می کند و هنر حرفه ی او نیست. برای او آفرینش یک اثر هنری یک امر اجباری است. بنابراین نه تنها در هنر سیاه تحولی نمی بیند بلکه ادعا دارد که این هنر  در حال نزول است. (Balandier, 1951:30) "گافی"  (K. Gaffe) نیز ریشه ی آن را در جادو می بیند. (Gaffe, 1945:15)

-      معرفی هنرهای سنتی و معاصر سنگال

 

آفریقای غربی در مقایسه با آفریقای مرکزی فقط یک تقسیم جغرافیایی نیست. تاریخ این منطقه همیشه به علت همجواری آن ازسمت شمال قاره و مدیترانه تأثیر پذیرفته است. از قرن هفتم، جوامع واقع در منطقه سودان یعنی منطقه ای بین صحرای آفریقا  و مناطق مرزی، به تدریج و با نسبت های نامساوی تحت تأثیر اسلام بوده اند. از آخرقرن 15، اروپایی ها در سواحل سنگال و خلیج گینه حضور یافته و ارتباط این منطقه را با دنیای غرب برقرار ساختند .به علت عدم وجود منابع نوشتاری و بایگانی، شناخت پراکنده ای از تاریخ این منطقه وجود دارد که به واسطه کتاب هایی است که با روش تحقیقات گفتاری ( تاریخ نگاری شفاهی) و یا باستان شناسی جمع آوری شده است.

ملت های آفریقای غربی از جمله سنگال طی هزاران سال ، مجموعه ای گسترده از هنر های تجسمی آفریده اند .دامنه ی این هنرها به شکل های گوناگون و با استفاده از مواد و فناوری های بی شمار خلق شده اند، از نمونه های های صخره ای کنده کاری شده در روزگار باستان و تندیس های سفالین ساخته شده در سال های پیش از آغاز مسیحیت گرفته تا تندیس های سیمانی و دیوارنگاره های شهری در عصر حاضر نمونه هایی از آن هستند .  (L'Art Africain,2020 1-10)

هنرهای تجسمی سنگال، اندیشه های اصلی مسلک ها و جهان نگری های آفریقاییان را در قالب رمز بیان می کنند. با آن که مردم کشورهای اسلامی غرب آفریقا دست کم از سده ی دوازدهم میلادی به بعد به خط عربی نوشته و به زبان عربی تکلم کرده اند، بسیاری از آفریقاییان در سرزمین های واقع در جنوب صحرای آفریقا به معنی کلمه، تا چند نسل پیش، بی سواد به شمار می آمده اند.


در میان گروه های بی سواد سنگالی امروزی، هر شیء هنری، معنی و مفهومی سنگین تری دارد، زیرا به جای آنکه فلان متن مکتوب را تکمیل کند جای آن را می گیرد. برخی از کارهای هنری، به برخی جنبه های حاوی اطلاعات (افشای آن یا پنهان کردن آن) مربوط می شوند و یا به چنین جنبه هایی اشاره می کنند. اما در برخی کارها، خود شیء یک ابزار بیان اندیشه و ارزشی بدون هیچ گونه معادل واقعی است. تقسیم بندی فرعی هنرها به " ظریف " " تزیینی " و " دستی " ، در واقع، مانعی برای شناخت دقیق از قریحه های هنری سنگال است.  

تمامی صدها گروه نژادی ساکن آفریقا از جمله سنگال که به تعداد خودشان دارای زبان های متقابلاً نامفهوم برای یکدیگر هستند، هنرهایی تجسمی آفریده اند که بر حسب اوضاع اقتصادی و شیوه های زندگی، مواد و مصالحی که در دسترس شان است و شمایل های خاص و منعکس کننده ی ارزش هایشان، با هم فرق می کنند.

در این صورت هنر به تعیین و آفریدن فرهنگ یاری می رساند.   این هنر، جزء لاینفکی از زندگی و تفکر سنگالی و نه وسیله ای برای تزیین است. گله داران برای هنرهای تزیینِ شخصی تأکید می کنند. شکارچیان و گردآوری کنندگان کهن، انواع "صورت نگاشت" (تصویرهای نماینده ی کلمات یا اندیشه ها) و (صخره نگاشت  ( (تصویرهای کنده کاری شده بر سطوح سنگ) می آفریدند که در بسیاری از نقاط قاره ی آفریقا پراکنده و یافت شده اند. اما در این میان قبایل کشت گر که در جوامع یکجانشین زندگی می کنند همواره سرچشمه ی اصلی سازندگان تندیس های چوبی و سفالی و کارهای فلزی بوده اند .

هنر، مجسمه سازی، موسیقی و رقص به طور معمول سنگالی در بیان باقی می مانند. مجسمه سازی با انتزاع و ایدئوگرام مشخص می شود که از طریق آن هنرمند بر جنبه مادی تأکید می کند به عنوان مثال یک غزال مجسمه سازی فقط توسط شاخ و گردن  نشان داده می شود تا ایده ها در آن  تجسم راه یابد، یا یک فیل فقط توسط تن عظیم شکل گرفته توسط گوش ها و تنه آن قابل تصویر است. به همین ترتیب، از آنجا که موسیقی سنتی سنگالی نوشته نمی شود ، تخیل نوازنده حیاتی است. این به ویژه در مورد غنچه های نقاشی نقاش سنگالی صدق می کند. آنها که زمانی هنرمندان درباری بودند ، امروزه یک قشر عمدتاً وراثتی مورخان سنتی تر آفریقای غربی هستند که کارهای اجتماعی و فرهنگی مختلفی را انجام می دهند که از شجره نامه و آواز ستایش گرفته تا بازیگران اصلی مراسم دهکده ها هستند. نوازندگان با همراهی خود، معمولاً با کورا (ساز گردن بلند و چند رشته ای سنگال) ، شعرهایی را می خوانند یا قصه هایی می گویند، غالباً از کارهای جنگجویان می خوانند، که تصور آن صحنه ها ممکن است بداهه پردازی باشد. رقص همچنین مدیون بداهه پردازی است، ارائه هایی بسیار متنوع رقص را ایجاد می کنند که عمدتا از سنت های قومی ریشه می گیرند. موسیقی معاصر سنگالی ترکیبی از سبک ها، سازها و ریتم های سنتی است که امروزه حتی با موسیقی غربی نیز ترکیب شده است.

(Senegal – The Arts ,2020, 1-3)

هنر های سنگالی، اشیای مفید و تزیین شدۀ زیبایی چون چهارپایه، صندلی، چپق، قاشق، انبوه ساختمان های تندیس وار و تزیین شده، نقاشی بدن و نشترزنی، اشیای ریزمانند وزنه های طلایی ، پارچه های ظریف و چرم دوزی و انواع شکل های سفال گری و زنبیل بافی را نیزشامل می شوند. ماسك‌ها و مجسمه‌ها از چوب، عاج فيل، برنز، طلا، نقره و يا سفال ساخته مي‌شود.

        همانطور که در بخش صنایع دستی به بحث و بررسی این موضوع پرداخته شده است، باید گفت که هنرها ی تجسمی شامل نقاشی های زیر شیشه، نقاشی های ماسه ای رنگی، مجسمه سازی، نقاشی و هنر چیده مان (انستالاسیون) از جمله هنرهای تجسمی سنگال است که معرف صحنه های روزمره، اشکال بزرگ و حماسه های سنگال، رقصندگان، زنان سنگالی با لباس های سنتی و مارابو ها و غیره است. تاریخچه ی آن به ابتدای قرن بیستم بر می گردد.

        قدمت خلق هنرهای تجسمی در سنگال به قرن بیستم بر می گردد. مانند کشورهای دیگر آفریقائی که هنر های تجسمی توسط اروپائی ها، علاقه مندان به هنر، هنرمندان و کلکسیونرها در ابتدای قرن بیست وارد آنجا شد، اولین ساختار های هنرهای تجسمی به شکل آکادمی شخصی توسط فرانسوی ها وارد سنگال شد. اولین فرانسوی استاد "کوسون"  (Cosson)نام داشت که وکیل عمومی دفتر داکار بود و در سال 1947 اولین "آکادمی آفریقایی هنر های تجسمی" را در داکار تأسیس کرد. در کنار آن "شارل بیه"(Charles Biet)  نیز آکادمی نقاشی خود را در سال 1960 تأسیس و به مرور زمان آکادمی ها شکل گرفتند. 

        در سال 1966 "ایبا اندای"(Iba Ndiaye) و " پاپا ایبرا تال"(Papa Bra Tall)  که خود سنگالی و در مدرسه هنرها تدریس می کردند، بخش "مطالعات هنر های تجسمی سیاه" را راه اندازی و سپس در شهر تیِس "دست بافی ملی" را تأسیس کردند.

        چهره ی لئو پولد سدار سنگور به عنوان یک هنر پرور در رشد هنر های تجسمی و نهاد ها و آموزشگاه ها و "مدره داکار" بسیار تعیین کننده بود. او که در سال 1960 در رأس سیاست قرار داشت، عملکرد نهاد های هنری، تجهیزات و بودجه های پرسنل آنها را کنترل کرده  و از افراد و مدرسان برجسته ای برای اداره مدارس هنر استفاده می کرد. او با کمک "صندوق کمک به هنرمندان و رشد فرهنگ" و با خرید مداوم آثار هنرمندان سنگالی توانست کم کم یک میراث شخصی هنری تهیه کرده که تا سال 1992 تعداد این میراث به 3000 اثر هنری رسید. او همچنین در "مدرسه هنرها" آندره سِک (André Seck) را به عنوان اولین مجسمه ساز مدرن انتخاب کرد. سنگور در سال 1959، در داکار "خانه ی هنرهای مالی" را تأسیس کرد اما در سال 1960 این خانه نام "مدرسه هنرهای سنگال" را به خود گرفت.

        کشور سنگال یکی از معدود کشورهایی است که دارای سنت "سفر نمایشگاه هنر معاصر سنگالی به خارج از کشور" است. این سنت در سال 1974 نهادینه شد. اولین نمایشگاه در سال 1974 از داکار خارج و پس از عبور از اروپا، آمریکا و آسیا در سال 1985 به کشور برگردانده شد. دومین نمایشگاه هم در سال 1990 از داکار خارج که هنوز هم بازگردانده نشده است.

        در سال 1972، "انستیتو ملی هنرها"  (INA: Institut national des arts) جایگزین "مدرسه هنرها"(École des arts)  شد. این انستیتو خود شامل "مدرسه معماری" و "هنرکده و مدرسه هنرهای زیبا" می شد. در سال 1979 هم "هنرکده"(Conservatoire)  تأسیس شد و به آموزش موسیقی مدرن، موسیقی سنتی، رقص و هنر دراماتیک پرداخت.

        در همان سال "مدرسه معماری و شهرسازی"(École architecture et urbanisme)، "مدرسه ملی هنرهای زیبا"(École nationale des beaux arts)  با دو دانشکده رشته هایی از قبیل نقاشی و مجسمه سازی، ارتباطات (گرافیک، دکوراسیون، تصویر سازی، کارتون، تکنیک تولید اطلاعات دیداری ئ صمعی بصری) و محیط زیست (معماری داخلی، عمران، منظره شناسی، مبلمان، ماکت، مدل سازی، مطالعات صنایع دستی و طراحی صحنه را بنیانی کرد. "مدرسه نرمال عالی آموزش هنر" (École normale supérieure d'éducation) نیز برای تربیت استاد در حوزه ی هنر راه اندازی شد.

         پروژه ی الحاق مدارس هنرهای زیبا و هنرکده ها نیز در سال 1996 به پایان رسید. تجدید ساختار فعلی تحت عنوان "مدرسه ملی هنرها"(École nationale des arts)  تمام مدارس آموزش هنری را در هم تلفیق کرده است و مدارس تبدیل به دانشکده شده اند.

پس از سنگور دنیای هنر با مشکلات اقتصادی روبه رو شد و از سال 1980 کم کم ارزش های انتخابی هنرمندان تجسمی جوان عوض و موضوع های قدیمی کنار رفت. تکنیک ها، مواد و روش های بیان نیز عوض شد. "الحاج سی"(El Hadj Sy)  برای اینکه نشان دهد هنر و هنرمند باید از قید و بند هنر آکادمی بیرون بیاید یک نوآوری کرد و با پای خود نقاشی کشید.  

هنر معاصر سنگال در اواخر دوران استعمار ظهور چندانی نداشت، اما مردم اغلب با اين ديد به آن مي‌نگرند که این امر  پاسخي به بمباران شكل‌هاي فرهنگي بيگانه يا نتيجه‌ي استعمار است و به زبان بسيار ساده "هضم فرهنگ غرب" از سوي آفريقا را نشان می دهد. اما در واقع، هنر معاصر در سنگال از طريق نوعي فرآيند "بريكولاژ" (bricolage) یعنی تلفیقی از ساختار ها و انواع هنری آفریقایی قبل و بعد از استعمار خلق شده است. در اين معناي ساختاري و در عادت‌ها و رويكردهاي هنرمندان به خلق هنر ـ نه در تعهد به يك سبك، ابزار، شگرد يا طيف موضوعي خاص ـ است كه اين هنر را مي‌توان به عنوان هنر سنگال به رسميت شناخت. از دهه‌ي 1950 به بعد در آفريقا استقلال سياسي به دست آمد، استعمار پشت ‌سرگذاشته شد و شور و اشتياق فكري و خلاقانه‌ي عظيمي، كه حاصل اين رخداد بود، ايجاد شد. بدين‌ ترتيب، هنر معاصر سنگال از نظر زماني اصالتاً پسااستعماري است، اما بدون ارجاع به زمينه‌هاي تاريخي نمي‌توان آن را توضيح داد. امروز در سنگال هنرهای موجود به دو بخش سنتی و مدرن تقسیم می شود که هر دو در این جامعه فعالانه به حیات خود ادامه می دهد. ( Art Contemporain: Au Senegal,2020: 1-3)

.

از جمله آثاری هنری که دیگر از مدرسه هنر داکار به صورت آکادمیک الهام نگرفتند می توان به موارد زیر اشاره کرد:

-نقاشی هنرمند "فوده کامارا"(Fodé Camara) تحت عنوان "رویای تکامل یادبود گُره" (Rêve Evolution Mémorial Gorée) (1989) که از بوم و روغن تهیه شده است.

-مجسمه های "مصطفی دیمه" (Moustapha Dimé) که جایزه بزرگ رئیس جمهورعبدو دیوپ را به خاطر خلاقیتش از آن خود کرد:

1- "انسانی که می گرید" (L'Homme qui pleure) (1990)

2- "زن"(Femme)  (1991) ویژگی این اثر این بود که از مواد بازیافتی تهیه شده بود. وی پس از آن به هنر چیدمان (انستالاسیون) روی آورد و آثار دیگری را خلق کرد.

        مجله دوسالانه "داک آرت"(DAK'ART)  یکی از مجلاتی است که از ابتدای سال 2000 آثار هنرمندان را چاپ و معرفی می کند. امروزه با مطالعه آثار در این مجله می توان پی برد که هنرهای تجسمی امروزی بیشتر به سمت تکنولوژی کامپیوتری و ارتباطات سوق پیدا کرده است. از جمله این آثار می توان به اثر(نقاشی) "سولی سیسه"  (Soly Cissé)تحت عنوان "شاهدان دردها" (Témoins de douleurs) اشاره کرد که موضوع آن طبیعت مرده است.

        از نقاشی های مدرن امروزی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

-"رویال بزرگ"(Grand Royal) اثر "سیدو باری"(Seydou Barry) ؛ -"دستباف سه همسر"(La tapisserie de Les trois épouses) اثر" ایبو دیوف" (Ibou Diouf)؛ -"ساعت ارواح" (L'Heure des Esprits) اثر "تِ اودور دیوف"(Théodore Diouf) ؛ -"صبح خانوادگی"(Le matin en famille)  اثر "کالیفا گی" .(Khalifa Guèye)

در حال حاضر به علت کثرت آثار این مجله ی"داک آرت" یک شماره به سری خود تحت عنوان "آفریک آرت"(Afrik'arts) اضافه کرده که موضوع آن "هنرهای دیداری درآفریقا مستقر می شود" (Arts visuels. L'Afrique s'installe) است.

        انجمن انفوگرافیست ها(Association d'infographistes) نیز یک انجمن هنری معاصر است که از سال 1998 که اولین آثار انفوگرافیک را در گالری ملی هنر در شهر داکار به اجرا گذاشت و هنوز در همین حوزه فعال است.

گالری ملّی هنر معاصر نیز (نمایشگاه) در تاريخ 29 ژاويه سال 1973 ميلادی توسط رئيس جمهور وقت آقای «عبدو جوف» (Abdou Diouf) در سنگال افتتاح شد. ساختمان اين گالری به سبک استعماری ساخته شده است و دارای يک انبارکالا و يک محل فروش آثار هنری است. گالری ملّی هنر ( GNA) وظايفه ارتقاء هنرهای تجسمی معاصر سنگال در داخل وخارج از کشور را بر عهده دارد.

هنر داستان های مصور و کارتون سازی در سنگال رشد چندانی نداشته است. تنها می توان از آثار "سامبا فال"(Samba Fall)  در مجله ی "لو سولی"(Le soleil)  و یا داستان"تیجان"(Tijan) در مجله ی "لو کوتیدین" (Le quotidien)  نام برد. همچنین داستان "تی تی فون"(Titi fons)  اثر " آلفون مادنی"   (Alphone Mendy) نام دارد که سنگالی ها هر روز آن را دنبال می کنند. شخصیت اصلی داستان "گورگورلو" نام دارد که پدر خانواده و شغل خود را از دست داده و هر روز در خیابان های داکار دنبال یک کار است. این اثربیانگر موضوعات روز است.

        "آیدا اندای"(Aïda N'diaye)  و "پیر سووال"(Pierre Sauvalle)  اولین استدیو تولید و ساخت کارتون را در سنگال در سال  1998تأسیس کردند. نام شرکت آنها "پیکتون"(Pictoon)  است. آیدا اندای مسئول بخش کامپیوتری و پیر سووال مسئول بخش هنری است. معروف ترین اثر آنها "ماجراهای کابونگو لو گریو"(Les aventures de Kabongo le Griot)  نام دارد. (Sylla, 2008: 1-7)

نیز نگاه کنید به

پاورقی

[1] - در سال 1933، پدر پلاسید تامپل به عنوان یک مبلغ مذهبی به کنگوی بلژیک رفت. او همان تفکری را داشت که دیگر همکاران او نسبت به انسان های ابتدائی داشتند : در نزد انسان های بدوی چیزی دیده نمی شود مگر "زمینی تاریک و خالی" terra inanis et vacua) )، "روح انسان هایی که بکر به دنیا می آید و تنها به وسیله ی تجربه شکل می گیرد، بدین معنی که در روح انسان ایده های فطری وجود ندارد. (Gaffiot tabula rasa,1937:790) "انحرافی اساسی"، "ایزدان پرستی مبهم" یا "پوچی کامل".  در واقع تامپل انسان های واقعی را کشف خواهد کرد، تحسین خواهد کرد و دوست خواهد داشت؛ انسان هایی که دارای یک ذهنیت خالص هستند، بدین معنی که درک آنها از دنیایی مبتنی بر روش زندگی، با سیستمی کامل و مجهز است. در نزد بانتو ها خداوند "نیروی بزرگ"، "زندگی قدرتمند" یا " انرژی حیاتی" نام دارد. (Temple, 1945 : 30)

کتابشناسی