شعر و ادبیات مقاومت در افغانستان
شعر و ادبیات مقاومت و جهاد، سابقهای دیرین در افغانستان دارد، در دوران معاصر، با بروز جنگ داخلی بین خانواده سدوزایی که درنهایت به حمله اول انگلیس به افغانستان منجر شد و سپس بروز دومین حمله انگلیس به افغانستان در زمان امیر شیرعلی خان، بعد کشتارهای خونین و نسلکشیهای عبدالرحمان خان و سپس آخرین حمله انگلیس به افغانستان در ۱۹۱۹ در زمان امانالله خان و مبارزات طولانیمدت، مردم افغانستان علیه دشمنان و چپاولگران خارجی، فصل تازهای در ادبیات باز کرد. همچنان که مردم افغانستان هربار برای بیرونراندن متجاوزان از خاک خود و در راه آزادی، پشتبهپشت هم داده، جان برکف، پیکار کردند و دلاوریهای شگفت نشان دادند، شاعران و صاحبطبعان نیز فداکاریهای رزمندگان و قهرمانان را در قالب الفاظ ریختند.
بهاینترتیب، وظیفه تاریخی و ملی خویش را در این نبردها انجام دادند. علاوه بر هزاران شعر و سرود ملی ثبت نشده که برای برانگیختن مجاهدان راه آزادی سروده شد، منظومههای حماسی مستقلی نیز پدید آمد. یکی از این منظومهها، اکبرنامه حمید کشمیری است. اکبرنامه به نام سردار و پیشوای بزرگ جنگ اول افغانستان و انگلیس، یعنی وزیر محمد اکبر خان، فرزند امیر دوستمحمد خان، نام نهاده شده است. اکبرنامه در بحر متقارب و وزن شاهنامه فردوسی در سال ۱۲۶۰ هجری قمری، تنظیم شده است، هرچند از نظر ترکیب الفاظ و انسجام عبارات و هنر شعری با شاهنامه حکیم طوس اصلا قابل قیاس نیست؛ از نظر برانگیختن احساسات مردم بدان پایه بودکه انگلیسها را برآن داشت تا به مقابله با آن برآیند. نتیجه این کوشش منظومهای است به نام «ظفرنامه یا محاربه کامل» که شاعری قاسمعلی نام با گرفتن مزدی گزاف از انگلیسها، همین جنگ را به دلخواه آنان در بحر متقارب و وزن اکبرنامه به نظم درآورد. در این میان منظومه حماسی دیگری به نام «جنگنامه» هم در شرح جنگ اول افغان و انگلیس و ذکر پیکار مبارزان افغانی سروده شد. یکی از عواملی که باعث مداومت شاعران و نویسندگان افغانی در سرودن اشعار حماسی و مقالات و مطالب مربوط به جنگهای سهگانه افغان و انگلیس از دوره پس از استقلال تا امروز شده است، انجام مراسمی است که هرسال برای تجلیل از قهرمانان و رزمندگان راه آزادی و تجدید افتخارات گذشته به نام جشن استقلال افغانستان برپا میشود.[۱]
قبل از بروز بحرانها در افغانستان در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، شعر مقاومت در افغانستان هنوز هم وجود داشت؛ ولی مقدار آن کمتر بود. تنها شاعری که قبل از انقلاب با شعرش مردم را برای بهدستآوردن حقوقشان و مقابله با باطل تحریک و تحریص میکرد، شهید سید اسماعیل بلخی بود که بهحق میتوان او را پدر شعر مقاومت افغانستان نامید. شهید بلخی از هر زاویهایکه مینگرد، نگاهش یک نگاه انقلابی و مبارز است، حتی وقتی میرود به سراغ مراثی مذهبی و مثلا حادثه کربلا، بازهم آن بعد سیاسی و حماسی حادثه کربلا را بیشتر مطرح کرده تا دیگر ابعاد آن را.[۲] مهمترین نمود شعر و ادبیات مقاومت، پس از بروز کودتاهای کمونیستی در افغانستان و متعاقب آن مداخله نظامی شوروی و حوادث بعدی بروز کرده است. طی چند دهه جنگ و بحران، آثار اکثر شعرا و نویسندگان، متأثر از جنگ بوده و نوعی ادبیات جنگی و جهادی شکلگرفت و سهم عمدهای در ادبیات پیداکرد و تأثیر عظیمی بر نهضت مقاومت و مبارزه مردم علیه متجاوزان گذاشت. تفاوت شعر و ادبیات مقاومت با انواع دیگر،
«درهمان ستیزندگی، تمایل به ایستادگی و روح پایداری آن است. شعر مقاومت دارای رسالت خاص خود است؛ اول: شعر مقاومت همیشه بهگونهای با زبان ساده، صریح و صادق برای بیان اهداف راستین یک نهضت است. دوم: شعر مقاومت ترسیمکننده ارزشها و سمبلهای حماسی ملت و قومی است که قیام کرده است و سوم: این شعر محرک جدی و بیواسطه احساسات یک ملت برای جهتیابی نیروها بهسوی درهم کوبیدن تهاجم است».[۳]
شعرایی مانند سید فضلالله قدوسی، سید ابوطالب مظفری و مجدکاظم کاظمی از پیشگاهان شعر و ادبیات مقاومت هستند. منتقدان میگویند، شعر و ادبیات مقاومت پدید آمد؛ ولی به دلیل مهاجرت گسترده، بههمریختگی شدید اجتماعی و اقتصادی و بسیاری مشکلات دیگر رشد و شکوفایی کافی پیدا نکرد و جایگاه لازم را در بین مردم به دست نیاورد و شعرا و نویسندگان
«نتوانستند آنگونه که باید، از طریق ارائه و خلق آثار مختلف ادبی و هنری به معرفی جهاد و نهضت و همراهی با آن برخیزند. ماهیت جنبشی با عنوان «ادبیات و هنر مقاومت افغانستان» هنوز بهخوبی روشن و آشکار نیست».[۴]
و بهاندازه کافی همپای انقلاب و مبارزه مردم افغانستان حرکت نکرده است، شعر و ادبیات مقاومت در دوران تهاجم اتحاد شوروی یک سمتوسو، در زمان خروج شوروی و بروز جنگهای داخلی بین احزاب و گروهها سمتوسویی دیگر و در دوران حاکمیت طالبان، جهتگیری و رنگوبوی دیگری پیدا کرد.[۵]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ مولایی، محمدسرور (بیتا). شعر معاصر افغانستان. (بینا)، ص 11و 12.
- ↑ ملک جعفریان، م. ح (1371). شانههای زخمی پاییز. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،ص ۸۹- ۸۸.
- ↑ ملک جعفریان، م. ح (1371). شانههای زخمی پاییز. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ص 80و 81.
- ↑ ملک جعفریان، م. ح (1371). شانههای زخمی پاییز. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ص 10.
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 276-279.