مسیحیت در چین
موج دوم مسیحیت در چین
چنانچه ورود عیسویان نسطوری ایرانی به سرزمین چین را موج نخست ورود مسیحیت به این كشور به شمار بیاوریم، موج دوم مسیحیت را فرقهی راهبان سائل(درویش) فرانسیس در چین به راه انداختند. این فرقه نام رسمی فرقهی کاتولیک واعظان و مبلغان سیاری بود که از درون فرقهی فرانسیس به دست قدیس آسیسی(1226-1181 میلادی) که شهرتی اسطورهای داشت، به وجود آمدند. او یک شوالیهی ماجراجوی شجاع و مبلغی بیباک بود که بدون توسل به شمشیر در پی مسیحی کردن اعراب بادیهنشین مناطق بین سوریه و عربستان برآمد.
در قرن سیزدهم میلادی، درویش راهبان فرقهی فرانسیس بهعنوان سیاحان و مبلغان مذهبی، سر از دربار مغولان در قره قوروم آسیای مرکزی و سپس در سرزمین ماوراء بحار درآوردند. در این دوران پاپهای کلیساهای کاتولیک رومی امیدوار بودند بتوانند مغولها را علیه ترکان مسلمان باخود متحد کنند. اما این مبلغان سر از چین تحت سیطرهی مغولان درآوردند در حالی که در این سرزمین هنوز بقایای پیروان نسطوری بهصورت پراکنده حضور داشتند، اگرچه دیگر انگیزهی تبلیغ مسیحیت را از دست داده بودند. نخستین اسقف اعظم کاتولیک فرانسیسی به نام جان مونتوکوروینو((1307)John of Montecorvino)، از یک مسیر صعب العبور زمینی از اروپا عازم چین شد و در خانبالغ(پکن) اقامت گزید. گفته شده وی تا سال 1328 میلادی که فوت کرد توانست حدود 6000 نفر را در پکن غسل تعمید بدهد. ظاهرا، اکثریت مؤمنان کاتولیک را نسطوریان ترک تبار، بهویژه، رعایای شاهزادهی انگوتی بهنام جرج که پایتختش شهری بین مغولستان داخلی و خارجی بود، تشکیل میدادند. بقیهی گروندگان کودکان فقیری بودند که وی آنها را خریداری کرده و تعلیم داده و دستهی کری را تشکیل داده بود. موج تیلیغات این فرقه از مسیحیت حتی به شهر چوانجو در سواحل شرقی چین نیز کشیده شد. در قرون وسطی شهر و بندر چوانجو ابر شهری بود که سیاحان و بازرگانان مسلمان ایرانی و عرب بازار و بندر این شهر را رسما در اختیار گرفته بودند.
اما وقایعی که در این دوران رخ داد، باعث شد دوران تبلیغات مسیحیان فرانسیسی در چین حتی کوتاهتر از نسطوریان و تنها چهل سال دوام بیاورد و سرانجام با شکست مواجه شد. دلیل این عدم موفقیت یکی عدم توجه آنها به ادیان بومی چینی و مبارزهی علنی با بیخدایان چینی و دوم معطوف شدن تلاش آنها به طبقهی حاکم مغول و جمعیت خارجی مقیم چین بود. با از میان رفتن سلطهی مغولان در چین، مسیحیت نیز برای دومین بار از چین رخت بربست و در سال 1369 میلادی، آنان از پکن بیرون رانده شدند و تا آمدن یسوعیان نتوانستند مجددا به شهر بازگردند. بدین ترتیب چین شاهد دومین مرحله از محو مسیحیت از این کشور میشود.
مبلغان یسوعی و موج سوم مسیحیت در چین
در قرن چهاردهم، بسیاری از حوادث و پیشامدهای پیش بینی نشده به فروکش کردن تبلیغات مسیحیت در چین کمک کرد. از جمله میتوان به فراگیر شدن مرگ سیاه(طاعون) در اروپا و روی کار آمدن سلسلهی مینگ(1368 میلادی) در چین اشاره کرد که ادیان و آیینهای سنتی و بومی چین را به ادیان خارجی ترجیح میدادند. گفتنی است که پیش از آمدن مبلغان یسوعی، مسیحیت در چین اثر کمرنگی در فرهنگ و جامعهی چین گذاشته بود. ضمن اینکه هر موج جدید از مبلغان کاتولیک که به چین میآمدند از حضور و فعالیت گروههای همکیش پیشین خود بیخبر بودند.
سومین مرحلهی مسیحیت در چین با آمدن مبلغان یسوعی کلیسای کاتولیک در سال 1797 میلادی شروع شد. این مبلغان سوار بر کشتیهای تجاری اروپاییها وارد سرزمین چین شدند. آنها در دوران اوج رنسانس در اروپا به چین آمدند، یعنی زمانی که فعالیت ضد اصلاحات موجب قوت گرفتن کلیسای کاتولیک شده بود. لذا مبلغان مسیحی مشتاقانه به دنبال بسط و گسترش دین خود در آسیا و هند و چین بودند. سیاحان و بازرگانان پرتغالی مستقر در ژاپن نیز در این زمینه به کمک آنها شتافتند. این مبلغان در اواخر دوران سلسلهی مینگ و اوایل دوران چینگ در 13 استان چین اقدام به راهاندازی کلیسا کردند. در سال 1610 تعداد پیروان کلیسا در چین حدود 2500 نفر بود ولی در 1617 شمار آنان به 13000، و در 1636 بالغ بر 38200 نفر، و در سال 1650 به 150 هزار نفر رسید[۱]. شخصیتهای سیاسی مهمی همچون شوگوانگچی و لیجیزائو و خواجگان درباری مثل پانگتیانشو و روو سه و حتی خود امپراتور یونگ لی از مینگ جنوبی، ملکه اش، و دواگر ملکهی مادر، و ولیعهدش، همگی به کیش مسیحیت گرویدند. این امر نشان میدهد که در اواخر دوران مینگ و اوایل سلسلهی چینگ، مسیحیت به صورت وسیع گسترش یافته بود.
اصولا، چینیها با هرگونه تلاش به منظور تحمیل ایدئولوژیهای بیگانه مخالف بودند. به همین جهت بود که وقتی یسوعیان به عنوان سومین مرحله از هجوم مسیحیان به چین آمدند، با توجه به سابقهی بدی که از گذشته نسبت به آنان وجود داشت، نه در کسوت مبلغان مذهبی بلکه ابتدا تحت عنوان تکنیسینهای سودمند و افراد دانشمند در این کشور ظاهر شدند. ریاضیات، نجوم، جغرافی، هیدرولیک، تقویم و گاهنامه، توپسازی و حتی نقاشی از جمله علومی بودند که یسوعیان از طریق معرفی آنها به چینیان وارد این کشور شدند[۲].
ماتیو ریچی(Matteo Ricci)، معروفترین مبلغ مسیحی بود که پیش از آمدن به چین، 4 سال در هند تحت تعالیم اساتید برجستهای در مورد چین و چگونگی تبلیغ در میان مردمان این سرزمین مطالعه کرده و در ماکائو با زبان چینی آشنا شده بود. وی در ماه اوت سال 1582 میلادی به همراه شخص دیگری به نام میشل روگری، برای تأثیر گزاری بیشتر، ابتدا با لباس راهبان بودایی و سری تراشیده وارد چین شد و تازمان مرگش هرگز این کشور را ترک نکرد[۳]. این دو مبلغ وقتی متوجه شدند آیین بودا در جامعهی چین از جایگاه بالایی برخوردار نیست، تصمیم گرفتند برای تبلیغ مسیحیت از راه کنفوسیوس وارد شوند. لذا موهای خود را بلند و لباس راهبان کنفوسیوسی را بر تن میکنند. ماتیو ریچی و همراهانش در پکن اقامت گزیده و تمام آموختهها و تجربههای خود را به کار بردند تا چینیان را مسیحی کنند و با مسیحی کردن افراد مهمی از جمله چند تن از نخبگان کنفوسیوسی، به توفیقاتی هم دست یافتند. مبلغان یسوعی با معرفی دستاوردهای علمی اروپا در زمینههای ریاضی، نجوم، تلسکوپ، از آن برای پیشبرد تبلیغ مسیحیت استفاده کردند. مبلغان مسیحی تحت آموزشهای ماتیو برای تأثیرگذاری بیشتر و جذب نخبگان و عامهی مردم چین، برای خود نام چینی انتخاب و با پوشیدن لباس چینی و پذیرش شهروندی چینی و رعیتی پادشاه چین، موفقیت بزرگی به دست آورده و با تواضع و بردباری درهای فروبستهی امپراتوری سلسلهی مینگ را برای ورود عناصر خارجی تا اندازهای گشودند. این توفیقات حتی در دوران سلسلهی چینگ نیز استمرار یافت.
با اینکه در دورانهای تانگ و یوان نیز مسیحیت دو بار عمدتا توسط مبلغان و کشیشان ایرانی وارد چین شده بود، ولی هرگز تلاشی برای معرفی تفکرات و اندیشههای فلسفی مسیحی صورت نگرفته بود. بنابراین میتوان ماتیو ریچی را نخستین مبلغ مسیحی دانست که چینیان را به شکل همه جانبه و براساس نظام خاص تبلیغاتی کلیسا با این دین آشنا کرد. ماتیو ریچی جمعا نوزده اثر به زبان چینی تألیف و ترجمه کرد که یکی از آنها ابداع روشی برای آموزش زبان چینی برای خارجیان، بهویژه مبلغان مسیحی، بود که تلفظ زبان و واژگان چینی را با استفاده از حروف لاتین آسان میساخت[۳]. کتاب دیگر او «هیأت اعزامی مسیحیان به چین» است که اثر بسیار مهمی در زمینهی چین شناسی به شمار میآید[ii].
پس از مرگ ریچی، اختلافاتی پیرامون چگونگی اجرای آداب و مناسک دینی و روش تبلیغ مسیحیت، چگونگی کنار آمدن با باورهای سنتی چینیهای تازه مسیحی شده، دامنگیر جانشیان وی شد و دسیسههای دربار نیز برای آنان گران تمام شد. این مناقشات مدتهای مدیدی ادامه یافت، 8 پاپ برای حل این مشکلات تلاش کردند و دانشگاههای معتبر اروپا درگیر این مباحث شدند. رم در حل مناقشهی تناقض اعتقادی که چینیهای تازه مسیحی شده و مبلغان یسوعی با آن روبرو شده بودند، ابتدا دچار تردید شد ولی سر انجام از مخالفان اجرای مناسک سنتی چینی حمایت کرده و فتوایی به شرح زیر صادر کرد:
«چینیان باستان بتپرست بودند و چینیان جدید ملحد؛ آثار کلاسیک کنفوسویسی و حتی آثار منتشر شدهی یسوعی به زبان چینی عقایدی را آموزش میدهند که متناقض با ایمان و اعتقاد مسیحی است؛ مناسک دینی نیا پرستی نامشروع است، به این دلیل که این مناسک به محضر ارواح اجداد نثار میشود و لذا متضمن بتپرستی و خرافهپرستی است، شخص کنفوسیوس به شکل آشکار و عمومی، یک بتپرست و بهصورت شخصی، ملحد است و نباید توسط مسیحیان همچون قدیسی بزرگ انگاشته شود.»
اساسا این تصمیم بدین معنا بود که یک چینی تازه مسیحی شده باید میان«چینی بودن» و «کاتولیک بودن»یکی را انتخاب کند. در واقع، هر اندازه که مسیحیت در شیوهی زندگی چینیها بیشتر مداخله میکرد، چینیها با خشونت بیشتر با آن و حامیان سیاسی-نظامیاش یعنی غرب، مخالفت میکردند. و چون این گونه دخالتهای ناروا با هویت فرهنگی و ملی مردمان چین در تناقض بود، دربار امپراتوری چینگ، در سال 1724 میلادی، با صدور حکمی تبلیغ مسیحیت در این کشور را ممنوع اعلام کرد. با صدور این حکم به موج سوم و فصل مهمی از تاریخ کلیسای کاتولیک در چین قاطعانه خاتمه داده شد. اگرچه واتیکان بدون توجه به این ممنوعیت تلاش کرد همچنان در امور مسیحیان چینی دخالت کند، ولی امپراتور کانگشی ضمن سرزنش نمایندهی پاپ که در سال 1720 به دربار آمده و خواستار پیروی مسیحیان چینی از واتیکان شده بود گفت:
«چین جایی برای کاتولیکها نیست و باید تبلیغ برای این دین ممنوع شود»[۱].
موج چهارم، ورود مبلغان پروتستان
با اعلام ممنوعیت مسیحیت در چین، این دین تا زمان بروز موج دیگری از تبلیغات تبشیری در این سرزمین به فعالیت پنهانی روی آورد. در موج چهارم، مبلغان پروتستان بسیار برجستهتر ظاهر شدند، در حالی که مبلغان کاتولیک مجبور بودند به خاطر دستور پاپ به کشورشان بازگردند. این رویداد در قرن نوزدهم اتفاق افتاد یعنی زمانی که چین تحت حاکمیت منچوها به دلیل ضعف شدید بهصورت فزایندهای در دفاع از کشور در مقابل قدرت و توان نظامی قویتر نیروهای امپریالیستی غرب ناتوان شده بود. البته این موج جدید از فعالیتهای تبشیری پروتستانی مورد حمایت دیپلماسی قایقهای توپدار متجاوزین غربی قرار گرفت که از ویژگیهای برجستهی رفتار غرب در مقابل جهان غیر غرب بود. احساس خطر چینیها در برابر مسیحیت، پس از جنگ تریاک(1840) که قدرتهای اروپایی با پشتیبانی نظامی خود، تهاجم دینی مبلغان مسیحی را تقویت کردند، شدت گرفت. طلایه داران و مبشران مسیحی مصمم بودند با اقدامات تبلیغی صلح آمیز و یا از طریق مداخلهی نظامی، چین را از درون تغییر دهند. حادثهی قیام تایپینگها نشان داد که چگونه یک آرمان و ایدئولوژی نیمه مسیحی میتواند در صورت کسب قدرت، کل سیستم و نظام مبتنی بر کنفوسیوسی را در چین به نابودی کشاند.
در این مرحله از ورود مسیحیت به چین، نیروهای نظامی کشورهای اروپایی، تجار و بازرگانان غربی، دیپلماتهای اروپایی و میسیونرهای گستاخ مسیحی با هم همکاری کرده و دوشادوش یکدیگر و با تمام توان و قدرت خود، وارد سرزمین چین شدند. حاصل این همکاری چیزی جز تجاوز، اشغال مناطق و بنادر بیشتر، و تحمیل قرار دادهای ننگین سیاسی و تجاری و اخذ غرامتهای کمر شکن و تثبیت حضور نیروهای اشغالگر و صدور مجوز تبلیغ آزادانهی میسیونرهای مسیحی در سرتاسر چین برای این کشور و مردم آن در پی نداشت.
ورود رابرت موریسون(Robert Morrison)مبلغ کارکشتهی پروتستان به ماکائو در 4 دسامبر 1807، آغازی بر حضور و فعالیت این فرقه از مسیحیت در چین به شمار میرود. وی که به زبان چینی آشنا بود، طی 12 سال تلاش، انجیل مقدس را به زبان چینی ترجمه کرد و با تلاشی 16 ساله یک فرهنگ لغت چینی برای استفادهی اروپائیان تدوین نمود. میسیونر دیگری که برای گسترش پروتستان در چین بیش از دیگران تلاش کرد یک مبلغ انگلیسی بهنام هودسون تایلر(Hudson Taylor) بود که در سال 1854 وارد این کشور شد. به قول کِنت اسکارلاتورت، وی با نفوذترین مبلغ مسیحی و یا جزو 4 یا 5 خارجی صاحب نفوذ بود که در قرن نوزدهم وارد چین شد. از 8500 مبلغ مذهبی که در آن زمان در چین مشغول فعالیت بودند، 1000نفر از آنها متعلق به گروه میسیونری تایلر بود. تایلر که ابتدا با انجمن انجیلیان در چین همکاری میکرد، به دلیل اختلاف در روش تبلیغ، از این انجمن استعفا داد و در سال 1865 گروه مسیونری مستقلی را تأسیس کرد. یکی از اهداف وی تلاش برای تشکیل کلیسای مستقل چینی بدون دخالت خارجیها بود. وی تشکیلاتی بهنام ( میسیون داخلی چین) به راه انداخت که بزرگترین گروه میسیونری در چین بود و گفته میشود عظیمترین جمعیت مسیحی شده در چین توسط وی و این تشکیلات صورت گرفته است. اغلب مبلغینی که با تایلر همکاری میکردند از کشورهای انگلیس، آمریکا، سوئد، فرانسه، آلمان، سوئیس و یا هلند آمده بودند.
در سال 1826 امپراتور دائوگوانگ، طی فرمانی تبلیغ مسیحیت را در چین ممنوع و طبق این قانون، اروپاییانی که برخلاف این دستور عمل میکردند را به اعدام محکوم میکردند. همچنین، طبق این فرمان، چینیهای مسیحی شده که دست از عقاید خود برنمیداشتند را به عنوان برده در اختیار مسلمانان منطقهی غرب و سین کیانگ قرار میدادند.
تشکیل دولتی مسیحی با حمایت مسیونرهای خارجی
با تضعیف امپراتوری چینگ در نیمهی دوم قرن نوزدهم در اثر مداخلات ماجراجویانهی قدرتهای غربی و گسترش فعالیتهای میسیونرهای مسیحی از یک سو، و فراگیر شدن نارضایتی عمومی مردم از نالایقی حکومت داخلی و زورگوییهای متجاوزین خارجی از سوی دیگر، زمینه برای قیام و شورش همگانی فراهم شد. رهبری این شورش را فردی بهنام هونگ شیوچوان(Hong Xiuquan)، معلمی روستایی برعهده گرفت. وی که با خواندن کتابی تحت عنوان«کلمات پند آموز زمان (Good Words for Exhorting the age)» تحت تعالیم مسیحیت قرار گرفته بود، ادعا کرد که از سوی خدا برای نجات بشریت مأموریت دارد. وی با برداشت و تفسیرهایی خاصی از مسیحیت اقدام به نوشتن وانتشار مقالاتی همچون روشهایی برای رهایی، روشهایی برای بیدار ساختن مردم جهان، و روشهایی برای برپاخاستن مردم جهان، به انتشار افکار خود پرداخته و از مردم خواست تنها خدا را بهپرستند. هونگ شیوچوان، آیینهای کنفوسیوس، بودیسم و فرهنگ سنتی چین را با اندیشههایی از مسیحیت تلفیق و خود را برادر کوچک عیسی مسیح خواند. مسیحیت وی سپس با همکاری چند نفر از دوستان و همفکرانش انجمنی تحت عنوان«انجمن خدا پرستان» تشکیل و به تبلیغ برابری و مخالفت با تجاوزگران خارجی پرداخت. کارگران و کشاورزان فقیر به تنگ آمده از ظلم و ستم تجاوزگران خارجی و حکومت نالایق داخلی، سریعا از او حمایت کرده و در سال 1847 نخستین شورش علیه حکام محلی شکل گرفت. با گسترش نفوذ این نهضت، هونگ، در سال 1851 ارتش تایپینگ را تشکیل و خود را پادشاه آسمانی نامید و مناطق مختلفی از استان شاندونگ را تسخیر و با وضع مقررات جدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به نفع کارگران و کشاورزان و زنان، محبوبیت نهضت را توسعه داد. شکست پیاپی ارتش چینگ از شورشیان تایپینگ، زمینه را برای الحاق برخی از واحدهای ارتش ملی و شورش برخی از اقوام و نژادها به نفع شورش تایپینگها بیشتر فراهم شد. هونگ شیوچوان، پس از گسترش مناطق تحت نفوذ در شرق و شمال و جنوب چین، «پادشاهی بزرگ صلح آسمانی» را به پایتختی نانجینگ اعلام و رفته رفته خود به یک نظام فئودالی دیگری با همان خصوصیات تبدیل شد. با شروع اختلافات در میان رهبران شورش، انشعاباتی در نهضت ایجاد و این شورش که بزرگترین شورش دهقانی در طول تاریخ چین لقب گرفت، تضعیف و سرانجام در سال 1868 به شکست کامل انجامید و از میان رفت[۱]. این شورش با همکاری نیروهای فرانسه و انگلیس و ارتش امپراتوری فرو نشانده شد و در اثر جنگ و گرسنگی ناشی از قحطی همزمان، بین 20 تا 30 میلیون نفر جان خود را از دست دادند و آن را جزو پرکشتارترین شورشهای تاریخ جهان قرار داد[۱].
آنچه در این شورش قابل توجه است، حمایت گستردهی برخی از مسیونرهای مسیحی از رهبری این قیام است.
شورش بوکسورها علیه متجاوزان و میسیونرهای خارجی
نخستین جنگ تریاک(1842-1840)، نقطهی عطفی در تاریخ چین به شمار میآید. با شکست چین در این جنگ و تحمیل قراردادهای ننگین به دربار، از سویی سیل کالاهای خارجی و بریتانیایی از طریق بنادر آزاد تجاری در اختیار آنها، وارد چین شده و به بخش کشاورزی و تولیدی این کشور لطمات جبران ناپذیری وارد کرد. از سوی دیگر، با باز شدن دست مسیونرهای مسیحی که همدست نیروهای اشغالگر و دست نشانده و جاسوس آنها به شمار میآمدند، افزون بر تبلیغ مسیحیت، و تحقیر آیینها و فرهنگ سنتی چین، علاوه بر دلالی برای تجار و بازرگانان خارجی، خود نیز به کارهای تجاری پرداخته و عرصه را برای بازرگانان چینی تنگ کرده و موجب خشم و نفرت مردم از نیروهای خارجی، تجار و بازرگانان غربی و میسیونرهای مسیحی گردید. فشار روزافزون روحی و روانی زندگی تحت اشغال خارجی، مالیات سنگین وضع شده از سوی دربار، ظلم و بیرحمی ملاکان و زمینداران، در کنار قحطی و گرسنگی توانفرسا، طی ده سال پس از جنگ تریاک، زمینه را برای بیش از 100 مورد قیام و شورش در سرتاسر چین فراهم ساخت که قیام بوکسورها در ادامهی همین شورشها و در واقع، واکنشی به فعالیت نامحدود مسیحیان در چین به شمار میآید.
گفتهی مشهوری از یکی از درباریان امپراتوری در خصوص مسیونرهای مسیحی نقل شده که بیانگر عمق و میزان تنفر مردم چین از فعالیت این گروه است. وی خطاب به غربیها گفته:
«شما اگر تریاک و میسیونرهای غربی را از این کشور بیرون ببرید، در آنصورت به شما در چین خوشامد گفته خواهد شد.»
عوامل مؤثر در قیام بوکسورها
در پیدایش و فراگیر شدن قیام بوکسورها، عوامل مختلف داخلی و خارجی تأثیر گذار بودند که پارهای از این عوامل به شرح زیر است:
* - بحران بین المللی و رقابت قدرتهای اروپایی مستقر در شرق آسیا در کنار امپراتوری ژاپن؛
*- ضعف روزافزون امپراتوری حاکم به دلیل شکستهای پیاپی از استعمارگران غربی بهویژه طی دو جنگ تریاک در سالهای 1840 و 1857؛
*- تحمیل قرار دادهای ننگین سیاسی و اقتصادی از سوی قدرتهای غربی علیه امپراتوری رو به زوال چینگ؛
*- گسترش بیسابقهی فعالیتهای مسیونرهای مذهبی و چنگ اندازی آنها در تمامی شئون سیاسی، اقتصادی، علمی، آموزشی و دینی و اعتقادی کشور چین با حمایت نیروهای متجاوز غربی مستقر در این کشور؛
*- سرخوردگی جامعه از حضور اشغالگران خارجی و ظلم و ستم مضاعف دربار امپراتوری علیه مردم؛
*- دست اندازی تجار و بازرگانان خارجی تحت الحمایهی نظامیان غربی در اقتصاد کشور و ورود کالاهای غربی به چین و تجارت بیرویهی تریاک توسط تجار و مسیونرها و گسترش وسیع اعتیاد میان مردم و زیاده خواهیهای آنها؛
*- همکاری دولت و مقامات محلی با تجار .و مسیونرهای خارجی علیه طبقات مختلف جامعهی چین و مصادرهی اموال و زمینهای کشاورزی و حتی معابد چینی به نفع مسیونرها و کلیساها؛
*- تحقیر همه جانبهی مردم و فرهنگ سنتی چین توسط مسیونرهای خارجی؛
*- خیانت و جاسوسی چینیهای مسیحی شده برای نیروهای خارجی و مسیونرهای مسیحی؛
*- وضع قوانین و مقررات سختگیرانه علیه مردم و مبسوط الید گذاشتن مسیونرهای مسیحی و ایجاد تسهیلات و امتیازات ویژهی سیاسی، اقتصادی، و مصونیت قانونی و معاف شدن از مالیات برای مسیونرها و تجار خارجی از یک سو، و محروم ساختن مردم از حقوق اولیهی خود از سوی دیگر؛
*- وضع مالیات سنگین علیه تجار داخلی و کارگران و کشاورزان از سوی دربار برای پرداخت غرامت جنگی به متجاوزان غربی؛
*- جاری شدن سیلهای ویرانگر و متعاقب آن خشکسالی و قحطی شدید.
*- تحت الحمایه قرار گرفتن راهزنان و اوباشان و جنایتکاران به عنوان مسیحیان کاتولیک توسط مسیونرها، کلیساها، و نیروهای خارجی مستقر در چین؛
گفتهی مشهوری در آن زمان بین مردم زبانزد شده بود که میگفتند: «مردم از مقامات دولتی میترسند، مقامات دولتی از خارجیها هراس دارند و خارجیها از مردم خوف دارند.»
*- و ...
آغاز شورش بوكسورها
کشاورزان روستایی، بهویژه روستاییان استان شاندونگ، برای دفاع از حقوق خود، از سالها پیش از شروع شورش بوکسورها، اقدام به تأسیس انجمنها و گروههای سری محلی کرده تا در مقابل مسیونرهای خارجی و راهزنان تحت حمایت آنها بهصورت پراکنده از حقوق مردم دفاع نمایند. اعضای این انجمنهای مخفی برای بالابردن توان جسمی خود به آموزشهای رزمی بهویژه مشتزنی میپرداختند. بههمین دلیل خارجیها به آنها لقب مشتزن و یا بوکسور داده بودند. بوکسورها که ابتدا با هدف احقاق حقوق افراد محلی و در مخالفت با مقامات محلی و دولت چینگ تشکیل شده بودند، در سال 1899، با اوج گیری نفوذ غربیها و تاخت و تاز مسیونرها، کم کم حملات تبلیغاتی خود را متوجه آنان و حامیان چینی آنها( مسیحیان بومی) کرده و به کلیساها و منافع مسیونرها حمله میکردند. رأی یک دادگاه محلی مبنی بر واگذاری یکی از معابد چینی به مسیونرهای کاتولیک جهت راهاندازی کلیسا، زمینه را برای شعلهور شدن آتش خشم مردم و بوکسورها فراهم کرد و با حملهی آنان به کلیساهای محلی و مسیونرها و مسیحیان چینی فراهم ساخت. همین حادثه موجب فراگیر شدن شورش و کشاندن آن به سایر مناطق و حمله به منافع غربیها و منافع کلیسا و حامیان بومی آنها گردید. شورش بوکسورها، در حقیقت واکنش روستاییان و کشاورزان علیه نفوذ و دخالت بی حد و حصر میسیونرهای مسیحی، تجار و دیپلماتهای خارجی در سرنوشت کشور و مردم چین بود. این شورش که در ماه نوامبر 1899 از استان شاندونگ شروع شد، رفته رفته به سایر مناطق و در نهایت به پکن پایتخت چین رسید و تودههای جان به لب رسیده، با پیوستن به این حرکت آن را به یک شورش همگانی که در آغاز علیه امپراتوری چینگ بود، به نهضتی عمومی علیه خارجیان بهویژه مسیونرهای غربی تبدیل ساخت. درباریان امپراتوری که در برابر این شورش ابتدا به دو دستهی طرفدار و مخالف تقسیم شده بودند، سرانجام به دستور دوواگر، ملکهی مادر و زن قدرتمند دربار، در کنار شورشیان قرار گرفته و یکپارچه علیه خارجیان به پا خاستند. در این شورش که با شعار«از چینگ حمایت کنید و خارجیها را نابود کنید» آغاز شد، صدها مسیونر و دیپلمات و شهروند خارجی(بین 230 تا 270 نفر) و هزاران چینی مسیحی(32 هزار نفر اعم از کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) به عنوان ستون پنجم خارجیان و مسیونرها، به دست بوکسورها، مردم و نیروهای امپراتوری به قتل رسیده و اموال آنان مصادره و غارت شد و دهها کلیسا و مرکز تبلیغ مسیحیت در پکن، شهرها و روستاهای چین، به آتش کشیده شد.
آنچه در این قیام عمومی جالب توجه است، همکاری و اتحاد مسلمانان بهویژه نیروهای سواره نظام مسلمان تحت امر ژنرال مسلمان ارتش امپراتوری دونگ فوشیان(Dng Fuxian)، با بوکسورها و مردم چین است که در مبارزه علیه متجاوزین خارجی و مسیونرهای مسیحی از خود رشادتهای زیادی از خود نشان داده و ضربات مهلکی بر آنها وارد ساختند. نیروهای دونگ فوشیان، حتی پس از شکست شورش و اشغال پایتخت توسط نیروهای هشت کشور متجاوز غربی، در فراری دادن دوواگر و امپراتور و سایر مقامات دربار به استان شانسی( شهر شیاَن) نقش داشته و از آنان حمایت کردند. به همین دلیل بود که پس از تسلط و پیروزی غربیها و امضای معاهدهی ترک خصومت( معاهدهی بوکسورها)، و درخواست اشغالگران مبنی بر اعدام رهبران شورش از جمله ژنرال فوشیان، امپراتور با این که با اعدام رهبران بوکسورها موافقت کرد، ولی با اعدام این ژنرال مسلمان فداکار به شدت مخالفت و زیر بار این درخواست نرفت.
سرانجام شورش بوکسورها
با به خطر افتادن منافع قدرتهای متجاوز غربی و مسیونرهای مسیحی؛ متحد شدن ارتش امپراتوری و نیروهای بوکسورها علیه خارجیان؛ حملهی شورشیان به سفارت خانهها و کلیساهای مستقر در شهرها و روستاها و به خطر افتادن جان اتباع غربی و مسیونرهای مسیحی؛ و فراگیر شدن آشوب و ضدیت با اشغال کشور توسط خارجیان، زمینه برای هجوم همهجانبه و تجاوز نظامیان کشورهای غربی مستقر در چین و دریاهای اطراف فراهم شد. نیروهای نظامی هشت کشور غربی(انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان، روسیه، ژاپن، اتریش و ایتالیا) با 50 هزار نیروی مجهز به سلاحهای پیشرفته به شهر بندری تیانجین حمله و علیرغم مقاومت بوکسورها و نیروهای محلی به همراه نظامیان امپراتوری، این شهر را اشغال و به سمت پکن پایتخت این کشور یورش بردند. بوکسورها و نیروهای ژنرال دونگ فوشیان در مقابل پیشرفت نیروهای اشغالگر مقاومت جانانهای کرده و با از کار انداختن ریل راهآهن تیانجین به پکن، و با وارد ساختن تلفات زیاد آنها را مجبور به عقب نشینی کردند، ولی بر اثر اختلافاتی که میان درباریان و محافظه کاران دربار به وجود آمد، بخشی از نیروهای امپراتوری دست از جنگ برداشتند و زمینه برای پیشروی نیروهای خارجی فراهم و با ورود آنان در تاریخ چهارم ماه اوت 1900 به پکن، امپراتور و خانم دوواگر از پکن به سمت شیاَن فرار و با سقوط پایتخت، سرکوب شورشیان و قتلوعام مردم بیگناه و به آتش کشیده شدن و غارت شهر، از جمله بزرگترین، ارزشمندترین، و قدیمی ترین مجموعهی هنری و کتابخانهای جهان، آغاز گردید. با امضای صلحنامهی ننگین دیگری به نام(معاهدهی بوکسورها)، دولت امپراتوری موظف به دستگیری و اعدام رهبران بوکسورها و نظامیان همکار با آنها شده و موظف شد در برابر هر فرد چینی یک تیل نقره بهعنوان غرامت به اشغالگران بهپردازد. با توجه به آمار جمعیت آن روز چین که حدود 450 میلیون نفر برآورد شده بود، امپراتوری چینگ محکوم به پرداخت 450 میلیون تیل نقره(معادل 67میلیون پوند به نرخ آن روز و 61 میلیارد دلار به نرخ سال 2010) غرامت جنگی، که بیش از یکسال درآمد مالیاتی دولت چین بود، به کشورهای غربی شد. تنها مقاومتی که دربار در برابر درخواستهای اشغالگران کرد، مخالفت با دستگیری و اعدام ژنرال مسلمان دونگ فوشیان بود که به خاطر خدمات برجستهی وی و نیروهای تحت امرش در حفظ جان امپراتور و دوواگر ملکهی مادر انجام داده و آنها را مخفیانه از پکن خارج و به شیاَن رسانده بودند، به هیچوجه زیر بار این درخواست نرفت و جان این ژنرال کهنه کار وفادار به امپراتوری را از مرگ و اعدام نجات داد.
پس از سرکوب شورش بوکسورها که از سوی مردم و همدلی دربار به وقوع پیوست ، مجددا مسیونرهای مسیحی و تاجران و دیپلماتهای غربی حامی آنها بر کشور چین مسلط شده و به غارت دین و دنیای این سرزمین ادامه دادند. یکی از نتایج خوب این شورش تضعیف بیش از پیش امپراتوری چینگ و فراهم شدن زمینه برای شورش دیگری در سال 1911 به رهبری دکتر سون یاتسن بود که طی آن به تاریخ 2000 سالهی امپراتوری کهن چین پایان داده و روی کار آمدن نخستین سیستم جمهوری در آسیا را رقم زد.
یکی از دردآورترین پیامدهای شکست این قیام و اشغال پایتخت چین، برخورد وحشیانهی نیروهای اشغالگر با زنان و کودکان و مردم بیگناه پکن بود که در آن نظامیان کشورهای فاتح برای قتل و غارت و تجاوز و به آتش کشیدن مایملک مردم مسابقه گذاشته بودند. این کشتار و تجاوز چنان بیرحمانه و فراگیر بود که حتی برخی از مطبوعات خود غربیها ضمن تشریح صحنههای این سفاکیها، از اینگونه اعمال نظامیان خود ابراز انزجار نمودند.
در پایان اشاره به این مطلب نیز ضروری است که دولت آمریکا، سهم خود از غرامت جنگ را به اعطای بورس به دانشجویان چینی که خواستار ادامهی تحصیل در آمریکا بودند اختصاص داد. برای نظارت بر این کار، مؤسسهای به وجود آمد که این مؤسسه و فارغ التحصیلان دریافت کننده از این بورس، هستهی اولیهی دانشگاه چینخوا، معتبرترین دانشگاه کنونی چین پس از دانشگاه پکن را تشکیل دادند[۴].
پاورقی
[ii] - بخشی از این کتاب، در قرن یازدهم هجری توسط شخصی به نام محمد زمان به فارسی ترجمه شده است که توسط خانم لوجین دانشجوی مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران تصحیح و همراه با مقدمهای مفصل و توضیحات اضافی و مقابله با ترجمههای کهن چینی، انگلیسی، و ایتالیایی، از سوی مرکز نشر میراث مکتوب در سال 1387 در تهران منتشر شده است.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Shouyi, Bai (2007). An outline History of China: foreign languages Press, Beijing
- ↑ رافائل، ایزرائیلی (1368). ترجمه: حسن تقی زاده طوسی. مسلمانان چینی رویارویی دو فرهنگ. بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ریچی، ماتیو(1387). ترجمه: محمد زمان. چین نامه. تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ اول
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی