جریان های عمده اسلامی چین در دوران سلسله چینگ

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۳ توسط Momeni (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

پس از ورود مسلمانان به دوران هویت سازی و احیای هویت اسلامی در دوران سلسله چینگ و آغاز عصر اصلاحات و بازگشت به ریشه ­های اصیل دینی، و هم­چنین، فاصله گرفتن بخش­ هایی از جامعه ی مسلمانان از اختلاط و تعامل با فرهنگ سنتی چین، و ورود اندیشه­ های صوفیانه به این سرزمین، صفوف یکپارچه و متحد مسلمانان که تنها اعتقاد به دین اسلام شکل دهنده­ ی هویت دینی-فرهنگی آنان بود، کم کم جای خود را به اختلاف، فرقه ­گرایی، درگیری و کشتار یگدیگر داد و صفوف متحد مسلمانان را در هم شکست و زمینه برای اعمال سیاست تفرقه افکنانه­ ی جدایی بینداز و حکومت کن دربار سلسله چینگ فراهم گردید. پس از این حوادث بود که در میان جامعه ی مسلمانان چین سه جریان عمده­ی دینی به­ وجود آمد که معرفی مختصری از این جریان­ ها که همچنان در چین ادامه داشته و جریان چهارمی هم پس از اجرای اصلاحات در سال 1979 به آن اضافه شده است، در پی می ­آید.

1-جریان اسلام سنتی«قدیمی» در چین:

نخستین جوامع مسلمان در چین را نوادگان بازرگانان مسلمان عرب، ایرانی و آسیای مرکزی و تجار مسلمان مغولی، نظامیان و مقاماتی بودند که در سواحل جنوبی چین و مناطق شمال غرب و غرب چین در گروه­ های کوچک و بزرگ از قرن هفتم تا چهاردهم میلادی سکونت اختیار کردند، تشکیل می ­دادند. این جریان را مسلمانان سنی مذهب حنفی شکل می­دادند. آن­ها به صورت محافظه کارانه زندگی کرده و از دین و هویت خود محافظت می کردند. آنان در هر روستا یا سکونت­گاهی مسجدی احداث و خانواده ­های مسلمان در اطراف مسجد خانه­ های خود را می ساختند. روستا و یا اجتماع کوچک مسلمانان توسط یک هیئت امنای محلی که در رأس آن یک آخوند (روحانی) قرار داشت اداره می شد.

2-جریان اسلامی پیرو طریقت ­های صوفیانه:

تا پیش از قرن هفدهم میلادی، جریانات صوفیانه در چین از جایگاه مهمی برخوردار نبودند. ولی با سفر تعدادی از علما به شبه جزیره ­ی عربستان برای انجام فریضه­ ی حج و یا ادامه تحصیل علوم اسلامی، با جریانات مختلف صوفیانه­ ی موجود در خاورمیانه آشنا شده و پس از بازگشت به چین، همراه خود اندیشه ­های صوفیانه را نیز به عنوان رهاورد این سفر وارد چین کرده و به تبلیغ آن در میان مسلمانان پرداختند و برای خود تشکیلاتی راه انداختند. مهم­ترین ویژگی این طریقت­ ها تمرکز پیروان حول محور شیخ و مرشدشان و احترام فوق­ العاده به شیخ بزرگی که رهبر اصلی و بنیانگذار این طریقت­ ها به شمار می ­آمدند، بود. در حالی­که رهبران و مسلمانان پیرو جریان قدیمی، بیشتر به روستا و اهالی جامعه ­ی محل سکونتشان تعلق خاطر داشتند.

مهم­ترین طریقت ­های صوفی در چین عبارتند از قادریه، خوفیه، جهریه و کبرویه. البته هرکدام از این طریقت­ ها به شاخه­ های کوچک­تر متعددی تقسیم می­شوند که بر اثر اختلافاتی جزیی، از طریقت اصلی منشعب و گروه مستقلی تشکیل داده ­اند. فرقه­ ی قادریه نخستین طریقت صوفیه بود که توسط شخصی به نام چی جینگ­ای(Qi Jing Yi)، با نام اسلامی هلال الدین(1719-1656 میلادی) در چین معرفی شد. طریقت نقشبندیه که در آسیای مرکزی گسترش یافته بود، بعدها توسط مبلغین این طریقت در منطقه ی سین کیانگ نفوذ پیدا کرد و در نهایت توسط پیروان خواجه آفاق بین سال­های 4-1693 در مناطق گنسو معرفی و گسترش یافت. طریقت­ های خوفیه و جهریه از شاخه­ های فرعی طریقت نقشبندیه هستند که در مناطق شمال غرب چین پیروان زیادی دارند. طریقت جهریه همیشه افکار و اندیشه ­های انقلابی و رادیکال را در میان پیروان خود تبلیغ می­ کرد و شورش­های متعددی را در این مناطق سازماندهی کرد، در حالی­که طریقت خوفیه بیشتر به دنبال یافتن راه­ حل­ های مسالمت آمیز برای مشکلات جامعه ی مسلمانان بود. طریقت خوفیه توسط مالای چی(Ma Lai Qi)(1766) بنیانگذاری شد و طریقت جهریه از سوی مامینگ شی(Ma Ming Xi)(1781-1719 میلادی) پایه گذاری شد.

این فرقه­ های صوفیانه نه تنها از نظر برخی عقاید و شیوه­ ی ذکر گفتن با هم اختلاف داشته و گاهی این اختلافات حتی به درگیری­ های خونین میان پیروان آن­ها منجر می شد، بلکه هر فرقه دارای مسجد خاص خود بوده و به پیروان سایر فرقه­ ها اجازه ­ی ورود به این مساجد را نمی دادند. یعنی با ورود هر غریبه به مسجد ابتدا از او سئوال می شد که پیرو مکتب قدیم است یا جدید، اگر از فرقه­ ی مخالف بود به مسجد راه نمی دادند.

3-جریان تفکرات جدید اسلامی:

جریان سوم اسلامی مربوط به اواخر دوران سلسله مینگ است که مسلمانان به راحتی به کشورهای اسلامی خاورمیانه رفت و آمد کرده و تحت تأثیر حرکت ­های اصلاح طلبانه و احیا گرانه در این مناطق ایده­ های جدید اسلامی را وارد چین نمودند. در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن 20، چین در معرض تفکرات جدیدی از شرق و غرب جهان واقع شد. در چنین شرایطی بود که مسلمانان نیز به دنبال تفکرات جدید اسلامی بر آمدند. سفر به حج و تحصیل بسیاری از جوانان مسلمان در دانشگاه الازهر مصر( تا سال 1939 حدود 33 نفر از الازهر فارغ التحصیل شدند.) که پس از بازگشت ایده ­های تازه­ ی اسلامی را همراه خود وارد چین کردند. تأسیس سازمان ­های مختلف اسلامی، راه اندازی نشریات متعدد اسلامی، به وجود آمدن مدارس جدید آموزشی، ساختن بیمارستان­ های مدرن و مؤسسات عام­المنفعه­ ی اسلامی در چین در نیمه ­ی نخست قرن بیستم از دستاوردهای این جریان نوگرا و روشنفکر اسلامی در چین به شمار می­ آیند. اصلاحاتی که ورود افکار سلفی و وهابی اخوانی به چین را به همراه داشت. ایده ­های اخوانی در حدود سال 1892 میلادی، توسط ما وانفو(Ma Wanfu)(1934-1849 میلادی) و پس از بازگشت وی از سفر حج، در این کشور معرفی شد.

4-جریان چهارم اسلامی:

پس از آغاز اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز، مسلمانان نیز با استفاده از فرصت پیش آمده، بازگشت به هویت اسلامی، ارتباط با کشورهای مختلف اسلامی، انجام تحقیق و پژوهش در مورد اسلام و مسلمانان در داخل و خارج از چین، انتشار کتب و مجلات اسلامی، اعزام افراد بیشتر برای تحصیل علوم دینی در کشورهای اسلامی، اعزام هزاران نفر سالانه برای انجام فریضه­ حج، تأسیس و راه اندازی مدارس علوم دینی در مناطق مختلف چین، استفاده از فناوری اطلاعات و اینترنت و فضای مجازی برای مبادله­­ اطلاعات با جهان خارج، رویکرد مثبت به آموزش فرزندان و ادامه تحصیل در مراکز علمی و دانشگاهی، افزایش سفرهای تجاری و گردشگری به سایر کشورهای اسلامی، تعمیر و بازسازی مساجد قدیم و احداث مساجد جدید، بخشی از تازه ترین رویکردهای مسلمانان چین است که جامعه ی اسلامی در این کشور را با ایده ­ها و تفکرات جدید روشنفکری اسلامی آشنا ساخته و جریان تازه­ی خودآگاهی و اعتماد به نفس را در میان آنان به وجود آورده است. آنها خواستار مشارکت فعال در ساختار اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و حتی سیاسی کشور خود و در کنار آن تعامل با جهان اسلام می باشند[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392).جامعه و فرهنگ چین.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد2، ص825