چین معاصر و چالش های فرهنگی و اجتماعی پیش رو

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۲۱ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « = چين معاصر و چالش­های اجتماعي پیش رو = براساس مطالعات صورت گرفته در سال 2005 ميلادي توسط مؤسسه­ی مطالعات اجتماعی آکادمی علوم اجتماعي چين[i]، روند توسعه­ی اجتماعي اين كشور در سال 2005، نسبت به10سال گذشته پیشرفت قابل ملاحظه­ای داشته است. در اين گزار...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

چين معاصر و چالش­های اجتماعي پیش رو

براساس مطالعات صورت گرفته در سال 2005 ميلادي توسط مؤسسه­ی مطالعات اجتماعی آکادمی علوم اجتماعي چين[i]، روند توسعه­ی اجتماعي اين كشور در سال 2005، نسبت به10سال گذشته پیشرفت قابل ملاحظه­ای داشته است. در اين گزارش كه«تحليل و پيش‌بيني شرايط اجتماعي چين در سال‌هاي 2004 و 2005 ميلادي» نام دارد، آمده است: درحال‌حاضر، جامعه­ی چين با هفت مشكل‌ اساسي روبه‌رو است كه اگر به آن توجه نشود و براي آن­ها راه­حلی انديشيده نشود، زمینه برای تضعيف روند رشد و تخریب زيرساخت‌هاي اجتماعی فراهم خواهد شد[ii]. این مشکلات، از نظر تحلیل­گران اين مركز عبارتند از :

(www.test.china.org.cn. Jun. 24- 2005)

1- كمبود زمين‌هاي زراعي است: این کشور با دارا بوده 20درصد جمعیت جهان، تنها 7درصد از زمین­های قابل کشت جهان را در اختیار دارد که با توجه به روند سريع صنعتي‌ و شهرنشين شدن جامعه­ در این كشور که در حال بلعیدن زمين­های زراعي موجود، محل تأمین غذاي مردم اين سرزمين است، يك مشكل بسيار جدي و خطرناكی است كه به روند توسعه­ی این کشور آسيب وارد مي‌كند. جريان صنعتي‌شدن چين طی چند دهه­ی گذشته، از یک سو، زمینه را برای مهاجرت بیش از 250میلیون كشاورز از مناطق روستایی به مناطق شهری فراهم کرده، و از سوی دیگر، اشغال گسترده­ی زمین­های زراعي توسط دولت­های مرکزی و محلی برای احداث کارخانجات و مسکن، باعث كاهش توليد محصولات غذايي شده و چين را نيازمند و وابسته به سایر كشورها خواهد کرد.

براساس گزارش منتشره در روزنامه­ی وال استریت ژورنال، به نقل از پروفسور سون لی­پینگ[1]استاد دانشگاه معتبر چینگ­خوا[2]، در سال2010میلادی، در سرتاسر چین بیش از 180هزار ناآرامی اجتماعی و تظاهرات رخ داده است که نسبت به یک دهه پیش چهار برابر افزایش داشته است. اغلب این ناآرامی­ها ناشی از بی­عدالتی اجتماعی، نابرابری اقتصادی، تصرف زمین­های کشاورزی توسط دولت­های محلی، افزایش تورم و یا عدم پرداخت حقوق کارگران بوده است. این روند هر ساله رو به افزایش بوده و دولت مرکزی و رهبران حزب کمونیست را با چالش جدی مواجه ساخته است. (Wall Street Journal, 2011)

2- افزايش فاصله­ی طبقاتي: فاصله­ی طبقاتی و نامتعادل‌شدن توزيع درآمد در شهرهاي صنعتي از یک سو، و مناطق شرق توسعه یافته و غرب عقب مانده در اين كشور شده است. پژوهش‌هاي انجام شده روي 50هزار شهروند چيني نشان مي‌دهد كه در سال 2004ميلادي، درآمد سرانه­ی10درصد از ثروتمند‌ترين افراد اين كشور 13هزار و 332يوان (واحد پول چين) بوده كه 8/2درصد از ميانگين درآمد سرانه مردم اين كشور بيشتر بوده است. اختلاف بين درآمد سرانه مردم كشور چين زماني بارزتر مي‌شود كه بدانيم درآمد سرانه 10درصد فقيرترين افراد كشور چين تنها 1هزار و 397يوان بوده است. درآمد سرانه اين قشر معادل 29درصد از ميانگين درآمد سرانه مردم چين است كه نشان از تبعيض بسيار زياد در اين كشور پرجمعيت دارد. سهم درآمد طبقه­ی ثروتمند از كل ثروت ملي نسبت به طبقه­ی فقير در سال گذشته، برابر با 5/9 به 1 بوده است كه اختلاف آن‌ها نسبت به سال پيش از آن بازهم افزايش پيدا كرده است. در سال 2003 ميلادي سهم طبقه­ی ثروتمند به طبقه­ی فقير از درآمد ملي، معادل 1/9 به 1 بوده است.

براساس یک نظر سنجی که توسط آکادمی علوم اجتماعی چین در سال2006از میان 7100خانوار از سرتاسر چین صورت گرفته و در سال2008منتشر شده است، شرکت کنندگان در پاسخ به این سئوال که در سال­های اخیر چه گروهی بیشترین منافع را از توسعه­ی اقتصادی به دست آورده­اند، 70درصد گفته­اند مقامات دولتی( از طریق غیر مشروع)، 54درصد معتقد بودند هنرمندان( به دلیل توانایی هنری)، 52درصد گفته­اند تجار بخش خصوصی( به خاطر تلاش و استعداد)، 48درصد اظهار کرده­اند که مدیران شرکت­های دولتی و 44درصد نیز از تکنیسین­ها و کارشناسان متخصص نام برده­اند. (Yang Xi,2008)

3- كمبود فرصت‌هاي شغلي: اگرچه با توجه به تحولاتي كه طي چندين سال اخير صورت گرفته، معضل اشتغال اندكي عجيب به نظر مي‌رسد، اما واقعيت اين است­كه در سال 2004، بیش از 24ميليون نفر افراد جوياي كار در چين وجود داشته كه نتوانسته­اند شغل مناسب پيدا كرده  و به صف بيكاران پیوسته­اند. در مقابل اين 24ميليون نفر افراد جوياي كار، تنها 9ميليون فرصت شغلي ايجاد شده است که بیانگر تفاوت فاحش میان عرضه و تقاضاي نيروي كار است. از طرف ديگر، معضل ايجاد شغل دامنگیر قشر تحصيل‌كرده و دانشگاهي نيز شده که برای اين كشور پرجمعيت بسيار با اهميت است.

4- مشكل فقر: البته با توجه به سياست‌هاي فقرزدایی دولت چين طي چندين دهه­ی اخير، شمار فقرا در اين كشور از 250ميليون نفر به 29ميليون نفر تنزل يافته است. آمارهاي دولتی نشان مي‌دهد که در سال گذشته تنها 3درصد از مردم اين كشور در دام فقر گرفتار بودند درحالي‌كه در 25سال گذشته نرخ فقر در اين كشور 30درصد بوده است. البته يكي از دلايل تنزل چشمگير نرخ فقر، تفاوت استاندارد فقر در اين كشور نسبت استاندارد جهانی است. سال گذشته، دولت چين خط فقر را زیر 625يوان به ازاي هر فرد اعلام كرد، درحالي‌كه خط فقر تعیین شده از سوی سازمان ملل حداقل 900يوان است. به‌هرحال، ريشه‌كن كردن فقر هنوز هم از اصلي‌ترين طرح دولت چين است كه مي‌تواند از ايجاد بسياري از مشكلات از جمله جرايم و تخلفات جلوگيري نمايد.

5- فساد اداری و مالی فراگیر: طبق آمار، فساد اداری و مالی در اين کشور طي سال‌هاي اخير، رو به فزونی گذاشته است. اگرچه دولت با اتخاذ سیاست­های سختگیرانه و مجازات عملان فساد و اعمال نظارت جدی در بدنه­ی دولت تلاش نموده است این پدیده­ی مخرب را مهار کند، ولی این تلاش­ها با توجه به سیستم حاکم بر این کشور، نتوانسته این بیماری اجتماعی را بهبود بخشد. لذا روز­به­روز بر دامنه و تنوع آن افزوده شده و گاهی دامن مقامات عالیرتبه­ی دولت مرکزی و دولت­های محلی را نیز آلوده کرده و صلاحیت و پاکی دولت این کشور را زیر سئوال برده است. گفته مي‌شود دليل مشكل، ضعف موجود در سیستم نظارتي و بازرسي است.

6- از ديگر مشكلات اجتماعي چين می­توان به كمبود منابع و سرمايه‌هاي ملي این کشور اشاره کرد. درحال‌حاضر، سرانه­ی سرمايه ملي و يا سرانه­ی منابع اوليه در این كشور، بسيار پائين بوده و در مقابل نرخ رشد صنايع و نياز به مواد اوليه در سطح بسيار بالايي قرار داد. ضمن این­که، منابع زيست‌محيطي موجود در اين كشور كه در شمار منابع زيرساختي اين كشور هستند، در اثر توسعه­ی صنايع و بي‌توجهي نسبت به آن‌ها طی دهه­های گذشته آسيب زيادي ديده­اند. براي نمونه، آلودگي آب و هوا در برخي از شهرها و مناطق صنعتي اين كشور به دليل عدم تجهيز كامل صنعت، موجبات تخريب اكولوژيكي را فراهم ساخته و در برخی از مناطق باعث فرسايش شدید خاك شده است.

7- طبق این گزارش، آخرين معضل توجه اندك مسؤولان به تحولات اجتماعي و رواني در فضاي روبه‌رشد اقتصادي است. به دليل رشد سريع اقتصاد چين طي سه دهه­ی اخير، طبقات ضعيف و كم درآمد اجتماعی نسبت به آينده­ی زندگي خود نااميد شده‌ و با نارضايتي به زندگي‌ خود ادامه مي‌دهند. واضح است­که تداوم اين نارضايتي موجب افسردگي روحی و تخريب زيرساخت‌هاي ذهني مردم شده و مشكلاتي از قبيل خودكشي و كم‌تحركي را در بين جوانان ايجاد مي‌كند. در روند افزایش سریع قيمت مواد غذايي، طبقه­ی کم درآمد توان تأمين مایحتاج روزانه­ی خود را نيز از دست داده‌ و در شرايطي كه مواد غذايي 50 تا 60درصد از كل هزينه‌هاي اين قشر را تشكيل مي‌دهد، این تحولات مي‌تواند تأثير مستقيمی روي ميزان رضايت آن‌ها از زندگي داشته و مي‌تواند چالش­های حادی را براي جامعه به‌وجود آورد. افزایش بيش از حد فاصله­ی طبقاتی بين قشر ضعيف و ثروتمند نيز به اين نارضايتي دامن زده و تعداد قابل توجهی از جوانان و نوجوانان را به دام افسردگي و نهايتاً خودكشي مي‌کشاند. تاجايي كه امروزه دولت چين اصلي‌ترين و بزرگ‌ترين مشكل اجتماعي خود را خودكشي عنوان كرده است.

طبق گزارش وزارت بهداشت چين، سالانه بين 5/2 تا 5/3ميليون نفر در این كشور اقدام به خودكشي مي‌كنند و اين نوع مرگ به نخستین عامل مرگ و میر بين افراد 15 تا 34سال و پنجمين رتبه در میان افراد بالاي 34سال تبدیل شده است. این در حالی است­که، براساس گزارش سازمان ملل متحد، در چين تعداد خودكشي‌هايي كه به مرگ منجر نمي‌شوند10 تا 20 برابر بیش از موارد خودكشي‌ است كه منجر به فوت می­شود است.

براساس تحقيقات صورت گرفته توسط مركز مقابله با خودكشي در چين، اقدام به خودكشي در ميان زنان چيني سه برابر بيشتر از مردان است. اغلب زناني كه اقدام به خودكشي مي‌كنند كساني هستند كه بعد از ازدواج با آن‌ها هم­چون يك برده‌ رفتار شده و حمايت‌ها و موفقيت‌هاي بيش از حد همسر مانع از انجام كارهاي عادي و روزمره توسط آن‌ها مي‌شود. از طرف ديگر، زناني كه مجبور بودند با همسر غیر رسمی و معشوقه­ي شوهران‌شان کنار بیایند، در فاصله­ی كوتاهي دچار افسردگي ‌شده و اقدام به خودكشي مي‌كنند. نرخ خودكشي در ميان زنان شاغل و مستقل كه پس از ازدواج از خانواده خود جدا مي‌شوند، كمتر بوده است. اما با وجود اين‌كه زنان بيش از مردان اقدام به خودكشي مي‌كنند، شمار مرداني كه در اثر خودكشي جان خود را از دست مي‌دهند بيش از زنان است. زيرا آن‌ها از روش‌هاي مرگبار‌تر و خشن‌تري استفاده مي‌كنند.

به نظر مي‌رسد، در كشوري مانند چين كه از سرعت ‌رشد اقتصادی بالایی برخوردار و در شرف تبديل‌شدن به قطب قدرتمند اقتصاد جهاني است، اين‌ موارد نه تنها يك چالش عادی، بلکه بحرانی شکننده به­شمار می­آید. زيرا سلامت اجتماعی و رواني و جسمي منابع انسانی که زيرساخت توسعه­ی كشور هستند، مي‌تواند عامل كليدي در توسعه­ی پایدار و ادامه­ی رشد اقتصادی باشد، و برعکس، ضعف‌ در سلامتی روحی و رواني مردم مي‌تواند جامعه و کشور را به اوج بحران و قهقرا بكشاند.


[1] - Sun Liping.

[2] - Tsinghua.


[i] - Institute of Social Study. Chinese Academy of  Social Sciences.

[ii] - پروفسور هوآنگانگ(Hu Angang) استاد دانشگاه چینگ هوا، چالش­های پیش روی ادامه­ی روند توسعه­ی اقتصادی چین را چهار مورد ذکر کرده که عبارتند از: 1-حل مشکل بیکاری و فساد موجود اداری که به زودی قابل حل نیستند؛ 2- ادامه­ی روند توسعه­ی همه جانبه و فراگیر اقتصادی؛ 3- متوقف ساختن گسترش شکاف میان طبقات فقیر و ثروتمند؛ و 4- حفاظت از محیط زیست. بنا به گفته­ی وی، اگر چین بتواند در مهار و حل این چالش­ها توفیق به دست بیاورد، روند توسعه­ای آن ادامه خواهد یافت. چاینا دیلی، 7 ژانویه 2002.