اسماعیلیه
اسماعیلیه، در نیمه اول قرن دوم هجری ظهور یافت، رشد کرد و تبدیل به بزرگترین شاخه اسلام شیعه شد و به عنوان یک قدرت سیاسی تأثیرگذار در زمان خود، از هند تا مصر، عرض اندام کرد. حکومت اسماعیلی با نام خلافت فاطمی در قرون 10 تا 12 یکی از نقاط برجسته این نحله شیعی است؛ آنچنان که علویان در قیاس باایشان، در ادنی درجه ضعف سیاسی، قتصادی و اجتماعی به شمار میآیند؛ با این حال، در حال حاضر، صورت ماجرا کاملاً عکس شده و اسماعیلیه به شکل یک طریقت محدود و پراکنده درآمده؛ اما طایفه علویان غرب آسیا، بنیانهای سیاسی و اجتماعی قدرتمندی را رهبری میکنند. فاعتبروا!
به طور کلی، کسانی که بعد از امام صادق(ع)، به امامت فرزندش اسماعیل اعتقاد پیدا کردهاند و بخشی از آنها که محمد بن اسماعیل را قائم منتظر دانستند، اسماعیلیه نامیده شدهاند؛ اما در مناطق و منابع مختلف، به جهات گوناگون، به نامهای دیگری نیز تسمیه شدهاند؛ از جمله:
1. باطنیه، به اعتبار اعتقاد آنان بر معانی باطنی متون دینی.
2. تعلیمیه، به خاطر اعتقاد اسماعیلیان بر این که مطالب دینی باید به دست امام معصوم و داعیان وی تعلیم شود.
3. سَبْعیه، به اعتبار این که اغلب ایشان اسماعیل را امام هفتم میدانند.
4. خالصه: به اعتبار این که گروهی مدعی بودند که اسماعیل نمرده و قائم آل محمد (ص)، اوست.
5. مبارکیة: مدعی بودند که امام صادق(ع) پس از اسماعیل، محمد بن اسماعیل را به امامت منصوب کرد.
6. حشیشیه، به اعتبار گروهی از ایشان که در قلعه «الموت» ایران زندگی میکردند و تجارت دارو داشتند.
7. مَلاحده، به اعتبار عقایدشان و ارتباطشان با بعضی از گروههای تندرو
8. قَرامطه، به اعتبار پیروی برخی از آنان از «حمدان قرمط»
9. فاطمیان، به اعتبار عنوان رسمی خلافت اسماعیلیه در مصر و شام
10. دروزیان: که معتقد به الوهیت (الحاکم بامرالله) و حتی خلفای سابق فاطمی از القائم به بعد بودند.
11. نزاریان: معتقدان به جانشینی نزار، فرزند المستنصر بالله طبق وصیت خلیفه در ۴۸۷ هجری قمری
12. مستعلویان: معتقدان به جانشینی مستعلی، فرزند دیگر المستنصر بالله
13. حافظیان (مجیدیه): در سال ۵۲۶ هجری قمری یکی از عموزادگان آمر(جانشین مستعلی) مقتول به نام (عبدالمجید) و با لقب (الحافظ) بر تخت خلافت نشست که آخرین خلفای فاطمی تا سال ۵۶۷ از نسل او بودند. امامت این خاندان در مصر و سوریه پیشرفت زیادی کرد؛ اما در یمن، آخرین خلفای فاطمی را فقط امیران عدن و چندتن از حاکمان صنعا به رسمیت شناختند. از این فرقه اثری در اسماعیلیه بر جای نمانده است.
14. طیّبیان (آمریه): آمر (جانشین مستعلی) پسر هشت ماههای به نام طیب داشت که پس از پدر به جانشینی او انتخاب شد اما مسیر خلافت در اختیار یکی از عموزادگان با نام عبدالمجید و لقب (حافظ) در آمد. آنانی که معتقد به خلافت طیب بودند با نام طیبیه معروف شدند. دعوت طیبی را در آغاز عده قلیلی از مستعلویان مصر و شام و نیز جمع کثیری از اسماعیلیان یمن پذیرا شدند که در آن صلیحیون رسماً به حقانیت ادعای طیب قائل شدند. ابراهیم حامدی که تا سال ۵۵۷ هجری قمری در صنعا و در جمع امیران غیر اسماعیلی طایفه یام فعالیت میکرد، موسس آیین طیبی بود. به تدریج جماعت طیبی در اندک زمانی در مصر و سوریه ناپدید شدند اما تا زمان حاضر در یمن و هند به حیات خود ادامه دادهاند. داعیان طیبی به مرور زمان موفق شدند پیروان زیادی در هند غربی پیدا کنند. آنان در هند آیین خود را (دعوت هادیه) مینامند و از نام بهره به معنی بازرگان نیز استفاده میکنند. تا مدتها داعی مطلق یمنی برای طیبیان غرب هند نیز مرجع و رهبر محسوب میشد. دعوت فاطمیان را احتمالا یک داعی یمنی موسوم به (عبدالله) به هند برد که گفته میشود در سال ۴۶۰ هجری قمری در گجرات بوده است. جماعت طیبی در سال ۹۹۹ هجری قمری با مرگ داعی مطلق (داود بن عجب شاه) به دو شاخه داودیه و سلیمانیه تقسیم شد.
15. داودی ها: بهرههای طیبی که جانشینی (داود بن برهان الدین) را پذیرفتند به داودیه معروف شدند. رئیس آنها در بمبئی ولی پایگاهشان در سورات است که با عنوان دورهی معروف گشته در حال حاضر بیش از نیمی از بهرههای داودی هند در گجرات زندگی میکنند و بقیه عمدتا در بمبئی و نواحی مرکزی هندوستان مسکن گزیدهاند، در پاکستان و یمن و کشورهای خاور دور نیز گروههای پراکنده داودی یافت میشوند. آنها جزو نخستین گروههای آسیایی بودند که به زنگبار و سواحل شرقی آفریقا مهاجرت کردند.
16. سلیمانی ها: بهرههای طیبی که جانشینی (سلیمان بن حسن هندی) را پذیرفتند به سلیمانیه مشهور شدند. آنها عمدتا در نواحی شمالی یمن، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی متمرکز هستند. گروههای کوچکی از آنها در هندوستان بخصوص در شهرهای بمبئی، بروده، احمد آباد یافت میشوند و در خارج از یمن و هند و پاکستان حضور محسوسی ندارند.
سرآغاز اسماعیله
گروه غالب شیعیان، بر اساس سنت رایج، معتقد بودند که بعد از امام صادق(ع)، فرزند ارشد ایشان؛ یعنی اسماعیل، امام خواهد شد؛ اما اسماعیل، در زمان حیات پدرش، از دنیا رفت. مرگ اسماعیل، قبل از به امامت رسیدن، باعث به وجود آمدن تشتت و اختلاف در تعیین امام بعدی شد.
برخی که اعتقاد داشتند این سنت نباید تغییر کند، گفتند که اسماعیل هنوز زنده است و روزی به عنوان قائم(عج) ظهور خواهد کرد! برخی هم که معتقد بودند امامت به استثنای امام حسن و حسین (علیهماالسلام) از طریق اُخُوّت، منتقل نمیشود، به انتقال امامت از اسماعیل به فرزندش، محمد روی آوردند. برخی هم قائل به «بداء»[112] شده، به امامت موسی بن جعفر(ع) معتقد شدند. سلسله امامان شیعه اثنی عشری از طریق گروه اخیر ادامه مییابد.[113]
برخی از اسماعیلیان معتقد بودند که محمد، پسر اسماعیل، غیبت کرده و روزی باز خواهد گشت؛ اما گروه کوچکی از ایشان، مخفیانه امامت را در میان اولاد محمد بن اسماعیل، دنبال کردند و به طور پنهانی شروع به تبلیغ نمودند؛ مرکز ایندعوت، شام و شهر «سلمیه» سوریه کنونی بود. این مبلغان اسماعیلی، خود را «داعی» نامیدند؛ این، آغاز معنوی دعوت اسماعیلیه بود؛ یعنی به اصطلاح خودایشان «دعوت هادیه».
یک داعی، صرفاً مبلغ نبود؛ بلکه مسؤول تحول روحی مخاطبانش که شاگردان او محسوب میشدند، بود. داعی، راهنما و نور امام بود. این رابطه، بسیار شبیه رابطهای بود که در تصوف وجود داشت. مرید در جستجوی خدا بود و داعی میتوانست با شناخت امامی که دارای علم توحید خداست، او را به خدا برساند. داعی و امام در واقع پدران معنوی مؤمنان اسماعیلی بودند و اسماعیلیه از این جهت نوعی طریقت محسوب میشد؛ کمااین که در حالحاضر، همینگونه ادامه حیات میدهد.
دعوت اسماعیلی، مصادف بود با ظهور مکاتب کلامی متعدد در میان مسلمین؛ بدین جهت، ایشان به اقتضای زمانه، خود را مسلح به کلام دینی متناسبی با اندیشههای شیعی و صوفی مآب خود نمودند که به شدت «نوافلاطونی» مینمود و در واقع تلاشی بود برای تمسک به دریافتها، ادراکات و یا توجیهات شهودی در حوزه تعقل فلسفی؛ یعنی همان استفادهای که دین از مبانی عقلی و منطقی برای اثبات اصول خود میکند.