جریان ها و گروه های موثر فکری و فرهنگی در چین معاصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۱۵ توسط Momtaz (بحث | مشارکت‌ها)

جريان‌­ها و گروه‌­هاي مؤثر فكري و فرهنگی در چین معاصر

امروزه، تحولات و جریانات فرهنگی-اجتماعی پنهان بسیاری در فضای جامعه‌ی چین در جریان است که در یک جمعبندی کوتاه نمی‌توان به بررسی همه‌ی آن‌ها پرداخت. از یک طرف، ممکن است تغییرات فرهنگی در چین در نتیجه‌ی رشد اقتصادی و تحولات سیاسی باشد که رشد پایدار اقتصادی موجب بالا رفتن اعتماد به نفس و غرور ملی شده، و سرکوب سیاسی، جریانات خاص فرهنگی را به زیر زمین کشانده باشد و تشخیص این جریانات پنهانی نیاز به مطالعه و بررسی و مشاهدات و تخیلات دقیق فراوان دارد. از سوی دیگر، رشد سریع اقتصادی این کشور خلأ فکری و فرهنگی و مشکلات اجتماعی بی‌شماری را پدید آورده است. به نظر می‌رسد مشکلات اجتماعی ناشی از سیستم سرکوب سیاسی مبنایی برای تغییرات فرهنگی، سرگشتگی ایدئولوژیک و گم‌گشتگی ارزش‌های اخلاقی و معنوی جامعه شده است. لذا، برخی از تغییرات فرهنگی به نوبه‌ی خود پیامدهای عمیقی برای رشد اقتصادی و تحولات سیاسی نیز در پی داشته است.

چنان‌چه ایدئولوژی سیاسی در فرهنگی که زندگی سیاسی در آن غالب است عنصر حیاتی باشد، در آن‌صورت مذهب در هسته‌ی مرکزی فرهنگ که زندگی روزانه را شکل می‌دهد قرار خواهد گرفت و جریان‌های مختلف فکری و فرهنگی در حول مجور آن به‌صورت جهان‌بینی شکل می‌گیرند. در این‌جا در خصوص سه جریان مهم و تأثیرگذار فرهنگی در کشور چین امروز صحبت می‌شود که در دو دهه‌ی آینده احتمالا تأثیر مهمی در تفکر و اندیشه و زندگی اجتماعی داخلی و روابط بین‌المللی این کشور خواهند داشت. این جریانات عبارتند از: تداوم ایدئولوژی کمونیستی (مارکسیسم، لنینیسم و مائوئیسم)؛ توسعه‌ی لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی؛ و خیزش بنیادگرایی کنفوسیوسی.

ایدئولوژی کمونیستی

از نظر خيلي از ناظران خارجی و داخلی چين، در این کشور کمونیسم مرده يا صرفا به الفاظي بدون مفهوم تبديل شده است. اما نباید فراموش کرد که حیات سياسي و حاکمیت حزب كمونيست چين به اين ايدئولوژي شدیدا وابسته است. اين ايدئولوژي به حاكميت حزب كمونيست مشروعيت ­بخشیده و ادعاي به ظاهر پيروي از آن به رژيم فعلي ادعای ميراث­داري حزب كمونيست دوران انقلاب را مي­دهد. البته، در كشوري كه داراي تاريخي طولاني است، تنها داشتن رشد بالاي اقتصادي نمی­تواند به اندازه­ي كافي منشأحاكمیت و حق مشروعيت باشد، به ویژه اگر اين رشد اقتصادي، مشكلات اجتماعي زياد، از جمله نرخ بالای بيكاري، رشد فاصله­ي طبقاتي، افزايش فساد در ميان مقامات دولتي، و آلودگي محيط زيست گرفتار شده باشد.

تأكيد بیش از پیش حزب بر ميراث­داری از انقلاب كمونيستی و ادعای این­که دليل رشد و توسعه­ی اقتصادی و رفاه اجتماعی کنونی از دستاوردهای پیروی از سوسیالیسم است از یک سو، و هم چنین، اقدامات نمایشی عمومي رهبران كنوني حزب، در باز ديد از اماکن و نمادهای دوران« انقلاب» و جنگ ضدژاپنی از سوی دیگر، دلیلی بر نیاز آنان به تداوم مشروعیت حاکمیت حزب کمونیست در جامعه­ی چین امروز با توسل به ایدئولوژی کمونیستی است. به نظر مي­آيد روند این بازديدها به مشغولياتي براي جوانان و ميانسالان چيني تبديل شده است كه مسير پياده روي بزرگ ارتش سرخ در دهه­ي1930 را به پيمايند. كميته­ي مركزي حزب و ادارت مختلف دولتي و اتحادیه­های کارگری تلاش تبليغاتي زيادي را به عمل می­آورند تا اين«گردشگري سرخ» وانتشار كتاب، و برپايي برنامه­هاي فرهنگی، هنري و تبلیغاتی در این زمینه را با هدف بهره برداري سياسي و اقتصادي هرچه بیشتر گسترش دهند. به نظر مي­رسد بسياري از جوانان و ميانسالان شرکت کننده در اين گردشگري سرخ، صادقانه به دنبال يافتن معنا و درك واقعی از خود و ملت خود هستند.

اختصاص بودجه­هاي كلان به اساتيد دانشگاه­ها و تئوريسين­هاي حزبي، به ویژه پس از حادثه­ی میدان تیَن اَن مِن و کشتار دانشجویان، برای اجرای پروژه­هاي مطالعاتي و انتشاراتي در زمینه­ی پيشبرد ماركسيسم، لنينيسم و مائوئيسم به منظور به روز كردن كتاب­هاي درسي، كتاب­هاي عمومي، و ويژه نامه­هاي مخصوص پيرامون اين ايدئولوژي نیز با همین هدف صورت می­گیرد. به هرحال، امروزه انجام اینگونه پژوهش­ها نه تنها برای حزب كمونيست، بلکه برای مؤسسات پژوهشی و مدارس و دانشکده­های حزبی و اساتید و تئوریسین­های مارکسیستی منافع سیاسی، مادي و شغلي بسیاری به وجود آورده است. در زماني­كه هزينه­ي انتشار كتاب­هاي علمي براي اساتيد مدام در حال افزايش است، متخصصان كمونيستي منابع مالي سرشاري براي كارهايشان در اختیار دارند و بسياري از مدارس حزبي استاني امكانات فيزيكي خود را بالا برده و حقوق و مزاياي استادان را افزايش داده­اند. لذا، در کنار سیاستمداران حزبی، محققان، تئوریسین­ها، اساتيد مدارس و دانشگاه­هاي حزبي، گروه­هاي داراي منافع بزرگي را تشكيل مي­دهند كه نبايد هنگام ترسيم نمودارهای توسعه­ي فرهنگي و تغییر و تحولات فکری جامعه، آن­ها را ناديده گرفت.

در سطوح عمومي میز نفوذ اندیشه­های مائو به طرق مختلف حفظ شده است. براي نمونه، در سرتاسر چين، صدها، اگر نگوييم هزارها«بناهاي ياد بود» احترام ميراث صدر مائو نگهداري مي­شود. اين اماكن درست مانند معابد مذاهب عامه، توسط مردم روستاها ساخته شده و بدون هزينه­ي دولتي از آن­ها مراقبت مي­شود. شواهد نشان مي­دهند كه در خلأ معنوی موجود، صدر مائو در حال تبديل شدن به«خداي واقعي» و پيوستن به معابد خدايان اديان عاميانه­ي سنتي چين است و مجسمه­ها­ي مائو هم­چنان در ساختمان ادارت دولتی، و ورودی دانشگاه­ها سرِپا هستند.

با اين­حال، در زير لواي شعارهاي ايدئولوژي ماركسيستي، تغييرات فکری و فرهنگی عمیقی در جریان است که ورود سرمایه داران در بدنه­ی حکومتی تحت عنوان نيروهاي توليدي پيشرو در دوران جیانگ­زِ­مین، و جایگزین شدن مفهوم مبارزه­ي طبقاتي، با اصطلاح«ساختن جامعه­ي متوازن» در دوران هوجين­تائو، نمونه­ای از این تغییرات فکری و فرهنگی و حاکم شدن عملگرایی سنتی چینی بر ایدئولوژی کمونیستی در جامعه­ی کنونی چین است. درحال حاضر، حزب کمونیست چین، برای پویا نگهداشتن این ایدئولوژی فرسوده و مرده، به جاي كنار گذاشتن ایدئولوژی كمونيستي، اينگونه جايگزيني­ها را تحت عنوان توسعه و تقويت ایدئولوژیک دنبال مي­كند. باتوجه به سابقه­ی جذب و همسان­سازی و هم­گون شدن فرهنگ سنتی چین و زمينه­ي كشش حزبی در چين، مي­توان اصلاحات راديكال بيشتري را تحت نام كمونيست پیش بینی کرد. براي نمونه، حزب كمونيست مي­تواند برخي از اندیشه­های مذهبی را تحت عنوان عوامل فرهنگي براي ثبات يا پيشرفت اجتماعي جابزند، و از اين طريق، پيروان اديان را به عضويت حزب كمونيست در آورد. به هرحال، امكان كنار گذاشتن ایدئولوژی كمونيستي، ولو در ظاهر، به اين زودي­ها وجود ندارد.

ليبراليسم اجتماعي-سياسي

ميراث پایدار كمونيست عبارت است از: آزادي و دمكراسي. اين مفاهیم به ويژه براي كارل ماركس جوان و حزب كمونيست چين پيش از بنياگذاري جمهوري خلق چين در سال 1949 واقعيت داشت. در طول دهه‌­هاي گذشته برخي از مقامات و تئوريسين‌­هاي ليبرال در درون حاكميت به حمايت از اين مفاهیم در داخل پارامترهاي ماركسيستي ادامه دادند. اين طرز تفکر در اواخر دهه­‌ی1970 توانست نيروي سياسي قوي را شكل داده و زمینه را برای اجرای سیاست اصلاحات و«درهاي باز» به روي جهان فراهم كند. اگرچه برخي از مهم‌­ترين حاميان ليبراليسم اجتماعي-سياسي در اواخر دهه‌­ي1980 و مجددا در اواسط دهه‌­ي1990 از حزب كمونيست پاكسازي شدند، ولی به هرحال، ليبراليسم اجتماعي-سياسي تاحدودي موضوع فکری درون كمونيست است، و امکان قدرت­گیری اينگونه مقامات و تئوريسين­‌هاي که داراي تفكرات ليبرالي در درون حاكميت حزب كمونيست هستند، مدام وجود دارد. آخرين نمونه­ی این تفكر انتشار كتاب«دمكراسي چيز خوبي است[i]» توسط يوكِپينگ[1]، معاون اداره­ي ترجمه­ي كميته­ي مركزي حزب كمونيست است. «يو» يكي از تئوريسين­های بی­شمار داراي تفكر ليبرالي درون حزب است كه تلاش مي­كنند تا صدايشان در جامعه شنيده شود و قصد دارند در مسير تغييرات تأثير بگذارند.

در خارج از حاكميت حزب كمونيست هم اندیشه­ی ليبراليسم اجتماعي-سياسي به صورت گسترده از سوي چيني­هاي تحصيل كرده يا تمام فرهيختگان مورد پذيرش واقع شده است. اگرچه به خاطر شرایط سياسي كنوني، اغلب انديشمندان تلاش مي­كنند براي جلوگيري از عواقب و مشكلات بعدي  آهسته حركت كنند، ولی روشنفكران چيني در رشته­های مختلف علمی، در تبليغ و عمومي كردن ديدگا­هاي خود از طريق نوشته­هاي غير سياسي، تدريس در كلاس­های درس، سخنراني­هاي عمومي، شرکت در كنفرانس­ها و حضوری فعال در سازمان­های غیر انتفاعی غیر دولتی[ii] و وبلاگ­ها در حال افزايش، و خلاقیت هستند. اين اقشار متنوع و وسيع روشنفكران به همراه دروازه­بانان ليبرال مسلك رسانه­هاي جمعي( سردبيران و خبرنگاران روزنامه­ها، مجلات، ماهنامه­ها، انتشاراتي­ها، پورتال­هاي اينترنتي، و...) نيروي قابل توجهي را براي ترویج ليبرالسم اجتماعي-سياسي شكل داده­اند. اگرچه دولتمردان به سختي تلاش كرده­اند اين صداها را از طريق مجازات افرادي كه جرأت انتشار مقاله و كتاب را داشته اند، و بستن انتشاراتي­ها و وبلاگ­ها و سايت­هاي خبر رسانی خفه كنند، ولي تكنولوژي مدرن و فضاي گسترده­تر اجتماعي كه از راه اصلاحات اقتصادي و سياست درهاي باز به سوي جهان ايجاد شده است، كنترل كامل اين كانال رسانه­هاي جمعي را براي دست اندر كاران مشكل ساخته و روند تعقيب و گريز موش و گربه مانند هم­چنان ادامه دارد.

در سطوح مردمي نیز ادامه­ي رشد گرایش به معنویت و مذهب(به ویژه مسیحیت) را مي­توان به عنوان نيروها و گروه­هاي درحال رويش براي دستیابی به آزادي­هاي فکری- اعتقادی و اجتماعي-سياسي تلقي كرد. خلأ معنوی موجود از یک سو، و حمایت غرب و سازمان­های فعال حقوق بشری بین المللی با پیش زمینه­ی تبلیغ مسیحیت از این روند از سوی دیگر، بر سرعت تغییرات فرهنگی-اجتماعی افزوده است. جالب توجه است كه اكثر حقوقدانان و فعالان جامعه­ي مدني و حقوق بشري در چین مسيحي بوده و اغلب تازه گرويدگاني هستند كه در آيين مسيحيت معنا و قدرتی يافته­اند تا آني باشند كه هستند و آن چه را كه بايد انجام ­دهند. برخي از روزنامه نگاران و انديشمندان مسيحي با قاطعيت پيش­بيني كرده­اند كه در سي سال آينده يك سوم جمعيت چين مسيحي خواهند شد. يك مورخ مشهور هم مشاهده كرده كه« هر روز يكشنبه تقريبا به­طور قطع پروتستان­هاي بيشتري نسبت به تمام اروپا در كليساهاي چين حضور مي­يابند[iii]» اين رشد مسيحيت که در دهه­ي1980اغلب در مناطق روستايي رخ داد، امروزه بيشتر يك پديده­ي شهري در شکل ظهور گسترده­ي گروه­هاي مطالعات انجيل و كليساهاي خانگي در داخل و اطراف خوابگاه­هاي دانشجويي، شده است.

بنيادگرايي كنفوسيوسي

در جامعه­ی چین، بيش از يكصد سال است در مورد اين­كه كنفوسيوس يك مذهب است يانه بحث مي­شود، ولی اين بحث­ها از آغاز قرن بيست و يكم داغ­تر شده است. امروزه، يك جنبش اجتماعي قوي براي احياي آيين كنفوسيوس به عنوان يك مذهب در چين شروع شده است. افزون براين، برخي تلاش مي­كنند این آيين را دين رسمي كشور اعلام كنند. طرفداران، حاميان و پيروان این آيين شامل محققان دانشگاهي، دانشجويان دانشگاه­ها، كارآفرينان اقتصادي و اجتماعي، و مقامات دولتي مي­شود. از نظر برخي از پژوهشگراني كه هنوز برچسب «مذهب» را به دليل تلقينات چندين ساله­ي ضد مذهبي حزب كمونيست نمي­پسندند، آيين كنفوسيوس جزو بدنه­ي اصلي فرهنگي چيني بوده و بقيه تابع آن هستند. اگرچه اين حركت فکری، فرهنگی و اجتماعي هنوز جديد بوده و كم­تر مورد توجه پژوهشگران و ناظران و تحلیلگران مسایل فرهنگی و اجتماعی چين قرار گرفته است، ولی در عين­حال شواهد اين حركت رو به رشد، به وفور و با دقت تمام در مراسم رسمي بزرگداشت تولد كنفوسيوس توسط دولت، نصب مجسمه­ي آن در دانشگاه­ها و مدارس، بازسازي معابد وابسته به كنفوسيوس، گسترش برگزاري كلاس­ها و مؤسسات مطالعه­ي نوشته­هاي كنفوسيوس(فراگيري سراسري)،  ظهور مدارس به سبك سنتي[2]، گسترش لباس­هاي سبك دوران خَن[3]، و مكتب­هاي فراوان كنفوسيوسي، وبلاگ­ها، و ديگر سايت­ها مشاهده مي­شود. اشاره به چند نمونه­ي كليدي از اين موارد ممكن است گسترش سريع آن را بهتر به تصوير به­كشد.

آقاي كانگ شيائوگوانگ[4] كنفوسيوس شناس معروف در سال 2003ميلادي، مقاله­اي تحت عنوان«چارچوبي براي ملي­گرايي فرهنگي[iv]» منتشر ساخت كه در آن چهار پيشنهاد ارايه كرد: 1-آموزش كنفوسيوس بايستي وارد سيستم آموزش آموزشي مدارس كشور از ابتدايي تا متوسطه و از دانشگاه تا مدارس حزبي بشود؛ 2-دولت بايد از مذهب كنفوسيوس حمايت كند تا دين رسمي كشور شود، و جايگاه قانوني آن را تعيين و از برنامه­هاي مربوطه حمايت مالي كند؛ 3-مذهب كنفوسيوس بايد از طريق استاندارد سازي و توسعه­ي عقايد و تعاليم، متون، آيين­ها، سازماني، و سايت­هاي فعال وارد زندگي روزانه­ي مردم شود و؛ 4-مذهب كنفوسيوس بايد از طريق سازمان­هاي غير دولتي در خارج گسترش پيدا كند. به نظر مي­رسد تمامی اين پيشنهاد­ها به­صورت تصادفي يا برنامه ريزي شده­ي آگاهانه در حال اجرا شدن هستند.

در سال2004، تعدادي از پژوهشگران مشهور چين مانيفست جياشِن[5] را تأليف و خواستار بازگشت به فرهنگ سنتي چين شدند. در همين سال مراسم بزرگداشت سالانه­ي تولد كنفوسيوس در چوفو[6] محل تولد وي در استان شاندونگ، از سوي دولت برگزار شد، و وزير آموزش تأسيس مؤسسات كنفوسيوس در خارج را آغاز نمود. براساس گزارش خبرگزاري شين­خوا، (Confucian Institutes…, 2007)  تا پايان 2011 تعداد 350مؤسسه­ي كنفوسيوس در110 كشور در سرتاسر جهان تأسيس شد. اين مؤسسه­های كنفوسيوس، به­جاي حمايت از سوي سازمان­هاي غير دولتي، همانگونه كه از سوي كانگ شيائوگوانگ پيشنهاد شده بود، مستقيما از سوي وزارت آموزش و از طريق نهاد تازه تأسيس دولتي شوراي بين المللي زبان چيني[v] حمايت مي­شود.

در سال2005، مركز مطالعات مذهب كنفوسيوس در مؤسسه­ي مطالعات اديان جهان[vi] در فرهنگستان علوم اجتماعي چين[vii] راه اندازي شد. آن دسته از محققاني كه كنفوسيوس را به عنوان يك مذهب مورد نقد قرار داده بودند، مانند لي­شِن[7]، شاگرد سابق رِن جييو[8](بنيانگذار مؤسسه­ي مطالعات اديان جهان) كه از نقد لي­شِن از كنفوسيوس به عنوان مذهب حمايت كرده بود، نفوذ خود را از دست داده و از فرهنگستان علوم اجتماعي كنار گذاشته شدند. مدير جديد این مركز آقای چِن­مينگ[9]است كه يكي از مشوقان اصلي«محافظه كاري فرهنگي[viii]» و طرفدار مذهب رسمي شدن آيين كنفوسيوس است[ix]. يِه شيائو­وِن[10] رييس سازمان امور اديان چين، در مراسم افتتاح مركز مطالعات مذهب كنفوسيوس در مركز مطالعات اديان شركت كرده و از اين تلاش­ها حمايت كرد. هم­چنين در سال2005، دانشگاه تربيت معلم چين نخستين دانشكده­ي گووشووِ[11] را راه اندازي كرده و متعاقب آن مؤسسه و كلاس­هاي گوو­شووِ در ساير دانشگاه­ها، دبيرستان­ها، و مدارس ابتدايي افتتاح شد. يك تاجر تايواني به نام وانگ يونگ­چينگ[12] پذيرفت 10هزار مدرسه­ي ابتدايي«مينگ­دِ[13]» را بين سال­هاي2005 تا2015 در سرتاسر چين راه اندازي كند. يكي از خواسته­هاي وي اين بود كه در اين مدارس هر روز نوشته­هاي كنفوسيوس تدريس شود.

در سپتامبر سال2006، وزارت آموزش« چارچوب توسعه­ي فرهنگي در يازدهمين برنامه­ي پنجساله» را منتشر ساخت كه يك بخش آن به«حفظ فرهنگ ملي[x]» اختصاص يافته و خواستار اقداماتي به شرح زير شده است: تدوين و انتشار كتاب­هاي فرهنگي قديم، احياي تعطيلات سنتي و مراسم يادبود براي نخستين نياكان ملت چين، و افزايش خواندن و مطالعه­ي نوشته­هاي كلاسيك و فراگيري هنرهاي كلاسيك در مدارس ابتدايي، دبيرستان­ها، و دانشگاه­ها.

به نظر مي­رسد احياي كنفوسيوس از سوي بسياري از طبقات اجتماعي با استقبال روبه رو شده است. در سال 2006 دو نفر از مبلغان كنفوسيوس در تلويزيون به شدت معروف شده­اند. خانم يو­دان[14]يكي از آن­هاست كه استاد دانشگاه تربيت معلم پكن است و از طريق سخنراني­هايش در مورد«قطعات ادبي كنفوسيوس» در شبكه­ي تلويزيون مركزي چين به شهرت رسيده است. كتاب تفسير نوشته­هاي كنفوسيوس او در يك مراسم امضاي كتاب در پكن، طي 8ساعت بيش از 10 هزار نسخه فروش داشت، و چاپ اول آن با تيراژ»400هزار نسخه در 4روز ناياب شد.

در جريان روند كنوني احياي كنفوسيوس، بنياد­گرايان سرسخت كنفوسيوس، علي­رغم تعداد اندكشان درحال حاضر، موج ايجاد كرده و پيروان زيادي را جذب نموده­اند. بنيادگرايان كنفوسيوسي برتري و منحصربه فرد بودن فرهنگي چيني حول محور كنفوسيوسي را اعلام، و بر منحصر به فرد بودن وضعيت اجتماعي چين تأكيد، و آزادي، برابري، و دمكراسي را به عنوان يك انديشه­ي فرهنگ غربي رد كرده­اند. اين بنيادگرايان اغلب نخبه­گرا بوده و براي استبداد سياسي توجيهات فرهنگي و ملي ارايه مي­كنند. آن­ها هم­چنين تا حدی توانسته­اند احساسات عمومي را عليه نفوذ فرهنگ غرب در چين، از جمله فلسفه­­هاي سياسي-اجتماعي غرب، به ويژه ليبراليسم، برانگيزند. در همين اواخر، 10 دانشجوي مقطع دكتري از دانشگاه­هاي پيشرفته، نامه­اي سرگشاده­ عليه برگزاري مراسم جشن كريسمس در چین را امضا كرده­اند. لحن تند اين نامه متوجه فرهنگ غرب و هسته­ي مركزي آن مسيحيت بوده است. اين نامه از سوي روزنامه­ها، مجلات، شبكه­هاي تلويزيوني، سايت­های خبري اينترنتي، اخبار داخلي، و وبلاگ­هاي چينی مورد توجه زيادي قرار گرفته است. چنان­چه اين روند بدون محدوديت ادامه يابد، جنبش احياي كنفوسيوسي احتمالا مسيحيت را، هم­چون دوران شورش بوكسورها در حوالي1900ميلادي و جنبش ضد مسيحيت در دهه­ي1920ميلادي،  هدف مستقيم حملات خود قرار خواهد داد. و احتمالا تاريخ دوباره تكرار خواهد شد.

سناريوهاي احتمالي تحولات فکری و فرهنگی در چین تا سال2020ميلادي

به نظر می­رسد، در دهه­هاي آتي اگر هركدام از روندهاي فکری و فرهنگی فوق به تنهایی بر این کشور چيره شود، جامعه­ي چين را دچار آشفتگي خواهد ساخت. با توجه به این که از دوران انقلاب فرهنگی چین(1966تا    1976) زمان زیادی نمی­گذرد، ادامه­ی روند تسلط انحصاري ماركسيست، لنينيست، مائوئيست، بر جامعه­ی چین به طور كامل غير قابل تصور نيست. شانس اين­كه كنفوسيوس به عنوان فرهنگ انحصاري جايگزين كمونيست شود نیز نادر است. ليبراليسم اجتماعي-سياسي هم بدون سقوط حزب كمونيست، امكان دست­يابي به تسلط انحصاري را ندارد. در عين حال فشارهاي داخلي نيروهاي مخالف نسبت به ايدئولوژي كمونيستي و حزب در حال اوج­گيري است. و وقوع يك انقلاب ناگهاني كاملا غير محتمل نيست.

به هرحال، تسلط انحصاري هركدام از این جریان­هاي فرهنگي، بسيار بعيد به نظر می­رسد. بنابراین، سناريوي بيشتر واقعگرايانه، درگيري و دست به دست هم دادن دو جریان از موارد سه گانه­ي جريان­هاي عمده­ي فرهنگي پیش گفته براي تسلط بر جامعه­ي چين است.  

يكي از اين سناريوهاي احتمالي، اتحاد گروه­های كمونيستي و بنيادگرايان كنفوسيوسي است. در درون ميراث كمونيستي عناصر همگرا براي ديكتاتوري وجود دارد. از يك سو، ممكن است خيزش كنفوسيوسي مشروعيت ملي گرايي را براي حاكميت حزب كمونيست فراهم كند، و از سوي ديگر، حزب كمونيست را براي استبداد خيرخواهانه رام نمايد. در این­صورت، ممكن است آزادي­هاي فردي در چارچوب قوانين افزايش يابد، درحالي­كه پيشرفت به سوي دمكراسي به تأخير افتاده و رشد مسيحيت متوقف شود. چنين امتزاجي به اين معنا خواهد بود ­كه پس از سال­ها مذاكرات علمي خيالي، مدل نوگرايي جديدي به وقوع پيوسته است.

سناريوي احتمالي دوم، کنار آمدن نیروهای كمونيستي و ليبراليسم اجتماعي- سياسي است. اگر جناح ليبرال درون حزب قدرت گرفته و افكار عمومي را سازماندهي و ليبرال­هاي بيرون حزب را جذب كنند، ممكن است اين نيروها بتوانند براي رسيدن به آزادي­هاي فردي و دمكراسي قانوني فشار بيشتری وارد آورند. قانون­گرایی و حاكميت قانون مي­تواند، بدون به چالش كشاندن قدرت حزب كمونيست، هدف مشترك اين دو نيرو كه براي انتقال آرام سياسي  و در عين حال ادامه­ي رشد اقتصادي تلاش مي­كنند، باشد. در چنین حالتی، مسيحيت نه تنها مي­تواند از آن سود به دست بياورد، بلكه ممكن است به گسترش پايگاه­هاي اجتماعي براي چنين تغييراتي نيز كمك كند.

سومين سناريوي احتمالي، همكاري نیروهای ليبراليسم اجتماعي-سياسي و كنفوسيوس است. اگرچه ظهور مشتركات و ميان­بخشي كنفوسيوسي و ليبراليسم اجتماعي-سياسي ممكن است به اين زودي­ها آشكار نشود، ولی آيين كنفوسيوس در طول تاريخ طولاني خود اشكال و صورت­هاي زيادي را پذيرفته است. كنفوسيوس اصلي و يا ابتدايي هسته­ي دمكراسي و آزادي فردي را در درون خود دارد. مسيحيان چيني نيز معمولا ارزش­هاي اخلاقي كنفوسسيوسي را، اگرچه به صورت انتخابي و دگرگون شده، رعايت مي­كنند.

(Nicole Constable ،1999)

پيش شرط اين سناريو اين است­كه با در نظر گرفتن عدم امكان سقوط حزب كمونيست، جناح ليبرال حزب در پيشقدمي براي حاكميت قانون اساسي، و حاكميت قانون، و دمكراسي سازي، به اندازه­ي كافي قوي شده باشد تا ادامه­ي گسترش فضاي اجتماعي براي آزادي­هاي فردي، از جمله آزادي مذهبي را تضمين كند. در چنين شرايطي، احياي كنفوسيوسي ممكن است بر اساس ملي­گرايي فرهنگي به ادامه­ي حاكميت حزب كمونيست مشروعيت بخشد، درحالي­كه ليبراليسم اجتماعي-سياسي براساس ارزش­ها و نُرم­هاي جهاني مدرن به حاكميت آن مشروعيت ­بخشد.

(Fenggang Yang ، 2007)


[1] - Yu Keping.

[2] - Sishu.

[3] - Han Fu.

[4] - Kang Xianguang.

[5] - Jiashen Manifesto.

[6] - Qufu.

[7] - Li Shen.

[8] - Ren Jiyu.

[9] - Chen Ming.

[10] - Ye Xiaowen.

[11] - Guoxue.

[12] - Wang Yongqing.

[13] - Mingde.

[14] - Yu Dan.


[i] - Minzhu shi ge hao dongshi (Democracy is a Good Thing)

[ii] - Non Profit, Non Governmental Organizations.

[iii] - See, for example, David Aikman, Jesus in Beijing; How Christianity is Transforming China and changing the

[iv] -An Outline for the Cultural Nationalism.

[v] - Chinese Language Council International.

[vi] - Study of World Religions(ISWR).

[vii] - Chinese Academy of Social Science.

[viii] - Cultural Coservatism.

[ix] - در اواخر سال2006 چِن فرهنگستان علوم اجتماعي را براي اشتغال در دانشگاه تربيت معلم پكن ترك نمود كه علت آن مشخص نيست.

[x] - Protection of National Culture.