تاریخ زیمبابوه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۴۳ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «مطالعات و بررسی ها حاکی از عدم وجود اطلاعات تاریخی دقیق و متقن به طور عام درباره آفریقای سیاه و به طور خاص در مورد زیمبابوه در اعصار اولیه تاریخ بشر می باشد.آثاری که در گذشته ای نه چندان دور در این کشور و آفریقای جنوبی یافت شده اند،سکونت آدمیان...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مطالعات و بررسی ها حاکی از عدم وجود اطلاعات تاریخی دقیق و متقن به طور عام درباره آفریقای سیاه و به طور خاص در مورد زیمبابوه در اعصار اولیه تاریخ بشر می باشد.آثاری که در گذشته ای نه چندان دور در این کشور و آفریقای جنوبی یافت شده اند،سکونت آدمیانی نیمه متکامل در عصر پارینه سنگی را در این مناطق تأیید می کند.(عرب احمدی،51:1382)

تاریخ دوره باستان زیمباوه

قدمت تمدن در این سرزمین به دوران شکارچیان قوم بوشمن در عصر پارینه سنگی باز می گردد.

در حوزه جنوب آفريقا(زيمبابوه،آفريقاي جنوبي،زامبيا و...) بيشترين اسناد تاريخي را نه منابع مکتوب قوی که روايات و اقوال مردمی یعنی همان تاریخ شفاهی تشکیل می دهد.(همان:50)

در زیمبابوه بیشتر این منابع نامکتوب در دوران پیش از استعمار به دست آمده است.نقاشی های صخره ای اقوام سان (بوشمن ها)شکل زندگی آنان یعنی زندگی شبانی و نحوه شکار کردن این قوم را به تصویر کشیده است.نقاشی های شکار حیواناتی چون فیل،بز کوهی آفریقایی و ابزار شکارآنها منبعی تاریخی در مطالعات مربوط به مردم این کشور  محسوب می شود.بوشمن ها در ماهیگیری از نیزه هایی که پیکان های تیزی در سر آنها تعبیه شده بود،استفاده می کردند. این نقاشی ها تنها بازگو کننده فعالیت اقتصادی این اقوام بوده و اطلاعاتی از رفتارهای مذهبی و اجتماعی (مانند پرستش،ازدواج،دفن مردگان،...)آنان به دست نمی دهد.بررسی منابع غیر مکتوب مؤید این نکته است که مردم سان جامعه ای بی طبقه بوده به صورت جمعی و گروهی زندگی می کردند.

)http://historymatsiman.blogspot.com/2015)

مطالعه و بررسی این منابع سخن و استدلال تاریخ نگاری استعمار مبنی بر توحش و فقدان هر گونه تاریخ و فرهنگ بوشمن های منطقه زیمبابوه امروزی را بی اعتبار نموده ادعای متمدن شدن آنان در پی فعالیت های استعمارگران در پایان قرن نوزدهم را رد می کند.


شواهد یافت شده از عصر آهن (حدود صد هزار سال پیش) نشان می دهد بوشمن ها که اکنون در صحرای "کالاهاری" سکونت دارند، ساکنین اصلی زیمبابوه کنونی بودند.گروه های کوچک  شبانان،شکارچیان و کشاورزان نیز دیگر ساکنان این سرزمین بودند.این گروه ها همواره بر سر تصاحب زمین با بوشمن ها یعنی صاحبان اصلی در حال نزاع بودند.

ماپونگوبوه" نخستين گروهی بودند كه یک امپراتوری درآن منطقه برپا نموده خود را اجتماعی مجزا از ديگران معرفی می کردند.نظام پادشاهی آنها یکی از پيچيده ترين اشکال فرهنگ آفريقايی آن دوران بود.نگاه خاص اين پادشاهی به قدرت و ارزش اجتماعی و سياسی رهبران جامعه، ساختار ويژه ای از قدرت را در میان این مردم نشان می دهد.آنان در کنار کشاورزی به تجارت با  سرزمين های دیگر مانند چين، هند و مصر می پرداختند."پادشاهي زيمبابوه" ادامه تغییر شکل یافته این امپراتوری بود.

)www.zimbabweandrelatedtopics.weebly.com/2015([AF1]

در قرون 5 تا10 میلادی اقوامی موسوم به شونا کم کم در زیمبابوه فعلی ساکن شدند.قوم اخیر به تدریج و در طول قرن ها توانست با تسلط بر منطقه ی بین رودخانه های زامبزی و لیمپوپو،قلمرو خود را توسعه داده دولت بزرگی را در این ناحیه تشکیل دهد.(عرب احمدی1382: 53)

فلات بین رودخانه های "زامبزی" و"لیمپوپو" در منطقه ی جنوب شرقی آفریقا به علت دارا بودن قابلیت های طبیعی برای زندگی به ویژه برای دامداری و کشاورزی از اهمیت زیادی برخوردار بود.وجود منابع غنی طلا و عاج فیل نیز انگیزه های زندگی در این منطقه را افزایش می داد.بقایای نخستین مرکز تجاری در منطقه ای به نام "ماپونگوبوه" بر روی صخره های لیمپوپو یافت شده است.برای اولین بار گروهی از مردم گله دار و شکارچی،اقدام به برپایی سکونت گاه هایی برای خود بر روی صخره های لیمپوپو در زیمبابوه امروزی نمودند و حکومت ماپونگوبوه را ایجاد کردند.گفته می شود که حدود یک صد تپه و بلندی محدوده زندگی مردمی بود که به دور محل سکونت خود دیوارهای سنگی کشیده بودند و این منطقه در زبان محلی شونا به " خانه های سنگی" معروف بود. نمونه عالی چنین سکونت گاه ها منطقه ای است که امروزه به "زیمبابوه بزرگ" شهرت دارد.در سال 1705 میلادی ،حاکم آنان اقدام به جدا نمودن قلمرو خود از سایر ساکنین زیمبابوه آن دوران نمود. www.historyworld.ne/2015))


2-تاريخ جديد

2-1. دوران استعمار


2-1-1.ورود سفيد پوستان

ورود سفيد پوستان اروپایی به زيمبابوه و حضور طولانی آنان در این کشور از نكات بسيار مهم در تاريخ این کشور می باشد. ورود هر دو گروه از سفيد پوستان اروپايی در دو مقطع مختلف یعنی پرتغالی ها در اوايل قرن پانزدهم  و انگلیسی ها در اوايل قرن نوزدهم،در قالب هيئت های دينی و مبلغان مسيحی صورت گرفت.واكنش انفعالی پادشاهی مونوموتاپا در برابر سفیدپوستان، موجب تسلط تدریجی پرتغال بر بخش وسيعی از جنوب آفريقا و از جمله زيمبابوه گرديد.

حضور سفيد پوستان پرتغالی در اين كشور تا سال 1890 ادامه يافت.انگليس نيز با داعيه مذهبی و تبليغات مسيحيت از اوايل قرن نوزدهم استعمار خود را در اين كشور آغاز کرد.با ورود نخستين مبلغ مسیحی انگلیسی،رابرت موفات در سال 1816 ،مقدمات فعالیت های استعماری انگلیس در زيمبابوه فراهم شد.هر چند پادشاه قوم اندبله با حضور سفید پوستان مخالفت کرد،اما قدرت سلطنت او به اندازه ای نبود که بتواند از استقرار دائمی سفيد پوستان جلوگيری كند.استعمار بريتانيا با زيركی توانست با از بين بردن بافت سياسی ،اجتماعی و اقتصادی دولت مزبور استقرار دائمی سفيد پوستان را در خاك اين كشور عملی سازد. در اواخر قرن نوزدهم، انگليس با همکاری رودز موفق به استقرار پايگاه های استعماری خود در این سرزمین و توسعه ی محدوده امپراتوری بريتانيای كبير در این بخش از جهان شد.حکومت استعمارگر انگليس با همراهی سيسيل رودز و با بی توجهی به شرايط بوميان زيمبابوه و نادیده گرفتن حقوق آنان سراسر ناحيه "ماتابله لند" و "شونالند" را به تصرف خود درآورد.

به دنبال استقرار سفيد پوستان در این سرزمین،موج بزرگی از مهاجرت اروپاییان به مناطق مختلف آن آغاز شد.این مهاجرت ها با مخالفت و مقاومت سياهان روبرو شد اما استعمارگران در اين برهه نيز پيروز میدان بودند.

دو سرزمین رودزيای شمالی(زامبيا) و رودزيای جنوبی( زيمبابوه)، هريك جداگانه در زمره مستعمرات انگلستان بوده و تا اوایل قرن بیستم تحت سلطه ی شرکت انگلیسی جنوب آفریقا قرار داشتند.در سال 1923  رودزيای جنوبی خودمختار اعلام شد و به عضويت سازمان كشورهای مشترك المنافع در آمد و پس از آن اقليت 7 درصدی سفید پوستان اروپايی،حكومت را در كشور به دست گرفتند.از این زمان حضور سفيد پوستان در این کشور رو به افزايش گذاشت.بروز بحران مالی در اروپا در دهه های 30 و 40 میلادی و بالا گرفتن آتش جنگ جهانی دوم،موجب مهاجرت تعداد بیشتری از سفيد پوستان به اين كشور گردید.

با تأسيس اتحاديه نياسالند در سال 1953 که موجبات نفوذ و تسلط هر چه بیشتر سفید پوستان بر این کشور را فراهم ساخت،مخالفت سياه پوستان با حضور آنان در کشورشان شدت گرفت.

مخالفت ها و مبارزات سياهان عليه استعمار انگليس منجر به انحلال اتحاديه نياسالند در سال 1964 گردید و در همان سال يان اسميت قدرت را در كشور به دست گرفت و در ظاهر قوانينی عليه سفيد پوستان به اجرا گذاشت .يان اسميت در سال 1965 به طور يك جانبه استقلال رودزيا را اعلام کرد و به این ترتیب رودزیا نه فقط به عنوان یک مستعمره ی خودمختار بلکه به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت نمود.اما تشکیل کشور جدید رودزیا نیز آرامش و عدالت را برای سیاهان کشور به همراه نیاورد.تداوم سياست تبعيض نژادی و سركوب شديد سياهان،بومیان رودزیا را بر آن داشت تا در قالب دو حزب سیاسی زانو و زاپو و از طريق تشكيل گروه های مسلح،مبارزات خود را به شکل جنگ های پارتيزانی گسترده ای بر علیه رژيم نژادپرست رودزيا ادامه دهند.(همان)


2-1-2.اوضاع فرهنگی و دینی زیمبابوه در دوران استعمار


سفید پوستان رودزیا برخلاف بیشتر مستعمرات آفریقایی بریتانیا همیشه عامل حوادث سیاسی مهمی بودند،سفید پوستانی که از لندن تبعیت نمی کردند و حضورشان در رودزیا موجب بروز درگیری هایی با بومیان شد.(مارتین لونی،46:1356)

سفید پوستان با بومیان رودزیا برده وار رفتار می کردند و از آنان بیگاری می کشیدند.کار کردن بومیان برای سفیدها کاملاً اجباری بوده حق انتخابی جز بیگاری برای سفید پوستان نداشتند.ادامه چنین رفتاری از طرف جامعه سفید پوست تأثیر ناخوشایند زیادی بر روابط نژادی گذاشت.بررسی های جامعه شناختی مستعمره رودزیا حاکی از ارتباط نزدیک بین  رفتارهای خشونت آمیز و نژاد پرستانه استعمارگران و تضعیف نظام های سنتی و به دنبال آن نابودی استقلال اقتصادی واجتماعی بومیان این کشور می باشد.

نظام اجتماعی مورد نظر استعمارگران پس از استقرار در رودزیا،نظامی مبتنی بر هدایت جامعه بومی توسط  سفید پوستان بود.

نظام فرهنگی این کشور نیز تحت سلطه و تأثیر شیوه های استعماری سفید پوستان قرار گرفته بود. کلیسا به عنوان پایگاه مذهبی مسیحیت نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف استعمار ایفا کرد.استعمارگران با استفاده از کارکرد دین و کنترل مردم بومی رودزیا راحت تر و سریع تر به اهداف خود می رسیدند.در همین راستا،کلیساها برنامه هایی برای از بین بردن فرهنگ سنتی مردم طراحی و اجرا می کردند و استعمار نیز با گسترش انجیل و اعتلای جایگاه قدرت دینی مبلغان مسیحیت موجب تسلط فراوان کشیشان بر بومیان را فراهم می کرد.(همان ،80)

بومیان رودزیا با جنبش های اعتراضی خود می کوشیدند در مقابل اقدامات استعمارگران مقاومت نمایند و قابل توجه است که برخی از این جنبش ها از درون حرکت های دینی ظهور کردند.

"دل قوی دارید که جهان در یک چشم بر هم زدن تغییر می کند و سفید پوستانی که حالا سرورانند،در بهشت غلامان ما خواهند بود"(همان ،119)

از میان عواملی که باعث گسترش فعالیت های مبارزاتی و توسعه جنبش های بومی گردید،می توان به:رشد سریع نیروی کار بومی،شهرنشینی و توسعه صنعتی در دوران جنگ دوم جهانی و سال های پس از آن،کاهش دایمی سطح زندگی توده مردم اشاره کرد.(همان ،123)

هر چند فقر گسترده توده حرکت های ملی گرایی را دشوار می ساخت،اما حمایت کشورهای آفریقایی مستقل از این حرکت باعث شد تا استعمار زدایی در رودزیا هم زمان با دیگر کشورهای این قاره گسترش یابد.بریتانیا به راحتی با استقلال طلبان رودزیا کنار نیامد و همان گونه که گفته شد رودزیا بر خلاف سایر مستعمرات آفریقایی بریتانیا استقلال کامل نیافته به صورت کشوری با دولت سفیدپوست اما خودمختار باقی ماند.(همان مأخذ،141)

در دهه 1970،احزاب مخالف حکومت "اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه"(زانو) و "اتحاد خلق آفریقائی"(زاپو)،جنگ های چریکی بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا را رهبری می کردند.در سال 1978، مذاکرات رهبران سفید پوست و سیاه پوست جهت انتقال قدرت به سیاهان انجام و سفید پوستان بعد از کسب اطمینان از ضمانت حفظ موقعیت خود قدرت را به سیاهان دادند و یان اسمیت از قدرت کناره گیری کرد. اما"رابرت موگابه"  و "جوشوا انکومو" (رهبران مقاومت) با تحریم توافقات و انتخابات آینده بر ادامه مبارزات خود تا استقلال کامل تأکید نمودند.


2-1-3. اوضاع اجتماعی و اقتصادی دوران استعمار

برخی کشورهای آفریقایی در دهه های 1950 و 1960 موفق به کسب استقلال شده بودند اما در رودزیا جریان استقلال طلبی شکل دیگری داشت .نخستین احساسات ملی گرایانه در رودزیا بین سال های 1945 و 1948ظاهر شد.از آغاز دهه 1960 و با ظهور طبقه ای از روشنفکران سیاه پوست ،شهرهای حراره و بولاوایو مرکز مبارزات ملی گرایی شد.به دنبال گسترش مبارزات،این طبقه نوظهور خواستار انتقال قدرت به اکثریت سیاهان کشور گردید.در سال 1961،نیروهای پلیسی یان اسمیت دست به کشتار معترضین خیابانی زدند.کم کم اعتراضات به مراکز روستایی سرایت کرد.در همین سال،حکومت رودزیای جنوبی فعالیت حزبی "حزب دموکراتیک ملی" را غیر قانونی خواند و اعضای حزب با تأسیس حزب سیاسی "زاپو" فعالیت خود را از سر گرفتند اما یک سال بعد این حزب نیز غیر قانونی اعلام شد.طولی نکشید که "شورای مردمی" جایگزین حزب منحله شد.

حزب "زانو" در سال 1963 تأسیس و فعالیت حزبی خود را آغاز کرد.

"جوشوآ انكومو" از رهبران ملی گرای زیمبابوه در زندگی نامه خود می گوید:

"قلمرو هر یک از مردم در سرزمین زیمبابوه صرفاًاز طریق عرف و رسم تعیین شده است...بنا بر این دلیلی بر عدم توانایی ملت برای اتحاد و حفظ و توسعه هویت ملی پس از استقلال وجود ندارد."                         Raftopoulos Brian&Yoshikuni Tsuneo,2001))

عقیده انکومو درباره اهمیت وحدت ملت به منظور بسیج ملی گرایی تا اواخر دهه 1950 ویژگی مشترک اغلب روشنفکران ملی گرای آفریقایی بود که مشتاق رهبری و هدایت کشورهای خود به سوی نظام بین المللی دولت - ملت  بودند.در زیمبابوه عواملی مانند تنوع قومی و هویتی،تقدم منافع شخصی بر آرمان های حزبی برخی اعضای مؤثر سیاسی و ائتلاف های سیاسی بعضاً نادرست و ...همیشه بر روند تصمیم گیری ها در مقاطع حساس تاریخی این کشور تأثیر گذاشته و شرایط دستیابی به وحدت و همگرایی را مشروط ساخته است.

مؤلف کتاب"رشد طبقه متوسط آفریقایی : مستعمره زیمبابوه" معتقد است که هویت فرهنگی آفریقایی در زیمبابوه قدمت زیادی ندارد و اگر منظور از هویت فرهنگی همان "خودآگاهی ملی آفریقایی زیمبابوه" باشد،تاریخ نشان داده که ظهور این خودآگاهی طی دوران مبارزاتی در دهه 1950 شکل گرفته هر چند آغاز آن در دهه 1930 و گسترش آن در نواحی مختلف کشور به اواخر دهه 1950 میلادی باز می گردد.

مطالعات نشان می دهد در دوران قبل از استعمار،مالكيت زمين و دام به عنوان مهم ترین فاکتور اقتصادی این سرزمین نقش اساسی را در به قدرت رسيدن فرد يا گروهی خاص ایفا می کرد.ثروت ناشی از مالكيت زمين و دام،باعث افزایش فاصله طبقاتی در میان مردم این کشور شده بود.

)Raftopoulos Brian&Yoshikuni Tsuneo,2001)


2-1-4. ملی گرایی و استقلال

رشد تفکر ملی گرایی موجب آغاز حرکت های استقلال طلبانه در کشور زیمبابوه گردید.خانم "تسی تسی دانگارمبا" نویسنده معاصر زیمبابوه در اثر خود[1]شرح می دهد که چگونه بعضی از دختران دانش آموز سفید پوست از تماس و ارتباط با هم کلاسی های سیاه خود متنفر بودند.جامعه شاهد نوعی شیوه رفتاری نژاد پرستانه و تبعيض آميز بين سياهان و سفيد پوستان بود.دانگارمبا در كتاب خود نشان می دهد که تقابل روان شناسی اجتماعی سياهان زيمبابوه با سفيد پوستان از علل مهم رشد مبارزات ملی گرایانه در این کشور بود.

" ايبو ماندازا"[2] روشنفكر و مبارز زيمبابوه ای نيز در اثر خود با عنوان :" طبقه و رنگ نژادی در جنوب آفريقا" كه درسال 1977 به چاپ رسيد، معتقد است زمينه های فرهنگی دوران پيش از استعمار در قالب نوينی از سياست های ملی گرايی در دوران مبارزات استقلال طلبی كشور قرار گرفت و نكته ی مهم فرهنگی در مبارزات مردمی در واقع پيكربندی خاطرات،سمبل ها و اخلاقيات گذشته زيمبابوه است.

جنبش ملی گرایی از طریق فعالیت های سندیکایی موفق به هدایت و تشدید مبارزات سیاسی و افزایش اعتراضات شد.تقویت رهبری جنبش و رشد احساسات ملی گرایانه و نیز بالا رفتن سطح آگاهی های سیاسی جامعه در کنار تحولات سیاسی نیمه نخست قرن بیستم، باعث شد جنبش سیاهان رودزیا هم زمان به دو شکل سیاسی و مسلحانه کار خود را دنبال کند.

بدین ترتیب مبارزات ادامه یافته و در سال 1980 کشور رودزیا به عنوان آخرین مستعمره ی آفریقایی انگلیس موفق به کسب استقلال شده و نام آن به زیمبابوه تغییر یافت.


2-2. دوران پس از استعمار(معاصر)

2-2-1.تحولات مهم سیاسی ،اجتماعی و فکری در دوران معاصر

کسب استقلال و تشدید تحولات سیاسی در منطقه جنوب آفریقا و تأثیرات بین المللی آن، آمریکا را وادار کرد با تسریع روند مذاکرات صلح بین سیاهان و رژیم نژادپرست یان اسمیت ،کنفرانس لانکستر هاوس را برپا نماید.برگزاری انتخابات آزاد در سال 1980 و قدرت یافتن حداکثری سیاهان،کسب یک پنجم از کرسی های مجلس توسط سفید پوستان و البته اعطای حق وتو به آنان از نتایج این کنفرانس بود.

حزب اتحاد ملی آفریقائی زیمبابوه(زانو) به رهبری رابرت موگابه موفق شد پس از پانزده سال جنگ مسلحانه، با کسب اکثریت آرا اولین دولت آزاد سیاه پوست را در کشور برپا کند.طی یک همه پرسی رابرت موگابه به عنوان نخست وزیر و یان اسمیت به عنوان رئیس مجلس انتخاب  شدند.موگابه دولت خود را تشکیل داد و تلاش برای بهبود کشاورزی را از مهم ترین سیاست های دولت خود خواند.

پس از سال ها اختلاف در مشی سیاسی بین دو رهبر مهم جنبش آزادی بخش زیمبابوه، در سال 1985  دو حزب زانو و زاپو در هم ادغام شده و حزب مهم زانو- پی اف ایجاد گردید و طرفین به توافقاتی با یکدیگر رسیدند.

با تلاش موگابه،در سال 1988 قانون استعماری حضور سهمیه ای سفید پوستان در مجلس لغو گردید.

در نخستین سال های  پس از استقلال،زیمبابوه شاهد پیشرفت هایی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی بود.این توسعه بیشتر در زمینه های زیرساخت ها،آموزش ،بهداشت و درمان و کشاورزی  اتفاق افتاد. (عرب احمدی،80:1382)






[1]-The Book of Not

[2]-IbboMandaza


[AF1]شیوه ارجاع در متن برای وب سایتها به نظر اشتباه است.