چین
سرزمین چین، بهعنوان سومین کشور پهناور جهان پس از روسیه و کانادا، با 9 میلیون و 596 هزار و 960 کیلومتر مربع مساحت، در شرق قارهی آسیا قرار گرفته و پهنهی آن حدوداً یک پنجم خاک قارهی آسیا و یک چهارم مساحت کل (آبی و خاکی) این قاره و شش برابر وسعت خاک کشور جمهوری اسلامی ایران است. خاک این کشور شامل جلگهها، حوزههای آبی، تپهها، فلاتها و کوهها است و بالغ بر 22 هزار و 117 کیلومتر مربع مرز خاکی دارد.
جغرافیای طبیعی در چین
کشور چین با 14 کشور مرز خاکی دارد که همسایگان آن را روسیه در شمال و شمال شرقی، مغولستان در شمال، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان در شمال غربی، افغانستان، پاکستان، هندوستان، بوتان، نپال در غرب و جنوب غربی، میانمار، لائوس، ویتنام در جنوب و کره شمالی در شرق تشکیل میدهند.
این کشور همچنین بالغ بر 18 هزار کیلومتر خط ساحلی دارد و با کشورهای ژاپن، فیلیپین، اندونزی، کرهی جنوبی، مالزی و برونئی مرز آبی دارد که طول آن بالغ بر 32 هزار کیلومتر است. مهمترین دریاهای چین عبارتند از: دریای زرد با 280 هزار کیلومتر مربع مساحت، دریای چین شرقی با 770 هزار کیلومتر مربع وسعت، دریای چین جنوبی با 5/3 میلیون کیلومتر مربع و دریای بوخَی (Boha) با 77 هزار کیلومتر وسعت. کشور چین همچنین مالک حدود 7600 جزیرهی بزرگ و کوچک مجموعا با مساحت بیش از 80000 کیلومتر مربع است.
33 درصد از اقلیم چین را کوهها، 26 درصد را فلاتها، 19 درصد را حوضههای آبخیز، 12 درصد را دشت و 10 درصد را تپهها تشکیل میدهند و 9 کوه مرتفع جهان در این کشور واقع شده است که فلات تبت، مشهور به «بام دنیا»، با میانگین ارتفاع 4 هزار متر از سطح دریا و قلهی اِوِرِست، بلندترین قلهی دنیا با ارتفاع 13/8848 متر از سطح دریا و رشته کوههای هیمالیا، تیَن شَن، کونلون، از جملهی آنها هستند.
جمعیت چین
چین پرجمعیت ترین کشور جهان است. براساس گزارش برنامه ی عمران سازمان ملل متحد، جمعیت چین در سال 2020 میلادی، به یک میلیارد و 412 میلیون و 210 هزار نفر رسید که حدود 22 درصد جمعیت جهان را به خود اختصاص داده است. این کشور یکی از مناطق دارای تمرکز بالای جمعیت در واحد کیلومتر است؛ یعنی به طور میانگین 135 نفر در هر کیلومتر مربع و سه برابر متوسط جهانی. البته این تراکم جمعیتی در مناطق مختلف متفاوت است. برای نمونه، در استان جیانگ سو در هر کیلومتر مربع 598 نفر زتدگی می کنند، در حالیکه این رقم در استان خودمختار تبت به رقم 6/1 نفر در هر کیلومتر مربع کاهش می یابد.
8/ 19 درصد از جمعیت چین زیر 14 سال، 1/ 72 درصد بین 15 تا 64 سال و 1/8 درصد دیگر بیشتر از 65 سال سن دارند. میانگین سنی در بین مردان چین 5/33 سال و امید به زندگی در آنان 61/71 سال است. همچنین میانگین سنی زنان این کشور 7/34 سال و امید به زندگی در میان آنان 52/75 سال می باشد .
طبق آمار سال 2020 میلادی، بیش از 902 میلیون نفر(89/63 درصد) از جمعیت چین در مناطق شهری زندگی می کنند و حدود 509 میلیون (11/36 درصد) هنوز روستا نشینند[۱]، ولی جاذبه ی بازار کار در مناطق توسعه یافته ی شهری و صنعتی و مظاهر زندگی شهری موجب شده تا روز به روز از تعداد جمعیت روستایی چین کاسته و بر جمعیت شهر نشین آن افزوده شود. براساس آمار منتشره در مطبوعات این کشور، در پایان سال2020 نرخ شهر نشینی در چین به 89/63 درصد رسید که در تاریخ این کشور بی سابقه است. و همان طور که پیش بینی می شد، میزان 60 جمعیت شهر نشین با مهاجرت 300میلیون نفر جمعیت روستایی به شهرها، به جمعیتی بالغ بر 902 میلیون نفر رسید[۲].
براساس گزارش منتشره از سوی تشکیلات تنظیم خانواده در چین، به احتمال زیاد رشد جمعیت چین در سال2040به صفر خواهد رسید. تا آن تاریخ به طور متوسط سالی بین 8 تا10میلیون نفر به جمعیت این کشور اضافه خواهد شد. پیش از دهه ی1990میزان رشد جمعیت چین بالای6/2درصد بود در حالی که این نرخ در دهه ی1990به 2/1درصد کاهش یافت. این گزارش همچنین پیش بینی کرده در سال 2040بیش از12درصد جمعیت چین به سن سالمندی خواهند رسید که لازم است پیش از مواجه شدن با این پدیده دولت در قانون تنظیم خانواده و سیستم تک فرزندی موجود تجدید نظر نماید[۳].
اقلیت های قومی چین
اسامی اقلیت های قومی چین
نام اقلیت های کشور چین که از نظر دولت این کشور، ملیت های چینی نامیده میشوند، عبارتند از: «خَن»، «مغولی»؛ «خویی»؛ «تبتی»؛ «ایغوری»؛ «میائو»؛ «ای»؛ «جووان»؛ «بو ای»؛ «کرهای»؛ «مَن»؛ «دونگ»؛ «یائو»؛ «بای»؛ «توجیا»؛ «خَنی»؛ «قزاق»؛ «دای»؛ «لی»؛ «لیشو»؛ «وای» «شیه»؛ «گائوسان»؛ «لاکو»؛ «شویی»؛ «دونگشیان»؛ «ناشی»؛ «جینبو»؛ «قرقیز»؛ «تو»؛ «داوور»؛ «مولائو»؛ «چیانگ»؛ «بولانگ»؛ «سالار»؛ «مائونان»؛ «مائولائو»؛ «شیبو»؛ «آچانگ»؛ «پومی»؛ «تاجیک»؛ «نو»؛ «ازبک»؛ «روس»؛ «عونک»؛ «شیکه«؛ «دهآن»؛ «بائوآن»؛ «یوگو»؛ «جین»؛ «تاتار»؛ «دولون»؛ «ار لنچون»؛ «خِه جِه»؛ «مَنبا»؛ «گهبا» و «جینئو».
از این 55 اقلیت قومی، 10 اقلیت مسلمان هستند که عبارتند از: خویی، تاجیک، قرقیز، قزاق، تاتار، اویغور، سالار، دونگشیان، بائوآن، و ازبک[۴].
گرایش های دینی اقلیت های قومی چین
در کشور چین، ادیان مذاهب و باورهای فكری گوناگونی رواج دارد كه عمده ی آنها عبارتند از: بودایی، دائویی، اسلام، مسیحی و یهودی. نکته ی قابل ذکر این استکه، بیشتر اقلیت های قومی این کشور دارای اعتقادات مذهبی و باورهای دینی بوده و برخی از آنها نیز به آیین ها، كیش ها و باورهای کهن سنتی و عامیانه ی بومی اعتقاد دارند. برای نمونه، اغلب نژاد تبتی به آیین بودایی لامایی اعتقاد دارند. افزون بر تبتی ها، برخی از سایر اقوام نیز همچون مغولی، تو، یوگور، منبا، پریمی، و ناشی، به آیین بودای لامایی معتقدند. برخی دیگر مانند اقوام دای، بلانگ، دهآنگ و بخشی از قوم وا؛ پیرو آیین بودایی ماهایانا هستند. و ده اقلیت قومی همچون هوی، اویغور، قزاق، دونگشیانگ، بائوآن، سالار، قرقیز، تاتار، ازبك و تاجیك پیرو دین اسلام بوده و گروهی از اقوام یی، میائو، لاهو، جینگپو، و لیسو، به مسیحیت اعتقاد دارند. روس ها و عده ای از قوم اونكی پیرو آیین ارتودوكس هستند. در میان برخی از اقلیت های قومی مانند دلونگ، نو، وا، جینگپو، گائوشان، اوروچن، و لوبا نیز به ارواح، نیاپرستی و طبیعت پرستی و سایر باورهای پیشینیان رواج دارد[۵].
تاریخ چین
مردم سرزمین چین را باید جزو ملت هایی به شمار آورد كه از آغاز دوره ی احساس نیاز انسان به انتقال ایده و اندیشه ی خود به دیگران از طرق مختلف، به فكر كشف راه هایی پرداخت كه بتواند از طریق ثبت اندیشه ها، خود راجاودان سازد. گفته می¬شود كه كتابت درچین،2000سال پس از كشف و مورد استفاده قرار گرفتن علایم نوشتاری در بین النهرین آغاز شده است، یعنی حدود3000 سال پیش، مكتوب های اولیه ی چینی تحت عنوان جیاگووِن كه در واقع حروف تصویری هستند و بر روی كاسه ی لاك پشت ها حكاكی شده اند، متعلق به دوران سلسله شانگ است كه در قرن های 16 تا11پیش از میلاد حكمفرمایی می كرده اند. ولی چنانچه كشفیات اخیری كه از منطقه ای به نام جیاخو به دست آمده است ازسوی دانشمندان مورد تایید قرار گیرد. تاریخ كتابت و استفاده از علایم نوشتاری انسان های اولیه درسرزمین چین به8600 سال قبل برخواهد گشت كه در آن صورت قدمت نوشته های كشف شده از جیاخو 3000سال بیشتر از آثار منطقه ی بین النهرین خواهد بود. اگرچه كشفیات منطقه ی جیاخو هنوز مورد توافق اكثرباستانشاسان قرار نگرفته و موجب مباحثات داغی بین اندیشمندان گردیده است، ولی این اختلافات و مباحثات چیزی از اهمیت و ارزش مكتوبات تاریخی به اثبات رسیده ی تاریخ باستان چین نمی كاهد و بلكه تأكیدی بر جدی بودن این ایده است كه فرهنگ تاریخ نویسی درچین، یكی از قدیمی ترین پدیده های جهان بوده و مردم این سرزمین جزو نخستین انسان هایی بوده اند كه از علایم نوشتاری برای ثبت وانتقال پیام تاریخی خود استفاده كرده اند[۶].
1. پیش از تاریخ چین
تاریخ اولیه ی چین به دلیل نبود اسناد و مدارک نوشته شده از آن دوران، قابل اطمینان نیست. این عدم اطمینان به خاطر تلاش های صورت گرفته در چندین قرن بعد، برای نوشتن تاریخ آن دوران، دوچندان شده است. به یک معنا، این مشکل ناشی از چندین قرن درونگرایی حاکم بر بخشی از مردم چین است که به دنبال تمایز میان واقعیت و افسانه در تاریخ این کشور بوده اند. عصر ماقبل تاریخ چین به دو عصر حجر قدیم( پارینه سنگی) و عصر نوسنگی تقسیم می شود[۷].
جامعه و نظام اجتماعی چین
اندیشههای کنفوسیوس که شالودهی نظام اجتماعی چین را در طول تاریخ شکل داده است، کانون خانواده، اعم از خانوادهی کوچک(همسر، شوهر و فرزند)، و یا خانوادهی بزرگ(پادشاه و رعیت) را نمونه و مظهر ثبات اجتماعی میداند. این اندیشمند باستانی، هماهنگی و ارتباط میان زن و شوهر و فرزندان را مانند هماهنگی نتهای موسیقی ضروری دانسته و میگفت، میان خانوادهی باثبات و دولت باثبات ارتباط مستقیمی وجود دارد. او در خصوص خانواده توصیه میکرد: خانواده باید گسترده باشد(خانوادهی کامل در فرهنگ چینی خانوادهای است که پنج نسل در کنار هم زندگی کنند)؛ فرزندان از پدر و مادر اطاعت کنند؛ و برادر کوچکتر از برادر بزرگتر اطاعت نماید. در این جامعه داشتن فرزند در خانواده همیشه امری میمون و پسندیده و لازم شمرده میشد. خانوادهی بدون فرزند نوعی تابو به حساب میآمد. مردم از قورباغه و برخی دیگر از پرندگان و حیواناتی که تولید نسل بیشتری دارند خوششان میآمد. مردم چین داشتن هر فرزند پسر را معادل یک خوشبختی میدانستند و ضرب المثلی میگوید:«یک پسر نعمت است و چند پسر نعمت افزوده.» و چندین نسل در زیر یک سقف و با هم زندگی میکردند.
اگرچه در جامعهی چین حکما و فرزانگان بسیاری برای راهنمایی و هدایت کشور، جامعه و فرد به سوی رفاه، خوشبختی و سعادت پا به عرصهی وجود گذاشتهاند، اما این اندیشههای خردمندانهی کنفوسیوس بود که در طول هزارههای گذشته همیشه معیار سنجش خیر و شر، سعادت و شقاوت، پاکی و ناپاکی، فضیلت و رذیلت پادشاهان، مقامات، و خانوادهها شمرده میشد، و آموزههای او بود که در دربار و کوچه و بازار وِرد زبان حال و قال مردم بود و از پادشاه و رعیت تلاش میکردند تا بنا و چارچوب روابط خانوادگی، زن و شوهری، پدر و پسری، و شاهی و رعیتی و روابط اجتماعی و هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی را براساس این آموزهها قرار داده و طبق آن مورد قضاوت قرار دهند. در طول هزارهها، آمد و رفت سلسلهها و پادشاهان و به قدرت رسیدن و از تخت افتادن آنها نه تنها هیچ تغییری در ارزشهای اجتماعی و ملاکهای تعیین شده از سوی کنفوسیوس برای رسیدن به نیک بختی و دچار شدن به شور بختی کشور و جامعه نگذاشت، بلکه هر حاکمی تلاش میکرد اعمال و رفتار و کردار و حکومتداری و سیاستهای داخلی و خارجی خود در زمینههای سیاسی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی را هرچه منطبقتر با اندیشههای این حکیم فرزانه قلمداد نموده و از این طریق برای حاکمیت خود مشروعیت بیشتری کسب کند. این روند، حتی در دوران کمونیستها نیز (به غیر از سالهای نخست روی کار آمدن مائو که بنا را بر ستیزه با هر آنچه متعلق به گذشته بود قرار داده بود) ادامه داشت و ملاک و معیار سنجش وفاداری به فرهنگ سنتی چین بهشمار میرفت. با آغاز اصلاحات در اواخر دههی1970، و هویت خواهی نسل جدید در این کشور، بازگشت به ارزشها و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی گذشته سرعت بیشتری به خود گرفته و دولت و جامعهی چین تلاش میکنند با تمسک به روح حاکم بر فرهنگ سنتی خود، در مقابل هجوم فرهنگ بیگانه، به ویژه فرهنگ غرب، ایستادگی نموده و ارزشها و فرهنگ سنتی چین را جهانی سازند[۸].
نظام سیاسی جمهوری خلق چین
براساس قانون اساسی جمهوری خلق چین، این کشور دارای نظام سوسیالیستی مبتنی بر دیکتاتوری خلق است که به صورت دموکراتیک و رهبری طبقهی کارگر و بر پایهی اتحاد کارگر و کشاورز بنیان یافته است. نظام سوسیالیسم اساس آن و نام این کشور«جمهوری خلق چین» است.
در واقع نظام حکومتی چین بر پایهی حاکمیت مطلق حزب کمونیست قرار دارد و این حزب عالیترین نهاد تصمیم گیرنده در این کشور به شمار میرود. بر اساس قانون اساسی، حزب بر هفت نهاد اصلی حکومت چین شامل کنگرهی نمایندگان خلق چین، ریاست جمهوری، شورای دولتی، حکومتهای محلی در استانها ٰ، دادگاه عالی خلق ٰ، دادستان عالی خلق، و کنفرانس سیاسی مشورتی خلق حاکمیت مطلق دارد.(←ساختار سیاسی و نام رسمی کشور چین)
قانون اساسی
قانون اساسی، قانون بنیادین جمهوری خلق چین و عالیترین مرجع حقوقی این کشور و مأخذ تنظیم سایر قوانین است. هیچ قانون و مقرراتی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد. در قانون اساسی معمولا مضامین مهمی مانند اصول اساسی نظام اجتماعی و نظام کشور، اصول اساسی سازماندهی ادارهی دولتی و فعالیتهای آن، حقوق و وظایف اساسی اتباع قید شده است. افزون بر این، در این قانون مواردی مانند پرچم ملی، سرود ملی، نشان ملی و پایتخت و نظامهای دیگر اجتماعی مورد توجه طبقهی حاکم قید شده است که مربوط به تمام زمینهها در کشور است. قانون اساسی عالیترین مرجع حقوقی بوده و مأخذ تنظیم سایر قوانین است. هیچ قانون و مقرراتی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد.
بیانیهی مشترک کنفرانس مشورت سیاسی خلق چین که در آستانهی تأسیس جمهوری خلق چین صادر شده، نه تنها اساسنامهی جبههی واحد دموکراتیک خلق چین بوده، بلکه نقش قانون اساسی موقت را برای این کشور اجرا کرده است. این بیانیه، در نخستین اجلاس عمومی کنفرانس مشورت سیاسی خلق چین به تصویب رسید و در 29سپتامبر سال 1949میلادی ابلاغ شد که قبل از تصویب قانون اساسی جمهوری خلق چین، نقش قانون اساسی موقت را ایفا میکرد.
پس از تأسیس جمهوری خلق چین در اول اکتبر سال1949، در سالهای 1954، 1875، 1978 و 1982در قانون اساسی جمهوری خلق چین چهار بار تجدید نظر، اصلاح و ابلاغ شده است.
چهارمین قانونی اساسی جمهوری خلق چین، یعنی قانون اساسی فعلی، در چهارم دسامبر سال1982 در پنجمین نشست پنجمین مجلس ملی نمایندگان خلق چین به تصویب رسیده و ابلاغ شد. این قانون ضمن ادامه و توسعهی اصول اساسی مصرح در قانون اساسی سال 1954، براساس ادعای رهبران حزب کمونیست در این کشور، با توجه به جمع بندی تجربیات توسعهی سوسیالیستی چین و جلب تجربیات بین المللی در این زمینه، یک قانون اصلی براساس ویژگیهای چین و منطبق با نیازها و ساختار نوگرایی سوسیالیستی در این کشور به شمار میرود.
در این قانون به طور مشخص، نظامهای سیاسی و اقتصادی جمهوری خلق چین، حقوق و وظایف اتباع، تأسیس ارگانهای دولتی و چهارچوب مأموریت و وظایف اصلی کشور در آینده قید شده است. ویژگیهای اساسی این قانون، تعیین نظام و وظایف اصلی چین، تشخیص چهاراصل و رهنمود اساسی اصلاحات ودرهای باز است. در این قانون قید شده است که مردم تمام اقوام و ملیتها و سازمانهای موجود در سراسر کشور، باید در چارچوب قانون اساسی فعالیت کرده وهیچ سازمان یا شخصی حق تخطی و نقض قانون اساسی و قوانین دیگر را ندارد.
این قانون به پنج بخش مقدمه، برنامهی اساسی، حقوق و وظایف اساسی اتباع، ارگانهای دولتی، پرچم ملی، نشان ملی و پایتخت تقسیم شده و شامل 4 فصل و 138 ماده است. پس از ابلاغ این قانون، چهار بار در آن تجدید نظر شده است
نظام فرهنگی چین
واژه ی«فرهنگ»به عنوان زاییده ی فکر انسان، شامل مباحث و موضوعات مختلفی می شود. معمولا، تفکر و اندیشه و ایدهای به عنوان فرهنگ جامع نامیده می شود، که بتواند زیر بنا و اساس جنبه های مختلف فرهنگی به معنای عام آن باشد. در چین باستان، فرهنگ معمولا مترادف با آیین کنفوسیوس؛ طریقت تائوئی(← آیین بومی تائو)؛ و آیین بودا بوده است. افزون بر آن، فرهنگ سنتی، شامل آثار تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و هنری، همچون سفالگری، چینی سازی، برنز سازی، یشم تراشی، نقره کاری، طلا سازی، لاک سازی، ساخت آیینه های برنزی، و ساخت سکه و پول های عتیقه؛ و اشکال گوناگونی از هنر مانند خوشنویسی و نقاشی می شود. معماری باستانی، مقبره سازی، و تولید لباس و وسایل زندگی هم جزو فرهنگ سنتی است. فرهنگ سنتی، افزون بر این ها، سیستم و ارزش های اجتماعی، تولید کتاب و نشریات ادبی کلاسیک، تاریخی، طب سنتی و دستیابی به فرهنگ غذایی، برداشت محصول، و علم هیئت و ستاره شناسی را نیز در بر می گیرد. با توجه به تنوع، گستردگی و دیرینگی فرهنگ چینی، پرداختن به تمامی جنبه های آن از توان و گنجایش این کتاب خارج و نیاز به کتاب مستقلی دارد که بایستی بدان پرداخته شود. به ناچار، در اینجا به برخی از کلیات و جنبه های مشهور فرهنگ چین اشاره میشود.
فرهنگ چینی
از گذشتههای دور بر فرهنگ چینی روحی حاکم بوده که توانسته با ایجاد وحدت درونی در میان مردمان این سرزمین، آن را در طول هزارهها دوام بخشیده و علیرغم هجوم و نفوذ فرهنگهای مختلف، مانع از فروپاشی آن شود. بنابراین، در دوران دراز حیات آن گسست زیادی را تجربه نکرده و استمرار داشته است و تکرار و تغییر در الگوها تنها به آن غنا و ظرافت بخشیده و شاخ و برگ بر آن افزوده است. جریان این روح در فرهنگ چینی، موجب شده تا هنر، ادبیات، حکمت و آیینهای چینی هر یک در حوزهی خود محدود نشده، بلکه با یکدیگر از نزدیک پیوند عمیق یافته و هر یک به منزلهی آیینهی دیگری عیوبش را نشان داده و بر رشد وتکامل آن افزوده که در واقع به بهبود و تکامل خود انجامیده و زمینه را برای به کمال رسیدن تمامی جنبههای آن فراهم ساخته است. و همین روح باعث شده تا فرهنگ واندیشهی چینی، در میان جادههای پر پیچ وخمِ تاریخ سینه به سینه گشته و از کهنه راهها، راههای جدیدی یافته و موجب پویایی و حرکت مداوم رو به جلو مردم آن گشته است. یکی از نویسندگان غربی در این زمینه میگوید:«سنتهای فرهنگی چین مانند رودهای بزرگ آسیا هستند که گاه به گاه تغییر مسیر می دهند، تهدید به خشکیدن می کنند و یا طغیان می کنند، ولی همواره جاری هستند.» روح پایدار و همیشگی فرهنگ و تمدن چینی بر سه اصل استوار است: رابطهی میان انسان و طبیعت؛ تغییر و تحول دایمی که حاصل تضاد موجود در اشیاء است؛ و ظرفیت و قابلیت جذب عوامل سایر فرهنگها و انطباق با شرایط موجود[۹].
هنر چینی
در فرهنگ درخشان سنتی چین، آنچه که تا کنون بهصورت کامل و بدون دستکاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، ادبیات و هنر باستانی چین است. موسیقی و نقاشی چینی هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش زیادی از موسیقی آن دوران از بین رفته و اغلب نقاشیهای قدیمی که از گذشته باقی مانده است، مربوط به دوران سلسلهی سونگ (1279-960 میلادی) به بعد است. بنابراین، تنها ادبیات و شعر و سرودههای نیاکان چینی است که بدون تغییر تا به امروز جزو باورهای درونی مردمان این سرزمین باقی مانده و با خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فردش، هویت فرهنگی آنها را تشکیل میدهد.
یکی از جنبههای مهم ادبیات چینی رابطهی نزدیک آن با حکمت چینی است. آنچه که همبستگی ادبیات و فلسفه و حکمت را استوار میسازد این استکه معنای ادبیات آموزش و فرهنگ است که فلسفه و حکمت در آن جایگاه بلندی دارد. همچنانکه همیشه شاعران و ادیبان در چین مدعی حکمت بودهاند، حکما نیز خود دارای سبک ادبی بوده و آثارشان جزو شاهکارهای ادبی بوده است. در شعر بوده که حکمت دائویی و اخلاقیات کنفوسیوسی(← کنفوسیوس و اندیشه های او )بیان شده و روح فرهنگ چینی در وحدت حکمت و ادب نهفته است. احساس دوگانه نسبت به مرگ و زندگی در سراسر ادبیات چینی پراکنده است. چینیها بیش از اینکه به تضاد این دو نوع نگرش توجه داشته باشند، پیوستگی آنها را مد نظر دارند. یک ضرب المثل چینی میگوید: «صدسال زندگی نیز جز خواب و خیال نیست.» و در آثار ادبی چین، زندگی در مرگ همچون روز در شب محو میشود[۱۰].
آثار ادبی و فلسفی چین همزمان در سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد پدید آمدهاند و سرچشمهی شعر و نثر چینی و مکاتب گوناگون فلسفی آن، پنج اثر ادبیات باستانی است. نویسندگان چینی اغلب خود را حکیم میشمردند و میکوشیدند ادبیات را با آموزش و فرهنگ همراه و همدم سازند. آثار حکما و اندیشمندان در شمار کارهای بزرگ ادبی جای میگیرد. کنفوسیوس گفته: «کسی که کلامی آراسته ندارد، کاری بایسته انجام نداده است.» بسیاری از نوشتههای فلسفی چین نیز از نظر شیوایی سبک و بیان جزو آثار مشهور ادبی هستند. در این آثار، گزینه گویی و زبان فشرده و آهنگین که از ویژگیهای ادبیات چینی است، اصل به شمار میآید. لذا، در آثار ادبی چینی ادبیات و حکمت یکی در پرتو دیگری به کمال خود رسیده است و ادبیات شأن و نفوذ و ماندگاری خود را بسیار مدیون یگانگیاش با حکمت است.
صنعت گردشگری در چین
صنعت گردشگری به مفهوم امروزی آن در چین، به صورت رسمی از سال ۱۹۶۴ شکل گرفت، ولی با توجه به روابط سیاسی بینالمللی حاکم بر جهان آنروز، بیشترین ارتباطات گردشگری چین با بلوک شرق و به ویژه شوروی سابق بود و دربهای بستهٔ چین اجازهی ایجاد روابط گردشگری با جهان سرمایهداری غرب را نمیداد. در سال ۱۹۷۴، دولت چین با بازنگری در سیاست جذب توریست خود، کمکم مرزهای کشور را با لحاظ کردن شرایط خاص زمانی به روی گردشگران جهان غیرکمونیست گشود و برای نخستین بار، گردشگران غیرکمونیست به چین راه یافتند. پس از اصلاحات و تغییر سیاست دولت، روند تلاش برای جذب گردشگر و توسعهی صنعت گردشگری این کشور، سرعت بیشتری به خود گرفت. در واقع اصلاحات، زمینهی گسترش صنعت توریسم را فراهم ساخت و برنامهریزی درست همراه با ایجاد بستر مناسب، با تکیه بر سوابق تاریخی-فرهنگی و وجود زمینههای گستردهی جذب جهانگرد، روی آوری هر چه بیشتر گردشگران خارجی به چین را سال به سال افزایش داد. در حالی که در سالهای اولیهی دههی شصت تعداد گردشگران خارجی بازدیدکننده از چین به سختی به سه هزار نفر در سال میرسید، روند اصلاحات موجب شد که در سال ۲۰۰۱ آمار گردشگران خارجی به حدود ۱۲ میلیون نفر برسد که با احتساب گردشگران هنگکنگ، ماکائو و تایوان، از مرز ۹۳ میلیون نفر بگذرد. درآمد حاصله از صنعت گردشگری چین در این سال، بالغ بر ۳۵۰ میلیارد یوان (۷۰ میلیارد دلار) گردید.
تلاش دولت و دستاندرکاران صنعت گردشگری چین بر این است که تا پایان سال ۲۰۱۵ مجموع درآمد حاصله از طریق این صنعت را به بیش از ۸ درصد کل درآمد این کشور برسانند. صنعت گردشگری چین بر حول محور دو بخش جذب توریستهای خارجی و تشویق گردشگران داخلی به پرداختن به گردشگری در داخل میچرخد. دولت این کشور با فراهم ساختن زیرساختهای اساسی توسعهی صنعت گردشگری، همچون هتلها، راهها، وسایل حمل و نقل، آژانسها و تورهای مسئول جابهجایی گردشگران، مخابرات و ارتباطات، تسهیل در امر صدور ویزا برای اتباع خیلی از کشورها در مبادی ورودی چین، تربیت راهنمای گردشگران و مترجمان همراه تور، تبلیغات وسیع و گسترده در سطح جهان و به ویژه حضور فعال در رویدادهای بینالمللی مربوط به جهانگردی، بازسازی، مرمت و احیای آثار باستانی و میراثهای تاریخی و فرهنگی، تلاش برای به ثبت رساندن آثار فرهنگی خود در فهرست میراث جهانی، و فراهم آوردن کلیهی لوازم و امکانات به هم پیوسته و مورد نیاز توسعهی این صنعت، تمام هم و غم خود را معطوف بهرهبرداری از این صنعت رو به رشد جهانی و اختصاص دادن سهم هر چه بیشتری از درآمد حاصله از توریسم به کشور خود میباشد.
طبق آمار منتشره، در سال ۲۰۰۹ میلادی مجموعاً ۱۳۵ میلیون نفر گردشگر خارجی (شامل چینیهای هنگکنگ، ماکائو و تایوان) از مبادی ورودی مرزهای هوایی، آبی، و خاکی چین وارد این کشور شدهاند که از این رقم ۳۰ میلیون نفر اتباع خارجی، ۱۰۰ میلیون اتباع هنگکنگ و ماکائو، و ۵ میلیون نفر اتباع تایوان بودهاند. درآمد ارزی حاصله از این تعداد گردشگر خارجی در طول سال جمعاً بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار بوده است. همچین، میزان سفر به روز گردشگران داخلی در طول سال، جمعاً بالغ بر ۹۱ میلیارد نفر روز بوده است.
تقویم فرهنگی، تعطیلات رسمی و جشنواره ها در چین
روابط ایران و چین
وقتی صحبت از روابط میان ایران و چین به میان می آید، فورا واژه هایی همچون تمدن های باستانی، هزاران سال روابط متقابل دوستانه، تبادل هیئت های دیپلماتیک و نمایندگان سیاسی دولت ها و سفرا، زنگ شتران کاروان های انتهای تجاری، کالاهای متنوع تجارتی شرق و غرب، رفت و آمد بازرگانانی از ملیت های مختلف، جاده ی فراخ و طولانی ابریشم، تبادل فکر و اندیشه و دین و مذهب و هنر و فرهنگ، به ذهن متبادر می شود. در واقع، روابط میان دو دولت-ملت ایران و چین، از این حقیقت سرچشمه می گیرد که هر دو کشور از قدرتمندترین، باستانی ترین، کارآمدترین و طولانی ترین امپراتوری های به وجود آمده به دست بشر از آغاز زندگی شهرنشینی بوده اند. برخی این کلمات، واژه ها، شعارها و یادمان های تمدنی روابط دوستانه ی ایران و چین در هزاره های گذشته را همچون صدای زنگ شتران کاروان ها و یا نوای یک موسیقی رؤیایی که از دور دست ها به گوش می رسد تلقی می کنند که امروزه باتوجه به تحولات عمیق ایجاد شده در عرصه ی روابط بین الملل و دگرگون شدن معیارها و ارزش ها و ابزارها و وسایل ارتباطاتی، دیگر کارایی خود را از دست داده است. ولی به نظر میرسد این باور و تلقی، ناشی از عدم آشنایی کامل از عمق این روابط و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری متقابل آنها از یکدیگر ناشی شده و نشان از بی خبری گویندگان آن از حاکمیت روح مشترک فرهنگ آسیایی در این دو فرهنگ است که در طول تاریخ و بر اثر تکرار و ممارست، هویت مشترکی را برای دو ملت ایران و چین به وجود آورده است که هیچ عاملی توان انکار این هویت و جدا سازی آنها از یکدیگر را ندارد. درک این هویت مشترک، به فهم صحیح زیربنای فرهنگی و ارزش های اجتماعی دو ملت و منافع دو طرف نیاز دارد. این روابط، ممکن است در اثر عوامل زودگذر داخلی و خارجی دچار نوسان شده باشد، ولی در دراز مدت، عنصر حیاتی و عامل پویایی و پایداری این دو فرهنگ به باهم و درکنار هم بودن بستگی داشته و دارد.
روابط ایران و چین
افزون بر روابط دوستانه ای که طی هزاره های پیشین بین دو کشور وجود داشته و زمینه ی شکل گیری هویت مشترک آسيايی را به وجود آورده است، در یکی دو قرن گذشته نیز سرنوشت مشترکی برای دو ملت رقم خورده که بر همگرایی بیش از پیش آنها افزوده است. در حدود سال1500میلادی، کشورهای اروپایی با بیرون آمدن از خواب قرون وسطایی و حرکت در جهت دستیابی به فناوری جدید زمینه ی لازم برای افزایش قدرت و دست اندازی به دیگر نقاط جهان را فراهم نمودند و این امتیاز را با پویا سازی اجتماعی خود ترکیب نمودند. این ترکیب، به زودی اروپاییان را به همسایگی با ایران و چین کشاند که پرتغالی ها آغازگر آن بودند و هلندی ها، اسپانیایی ها، فرانسوی ها و سپس انگلیسی ها ادامه دهندگان راه آنها.
اگرچه اروپاییان، در ابتدا و اساسا توانایی اعمال خواسته ای خود بر دولت های قدرتمندی چون امپراتوری صفوی در ایران(1502-1722میلادی) و امپراتوری های مینگ(1368-1644میلادی)(←سلسله مینگ) و چینگ(1644-1911میلادی) (←سلسله چینگ) در سرزمین چین را نداشتند، اما به مرور با به ضعف کشیده شدن این امپراتوری ها، سلطه ی حاکمان سرزمین های غربی بر این کشورها نیز آغاز شد. بدین صورت بود که در اواسط قرن نوزدهم، به ویژه پس از باز شدن کانال سوئز در سال1869میلادی و توسعه ی فنآوری موتور بخار و ساخت کشتی های پرقدرت جنگی، هم ایران و هم چین، به دلیل عدم کارایی شکل سنتی حکومت و سازمان های موجود اجتماعی آنها، به سرعت با بحران های عمیق تقریبا مشابه ی در مواجهه با قدرت غرب و اشکال سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی که موجب برتری غرب شده بود، روبه رو شدند.
با گسترش نفوذ و سلطه ی غرب، اگرچه مقاومت های مردمی علیه این سلطه در هر دو کشور صورت گرفت، ولی قسمت هایی از سرزمین های ایران و چین از حاکمیت ملی خارج و به دست بیگانگان افتاد و نهادهای سیاسی سنتی به تدریج مشروعیت خود را از دست داده و تقریبا همزمان سقوط کردند. در ایران تلاش هایی تحت عنوان نهضت مشروطه، برای اعاده ی حیثیت و حاکمیت ملی صورت گرفت و تقريبا همزمان، انقلاب جمهوری به رهبری سون یاتسِن، بساط امپراتوری را در سال1911میلادی، در سرزمین چین برچید. براساس اسناد مربوط به این دوران تاریخی، ایرانیان و چینی ها در مواجهه با غرب، یک تحقیر عمیق و دردناک ملی را تجربه نمودند. ملت های قدرتمند و بزرگی که امپراتوری های گسترده ای را بنیان نهاده بودند و برای قرن ها در طی سه هزاره، بر مناطق وسیعی از شرق و غرب آسیا تسلط داشتند، توسط قدرت های نوپای متجاوز غربی، تضعيف شدند. امپراتوری هایی که گنجینه های حقیقی از دستاوردهای تمدنی در حوزه های هنر، معماری، فلسفه، فنآوری، مذهب، حکومت و فرهنگ و ادبی پویا برای بشریت به ارمغان آورده و در بسیاری از زمینه های علمی، اجتماعی، سياسی، و اخلاقی، جزو اولین های جهان به شمار میرفتند.
آگاهی از شکوه و عظمت فرهنگی و تمدن غرور انگیز گذشته ی ایران و چین و هویت مشترک آسیایی دو ملت و روابط دوستانه ی پیشین از یک سو، و این سرنوشت غم انگیز تحقیر آمیز ملی توسط غرب در یکی دو قرن گذشته از سوی دیگر، زمینه ی با ثبات و پایداری برای همگرایی در روابط و ستیز و مقابله با سلطه ی غرب را در میان ملت ها و دولت های ایران و چین ایجاد کرده که علیرغم تفاوت های ایدئولوژیکی و رویکردهای متفاوت اجتماعی-اقتصادی موجود، این روابط طی سه دهه ی گذشته همچنان رو به گسترش بوده و پیش بینی میشود با توجه به تحولات سیاسی و اقتصادی و در زمینه های مختلف در دو کشور صورت میگیرد، در آینده ی طولانی مدت نیز این روابط و همکاری ها ادامه خواهد یافت.
کتابشناسی
- ↑ Ping, Z.(2010).China’s Geography. China international Press.
- ↑ Xinhua News Agency. 4th may 2012
- ↑ South China Morning Post. 11th March 2005
- ↑ ابراهیم، فِنگ جینگ یوان(2003). الاسلام فی الصین. دار الهلال الازرق للنشر. هونغ کونغ.
- ↑ سایت اینترنتی امور اقلیتهای دولت چین قابل بازیابی از . WWW.seac.gov.cn
- ↑ سابقی، علی محمد (1384). شهر تاریخی زیتون(چوانجو)، یادگاری از حضور ایرانیان در چین، مجله چشم انداز، شماره 19.
- ↑ Ulrich Theobald(2000).”Chinese history”. In Online Encyclopedia on Chinese History, Literature and Art. Available for http://www.chinaknowledge.de/About/about.html
- ↑ سابقی، محمدعلی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی جلد اول
- ↑ جانگ چی جی،( 1392). فرهنگ سنتی چین،ترجمه ی علی محمد سابقی، تهران:موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 450-458