فردوسی در گرجستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «مردم فرهنگی گرجی به فردوسی علاقه زیادی دارند. بسیاری از دانشمندان معروف گرجستان مانند: کوبیدزه، آبولادزه، بارامیدزه، گواخاریا، یو.ن  مار، تادوآ، شالواشویلی، درباره فردوسی و شاهنامه او مقالات سودمندی نوشته‌اند. در پیوندهای ادبی و تاریخی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مردم فرهنگی گرجی به فردوسی علاقه زیادی دارند. بسیاری از دانشمندان معروف گرجستان مانند: کوبیدزه، آبولادزه، بارامیدزه، گواخاریا، یو.ن  مار، تادوآ، شالواشویلی، درباره فردوسی و شاهنامه او مقالات سودمندی نوشته‌اند. در پیوندهای ادبی و تاریخی مردم ایران و گرجستان موضوع همبستگی (پلنگینه پوش) اثر شوتاروستاویلی با «شاهنامه» فردوسی جایگاه بزرگ‌تری را به خود اختصاص داده است.

قرن‌هاست که رابطه روستاویلی با فردوسی نظر اندیشمندان را به خود جلب کرده است و این نه تنها موضوع مورد توجه مؤلفان گرجی بلکه بسیاری از اندیشمندان روسی، آذری، ارمنی و اروپایی بوده است. چنان که خاورشناس بزرگ روسی ن.ی. کنراد جایگاه در دانه‌های جاودانه ادبی خاور زمین را به این ترتیب به زبان آورده است:

«شاهنامه» فردوسی (سده دهم)، «ویس و رامین» فخرالدین گرگانی (سده یازدهم) «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» نظامی (سده دوازدهم) و سپس «پلنگینه پوش»، 1934، روستاولی. ترجمه‌های قرون وسطایی گرجی «شاهنامه» در سال‌های 1916 1975 در سه جلد چاپ و منتشر شدند. جلدهای نخست باهتمام آبولادزه و دوم به قلم آبولادزه و اینگوروقوا، جلد سوم به قلم کوبیدزه به چاپ رسیدند. مار فردوسی‌شناس نامدار گرجی، نقدی مفصل براین کتاب نوشت و از آن ستایش کرد. به گفته او ادیبان پیشین گرجی نخست شاهنامه را به نثر برگرداندند و سپس آن را به نظم کشیدند.

میزان عشق و علاقه مردم گرجستان به فرهنگ و ادب ایران و به ویژه شاهنامه فردوسی را می‌توان از فعالیت‌هایی که در جشن «هزاره فردوسی» انجام داده‌اند دریافت. از جمله این فعالیت‌ها ترجمه «شاهنامه» به زبان‌های گرجی، ترکی و ارمنی، انتشار مجموعه مقالات علمی و ادبی و تاریخی درباره فردوسی، برگزاری نمایشگاهی از مینیاتورهای مکتب قفقازی درباره فردوسی و شاهنامه و برگزاری نشست‌های علمی با نویسندگان و دست‌اندرکاران فرهنگی در باکو، تفلیس، ایروان و غیر ه... است. افزون بر این‌ها باید به فهرست کتاب‌های منتشر شده نیز اشاره کرد که عبارتنداز:

  • «فردوسی، روزگار و آثار او». یو. ی. آبولادزه؛
  • «حماسه ملی ایران و ادبیات قدیم گرجی» نوشته پ. اینگوروقوا؛
  • «درباره ترجمه‌های شاهنامه به زبان قدیم گرجی» تألیف. آ. کیکنادزه؛
  • «مقایسه ترجمه‌های گرجی «شاهنامه» با نسخه اصلی» ا. بارامیدزه.

گفتنی است که این کتاب‌ها در جمهوری‌های دیگر نیز تأثیرگذار بودند و بخش‌هایی از آن‌ها به زبان آذربایجانی و ارمنی ترجمه و چاپ شدند. در این میان ترجمه گرجی شاهنامه از اهمیت زیادی برخوردار است و در تهیه متن انتقادی «شاهنامه» نیز کمک می‌کند. باید به این نکته نیز اشاره کرد که بهترین شاهنامه خوان‌های گرجی هفته‌ای یک روز برای ملکه تامارا (اواخر قرن 12 میلادی) «شاهنامه» می خواندند.

جریان شاهنامه‌شناسی در گرجستان در سال‌های بعد ضعیف نشد، چنان که در خذ فارسی روایات گرجی شاهنامه «نوشته پروفسو ر. کوبیدزه به سال 1959 رساله» م زبان گرجی در تفلیس چاپ و منتشر شد. نفوذ شاهنامه در گرجستان در دهه هفتاد 1970- 1975 مرحله تازه‌ای را شروع کرد و کار ترجمه تازه‌ای از شاهنامه آغاز شد. در این کار ادیبان شناخته شده گرجی تودوآ و شالواشویلی کمر همت بستند. ترجمه‌های ماگالی تودوا در تذکره «نظم خاور» به چاپ رسید و مورد استقبال قرار گرفت. به دنبال این سه داستان از «شاهنامه» پادشاهی منوچهر، داستان سیاوش و داستان کیکاوس در ترجمه بانو ب. شالوا شویلی انتشار یافت.

سال 1977 «داستان سیاوش» به شکل کتابی مستقل به چاپ رسید که مترجم آن شالواشویلی بود. همچنین سینماگران تاجیک در سال‌های 1970 و 1972 و 1976 مجموعه تلویزیونی «داستان رستم»، «رستم و سهراب» و «داستان سیاوش» را نیز ساختند که نقش‌های اصلی را هنرپیشه‌های قفقازی اجرا کردند. از دهه هشتاد ترجمه شاهنامه در گرجستان سرعتی تازه گرفت. ماگالی تودوآ و گواخاریا و بارتایا به کار ترجمه پرداختند و از آغاز شاهنامه تا کشته شدن پیران را در سه جلد آماده چاپ کردند، جلد نخست این کتاب در سال 1991 چاپ و منتشر شد[۱].

نیز نگاه کنید به

زبان و ادبیات فارسی در مصر؛ زبان و ادبیات فارسی در اوكراین؛ زبان و ادبیات فارسی در بنگلادش؛ زبان و ادبیات فارسی در تایلند؛ زبان و ادبیات فارسی در گرجستان

کتابشناسی

  1. بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص221-224.