ملاابراهیم سعید كمالزاده جرأت
ملاابراهیم سعید کمالزاده جرأت در شهر سمرقند زاده شد و در همان جا تحصیل کرد. او شاعری منتقد و حقگو بود. مجموعه اشعارش با نام «تحفهالاحباب» در سال 1917 در شهر سمرقند چاپ شد. جرأت که یکی از متجددین شهر سمرقند بود، در تاریخ 1 اوت سال 1917 سازمانی با عنوان «اتفاق» تأسیس شد، به اتفاق عجزی سمرقندی عضویت در این جمعیت را پذیرفته و برای تأمین حقوق کاسبان و دهقانان تلاش میکرد. از آثار متجددین چنین برمیآید که آنان از وضعیت عقبماندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهل و بیسوادی مردم خود سخت رنج میکشیدند و از اینرو خواهان بهبود وضع مردم، عدالت اجتماعی، رفع ظلم و ستم مسئولان دولتی و محلی نسبت به مردم بودند.
در عرصه دینی نیز از اینکه علمای جاهل دین را به شکل نادرست به مردم معرفی میکردند، متجددین سخت ناراضی بودند و از این بابت نیز تلاش میکردند تا اسلام واقعی و عدم مخالفت این دین را با علوم جدید و پیشرفت جامعه به مردم معرفی کنند. آنها از روشهای نادرست و غیراصولی آموزشهای دینی که روحانیون منفعت طلب از آن دفاع میکردند، انتقاد شدید مینمودند. متجددین سعی و کوشش به خرج میدادند تا تصویر درست و علمی از دین مبین اسلام را برای عامه مردم ارائه نمایند، تا اصول دین از خرافات زدوده شود. در کل آنها دارای روحیه خودشناسی بسیار بالای دینی، توأم با حس وطنپرستی، استقلالطلبی و خودآگاهی اجتماعی و ملی بودند. متجددین آموزش زبان روسی را جهت آشنایی با دستاوردهای علمی و تکنیکی روسیه برای ملت خود ضروری میدانستند. زیرا در عرصههای گوناگون علمی و تکنیکی آثار بسیار زیادی به این زبان موجود بود.
آنان به اروپای مترقی و پیشرفتهای آن توجه مینمودند و عقیده داشتند که دستاوردهای ممالک غرب نتیجه تکیه بر علم و فرهنگ گذشته شرقیان است. اما در کنار آن، متجددین نسبت به کشورهای سرمایهدار و پیش از همه روسیه نظر انتقادی داشتند و مردم را به خودشناسی و استقلالخواهی در مقابل سرمایهداران دعوت مینمودند. متجددین در محیط وحشتناک امارت بخارا و در اوج خَفَقان و استبداد برای رسیدن به آرمانهای انسانی خود کوشش میکردند. امیر و درباریان، به خصوص علمای متعصب با هر وسیله که میتوانستند، سعی میکردند متجددین را در بین مردم بدنام کنند و حتی به بیدینی متهم مینمودند و افکار آنها را باعث تحریف و ویرانی دین میدانستند. اما افکار متجددین بر جامعه تأثیر خود را گذاشته و تدریجاً رشد کرد.
لازم به ذکر است، از آنجا که نظر حزب حاکم نسبت به متجددین منفی بود، در طول سالهای حاکمیت شوروی، این افکار از جانب جامعهشناسان تاجیکستان به طور باید و شاید مورد پژوهش قرار نگرفته است. بنا بر نوشته خالق میرزازاده سالها بحثی میان دو گروه وجود داشت. گروه اول میگفتند که رویه متجددین پدیدهای مثبت بود که بر ادبیات و افکار عمومی تاجیک تأثیری بسزا داشت. گروه دوم عقیده داشت که متجددین جنبشی غیرانقلابی در تاریخ خلق تاجیک بوده است. آنها اصطلاح «معارفپروری» را به جای «جدیدی» به کار میبردند، حال آن که نام تاریخی این جنبش، نه معارفپروی، بلکه «جدیدی» است. عموماً این گروه نقش مثبت متجددین و عقیده آنان را انکار میکردند[۱]. در دوایر رسمی، کتابهای درسی، دائرهالمعارفها و مطبوعات نظر گروه دوم غالب بود.
جامعهشناسان تاجیکستان ب. غفوراف، ا.س. برگنسکی. ا.م. بهاءالدیناف، ز. رجباف و دیگران در آثار دهههای 40 و 50 خویش از اصطلاح «نسل دوم معارفپروران» طرفداری نموده، ادیبانی چون میرزا سراج حکیم، سعیداحمدخواجه عجزی را که قبلاً جدید میگفتند، «نسل دوم معارفپروری» شمردند. تنها عبدالرئوف فطرت و محمودخواجه بهبودی را جدید مینامیدند ولی بعداً بعضی از آنها عقیده خود را تغییر دادند.
در پی فشار شدید مقامات حزبی و دولتی و حتی عالمان و ادیبان متخصص متجددی مانند خالق میرزازاده مجبور شدند که «ندامتنامه» و «کژاهه» بنویسند و اقرار کنند که جملگی آنچه گفتهاند اشتباه بوده است.
به این ترتیب در دهه 40 و نیمه اول دهه 50 اکثر روشنفکران تاجیک، جریان جدیدیه را محکوم و موجودیت نسل دوم روشنفکران مذهبی را کاملاً انکار نمودند. هواداران این گروه در دهههای بعد نیز از جدیدیه انتقاد شدید نمودند. چنانکه، عبدالقادر منیازاف چنین نوشته است «جدیدیه به عنوان جریان ایدلوژی ارتجاعی اصلاً در جهت منافع بورژوازی محلی و حتی فئودالی بود. شعار آنها تجدد، اما در عمل واپسگرا بودند، از اینرو گروهی ساده لوح و صادق که جانبدار منافع ملی بودند، بدون درک ماهیت اصلی جدیدیزم با این حرکت همراه شدند، مانند صدرالدین عینی که آن وقتها هنوز مبارزه طبقاتی را نمیدانست و نمیفهمید[۲]». همچنین به عقیده ظریف رجباف «جدیدیها حتی یک اثر پرقیمت به وجود نیاوردهاند[۳]». صاحب تبراف هم میگوید که «در عرفه انقلاب سوسیالستی اکتبر، معارفپروران که نام اصلی آنها جدیدان هم میباشد، در هیچ ساحه حیات سیاسی، اجتماعی، ایدیولوژی، مدنی و ادبی نقشی مثبت نداشتهاند[۴]».
اما از نیمه دوم دهه 50 به بعد در کنار نظریه ضد جدیدیه، مقالاتی در مطبوعات به چاپ رسید که جنبش جدیدیه را مثبت ارزیابی کرد. اما در دهه 90 و آزادی بیان در زمان شوروی و سپس در دوران استقلال تاجیکستان، نظر اکثر محققان و جامعهشناسان تاجیک نسبت به جنبش جدیدیه مثبت شد. برگزاری سمینار در شهر تاشکند با شرکت دانشمندان ازبکستان، تاجیکستان، آذربایجان و تاتارستان در ماه دسامبر 1988 و نشست جامعهشناسان تاجیک در ابتدای سال 1990، جنبش جدیدیه پدیده بزرگ فرهنگی و اجتماعی دانسته شد. طی چند سال اخیر نیز جنبههای مختلف افکار جدیدیه توسط دانشمندان تاجیک از قبیل م. شکوری، م.رجبی، غ. عاشوراف، ا. سیفاللهاف، ر.هادیزاده، خ. میرزازاده و دیگران بررسی شدهاست[۵].
کتابشناسی
- ↑ میرزا زاده خ، م (1991). یکدل و یک جهت و یکرو باش. مجله سخن، شماره 11. ص 71.
- ↑ منیازاف، ع (1958). پابلیستیکه و نظم استاد صدرالدین عینی. استالین آباد، ص 28.
- ↑ رجباف، ظ (1959). استالین آباد، ص 394.
- ↑ تبراف، ص (1966). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 75.
- ↑ زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 282-284.