آیین بودا در ژاپن
هر چقدر که باورهای شینتویی گریزان از تفکر منجسم فلسفی و متافیزیکی بود، آیین بودا ساخته و پرداخته شده در چین و متاثر از تفکرات تائویی، زرتشتی، مانوی، میترائی و...از نظر پشتوانههای فکری-فلسفی بسیار فربه و پخته شدهبود هنگامی که به ژاپن راه یافت. آیین بودا اگر چه در هند و تحت تاثیر مکاتبی نظیر "چارواکا" متولد شد و یکی از ارکانش، به خصوص در متون پالی، نفی هر گونه جوهر ثابت در آفرینش بود، اما خود این نفی بعدها به خصوص در متون سانسکریت و چینی، تبدیل به یک اصل متافیزیکی شد و بنیان تمامی مکاتب بزرگ بودایی را پی نهاد. این اصل متافیزیکی واژه ای نیست جز "خلاء" یا "تهیت که در زبان ژاپنی "کو" (空/Ku) نامیده میشود. چنان که توضیح خواهیم داد این واژه کلیدی به همراه واژگان دیگری که در ادامه خواهد آمد، زنجیره معانی متافیزیکی آیین بودا را تشکیل میدهد.
واژه "کو" در زبان ژاپنی معادل واژه "شونیا" در زبان سانسکریت است. در بافتار متون بودایی، به خصوص در متونی معروف به سورههای "پاراجنا پارمیتا" (『般若経』/Han nya kyō(Prajñāpāramitā sutra)) این واژه به طور ساده چنین معنا میدهد: "همه پدیدهها (=موجودات) بواسطه زنجیره دوازده گانه پدیدههای به هم پیوسته به وجود آمدهاند. بنابراین هیچ یک از پدیدهها به خودی خود دارای جوهر ثابت و لایتغیری نیستند. لذا آنها از اساس "تهی" یا "خالی"اند".
با این حال از حدود قرن پنجم میلادی به بعد، به ویژه تحت تاثیر نگارش کتاب «بیداری ایمان در ماهایانا» (『大乗起信論』/Daijōkishinron (Mahāyāna śraddhotpādaśāstra)) تغییرات نظری شگرفی درباره معنای "کو" به وجود آمد که در نهایت منجر به پدید آمدن مفهومی بسیار کلیدی در آیین بودا شد و این مفهوم تمامی ساختار متافیزیکی تفکر بودا را شکل داد. این مفهوم که در چین ساخته و پرداخته شد و مکاتب زیادی بواسطه تفسیر آن پدید آمد، در زبان ژاپنی "شیننیو" (真如/shinnyō) نامیده میشود که معادل کلمه "tathatā" در سانسکریت است؛ و اشاره به یک "حقیقت بنیادین" دارد. این واژه در انگلیسی عموما به (suchness) ترجمه میشود که در فارسی معادل "چنینی" برای آن پیشنهاد شده و در معنای تحت اللفظی اشاره به "چنینی در ذات اشیا" دارد. به این معنی که میتوانیم بگوییم که "اشیا [در سرشت خود] چنیناند". با این حال توشیهیکو ایزوتسو در خلال آثار تطبیقی خود که مقایسهای است میان کلیه سنتهای دینی شرق، مفهوم "شیننیو" را هم سنگ مفهوم "حق" در سنت اسلامی در نظر میگیرد.
از این رو "شیننیو" یا "حق" به ذات پایدار و لا یتغیری تعبیر میشود که در پس همه موجودات قرار دارد، و به اصطلاح "دایره هستی" را پدید میآورد. به این معنی که با کارکرد و تجلی "شیننیو" که بواسطه نیروی "آگاهی" فعلیت مییابد، جهان پدیداری ظاهر میگردد. با ظهور جهان پدیداری "آگاهی" نیز جریان مییابد و نظام معرفتی انسان نیز دستخوش تغییرات بزرگی میشود. به زبان ساده با تجلی "شیننیو" در حرکت نزولی (قوس نزول) ماهیات پدیدار میگردند و "وجود" که همان جان بخش و پدیدار دهنده موجودات است به خفا و مستوری میرود. لذا این ضرورت پیش میآید که با مراقبه و ریاضت "آگاهی" کاذب به وجود آمده از ماهیات را میتوان مهار و طی شهودی روحانی "وجود" پنهان در پس آنها را رویت کرد. این "وجود" پنهان در حقیقت رویت "شیننیو"("آن گونه که هست") است که در سنت بودایی به آن اصطلاحا "بیداری فرجامین" یا "روشنایی غایی" گفته میشود که در جهتی صعودی (قوس صعود) حاصل میگردد.
با شکل گیری مفهوم "شیننیو"، واژه "کو" هم تا حدودی بار معناییش تغییر کرد و بیشتر بر صفات "شیننیو" اطلاق شد. به این معنی که "شیننیو" در ذات خود دارای دو وجه "تهی" یا "خالی" و "ناتهی" یا "ناخالی" است.
وجه "تهی" به یک معنا همان بعد سلبی "شیننیو" است. در این حالت تمامی صفات و اسما از آن سلب میشود (از آن تهی میگردد). آن را با هیچ اسم و صفتی نمیتوان خطاب کرد. این درست مثل آن میماند که تمامی صداها و نامها را در یک مهمانی شلوغ با گفتن "ساکت!" خاموش کنیم. لذا وجه سلبی "شیننیو" وجه سکوت و خاموشی است و هیچ زبانی به آن راه ندارد. این وضعیت با خاموش بودن هستی در سنت اسلامی کم و بیش قرابت معنایی پیدا میکند. چنان که مولانا میگوید:
کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پردهها برداشتی
اما وجه "ناتهی" وجه ایجابی "شیننیو" است. "شیننیو" در این حالت خود را با صفات پسندیده پدیدار میکند. آن "وجود حقیقی"، "جاویدان"، لایتغیر"، "پاک" و "قائم به خود" است. از این جهت مفهوم "خلاء" یا "تهیت" همراه با مفهوم "شیننیو" راس هرم متافیزیکی آیین بودا را تشکیل میدهد.
در قرن نهم، کوکای (空海/Kūkai) (774-835) بنیان گذار مکتب "شینگون" (真言/Shingon) و یکی از نوابغ آیین بودا در ژاپن، مفهوم "شیننیو" را با مفهوم "روشنایی بزرگ" (大日如来/Dai nichi nyorai) مطابقت داد، که معادل سانسکریت کلمه "mahāvairocana" است. تطبیق مفهوم "شیننیو" با"روشنایی" بزرگ در تفکر کوکای، شباهت بسیار زیادی به مطابقت مفهوم"حق" با "نورالانوار" در تفکر اشراقی شهاب الدین سهروردی دارد. منتهی تفکر سهروردی راه را برای تولد و رشد مکتب اصالت وجود ملاصدرا باز کرد، اما تفکر کوکای راه را برای گریز بیشتر ذهنیت ژاپنی از تفکر متافیزیکی آیین بودا گشود.
چنان که پیشتر آوردیم ذهنیت ژاپنی بیش از آن که گرایشات نظری و فلسفی به امور داشته باشد، میل به امور عملی و رویارویی مستقیم با طبیعت دارد. بنابراین، طبیعی بود که آیین بودا در بدو ورود و ادامه حیات خود در این کشور چندان که باید و شاید نتواند ساختارهای متافیزیکی منسجم خود را در قالب باورهای نظری حفظ کند. از این رو، مکاتبی، نظیر مکتب "کوشا" (倶舎宗/Kushashū) که قصد داشتند تفکر بودایی متافیزیکی ساخته و پرداختهشده در چین را تقریبا به همان نحو در ژاپن گسترش دهند، نتوانستند به حیات خود ادامه دهند و خیلی زود از بین رفتند. ما بقی مکاتب به جای مانده نیز دست خوش دو تحول شدند: یا با پیروان کمتری توانستند تا زمان حاضر به حیات خود ادامه دهند، یا این که تفکرات آنان موجب برآمدن مکتبی ساده فهمتر و عامه گرایانه تر شد. به همین خاطر اگر به تحولات تاریخ آیین بودا در ژاپن بنگریم، به خوبی در میابیم که چگونه این مکاتب نسبت به مکتب یا دوره قبلی خود سادهتر و عامه گرایانهتر شدهاند.
تقریبا از همان نخستین دهه ورود آیین بودا به ژاپن، تلاش برای ساده سازی و عامه گرایی آن کم و بیش شروع شدهبود، اما نخستین مکاتب بودایی به دلیل آن که تغییر در تعالیم برگرفته از چین را نوعی بدعت میدانستند، کمتر به سوی تغییرات گام بر میداشتند. این مسئله تا قرن نهم کم و بیش ادامه داشت تا این که کوکای در جسارتی مثال زدنی تغییراتی شگرف در آموزههای بر آمده از چین ایجاد کرد و آیین بودای حاضر در ژاپن را توانست بیشتر به سوی آحاد جامعه سوق دهد.
کوکای بیشتر تعالیم بودایی را در چین فراگرفته بود، اما به خاطر شخصیت کنجکاو و کاوشگری که داشت، توانسته بود طی اقامت در چین با محافل مسیحیان نسطوری، زرتشتیان و مانویان (حتی بر اساس برخی از گزارشات مبهم با جماعتی از مسلمانان) ارتباط برقرار کند و حشر و نشری با آنان داشته باشد، که در ایجاد تغییرات در آموزههای بودایی چینی تاثیری بسزا و درخوری داشتند. چنان که گفتیم کوکای بر پایه این تاثیرات مفهوم "شیننیو" را با "روشنایی بزرگ" مطابقت داد که بواسطه آن یکی از تجلیات یا صفات "شیننیو"، یعنی "نور"، هم سنگ و هم معنای با آن شد. چنان که سهروردی نیز "نور" را به عنوان یکی از صفات حق برابر و همسنگ با آن دانست. بواسطه چنین تحول نظریای بعدها مکاتبی نظیر "جودو شینشو" (浄土真宗/Jōdo Shinshū) یا "نیچیرن" (日蓮/NIchiren) مفهوم "شیننیو" و راه رسیدن به آن را با مفهوم "بودای روشنایی" یا "نور بی منتها" و در زبان ژاپنی "آمیدا نیورای" (阿弥陀如来/Amida nyorai) مطابقت دادند که همان مفهوم "آمیتابا" در زبان سانسکریت است. گذشته از این کوکای با وارد کردن عنصر سحر و جادو به تعالیم خود توانست جلوه عامیانهتر و مردم پسندتری به آیین بودا بدهد که تا زمان حاضر نیز به قوت خویش باقی ماندهاست.
پس از کوکای، دیگر مکاتب جدیدی که در ژاپن سر بر میآوردند، میکوشیدند تا با ساده سازی اعمال و آموزهها طرفداران بیشتری را به سوی خود جذب کنند. البته در شکل گیری مکاتب جدید و بقای آنها تحولات سیاسی اجتماعی ژاپن نیز بی تاثیر نبود. به همین خاطر همواره در طول تاریخ آیین بودایی ژاپن، بسیاری از معابد پس از کاهش تعداد پیروان یا به دلیل ملاحظات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از مکتبی به مکتب دیگر تغییر یافتهاند و یا مکتبی مثل "نیچیرن"در خلال جنگهای داخلی ژاپن با هدف اتحاد ملی ظهور کردند.
در حال حاضر سیزده مکتب بودایی سنتی در ژاپن هنوز وجود دارند که همه این سیزده مکتب اگر چه در بسط اندیشه خود از متون مختلفی بهره بردهاند، اما سه متن "نیلوفر آبی" (『法華経』/Hokekyō(Saddharma Puṇḍarīka))، حلقه گل" (『華厳経』/Kegonkyō (Avataṃsaka Sūtra)) و " سه گانه سرزمین پاک" بنیان اصلی هر یک از این مکاتب را تشکیل میدهد و آن چه که موجب اختلاف است، قرائتهایی است که از این متون ارائه شده. در ادامه به طور مختصر این سیزده مکتب را بر اساس سیر تاریخی توضیح میدهیم.[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ذکی پور، بهمن (1402). " دین و مذهب در ژاپن امروز به انضمام جریانهای فکری". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص149-182.