سیاست خارجی ژاپن
ژاپن تا دهه ۱۸۵۰ در جهان منزوی بود. رابط اصلی این کشور با جهان غرب، تجار هلندی بودند که به صورت محدود در ژاپن اجازه خرید و فروش کسب کرده بودند. پس از انقلاب میجی در دهه ۱۸۶۰ که با هدف مدرنیزاسیون ژاپن صورت گرفت، رهبران جدید ژاپن متوجه فراگیری فناوری غربی شدند. از همین رو روابط ژاپن با جهان توسعه یافته گسترش یافت. هیاتهای دانشجویی و دیپلماتیک ژاپنی فراوانی به کشورهایی چون آمریکا، آلمان و انگلستان گسیل شدند. این گروه ها علاوه بر فناوری غربی، الگوهای استعماری و امپریالیستی غربی را نیز همراه خود به ژاپن بردند. ژاپن پس از سازماندهی ارتش مدرن بر اساس استانداردهای اروپایی، کره را تحت نفوذ سیاسی و اقتصادی قرار داد و با دو پیروزی نظامی خیره کننده بر چین (۱۸۹۵) و روسیه (۱۹۰۳) خود را به عنوان یک قدرت جهانی مطرح کرد. در جریان جنگ جهانی اول، ژاپن به متفقین پیوست و بخش زیادی از مستعمرات آلمان در اقیانوسیه و چین را تصرف کرد.[۱]
در دهه ۱۹۲۰ اقتصاد ژاپن تحت تاثیر بحران اقتصاد جهانی قرار گرفت. در این زمان سازمانهای اقتصادی ژاپنی معروف به زایباتسو (財閥/Zaibatsu)، حکومت را برای تضمین واردات مواد اولیه و بازار مصرف بینالمللی تحت فشار قرار میدادند. در چنین شرایطی، نظامیان وعده دادند که با گسترش قلمرو در شرق آسیا این نیاز را تامین میکنند و این گونه میلیتاریسم در ژاپن قدرت گرفت. سال ۱۹۳۱، ژاپن منطقه منچوری در شمال شرق چین را تصرف نمود و یک حکومت دست نشانده در آنجا مستقر کرد. ژاپن تحت لوای حکومتهای دست نشاندهاش در چین و کره، بیش از یک میلیون نفر از جمعیت خود را در خارج از سرزمین اصلی مستقر کرد و به بهرهبرداری از منابع این سرزمینها پرداخت.[۲]
در سال ۱۹۴۰، ژاپن با دو قدرت پیشرو در جنگ جهانی، یعنی ایتالیا و آلمان پیمان سه جانبهای امضا نمود. این سه کشور از آن پس به قدرتهای مثلث معروف شدند. سال بعد اتفاق مهمتری رخ داد که سرنوشت جنگ جهانی دوم و ژاپن را تغییر داد. پس از تحریم نفتی آمریکا علیه ژاپن، ژاپن به این جمع بندی رسید که روابط نسبتا خوب خود با آمریکا که سابقهای حدودا ۶۰ ساله داشت را به پایان رسانده و با آن کشور وارد جنگ شود، با این حال در نهایت ورود آمریکا به جنگ در اقیانوسیه ورق را به ضرر ژاپن بر گرداند. پس از ورود آمریکا به جنگ، ژاپن با شکستهای پی در پی متصرفات خود را از دست داد و پس از بمبارات اتمی در سال ۱۹۴۵ تسلیم شد. از آن پس ژاپن به مدت هفت سال تحت اشغال نظامی آمریکا تحت فرماندهی ژنرال داگلاس مک آرتور (Douglas MacArthur (1880-1964)) بود تا این که قرارداد سانفرانسیسکو (Treaty of San Francisco) یا قرارداد صلح با ژاپن، بین ژاپن و برخی از متفقین در سال ۱۹۵۱ به امضا رسید و از ۱۹۵۲ به اجرا گذاشته شد و ژاپن استقلال خود را بازیافت. پس از آن امریکا با کمکهای نظامی و مالی به بازسازی ژاپن کمک کرد.[۳][۴][۵]
نیز نگاه کنید به
سیاست و حکومت ژاپن؛ سیاست خارجی کانادا؛ سیاست خارجی زیمبابوه
کتابشناسی
- ↑ دیکینسون (1999).
- ↑ لوری (1943). ص143-127.
- ↑ معین زاده، مریم (۱۳۸۲). برآورد استراتژیک ژاپن (سرزمینی-سیاسی)، تهران: موسسه ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۲.
- ↑ نورانی، حسین (1402). "سیاست و حکومت در ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص89-115.
- ↑ پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله (۱۴۰۲). جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص121.