پیشینه رسانه های روسیه
وضعیت آزادی رسانهها در روسیه از همان ابتدای ظهور اولین روزنامه در روسیه یعنی روزنامه «ودوموستی» در سال 1702 با دیگر مناطق اروپا تفاوت بسیار داشت. ایده ایجاد رسانهها مانند دیگر رفرومهای روسیه نتیجه فکر دیر هنگام دولت و نه اندیشه و فکر مردم بود. روسیه بسیار دیرتر از کشورهای دیگر اروپایی از یوغ فئودالیسم ونظام ارباب و رعیتی رهایی یافت لازم است. زمانی که در دیگر کشورهای اروپایی چاپ روزنامههای خصوصی اغاز شده بود روسیه همچنان به فکر ایجاد اصلاحات در نظام ارباب و رعیتی و نه رفع ان بود. برای نمونه میتوان گفت شاید کمتر از یک دهه از زمان چاپ اولین روزنامه در انگلیس طول کشید تا در سال 1641، پارلمان انگلستان، چارلز اول، پادشاه این کشور را مجبور به لغو مقرراتی ساخت که هیأت سانسورگران انگلستان، معروف به «مجمع ستارهدار»، در مورد روزنامهها اعمال میکردند. از همین رو، میتوان گفت گرچه رسانههای غربی در شرایط استبدادی به وجود آمدند، ولی از همان بدو تولد تا 200 سال بعد که تقریباً آرمان آزادی مورد نظر خود را بدست آوردند، در کشاکش مبارزه طولانی علیه استبداد بودند. در طول این 200 سال گاهی امتیازاتی به دست میاوردند و گاهی نیز تسلیم اراده تحمیل شده از جانب دولت میشدند.[۱]
از همان پیدایش مطبوعات و رسانهها پدیده سانسور به موازات ان ایجاد شد. در حالی که در دیگر کشورها جبهه اصلاح طلب با هزینه خود روزنامه ضددولتی چاپ میکردند در روسیه تزاری چاپ هرگونه مطلب ضد دولتی و انتقادی ممنوع بود و کمیته مخصوص سانسور برای جلوگیری از چاپ مطالب انتقادی و ضددولتی ایجاد شد. با توسعه روزنامهنگاری و انتشار روزنامههای بیشتر حکومت تزاری برای مقابله با روزنامههای مخالف، قانون سانسور را به کار گرفت تا بتواند امنیت خویش و کشورش را تأمین کند. این قانون در سال 1826 تصویب شد و بخش ویژه وزارت کشور مسئول نظارت بر روزنامهها شد. این سانسور به شدت مانع آزادی روزنامهنگاران شد. روزنامهنگاران طنزنویس فقط میتوانستند درباره مطالب سطحی و تفریحی مطلب بنویسند. در پاسخ به سانسور حکومت، مخالفان تزار چاپ نشریههای زیرزمینی را آغاز کردند. نخستین نشریه از این نوع، کولوکول بود که گرتسن، انقلابی روسیه، آن را منتشر کرد. پس از پایان جنگ کریمه حکومت تزاری اعمال سانسور را کاهش داد و کار انتشار و ثبت روزنامههای جدید را تسهیل بخشید. حکومت، اختیارات و حقوق روزنامههای خصوصی را افزایش داد و قانون «مقررات موقت درباره مطبوعات» را در سال 1865 به تصویب رساند. پس از به قتل رسیدن تزار در سال 1881 (توسط نهضت نارودنایاولیا)، بار دیگر سانسور رواج یافت و سطح کیفی تعداد زیادی از روزنامهها پایین آمد و در نتیجه ورشکست شدند. اواخر حکومت نیکلای اول (1855-1848) به عهد «ترور از طریق سانسور» و «هفت سال تاریک» شهرت یافت.[۲] پس از انقلاب اکتبر و بدست گرفتن قدرت توسط بلشویکها تمامی چاپخانهها به نفع دولت مصادره شد وچاپ روزنامههای به اصطلاح بورژوازی ممنوع شد. لنین دراین باره بیان میکند: «ما قبلا گفته بودیم چناچه قدرت را در دست بگیریم نسل روزنامههای کاپیتالیسم را که با اصول سوسیالیست در تضاد است را منقرض خواهیم کرد». بر اساس این فرمان بیش از 470 روزنامه اپوزیسیون شناخته شده و بسته شدند.[۳]
پس از پایان جنگ میهنی اگر چه چاپخانههای خصوصی بسیاری تاسیس شدند اما فشار دولت و سانسور به دستور لنین دوچندان افزایش یافت. در این دوره بسیاری از فیلسوفان، ادیبان و فعالان بخش فرهنگی از روسیه تبعید شدند. نوشتن هرگونه مطلب راجع به اردوگاههای کار اجباری، حوادث قطارها، گزارش جلسات حزب، اطلاع رسانی راجع به حملات، سخنرانیهای ضددولتی، شورشها ونارضایتیها در داخل کشور ممنوع شد. متن تئاترها و سخنرانیها در کلوپهای روستایی و حتی نوشته روزنامه دیواریها نیز تحت کنترل درآمد. در سال 1925 نیز چاپ هرگونه اطلاعات راجه به خودکشیها وجنون به علت گرسنگی و بیکاری، الودگی غلات توسط حشرات با هدف جلوگیری از شورش ممنوع شد. در سال 1920 برای متمرکز و اصولی کردن کار سانسور سازمانی تحت عنوان «گلاولیت» که مخفف روسی بخش مرکزی نظارت و کنترل انتشارات و ادبیات میباشد تاسیس شد. این مرکز از مهمترین مراکز اتحاد جماهیر شوروی به شمار میامد به طوری که تا فروپاشی اتحاد شوروی همچنان پابرجا بود.[۳] در سال 1925 اولین فهرست از دادهها و اطلاعات محرمانهای که برای حفظ منافع سیاسی واقتصادی شوروی نمیبایست در دسترس عموم قرار بگیرد تهیه و چاپ شد. در ابتدا این فهرست شامل 16 بند و 96 تبصره اما در اواخر سالهای فروپاشی شوروی این فهرست به 213 پاراگراف رسید که هرکدام شامل 6 الی 12 تبصره بود.[۴] همزمان با اغاز کار بخش رادیوی مرکز سانسور برنامههای رادیویی نیز راه اندازی شد. از کارهای این مرکز میتوان به عدم اجازه پخش برنامههای زنده و همچنین سانسور و کنترل متن تمام برنامهها قبل از پخش اشاره کرد.
پس از استالین و با روی کار امدن خروشچف که شخصیت استالین را زیر سوال برد کار بخش سانسور به شدت کاهش یافت و تعدادی روزنامه و مجله نیز منتشر شد. مخازن کتابهای مصادره شده نیز باز شد وحدود 30 هزار جلد از آنها به فروش رسید.[۵] همچنین در این دوره کمیته دولتی رادیو و تلویزیون برای بررسی برنامهها و فیلمها تاسیس شد. پس از برکناری خروشچف ور وی کار امدن برژنف سیاستهای سانسور دوره استالین دوباره به اوج خود رسید وبرنامههای تلویزیون مستقیما تحت نظارت برژنف قرار گرفت. در دوره برژنف اگرچه سیاست استالین زدایی متوقف شد اما در عین حال بزرگنمایی شخصیت وی نیز ممنوع شد.[۶] در طول سالهای اجرای سیاست گلاسنوست که از سال 1986 به اجرا در امد سانسور به شدت کاهش یافت ورفته رفته تا سال 1991 به طور کلی از بین رفت. گورباچف پس از تصویب سیاست گلاسنوست در سخنرانی هجدهم حزب عنوان کرد: «مهمترین چیز برای ما اکنون مسئله گسترش ازادی بیان است. این امر یک مسئله سیاسی است. بدون ازادی بیان دموکراسی، خلاقیتهای جمعی سیاسی و مشارکت درامور مملکت وجود نداشته و نخواهد داشت».[۷] این در واقع به معنای امکان صحبت راجع به هر چیز ممنوع در گذشته همانند انتقاد از ارگانهای دولتی بود. به تدریج در رسانههای گروهی صحبتهایی از سوءاستفادههای کارمندان حزب و دولت، مشکلات اقتصادی و نبود کالای تجاری، پدیدههای مخرب اجتماعی موجود در شوروی مانند اعتیاد و جرم وجنایت به میان آمد. در 4 سپتامبر 1986 قانون شماره 29 مربوط به وظایف کمیته سانسور یا همان گلاولیت تصویب شد. در این قانون سانسور مسائل مربوط به امنیت ملی و اسرار جنگی و فقط اطلاعرسانی به حزب در صورت وجود هرگونه مطلب برعلیه ایدئلوژی شوروی وظیفه این کمیته به شمار میآمد. در سال 1986 هرگونه نویز انداختن و تشویش بر روی ایستگاههای رادیویی که قبلا وجود داشت ممنوع شد. و ایستگاههای رادیویی مانند بی بی سی روسی و صدای امریکا ازادانه در روسیه پخش میشد.[۸]
در سال 1990 شورای عالی حزب کمونیست قانون انتشارات وهمچنین رسانههای همگانی را تصویب کرد که در آن به صراحت آمده بود هیچگونه سانسوری مجاز نمیباشد. انبارهای حفاظت مخصوص نیز درهمین سال به کار خود پایان داده و کلیه کتب موجود در آنها به انبارهای عمومی قابل دسترسی عموم منتقل شد. در سال 1991 اولین مجله بدون ایجاد هرگونه سانسور در مطالب ان چاپ شد. اگر چه با فروپاشی شوروی در 25 اکتبر 1991 دولت روسیه فدراتیو که وارث اتحاد شوروی به شمار میآمد قانون مربوط به رسانههای دسته جمعی را که در آن مانند دوران گورباچف سانسور ممنوع اعلام شد را تصویب کرد، اما دردوران یلتسین وضعیت آزادی رسانههای همگانی متفاوت از دیگر دوران گذشته رقم خورد. در زمان یلتسین همان ازادی پر از عیب ونقصی که وجود داشت نیز به طور کامل از بین رفت. البته در این دوره ازبین رفتن ازادی به دلیل سانسور دولتی، فشار دولت یا وجود ایدئولوژی خاص نبود. در آن زمان مطبوعات یا به صدقه افراد ثروتمند حکومت وابسته بودکه برای مطبوعات تخفیف در مالیات، کمک هزینه خرید کاغذ و حمل ونقل ارزانتر را تامین میکردند. یا اینکه روزنامهها وکانالهای تلویزیونی به الیگارشیها فروخته میشدند و در خدمت منافع سیاسی آنها به کار گرفته میشدند. یکی از روزنامههای المانی راجع به زمان یلتسین اینگونه مینویسد: «در زمینی که بوریس یلتسین بر روی ان حکومت میکند هیچ بهشتی برای خبرنگاران به وجود نیامد». هنگامی که خبرنگاران خودر ا در معرض خطر گرسنگی یافتند تن به سیاستهای افراد ثروتمند دادند. در روزنامههای مسکو تنها خطوط سیاه وسفیدی چاپ میشد که شامل نام سیاستمدران بود. بر اساس انکه چه کسی از آن روزنامه حمایت میکند راجع به سیاستمداران مطالب خوب یا بد به چاپ میرسید.[۹]
در دوره جدید و به ویژه سالهای 2000 تا 2013، حکومت روسیه کنترل سیاسی جدی روی رسانههای گروهی دارد، اما این موضوع برای تحمیل یک ایدئولوژی سیاسی بر جامعه نیست بلکه برای جلوگیری از تحرکات مخالفان و رشد آنهاست. کنترل رسانه در جهت گیریهای آنها در مورد مسائل مهم است و برنامههای تلویزیون مرکزی یک نگرش از جهان را ارائه میدهد که منطبق بر مواضع ویسندگان موافق امتیاز دسترسی به حکومت را دارند و نویسندگان و سردبیران مستقل تحت فشارند. بسیاری از رسانه وابسته به شرکتهای بزرگ تجاری مانند گازپروم و لوک اویل هستند و لوک اویل سازمانی به نام «خدمات خبری روسیه» دارد که محتوای خبری برای ایستگاههای رادیویی کشور را تهیه میکند. در سال 2007، مدیر جدید این شرکت به کارکنان تاکید کرد که حداقل محتوای 50 درصد خبرها باید مثبت باشد. کرملین دستورات مستقیمی را به سردبیران میدهد و ولادیسلاو سوروکوف مشاور رئیس جمهور در امور راهبردی سیاسی هر هفته با سردبیران سازمانهای بزرگ رسانهای دیدار میکند تا رهنمودهای لازم را به آنها بدهد. طبق برخی گزارشات، کرملین لیستی از رهبران مخالف را نشان میدهد تا خبرهایشان پوشش داده نشود. کاسپاروف قهرمان جهانی شطرنج و نمتسوف مخالف سرشناس در این لیست جای دارند. رسانهها نصیحت میشوند که چگونه حوادث و تحولات خاص را پوشش دهند. در جریان بحران مالی جهانی سال 2008، وقتی که بازارهای مالی روسیه نیز دچار مشکل شد و تجارت متوقف شد، شبکههای خبری تلویزیونی صرفا از بازتاب بحران اقتصادی جهان در روسیه خبر میدادند و واقعیت موضوع را پنهان میکردند. رسانههای منطقهای داخلی نیز تحت فشارهای بیشتری هستند.[۱۰]
از این بررسی میتوان دریافت که در روسیه پساشوروی فضای جدیدی برای فعالیت رسانهای به وجود آمده است. تا سال 2011، 35500 روزنامه ثبت شده در این کشور فعال بودند. بسیاری از روزنامههای مشهور در دوران شوروی توانستند تحولات دوران پس از شوروی را پشت سر بگذارند و امروزه نیز مشهور باشند. از این میان میتوان به کومسو مولسکایاپراوا، ایزوستیاف تراد و موسکوفسیکیا کومسومولت اشاره کرد. همه آنها سیاستهای مطبوعاتی خود را تغییر دادهاند. مشکل بتوان شهرت و تیراژ این روزنامهها را به دست آورد. به نظر میرسد کومسومولسکایاپراوا، بیشترین تیراژ در روسیه و کشورهای مستقل مشترک المنافع را دارد. راسیسکایا گازیتا نام بولتن روزانه دولت روسیه و تیراژ آن 432000 نسخه است. مسکوتایمز، روزنامه انگلیسی زبانی است که از سال 1992 در این کشور منتشر میشود. دیگر رسانههای چاپی انگلیسی زبان عبارتند از: راشین نیوزویک و مسکونیوز. نوایا گازتا مشهورترین روزنامه ملی روسیه است که آشکارا به انتقاد از دولتمردان این کشور میپردازد. این روزنامه دوبار در هفته منتشر میشود و تیراژ آن 535000 نسخه است. براساس اطلاعات منتشر شده از سوی آژانس فدرال روسیه در مورد مطبوعات و رسانههای جمعی، درآمد حاصلِ از فروش نشریات در این کشور در سال 2007، بالغ بر 72/64 میلیارد روبل (1/66 میلیارد یورو) و در آمد حاصل از تبلیغات، 52 میلیارد روبل (1/2 میلیارد یورو) بوده است.[۱۱] سه قانون اصلی بر حوزه رسانههای روسیه نظارت میکنند. قانون مربوط به رسانههای جمعی که در سال 1991 به تصویب رسید؛ قانون مربوط به ارتباطات (2003) و قانون مربوط به اطلاع رسانی، فناوری اطلاعات و حفاظت اطلاعات (2006). قانون رسانههای جمعی به طور مرتب تغییر کرده یا به روزرسانی شده و آخرین تغییرات این قانون نیز در سال جاری صورت گرفته است. برخی قوانین فدرال، ویژه فعالیتهای رسانهای هستند. برای مثال، دو قانون وجود دارد که در خصوص پوشش خبری سران دولتی و احزاب سیاسی است. علاوه بر آن، قوانین انتخابات و امنیت ملی نیز در پوشش رسانهای و فعالیت روزنامه نگاری دخیل هستند. ضمن اینکه بخشنامههای صادره از سوی رئیس جمهور و حکومت بر فعالیتهای رسانهای تأثیر میگذارند. اغلب تغییرات اخیر در قانون مربوط به رسانههای جمعی، تبلیغات بسیار رادیکال، تروریسم، خشونت و پورنوگرافی را در مطبوعات محدود میکند. محدودیتهای خاصی نیز در خصوص پوشش رسانهای عملیات ضد تروریستی اعمال میشود[۱۲].
نیز نگاه کنید به
رسانهها و وسائل ارتباط جمعی روسیه؛ رسانه های چین
کتابشناسی
- ↑ اسدی، اسراء (۱۳۸۹). رسانههای روسیه در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. کارشناسی ارشددانشکده مطالعاتجهان، ص132.
- ↑ بلوم (2002). ص202-211.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ژیرکوف (2001). ص358.
- ↑ بابکوف (2001).
- ↑ بابکوف (2001). ص2.
- ↑ اسدی، اسراء (۱۳۸۹). رسانههای روسیه در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. کارشناسی ارشددانشکده مطالعاتجهان.
- ↑ مرتضوی ص15.
- ↑ اسدی، اسراء (۱۳۸۹). رسانههای روسیه در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. کارشناسی ارشددانشکده مطالعاتجهان، ص138.
- ↑ تیموشنکو (2008). ص166.
- ↑ Remington, Thomas (2012). Politics in Russia, Boston, Longman 138-139.
- ↑ حسینی، سید محمد (1391). رسانه های دیداری و شنیداری روسیه. تهران: مرکز امور بین الملل سازمان صدا و سیمای ج.ا.ایران، ص29-30.
- ↑ حسینی، سید محمد (1391). رسانه های دیداری و شنیداری روسیه. تهران: مرکز امور بین الملل سازمان صدا و سیمای ج.ا.ایران، ص43.
منبع اصلی
کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد دوم، ص645-674.
نویسنده مقاله
جهانگیر کرمی