نقاشی ژاپن
در يك تقسيم بندي كلي هنر نقاشي ژاپن به دو دسته نيهونگا و يوگا تقسيم ميشود كه پيشتر درباره آن توضيح داديم. در واقع اصطلاح نيهونگا يا نقاشي ژاپني در دوره ميجي و بعد از ورود نقاشي غربي يا يوگا ابداع و مقابل آن قرار ميداده شد.
2-1 نيهونگا
بطور كلي به نقاشياي كه در آن از روشهاي سنتي نقاشي ژاپن استفاده شود، نيهونگا ميگويند. همان طور كه قبلا هم اشاره شد، با توسعه نقاشي غربي در ژاپن دوران ميجي، اين اصطلاح به نقاشي سنتي ژاپن داده شد. معمولا در اين نقاشي از رنگهاي طبيعي با نام كلي ايوائهنوگو[1]، كاغذ ژاپني يا واشي، ابريشم و ... استفاده ميشود. قدمت نيهونگا به دوران نارا و هيان بر ميگردد، زماني كه به نقاشيهاي چيني دوره دودمان تانگ و يا نقاشيهايي كه با تقليد از سبك چيني در ژاپن خلق ميشد، كارائه[2] و در مقابلش به نقاشيهايي كه به شيوه خاص ژاپني خلق ميشد، ياماتوئه[3] ميگفتند. به مرور زمان اين تقابل به واگا یا یاماتوئه[4] يا نقاشي ژاپني در مقابل كانگا[5] يا نقاشي چيني بدل شد. در واقع تا دوران ميجي ما هميشه شاهد ورود نقاشي و سبك نقاشي چيني به ژاپن بوديم و بر مبناي همان سنت ژاپني كردن هنر وارداتي خيلي زود در مقابل آن سبك خاص ژاپن شكل ميگرفت. هنگامي هم كه نقاشي غربي در دوره ميجي به ژاپن رسيد تقابل اين نقاشي با نقاشي ژاپني در اصطلاحات يوگا يا نقاشي غربي و نيهونگا ظاهر شد.
نيهونگا در يك معني محدود به نقاشي بعد از دوره ميجي تا پايان جنگ جهاني دوم اشاره دارد كه با استفاده از سبكهاي سنتي ژاپن خلق شدهاند. در اين صورت اين نقاشي در برابر نقاشي رنگ روغن قرار ميگيرد. اما در معنايي گستردهتر نيهونگا اشاره به تمامي نقاشيهايي دارد كه با استفاده از روشهاي سنتي نقاشي ژاپن خلق شدهاند چه قبل از ميجي و چه بعد از جنگ جهاني دوم. در اين مبحث هم منظور ما همان معني گستردهتر است، پس در اینجا با استناد به (آراکی، 2009: 60)، انواع شناخته شدهتر نيهونگا در دورههاي تاريخي مختلف را به اختصار معرفي ميكنيم.
یاماتوئه: یاماتوئه عنوانی است که در دوره هیان و در مقابل نقاشی کارائه یا نقاشی چین دوران دودمان تانگ پدید آمد. موضوعاتی که در این نقاشی کار میشدند، مناظر، طبیعت، وقایع، سنتها و ... ژاپن بود و داستانهایی مانند «داستان گنجی» هم به این سبک و در قالب نقاشیهای طوماری یا ئهماکی به تصویر در آمدند. این نوع نقاشی بعدها در سبک یا مکتب توساها[6] پیگیری شد.
نقاشی آب مرکب یا سوئیبوکوگا: این نوع نقاشی که به آن سومیئه هم گفته میشود، تنها با استفاده از کم و زیاد کردن غلظت مرکب یا سومی خلق میشود. این هنر در دوران دودمان تانگ در چین خلق شد، اما سبکها و روشهای آن در دوران کاماکورا همراه با آیین ذن به ژاپن آورده شد و در دوره موروماچی به اوج شکوفایی خود رسید. از آنجا که بیشتر امور مربوط به ذن در آن تصویر میشود و نقاشان سر آمد آن بیشتر راهبان آیین ذن هستند، به آن نقاشی آیین ذن هم میگویند. معروفترین نقاش این نوع نقاشی سشو راهب و نقاش دوره موروماچی است.
مکتب توسا یا توساها: این مکتب میراث دار یاماتوئه است و از آن با نام یکی از سبکهای یاماتوئه هم نام میبرند. این مکتب در نیمه نخست دوران موروماچی بنیان گذاشته شد و نقاشان آن معمولا نام توسا را بر خود میگذارند. نخستین کسی که نام توسا را بر خود گذاشت توسا یوکیهیرو[7] است، اما این توسا میتسونوبو[8] نقاش اواخر دوره موروماچی بود که آن را به اوج خود رساند. این مکتب در کنار مکتب کانوها، به عنوان دو سبک اصلی نیهونگا تا اواخر دوره ادو ادامه یافتند با این تفاوت که کانوها مکتبی از نقاشی چینی یا کانگا بود.
مکتب کانو یا کانوها: این مکتب در اواسط دوره موروماچی شکل گرفت و با پشتیبانی طبقه جنگجویان بدل به بزرگترین مکتب نقاشی در ژاپن شد. مؤسس این مکتب یعنی کانو ماسانوبو[9] با ترکیبی از موضوعات و روشهای نقاشی چینی و یاماتوئه به خصوص نقاشی آب مرکب، سبکی پدید آورد که در آن بویی از آیین ذن نبود و به مذاق طبقه حاکم یعنی جنگجویان سازگار بود. در واقع گفته میشود این نقاشی ترکیبی از نقاشی چینی و ژاپنی است. در این مکتب از نقاشیهای بسیار بزرگ برای دیوار قلعهها و معابد تا نقاشیهای کوچک برای روی بادبزنهای ژاپنی خلق میشد. معروفترین نقاش این مکتب کانو اِیتوکو[10] است که خود یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ نقاشی ژاپن هم محسوب میشود.
مکتب رینپا[11]: این مکتب از اواخر دوره مومویاما تا دوران مدرن فعال بود. این مکتب هم بر آمده از یاماتوئه است. این مکتب نوعی حالت تهذیب در ارتباط با خوشنویسی و صنایع دستی هم پیدا کرده است. موضوعاتی که در آن کار میشود، عمدتا گلها و شکوفههای درختان است، اما آثاری هم هست که به قهرمان داستانها، دیوها و هیولاها و مضامین بودایی میپردازد. ویژگی آن استفاده از ورقههای طلا و نقره، رنگهای شاد و گرایش به تهذیب و طراحی است.
مکتب مارویاما-شیجو یا مارویاما-شیجوها[12]: این مکتب تلفیقی از دو مکتب مارویاما و شیجو است که اواسط دوران ادو در کیوتو فعال بودند.
بونجینگا[13] یا نقاشی ادیبان: این نقاشی در چین پدید آمد و به این دلیل به آن نقاشی ادیبان میگفتند که کسانی که کارشان نقاشی نبود اما ادیب بودند به عنوان اوقات فراغت به آن میپرداختند. این نوع نقاشی در دوره موروماچی به ژاپن وارد شد، اما در دروه ادو بود که شکوفا گشت. یوسا بوسون[14] شاعر و هایکوسرای معروف دوره ادو یکی از نقاشان این نوع نقاشی بود.
اوکییوئه: نوعی نقاشی و چاپ باسمه چوبی است که در دوره ادو به اوج شکوفایی رسید. درباره این هنر و تأثیرش بر غرب قبلا صحبت شد، بنابراین در اینجا از تکرار آن پرهیز میکنیم. شناخته شدهترین نقاشان ژاپن در جهان یعنی کاتسوشیکا هوکوسایی و هیروشیگه اوتاگاوا نقاشان این نوع نقاشی بودند.
هر چند بسیاری از این سبکها و مکتبهای نیهونگا دیگر وجود ندارند، اما نیهونگای معاصر همچنان به حیات خود ادامه میدهد. در واقع همان طور که آراکی (2009) هم اشاره میکند، مواد سنتی نقاشی ژاپنی چون رنگهای معدنی طبیعی، کاغذ ژاپنی یا واشی، ابریشم و ... به نسلهای بعدی منتقل شده و این نسلهای جوان با استفاده از این مواد سنتی ژاپنی و با روشهای بیانی که خاص ژاپنیها است، در حال خلق مدام جهان جدید برای نیهونگا هستند (آراکی، 2009: 67).
2-2 نقاشی غربی یا یوگا
نقاشی غربی که در ژاپن به آن یوگا میگویند، بعدها بدل به نوعی از نقاشی در این کشور شد که مقابل نیهونگا قرار میگیرد. بنابراین هر چند یوگا به معنی نقاشی غربی است، اما در اینجا منظور نوعی نقاشی ژاپنی است که به روش نقاشی رنگ روغن یا آبرنگ و توسط ژاپنیها خلق میشود.
همان طور که پیشتر دیدیم، تا دهه 1910 نقاشی یوگا در ژاپن عموما متمرکز بر هنر آکادمی متأثر از امپرسیونیسم فرانسه و با محوریت نقاش این سبک سِیکی کورودا بود، هر چند انجمنهای هنری کوچکی چون انجمن نیکا[15] هم بودند که گاه در مقابل این جریان قرار میگرفتند، انجمنهایی که عموما عمری کوتاه داشتند. بعد از جنگ جهانی اول، هنرمندان ژاپنی زیادی برای تحصیل به اروپا رفتند تا به تحقیق درباره مکتبهای هنری جدید چون کوبیسم، فوویسم و ... بپردازند و همین مسأله موجب ورود این مکتبها به ژاپن و شکلگیری جنبشهای پیشرو هنری در این کشور شد. برجستهترین این جنبشها جنبشی موسوم به جنبش هنری جدید زمانه تایشو[16] است که متأثر از جنبشهای هنری خارج از کشور به خصوص مکتب دادا و مکتب آینده نگری یا فوتوریسم در فاصله اواخر دهه 1910 تا اواخر نیمه اول دهه 1920 فعالیت داشت. از این جنبش با عنوان جنبش آوانگارد دوره تایشو هم یاد میشود.
درگیریهای ژاپن در جنگ به خصوص جنگ جهانی دوم اجازه نداد چنین جنبشهایی شکوفا شوند و آنها تنها زمینه ساز برای هنر و نقاشی معاصر ژاپن بعد از جنگ شدند. اگر نگاهی به زندگی شاخصترین نقاشان یوگا در ژاپن بعد از جنگ بیاندازیم، متوجه میشویم سبکهای هنری که آنها در آن فعالیت کردند بسیار گسترده و تقریبا همانی است که در غرب و بقیه دنیا در دوران معاصر دنبال شده، با این تفاوت که کار آنها عناصری ژاپنی داشته که آنها را ژاپنی میکند. برای مثال تسوگوهارو فوجیتا[17] که در دوره تایشو به پاریس رفت و تابعیت فرانسه را هم پذیرفت، از نقاشان مکتب پاریس به حساب میآید. برخی از این هنرمندان معاصر هم خود جنبشهای هنری نوینی راه انداختند که برای نمونه میتوان به جنبش سوپرفلت[18] اشاره کرد، جنبشی که توسط تاکاشی موراکامی[19] و متأثر از مانگا و انیمه ژاپنی شکل گرفت.
[1] 岩絵具/Iwa e no gu.
[2] 唐絵/Kara e.
[3] 大和絵/Yamato e.
[4] 和画/Wa ga/Yamato e.
[5] 漢画/Kan ga.
[6] 土佐派/Tosa ha.
[7] 土佐行広/Tosa Yukihiro.
[8] 土佐光信/Tosa Mitsunobu(?-1522).
[9] 狩野正信/Kanō Masanobu(1434-1530).
[10] 狩野永徳/Kanō Ētoku(1543-1590).
[11] 琳派/Rinpa.
[12] 円山四条派/Maruyama Shijō ha.
[13] 文人画/Bunjin ga.
[14] 与謝蕪村/Yosa Buson(1716-1784).
[15] 二科会/Nika kai.
[16] 大正期新興美術運動/Taishō ki shinkō bijutsu undō.
[17] 藤田嗣治/Fujita Tsuguharu(1886-1968).
[18] スーパーフラット/Super flat.
[19] 村上隆/Murakami Takashi(1962- ).