پیشینه آموزش ژاپن
معادل ژاپنی کلمه آموزش، کیوایکو[1] است. در معنی کیوایکو گفته میشود که آن تربیت هدفمندانه و با برنامه روحی و جسمی انسان برای تغییر روح و جسم به وضعیتی مطلوب است. بنابراین هر چند وقتی صحبت از نظام آموزشی ژاپن میشود، بی درنگ نظام آموزشی مدرن این کشور به ذهن میآید، اما با توجه به تعریف بالا میتوانیم تاریخ آموزش در این کشور را تا دوران باستان هم پیگیری کنیم. در ادامه و در نگاهی مختصر به تاریخ نظام آموزشی در ژاپن، آن را در دو بازه قبل و بعد از جنگ جهانی دوم مورد بررسی قرار دادیم که قبل از جنگ، از دوران باستان تا پایان جنگ و بعد از جنگ از نخستین سال بعد از جنگ تا دوران معاصر است.
1-1 نظام آموزشی تا پایان جنگ جهانی دوم
میدانیم که دوران باستان در ژاپن از اواسط سوم میلادی شروع و تا اواخر قرن دوازدهم میلادی به طول انجامید و شامل دورههای کوفون، آسوکا، نارا و هیان بود. ویژگی اصلی نیمه اول این دوران تأثیرات بزرگی است که این کشور از خارج یعنی از چین و شبه جزیره کره گرفت. در وقع در این دوره ژاپن تمام چیزهایی را که برای ورود به تمدن نیاز داشت از خارج گرفت که در این بین خط و آیین بودایی بسیار مهم و تأثیرگذار بودند. همچنین در این دوره و از قرن چهارم به بعد ما شاهد حضور خارجیانی در ژاپن هستیم که نقش مهمی در توسعه فرهنگ در ژاپن ایفا کردند و اصطلاحا به آنها تورایجین گفته میشود.
تاریخ آموزش در ژاپن هم دقیقا به همین دوران یعنی دوران تأثیرپذیری و آموختن از چین بر میگردد. هر چند نخستین شخصیت ژاپنی که به آموزش علاقه نشان داد، شوتوکو تایشی سیاستمدار و اشرافزاده دوره آسوکا است، اما در دوره نارا بود که نخستین نظام آموزشی تاریخ ژاپن بر اساس قانون تایهوریتسوریو[2] وضع شد که گفته میشود، سال 710 م بود (نوکی، 2018: 77) و البته گفتن هم ندارد که چهارچوبش از چین گرفته شد. تایهوریتسوریو نخستین مجموعه قانون اصولی در تاریخ ژاپن بود و در چهارچوب نظام آموزشی وضع شده در آن نهادی آموزشی با نام دایگاکو-کوکوگاکو[3] پدید آمد (ایتو، 2018: 46). در واقع دایگاکو نهادی آموزشی بود که در مرکز و کوکوگاکو نهادهایی آموزشی بودند که در مناطق تأسیس شدند. در این نهادهای آموزشی که هدف از تأسیس آن تربیت دیوان سالاران حکومتی بود، آموزههای کنفسیوس، خطاطی، حساب، آموزههای بودایی، موسیقی و ... تدریس میشد و از قرن نهم تاریخ و ادبیات چین و بعد طالعشناسی، تقویم، پزشکی و ... هم اضافه شد (همان: 46). در لوحی چوبی موسوم به هاشی نو کیومیچی[4] مربوط به سال 765 م که سال 2016 م با استفاده از فناوری اشعه مادون قرمز خوانده شد، نام دو نفر نوشته شده است. نام خانوادگی یکی از این دو نفر هاشی[5] بود که این کلمه اشاره به ایران دارد، از این روی این بحث مطرح است که هاشی نو کیومیچی فردی ایرانی بود که در ژاپن و در نهادهای آموزشی ذکر شده در فوق مشغول به کار بود.
این چنین ما در دوران باستان ژاپن، شاهد نظام آموزشی و نهادهای آموزشی هستیم، اما مشکل این بود که این نظام مختص به طبقه اشراف بود و افراد معمولی فرصت استفاده از آن را نداشتند. آموزش اشراف داخل این نهادهای آموزشی انجام میشد، اما به مرور این اشراف کتابهایی در خانههای خود انباشتند و دارای کتابخانههایی شدند که خود میتوانستند کار آموزش را هم انجام دهند. بنابراین در اواخر دوره باستان نوعی از آموزش که در ژاپنی به آن کاگاکو[6] میگویند رایج شد که میشود به آموزش درون خانواده یا درون قومی تعبیر کرد. چیزی که به رواج بیش از پیش این نوع آموزش در جامعه وقت کمک کرد، تبیین نظامی موسوم به کانشیئوکهئویسِی[7] بود.
به موجب این نظام، درون جامعه اشراف هر خاندان اشرافی عهدهدار منصب، هنر و کسب و کار خانوادگی خاص خود میشد و آن هنر و کسب و کار خانوادگی هم در این خانواده موروثی میگشت. این مسأله باعث شد تا آموزش آن کسب و کار، هنر و منصب دولتی هم محدود به آن خانواده و خاندان شود و این چنین کاگاکو یا آموزش درون قومی در جامعه اشراف جا افتاد. نظام کانشیئوکهئویسِی در اواخر دوره هیان و باستان شروع به رواج پیدا کرد و در سدههای میانی و حتی دوران کینسِی-دوران مدرن نخستین- هم ادامه یافت. با این همه نظام آموزشی در سدههای میانی تنها محدود به این آموزش درون خانوادگی نشد.
سدههای میانی ژاپن با اوجگیری طبقه جنگجویان و افتادن قدرت سیاسی به دست آنها شروع شد. ساموراییهایی که اینک در زمره طبقات بالای جامعه قرار گرفته بودند، به دنبال این بودند که با آموزش موقعیت اجتماعی خود را بالا ببرند. از سوی دیگر دوره کاماکورا در سدههای میانی، دوره ورود مکتبهای جدید بودایی از چین بود، مکتبهایی که نسبت به بودایی دوره باستان مخاطب بیشتری در میان ساموراییها و حتی عامه مردم پیدا کردند، پس خیلی زود، معابد بودایی عهدهدار آموزش در این دوره شدند. به گفته چِن (2019) در سدههای میانی نهادهای آموزشی دوران باستان یعنی دایگاکو-کوکوگاکو از صحنه حذف شدند و بدون اینکه حکومت جنگجویی مدارسی مربوط به امیرنشینها و مدارس مناطق ایجاد کند، این تأسیسات آموزشی معابد بودایی بودند که عهدهدار نظام آموزشی شدند، اما چندان در بند این نبودند که آموزش آنها تخصصی و علمی باشد یا عمومی (چِن، 2019: 302).
در این بین تنها دو مؤسسه آموزشی است که هم نامشان ماندگار شد و هم اینکه تا سطح مدارس تخصصی و علمی رشد کردند. کانازاوا بونکو[8] یا کتابخانه کانازاوا که اواسط دوره کاماکورا توسط یک خانواده سامورایی تأسیس شد، یکی از این مراکز است که کتابهای زیادی را در خود جمع آوری و حفظ کرد، کتابخانهای که امروز هم به عنوان یک میراث ملی در شهر یوکوهاما بر جای مانده است. در کنار این کتابخانه، مدرسه آشیکاگا[9] یک مرکز آموزشی معتبر دیگر مربوط به سدههای میانی بود. این مدرسه که در قرن پانزدهم بنا شد و امروزه از آن با عنوان قدیمیترین مدرسه ژاپن نام برده میشود، محلی برای گرد آمدن راهب ها، ساموراییها و مردم عادی برای آموختن طبابت، علوم نظامی، طالع بینی و ... بود (نوکی، 2018: 78).
با ورود به دوران مدرن نخستین یا کینسِی، نهادی که بیش از همه نامش در تایخ آموزش ژاپن آورده میشود، تِراکویا[10] است که میشود از آن تعبیر به مکتبخانه کرد. تراکویا که در تمام دوران مدرن نخستین در ژاپن رواج داشت و با شروع دوران مدرن و رواج مدارس سبک غربی از صحنه کنار رفت، نوعی نهاد آموزشی برای عموم بود که در آن فرزندان تمام اقشار معمولی جامعه میتوانستند خواندن، نوشتن و حساب یاد بگیرند. علاوه بر تراکویا دو نهاد آموزشی دیگر هم وجود داشت. یکی از این نهادها هانکو[11] بود. هان[12] که ما اینجا از آن به امیرنشین تعبیر میکنیم، به قلمرو یک امیر یا جنگجوی حاکم محلی گفته میشد. هر کدام از این هانها برای تربیت ساموراییها و ملازمان خود مدرسهای تأسیس و اداره میکرد که به آن هانکو میگفتند. هر چند تعداد هانها در دوره ادو ثابت نبود و گاه افزایش مییافت و گاه کاهش، اما به طور متوسط حدود 270 هان در سراسر ژاپن وجود داشت، پس به تخمین تعداد هانکوها در این دوره 270 مدرسه بود (نوکی، 2018: 79).
سوای تِراکویا و هانکو نوعی دیگر از مدارس هم در این دوره وجود داشت که به آن گوگاکو[13] میگفتند. گوگاکو مدارسی بودند که در داخل هانها یا همان امیرنشینها تأسیس میشدند و در آنها به افراد معمولی و ساموراییها آموزش داده میشد. فرق گوگاکو و تِراکویا این بود که گوگاکو به وسیله دستگاه حاکم تأسیس و اداره میشد. با استناد به نوکی (2018)، در دوره ادو حدود 270 هانکو، 118 گوگاکو و 16560 واحد تِراکویا وجود داشت که اگر آن را با تعداد 22000 واحد مدرسه ابتدایی حال حاضر مقایسه کنیم، میبینیم که عدد بسیار بالایی است (نوکی، 2018: 79). همین مسأله هم سبب شد که جمعیت باسواد این دوره حتی در جهان هم زبانزد باشد. با توجه به برآوردهای انجام شده، نرخ با سوادی در این دوره در میان مردان 50 تا 60 درصد و و در میان زنان حدود 30 درصد بود (سایتو، 2012: 61).
با شروع دوران مدرن، دولت میجی در راستای جبران عقب ماندگیها و تبدیل کشور به کشوری پیشرفته و صنعتی در کمترین زمان ممکن، دست به اصلاحات گستردهای زد که یکی از آنها اصلاحات آموزشی بود. این دولت با هدف مدرنسازی کشور و با تکیه بر فرمان امپراتوری که در 6 آوریل 1868 امضا شده و در آن نوشته بود: "دانش باید از هر جایی در جهان کسب شود"، درباره نظامهای آموزشی غربی مطالعات گستردهای انجام داد و برخی ویژگیهای آنها را مطابق با شرایط ژاپن اخذ و اجرا کرد. این کشور مانند فرانسه مراکز تربیت معلم راهاندازی و چون آلمان دانشگاههای دولتی تحت نظارت طبقه نخبگان تاسیس کرد. البته در تمامی این موارد، ارزشهای اخلاقی ژاپن همچون نظم کاملا در نظر گرفته میشد. در واقع فنون و دانش غربی متناسب با جامعه ژاپن تغییر داده میشد. این اصلاحات تا آنجایی مفید بود که حتی ادوین او رایشهاور[14] سفیر سابق آمریکا در ژاپن نیز با تحسین این اقدامات گفت که اصلاحات سبب تربیت کارگران نیمه ماهر و ماهر شد که جامعه ژاپن به شدت به آن نیاز داشت (رایشهاور، 1978).
سال 1871 وزارت آموزش، علوم و فرهنگ ژاپن یا مونبوکاگاکوشو[15] تأسیس شد و سپتامبر سال بعد با الهام از نظام آموزشی فرانسه نظام آموزشی ژاپن که به آن گاکوسِی[16] میگویند ابلاغ و اجرایی شد، اما این نظام چندان نپایید و سال 1879 با الغای آن فرمان تعلیم و تربیت[17] ابلاغ شد که این بار نظامی آموزشی بر مبنای نظام آموزشی آمریکا بود (یاماکاوا، 2010: 210). همچنین امپراتور میجی 30 اکتبر 1890 فرمانی رسمی درباره نظام آموزشی ابلاغ کرد که تا زمان شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و اشغال این کشور معتبر بود و سمت و سوی کلی نظام آموزشی کشور را مشخص میکرد. در این فرمان بر لزوم آموزش ارزشهای کنفسیوسی شامل وفاداری و اطاعت بی حد تاکید شده بود که به ویژه در دهههای 1920 و 1930 سبب تقویت روحیه نظامیگری و ملیگرایی و آموزش آن در مدارس شد.
بر طبق نظام آموزشی گاکوسِی، کل کشور به هشت منطقه بزرگ برای داشتن دانشگاه، هر منطقه بزرگ به 32 منطقه برای داشتن مدارس متوسطه و این 32 منطقه خود به 210 منطقه برای داشتن مدرسه ابتدایی تقسیم میشدند و در چهارچوب آن قرار بود در سراسر ژاپن حدود 53 هزار مدرسه ابتدایی تأسیس شود که البته به هدف خود نرسید و حدود 20 هزار مدرسه تأسیس شد (نوکی، 2018: 84). این مدارس نیاز به معلم داشتند، سال 1872 نخستین تربیت معلم توکیو تأسیس شد که در آن اسکات[18] آمریکایی به آموزش نحوه تدریس در مدارس ابتدایی پرداخت و بعد دانشآموختگان این مرکز مدارس تربیت معلم دیگری در مناطق کشور تأسیس کردند (همان: 85). نخستین مدرسه دخترانه در ژاپن هم سال 1872 و نخستین مرکز تربیت معلم دختران هم دو سال بعد تأسیس شد (یاماکاوار، 2010: 210).
سال 1885، آرینوری موری با سابقه کار دیپلماتیک در آمریکا و بریتانیا وزیر آموزش ژاپن گردید و در زمان تصدی او در سال 1886 چهار فرمان درباره نظام آموزشی دوره ابتدایی، متوسطه، تربیت معلم و دانشگاه صادر شد. بر اساس این فرامین تصمیم گرفته شد، دانشگاه توکیو تحت عنوان دانشگاه امپراتوری توکیو[19] با هدف تربیت رهبران نخبه و تکنوکرات آشنا با دانش و مهارتهای غربی کار کند. در واقع دانشگاه توکیو تنها دانشگاه ژاپن بود که در چهارچوب نظام گاکوسِی سال 1877 تأسیس شد، اما هفت دانشگاه دیگر که قرار بود در همان چهارچوب تأسیس شوند، راه اندازی نشدند. با ابلاغ قانون جدید، بعد از دانشگاه امپراتوری توکیو، دانشگاه امپراتوری کیوتو سال 1897 و بعد هم دانشگاههای دیگر تأسیس شدند (نوکی، 2018: 84).
این چنین نظام آموزشی مدرن در ژاپن شکل گرفت و مجموع این اصلاحات در نهایت سبب شد تا آمار دانشآموزان ابتدایی از 30 درصد کودکان واجد شرایط در دهه 1870 به بیش از 90 درصد تا سال 1900 و به بیش از 95 درصد در سال 1905 برسد و نرخ تحصیل در مدارس ابتدایی برای دختران و پسران واجد شرایط به رقم تحسین برانگیز 99 درصد برسد (سایتو، 2012: 56).
1-2 بعد از جنگ جهانی دوم
با شکست بدون قید و شرط ژاپن در جنگ، سرفرماندهی عالی متفقین یا جیاچکیو بر ژاپن مسلط شد. در پایان جنگ جهانی دوم هیجده میلیون دانش آموز به مدرسه نمیرفتند، چهار هزار مدرسه تخریب شده و فقط بیست درصد از متون آموزشی مورد نیاز موجود بود (هال، 1949: 2). جیاچکیو بلافاصله بعد از تسلط بر ژاپن آموزش بر پایه ملیگرایی و نظامیگری را ممنوع و سال بعد -1946 - گروهی از متخصصین آمریکایی را به ژاپن دعوت کرد تا با تحقیق و بررسی در کلیت آموزش و پرورش ژاپن گزارشهایی در بردارنده پیشنهادهایی برای دموکراتیزه شدن آموزش ارائه دهند (نوکی، 2018: 86). همین سال هم قانون اساسی جدید ابلاغ شد که در آن اصولی به موضوع آموزش اشاره داشت. به موجب اصل 26 قانون اساسی، حق آموزش و نیز تعلیمات اجباری و مجانی برای کودکان اعم از پسر و دختر به رسمیت شناخته شد. به موجب اصل 20 تعلیمات دینی توسط دولت ممنوع اعلام شد.
تا پایان دهه 1940، چند قانون بسیار مهم درباره نظام آموزشی تصویب شد: قانون آموزش در مدارس[20] (1947)، قانون انجمنهای آموزشی[21] (1948)، قانون آموزش اجتماعی[22] (1949) و قانون مدارس خصوصی[23] (1948)؛ تصویب مجموعه این قوانین سبب اجرای پنج اصلاح اساسی زیر در نظام آموزشی شد (سایتو، 2021: 18):
1. تغییر نظام آموزشی به نظام آموزشی 4-3-3-6 (6 سال ابتدایی، 3 سال راهنمایی، 3 سال دبیرستان، 4 سال دانشگاه).
2. افزایش مدت تحصیل اجباری به نه سال.
3. ایجاد مدارس مختلط.
4. تاسیس انجمنهای آموزشی در سطح استانی و ناحیهای.
5. انحلال مراکز تربیت معلم و واگذاری تربیت کادر آموزش به دانشگاهها.
قبل از جنگ کادر آموزشی در مراکز تربیت معلم آموزش داده میشدند، اما بعد از جنگ این وظیفه بر عهده دانشگاهها اعم از دولتی و خصوصی قرار گرفت. دانشگاهها با تأسیس دانشکدههای آموزش اقدام به آموزش و تربیت معلم برای مدارس کردند. همچنین با تأسیس انجمنهای آموزشی در استانها و ...، راه برای تحقق آموزش آزاد و مردم سالارانه فراهم شد. این بدان معنی بود که مشارکت در تصمیم گیریهای آموزشی بیشتر میشد. برای مثال قبل از جنگ، تصمیمگیری درباره آموزش، کتابهای درسی و ... در وزارت آموزش، علوم و فرهنگ متمرکز بود، اما بعد از جنگ با مشارکت این انجمنها از وزارت تمرکز زدایی شد. در مورد کتابهای درسی هم، قبل از جنگ یک کتاب واحد از سوی وزارت برای تمام کشور تأیید و توزیع میشد، اما بعد از جنگ نظام بررسی و تأیید کتاب در پیش گرفته شد. بدین معنی که تمام افراد و متخصصین میتوانستد اقدام به نوشتن و خلق کتاب درسی کنند و اگر این کتاب در بررسیها مورد تأیید قرار میگرفت، میتوانست از سوی مدارس به عنوان کتاب درسی مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از اتفاقات مهم دیگر بعد از جنگ، شکلگیری اتحادیه معلمان ژاپن[24] با نام اختصاری نیکّیوسو[25] بود که اقدامات بسیاری ارزندهای در راستای بهبود وضعیت معیشتی معلمان و کارکنان آموزش و پرورش و نیز تحقق هدف آموزش مردم سالارانه انجام داد. این اتحادیه به خصوص در دهه 1960 و 1970 تقابل زیادی با وزارت آموزش ژاپن داشت و معمولا اعضای آنها در تظاهرات و اعتراضات خیابانی فعالانه شرکت میکردند (همان: 19).
با موفقیت سیاستهای بازسازی بعد از جنگ و آغاز رشد سریع اقتصادی ژاپن، صنایع رو به توسعه این کشور نیاز به نیروی کار آموزش دیده پیدا کردند و تقاضا برای نیروی کار تحصیل کرده بیشتر شد. در نتیجه نرخ افرادی که در مقاطع بالاتر تحصیل میکردند، هر ساله بیشتر شد. در سال 1950 میزان اشتغال به تحصیل در تحصیلات اجباری نه ساله به 99.2 درصد افراد مشمول رسید. همچنین میزان افراد مشغول به تحصیل در دبیرستان که جزو تعلیمات اجباری نبود و در سال 1950 تنها 42.5 درصد بود، سالهای 1960، 1970 و 1980 به ترتیب به 57.7%، 82.1% و 94.1% رسید (همان: 21). این آمار در مورد دانشگاه -مقطع کارشناسی یا کاردانی- در سالهای ذکر شده به ترتیب، 10.1% (15.3% برای پسران و 4.6% برای دختران)، 10.3%، 23.6% (29.9% برای پسران و 17.7% برای دختران) و 37.4% (41.3% برای پسران و 33.7% برای دختران) بود (همان:22).
البته نباید از یاد برد که این اصلاحات در کنار همه مزایایی که برای بازسازی اقتصاد و صنعت کشور داشت، معایبی هم داشت. رقابت شدید برای ورود به دبیرستانها و دانشگاههای تراز اول که هدف دانشآموزان و خانوادههای آنها بود، نگرانیها و فشارهایی را به دانشآموزان وارد کرد. در گزارش گروه اعزامی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[26] (OECD) برای بررسی آموزش و پرورش ژاپن در سال 1970، خاطرنشان شد که رقابت در امتحان ورودی دانشگاه و دبیرستان نوعی انحراف در آموزش مقدماتی و متوسطه ژاپن ایجاد کرده است (همان: 23).
با ورود به دهه 1970، بحثهای جدی در رابطه با لزوم اصلاح در نظام آموزشی بالا گرفت. از سال 1974، شوراهای آموزش و پرورش و وزارت علوم، ورزش و فرهنگ ژاپن بهصورت جدی به پژوهش درباره ضرورتهای اجتماعی و فرهنگی نوین عصر اطلاعات و ارتباطات در قرن بیست و یکم و لزوم آمادگی دانش آموزان برای عصری جدید با چالشهایی متفاوت ایجاد شد (سرکارآرانی، 1381: 68). شورای اصلاح نظام آموزش و پرورش نیز در سپتامبر 1984 به فرمان نخستوزیر وقت تشکیل شد و در گزارشی مهم در سال 1988 اعلام کرد، روش ارزشیابی دانشآموزان با مطالب حفظکردنی و نمره، اشکالهای فراوانی دارد و آموزش باید به سمتی برود که دانشآموزان مهارت زندگی کردن بیاموزند (فوجیتا، 2000: 51).
این چنین ژاپن با درک اهمیت آموزش و اصلاحات مداوم در نظام آموزشی خود توانسته است یکی از بهترین نظامهای آموزشی جهان را داشته باشد. گواه این مطلب این که ژاپن در برنامه بینالمللی ارزیابی دانشآموزان موسوم به پیسا[27] که برای ارزیابی موفقیت تحصیلی دانش آموزان 15 ساله در سراسر جهان و در کشورهایی انجام میشود که برای اجرای این برنامه ثبت نامکردهاند، همیشه رتبهای بالا داشته است. این آزمون هر سه سال یک بار انجام میشود و نتایجش میزان موفقیت دانشآموزان را در علوم، ریاضی و سواد خواندن نشان میدهد. بنا بر نتایج آزمون سال 2015، ژاپن بعد از سنگاپور رتبه دوم دنیا را در نتایج پیسا داشته است (اوایسیدی، 2015).
[1] 教育/Kyōiku.
[2] 大宝律令/Taihō ritsuryō.
[3] 大学・国学/Daigaku Kokugaku.
[4] 波斯清道/Hashi no Kiyomichi.
[5] 波斯/Hashi.
[6] 家学/Kagaku.
[7] 官司請負制/Kanshi ukeoi sei.
[8] 金沢文庫/Kanazawa bunko.
[9] 足利学校/Ashikaga Gakkō.
[10] 寺子屋/Terakoya.
[11] 藩校/Hankō.
[12] 藩/Han.
[13] 郷学/Gōgaku.
[14] Edwin_O._Reischauer(1910-1990).
[15] 文部科学省/Monbukagakushō/Ministry of Education, Science and Culture.
[16] 学制/Gakusei.
[17] 教育令/Kyōiku rei.
[18] Marion McCarrell Scott(1843-1922).
[19] 東京帝国大学/Tōkyō teikoku daigaku.
[20] 学校教育法/Gakkō kyōiku hō.
[21] 教育委員会法/Kyōiku iinkai hō.
[22] 社会教育法/Shakai Kyōiku hō.
[23] 私立学校法/Shiritsu Gakkō hō.
[24] 日本教職員組合/Nihon kyōshokuin kumiai.
[25] 日教組/Nikkyōso.
[26] Organisation for Economic Co-operation and Development.
[27] Programme for International Student Assessment (PISA).