نظام فرهنگی مصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۱۲ توسط Hamidian (بحث | مشارکت‌ها)

پیشینه فرهنگی

سرزمین مصر خاستگاه یکی از قدیمی­ترین فرهنگ­ها و تمدن­ها است که سابقه آن به هزاران سال پیش از میلاد مسیح بازمی­گردد. مصر شش هزار سال تاریخ ثبت شده دارد و تمدن مصر از اولین تمدن­های بشری است که برای هزاران سال، فرهنگی به شدت پیچیده را پایداری و استمرار بخشید و در دوره­هایی نیز فرهنگ اروپا، خاورمیانه و آفریقا را تحت تأثیر قرار داد. مطالعه تاریخ فرهنگ و تمدن مصر نشان می­دهد که رودخانه نیل در شکل­گیری فرهنگ و غنای آن نقش بسزایی داشته و مردم این سرزمین بدون اتکاء به این منبع طبیعی، امکان رسیدن به چنین جایگاهی در فرهنگ و تمدن بشری را نداشته­اند. نمادپردازیهای موجود بر دیواره و سنگ گور فرعون­ها و بزرگان تاریخ مصر به میزان زیادی نشان از فرهنگ دیرینه مردم این سرزمین دارد. این سرزمین هر چند طی قرون و اعصار تحت هجوم اقوام و ملت­های مختلف قرار گرفت و گاه تا مرز فروپاشی پیش رفت، به پشتوانه فرهنگ و تمدن کهن خود نه تنها پایدار ماند که فرهنگ اقوام مهاجم را تحت تأثیر قرار داد و البته از آنها نیز تأثیر پذیرفت. مصر پس از دوره فرعون­ها تحت نفوذ فرهنگ یونانی و مسیحی قرار گرفت و با ورود اسلام، فرهنگ اسلامی به تدریج در این سزمین همه گیر شد و مصر، خود به یکی از پایگاه­های شکوفایی و نشر فرهنگ اسلامی تبدیل گشت. ورود نیروهای فرانسوی به فرماندهی ناپلئون به مصر در واپسین سال­های قرن هجدهم، آغاز روند روابط غرب با سرزمین مصر بود که با تحولات فرهنگی و اجتماعی در دوره زمامداری محمدعلی و فرزندانش ادامه یافت و در شکل­گیری فرهنگ معاصر مصر تأثیرگذار بود. تأسیس و توسعه مراکز آموزشی، تأسیس دارالکتب المصریة و مراکز چاپ و نشر از عناصر نقش آفرین در روند تحولات فرهنگی معاصر مصر به شمار می­رود. زان پس بود که کتاب­های گوناگون تألیف، چاپ و انتشاریافت و مجموعه کتاب­هایی نیز از زبان­های دیگر به عربی ترجمه شد. نشریات اجتماعی و فرهنگی یکی پس از دیگری ظهور کردند و به افزایش سطح آگاهی­های مردم کمک کردند و مآلاً فرهنگ جامعه متأثر از روند تحولات ارتقاء یافت. تأسیس دانشگاه ملی مصر در سال­های اولیه قرن بیستم و در پی آن برپایی دیگر مراکز آموزش عالی نقطه عطف در روند تحولات فرهنگی و آموزشی و زمینه­ساز توسعه فرهنگی در دهه­های بعدبود. چنان شد که مصر از نیمه­های قرن بیستم به کانون فرهنگی و فکری کشورهای عربی تبدیل گشت و این کشورها طی چند دهه تحت تأثیر فرهنگ، هنر و ادبیات مصر قرار داشتند. امروز نیز گرچه به دلیل تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی کشورهای عربی، نمی­توان بسان آن چند دهه ،مرکزیت فرهنگی برای مصر قائل شد، این کشور همچنان ازجایگاه شایسته فرهنگی در میان کشورهای عربی و اسلامی برخوردار است.

سیاست فرهنگی

سیاست فرهنگی جمهوری عربی مصر بر مبانی ذیل استوار است:

-       حراست از هویت فرهنگی

-       بعد فرهنگی توسعه اقتصادی و اجتماعی

-       دموکراسی و احترام به حقوق بشر

-       گفتمان واحد فرهنگی (داخلی و خارجی)

-       اهمیت پویاسازی زبان عربی

-       اهمیت توجه به فرهنگ زنان، کودکان و نوجوانان و بهره­گیری از دستاوردهای نوین برای متحول ساختن توانمندی­ها و شکوفایی استعدادهای آنان

مؤلفه­های چهارگانه سیاست فرهنگی

دموکراسی فرهنگی

الف- تمرکز زدایی در فعالیت­های فرهنگی

ب- اهتمام به تنوع فرهنگی و توجه به خرده فرهنگ­ها

گسترش فرهنگ

الف- اجرایی کردن معاهده حمایت و تقویت تنوع در شیوه­های بیان که وزارت فرهنگ به نمایندگی از دولت مصر در سال 2005 آن را امضاء کرده است.

ب- فراهم آوردن امکانات لازم برای دسترسی همه گروه­های سنی مردم مصر به تولیدات، برنامه­ها و فعالیت­های فرهنگی

سازوکار فرهنگی:

الف- بازنگری در ساختار برخی از بخش­های وزارت فرهنگ با هدف هماهنگی با مرحله نوین تاریخ مصر و انتظارات جامعه فرهنگی و نیز نیازهای فعلی ایجاد تحول در روند فعالیت­ها که این بخش­ها را شامل می­شود: شورای عالی فرهنگ، سازمان فرهنگسراها، بخش تولیدات فرهنگی و صندوق توسعه فرهنگی

ب- تکمیل زیربنای مؤسسات فرهنگی همچون خانه­های فرهنگ

اقتصاد فرهنگ:

شامل مواردی از جمله اولویت دادن به توسعه وگسترصنایع فرهنگی است

مهمترین برنامه­ها و فعالیت­ها

الف- حمایت از انجمن­های غیردولتی و مؤسسات جامعه مدنی در زمینه­های فرهنگی از طریق مشارکت­های حضوری و مالی با هدف حمایت از نقش­آفرینی آنها که مآلاً به گسترش دامنه فعالیت موسسات مزبور  خواهد انجامید.

ب- استفاده بهینه از سازمان­های منطقه­ای و بین­المللی فعال در حوزه­های فرهنگی

ج- تأسیس دیده­بان ملی دفاع از آزادی و ابداع و حقوق مربوطه

د- تلاش برای کاهش هزینه­های محصولات فرهنگی دارای ارزش محتوایی بالا

ه- تنظیم کاروان­های فرهنگی متشکل از اندیشمندان و شاعران برای انتقال فرهنگ به مناطق دورافتاده و محروم

و- توجه به خرده فرهنگ­ها و تعامل با این تنوع به عنوان عنصر غنا بخش و تقویت فرهنگ مصر

ز- اجرای فعالیت­های مختلف در زمینه توسعه آگاهی­های دینی، شهروندی، حقوق کودکان و تقویت مقوله دموکراسی و گفتگو در جامعه

ح- برگزاری نشست­هایی برای زنان در فرهنگسراها و خانه­های فرهنگ در استان­هابا هدف تشویق آنان به مشارکت در حیات سیاسی و اجتماعی و بهبود درآمدهای خانواده

ط- تلاش برای ارتقاء بخشیدن به آگاهی­های فرهنگی شهروند مصری با هدف تقویت قدرت تشخیص و تمایز میان محصولات ارزشمند فرهنگی و محصولات بی­ارزش [۱]

مدیریت فرهنگی

وزارت فرهنگ مدیریت عالی حوزه فرهنگ را برعهده دارد که از طریق سازمان­ها و مؤسسات زیر در جهت تحقق سیاست­های فرهنگی کشور عمل می­کند:

شورای عالی فرهنگ:[1] این شورا در سال 1956 با مأموریت هماهنگی فعالیت­های فرهنگی هنری مؤسسات دولتی تأسیس شد. مهمترین اهداف شورای عالی فرهنگ، هموارسازی ارتباط فرهنگ با جامعه و ارزش­های معنوی از طریق بهره­مندسازی بخش­های مختلف جامعه از حوزه فرهنگ، توسعه دستاوردهای مختلف فرهنگی، هنری و ادبی و احیای میراث فرهنگی کهن، تأکید بر ارزش­های دینی، معنوی و اخلاقی جامعه است. امروز شورای عالی فرهنگ به کانونی برای توسعه فرهنگی و فکری در سطح ملی، منطقه­ای و بین­المللی تبدیل شده است و با تأسیس شعبه­ها و کمیته­های متعدد، مجموعه بزرگی از فعالان برجسته حوزه فرهنگ و هنر و علوم اجتماعی را در جهت تحقق اهداف خود به کار گرفته است. شورای مذکور از طریق کمیته­های چندگانه خود نشریاتی را انتشار می­دهد که مهمترین آنها عبارت است از: آفاق الموسیقی، مجلة الفلسفة، مجلة الکتاب و النشر و مجلة الترجمة است. همچنین اهداء جوایز دولتی با هدف تشویق و تکریم اندیشمندان، فرهیختگان و نویسندگان از جمله مسئولیت­های این شورا است که از سال 1958 تاکنون، همه ساله انجام شده است.

مرکز ملی ترجمه:[2] این مرکز به عنوان یک مؤسسه ملی و غیرانتفاعی در سال 2006 تأسیس شده است. مهمترین اهداف اصلی این مرکز، ترجمه و نشر آثار مهم از زبان­های خارجی به زبان عربی و ترجمه آثار فرهنگی و ادبی از زبان عربی به زبان­های دیگر است. مرکز مزبور برای تحقق هر چه بهتر این دو هدف مهم، برای ایجاد مجموعه­ای ویژه از مترجمان جدید و حرفه­ای در زمینه موضوعات گوناگون تلاش می­کند. مرکز ملی ترجمه، معمولا کتاب­هایی را ترجمه و منتشر می­کند که مراکز نشر خصوصی امکان و توان آن را ندارند؛ از جمله ترجمه دائرة المعارف­ها ومجموعه کامل آثار نویسندگان و اندیشمندان بزرگ و نامدار. این مرکز علاوه بر همکاری با مؤسسات فرهنگی و مراکز نشر داخلی، با برخی از مراکز فرهنگی خارجی در مصر و برخی مراکز انتشاراتی وابسته به دانشگاه­هایی چون اکسفورد، کمبریج، کالیفرنیا، شیکاگو، کلمبیا و نیز برخی مراکز نشر جهانی در فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آلمان همکاری دارد.

سازمان کل کاخ­های فرهنگی:[3] این سازمان از مؤسسات فرهنگی مهم مصر است که نقش عمده­ای در ارائه خدمات فرهنگی و هنری دارد. این سازمان که پیشتر با عنوان سازمان فرهنگ عامه فعالیت می­کرد، در سال 1989 با تشکیلات و عنوان جدید مرحله جدید فعالیت­های خود را آغاز کرد. اهداف اصلی سازمان کل کاخ­های فرهنگی، مشارکت فعال در ارتقاء فرهنگی و جلب توجه مردم به حوزه سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات، هنرهای تجسمی و نیز فعال­سازی حوزه­های کودک، زنان، جوانان و توسعه خدمات کتابخانه­ای در استان­ها است. گروه میراث فرهنگی التنورة از جمله  واحدهای وابسته به این سازمان است که در راستای احیای میراث فرهنگی و هنری فراموش شده و یا در حال فراموشی فعالیت می­کند. طرح اتوبوس هنر زیبا نیز با هدف ارتقاء سطح آگاهی­ها و تأکید بر مفهوم زیبایی و ارزش احساس وابستگی ووفاداری به میهن در میان نسل­های جدید کودک و جوان مصری فعال شده است. این طرح از طریق بکارگیری شیوه­های ابتکاری و بهره­گیری از اندیشه­ها و مفاهیم جدید و پویا، سعی در پیشگیری از سقوط این نسل در گرداب افراطی­گری و تروریسم و خشونت در اندیشه و رفتار دارد. اتوبوس هنر زیبا طبق برنامه مدون، کودکان و نوجوانان را با همراهی ناظر و یک هنرمند تجسمی به تماشای موزه­ها و نمایشگاه­های هنری می­برد. باشگاه­های تکنولوژی ارتباطات نیز از جمله طرح­های فرهنگی هنری وابسته به سازمان کل کاخ­های فرهنگی است که از سال 2003 به اجرا گزارده شده است. امروز 43 باشگاه در مناطق مختلف مصر در این طرح مشارکت دارند. محور برنامه­ها در این طرح، تعامل با زبان جدید و عصر جهانی شدن است. در این برنامه­ها مشارکت کنندگان با شیوه­های گوناگون بهره­برداری از تکنولوژی ارتباطات نوین آشنا شده و از طریق فضای مجازی با جهان امروز و تحولات آن آشنا می­شوند.

از دیگر فعالیت­های سازمان کل کاخ­های فرهنگی، برگزاری جشنواره­های مناسبتی ملی و مشارکت در برخی جشنواره­های بین­المللی است. از جمله جشنواره­ها و مناسبت­هایی که توسط این سازمان برگزار می­شود می­توان از: جشنواره مطالعه برای همگان، جشنواره فرهنگی هنری شب­های رمضان، جشن­های مربوط به زنان خانواده، جشن­های میلاد پیامبر اسلام (ص)، جشنواره حرفه­های سنتی، جشن روز جهانی موسیقی، جشنواره حوزه دریای سرخ و جشنواره کشورهای حوزه رودخانه نیل نام برد. همچنین برگزاری مسابقات فرهنگی و ادبی مناطق در زمینه­های شعر، رمان و قصه کوتاه از دیگر فعالیت­های این سازمان است.[۲]

سازمان کل کتابخانه و اسناد ملی:[4] این سازمان نظارت و هدایت کتابخانه و اسناد ملی مصر را برعهده دارد. کتابخانه ملی مصر در سال 1870 و به فرمان اسماعیل پاشا با نام «الکتبخانة الخدیویة المصریة» آغاز به کار کرد که می­توان آن را اولین کتابخانه ملی به مفهوم نوین آن در تاریخ معاصر جهان عرب دانست. در سال 1966، مرکز اسناد ملی مصر به این کتابخانه منضم گشت و سپس در یک روند تحول و توسعه، در سال 1993 با عنوان سازمان کل کتابخانه و اسناد ملی مصر مرحله جدیدی را در حوزه خدمات فرهنگی و علمی آغاز کرد. امروز این مرکز ملی کتاب و اسناد با مراکز وابسته متعددی چون: مرکز تحقیقات میراث و مرکز تاریخ معاصر، یکی از مؤسسات معتبر علمی و فرهنگی فعال این کشور است.

هدف عمده کتابخانه و مرکز اسناد ملی مصر ارائه خدمات کتابخانه­ای در سراسر مصر و نیز جهان عرب است. فراهم آوردن امکانات و زمینه­های لازم برای جمع­آوری منابع علمی ارزشمند در سطح جهان، حفظ میراث مکتوب با گردآوری نسخه­های خطی اصل، تهیه منابع و مدارک مربوط به تاریخ ملی مصر و سازماندهی و آماده­سازی آنها برای استفاده پژوهشگران از دیگر وظایف این مرکز به شمار می­رود.

کتابخانه و مرکز اسناد ملی مصر دارای حدود 000/400/1 جلد کتاب، 5500 نسخه خطی به زبان­های عربی، ترکی، فارسی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی و نیز ملیون­ها سند آرشیوی از منابع اصلی و ترجمه شده در حوزه­های مختلف علوم است. فصلنامه «الفهرست» و مجله «تراثیات» از مهمترین نشریات این سازمان است.[۳]

صندوق توسعه فرهنگی:[5] از آنجا که مصر دارای سرمایه عظیمی از آثار معماری، باارزش تاریخی و فنی است؛ با هدف پیشگیری از تخریب و آسیب بیشتر آنها، صندوق توسعه فرهنگی، مسئولیت طرح­های بازسازی و مرمت این آثار را برعهده دارد. همچنین، تأسیس و یا نوسازی موزه­های تاریخی و هنری و تجهیز آنها به جدیدترین امکانات موزه­ای و تجهیز و نوسازی مراکز فرهنگی و هنری در زمره مأموریت­های آن قرار دارد. از دیگر وظایف این صندوق، حمایت از برگزاری جشنواره­ها و مناسبت­های فرهنگی و هنری از جمله جشنواره ملی سینما، سمپوزیوم مجسمه­سازی اسوان، جشنواره بین­المللی تئاتر تجربی، جشنواره ملی تئاتر مصر و جشنواره بین­المللی سینمای کودک قاهره است. حمایت مالی از مجموعه­ها و جمعیت­های فرهنگی و هنری هم در فهرست فعالیت­های صندوق توسعه فرهنگی قرار گرفته است.

سازمان کل کتاب:[6] در سال 1993 با جدا شدن از مجموعه مرکز کتابخانه و اسناد ملی، فعالیت خود را به عنوان سازمانی مستقل آغاز کرد. مأموریت این سازمان پاسداری از پیشگامی فرهنگی مصر از طریق ارتقاء بخشیدن به حوزه اندیشه و با هدف ایفای نقش در ساختن آینده نسل­های امروز و فردا، باور، پذیرش، تعامل و همزیستی در یک منظومه انسانی گسترده است. سازمان مذکور تلاش می­کند تا با ارائه تألیفات جدید، معرفی میراث فرهنگی و ترجمه آثاری که از اندیشه­ای والا برخوردار باشد، چنین مأموریتی را تحقق بخشد. این سازمان برای غنا بخشیدن به حیات فرهنگی جامعه، اقدام به ایجاد پروژه «کتابخانه خانواده» کرده است که از مهمترین پروژه­های فرهنگی در مصر است. این پروژه با حمایت از تشکیل کتابخانه در هر خانه به گسترش فرهنگ مطالعه کتاب و مآلاً به ارتقاء سطح معرفت و آگاهی­های فرهنگی و اجتماعی کمک می کند. سازمان کل کتاب همچنین به انتشار کتاب و مجموعه­های معرفتی در حوزه­های مختلف اقدام کرده است که از جمله آنها می­توان به: سلسله شاهکارهای ادبیات عرب، مجموع ابداعات شعری معاصر، تاریخ مصر، علم و زندگی، ادبیات کودک در جهان، نمایشنامه­هایی با محتوای میراث تاریخی برای کودکان، سلسله آثار برتر داستانی، فرهنگ­ها و دائرة­ المعارف­ها، هنرهای زیبای مصر، دائرة المعارف اسلامی، دائرة المعارف مصر جدید، فرهنگ تئاتر و دایرة المعارف کودک را نام برد. علاوه بر آنچه ذکر شد، این سازمان از ابتدای تأسیس تاکنون بیش از 400 عنوان کتاب را از زبان­های خارجی به عربی ترجمه و منتشر کرده است . از دیگر وظایف این سازمان، نظارت بر برگزاری برخی از نمایشگاه­های فرهنگی هنری از جمله: نمایشگاه بین­المللی کتاب قاهره، نمایشگاه کتاب عربی اسکندریه و نمایشگاه بین­المللی کتاب کودک در قاهره است. نشریات متعددی نیز توسط سازمان مزبور منتشر می­شود که فصلنامه «فصول» در نقد ادبی، ماهنامه «المسرح» در حوزه تئاتر، فصلنامه «عالم الکتاب» و فصلنامه «ابداع» از مهمترین آن است.

سازمان کل مرکز فرهنگی ملی (اپرا): زمینه تأسیس این سازمان به دوره حکومت اسماعیل پاشا و مناسبت افتتاح آبراه سوئز در سال 1869 بازمی­گردد. نظر به علاقه­ای که او به هنر و فعالیت­های هنری داشت، دستور داد تا ساختمانی با معماری هنری برجسته ساخته شود و به اپرا اختصاص یابد. فعالیت­های این مرکز که به دنبال آتش­سوزی در سال 1971 متوقف شده بود، از سال 1988 مجددا آغاز شد. مرکز فرهنگی ملی که به عنوان خانه اپرای مصر هم شناخته می­شود یکی از مراکز فرهنگی شاخص در مصر است که به ارائه هنرهای فاخر و فعالیت­های ابتکاری مختلف فرهنگی و هنری می­پردازد. این مرکز با هدف جلب و جذب جمعیت بیشتری از مردم علاقمند، برنامه­های خود را با قیمت­های پایین ارائه می­کند[۴].

جریان­های فکری

ازنیمه دوم قرن نوزدهم، تحت تأثیر امواج فکری و فرهنگی مغرب زمین، زمینه ظهور جریان­های فکری جدیدی شکل گرفت که هر کدام در حوزه­های دینی، سیاسی و اجتماعی، به اندیشه­ای فراخوان می­دادند. واقعیت آن است که در پی لشکرکشی ناپلئون به مصر و برخورد جهان عرب و اسلام با جهان جدید که غرب نماد آن بود، الگوهای فکری کهن که طی قرون متمادی بر جوامع مسلمان عرب حاکم بود به تدریج برای ارائه پاسخ به تحولات فرارو به چالش کشیده شد. آنگاه بود که کوشش­های بسیاری برای بازخوانی میراث فکری و فرهنگی و صورت­بندی الگوهای جدید فکری از سوی اندیشمندان عرب و مصری آغازگشت و طرح­های گوناگون برای برون رفت از چالش­ها و بحران­های ناشی از تغییر و تحولات سریع در عرصه جهانی ارائه شد. الگوهای فکری جدید پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی از وضوح و ظهور بیشتری در صحنه­های سیاسی اجتماعی برخوردار شد. برپایی دولتی غیربومی و مسلح به مفاهیم و ابزارهای مدرنیته توسط صهیونیست­ها در سرزمین فلسطین و ناتوانی اعراب در پیشگیری از چنین فاجعه­ای و نیز شکست ارتش­های عرب به ویژه در جنگ ژوئن 1967 از اسرائیل، زمینه نقد و بازخوانی الگوهای فکری دهه­های پیش از آن را فراهم آورد .جریان­های جدید فکری به طرح ایده­ها و نظریه­هایی پرداختند که در واقع، علیرغم تأثیرگذاری آن بر حوزه­های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، هیچ یک اما نتوانست در برخورد با ناکامی­ها و عقب­ماندگی­های جامعه، پاسخی در خور و راه­حل­های کارساز ارائه کند.

عمده جریان­های فکری مورداشاره را می­توان در سه جریان کلی غرب­گرایی، عرب­گرایی (قومیت عربی)، ملی­گرایی مصری و اسلام­گرایی قرار داد. نکته مهم آنکه این نوع تقسیم­بندی صرفا برای تسهیل در معرفی جریان­های مزبور است و لزوما در همه موارد دارای مرزبندی قطعی و شفاف نیست و چه بسا برخی تداخل­ها و مشترکات نیز مابین جریان­های مزبور وجود دارد، همچون جریان عرب­گرایی که در مقطعی از تاریخ حیات خود متأثر از ناسیونالیسم غرب گرا بود.

غرب­گرایی:

زمینه­های شکل­گیری جریان فکری غرب­گرا به پی­آمدهای حضور ناپلئون و همراهان او در مصر و سپس تحولات فرهنگی اجتماعی دوره حکومت محمدعلی بر این سرزمین باز می­گردد که به ارتباط فکری و فرهنگی میان مصر و اروپا انجامید. از جمله اقداماتی که در این راستا تأثیرگذار بود، اعزام گروه­هایی از دانشجویان مصری درنیمه اول قرن نوزدهم ،طی چندمرحله وبه دستور محمدعلی به فرانسه و ایتالیا برای آموختن دانش­های جدید بود[۵]. رفاعة الطهطاوی از جمله این دانشجویان بود که در سال­های بعد نقش پررنگی در مناسبات فرهنگی مصریان و اروپا، به ویژه فرانسه ایفا کرد. مهمترین اثر طهطاوی کتاب «مناهج الالباب المصریة فی مناهج الآداب العصریة» حاوی مهمترین اندیشه­های اوست. او باور داشت که تنها راه­حل نجات مصر از عقب­ماندگی، بهره­گیری از مهمترین عناصر تمدنی اروپاست. طهطاوی همچنین تأکید کرد که فرانسویان به لحاظ فرهنگی و تمدنی، بیش از ترک­های عثمانی به اعراب شباهت دارند [۶].

جریان فکری غرب­گرا در نیمه اول قرن بیستم، نحله­های فکری و فرهگی گوناگونی از جمله لیبرالیسم، سکولاریزم و حتی سوسیالیزم را شامل می­شد و احزاب سیاسی متعددی بر بنیاد این نحله­ها شکل گرفت. مسیحیان مهاجر شام و لبنان، نقش مهمی در این زمینه داشتند که از جمله آنها می­توان به شبلی شمیل (1850-1917) و فرح انطون (1874-1922) اشاره داشت. شمیل به مفاهیم انقلاب فرانسه شدیدا ایمان داشت و نخستین آوازه­گر داروینیسم و فلسفه ماتریالیسم در مصر و شرق عربی بود[۷] و در عین حال نخستین کسی بود که رویکرد سوسیالیزم را در جهان عرب ترویج کرد[۸]. فرح انطون که از پیشگامان مکتب رمانتیسم در ادبیات عرب شمرده می­شود با نوشته­های خود، خوانندگان را با جدیدترین گرایش­های فلسفی و اجتماعی سیاسی اروپا به ویژه اندیشه­های خردگرایان فرانسه در قرن هجدهم آشنا می­ساخت[۹]. انطون به سوسیالیزم هم گرایش داشت وآن رامترادف سکولاریزم می دانست[۱۰]. سلامة موسی (1887-1945) از مسیحیان مصری هم به نظریه تکامل داروین باور داشت و سوسیالیزم را تبلیغ می­کرد[۱۱] و آن را دین انسانیت می­نامید [۱۰].

علاوه بر مسیحیان، برخی از شاگردان محمد عبده مانند طه حسین و احمد لطفی السید که کوشش­های فکری و تفسیری او برای توفیق علم و دین و نیز تساهل او را در برابر غرب، نوعی موافقت با لیبرالیسم تلقی می­کردند. در روند ترویج و اشاعه رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غرب­گرا تأثیر داشتند. کتاب «مستقبل الثقافة فی مصر»[7] طه حسین که در سال 1937 منتشر شد، مهمترین سند دلبستگی او به تمدن غرب دانسته می­شود [۱۲]. طه حسین (1889-1973) در این کتاب و برخی دیگر از آثارش بر ضرورت قرار گرفتن در مسیر تمدن اروپا تأکید می­کرد و می­گفت که ما باید راه اروپا را تا بدان جا دنبال کنیم که همطراز و همکار آنها در تمدن شویم [۱۳]. احمد لطفی السید (1872-1963) نیز بر برتری لیبرالیسم بسان یک مکتب سیاسی اجتماعی تأکید می­کرد، گرایش­های ملی­گرایانه داشت و متأثر از اندیشه­های سیاسی اجتماعی روسو و جان لاک بود [۱۴].

نکته مهم آنکه بسیاری از روشنفکران مصری متأثر از غرب عموما به حساسیت­های فرهنگی و دینی جامعه توجه داشتند و در عین حال در ارزیابی ارزش­های ملی و اروپایی از دوگانگی عجیبی رنج می­بردند والبته میان آنان که اندیشه­های نوین را به سختی جذب کرده بودند با اکثریت قاطع مردم جدایی افتاد[۱۵].

تحولات سال­های پس از جنگ جهانی دوم ، از جمله برپایی دولت اسرائیل و شکست­های اعراب از اشغالگران سرزمین فلسطین و نیز عدم موفقیت جوامع عرب در برون رفت از مشکلات و بحران­های گوناگون سیاسی اجتماعی، ذهن بسیاری از روشنفکران مصری و عرب را متوجه این واقعیت ساخت که الگوهای غربی هم چندان کارساز نیست. چنان شد که اندیشه­های غربی و رویکردهای غرب­گرا مورد نقد و بازخوانی قرار گرفت و مباحث جدیدی چون تفاوت میان غرب و تجدد، سنت و مدرنیسم، توسعه جامعه مدنی و جهانی شدن به محافل فکری راه یافت.

عرب گرایی (قومیت عربی)

جریان مشهور به قومیت عربی از اواخر دوره حکومت عثمانی و تحت تأثیر تحولات نوگرایانه در این امپراتوری و البته در تقابل با حاکمیت ترک­های عثمانی بر سرزمین­های عربی ظهورکرد و به تدریج قدرت یافت و سپس صورتی از لیبرالیسم به خود گرفت. فراخوان به قومیت عربی نخستین بار توسط روشنفکران مسیحی لبنانی داده شد[۱۶] [۱۷] و به زودی هوادارانی در دیگر کشورهای عرب یافت. در مصر اما با وجود گرایش ملی­گرایی مصری، جریان لیبرالیستی قومیت عرب چندان با استقبال روبرو نشد، به ویژه با تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، این جریان تضعیف و قومیت عربی با گرایش چپ جایگزین آن شد. با روی کار آمدن جمال عبدالناصر در سال 1952 و ملی کردن کانال سوئز، او به نماد و سخنگوی جریان عرب گرایی و به شخصیت محوری جهان عرب تبدیل شد[۱۸] با اتحاد مصر و سوریه در سال 1958 و تأسیس جمهوری متحد عربی که با حمایت گسترده اعراب روبرو شد، مردم و بسیاری از روشنفکران عرب را به تحقق وحدت عربی امیدوار ساخت. شکست و فروپاشی این اتحادیه در سال 1960، هرچند سایه ناامیدی را بر جهان عرب افکند، مانع ادامه تلاش­ها برای تحقق وحدت عربی نبود. سوسیالیسم عربی رویکردی بود که می­توانست تا حدودی ناکامی­های پیشین را جبران کند و جایگزین قومیت عربی شود[۱۹]. از همان هنگام که جمال عبدالناصر در سخنرانی ژوئیه 1963 به مناسبت سالگرد انقلاب مصر، که در آن اصطلاح «جنبش وحدت عرب» را به کار برد و برتری سوسیالیسم عرب را اعلام کرد، گروهی از دست­اندرکاران وحدت عربی، فراخوانی به سوسیالیسم عرب را به عنوان گامی به سوی وحدت نهایی اعراب و تحت عنوان جنبش وحدت عربی آغاز کرد. این جنبش سه خواست عمده وحدت اعراب، سوسیالیسم عرب و رهبری ناصر را مورد تأکید قرار داد. هدف عمده این جنبش در واقع،برپائی یک نظام سوسیالیستی کامل در چارچوب وحدت سراسری عرب بود. تا سال 1967 به نظر می­آمد که حرکت این جنبش رو به صعود است؛ شکست مصر در جنگ ژوئن و تضعیف رهبری ناصر اما ادامه آن را دشوار ساخت[۲۰]. مرگ ناصر در سال 1970 در واقع ضربه­ای سخت و کارا بر جریان قومیت عربی و اندیشه وحدت جهان عرب بود. تحولات سال­های بعد، به ویژه کناره­گیری مصر از رهبری جریان عرب در پی امضای معاهده کمپ دیوید نشان از آن داشت که جریان ملی­گرا ی عرب رو به افول گزارده است، هر چند جریان بعثی­گری برای سال­ها تلاش کرد تا خود را نماد و سخنگوی قومیت عرب معرفی کند. تشکیل اتحادیه­های منطقه­ای همچون شورای همکاری خلیج فارس هم نشان دیگری از شکست طرح وحدت عربی بود.

ملی­گرایی مصری

اندیشه ملی گرایی مصری (میهن پرستی) و اندیشه عرب گرایی (قومیت عربی) هر چند هر دو تحت تأثیر جریان­های فکری ناسیونالیستی اروپا و با رویکردی استقلال طلبانه پدید آمد، ملی­ گرایی مصری صرفا بر تاریخ و فرهنگ مصر تأکید داشت و به مقوله وحدت جهان عرب چندان توجهی نشان نمی­داد ،زیرا مصر در اشغال بود و آزادی سرزمین مصر از اشغال انگلیس بر هر مقوله دیگری برتری داشت.

با آنکه مصریان از زمان طهطاوی کم و بیش با مفهوم امروزی وطن آشنا شده بودند، لیکن گسترش مفهوم وطن پرستی و آگاهی قومی از زمان جنبش ملی به رهبری عرابی پاشا ودرپی آن، اشغال مصرتوسط  انگلیس در سال 1882 آغاز شد.

یکی از نویسندگان مصری که در این دوره پیشگام ادبیات میهنی در مصر به شمار می­رفت عبدالله ندیم بود که به سبب شرکت در جنبش عرابی پاشا و مخالفت­هایش با سیاست­های انگلیس به قسطنطنیه تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا ماند. مقاله او در شرح معنی وطن در مجله «التنکیت و التبکیت» در سال 1881، از نخستین مقالات جدی است که به زبان عربی در این باره نوشته شده است. نویسنده دیگری که در این دوره در گسترش اندیشه وطن پرستی سهم فراوان داشت، شیخ حسن المرصفی، استاد دانشگاه الازهر بود [۲۱].

مصطفی کامل (1874-1908) را اما بنیادگذار ناسیونالیسم مصری دانسته­اند [۲۲] که تاریخ جنبش وطن پرستی در مصر با نام او آغاز می­شود[۲۳]. او که در دوره نخست فعالیت تا سال 1904 از هواخواهان تقلید از تمدن غربی در مصر بود و فرانسه را نماینده پیشرفته­ترین تمدن مادی و معنوی غرب می­دانست، اعتراف می­کرد که اندیشه وطن پرستی را از اروپاییان گرفته است و یک بار گفته بود که مصر بدون اروپا نمی­تواند وجود داشته باشد. قرارداد تفاهم انگلیس و فرانسه در سال 1904 که به موجب آن فرانسوی­ها از علائق خود در مصر چشم پوشیدند ،از دیدگاه او سیاست­بازی فرانسوی­ها تلقی شد و او را نه تنها نسبت به دولت فرانسه که نسبت به فرهنگ و تمدن غربی بدبین کرد، چنانکه می­گفت ما نمی­توانیم به اروپا اعتماد کنیم. مصطفی کامل، میهن پرستی را به مثابه شرافتمندانه­ترین حلقه پیوند میان مردم و شالوده استواری می­دانست که دولت­های بزرگ و ملی بر اساس آن برپا می­شوند. او به مصری بودن خود و به فرهنگ کهن مصر که اساس تمدن جهانی را تشکیل داده است افتخار می­کرد ؛ البته او مفهوم مشخصی از ملت در ذهن نداشت و پیوسته بر جنبه نژادی و عاطفی میهن پرستی تأکید می­کرد (لوین: 173 و 174).

جنبش ملی مصر پس از مرگ او همچنان رو به گسترش گذاشت و 10 سال پس از او حزب وفد شکل گرفت که در جهت رهبری و بسیج نیروهای ملی و کسب استقلال مصر سهمی نمایان داشت (عنایت:207).

احمد لطفی السید (1872-1963) که گرایش­های لیبرالیستی داشت و هوادار اروپایی کردن مصر بود می­گفت ملت مصر ملت مستقلی است و از ویژگی­های مشخصی برخوردار است که آن را از دیگر ملت­های عرب و اسلامی متمایز می­کند؛ این ویژگی­ها بر شالوده «فرعونی» مصر قدیم شکل گرفته است (لوین: 163 و 165). لطفی السید نشان داد که «امت» و مفهوم نوین «ملت» کاملا متفاوتند. او ملت را اجتماعی توصیف کرد که نه دیانت مشترک، بلکه مصالح عمومی (از دیدگاه لیبرال-بورژوایی) متحد کننده آن است (همان:182). البته مخالفت لطفی السید با مقوله امت وهمبستگی اسلامی، او را از توجه به آثار اخلاقی دینی در استواری پایه­های ملیت مصری بازنمی­داشت و حتی قبول داشت که اسلام بهتر از هر آئین دیگری می­تواند مسلمانان را از واماندگی به در آورد. او با وحدت عربی چندان میانه­ای نداشت و این اندیشه را مایه انحراف ذهنی مصریان از مسائل میهنی خود می­دانست (عنایت: 218و220).

طه حسین هم با نفی قومیت یکپارچه عربی، بر میهن پرستی مصری تأکید می­کرد و البته باور داشت که هویت ملی و تاریخی مصربه فرهنگ و تمدن اروپا وابسته است. او استدلال می­کرد که اندیشه مصری نیز از لحاظ تاریخی از سه عنصر ساخته شده است؛ میراث ادبی و فلسفی که از ادب و فلسفه یونان الهام گرفته، مبانی حکومت و زندگی سیاسی که آن هم از تمدن روم اثر پذیرفته و عنصر اسلامی که با دین مسیحیت هم­گوهر است (همان:65).

اسلام گرایی

جریان اسلام گرایی معاصر مصر با نام سید جمال الدین اسدآبادی (1839-1897) آغاز می­شود. در پی تحولات فرهنگی اجتماعی نیمه اول قرن نوزدهم و طرح شبهات و چالش­هایی درباره دین و توانایی­های آن در اداره امور جامعه که در نتیجه ورود اندیشه­ها و جریان­های فکری و فرهنگی غرب در جامعه مصر پدید آمده بود، برخی از اندیشمندان مسلمان و مصری در پاسخ به این چالش­ها به ارائه طرح­ها و اندیشه­های جدید مبادرت ورزیدند. پژوهشگران و نویسندگان، این طرح­ها و اندیشه­ها را ذیل عناوینی چون: اسلام نوگرا، تجددخواهی دینی، احیای اندیشه دینی و اصلاح دینی مورد توجه قرار داده­اند.

عناوین فوق را می­توان بر تلاش­های فکری و اجتماعی فرهنگی سیدجمال منطبق دانست. سیدجمال الدین هر چند مصری نبود و کمتر از 10 سال در این سرزمین حضور داشت، تأثیر بسیاری بر احیای اندیشه دینی و آگاهی بخشی جوامع مسلمان زمان خود داشت. پویه های فکری و و کوشش­های آگاهی بخشی او وشاگردش محمدعبده، افکار بسیاری را به خود جلب کرد و درشکل­گیری جریان­های فکری ودینی در مصر و جهان اسلام تاثیرگذاشت. عناصر اصلی میراث فرهنگی سیدجمال عبارت بود از: اعتقاد به توانایی ذاتی اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین قدرت و پیشرفت آنان، مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بی­تحرکی، بازگشت به منابع اصلی اندیشه اسلامی، تفسیر عقلانی آموزه­های اسلام و فراخوان مسلمانان به فراگیری علوم جدید، مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز و فکری مسلمانان (عنایت:113). او می­گفت تمدن، آفریده انسان است و منظور او، بهره­گیری از پیشرفت­هایی بود که اروپا در عرصه­های علمی و تکنیکی به آن دست یافته بود. او همچنین اسلام را نه تنها یک عقیده دینی با مجموعه­ای از الگوها برای زندگی اجتماعی می­دانست، بلکه آن را سلاحی برای دستیابی به اهداف سیاسی می­دید. سیدجمال بر این باور بود که علت انحطاط و وابستگی مسلمانان، فراموش کردن حکمت اسلام راستین و آموزه­های آن درباره ضرورت حفظ وحدت جهان اسلام است (لوین:110).

محمد عبده (1849-1905) شاگرد برجسته سیدجمال، تحت تأثیر اندیشه­های او در خوانشی جدید از اسلام با رویکردی اصلاح­گرانه به دو گزاره اصلی رسید؛ نخست، نقش ناگزیر دین در زندگی ملت­ها و دوم، نیاز به نهادهای جدید و مهارت­های فنی برای برآوردن نیازهای زندگی جدید. او استدلال می­کرد که مهارت­های علمی و فنی غرب ذاتا با ارزش­های دینی و اخلاقی اسلام ناسازگار نیست و تاریخ گواه است که اسلام هیچگاه با تحقیق علمی مخالف نبوده است. او عقیده داشت که شکست در پذیرش دستاوردهای علم جدید ممکن است به ورود یکسره تمدن غرب بیانجامد و سپس فرهنگ مادی غرب، ارزش­های اسلامی را در خود مستهلک کند. از نظر عبده، اقتباس علم و شیوه آموزش و پرورش غرب، کلید ترقی بود (خدوری: 71و73). عبده به این باور رسیده بود که دینداری از راه بازگشت مستقیم به منابع اصلی اندیشه دینی و همچنین توجیه عقلانی احکام شریعت و هماهنگی آن با مسائل روز امکان­پذیراست (رجائی:59). عبده نه تنها در برابر مذاهب اسلامی، که در حق ادیان یهود و مسیحیت نیز تساهل می­ورزید و می­گفت هر سه دین موجود، بیان کننده حقیقتند ولی کامل­ترین بیان حقیقت را تنها در اسلام می­توان یافت. نشانه­ای پرمعنی از تساهل مذهبی عبده و دلبستگی او به وحدت مسلمانان در شرح کتاب نهج البلاغه تألیف شریف رضی قابل ملاحظه است. (عنایت:141).

پس از مرگ او بسیاری از شاگردانش به تفسیر دیدگاه­های او ادامه دادند، اما با توجه به برداشت­های متفاوت، به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه ضمن وفادار ماندن به ارزش­های اخلاقی عبده، تفسیر اصول جامعه­ای غیردینی را آغاز کردند که در آن اسلام، محترم داشته می­شد، اما دیگر پایه و اساس جامعه مدنی به شمار نمی­رفت. گروه دیگر اما مدعی تفسیر درست­تر از اندیشه­های عبده بود و در برابر نفوذ اندیشه­های غیردینی مقاومت کرد (خدوری:76).

محمدرشید رضا (1865-1935) که سوری الاصل و سال­های بسیاری از عمر خود را در مصر اقامت داشت، با ادعای درک دقیق­تر اندیشه­های عبده به تفسیر آرای او پرداخت و البته آن بخش از اندیشه­های او را که لیبرالیستی تلقی می­کرد مورد نقد قرار داد و آن را کوته بینانه تفسیر کرد. برای رشیدرضا همچون سیدجمال و عبده، اصلاحات اسلامی، مسئله اصلی تلقی می­شد. رهیافت او گرچه به ظاهر نوگرا، نمایانگر پیوندی درونی با سنت­گرایی بود. او از بزرگان اسلام (سلف) که از دیدگاهش، معنی راستین اصول اسلامی را آنگونه که در قرآن و احادیث آمده است، فهمیده بودند، الهام گرفت. از نظر او، آگاهی از اسلام راستین را می­توان در قرآن و احادیث پیامبر یافت، درست آنگونه که توسط صحابه پیامبر و بزرگان اسلام (نسل اولیه) فهمیده و بازگو شده است. دلبستگی عمیق رشیدرضا به احادیث و تأکید بر آیین­های ارتدکس که سیدجمال و عبده از آن خودداری کرده بودند، سبب شد تابه تدریج به وهابی­گری که توجه به آن از انگیزه­های سیاسی هم دور نبود. بستگی معنوی بیشتری پیدا کند (خدوری:78). رشیدرضا دیدگاه­های خود را در مجله «المنار» که نخستین شماره آن در سال 1898 در قاهره انتشار یافت، انعکاس می­داد. مهمترین دیدگاه او که بحث­ها و جدل­هایی را در محافل فکری آن روزگار مصر و کشورهای عربی و اسلامی برانگیخت، نظریاتی است که او درباره اصلاح نظام خلافت سنی و بازگشت آن به شکلی که در صدر اسلام معمول بود، ارائه کرد. او هرچند خلافت را مظهر پیوستگی دین و دولت در اسلام می­دانست و تحقق همه آرمان­های این جهان اسلام را به آن وابسته می­دید، معتقد بود که ترک­های عثمانی خلافت را از صورت نظام دموکراتیک و عادلانه دوره صدر اسلام به شکل نظامی ستمگر و خودکامه و فریبکار درآورده­اند. از نظر او رهایی مسلمانان بسته به آن است که خلافت از دست ترکان درآید و گزینش خلیفه دوباره از جانب اهل حل و عقد انجام گیرد. رشیدرضا خلافت را بهترین وسیله تحقق وحدت اسلامی می­دانست و به همین دلیل ناسیونالیسم را محکوم می­کرد (عنایت:157). با توجه به دیدگاه­های رشیدرضا درباره اسلام، او را بنیانگذار جریان اسلام سلفی دانسته­اند.

یکی از جریان­های فکری دینی که تحت تأثیر اندیشه­های رشیدرضا و عبده در جهان اسلام و عرب شکل گرفت اسلام سنتی است که نماد اصلی آن جمعیت اخوان المسلمین مصر است. این جمعیت که تأسیس آن در واقع واکنش در برابر انحطاط مسلمانان و سلطه فرهنگی و سیاسی غرب در سرزمین­های عرب بود، توسط حسن البنا (1906-1949) در سال 1928 بنیان گزارده شد. او ایدئولوژی خود را از رشید رضا گرفته بود اما آن را گامی فرا پیش برد؛ بدین معنا که کوشید تا نظام اسلامی برقرار کند (رجائی: 64). شعارهای اولیه جمعیت مبتنی بر تفسیر سلفی از اسلام بود که به اصلاح جامعه با رویکرد دینی فراخوان می­داد و بر اهمیت جایگاه قرآن و سنت تأکید داشت. در سال­های بعد، شعار استقلال کامل سیاسی نیز به شعارهای اصلی این جمعیت افزوده شد (المرجع، 561:2009). در سال­های پس از جنگ جهانی دوم، رویکردهای جدیدی در این تشکیلات پدید آمد که می­توان آنها را در سه رویکرد مبتنی بر اندیشه­های سید قطب، رویکرد اصلاح طلب و رویکرد سلفی­ گرا قرار داد. جریان فکری و فرهنگی اخوان المسلمین در سرزمین مصر محدود نماند و در نیمه دوم قرن گذشته، سازمان­ها، احزاب سیاسی و جریان­های فکری و فرهنگی مبتنی بر رویکرد دینی حسن البناء در برخی کشورهای عرب و اسلامی شکل گرفت.

جریان فکری دینی دیگری که در روند اسلام­گرایی معاصر در جامعه مصر ظهور کرد، جریان موسوم به بنیادگرایی است. جریان بنیادگرایی مبتنی بر اندیشه­های سید قطب (1906-1966) است. اندیشه سید قطب که پس از اعدام او توسط رژیم مصر، اندیشه و عمل بنیادگرایان مسلمان مصری قرار گرفت بر سه محور استوار است: جاهلیت، عبودیت و حاکمیت الهی. او وضع موجود جهان (اعم از جهان اسلام و خارج از آن) را جاهلیت می­خواند. از نظر او جوامع مبتنی بر ماده­گری، کشورهای به ظاهر دیندار که دین را ابزار دنیا کرده­اند و بالاخره جوامعی که خود را مسلمان قلمداد می­کنند اما در عمل ویژگی­هایی را ارج می­نهند که به خدا تعلق ندارد درزمره جوامع جاهلی اند (رجائی:143-141). سید قطب معتقد بود که برای رسیدن به حاکمیت الهی باید از جامعه جاهلی خلاص شد که در دو مرحله انجام می­شود: جهاد اکبر (خودسازی فردی) و تشکیل گروه مؤمنان پیشتاز (همان:146).

تحت تأثیر اندیشه و ایدئولوژی سید قطب، صحنه سیاسی اجتماعی مصر ازاواخر دهه شصت واوائل هفتاد قرن پیش شاهد ظهور گروه­ها و سازمان­های اسلامی بنیادگرایی بود که طی یک دهه تعداد آنها رو به افزایش گذاشت. مهمترین تشکیلات بنیادگرا که در این راستا فعال شد، یکی، جماعة الجهاد بود که در اواخر سال 1980 و اوایل 1981 توسط عبدالسلام فرج نویسنده کتاب «الفریضة الغائبة»[8] با گردآوری مجموعه­ای از گروه­های کوچک اسلامگرا تأسیس شد. (دلیل الحرکات الاسلامیة، 2006 :136). عبدالسلام فرج دراین کتاب مبانی نظری خود را درباره استراتژی تغییر سیاسی اجتماعی و برپایی دولت اسلامی و بازگشت خلافت ارائه و در واقع، راه­حل سیدقطب را به برنامه­ای عملی برای استقرار حاکمیت الهی مبدل کرده است (رجائی:147). این سازمان به زودی با «الجماعة الاسلامیة» که در نیمه دهه هفتاد به عنوان جنبش دانشجویی شکل گرفته بود، در یک وحدت فکری و عملی قرار گرفت که اولین ثمره آن ترور انورالسادات در سال 1981 بود. (دلیل الحرکات الاسلامیة:136). ادامه این وحدت چندان دیر پا نبود و به دلیل بروز اختلاف در روش­های مبارزه مسلحانه، سرانجام در سال 1984 از هم پاشید وبسیاری ازرهبران آن دستگیر،برخی اعدام وگروهی هم زندانی شدند. تحول مهمی که در روند تغییر و تحول در این تشکیلات روی داد، عزیمت برخی رهبران آن پس از گذراندن دوران محکومیت ، به افغانستان و پاکستان بود که ایمن الظواهری از جمله آنهاست (همان: 144).

الجماعة الاسلامیة هم پس از جدایی از جماعة الجهاد، همچنان به فعالیت­های جهادی و عملیات مسلحانه علیه رژیم حاکم مصر ادامه داد. مهمترین عملیات نظامی این گروه که بازتاب گسترده­ای داشت، چند مرحله عملیات علیه گردشگران خارجی در مناطق توریستی بود که آخرین آن در شهر توریستی الاقصر منجر به کشته شدن 58 گردشگر خارجی شد.

پس از عملیات تروریستی فوق، الجماعه الاسلامیه در یک بازنگری استراتژیک به نقد مواضع و اقدامات گذشته خود پرداخت و سرانجام استراتژی جدیدسازمان را دعوت و تبلیغ اعلام کرد. زان پس این سازمان، به یک جمعیت سیاسی اجتماعی اسلامی تبدیل شد. از مهمترین رهبران فکری جماعت اسلامی، شیخ عبدالرحمن روحانی نابینای مصر و از اعضای پیشین نهاد دینی الازهر بود (همان،137)

نکته مهم آنکه مبانی نظری بنیادگرایان، مورد نقد دیگر اندیشمندان و فعالان دینی مصر قرار داشت. از جمله حسن الهضیبی، مرشد اخوان المسلمین پس از اعدام سید قطب، کتاب «دعاة لا قضاة»[9] را تألیف کرد.اودراین کتاب که سال­ها بعد در سال 1977 چاپ و منتشر شد ، بر جنبه­های تبلیغی دین تأکید کرده است.

در دهه پایانی قرن گذشته، جریانی فکری دینی که می­توان از آن به عنوان نوگرایی دینی با رویکرد نوسازی میراث اسلامی نام برد، صحنه فکری و فرهنگی مصر را تحت تأثیر قرار داد. حسن حنفی، رئیس پیشین گروه فلسفه دانشگاه قاهره، مؤسس این جریان فکری و دینی است که خود را نماینده چپ اسلامی «الیسار الاسلامی» معرفی کرده و در محافل دینی وفکری مصر هم عنوان «نومعتزله» بر آن نهاده شده است. حنفی هدف از چپ اسلامی را بیداری امت اسلامی، آغاز نهضتی جدید، طرد راهکارهای جزئی و فردی و طرح اندیشه­های کلی و عام راجع به وضعیت امت اسلامی در تاریخ اعلام کرده است . حسن حنفی بر این باور است که میراث اسلامی، مقوله­ای تاریخی و تمدنی است که بایستی به تناسب نیازهای زمانه آن را بازسازی کرد. او مجموعه دیدگاه­های خود را در سه حوزه نوسازی میراث اسلامی، غرب شناسی و بازشناسی واقعیت­های معاصر جوامع اسلامی عرضه کرده است.

حنفی در حالی که به تمدن اسلامی افتخار می­کند، معتقد است که ما مسلمانان به آگاهی تاریخی مسلح نیستیم تا خود را در روند تاریخ قرار دهیم؛ نه از گذشته تاریخی خود به طور عمیق مطلعیم و نه به مرحله تاریخی عصر حاضر آگاهی و شناخت داریم (حنفی و دیگران، 64:1380). او باور دارد که هدف غرب از طرح بنیادگرایی، خلق دشمن جدیدی است تا بدین وسیله آن را جایگزین شوروی سابق و کمونیسم کند و از این طریق نظم دلخواه خود را بر جهان حاکم گرداند. حنفی همچنین تأکید می­کند که مهمترین جریانی که پس از بنیادگرایی، پابه عرصه اجتماعی خواهد گذاشت، اسلام آگاهی بخش (چپ اسلامی) است ؛ جریانی که تکثر حزبی و شیوه دموکراسی را پذیرفته و دگراندیشان را از نظر قانونی و نظری به رسمیت می­شناسد. او می­گوید نحوه و چگونگی رابطه ما با گذشته باید بر اساس رجوع به ریشه­ها، نقد و اصلاح آنها استوار گردد و در این راه بایستی براندیشه­های فلاسفه و مباحث کلامی معتزله تکیه شود (همان:142).

برخی از آثار فکری حسن حنفی عبارت است از: من النقل الی العقل، من النقل الی الابداع، الدین و الثورة فی مصر1952-1981، فی الفکر الغربی المعاصر، من العقیدة الی الثوره.

تأثیر فرهنگ خارجی

زمینه­های تأثیرگذاری فرهنگ غربی در سرزمین مصر از نیمه اول قرن نوزدهم وحکومت محمدعلی آغاز و به تدریج از سال­های اولیه نیمه دوم این قرن ،جامعه  مصر تحت تأثیر عناصر فرهنگی اروپا قرارگرفت. این تأثیرگذاری در حوزه ادبیات نهضت ادبی را به ارمغان آورد و به ظهور جریان­های فکری و فرهنگی جدید کمک کرد. رفاعة الطهطاوی را بایستی پیشگام آشنا کردن مردم مصر با فرهنگ و اندیشه­های نوین اروپایی و به طور خاص فرانسوی دانست. او که در زمره دانشجویان مصری به فرانسه اعزام شد به شدت از تحولات فرهنگی و اجتماعی ناشی از انقلاب فرانسه تأثیر پذیرفته و در بازگشت تلاش کرد تا مردم و مسئولان جامعه را از چنین تحولاتی آگاه کند و برنامه­هایی را نیز در حوزه آموزش در این راستا دنبال کرد. ترجمه آثار نویسندگان اروپایی به زبان عربی از جمله اهتمامات او بود که در واقع یکی از راه­های نفوذ عناصر فرهنگ و اندیشه­های انقلاب فرانسه به مصر و کشورهای عربی بود. پس از طهطاوی نویسندگان دیگری این روند را ادامه دادند. این نویسندگان به ضرورت جذب دستاوردهای تمدن غرب باور داشتند؛ گرچه تأکید می­کردند که این بهره­گیری نباید با آموزه­های دینی در تضاد باشد (لوین، 47:1378).

در دوره حکومت اسماعیل پاشا که خود دارای گرایش­های غربی بود روند تأثیرپذیری فرهنگی از غرب ادامه یافت و روزنامه­ها و نشریات یکی پس از دیگری ظهور کرد و مراکز آموزشی و فرهنگی و چاپ و نشر هم رو به فزونی گزارد. نشریاتی که توسط برخی روشنفکران مسیحی لبنانی مهاجرمنتشرمی شد ، نقش بارزی در گسترش فرهنگ و اندیشه غربی در مصر داشت که از آنجا به دیگر کشورهای عرب هم راه می­یافت. از جمله نویسندگانی که در توسعه فرهنگی غربی در مصر نقش داشتند یعقوب صنوع از روزنامه نگاران معروف وفعالان عرصه فرهنگی هنری مصر در نیمه دوم قرن نوزدهم بود که دلبستگی به فرهنگ غربی را با میهن پرستی توأم می کرد. او که از پدری یهودی و مادری ایتالیایی زاده شد از مریدان سید جمال الدین اسدآبادی بود و هر چند مخالف سرسخت استعمار انگلیس بود، فرانسه را می­ستود و به تفاهم و همکاری مسیحیان و یهودیان با مسلمانان عرب علاقه داشت. شبلی شمیل هم از جمله روشنفکران عرب بود که در معرفی و گسترش فرهنگ و اندیشه­های غربی در مصر و جهان عرب نقش­آفرین بود. او که لبنانی بود بخش عمده­ای از عمر خود را در مصر گذراند و با نگارش مقالاتی در مجله المقتطفشهرت یافت. شمیل به تقلید از روحیه حاکم بر محیط روشنفکری اروپا در قرن نوزدهم، به علم ایمانی بی­پایان داشت و آن را مؤثرترین چاره مشکلات اجتماعی می­شمرد. او پیوسته مصریان را سرزنش می­کرد که قرن­ها در بند معارف ادبی و علوم نظری مانده­اند و لذا آنان را به فرا گرفتن علوم دقیق­تر فرا می­خواند. شبلی شمیل از میان نظریات علمی، شیفته آراء داروین و نظریه تطور بود و در بسیاری از مقالاتش مسائل اجتماعی را از همین دیدگاه بررسی می­کرد. یکی از راه­های اصلاح اجتماعی از نظر او، جدا کردن دین از سیاست و مهمترین آئینی که مایه هماهنگی و همکاری اجتماعی می­شود سوسیالیسم است. او یکی از نخستین نویسندگان عرب بود که واژه «الاشتراکیة» را به معنای سوسیالیسم در زبان عربی رواج داد. (عنایت، 1376: 40تا 50).

البته سیاست فعال فرهنگی فرانسه در این راستا تأثیر خود را داشت. رقیب اصلی فرانسه هم انگلیس بود که هر چند در سوداگری آزمند و افزونخواه بود، به گسترش فرهنگ و ادبیات اهتمام چندانی نداشت. فعالیت گروه­های تبشیری اروپا در مصر را نیز بایستی از دیگر عوامل زمینه­ساز نفوذ وگسترش فرهنگ غربی در مصر دانست که از زمان حکمرانی محمدعلی در این کشور حضور یافته و پس از او نیز به فعالیت­های خود استمرار بخشیدند. از سال 1863 تا 1879، حدود هفتادوهشت مدرسه فرانسوی، آمریکایی، ایتالیایی، یونانی، و آلمانی توسط این گروه­های مبلغ مذهبی در مصر بنیاد گرفته بود و چون بیشتر دانش­آموزان این مدارس، مصری بودند بایستی تأثیر دانش­آموخته­های آن مدارس را در تحولات فرهنگی و آموزشی مصر زیاد دانست. (همان:  26 - 25). اشغال مصر توسط انگلیس از سال 1882 و گسترش مراکز آموزشی با برنامه­های غربی و فراگیر شدن زبان انگلیسی علیرغم شکل­گیری جنبش­ ضداشغال و استعمار، در روند تأثیرگذاری فرهنگی غرب در مصر نقش­آفرین بود. این روند در دهه های بعد باافزایش مراکز آموزشی، نشریات و چاپ کتاب سرعت گرفت. مهمترین شخصیت تأثیرگذار در این روند درنیمه اول قرن بیستم طه حسین بود که به فرهنگ، تمدن و ادبیات غرب دلبسته و خود، یکی از بزرگان حوزه فرهنگ و ادب مصر و جهان عرب به شمار می­رفت. طه حسین تحصیلکرده فرانسه و از جلسات درس جامعه­شناسی معروف فرانسوی دورکهایم بهره­مندشده بود. مهمترین اثر مکتوب او که در واقع سند دلبستگی او به فرهنگ و تمدن غرب دانسته شد، کتاب «مستقبل الثقافة فی مصر»[10] است که در سال 1937 انتشاریافت. طه حسین در این کتاب تلاش کرده است تا نشان دهد که پیوند مصر با غرب از روزگار باستان بسیار پردامنه و استوار بوده است. او بر این اساس به مصریان توصیه می­کند که تنها به اقتباس و تقلید از اروپاییان اکتفا نکنند، بلکه در تمدن امروزی، شرکای برابر اروپاییان شوند و از همه خصوصیات آن، چه زشت و چه زیبا بهره گیرند و از ستایش آن پروا نداشته باشند (همان: 62 تا 65). هر چند تعدادی دیگر از نویسندگان و روشنفکران مصری و در روند غرب­پذیری در جامعه مصر تأثیرگذار بودند، طه حسین را بایستی پیشگام این نویسندگان دانست.

فراخوان به فرهنگ غرب عمدتا برنامه­های آموزشی، حوزه ادبیات ، هنرو نظامات حکومتی را تحت تأثیر قرار داد و البته برخی جریان­های فکری و فرهنگی نیز با رویکردهای متأثر از اندیشه­های غربی چون لیبرالیسم، سکولاریسم و ناسیونالیسم ظهور کرد که حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را تحت تأثیر قرار داد.

فعالیت فرهنگی خارجیان: فعالیت­های فرهنگی و آموزشی خارجیان در کشور مصر از نیمه­های قرن نوزدهم آغاز شد و با تأسیس مراکز آموزشی از جمله آموزش زبان خارجی توسط کشورهای غربی و فعالیت­های فرهنگی و آموزشی گروه­های بیشتری به ویژه در نیمه دوم این قرن گسترش یافت و در دهه­های اولیه قرن بیستم با تأسیس مراکز جدید آموزشی از جمله دانشگاه آمریکایی در قاهره اوج گرفت. فعالیت­های فرهنگی و آموزشی خارجیان پس از اعلام استقلال این کشور نظام­مند شد و بیشتر فعالیت­ها بر اساس موافقنامه­های رسمی میان کشورهای خارجی با دولت مصر جریان یافت.

امروزه ایالات متحده آمریکا با یک مرکز فرهنگی و یک مرکز تحقیقاتی در قاهره و یک مرکز فرهنگی در اسکندریه دارای فعالیت نسبتا گسترده فرهنگی و پژوهشی در این کشور است. فرانسه با دو مرکز فرهنگی در قاهره و یک مرکز فرهنگی در اسکندریه از جمله کشورهایی است که فعالیت­های گسترده فرهنگی در این کشور دارد. انستیتو فرهنگی آلمان (گوته) دارای یک شعبه در قاهره و یک شعبه در اسکندریه است. شورای فرهنگی بریتانیا هم با یک نمایندگی در قاهره و شعبه­ای در اسکندریه فعالیت­های فرهنگی و آموزشی خود را در این کشور دنبال می­کند. روسیه، یونان و اسپانیا علاوه بر قاهره دارای مرکز فرهنگی در اسکندریه­اند. تعداد دیگری از کشورها از جمله ایتالیا، هندوستان، ژاپن، مجارستان و چین در قالب مراکز رسمی در این کشور حضور فرهنگی دارند (www.mohe-casm.edu;2015).

گردشگری بین­المللی

سرزمین مصر را می­توان به موزه­ای سرگشاده و عظیم تشبیه کرد که با داشته­های متنوع و بیشمار خود، انسان را به اعمال تاریخ باستان و قرون میانی و دوره جدید این کشور می­برد و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی مصر را که نشانه­هایی هم از فرهنگ و تمدن­های دیگر دارد، فراپیش تماشاگران و پژوهشگران می­گذارد. موزه بزرگ مصر با آثاری از دوره­های فرعونی، یونانی، رومی، قبطی، عربی و اسلامی، امروز حدود یک­سوم از آثار باستانی و تاریخی معروف جهان را در خود جای داده است.

به جز آثار باستانی و تاریخی که همه ساله میلیون­ها گردشگر و باستان­شناس خارجی از آن دیدن می­کنند، انواع دیگری از جاذبه­های گردشگری نیز در این کشور علاقه­مندان بسیاری را از سراسر جهان به این سرزمین کشانده است. سیاست توسعه گردشگری در سال 1992 با تأسیس سازمان کل توسعه گردشگری، طراحی و به اجرا گزارده شد. برنامه­های اجرایی مبتنی بر این سیاست با استفاده از تجربه­های داخلی و بین­المللی توانسته است با جذب سرمایه­گذاران و تأسیس مجموعه­های توریستی، فرودگاه­های مناسب، راه­های جدید در عمق صحرا و یا در کناره­های دوردست دریا، تحول چشمگیری در این حوزه پدید آورد. بر اساس سیاست­های مزبور، تسهیلات لازم برای برگزاری کنفرانس­ها و جشنواره­­های دولتی و غیردولتی بین­المللی به ویژه در قاهره و نیز مراکز توریستی، همچون شرم الشیخ فراهم آمد که با استقبال مراکز، نهادها و مؤسسات بین­المللی روبرو شده است. توسعه امکانات گردشگری در بیشتر مناطق واماکن توریستی طی دو دهه پیش از انقلاب ژانویه 2011، به جذب گردشگران بسیاری از سراسر جهان به این سرزمین شده است. از جمله طرح­های توسعه گردشگری مصر که از سال­های اولیه قرن جدید اجرایی شده است، طرحی است که به موجب آن، گردشگران خارجی، واحدهای اقامتی کوچک را در مناطق جدید ایجاد و به جز مواقعی که خود از آنها استفاده می­کنند، به صورت اجاره در اختیار دیگر گردشگران قرار می­گیرد.

براساس گزارش­های موجود، 90% از پروژه­های گردشگری توسط سرمایه­گذاران مصری (دولتی و غیردولتی) و 10% از آن را سرمایه­گذاران عرب به انجام رسانده­اند. اقدامات مربوط به توسعه و تجهیز اماکن تاریخی و توریستی علاوه بر افزایش میزان گردشگران ورودی، کسب جوایز بین­المللی را نیز به ارمغان آورده است که از جمله می­توان به دریافت جایزه بهترین عنصر جذب گردشگری در سال 2007 برای هرم­های سه­گانه جیزه در نزدیکی قاهره از مؤسسه بین­المللی جوایز جهانی سفر اشاره کرد.

براساس گزارش سازمان مرکزی آمار مصر، تعداد گردشگران ورودی به مصر در سال 2013، مجموعا 000/464/9 نفر بوده است که از این تعداد، 000/761/1 نفر را گردشگران عرب، 000/976/6 نفر را اروپاییان، 000/240 نفر را گردشگران آمریکایی و 000/487 نفر را سایر گردشگران از کشورهای دیگر تشکیل داده­اند که البته نسبت به آمار سال 2012 که به 000/532/11 نفر رسیده بود، کاهش نشان می­دهد.

براساس گزارش سازمان مذکور، تعداد گردشگران ورودی مصر در ژانویه 2014 مجموعا 197/642 نفر بوده است که از این تعداد 15.9% عرب، 76.6% اروپایی، 2.6% آمریکایی و 4.9% را گردشگران سایر کشورهای جهان تشکیل داده­اندwww.capmas.gov.eg;2014)).

1-5 مهمترین آثار باستانی و تاریخی

مهمترین آثار باستانی و تاریخی مصر را می­توان در مناطق و شهرهای قاهره و جیزه، اقصر، اسوان، اسکندریه، صعید و فیوم مشاهده کرد.

1-1-5 قاهره و جیزه:

الف- بقایای شهر «اون» که یکی از مهمترین مناطق باستانی مربوط به دوره فرعونی است و با عنوان «هلیوپولیس» شناخته می­شود. مهم ترین اثر باقیمانده از این شهر، مسلة (ستون هرمی شکل) منسوب به سنوسرت اول و مسلة المصریة است.

ب- هرم­های سه­گانه: هرم­های سه­گانه در منطقه جیزه در نزدیکی شهر قاهره قرار گرفته است و از معماری شگفت­انگیزی برخوردار است. هرم «خوفو» اولین و بزرگترین هرم از هرم­های سه­گانه منسوب به دومین فرعون از سلسله چهارم است. بنای اصلی این هرم از سنگ­های آهکی ساخته شده است. در ساخت راهروهای داخلی و اتاق دفن و تابوت سنگی اما از گرانیت سرخ استفاده شده است. قاعده هرم مربع شکل و طول ضلع اولیه آن، 230 متر و ارتفاع آن 137 متر، تعداد قطعات به کار رفته حدود 000/300/2 قطعه و مدت زمان ساخت آن هم 20 سال به طول انجامیده است. هرم «خفرع» با ارتفاع 5/143 و طول هر ضلع 5/215 متر منسوب به خفرع دیگر فرعون قدرتمند سلسله چهارم است. هرم «منکاورع» کوچکترین هرم در این مجموعه و ارتفاع آن 66 متر است.

ج- مجسمه ابوالهول: این مجسمه غول پیکر در کنار هرم­های سه­گانه قرار دارد و از جمله آثار باقیمانده از دوران فرعونی مصر است که توسط خفرع فرعون سلسله چهارم و سازنده هرم دوم بنا گردیده است. بدن مجسمه به شکل حیوان و سر آن به صورت انسان است که در واقع نماد سر فرعون است. مجسمه ابوالهول در جایگاه حراست از هرم­های سه­گانه قرار گرفته است. این مجسمه سنگی را نماد قدرت، حکمت و هوشمندی دانسته­اند.

د- قلعه بابلیون: به عنوان یک قلعه نظامی ، مورد استفاده رومی­های حاکم بر مصر برای کنترل هر گونه شورش­های مردمی علیه آنان بوده است. این قلعه در دوره­های بعد از شکل نظامی خارج و تعدادی کلیسای قبطی و دیر در آن ساخته شده است.

ه- سقاره: در منطقه سقاره مجموعه­ای از هرم­های منسوب به فراعنه سلسله­های سوم، پنجم و ششم و نیز تعدادی مصطبه[11] مزین به نقاشی­های زیباقراردارد که تصاویری از حیات روزانه در عصر پادشاهی کهن را نشان می­دهد. مهمترین هرم در این مجموعه، هرم پلکانی «زوسر» است که توسط این فرعون سر سلسله سوم ساخته شده است و در زمره اولین سازه­های سنگی جهان کهن شناخته می­شود. قاعده این هرم 130 متر طول و 100 متر عرض و دارای 60 متر ارتفاع است. در دل این بنای سنگی، دهلیزها و اتاق­های متعدد با تزئینات از جمله تصاویری از شیوه زندگی مردم و نقاشی­هایی از فرعون قرار دارد. دو مصطبه نیز در سمت شمال شرقی آن ساخته شده است.

و- منطقه دهشور: این منطقه از جمله مناطق باستانی مصر است که مجموعه­ای از هرم و آثارگنج­های طلا در دل آن و نیز تعدادی گور را در خود جای داده است. تعدادی از هرم­های این مجموعه باستانی به «سنفرو» اولین فرعون سلسله چهارم و نیز چند هرم دیگر منسوب به پادشاهان سلسله دوازدهم است. گورهای این منطقه باستانی هم منسوب به سلسله چهارم است.

ز- آثار مسیحی: از جمله آثار مسیحی، کلیسای ابوسرجة از قرن چهارم میلادی است که در قلعه بابلیون ایجاد شده است. کلیسای معلق از دیگر کلیساهای موجود در این قلعه است و ساخت آن به اواخر قرن چهارم بازمی­گردد. برخی از آثار و نمادهای دینی دوره­های اولیه مسیحیت و نیز قطعه چوبی نقاشی شده از عیسی مسیح در حال ورود پیروزمندانه به بیت المقدس از جمله آثار دیدنی در این کلیسا است. کلیسای عذرا هم از مجموعه کلیساهای قلعه بابلیون است که در قرن هشتم میلادی ساخته شده است و دارای آثار ارزشمند از نشان­ها و نمادهای دینی است. کلیسای مارجرجس در منطقه قدیمی شهر قاهره قرار دارد که ساخت آن به قرن سیزدهم میلادی بازمی­گردد. کلیسای بانو برباره در نزدیکی قلعه بابلیون از زیباترین بناهای تاریخی است که در قرن یازدهم میلادی بازسازی شده است.

ح- آثار دوره اسلامی: مجموعه عظیمی از مساجد و دیگر اماکن تاریخی در شهر قاهره وجود دارد که هر کدام نماد دوره ای از تاریخ گذشته این شهر است. مسجد عمروبن العاص اولین ساختمانی بود که در شهر فسفاط ساخته شد. گفته شده است که گلدسته برای اولین بار در این مسجد ساخته شد و بعدها ساخت این نماد دینی در بنای مساجد رسم شد. مسجد ابن طولون سومین مسجد بزرگ و تاریخی مصر است که توسط احمدبن طولون در سال 265 هجری ساخته شد. ساختمان آن به شکل مربع و هر ضلع آن 162 متر است و در زمینی مرتفع ساخته شده است تا از سیلاب­های احتمالی رودخانه نیل در امان باشد. شکل هنری مسجد تحولی جدید در معماری مرسوم آن زمان بوده است. جامع الازهر هم با عمری هزار ساله اولین بنای معماری عهد فاطمی است که همزمان با ساخت شهر قاهره در سال 361 هجری توسط جوهر الصقلی، فرمانده نامدار سپاه فاطمی و فاتح مصر، بنیان گرفت. ساختمان این بنای مذهبی (مسجد مرکزوآموزشی) در طول تاریخ خود با تغییراتی در معماری همراه بوده است. از جمله ویژگی­های این بنا دو گلدسته زیبا و استوار آن است که یکی از آنها را سلطان قایتبای و دومی را سلطان الغوری حاکمان مملوکی به آن اضافه کرده­اند. مسجد الحسین در سال 549 هجری به دستور الظافر بامرالله فاطمی ساخته شد و در دوره حکومت عباس اول خدیو مصر، ستون­های مرمرین در آن تعبیه شد. مساحت فعلی این مسجد 3340 مترمربع است. مسجد و مدرسه سلطان حسن یکی از بناهای زیبا و پرشکوه معماری اسلامی است که توسط سلطان حسن بن محمد قلاوون ساخته شد. شکل هندسی آن کثیرالاضلاع و مساحت آن 7906 مترمربع و ارتفاع مدخل ورودی آن 70/37 متر است که جلوه­ای باشکوه به این بنای تاریخی داده است. این مسجد در زمره یکی از آثار کم نظیر معماری اسلامی به شمار می­رود. مسجد محمدعلی بنیانگذار خاندان خدیوی مصر که در سال 1246 هجری در محل قلعه صلاح­الدین ساخته شد. ساختمان مسجد دارای گنبدی به ارتفاع 52 متر و دو گلدسته به ارتفاع 84 متر با معماری ترکی و برج ساعت است از ویژگیهای این مسجد آن است که از محل صحن آن می­توان شهر قاهره، رودخانه نیل و هرم­های سه­گانه را مشاهده کرد. قلعة الجبل نیز از دیگر آثار تاریخی قاهره است که در عهد صلاح­الدین ایوبی ساخته شده است وبه قلعه صلاح­الدین هم شناخته می­شود قلعه دارای دو بخش مستقل است که بخش شمالی با کارکرد نظامی با برج و بارو و بخش جنوبی شامل کاخ­ها، اصطبل­ها و چاه معروف به چاه یوسف است. همچنین در طول دوره­های بعد چند کاخ، پایگاه نظامی و مسجد و موزه در آن ایجاد شد. این قلعه تا سال­های دهه شصت قرن نوزدهم، مرکز حکومتی مصر بود. خان الخلیلی یکی از بازارهای قدیمی قاهره است که بنا بر برخی روایت­ها، قدمت آن به پیش از اسلام بازمی­گردد. این مکان علاوه بر جنبه تاریخی، محلی برای خرید انواع صنایع دستی، برنجی و مسی است که از شهرت جهانی برخوردار است و قهوه­خانه­های سنتی آن نیز پذیرای گردشگران است (www.sis.gov.eg;2014).

2-1-5: شهر باستانی الاقصر در عصر پادشاهی جدید، پایتخت سیاسی و دینی بود و با نام تب شاخته می­شد. بر اساس بررسی­های انجام شده، یک­سوم آثار باستانی جهان در این شهر باستانی قرار دارد و به مثابه یک موزه باز است . برخی از مهمترین آثار این شهرباستانی از قرار ذیل است:

الف: معابد الکرنک با مجموعه­ای از معابد زیبا و بی­نظیر که با ستون­هایی عظیم و مرتفع، تالارها، فضاهای روباز و کوشک­های متعدد بر کرانه­­های شرقی رودخانه نیل قرار گرفته است. این مجموعه به عنوان بزرگترین معابد الهه­های مصر باستان شناخته شده و شناسنامه کاملی از تاریخ و تمدن مصر باستان است (موسوعة مصرالحدیثة، 1996، 109:10)

ب: معبد الاقصر شامل دالان امنحوتب سوم که اطراف آن را ایوان­های سرپوشیده فرا گرفته و زیباترین فضای روباز در میان معابد باستان مصر است.

ج: معبد هابو: عظیم­ترین معبد باقیمانده منسوب به دوران فراعنه است که تاکنون نسبتا سالم مانده است. این معبد از جمله بزرگترین معابد به عنوان نماد جاودانگی یاد فرعون­های دوره پادشاهی جدید است که توسط رامسس سوم در کناره راست جنوب شهر تب (الاقصر) ساخته شده است.

د : وادی الملوک (دره پادشاهان): شامل تعداد بسیاری از گورهای پادشاهان و افراد منسوب به آنهاست. گور توت عنخ آمون از جمله گورهای این دره بوده است که با محتویات آن به موزه مصر در قاهره منتقل شده است. از جمله گورهای این منطقه، گورهای منسوب به رامسس اول، رامسس سوم، حور محب و تحمتس سوم از فراعنه دوره باستان است.

ر : وادی الملکات (دره ملکه­ها): شامل تعداد زیادی از گورهای ملکه­های مصر باستان است.

ز : موزه مومیایی­های شهر الاقصر در نوع خود در سطح جهان بی­نظیر است و شامل 150 اثر مومیایی، تابوت و ادوات مومیایی کردن اجساد است.

3- 1- 5 :اسوان: در منطقه اسوان در جنوب مصر، مجموعه­ای از آثار باستانی قرار دارد که مهمترین آنها معابد ابوسمبل و شامل دو معبد است که توسط رامسس دوم از مشهورترین فرعون­های مصر بین سال­های 1290 و 1223 ق.م بنا گردیده است. این دو معبد به طور کامل در دل کوه و به صورت کنده کاری ساخته شده و از معماری شگفت­انگیزی برخوردار است. معبد بزرگ ابوسمبل برای عبادت الهه خورشید درخشان و معبد کوچک به یاد همسر محبوب رامسس به نام نفرتاری ساخته شده است. در معماری این معبد از نقش­های زیبا استفاده شده و به معبد صخره­ها و معبد الهه عشق هم شناخته می­شود.

معبد اوفو در 123 کیلومتری شمال شهر اسوان هم یکی از زیباترین معابد مصر باستان است که از شکوه و بنایی شگفت­انگیز برخوردار است. این بنا در عهد حکومت بطلمیوسیان برپا شده است. معبد کوم و آثار منطقه الکاب هم از دیگر دیدنی­های این منطقه باستانی است.

4-1-5: اسکندریه: از جمله آثار باستانی شهر اسکندریه، تئاتر رومی است که تنها تأتر باقیمانده از دوره حاکمیت رومی­ها بر مصر است. قلعه قایتبای برروی ویرانه فانوس دریایی مشهور اسکندریه در سال 882 هجری توسط سلطان مملوکی قایتبای ساخته شد که به عنوان دژ نظامی مورد استفاده بوده و امروز به شکل موزه درآمده است .حمام­های مشهور دوره رومی هم از دیگر آثار باستان اسکندریه است. معبد رأس السوداء که بنای آن به اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم میلادی بازمی­گردد و مجسمه­های ایزیس و ازیریس در آن قرار دارد و نیز گورستان کرم الشفافة، بزرگترین گورستان عمومی دوره رومی در اواخر قرن اول میلادی ،از دیگر آثار دیدنی اسکندریه است. در این گورستان، گورهای صخره­ای سه طبقه در دل زمین ساخته شده و از لحاظ طراحی و نقش و نگار بی­نظیر است و درآن از هنرهای درهم آمیخته مصری، یونانی و رومی استفاده شده است. در محل کتابخانه باستانی مشهور اسکندریه هم کتابخانه جدیدی بنا گردیده است که یکی از آثار معماری مدرن و معاصر مصر به شمار می­رود.

5-1-5- منطقه صعید: در این منطقه جنوبی مصر، مجموعه­ای از آثار باستانی باقیمانده از دوره­های مختلف وجود دارد که مهمترین آنها عبارت است از:

الف- شهر باستانی ابیدوس که یکی از تاریخی­ترین شهرهای مصر علیا (صعید) است و دارای مجموعه­ای از گورهای فرعون­های سلسله اول و تعدادی معبد است. مهمترین معبدهای این مجموعه، معبد سیتی اول و معبد رامسس دوم است.

ب: تل العمارنة اولین شهر باستانی مصر است که بر اساس طراحی اولیه ساخته شده است. این شهر را اخناتون فرعون نامدار مصر در شمال صعید ساخت و آن را پایتخت خود قرار داد.

ج: هرم میدون توسط فرعون سنفرو ساخته شد و در تاریخ باستان مصر در زمره اولین هرم­ها شناخته شده است (www.sis.gov.eg;2014).

2-5- مهمترین مناطق و اماکن طبیعی و تفریحی:

سرزمین مصر، علیرغم صحرایی بودن، از مناطق، سواحل و جاذبه­های طبیعی بسیاری برخوردار است که میلیون­ها علاقمند را از سراسر جهان به خود جذب کرده است . ذیلا به معرفی مختصر مهمترین آن جاذبه هاپرداخته می­شود:

الف- شهر توریستی شرم الشیخ: مهمترین شهر توریستی در شبه جزیره سینا است که بر کرانه­های دریای سرخ قرار گرفته است. این شهر از سال­های اولیه قرن جدید رو به توسعه گزارد و به یکی از قطب­های اصلی گردشگری مصر تبدیل شد و امروز به عنوان یک شهر توریستی در سطح جهان مطرح است. شرم الشیخ همچنین علاوه بر جاذبه­های گردشگری، به دلیل وجود امکانات گسترده و آب و هوای معتدل، مکان مناسبی برای برگزاری کنفرانس­ها و نشست­های کشوری، منطقه­ای و بین­المللی است. در این شهر علاوه بر امکانات اقامتی از جمله 150 واحد هتل توریستی با امکانات تفریحی برای گردشگران، از امکانات لازم برای اسکی، غواصی و قایق­ سواری برخوردار است. بلندی­ها ، چشم­اندازها وسواحل زیبا، انواع مرجان و آبزیان از جمله جذابیت­های آن است. همچنین مناطق طبیعی حفاظت­شده رأس محمد، نبق و ابوجالوم در اطراف این شهر قرار دارد که شامل دشت­ها و تپه­های شنی است و جنگل­های زیبا و پرندگان کمیاب بر جذابیت­های طبیعی آن افزوده است.

ب- شهر توریستی الغردقة: یکی از مناطق معروف سیاحتی تفریحی در مصر و خاورمیانه است که بر کرانه دریای سرخ قرار دارد. این منطقه با آب و هوایی معتدل در طول سال، جزایر متعدد، امکانات مناسب غواصی، شنا و صید آبزیان در عمق آب، مقصد گردشگران از سراسر جهان است. مرجان­های دریایی و موزه آبزیان در شمال این شهر توریستی از دیدنی­های آن است.

ج - سفاجا: بندر تفریحی سفاجا در جنوب شهر الغردقة بر کرانه دریای سرخ قرار دارد. طول ساحل آن 60 کیلومتر است و تفریحگاه­های تأسیس شده در سواحل این شهر با تعدادی دهکده­های توریستی ویژه و آب و هوای معتدل و دلپذیر، از ویژگی­های این بندر تفریحی است. گردشگران در این تفرجگاه ساحلی از امکانات لازم برای اسکی روی آب نیز برخوردار می­شوند.

د- اسکندریه: این شهر ساحلی نیز از طبیتعی متعدل در طول سال برخوردار است . سواحل طولانی، زیبا و جذاب وامکانات توریستی مطلوب، این شهر را به یکی از مراکز مهم جذب گردشگران به ویژه در فصل تابستان تبدیل کرده است. سواحل معروف العجمی، المعمورة و میامی از جمله مناطق ساحلی این شهر است. مجموعه باغ­های قصر المنتزه و باغ انطونیادس و نیز بازارهای سنتی این شهر از جمله سوق العطارین، سوق الخیط و سوق المغاربة از دیگر اماکن دیدنی شهر اسکندریه است.

ه- العریش: یکی از شهرهای ساحلی مدیترانه و پایتخت استان شمال سیناء و از بزرگترین شهرهای صحرایی مصر است. مهمترین مناطق توریستی این شهر، سواحل زیبای ده کیلومتری شامل دهکده­های ساحلی و انبوه درختان نخل است و لذا به آن ساحل نخل­ها گفته می­شود.

ر- العین السخنة: یکی از مراکز توریستی تفریحی در استان سوئز است که چشمه­های آب معدنی آن اشتهار دارد. این منطقه از چشم­اندازی زیبا با بلندی­های اطراف، آب گوارا و سواحل شنی طولانی برخوردار است. در این مکان توریستی امکانات لازم برای ماهیگیری، غواصی، اسکی روی آب، کوهنوردی و نیز تصویربرداری زیر آب فراهم شده است.

ز- نویبع: از جمله شهرهای توریستی و بنادر بازرگانی مشهور مصر است که بر کرانه خلیج عقبه قرار گرفته است. مناظر طبیعی ، جزیره مرجانی فرعون، شن­های طلایی رنگ و خلیج­های شگفت­انگیز از ویژگی­های آن است. همچنین امکانات مطلوب برای جذب گردشگران شامل امکانات غواصی، شنا، قایقرانی و انواع ورزش­های ساحلی در اختیار گردشگران قرار دارد.

ح- طابا: بر کرانه­های خلیج عقبه و یکی از مراکز مهم توریستی این کشور به شمار می­رود. بخشی از اطراف این مکان توریستی را کوهستان فرا گرفته و نوار ساحلی آن از زیبایی خاصی برخوردار است. طابا همچنین به دلیل وجود چندین خلیج، جزیره و دریاچه، مقصد بسیاری از گردشگران خارجی است و لذا توسعه آن در سال­های گذشته مورد اهتمام دولت مصر بوده است.

ط- دریاچه قارون: یکی از قدیمی­ترین دریاچه­های طبیعی جهان است. مجموعه­ای از گیاهان متنوع از جمله جاذبه­های طبیعی آن است. این دریاچه زیستگاه زمستانی بسیاری از پرندگان ا ست که به آن مهاجرت می­کنند. در شمال دریاچه هم منطقه­ای صخره­ای قرار گرفته است. همچنین برخی از آثار باستانی دوره­های فرعونی و رومی در اطراف آن قرار دارد.

ی- واحه ها: واحه های توریستی متعددی در مصر وجود دارد که از جمله آنها، واحه سیوة در صحرای غربی در نزدیکی مرزهای لیبی قرار دارد. آب و هوای این واحه صحرایی در زمستان­ها بسیار سرد و در تابستان­ها بسیار گرم ودرفصل بهار و پاییز دارای آب و هوایی معتدل است. این واحه دارای انبوه درختان نخل، چشمه­های آب، تپه­های شنی سفید رنگ و گرم است که مورد استفاده استعلاجی گردشگران قرار می­گیرد. چشمه­های آب گرم معمولی و گوگردی هم از دیگر امکانات استعلاجی این واحه است. هوای خشک واحه سیوة مناسب افرادی است که از بیماری دستگاه تنفسی رنج می­برند. واحه البحریة در 180 کیلومتری شهر اسیوط از دیگر واحه های مصری با جاذبه­های توریستی و تفریحی است. در این واحه حدود 268 چشمه آب گرم معدنی (گوگردی) وجود دارد که مورد استفاده استعلاجی قرار می­گیرد. از دیگر واحه های مصر، الخارجة و الداخلة در استان الوادی الجدید است.

ک- بوستان­های قاهره: بوستان­های قاهره نیز از جمله اماکن دیدنی است. حدیقة الحیوان (باغ وحش)، از بزرگترین و زیباترین باغ وحش­های جهان است که در سال 1890 تأسیس و مجموعه­ای از حیوانات و پرندگان را در خود جای داده است. حدیقة الاندلس در سال 1935 به سبک معماری اندلس بنا گردیده است. حدیقة الازهر با فضایی دلنشین و هوای پاک و چشم­انداز سبز و زیبا با 30 هکتار مساحت از دیگر مراکز تفریحی شهر قاهره است. این بوستان دارای دریاچه مصنوعی، فواره­ها و جوی­های آب، باغ­های میوه و درختان بومی و غیربومی است و در نوع خود بزرگترین پارک خاورمیانه به شمار می­رود. حدیقة الاورمان از جمله بزرگترین بوستان های درختی درجهان است که بیش از صد سال از تأسیس آن می­گذرد و مجموعه­ای ارزشمند و کمیاب از درختان و نخل­های زینتی را در خود جای داده است.

ل- دهکده فرعونی: از جمله اماکن دیدنی قاهره، دهکده ساخته شده در میانه شهر قاهره بر روی جزیره یعقوب است که اطراف آن را انبوهی از درختان پوشانده است. دهکده فرعونی شامل 14 موزه تاریخی است که دوره­های مختلف تاریخ باستان و جدید مصر را در بر می­گیرد. موزه­های کلئوپاترا، مومیایی، ناپلئون، هرم­ها، مصر جدید، جمال عبدالناصر، سادات، گور توت عنخ آمون، قبطی، اسلامی، هنر و باورها و بالاخره موزه انقلاب 25 ژانویه 2012 تماشاگران را به عمق تاریخ برده و در عبور از دوره­های مختلف به دوران جدیدومعاصر بازمی­گرداند. تماشاگر این موزه­ها با اشکال زندگی انسان­ها، صنعت کاغذ، شکار، نقاشی،مجسمه­سازی، کشاورزی، مومیایی و .... در طول هزاران سال از تاریخ این سرزمین آشنا می­شود (www.sis-gov.eg;2014) .

مناطق طبیعی حفاظت­شده

تاکنون 21 منطقه به عنوان مناطق طبیعی حمایت شده با مساحتی حدود 8.5% از کل مساحت سرزمین مصر تعیین و اعلام شده است. همچنین 19 منطقه دیگر شناسایی و تعیین شده تا در سال 2017 رسما در فهرست مناطق حفاظت شده طبیعی قرار گیرد و بدینسان مساحت مجموعه مناطق حفاظت شده طبیعی این کشور به حدود 15% ازکل مساحت کل سرزمین مصر خواهد رسید.

از جمله مناطق طبیعی حفاظت شده مصر می­توان از: رأس محمد، سانت کاترین و نبق در جنوب شبه جزیره سیناء نام برد. همچنین منطقه وسیع سفاجا بر کناره دریای سرخ با ویژگی­های منحصر به فرد خود شامل چشم­اندازهای زیبای طبیعی، دریا، کوهستان وصحرا در زمره طرح­هایی است که بایستی به زودی در فهرست مناطق مزبور قرار گیرد و پیش­بینی می­شود با دارا بودن بیش از هزار کیلومتر ساحل و ویژگی­های برشمرده به دومین منطقه بزرگ حفاظت شده طبیعی در جهان تبدیل شود (همان).

آثار باستانی ثبت شده در فهرست میراث فرهنگی جهان

بر اساس فهرست میراث فرهنگی یونسکو، بخش قدیمی شهر قاهره، شهر باستانی تب (الاقصر) و گورستان آن، آثار باستانی منطقه نوبه، شهر باستانی ممفیس و نیز آثار باستانی منطقه اهرام در جیزه در سال 1979 در این فهرست جهانی ثبت شده است. همچنین کلیسای باستانی سانت کاترین در سال 2002 در فهرست مزبور ثبت شده و منطقه دره نهنگ­ها هم در سال 2005 در این فهرست قرار گرفته است (www.unesco.org;2015).



[1] - المجلس الاعلی للثقافة

[2] - المرکز القومی للترجمة

[3] - الهیئة العامة لقصور الثقافة

[4] - الهیئة العامة لدار الکتب و الوثائق القومیة

[5] - صندوق التنمیة الثقافیة

[6] - الهیئة العامة للمرکز الثقافی القومی (الاوبرا)

[7] - آینده فرهنگ در مصر

[8] - واجب غائب (فراموش شده)

[9] - دعوت کنندگان و نه قاضیان

[10] - آینده فرهنگ در مصر

[11] - مصطبة: گورهای جمعی به صورت سکوی بزرگ و اطراف شیب­دار که از آجرهای گلین ساخته شده است و معمولا محل دفن شخصیت­های مملکتی بوده است.

  1. www.moe.gov.eg (2014)
  2. www.moe.gov.eg (2014)
  3. (www.darelkotob.gov.eg;2014; www.moe.gov.eg (2014
  4. (www.moc.gov.eg (2014
  5. عنایت (1376)، ص23
  6. عوض (2013)، ص218
  7. لوین (1378)، ص210
  8. خدوری (1366)، ص101
  9. لوین (1378)، ص235
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ خدوری (1366)، ص102
  11. لوین (1378)، ص238
  12. عنایت (1376)، ص59
  13. رجائی (1381)، ص288
  14. لوین (1378)، ص165 و 231
  15. لوین (1378)، ص246
  16. رجائی (1381)، ص34
  17. عنایت (1376)، ص21-23
  18. عوض (2013)، ص382
  19. عوض (2013)، ص382
  20. خدوری (1366)، ص182 تا 189
  21. عنایت (1376)، ص193 و 195
  22. لوین (1378)، ص173
  23. عنایت (1376)، ص196