اخوان المسلمین سوریه

از دانشنامه ملل

در سال ۱۹۳۷ گروهی از جوانان سوری، متشکل از دانشجویان و طلاب دینی مسولیت اخوان سوریه را به عهده گرفتند. آنان به دلیل خشونت موجود در رژیم اشغالگر فرانسه با نام‌هایی مختلف و متفاوت از اخوان المسلمین، انجمن‌هایی در حلب، دیرالزور، لاذقیه، بیروت و ... تأسیس کردند. این جوانان خود را با نام «شباب محمد» (جوانان محمد) می‌خواندند و دو سازمان شبهه نظامی «سرایا» و «فتوة» را تشکیل دادند.

در سال ۱۹۴۴، در کنفرانسی قرار بر این شد که دفتر مرکزی حزب در حلب منحل و کمیته مرکزی عالی به ریاست مصطفی السیاعی در دمشق آغاز به کار کند. در این کنفرانس تصمیم گرفته شد که تمام انجمن‌هایی که در خط اخوان هستند، با نام و آیین‌نامه واحد متحد شوند. بدین منظور خانه چاپ و نشر عرب را در حلب تشکیل داده، روزنامه «المنار» را منتشر کردند.

مصطفی السباعی با نگارش کتاب مشهور خود؛ به نام «الاشتراکیة الاسلام» یا «سوسیالیسم اسلامی» بر انطباق آموزه‌های اسلامی و سوسیالیسم تأکید داشت.  او با این کتاب عملاً از سوسیالیسم دفاع کرد؛ با این حال، هیچ گاه سوسیالیست­های سوری، السباعی و اخوان المسلمین را به عنوان یک جریان سوسیالیستی به رسمیت نشناختند و نزاع­‌های خونین با ایشان داشتند که هنوز هم ادامه دارد.

سیدقطب‌، نویسنده مصری ‌از به‌كار بردن‌ واژگان‌ غربی؛ همچون‌ سوسیالیسم‌ و حتی‌ واژه‌های‌ عربی‌ معادل با آن‌ دوری‌ كرده‌ و این‌ نظامها را برآمده‌ از جاهلیت‌ جدید دانسته‌ و از عدالت‌ اجتماعی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از اصول‌ اجتماعی‌ اسلام‌ نام‌ برده‌ و به‌ تعارض‌ ریشه‌ای‌ اسلام‌ و سرمایه‌داری‌، در مفهوم‌ غربی‌ آن‌، اشاره‌ كرده‌ است.

برخی‌ برآن‌اند كه‌ آموزه‌های‌ سیدقطب‌, به‌ویژه‌ در باره عدالت‌ و برابری‌ كامل‌ اجتماعی‌ و همبستگی‌ مردم‌ و نوعی‌ سیاست‌ اقتصادی‌ محدودكننده مالكیت‌ فردی‌، به‌ سود نظام‌ سوسیالیستی‌ است‌؛ اما این‌ سوسیالیسم‌ بر اصل‌ عمومی‌ كردن‌ ابزار تولید مبتنی‌ نیست‌ و تنها به‌ عدالت‌ در توزیع‌ محصول‌ و درآمد نظر دارد.

سیدقطب‌، به‌ دلیل‌ جذابیت‌ گفتمان‌ چپ‌، فقط‌ ادبیات‌ آن‌ را وام‌ گرفته‌ و حتی‌ بر این‌ نكته‌ تأكید كرده‌ كه‌ اسلام‌ نه‌ سرمایه‌دارانه‌ است‌ نه‌ منطبق‌ بر ماركسیسم‌ كمونیستی‌ و نه‌ حتی‌ همساز با سوسیالیسم‌ عربی‌، بلكه‌ راهی‌ جدا از اینهاست‌.

رهبران (مرابقون) اخوان المسلمین سوریه

1.   شيخ دكتر مصطفي السباعي (1945-1964م)

2.   عصام العطار (19641973م)

3.   شيخ عبدالفتاح أبو غدة (1973-1975م)

4.   عدنان سعد الدين (1975-1981م)

5.   دكتر حسن هويدي (19811985م)

6.   دكتر منير الغضبان (شش ماه در سال 1985م)

7.   محمد ديب الجاجي (1985م برای شش ماه)

8.    شيخ عبدالفتاح أبو غدة (19861991م)

9.   حسن هويدي (19911996م)

10.          علي صدر الدين البيانوني (19962010 م)

11. مهندس محمد رياض شقفة (2010-2014)

12. دکتر محمد حکمت ولید (2014 تا کنون) چشم­پزشک و شاعر اهل لاذقیه که سه دوره انتخاب شده است. رهبران پیش از ایشان یا از حما بودند و یا از حلب که گرایش شدید به ترکیه و عربستان دارد.

اخوانی‌ها که سنی مذهب و دارای تفکرات سلفی‌گری هستند، برخلاف سلفی­های وهابی، به دنبال اتحاد و تقریب مذاهب اسلامی میان شیعه و سنی هستند. آنها به دعوت علمای شیعه آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی، مرجع فقید شیعه و موافقت شیخ محمود  شلتوت (1893-1963)،  «دار التقریب المذاهب الاسلامیة» در قاهره تأسیس نمودند.

صدور فتوای شلتوت در ۱۷ ربیع‌الاول ۱۳۷۸ق، مبنی بر جواز پیروی از مذهب شیعه امامیه همانند چهار مذهب فقهی اهل سنّت، بزرگ‌ترین اقدام عملی در راه تقریب مذاهب اسلامی به‌شمار می‌آید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ش، تعدادی از اعضای این جمعیت، به ایران سفر نموده و در ملاقات با امام خمینی (ره)، این پیروزی را به ایشان و ملت ایران تبریک گفتند؛ ولی بعد از بروز اختلافات سیاسی بین اخوان المسلمین با حکومت سوریه و حمایت ایران از حکومت قانونی آن کشور، روابط اخوانی ها با ایران به سردی گرایید.

در سال ۱۳۲۷ش در ایام حج، مرحوم آیت الله کاشانی، رهبر نهضت ملی شدن نفت ایران، با حسن البنا دیدار و گفتگو کرد. به گفته سعید رمضان، داماد حسن البنا و عضو کادر رهبری اخوان المسلمین، پس از کشته شدن حسن البنا، به جهت ارتباط صمیمی و نزدیک آیت الله کاشانی با اخوانی‌ها، از ایشان خواسته شد که رهبری جمعیت اخوان المسلمین را بر عهده بگیرد؛ ولی نپذیرفتند.

«سید قطب» (1906-1966) از رهبران معنوی اخوان المسلمین و رئیس کنفرانس اسلامی قدس، از سید مجتبی نواب صفوی درخواست کرد در «المُؤتَمر الاسلامی للقدس» که در کشور اردن برگزار می شد، شرکت کند که ایشان هم پذیرفتند و شرکت کردند.

آیت الله سید علی حسینی خامنه­ای، رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران (مد ظله العالی) دو کتاب­ از سیدقطب؛ یعنی «فی ظلال القرآن» و « المستقبل لهذا الدین» را شخصاً ترجمه کرده‌اند.