استقلال مصر
قیام گسترده مردمی در سال 1919 به تدریج به یک انقلاب فراگیر تبدیل شد که در سالهای بعد هم استمرار یافت.در حالی که مذاکرات هیئت نمایندگی مصر با طرفهای اروپایی برای استقلال ادامه داشت، تحرکات انقلابی برای حمایت از هیئت مذکور ادامه یافت و البته انگلیسیها را به عکس العمل وا داشت. سعد زغلول نیز در تجمعات مردمی با سخنرانیهای حماسی، انگیزه استقلال خواهی را در آنان تقویت میکرد. هشدارهای انگلیس به او نیز کارساز نبود و سرانجام، دستگیری و تبعید دوباره او را در پی داشت. تبعید دوباره سعد زغلول خود به عاملی برای گسترش دامنه انقلاب و یکپارچگی صفوف انقلابیون در برابر انگلیسیها و تحریم هر گونه همکاری با آنان از جمله در حوزههای تجارت، بانکداری، کشتیرانی و شرکتهای بیمه شد. شعلههای خشم انقلابیون و دامنه انقلاب چنان گسترش یافت که نماینده عالی دولت انگلیس ناگزیر از آن شد که به دولت متبوعش اعلام کند لغو تحت الحمایگی از مصر، تنها امکان برای آرام ساختن اوضاع این کشور است. سرانجام چنان شد که دولت انگلیس تسلیم خواست مردم و رهبران انقلاب شد و طی بیانیهای در فوریه سال 1922، تحت الحمایگی مصر را که از سال 1914 به بهانه آغاز جنگ جهانی اول بر مصر تحمیل کرده بود، ملغی اعلام کرد. طی این بیانیه، استقلال و سیادت مصر به رسمیت شناخته شد و البته حق تأمین امنیت راههای مواصلاتی انگلیس، دفاع از مصر در برابر هرگونه تهاجم یا دخالت از خارج و نیز حمایت از منافع بیگانگان و اقلیتهای مقیم مصر را در اختیار خود داشت.[۱]
مهمترین رویداد پس از اعلام استقلال، تدوین قانون اساسی بود که در زمره خواستههای مهم انقلابیون استقلال طلب قرار داشت. با دستور فؤاد اول که عنوان خود را از سلطان به ملک تغییر داده بود، کمیته تدوین قانون اساسی تشکیل شد. این کمیته در آوریل 1923 کار تدوین قانون اساسی را به پایان برد و در سال 1924 با ابلاغ ملک فؤاد اول اولین انتخابات پارلمانی برگزار گردید. از دیگر رویدادهای این سالها، تأسیس حزب الوفد بر اساس تجربه فعالیتهای سیاسی و استقلال طلبانه سالهای پیش و در آستانه انتخابات بود[۲] که در تحولات سالهای بعد به رهبری نحاس پاشا در تحولات سیاسی نقش آفرین بود. پس از تأسیس این حزب بود که حزبهای دیگر مصری یکی پس از دیگری در صحنه سیاسی این کشور ظهور کردند که از جمله آنها میتوان به تأسیس حزب الاتحاد در سال 1925 و حزب الشعب در سال 1930[۳] اشاره کرد.
با مرگ ملک فؤاد اول در سال 1936، از آنجا که ولیعهد او امیر فاروق در سن نوجوانی بود، شورای نیابت اداره امور را در دست گرفت و در سال 1937 که به 18 سالگی رسید، با عنوان ملک فاروق بر مسند حکومت نشست. در خلال سالهای حکومت ملک فاروق، مصر شاهد روند پرفراز و فرودی بود. از جمله تحولات این سالها، وقوع جنگ جهانی دوم و پی آمدهای آن در مصر بود. آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1939 مصر را به مرحله دیگری از تحولات تاریخ معاصر وارد ساخت. هرچند مصر هیچ گاه رسماً وارد این جنگ نشد، دامنه نبرد کشورهای موسوم به متحدین و متفقین به این کشور نیز کشیده شد.[۴] از سوی دیگر بر اساس معاهده سال 1936 مصر و انگلیس، دولت مصر میبایستی در وضعیت جنگی، کلیه امکانات از جمله فرودگاهها، بنادر و راههای مواصلاتی را در اختیار انگلیس قرار میداد. دخالتهای انگلیس در امور مصر که تا پیش از آغاز جنگ و به استناد معاهده مزبور کاهش یافته بود، با آغاز جنگ و به بهانه اجرای مفاد آن معاهده مجدداً آغاز و به ویژه در شکل گیری دولت و تعیین اعضای کابینه فشارهایی را بر پادشاه وارد می ساخت. چنان شد که این گونه دخالتها، اعتراضات احزاب و رهبران سیاسی را موجب گشت و فضای سیاسی را متشنج ساخت. علاوه بر آن، کشیده شدن دامنه جنگ به خاک مصر، به بروز بحران در این کشور از جمله سبب کمبود کالا و افزایش قیمتها انجامید. این شرایط به بروز تنشهای اجتماعی و وضعیتی ناآرام و گسترش دامنه اعتراضات در طول سالهای جنگ شد.[۵]
با پایان جنگ، جریانهای سیاسی استقلال طلب امید داشتند که به دلیل پایان یافتن شرایط جنگی، هم حضور و دخالتهای انگلیس پایان یابد و هم معاهده سال 1936 لغو شود تا بهانهای برای دخالتهای بعدی انگلیس در این کشور وجود نداشته باشد؛ به ویژه آنکه نیروهای نظامی انگلیس همچنان در منطقه کانال سوئز و شهرهای مجاور آن حضور داشتند. دولت انگلیس البته در این خصوص پاسخ روشنی به درخواستهای دولت، احزاب و نیروهای سیاسی نمیداد. ادامه این بیتوجهی به ظهور اعتراضات و تظاهراتی انجامید که مهمترین آنها، تظاهرات دانشجویان در فوریه 1946 بود. سه محور عمده خواسته تظاهرکنندگان عبارت از لغو معاهده سال 1936، خروج فوری نیروهای انگلیسی و اجرای مقررات بینالمللی بود. درگیری خشونت آمیز پلیس با دانشجویان که به خواست فرماندهان انگلیسی و بدون اطلاع دولت مصر روی داد، به کشته و مجروح شدن تعدادی از تظاهرکنندگان انجامید. این رویداد، گسترش دامنه اعتراضات و تقویت روحیه همگرایی ملی و نفرت از انگلیسیها و حامیان مصری آنان را سبب گشت. در چنین شرایطی بود که جریانهای سیاسی سامان مجددی یافتند و جایگاه خود را تثبیت و مدیریت تحولات سیاسی را در اختیار گرفتند. مهمترین این جریانها را کارگران و دانشجویان تشکیل میدادند که عمدتاً از کمیته کارگری آزادی بخش ملی و کمیته ملی دانشجویان و کارگران اسکندریه متشکل شده بودند. ادامه تظاهرات و اعتراضات که با برخوردهای خشونت بار نیز همراه بود، و نیز استمرار روحیه مقاومت در برابر چنین برخوردهایی که تلفات و خسارات بسیاری را به دنبال داشت، سرانجام انگلیسیها را ناگزیر ساخت تا با آغاز مذاکره با دولت مصر برای بازنگری در معاهده مزبور و عقد موافقت نامهای با شرایط جدید را بپذیرد.[۶] از آنجا که مذاکرات طولانی طرفین به نتیجه نرسید، دولت مصر بر آن شد تا مذاکرات را از صورت دو جانبه خارج و درخواستهای خود را از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد دنبال کند. طرح موضوع در سازمان ملل هم البته با کارشکنیهای انگلیس روبرو بود و دستاورد چندانی نداشت. در ادامه این تحولات، برپایی دولت اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین در سال 1948 نیز پیامدهای گستردهای در مصر داشت. مشارکت نیروهای مصری در عملیات باز پس گیری فلسطین که بدون نتیجه بود و به اعلام آتش بس در فوریه 1949 منجر شد، پیامدهای سیاسی و پرتنش را در مصر به بار آورد.[۷]
از جمله دیگر تحولات این سالها آغاز از سرگیری مذاکرات مصر و انگلیس برای خروج نیروهای انگلیس از منطقه کانال سوئز بود که ماهها به طول انجامید و از آنجا که انگلیس بسان گذشته همچنان از پذیرش درخواست مصر سرباز میزد، دولت این کشور که در اختیار حزب وفد بود، زیر فشار جریانهای سیاسی و مطبوعات، ناگزیر شد در اکتبر 1951 به طور یک طرفه، معاهده سال 1936 را ملغی و بلافاصله اقداماتی را برای عملی سازی آن آغاز کرد [i].[۸] مخالفت انگلیس با اقدام دولت مصر که با استقبال گسترده مردم و رهبران سیاسی و احزاب روبرو شده بود، منجر به اعتراضات گسترده مردم به ویژه در شهرهای همجوار کانال سوئز شد و روز به روز به شدت آن افزوده شد و به زودی جنبه مسلحانه نیز به خود گرفت. درگیریهای مسلحانه به تدریج بیشتر شهرهای مهم منطقه کانال چون اسماعیلیه، پورت سعید و سوئز را در بر گرفت. فرمانده نیروهای انگلیسی نیز در عکسالعمل به این تحول، در منطقه حکومت نظامی اعلام کرد تا بدینسان از گسترش دامنه مقاومت مسلحانه پیشگیری کند. این اقدام البته نه تنها جریان مقاومت مسلحانه را تضعیف نکرد که انگیزه رهبران مقاومت را افزایش داد و بسیاری از مردم به ویژه جوانان مصری را در شهر قاهره علیه اشغالگران به تظاهرات کشاند و البته در این تظاهرات برای اولین بار شرکت کنندگان خواستار سقوط پادشاه نیز شدند. در دسامبر همان سال و به دنبال ادامه تظاهرات و اعتراضات مردمی و دانشجویی، دانشگاهها و مدارس تا زمان نامعلوم تعطیل شد. مهمترین تحول پس از این رویدادها اما، کشتار شهر اسماعیلیه در 25 ژانویه 1952 و آتش سوزی قاهره یک روز پس از آن بود. این کشتار در پی آن روی داد که نیروهای انگلیسی با محاصره پادگانها و مراکز پلیس این شهر از نیروهای پلیس و امنیت مصر خواستند سلاحهای خود را تحویل و مراکز خود را تخلیه کنند. با مقاومت نیروهای مزبور، مراکز آنان تحت بمباران نیروهای انگلیسی قرار گرفت و طی یک درگیری خونین نابرابر، دهها تن از نیروهای مصری کشته و زخمی و باقیمانده آنان نیز به اسارت گرفته شدند. یک روز پس از آن به دنبال تظاهرات اعتراض آمیز مردم، آتشسوزیهای گستردهای در مرکز شهر قاهره به وقوع پیوست که بسیاری از اماکن تجاری را در بر گرفت [ii]. این آتش سوزیها خسارتهای سنگین و گسترده مالی و جانی بر جای گذارد که ضربه سختی بر اقتصاد کشور وارد ساخت[۹] و نه تنها رهبران انقلاب را غافلگیر ساخت که نظام حاکم نیز به سختی از عواقب سیاسی آن بیمناک شد.[۱۰]
رویدادهای اسماعلیه و پس از آتش سوزی قاهره، نقطه عطفی در روند تحولات این سالها و در واقع، نقطه آغاز فروپاشی نظام پادشاهی مصر بود که ناتوانی خود را در حل و فصل مسائل ملی و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی مصر نشان داد و ملت و نیروهای انقلابی را به این نتیجه رساند که با حاکمیت نظام پادشاهی و همراهی و مماشات با نیروهای اشغالگر، کشور از گرداب بحرانهای گوناگون خارج نخواهد شد.[۱۱]
پاورقی
[i] -گفته میشود تحولات مربوط به ملی شدن صنعت نفت در ایران در عهد حکومت دکتر محمد مصدق، دولت مصر را که از سوی انقلابیون و جریانهای سیاسی تحت فشار قرار داشت، تشویق کرد تا به این خواست ملی جامه عمل بپوشاند.[۱۲]
[ii] - روایتهای مختلفی از این آتشسوزیها وجود دارد. برخی آن را نتیجه خشم مردم از کشتار شهر اسماعیلیه میدانند که از کنترل خارج شد و چنین خسارتهایی را به بار آورد. برخی دیگر آن را برنامهریزی شده از سوی انگلیسیها میدانستند و برخی نیز ملک فارق و انصار و اعوان او را عامل این واقعه معرفی میکنند که به دنبال فرصتی برای رهایی از دولت حزب وفد بودند و بدینسان توانستند دولت مزبور را در معرض اتهام ضعف و کوتاهی در حفظ امنیت قرار دهند.
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص232.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس العلي للثقافة، ص556.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس العلي للثقافة، ص557.
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص235.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس العلي للثقافة، ص537.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس العلي للثقافة، ص543-542.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس العلي للثقافة، ص548-546.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس العلي للثقافة، ص552.
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص237.
- ↑ موســوعة تاريخ مصــر و حضارتها (2010). القاهرة: مركز الشرق الاوسط الثقافي للطباعة و النشر و الترجمة و التوزيع، ج 16م، ص186.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص25-107.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس الاعلي للثقافة، ص552.