جنبش سید جمال‌الدین اسدآبادی در افغانستان

از دانشنامه ملل

راجع‌به اصل و هویت سید جمال‌الدین اسدآبادی، مشهور به حسینی و همچنین افغان اختلاف‌نظر است. آقای فرهنگ می‌نویسد:

«راجع‌به مولد سید، مورخان در کشورهای مختلف مطالب گوناگون و متناقض نوشته‌اند که متأسفانه جنبه ناسیونالیستی و ملاحظات سیاسی در آن بر روحیه کاوش و پژوهش علمی غلبه دارد.گمان غالب این است که آن سید در حوالی سال ۱۸۳۸، در دره کنر افغانستان متولد شده، بعد معلوم نیست به چه علت و در کدام هنگام به خارج سفر کرد تا اینکه در موقع جنگ داخلی پسران دوست‌محمد خان برای مدت چندی به افغانستان برگشت».[۱]

سید جمال‌الدین برای مخفی‌نگه‌داشتن هویت قومی و ملی خود، لقب خود را حسینی گذاشت تا کسی نتواند او را افغان، ترک، ایرانی، مصری یا... بخواند و بتواند آزادانه در ممالک اسلامی تردد کرده و به تبلیغ بپردازد.

عبدالحی حبیبی مدعی شد که سید جمال‌الدین زبان پشتو را می‌دانسته و به این زبان سخن می‌گفته است. اگر سید جمال با این زبان آشنایی داشت، چون مستند نیست نمی‌توان به‌جرئت شجره‌نامه ساخت.[۲]

محمود طرزی در شماره ۵ سال ششم انتشار سراج‌الاخبار نوشت: سید جمال‌الدین در افغانستان، به جمال‌الدین رومی معروف بود و فکر می‌کردند از امپراتوری عثمانی باشد.[۳] دو محقق غربی نیز تردید دارند که الافغانی اصالتا افغان باشد؛ آنها ادعای ایرانی‌ها را تقویت می‌کنند که سید متولد ایران است.[۳] آقای حمید عنایت می‌گوید: دو مسئله درباره سید همیشه میان شرح‌حال‌نویسان او محل اختلاف بوده است؛ یکی ملیت و دیگری مذهب او، اختلاف مربوط به ملیت سید این است که آیا او افغان بوده است یا ایرانی؛ چون سید خود را افغان می‌خوانده و نخستین شرح‌حال‌نویس عرب او، شیخ محمد عبده، که یار و مرید او بوده، زادگاه او را براساس گفته‌های خود سید افغانستان دانسته است. اغلب نویسندگان تاریخ فکری و سیاسی معاصر عرب مدت‌ها در ملیت افغانی او تردید نداشتند. با انتشار کتاب «مجموعه اسناد و مدارک چاپ‌نشده درباره سید جمال‌الدین مشهور به افغانی».[۴] در سال ۱۳۴۲، دلایل تازه‌ای درباره ایرانی‌بودن سید به دست آمد و براساس آنها چند محقق ایرانی و اروپایی کتاب‌های تازه‌ای درباره او نوشتند که در آنها بسیاری از مطالبی‌که از دیرباز راجع‌به زندگی سید، مسلم دانسته می‌شد، در محل تردید آمد.

این دلایل روی‌هم‌رفته نشان می‌دهد، درحالی‌که سید در ایران بستگان و آشنایانی داشته است که تولد او را در سال ۱۲۵۴/ ۱۸۳۹، در اسدآباد همدان و وقایع دوره جوانی او را در ایران و سپس تحصیلاتش را در نجف و کربلا گواهی داده‌اند، در افغانستان چنین شهودی که هم‌زمان با او زندگی کرده باشند و ملیت افغانی او را تأیید کنند وجود نداشته است، به‌علاوه هنگامی‌که نام سید نخستین‌بار در سال ۱۸۶۶ در کشاکش‌های سیاسی افغانستان به میان آمد، نماینده دولت انگلیس او را غیرافغان می‌خواند و از اصل و ملیت او اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و این معلوم می‌دارد که سید که در آن هنگام نزدیک به سی سال داشته، مدعی ملیت افغان نبوده یا اصل‌ونسب او را در افغانستان کسی نمی‌شناخته است.

دلایل دیگر ایرانی‌بودن سید در ضمن بررسی مسئله دوم، یعنی مذهب سید، آشکار می‌شود. در این مورد نویسندگان سنی افغان و عرب کوشیده‌اند تا فرض افغان‌بودن یا دعوی خود سید را دلیل بر سنی‌بودن او نیز بشمرند؛ ولی از نوشته‌های سید قرائن بسیاری بر تشیع او می‌توان یافت که مهم‌ترین آنها تأکید اوست بر ارزش اجتهاد و آشنایی‌اش با آرای فلاسفه اسلامی‌که این آشنایی همواره در مدارس شیعی بیشتر میسر بود تا در مدارس سنی.[۵]

سید جمال‌الدین ملقب به حسینی در ترکیه به نام «افغانی»، در مصر به نام «ایرانی» و در ایران به نام «ترکی» و در افغانستان به نام سید استانبولی و سید رومی مقاله می‌نوشت و سخنرانی می‌کرد. او در عصر شیرعلی خان در افغانستان، ناصرالدین‌شاه در ایران و سلاطین عثمانی در ترکیه زندگی می‌کرد، قبل از روی‌کارآمدن شیرعلی خان، سید جمال‌الدین مدتی در مقام معلم امیر محمداعظم خان در دربار امیرمحمد افضل خان رفت‌وآمد داشت و جاسوسان انگلیسی او را تحت‌نظر داشتند.[۶] در زمان امارت محمداعظم خان به مذاکرات و مشاوره‌های خصوصی با او برای اجرای اصلاحات پرداخت. محمداعظم خان مکانی را در بالاحصار برای وی تعیین کرد و سید در دربار نفوذ زیادی پیدا کرد. محمداعظم خان بعدها به سید جمال‌الدین بدگمان شد و دستور اخراج او را به بخارا صادر کرد؛ اما پیش از اجرای آن، شیرعلی خان محمداعظم خان را از حکومت برکنار کرد.

با روی‌کارآمدن امیر شیرعلی خان، سید جمال‌الدین باب گفتگو و مشاوره با او را باز کرد. شیرعلی خان ابتدا از سید جمال‌الدین و اندیشه‌های اصلاحی او استقبال کرد و وعده کار و همکاری به او داد؛ ولی به دلیل همکاری‌های قبلی سید جمال‌الدین با محمداعظم خان و دلایل دیگر از جمله تلاش‌های جاسوسان و عوامل انگلیس برای تخریب چهره سید و برنامه‌های اصلاحی او، شیرعلی خان بعد از مدتی درباره سید تغییر عقیده داد و خواهان خروج او از افغانستان شد. سید جمال‌الدین قبل از خروج، برنامه‌ها و ایده‌های اصلاحی خود را تدوین کرد و در اختیار شیرعلی خان قرار داد و به ایران رفت.[۷]

نیز نگاه کنید به

جریان های فکری موثر افغانستان

کتابشناسی

  1. فرهنگ، میر محمد صدیق (1380). افغانستان در پنج قرن اخیر. تهران: انتشارات عرفان، جلد اول، ص ۳۳۴-۳۳۳.
  2. هروی، نجیب مایل (1362). تاریخ و زبان در افغانستان. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ص ۵۴.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ گریگوریان، وارتان (1388). ظهور افغانستان نوین. ترجمه علی عالمی کرمانی. انتشارات محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی، ص ۱۱۶.
  4. اسدآبادی معروف به افغانی، جمال الدین. نگاه به هما پاکدامن.
  5. عنایت، حمید (1363). سیری در اندیشه سیاسی عرب. تهران: چاپخانه سپهر، ص ۷۷ تا ۷۹.
  6. سازمان نصر افغانستان (1359). تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی افغانستان. انتشارات بلخی، ص ۷۷.
  7. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 321-324.