حادثه 11 سپتامبر و برکناری طالبان

از دانشنامه ملل

پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱/ ۲۰ شهریور ۱۳۸۰، آمریکا طی اخطارهایی به طالبان خواستار تحویل اسامه بن‌لادن برای محاکمه شد؛ اما طالبان همانند گذشته از تحویل اسامه بن‌لادن امتناع ورزید و تلاش‌های سازمان ملل و کشورهای دیگر برای متقاعدساختن طالبان به‌منظور تحویل بن‌لادن بی‌نتیجه ماند.

با شکست رایزنی‌های به‌عمل‌آمده برای تحویل بن‌لادن به آمریکا، این کشور به همراه متحدان خود و با استناد به قطعنامه‌های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ شورای امنیت، «عملیات آزادی پایدار» را به‌منظور ازبین‌بردن اسامه بن‌لادن و سازمان القاعده و برکناری طالبان در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۸۰/ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ آغاز کرد.

افغانستان در زمان طالبان، برای پاکستان جنبه هویتی، امنیتی و حیثیتی داشت و پاکستان از حمله آمریکا به افغانستان خشنود نبود؛ زیرا گفته می‌شد عده‌ای از اتباع آن (طلبه‌های مذهبی) در صفوف طالبان علیه مخالفان مبارزه می‌کردند و همچنین در صورت حمله همه تلاش‌های پاکستان برای ایجاد تغییرات سیاسی و امنیتی بر باد می‌رفت و گروه متحد آن در افغانستان (طالبان) در شرف نابودی قرار می‌گرفت و پای کشورهای دیگر به افغانستان باز می‌شد و نقش اول پاکستان در افغانستان از بین می‌رفت. پاکستان حاضر به همکاری با آمریکا برای حمله به افغانستان نبود؛ ولی آمریکا به پاکستان اخطار داد و پرویز مشرف، رئیس‌جمهور وقت پاکستان، از روی احتیاط تصمیم گرفت با آمریکا همکاری‌کند. آمریکا برای استفاده از آسمان پاکستان وگرفتن پایگاه برای حمله به افغانستان پاداش خوبی به آن کشور داد و نه‌تنها تحریمی را که خود و متحدانش در سرآغاز آزمایش هسته‌ای ۱۹۹۸، به عمل آورده بودند، برطرف کرد، بلکه وعده میلیاردها دلار کمک به آن کشور داد.[۱]

در آخرین روزهای حیات طالبان، حکمتیار کوشید تا به طالبان نزدیک شود و موضع واحدی را در برابر آمریکا اتخاذ کند؛ ولی طالبان حاضر به همکاری با او نشد. بعد از حمله ۱۱ سپتامبر، حکمتیار حاضر شد بدون هیچ قید و شرطی در کنار طالبان قرار گیرد؛ ولی طالبان بازهم پیشنهاد او را رد کرد و به او اعتماد نکرد؛ به‌ویژه آنکه در آن زمان موقعیت حزبی و قومی حکمتیار از طالبان و ملا محمد عمر بالاتر بود؛ ولی با جدی‌شدن حملات آمریکا، گروه طالبان کوشید به ایران نزدیک شود و زمانی که خطر حمله آمریکا و همکاری پاکستان با آمریکا را مشاهده کرد تلاش‌های بیشتری برای نزدیکی به ایران کرد؛ ولی دیر شده بود.

آمریکا می‌دانست اجرای حملات موشکی و هوایی بدون شروع عملیات زمینی تأثیرگذاری را کافی ندارد و رهبران طالبان و القاعده با مخفی‌شدن در مناطق امن، از آثار حملات هوایی و موشکی در امان می‌مانند و چون قادر به واردکردن نیروی زمینی خود نبود با جبهه متحد اسلامی وارد مذاکره و همکاری شد. آقای سروری می‌گوید:

«چهارشنبه ۲۱ شهریور، چهار روز بعد از شهادت آمر صاحب (فرمانده احمدشاه مسعود) و دو روز بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، آمریکایی‌ها از طریق یکی از کانال‌هایی‌که داشتند با ما (جبهه متحد اسلامی) تماس گرفتند»[۲]

و گفتند: «آماده همکاری برای مقابله با طالبان هستند». آنها پیشنهاد کردند تا به کمک نیروی هوایی آمریکا و بمباران مواضع طالبان، نیروهای جبهه متحد به‌سوی مواضع طالبان پیشروی‌کنند و این گروه را وادار به شکست کنند، از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۱، این اولین‌بار بود که آمریکا بعد از حس‌کردن خطر القاعده، با جبهه متحد وارد مذاکره می‌شد؛ ولی آمریکا تحت تأثیر نظرات پاکستان در نظر داشت طالبان به‌گونه‌ای سقوط کند که کابل در اختیار جبهه متحد قرار نگیرد. پاکستان نیز از تصرف کابل توسط جبهه متحد اسلامی نگران بود.[۳]

کتابشناسی

  1. موسوی، سید رسول (1382). افغانستان، چالش های پیش رو. ستاد مشارکت در بازسازی افغانستان، ص 86.
  2. سروری، محمد عارف (1389). افغانستان از شهادت احمدشاه مسعود تا سقوط طالبان. انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ص 79.
  3. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 637-639.