حزب بعث (رستاخیز) سوریه

از دانشنامه ملل

شاید سخن از حزب بعث که در 1947 تشکیل شد، در این قسمت زود به نظر آید؛ اما موضوع پان­عربیسم، اتحادیه عرب و حزب بعث درهم تنیدگی دارند؛ علاوه بر این اعلام تشکیل رسمی این حزب در سوریه و سپس عراق، ریشه تفکر مارکسیسم دارد که پیدایش آن مربوط به پیش از جنگ جهانی اول است.

حزب عربی سوسیالیستی بعث (البعث العربی الاشتراکی) یک حزب سیاسی بود که در نتیجه ادغام «جنبش عربی بعث»، به رهبری «میشل عفلق» (1889-1968م.) و «صلاح الدین البیطار» (1912-1980م.) و «بعث عربی» به رهبری«زکی اَرسوزی» (1899-1968م.) تأسیس شد.

تفکر بعثی، آمیزه‌ای از پان عربیسم و سوسیالیسم با شعار آن «اتحاد، آزادی، سوسیالیسم» (وحدة، حریة، اشتراکیة) است و گرایش ضدامپریالیستی، ضد صهیونیستی، جمهوری خواه و سکولار دارد.

دکترین حزب بعث عمدتاً توسط میشل عفلق تدوین شده که تحت تأثیر اندیشه‌های «آندره ژید»، «رومن رولان»، «آناتول فرانس»، مارکس و نیچه قرار داشت.

میشل عفلق پس از کودتای شاخه سوریه حزب بعث -  که در صفحات بعد به تفصیل تشریح خواهد شد- از کشورش فرار کرده و پس از به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق به عنوان رهبر فکری جریان بعثی به مقام تشریفاتی دبیرکل حزب بعث عراقی‌ها انتخاب شد.

سوسیالیسم بعثی با سوسیالیسم مطلق تفاوتهایی دارد. در سوسیالیسم بعثی، اصل، همکاری و تعاون اقشار اجتماعی است و نه جنگ و مبارزه طبقاتی و نفی مالکیت خصوصی و برابری اقتصادی؛ از این رو، بعثی‌ها با سوسیالیسم علمی؛ یعنی تفسیر مارکسیست‌ها از سوسیالیسم که آن را در تقابل با سوسیالیسم تخیلی قرار می‌دهند، مخالفند و اصولاً سوسیالیسم را نوعی ناسیونالیسم می‌دانند که به اعراب امکان می‌دهد تا نیروهای بالقوه خود را به ظهور برسانند.

در ۱۹۵۲، حزب «سوسیالیست عربی» به رهبری «أکرم الحورانی» (1911-1996م.) نیز در حزب بعث ادغام شد. این ائتلاف حزبی، حزب بعث را به دومین حزب بزرگ در مجلس سوریه بدل کرد. این حزب ابتدا از پان عربیسم رهبران انقلاب ۱۹۵۲ مصر سخت جانبداری کرد و یکی از عوامل اتحاد سوریه و مصر به صورت جمهوری متحده عربی بود و با عراق در روزگار حکومت «عبدالکریم قاسم» کشمکش‌های سخت و خونین داشت.

حزب بعث پس از منحل شدن تمام حزب‌ها در جمهوری متحد عرب، به مخالفت با جمال عبدالناصر پرداخت و پس از منحل شدن جمهوری متحد عربی در ۱۹۶۱، اندک اندک قدرت را در سوریه بدست گرفت و از ۱۹۶۳ حزب حاکم بر سوریه شد.

اختلافات داخلی بین اعضا باعث شد تا در سال ۱۹۶۶ گروهی از این اعضا به رهبری «صلاح جدید» و حافظ اسد که در شاخه منطقه‌ای سوریه متمرکز شده بودند، علیه حکومت سوریه و شاخه ملی (فراکشوری) حزب بعث کودتا کرده و حکومت را به دست گیرند.

از این زمان اختلاف بین شاخه سوریه و شاخه عراق حزب نیز اوج گرفت و دو سال بعد شاخه عراقی حزب هم به ایجاد سازمان مستقلی با نام حزب بعث اقدام کرد. از آن پس دو حزب بعث در سوریه و عراق با نام و ایدئولوژی یکسان، فعالیتی موازی را در جهان عرب سازمان‌دهی می‌کردند و هر یک شاخه‌های طرفدار خود را در کشورهای عربی سازمان داده بودند. دشمنی این دو حزب در حدی بود که سوریه در جریان جنگ ایران و عراق تنها کشور عربی بود که به‌طور رسمی جانب ایران را گرفته بود و به ارسال کمک‌های نظامی به ایران اقدام می‌کرد.

حزب بعث نخست خواستار خروج نظامیان خارجی از کشور، تشکیل حکومت قانونی، استقلال کامل ملی، برقراری حکومت دموکراتیک و سپس تشکیل جبهه مشترکی از اعراب برای اتحاد عربی شدند؛ وحدتی که تقریباً انطباقی با شعار وحدت اخوان المسلمین که بنای اسلامی داشت، نداشت.

عفلق و دیگر رهبران بعث می کوشیدند تانه تنها  از تعارض منجر به برخورد شدید با اسلامگرایان اجتناب کنند؛ بلکه احساسات طرفداران اسلام را به نوعی با خود همراه سازند یا دست کم بر ضد خود برنینگیزند.

در پی خروج فرانسه از سوریه، حزب بعث،فعالیت خود را با  انتشار روزنام«البعث» رسماً آغاز کرد. پس از برگزاری نخستین کنگره حزب در۶ آوریل ۱۹۴۷ و تصویب مرامنامه و برنامه، میشل عفلق به عنوان دبیر کل حزب، و صلاح الدین بیطار، جلال السيد، و واهب الغنيم به عنوان اعضای کمیته اجرایی برگزیده شدند و تأسیس شاخه­های حزب در کشورهای اردن، عراق و لبنان اعلام گردید.

از دیدگاه بنیانگذاران بعث، جهان عرب، امت واحدی است که زبان، فرهنگ و مذهب مشترکی دارد؛ البته برداشت خود عفلق از ملی گرایی (قوم گرایی) عربی، چیزی جز زبان و تاریخ مشترک اعراب نبود. بعثی­ها ظاهراً با اسلام کاری نداشتند و حتی با احترام از آن یاد می کردند.

اسلام از نظر عفلق وحی الهی نبود، بلکه «پاسخ نبوغ آسایی بود که اعراب در عصر جاهلی و بر شالوده های عربیت به نیازهای مردم در آن زمان نشان داده بودند.»

نظر بعث درباره سوسیالیسم نه تنها غير مارکسیستی بلکه ضد مارکسیستی است،؛زیرا به تقدم هویت ملی(قومی) قائل است و مفهوم تعارض آشتی ناپذیر طبقاتی را رد می­کند. این تلقی از سوسیالیسم، برای بسیاری از اعراب جاذبه داشت و مورد استقبال آنها قرار گرفت.

شاخه بعث در اردن ۱۹۴۸ به رهبری« منیف الرزاز» و در عراق در ۱۹۵۲ به رهبری «فؤاد الرکابی» و در لبنان به رهبری« جیران مجدلانی» تشکیل یافته بود.[۱]

نیز نگاه کنید به

سوسیالیسم عربی در سوریه، اتحادیه عرب در سوریه

کتابشناسی

  1. شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)