خوزه هرناندز
این نویسنده بزرگ آرژانتینی در سال ۱۸۳۴م متولد شد. زمانیکه وی متولد شد، آرژانتین وارد بیستمین سالگرد دیکتاتوری خوان مانوئل در روساس شده بود، زندگی و رشد هرناندز متأثر از این عصر تاریخی آرژانتین است.
والدین هرناندز هر دو از نسلهای استعمارگران اسپانیایی بودند. البته وی نسل سومی بود که از اسپانیا به آرژانتین مهاجرت نموده بودند. پدرش فرد ثروتمندی نبود و در کار خرید و فروشگاو مشغول بود. به همین دلیل دائما در سفر به مزارع دوردست برای خرید گاو و یا فروش آن به خریداران بود. مادرش از خانواده نجیب و شریف و معروف «پویردون» (Puerreydon) بود. خوزه در حومه بوئنوسآیرس در املاک پدری به دنیا آمد و توسط مادربزرگش به بوئنوسآیرس آورده شد. وی تجربه هر دو گروه تمرکزگرایان و فدرالیستها را در زندگی خود دید. وقتی شش ساله بود، خانواده مادرش به دلیل اینکه جزء گروه مخالفان دیکتاتوری رژیم روساس بودند، مجبور به مهاجرت شدند و وی مجبور به رفتن نزد جد پدریاش شد. سپس به مدرسه خصوصی فرستاده شد. در سن ده سالگی، مادرش فوت کرد و پس از هرناندز به بیماری سختی مبتلا شد. به دستور اطبا وی از بوئنوسآیرس خارج و نزد پدرش که در مزراع بزرگ جنوب بوئنوسآیرس کار میکرد، فرستاده شد در این مکان وی علاوه بر آموزش سوارکاری، با زندگی گاوچرانی آشنا و از نزدیک باگائوچوهای واقعی آشنا شد. مزراعی که در آن زندگی میکرد، نزدیک به قبایل بومیان بود بنابراین هم دوستانی از بین بومیان داشت و هم با رفتار قبایل متخاصمیکه دائما در حال جنگ با بومیان بودند، آشنا شد.
در سن ۱۸ سالگی، پدرش در نتیجه صاعقهای درگذشت و او را به همراه برادر کوچکترش تنها گذاشت. در همان سال ۱۸۵۲ رئیسجمهور روساس سرنگون شد و دوران بیست ساله جنگهای داخلی آغاز شد. در این دوره هرناندز هم دوره سربازی را گذراند و هم در بخشی از آن به فدرالیستها پیوست در کنار اینها، وی همواره مدافع گائوچوها و مردم سنتی روستاها بود که زندگیشان توسط دولتهای فاسد که روستاها را فراموش نموده بودند، به تباهی کشیده شده بود.
هرناندز یک فدرالیست واقعی بودکه برای دسترسی به آمال خود به همراه حزبش میجنگید تا اینکه شکست خورد. او به عنوان یک روزنامهنگار اهداف و آمال خود را بیان میکرد و در این راه از انتقاد شدید به حزب خود در خصوص نحوه مبارزه با تمرکزگرایان نیز ابایی نداشت. در سال ۱۸۶۹ هرناندز توانست به بوئنوسآیرس بازگردد و روزنامه خود را با نام «ریو لا پلاتا» (El Rio de la Plata) تأسیس نماید. بعد از یک سال این روزنامه توسط سارمینتو که اکنون به عنوان رئیسجمهور فعالیت میکرد تعطیل شد و از این پس با تمرکزگرایان وارد جنگ شد و شکست خورد و به تبعید رفت. ابتدا در برزیل و سپس در اروگوئه مستقر شد و از آنجا ارتباط نزدیکی با موضوعات داخلی کشورش داشت. وی نوشتن شعر حماسی خود مارتین فیرو را در روستایی در برزیل آغاز کرد و سپس آن را در مونته ویدئو ادامه داد. این کتاب بلندآوازه اولین بار در زمانیکه مخفیانه از تبعید در مونته ویدئو برای دیدن خانواده خود به بوئنوسآیرس آمده بود، به شکلی بسیار ساده به چاپ رسید.
در این دوره ادبیات آرژانتین، سمت و سوی شدیدی به ادبیات مدرن فرانسه گرفته بود و بنابراین شعری که به نظر میرسید در خصوص گائوچو و فرهنگ روستایی باشد، در چنین فضایی توسط شعرا و اهل فرهنگ فراموش شد اما در لایههای زیرین جامعه مورد استقبال شدید مردم عادی قرار گرفت، چون آن را نشاندهنده گائوچوی واقعی میدانستند و بدین ترتیب بیش از ۴۸۰۰۰ نسخه در مدت کوتاهی به فروش رفت. اینگونه بودکه توجه جامعه ادبی کشور را نیز متوجه خود کرد و انجمنهای طرفدار این موضوع تشکیل شد.
در سال ۱۸۷۴ دوران ریاست جمهوری سارمینتو به پایان رسید و وی به کشور بازگشت و با برادر خود به کار تجارت مشغول شد. هرناندز مجددا به سیاست بازگشت و در سال ۱۸۷۹ به عنوان نماینده مجلس و بعدا به عنوان سناتور انتخاب شد.
بعد از بازگشت به بوئنوسآیرس، هرناندز مشهور و محبوب شده بود و بنا به تقاضای مردم شروع به نوشتن جلد دوم شعر خود کرد که نام آن را بازگشت مارتین فیرو گذاشت. این کتاب در واقع اشاره به بازگشت خود به جامعه و در حقیقت پذیرفتن نظم موجود داشت[۱].
نیز نگاه کنید به
زبان و ادبیات آرژانتین؛ مشاهیر ادبی آرژانتین
کتابشناسی
- ↑ خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص278-280.