زبان و ادبیات آرژانتین
زبان اسپانیایی از خانواده زبانهای لاتین و یکی از پرگویشترین زبانهای جهان است. این زبان به لحاظ تکلم به عنوان زبان مادری، رتبه دوم و از نظر مجموع افرادی که به آن تکلم میکنند، رتبه سوم را در جهان دارد. تمامی کشورهای پرجمعیت آمریکای لاتین به جز برزیل به این زبان تکلم میکنند که در واقع ۴۲۰ میلیون نفر را شامل میشود. زبان اسپانیایی، زبان غالب مردم آمریکای لاتین است. زبان اسپانیایی در اواخر قرن سوم پیش از میلاد توسط رومیها وارد شبهجزیره ایبری شد و پس از مدتی بیشتر زبانهای بومی آن منطقه مانند باسکی را کنار زد. این زبان از گروه رومی زبانهای ایتالیک یا لاتین میباشد و از اسپانیا و از طریق سیاستهای استعماری پادشاهی اسپانیا به مناطق تحت سلطه اسپانیا در آمریکای لاتین و برخی نقاط قاره آفریقا کشیده شد. در منطقه آمریکای لاتین، اسپانیاییآمریکایی و یا به عبارت مشهورتر کاستیانو (Castillano) خوانده میشود. گفته شده که وجه تسمیه آن نیز مخالفت با اسپانیا بوده است.
ادبیات آرژانتین جزء مجموعه ادبیات آمریکای لاتین طبقهبندی میشود. این ادبیات به مجموعه آثار ادبی نوشته شده به زبانهای پرتغالی در برزیل و اسپانیایی در سایر کشورهای منطقه گفته میشود که توسط نویسندگان و شاعران در حوزه جغرافیایی آمریکای مرکزی و جنوبی خلق شده است. آغاز شکلگیری این نوع ادبیات، باکشف قاره آمریکا به دست دریانوردان اسپانیایی است. اولین گونههای این ادبیات با سرودن اشعار و بیان حکایتها و داستانهای فاتحان آمریکا توسط نیروهای اسپانیایی که به شرح وقایع این فتوحات میپردازد، آغاز میشود.
در اوایل قرن نوزدهم و با شروع مبارزات کشورهای تحت سلطه بر علیه استعمار جهت کسب استقلال، نویسندگان و شاعران با در نظر گرفتن مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به عنوان موضوع اصلی آثار خویش و به عنوان پیشروان مبارزه علیه استبداد معرفی شدند و بدین جهت تحت فشارهای زیادی از سوی حاکمان مستبد این کشورها قرار گرفتند. در این قرن و به تقلید از اروپاییان، رئالیسم و ناتورالیسم به عنوان سبکهای نگارشی مورد توجه قرار گرفت. در این فصل در سه قسمت جداگانه ابتدا به زبان رسمی کشور آرژانتین، ویژگیها، مشخصات و تفاوتهای آن با کشورهای همسایه و به ویژه زبان اسپانیایی در اسپانیا پرداخته میشود و در قسمت دوم تاریخچه ادبیات آرژانتین و سبکهای مختلف آن مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش پایانی نیز مشاهیر ادبی آرژانتین معرفی میشوند[۱].
زبان، خط رسمی و ادبیات رایج
زبان اسپانیایی زبان اصلی و رسمی مردم آرژانتین میباشد. همانند زبان انگلیسی که در کشورهای زیادی به عنوان زبان مادری تکلم میشود اما همه آنها با انگلیسی در بریتانیا متفاوت میباشند، کاستیانو نیز اختلافات زیادی در نحوه گویش و حتی کلمات با زبان اسپانیایی مادریدی دارد. در کاستیانو علاوه بر وجود لهجهها و گویشهای مختلف، به لحاظ لغوی نیز تفاوتهای زیادی بین کشورهای مختلف دیده میشود. زبان این منطقه به صورت عمده تأثیر زیادی از انگلیسی آمریکایی پذیرفته است. بسیاری از لغات انگلیسی به همان ساختار اصلی در اسپانیایی وارد شده و مورد استفاده قرار میگیرند در صورتیکه در اسپانیا این لغات به اسپانیایی درآمدهاند. به عنوان مثال کلمه کامپیوتر در آمریکای لاتین «کومپوتادورا» (Computadora) تلفظ میشود که دقیقا وارد شده از ریشه انگلیسی همین کلمه است در صورتیکه در اسپانیا برای بیان این مفهوم «اوردنادور» (Ordenador) استفاده میشود[۲].
تفاوت در فرهنگ لغات مناطق و کشورهای مختلف، بیشتر در مورد غذا و به صورت کلی خوراکیها، اشیایی که کاربرد روزمره دارند و پوشاک مشاهده میشود. بررسی تفاوتها در فرهنگ لغات کشورهای مختلف آمریکای لاتین، نشاندهنده میزان تأثیرگذاری فرهنگها و زبانهای بومی بر زبان اسپانیایی است. گاه تفاوت معانی کلمات استفاده شده در کشورهای مختلف این منطقه بسیار زیاد است. به عنوان مثال در آرژانتین برای مفهوم اتوبوس چندین کلمه وجود دارد. بستگی به اینکه اتوبوس درونشهری بوده و یا برونشهری و...کلمات متفاوتی استفاده میشود در صورتیکه در کشورهای دیگر تنها یک کلمه مورد استفاده قرار میگیرد[۲]. اختلاف در نکات دستور زبان کمتر دیده میشود. در بین ویژگیهای دستور زبانی، مهمترین تفاوت استفاده از ضمیر دوم شخص مفرد و جمع است. در بسیار از کشورهای آمریکای لاتین از جمله آرژانتین به جای دوم شخص مفرد از دوم شخص جمع استفاده میکنند و یا در بعضی نقاط از ضمیر دوم شخص به کلی استفاده نمیکنند. به عبارت بهتر به جای عبارت «تو» از کلمه «شما» استفاده میکنند که محترمانهتر است.
تفاوت دیگر در استفاده از ضمیر دوم شخص جمع است که در اسپانیا در مکالمات غیر رسمی از همین ضمیر و کلمه Vosotros برای آن استفاده میشود و در حالیکه در مکالمات رسمی کلمه Ustedes که ضمیر سوم شخص جمع بوده و به معنی «ایشان» میباشد، استعمال میگردد. در اکثر کشورهای آمریکای لاتین در مکالمات رسمی و غیر رسمی از ضمیر سوم شخص جمع برای خطاب به چند نفر حاضر استفاده میشودکه باز نشاندهنده احترام است.
در نحوه بیان جملات نیز تفاوتهایی دیده میشود. به عنوان مثال در اسپانیایی در بیان عمل و یا اقدامیکه انجام شده و به پایان رسیده است، از فعل ماضی نقلی استفاده میکنند که در کشور اسپانیا «حال نقلی» خوانده میشود در صورتیکه در اکثر نقاط آمریکای لاتین معمولا از «گذشته ساده» استفاده میشود. به عنوان مثال در آمریکای لاتینگفته میشود «او از سفر آمد» در حالیکه در اسپانیا جمله «او از سفر آمده است» بهکار میرود[۳].
اسپانیایی آمریکای لاتین نیز با توجه به گویشها و لهجههای مختلف به حدود ۹ زیر شاخه اصلی تقسیم میشود که عبارتند از اسپانیایی منطقه آمازون، بولیوی، شیلی، کلمبیا، اکوادور، پارگوئه،پرو، ونزوئلا و منطقه رودخانه لاپلاتاریورپلاته.
نکته آخر آن که، اسپانیایی شبهجزیره اسپانیایی اصلی نیز خود تأثیر فراوانی از فرهنگ و لغت عربی-اسلامی گرفته است. اسپانیا در سال ۷۱۱م توسط مسلمانان فتح شد و حدود ۸۰۰ سال اسلام در این سرزمین حاکم بود. بنابراین میتوان حدس زد که کلمات زیادی از فرهنگ و لغت عربی و اسلامی وارد این زبان شده است. بر اساس برخی بررسیهای انجام شده، ریشه حدود ۳۰۰ کلمه اسپانیایی، از زبان فارسیگرفته شده است.
مردم آرژانتین و زبان اسپانیولی
زبان اسپانیایی توسط استعمار اسپانیا به این منطقه که بخشی از نیابت سلطنت پرو بود، آورده شد. این وضعیت تا سال ۱۷۷۶ ادامه داشت تا این زمان البته زبان اسپانیایی نتوانست رسوخ زیادی در بین مردم داشته باشد و همچنان زبانهای محلی رایج بود.
تا قبل از استقلال و زمانیکه سیاست مهاجرپذیری وسیع در دستور کار دولت قرار گرفت، عملا زبانهای بومی مورد استفاده مردم قرار داشت اگرچه حاکمان و طبقه ثروتمند به زبان اسپانیایی تکلم میکردند و به عبارتی زبان رسمی اسپانیایی بود. بنابراین عملا آغاز استفاده از این زبان بین مهاجران تازه وارد را باید در دهه ۱۸۷۰ م مورد مطالعه قرار داد. از ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ م بیشترین مهاجران تازه وارد به زبانهای اسپانیایی، گالیسیایی، باسک، و شمال ایتالیا تکلم میکردند. البته تعداد بسیار کمتری نیز از فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بودند. از ۱۹۱۰م تا پایان جنگ جهانی دوم اکثریت مهاجر از جنوب ایتالیا، یهودیان عمدتا از روسیه و لهستان و تعداد کمی از سایر کشورهای اروپایی به این منطقه مهاجرت نمودند. شایان ذکر است که انگلیسیها نیز در این دوره وارد آرژانتین شدند اما به هیچ وجه تعداد این مهاجران قابل مقایسه با اسپانیاییها و ایتالیاییها نبود. به دلیل اینکه انگلیسیهای تازه وارد از قشر تحصیلکرده بوده و در مشاغل و پستهای مهم صنعتی، اداری، آموزشی و کشاورزی مشغول به کار شده بودند، نفوذ عمدهای بر طبقه ثروتمند جامعه داشته و به همین دلیل به ویژه بین دو جنگ جهانی شاهد رشد روز افزون زبان انگلیسی در طبقه ثروتمند جامعه تکلم میکنند، هستیم.
به هر حال در نتیجه تغییر و تحولات بعد از دوره استقلال، زبان اسپانیولی عملا به عنوان زبان رسمی کشور مورد استفاده قرار گرفت و امروزه اکثریت قاطع مردم آرژانتین به زبان اسپانیایی تکلم میکنند. آرژانتینیها نیز معتقدند که بهتر است نام زبان آنها را «کاستیانو» بنامند زیرا این واژه به راحتی منشأ این زبانکه از اسپانیا آمده و بر مردم تحمیل شده است را نشان میدهد. به ندرت از کلمه اسپانیول برای اشاره به زبان مورد تکلم در آرژانتین استفاده میشود. طبق تقسیمبندی فوق، اسپانیایی مورد تکلم در آرژانتین بیشتر در زیرشاخه «ریورپلاته» قرار میگیرد. منظور از این منطقه، گویش مورد استفاده در اطراف رودخانه بزرگ لاپلاتا است که شامل آرژانتین و اروگوئه و بخشهایی از جنوب برزیل میباشد.
البته تفاوتهایی در گویشهای مناطق مختلف داخل آرژانتین در بیان برخی از حروف و اداکردن آهنگین کلمات دیده میشود. اولین تأثیرپذیری زبان از زبانهای بومی منطقه به ویژه کچوآ وگوارانی است.کلمات زیادی از زبانهای بومی منطقه توسط طبقه فقیر و کارگران جامعه وارد این زبان شد.
موضوع دیگر تأثیر مهاجران تازه وارد به آرژانتین بر زبان اسپانیولی است. این مهاجران که از کشورهای مختلف از جمله فرانسه و ایتالیا به آرژانتین وارد شدند، کلمات زیادی را وارد این زبان کردند. حتی کلمات زیادی توسط ملل دیگر وارد این زبان شده و در آرژانتین مورد استفاده قرار میگیرد که در سایر کشورهای اسپانیولی زبان منطقه، چنین کلماتی ممکن است بیمفهوم بوده و با معانی بسیار مختلفی داشته باشد. بنابراین نقش مهاجران در تکامل این زبان در آرژانتین نیز باید مورد توجه قرار گیرد.گفته میشود که در حدود ۹۰۰۰ کلمه در زیرشاخه ریورپلاته زبان کاستیانو وجود دارد که در زیرشاخههای دیگر و اسپانیا مورد استفاده قرار نمیگیرد و حتی ممکن است معانی آنها در جاهای دیگر درک نشود. این لغات هم شامل لغات ساده و روزمره از جمله نام میوهها و سبزیجات، پوشاک و نساجی، مواد غذایی، قطعات خودرو و همچنین زبانهای عامیانه و محلی میباشد و هم کلماتیکه از انگلیسی آمریکایی و یا ایتالیایی عاریه شده است. در حالیکه در اسپانیایی اصلی، اینگونه کلمات از انگلیسی بریتانیا و یا فرانسوی گرفته شدهاند.
زبانهایی بومی نیز وجود داشته است که توسط فاتحان اولیه این منطقه و همزمان با نابودکردن بومیان، این زبانها نیز از بین رفته است، از بین همه زبانهای بومی تنها دو زبان کچوآ (Quechua) وگوآرانی (Guarani) باقی مانده و زبانهای زنده محسوب شدند و توسط غیربومیهای مهاجر در مدارس و مراکز دیگر مناطق خاصی از کشور آموزش داده شده و به کار رفتند. کچوآ عمدتا در شمال غرب و بخشهایی از استانهای مرکزی مورد استفاده قرار گرفت در حالی کهگوارانی عمدتا در شمال شرق کشور تکلم میشد. امروزه تنها تعداد اندکی از ساکنین مناطق مزبور به دو زبان کچوآ وگوارانی تکلم میکنند و دولت اهتمام خاصی به آموزش این زبانها ندارد و تنها تعداد محدودی مدرسه تلاش برای آموزش این دو زبان به دانشآموزان بومی این مناطق دارند[۴].
تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی
آرژانتین دارای تاریخی غنی در ادبیات مشهور جهان است. این کشور در ادبیات آمریکای لاتین از زمانیکه در دهه ۱۸۵۰ هویت کاملا واحد خود را پیداکرد به عنوان رهبر پیشرو منطقه محسوب شده است. مبارزه بین تمرکزگرایان که خواستار یک فدراسیون ضعیف از ایالات مبتنی بر اصول محافظهکاری روستایی بود و فدرالیستهای ماقبل لیبرالیسم و طرفداران حکومت قوی فدرال که مهاجرت اروپاییان را تشویق مینمودند، تأثیرات زیادی بر ادبیات آن زمان آرژانتین داشته است که سبکهای مختلف ادبی را در این کشور به وجود آورده است[۵].
به لحاظ تاریخی مشهورترین شاعر دوره قبل از استقلال این کشور، خوزه لوییس تاخدا است که ترانههای عاشقانه و زائران (قلعه) بابل را نگاشته است[۶].
همانند سایر کشورهای منطقه، احساس قوی تحت سلطه بودن در آثار نویسندگان دوره استعمار آرژانتین دیده میشود. اگرچه برخی از نویسندگان نئوکلاسیک همچون «خوان کروز وارلا» (Juan Cruz Varla) نوشتهها و آثاری مرتبط با روح انقلابی حاکم بر جامعه را منتشر نمودند اما همچنان تحت حاکمیت اسپانیا بودند.
قطع واقعی از سنت اسپانیایی و پذیرش مدل رمانتیسم فرانسوی اولین بار در ادبیات خود را نشان داد. این سبک اولین بار در آثار استبان اچه وریا و نوشتهاش «ماتادور» به خوبی نمایان شد. اچه وریا دیوان شعر la cautiva را نیز منتشر نمود.
در اواسط قرن نوزدهم، خوزه مارمول اولین رمان آرژانتینی با نام «آمالیا» (Amalia) را منتشر نمود. این رمان یک اثر تاریخی- سیاسی بود. در آثار این دوره متد و روش اروپایی در تمها و روشهای به کارگرفته شده در ادبیات به ویژه در آثار نویسندگان بوئنوسآیرس به خوبی نمایان است.کتاب «سانتوس وگا» (Santos Vega) نوشته «رافائل ابلیگادو» (Rafael Obigado) اهمیت زیادی به طبیعت پامپاس منطقهای در آرژانتین میدهد. در این دوران بیشتر آثار ادبی به نوعی پاسخی به وضعیت سیاسی حاکم بود. به عنوان مثال با افزایش قدرت روساس، حاکم وقت، آثار ادبی بیشتری توسط مخالفین همچون خوان آلبردی؛ سارمینتو و دیگران منتشر شد. ادبیات مشهور به گائوچهها گاوچرانها با «بارتولومه هیدالگو» و کتاب «آسمان کوچک» که بیشتر در فضای میهنپرستانه سیر میکند، آغاز شد. این کتاب بعدا با کتابهایی همچون سهگاوچران شرقی (Los tres Gauchos Orientales) و «مارتین فیرو» اثر ماندگار خوزه هرناندز تکمیل شد[۷].
یکی از سبکهای اصلی ادبیات متأثر از ادبیات خوزه هرناندز است که بیشتر طرفدار سنتها و فرهنگ عامیانه و بومی کشور و تمرکزگرا بوده است. هرناندز یک شاعر سنتگرا و نویسندهای قهار است، امروزه کتابگائوچو مارتین فیرو که در دو جلد منتشر شده است به عنوان یکی از کتب اصلی و مرجع ادبیات داستانی آرژانتین مطرح میباشد؛ بهگونهایکه شاید بتوان از نقطهنظر توجه همگانی آنها را با دیوانهای حافظ و سعدی در زبان فارسی مقایسه کرد.
گائوچو مارتین فیرو
مهمترین داستان حماسی آرژانتین
مارتین فیرو یک دیوان شعر حماسی داستانی از خوزه هرناندز نویسنده داستانسرای آرژانتین است. این کتاب در واقع شامل ۲۳۱۶ بیت شعر در دو جلد است که در سالهای ۱۸۷۲ م و ۱۸۷۹م به چاپ رسیده است و جزء شاهکارهای ادبی آرژانتین محسوب میشود. نویسنده در ابتدا شخصیت فداکار، قهرمان و مستقل گائوچو گاوچران را به زیبایی ترسیم کرده و سپس وارد داستان میشود. در فرهنگ آرژانتینیگائوچو گاوچرانی فقیر اما مهربان و البته شجاع و قوی است که در دشتهای حاصلخیز پامپاس سرگردان است و مأوا و مکان مشخصی ندارد.
بخش قابل توجهی از کتاب، در واقع اعتراض به سیاستهای دولت وقت دولت سارمینتو در اتخاذ سیاستهای مهاجرپذیری کشور و ورود اروپاییها به آرژانتین میباشد. مارتین فیرو را نماینده فرهنگ و تاریخ آرژانتین دانستهاند.
قهرمان کتاب گائوچو مارتین فیرو یک شخصیت فداکار است که برای دفاع از کشور به خدمت در قلعههای مرزی میپردازد. زندگی فقیرانه او در پامپاس رمانتیک و عاشقانه است اما تجارب نظامیاش اینگونه نیست، سیاستهای مهاجرتی دولت و بیرون راندن بومیان از سرزمینهای اصلی خود در پامپاس، از مارتین فیروی قهرمان و نظامی دولتی به یک فراری تحت تعقیب پلیس میسازد و ناچار میشودکه با پلیس بجنگد. در این احوال وی یک گائوچوی سیاه را نیز به قتل میرساند.
در میانه جنگ با نیروهای دولتی، یک گروهبان نیز به وی ملحق میشود. این دو تصمیم میگیرند که برای یافتن زندگی بهتر و فرار از چنگ پلیس به میان بومیان و سرخپوستان بروند و همین کار را نیز میکنند. در نهایت در بخش اول کتاب با نام گائوچو مارتین فیرو، به این نتیجه میرسد که زندگی در میان انسانهای غیرمتمدن و بدوی بهتر از آن چیزی است که تمدن برای آنها فراهم کرده است.
جلد دوم این کتاب با عنوان بازگشت مارتین فیرو در سال ۱۸۷۹ م وارد بازار شده است، در بخش دوم، هرناندز سرنوشت مارتین را از زمانیکه تصمیم به بازگشت به زندگی عادی میگیرد، تصویر میکند. در این بخش تقابل بین وی و همراهش و همچنین برخورد مجدد با سرخپوستانی که در دوره اول از وی میزبانی کرده بودند و... بخشهای حماسی کتاب را تشکیل میدهند. بخش دوم که پس از ۷ سال از نگارش بخش اول منتشر شده است، نشاندهنده تغییر و تحولات و ارزیابی مجدد نویسنده هرناندز از وضعیت کشور است، در این زمان، اوج مهاجرت انبوه اروپاییها به ویژه ایتالیاییها به آرژانتین است.
این شاهکار ادبی که «کتاب ملی آرژانتین» نیز لقبگرفته است به بیش از ۷۰ زبان دنیا ترجمه شده و همچنان یکی از اولین کتابهایی است که یک آرژانتینی آن را به صورت کامل مطالعه کرده است.
جدایی اعتقادی بین حماسه گواچو «مارتین فیرو» اثر خوزه هرناندز، و فاکاندو (Facundo)، اثر «دومینگو فاوستینو سارمینتو» (Domingo Faustino Sarmiento)، یک نمونه بزرگ از آن است. هرناندز از یک سبک زندگی روستایی مربوط به آرژانتین قدیم بوده و به شدت با مهاجرت اروپاییها مخالف میباشد. در مقابل سارمینتو معتقد است مهاجرت تنها راه برای نجات دادن آرژانتین از افول کشور در دام الیگارشی فاسد است. ضمن اینکه چنین مهاجرانی، آرژانتین را مدرنتر نموده و با اندیشه اروپای غربی روشن ساخته و نتیجه آن یک جامعه بالندهتر بوده است.
فاکاندو
فاکاندو؛ تمدن و بربریت نام کامل کتاب سارمینتو است. ویکه نویسنده و روزنامهنگار بود، بعدها به عنوان هفتمین رئیسجمهور کشور آرژانتین انتخاب شد. در واقع او «سیاستمداری نویسنده» بود در حالیکه هرناندز، «شاعری نویسنده» بود و تفاوت نوع نگاه دو نفر از همین نکته قابل برداشت است.
نویسنده در این کتاب که به ۱۵ فصل تقسیم شده است ابتدا در فصلهای اول تا چهارم به بیان جغرافیا، تاریخ، موقعیت آرژانتین و روانشناسی مقامات آرژانتینی میپردازد. و از بخش ۵ تا ۱۴ داستان زندگی شخصیت اصلی یعنی خوان فاکانداکیروگا را به زیبایی تشریح میکند. در بخش آخر به پیشبینی در مورد آینده کشور آرژانتین تحت حکومت استبدادی میپردازد. سارمینتو در توضیح خود در مورد شخصیت اصلی داستان، وی را به دیکتاتور حاکم آن زمان آرژانتین روساس تشبیه نموده و هدف خود را محکوم نمودن چنین حکومتی بیان میکند. وی در ۴ بخش اول علاوه بر برشمردن محدودیتهای جغرافیاییکه مانع توسعه و پیشرفت آرژانتین شده است، مشکلات کشور را ناشی از گاوچرانهای گائوچو حاکمی همچون خوان مائول روساس که بربر غیرمتمدن، بیسواد، وحشی و کمهوش بوده است، میداند. نویسنده در حقیقت شخصیت حاکم را مانع پیشرفت آرژانتین به سوی تمدن میداند. وی سپسگائوچوها را در ۴ گروه تقسیمبندی نموده و شخصیت آنها را تبیین میکند. از نگاه وی فهم درست شخصیت آنها به درک بیشتر وضعیت کشور کمک میکند. سارمینتو انقلاب آرژانتین و در نتیجه استقلال این کشور را نتیجه نفوذ ایدههای مترقی اروپایی میداند و ابراز عقیده میکند که انقلاب آرژانتین البته بعد از استقلال با مشکل مواجه و در واقع شکست خورد چون طبقهای غیرمتمدن بیسواد وحشی و روستایی بر بخش متمدن و پیشرفته کشور بوئنوسآیرس مسلط شدند[۸].
فاکاندو شخصیت اصلی داستان، در خانوادهای ثروتمند و غنی متولد شده است اما تنها آموزش ابتدایی را گذرانده و حاضر به ادامه تحصیل نشده در ادامه وی عاشق قمار شده و به یک قمارباز معتاد تبدیل میشود. در جوانی شخصیتی مخالف اجتماع و یاغی پیدا میکند و همین عوامل باعث میشود که حتی با خانوادهاش نیز به مشکل خورده و به زندگی گاوچرانیگائوچویی روی بیاورد. در ادامه وی به اولین قتل خود نیز دست میزند. پس از اینکه به زندان میافتد، موفق میشود که با کشتن دو اسپانیایی از زندان فرار کرده و در نتیجه در بین گائوچوها به یک قهرمان تبدیل میشود و فرمانده بخشی از آنها میشود. در جایجای ادبیات نویسنده در توصیف یک گائوچو میتوان اوج تفاوت وی با گائوچوی قهرمان در کتاب مارتین فیرو را مقایسه نمود[۹].
ادبیات آرژانتین متأثر از چنین فضای سیاسی حاکم بر کشور در آن دوره به شدت ناسیونالیستی بوده است. بعدها ادبیات آرژانتین دنبالهرو نهضت ادبیات مدرنیست شد که در اواخر قرن ۱۹م در فرانسه پدید آمده بود. این دوره در ادبیات آرژانتین انقلابی ایجاد کرد که ریکاردو گوییرالز از پیشگامان مهم ادبیات مدرن آرژانتین محصول همین دوره است.
خورخه لوییس بورخس مشهورترین نویسنده آرژانتینی نیز اینگونه است. بورخس شیوهای جدیدی از نگاه به جهان نوین در بحثهای استعاری و فلسفی خود پایهگذاری نمود و تأثیر وی از طریق نویسندگان به سراسر جهانگسترش یافت. بورخس به خاطر آثارش در قالب داستانهای کوتاهی همچون قصهها و الف بیشتر مشهور گردید.
البته نویسندگان، شعرا و روشنفکران بیشتری از آرژانتین در صحنه جهانی شهرت دارند که از آن جمله میتوان به «دومینگو سارمینتو»، «خوزه هرناندز»، «خورخه لوییس بورخس»، «آدولفو کاسارس» (Adolfo Casares) ،«روبرتو آرلت» (Roberto Arlet)، «خولیو کورتازار» (Julio Cortazar)، «مانول پوییگ» (Manuel Puig) و بالاخره «ارنستو ساباتو» (Ernesto Sabato) اشاره کرد. در بین زنان نویسنده نیز «آلفونسینا استورنی» (Alfonsino estorni)، «سیلویانا کامپو» (Silviana Campo) و «سوزانا کالاندرلی» (Suzana Caranderli) بیشتر شناختهشده هستند[۱۰].
سالن ادبیات
مارکوس ساستره
«مارکوس ساستره» (Marcos Sastre) یک کتابفروش شهر بوئنوسآیرس در سال ۱۸۳۷ م سالنی از کتابفروشی خود با نام کتابفروشی آرژانتین را به عنوان «سالن ادبیات» اختصاص داد و پیشنهاد داد که نشستها و جلسات ادبی در این سالن برگزار گردد. بدین ترتیب اولین سلسله جلسات نقد و بررسی آثار ادبی با حضور بزرگترین نویسندگان آن دوره از جمله «خوان باتیستا آلبردی» (Juan Batista Alberdi)، «مارکوس ساستره» (Marcos Sastre) و «خوان ماریا گوتیرز» (Juan Maria Gutierres) از ژوئن ۱۸۳۷م در همین سالن آغاز به کار کرد. اظهارات شرکتکنندگان در اولین جلسه نشان داد که فضای کلی نگرانی از وضعیت سیاسی و لزوم واکنش دادن به اوضاع بوده است.
ادبیات گاوچرانیگائوچسکا (Gauchesca) در حقیقت ادبیات اصلی آمریکای لاتینی است که احیای مجدد زبان گائوچو و روشهای زندگی اصلی این منطقه را مد نظر دارد. به همین دلیل شخصیت اصلی داستان و یا شعر گائوچوگاوچران است. دو کتاب مشهور خوزه هرناندز شاهکارهای این دوره هستند.
در سال ۱۸۴۵م، دومینگو سارمینتو نویسنده و سیاستمدار به ریاست جمهوری رسید. وی قبل از رسیدن به این مقام کتاب فاکاندو را نوشت. این کتاب نماینده بدویگری و مخالفت با تمدن و پیشرفت محسوب شد. شاید کتاب مزبور اولین نماینده ادبیات آرژانتین در قرن بیستم محسوب شود.
مشاهیر و شخصیت های ادبی زن در آرژانتین
در همین عصر نویسندگان زنی همچون «روساگرا» (Rosa Guerra) و «خوانا مانوئلا گوریتی» (Juana Manuela Gorriti) نیز بروز و ظهور یافتند که در آثار خود علاوه بر مسائلی که در آثار نویسندگان مرد دیده میشد، سعی در نشان دادن مشکلات زندگی زنان به ویژه در مسائل آموزشی داشتند. اینان در واقع شاید اولین نویسندگان فمنیست زن آرژانتین باشند. طرفداران خانمگوریتی معتقدند که ادبیات داستانی در کشور تازه تشکیل شده آرژانتین با رمان «لاکوئنا» (La quena) وی در سال ۱۸۴۸م آغاز شده است.[i] از دیگر رمانهای وی «دون دینیسیو پوچ» (Don Dionisio Puch) در سال ۱۸۶۹ م و «رؤیاها و واقعیتها» (Suenos y realidades) در سال ۱۹۷۵م است[۱۱]. قرن بیستم، بعد از جنگهای داخلی و با قدرتگیری لیبرالها در سیاست کشور آغاز میشود. «لئوپلدو لوگانس» (Leopoldo Luganes) شاعر، رماننویس و نویسنده شاخص این دوره در حقیقت پلی از دوره گذشته به دوران لیبرالیسم است. وی تحت تأثیر «روبن داریو» (Roben Dario) شاعر بزرگ نیکاراگوئهای که با پایان قرن نوزدهم، مدرنیسم را به آثار ادبی آمریکای لاتین آورد قرار گرفته و اشعار و رمانهایی سرشار از فصاحت و بلاغت ادبی و استادانه، داستانهای کوتاه و مقالات مبارزه طلبانه نوشت. بررسی آثار دو دوره وی نشاندهنده آن است که در واقع از آنارشیسم اولیه تبدیل به ناسیونالیسم استبدادی میشود. لوگانس از اولین کودتای سیاسی در کشور ۱۹۳۰ م حمایت کرده و در نهایت در یک مسافرخانه در ساحل رود پارانه خودکشی نمود. در اوایل همین قرن است که «گوستاوو مارتینز زویریا» شروع به نوشتن آثار بزرگ خود کرد. از جمله مقالات و رمانهای مختلف مانند فلور دورازنو و وایه نگرو که بعدها در سینما بسیار مورد استفاده قرار گرفت.
ادبیات مارتین فیریستها و گروه فلوریدا
شاید مدرنترین نسل ادبیات آرژانتین مارتین فیریستها باشند که در سال ۱۹۲۲ م اعلام حضور کردند. این جنبش که در واقع دکترین ادبی خود را «گروه فلوریدا» نیز نامگذاری کردند، عدهای از نویسندگان ادبی و شعرای آرژانتینی بودند که در دهه ۱۹۲۰ م در کافهای در خیابان فلوریدا در بوئنوسآیرس جمع شده و به مباحث ادبی میپرداختند. این گروه به دلیل وابستگی و ابراز علاقه شدید به سبک نوشته خوزه هرناندز در کتاب مارتین فیرو، به همین نام نیز خوانده میشوند. در این گروه نویسندگانی همچون اولیویرو گیروندو، لوییس برناندز، لئوپولدو مارچال و رائول گونزالس تونیون عضویت داشتند.
بورخس اگرچه در جلسات این گروه شرکت میکرد اما ظاهرا انتقادات جدی به آنها داشته است: بسیاری از نویسندگان، وی را نیز در این گروه میگنجانند اما بورخس به دلیل تمایلات سیاسی به سمت محافظهکاران و درگیر شدن آشکارا با پرونیسمها رفت و به عبارت بهتر از نظر سیاسی با افکار بسیاری از اعضای گروه فلوریدا مخالف بود[۱۲].
مشاهیر ادبی
سارمینتو
دومینگو فائوستینو سارمینتو (Domingo Faustino Sarmiento) یک فعال اجتماعی، اندیشمند، نویسنده و سیاستمدار بود که در ۱۵ فوریه ۱۸۱۱م متولد شد. سارمینتو همچنین عنوان هفتمین رئیسجمهور آرژانتین را داراست که بین سالهای ۱۸۷۴-۱۸۶۸ م بر کشور حکومت کرده است. نوشتههای وی گستره وسیعی از روزنامهنگاری، داستاننویسی، فلسفه سیاسی تا اتوبیوگرافی و تاریخ را شامل میشود. وی جزء گروه نویسندگان مشهور به «نسل ۱۸۳۷ م» بودند که تأثیر زیادی بر ادبیات قرن نوزده آرژانتین داشتند. او در نوشتههای خود نگرانی عمدهای در مورد مسائل آموزشی کشور نشان میدهد و علاوه بر آن نفوذ عمدهای بر ادبیات منطقه داشته است.
سارمینتو در یک خانواده فقیر اما فعال سیاسی رشد یافت. شرایط سیاسی خانواده راه را برای موفقیتهای بعدی وی هموار نمود. بین سالهای ۱۸۴۳م تا ۱۸۵۰م او در تبعید به سر برد. بنابراین نوشتههای وی در این مقطع بیشتر در تبعید درکشورهای شیلی و کلمبیا نوشته شده است. بزرگترین موفقیت وی در نوشتن کتاب فاکوندو بود. در دوره نوشتن این کتاب سارمینتو به عنوان یک روزنامهنگار در دوره تبعید در روزنامه «ال پروگرسوا» (El progresso) یعنی توسعه شیلی قلمفرسایی میکرد. این کتاب وی را بیش از یک نویسنده ادبی مشهور ساخت او تلاشها و انرژی خود را برای مبارزه با دیکتاتوری به ویژه در دوره روساس و همچنین شناساندن اروپا به عنوان مدرنترین و متمدنترین بخش دموکراتیک جهان، به کار بست. او در سن ۷۷ سالگی در آسانسیون پارگوئه درگذشت و در بوئنوسآیرس مدفون شد. سارمینتو اکنون در جامعه آرژانتین به عنوان یک سیاستمدار و نویسنده محبوب و مورد احترام است.
خوزه هرناندز
این نویسنده بزرگ آرژانتینی در سال ۱۸۳۴م متولد شد. زمانیکه وی متولد شد، آرژانتین وارد بیستمین سالگرد دیکتاتوری خوان مانوئل در روساس شده بود، زندگی و رشد هرناندز متأثر از این عصر تاریخی آرژانتین است.
والدین هرناندز هر دو از نسلهای استعمارگران اسپانیایی بودند. البته وی نسل سومی بود که از اسپانیا به آرژانتین مهاجرت نموده بودند. پدرش فرد ثروتمندی نبود و در کار خرید و فروشگاو مشغول بود. به همین دلیل دائما در سفر به مزارع دوردست برای خرید گاو و یا فروش آن به خریداران بود. مادرش از خانواده نجیب و شریف و معروف «پویردون» (Puerreydon) بود. خوزه در حومه بوئنوسآیرس در املاک پدری به دنیا آمد و توسط مادربزرگش به بوئنوسآیرس آورده شد. وی تجربه هر دو گروه تمرکزگرایان و فدرالیستها را در زندگی خود دید. وقتی شش ساله بود، خانواده مادرش به دلیل اینکه جزء گروه مخالفان دیکتاتوری رژیم روساس بودند، مجبور به مهاجرت شدند و وی مجبور به رفتن نزد جد پدریاش شد. سپس به مدرسه خصوصی فرستاده شد. در سن ده سالگی، مادرش فوت کرد و پس از هرناندز به بیماری سختی مبتلا شد. به دستور اطبا وی از بوئنوسآیرس خارج و نزد پدرش که در مزراع بزرگ جنوب بوئنوسآیرس کار میکرد، فرستاده شد در این مکان وی علاوه بر آموزش سوارکاری، با زندگی گاوچرانی آشنا و از نزدیک باگائوچوهای واقعی آشنا شد. مزراعی که در آن زندگی میکرد، نزدیک به قبایل بومیان بود بنابراین هم دوستانی از بین بومیان داشت و هم با رفتار قبایل متخاصمیکه دائما در حال جنگ با بومیان بودند، آشنا شد.
در سن ۱۸ سالگی، پدرش در نتیجه صاعقهای درگذشت و او را به همراه برادر کوچکترش تنها گذاشت. در همان سال ۱۸۵۲ رئیسجمهور روساس سرنگون شد و دوران بیست ساله جنگهای داخلی آغاز شد. در این دوره هرناندز هم دوره سربازی را گذراند و هم در بخشی از آن به فدرالیستها پیوست در کنار اینها، وی همواره مدافع گائوچوها و مردم سنتی روستاها بود که زندگیشان توسط دولتهای فاسد که روستاها را فراموش نموده بودند، به تباهی کشیده شده بود.
هرناندز یک فدرالیست واقعی بودکه برای دسترسی به آمال خود به همراه حزبش میجنگید تا اینکه شکست خورد. او به عنوان یک روزنامهنگار اهداف و آمال خود را بیان میکرد و در این راه از انتقاد شدید به حزب خود در خصوص نحوه مبارزه با تمرکزگرایان نیز ابایی نداشت. در سال ۱۸۶۹ هرناندز توانست به بوئنوسآیرس بازگردد و روزنامه خود را با نام «ریو لا پلاتا» (El Rio de la Plata) تأسیس نماید. بعد از یک سال این روزنامه توسط سارمینتو که اکنون به عنوان رئیسجمهور فعالیت میکرد تعطیل شد و از این پس با تمرکزگرایان وارد جنگ شد و شکست خورد و به تبعید رفت. ابتدا در برزیل و سپس در اروگوئه مستقر شد و از آنجا ارتباط نزدیکی با موضوعات داخلی کشورش داشت. وی نوشتن شعر حماسی خود مارتین فیرو را در روستایی در برزیل آغاز کرد و سپس آن را در مونته ویدئو ادامه داد. این کتاب بلندآوازه اولین بار در زمانیکه مخفیانه از تبعید در مونته ویدئو برای دیدن خانواده خود به بوئنوسآیرس آمده بود، به شکلی بسیار ساده به چاپ رسید.
در این دوره ادبیات آرژانتین، سمت و سوی شدیدی به ادبیات مدرن فرانسه گرفته بود و بنابراین شعری که به نظر میرسید در خصوص گائوچو و فرهنگ روستایی باشد، در چنین فضایی توسط شعرا و اهل فرهنگ فراموش شد اما در لایههای زیرین جامعه مورد استقبال شدید مردم عادی قرار گرفت، چون آن را نشاندهنده گائوچوی واقعی میدانستند و بدین ترتیب بیش از ۴۸۰۰۰ نسخه در مدت کوتاهی به فروش رفت. اینگونه بودکه توجه جامعه ادبی کشور را نیز متوجه خود کرد و انجمنهای طرفدار این موضوع تشکیل شد.
در سال ۱۸۷۴ دوران ریاست جمهوری سارمینتو به پایان رسید و وی به کشور بازگشت و با برادر خود به کار تجارت مشغول شد. هرناندز مجددا به سیاست بازگشت و در سال ۱۸۷۹ به عنوان نماینده مجلس و بعدا به عنوان سناتور انتخاب شد.
بعد از بازگشت به بوئنوسآیرس، هرناندز مشهور و محبوب شده بود و بنا به تقاضای مردم شروع به نوشتن جلد دوم شعر خود کرد که نام آن را بازگشت مارتین فیرو گذاشت. این کتاب در واقع اشاره به بازگشت خود به جامعه و در حقیقت پذیرفتن نظم موجود داشت.
خورخه لوییس بورخس
این نویسنده مشهور آرژانتینی در ۲۴ آگوست سال ۱۸۹۹م در بوئنوسآیرس به دنیا آمد. در ابتدای قرن بیستم پایتخت آرژانتین از شهرهای بسیار ثروتمند و پیشرفته منطقه بود که حتی از بسیاری از شهرها و پایتختهای اروپایی ثروتمندتر و پیشرفتهتر مینمود. این شهر در همین ایام مرکز فرهنگی آمریکای لاتین محسوب میشد. بورخس در چنین مقطعی از تاریخ آرژانتین در خانوادهای سرشناس به دنیا آمد. اجداد وی از افسران عالیرتبه نظامی قرن نوزدهم این کشور بودند که در استقلال آرژانتین نقش بارزی ایفا کرده بودند. شاخه دیگر خانواده وی انگلیسی بود و به همین دلیل بورخس زبان انگلیسی را قبل از اسپانیایی آموخت.
پدر بورخس وکیلی بود با آرزوهای ادبی نافرجام، وی در یک دبیرستان مشهور بوئنوسآیرس نیز تدریس روانشناسی داشت. بورخس در حقیقت در خانوادهای فرهنگی و متمول رشد یافت. کتابخانه منزلشان مملو از آثار نویسندگان انگلیسی زبان مثل رابرت لوییس استیونسن، مارک تواین و... بود. اگرچه خانواده بورخس جزء قشر متوسط و خوب کشور طبقهبندی میشدند اما خانه آنها در حاشیه فقیرنشین شهر قرار داشت و محله آنها به خاطر رستورانهای ارزان که پاتوق کارگران بود و چاقوکشیهای خونین مهاجران ایتالیایی و اراذل و اوباش مهاجر و یا بومی معروف بود. همین منطقه بعدها محل مورد علاقه بورخس برای تحقیق در مورد فرهنگ مردم آنجا شد.
خورخه به دلیل اینکه در خانواده انگلیسی صحبت میکردند، جورجی خوانده میشد. او تا هشت سالگی نزد مادرش نوشتن را یاد گرفت و در جمع خانوادگی و دوستانه پدرش که اکثرا شاعر و نویسنده بودند، شرکت میکرد. یکی از این شعرا، «اواریستو کاریگو» (Evaristo Cariego) دوست صمیمی پدرش بود. بورخس در خصوص این مقطع از زندگی میگوید: «چیزی از شعرهای آنها نمیفهمیدم اما شعر را کشف کردم، چون میدیدم که واژهها صرفا ابزار برقراری ارتباط نیستند بلکه نوعی جادو در آنهاست.» در نتیجه این همنشینیها، بورخس خیلی سریع سرودن اشعار کودکانهاش را آغاز کرد.
در سال ۱۹۱۴ خانواده بورخس برایگذراندن دوران تعطیلات طولانی مدت خود به اروپا رفتند. موقعی که اروپا در آگوست ۱۹۱۴ درگیر هرج و مرج جنگ جهانی اول شد، آنها در سوییس بیطرف اقامت گزیدند و بورخس در همانجا به مدرسهای در ژنو رفت. وی به سرعت توانست علاوه بر انگلیسی به زبانهای آلمانی و فرانسه مسلط شده و به خواندن آثار ادبی این دو کشور روی آورد. غزلهای هاینر آلمانی و رمانتیسم غمانگیز «بودلر» جذبش کرد. البته وی در این دوره به فلسفه بدبینانه «شوپنهاور» متفکر آلمانی و نوشتههای آنگلوکاتولیک «چسترسون» نیز علاقهمند شد. اشعار این دوره بورخس تحت تأثیر چنین متفکران و شاعرانی بود اما همچنان شعر او در دوران اولیه خود قرار داشت.
با پایان یافتن جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۹، خانواده بورخس به اسپانیا رفت. در آن دوره آرژانتینیها، اسپانیا را به چشم بخش عقب مانده وطن خود نگاه میکردند؛ در حالی که آرژانتین خود را یک کشور پیشرفته آمریکایی میدید. با این همه اسپانیا همچنان یک مرکز فرهنگی پر رونق باقی مانده و آوانگارد هنری فعالی را در خود پرورانده بود. هنرمندانی نظیر «پابلو پیکاسو» و «خوانگریس» و همینطور «آنتونیو ماشادو» شاعر و بالاخره نسل نامدار ۹۸ از جمله آنها بودند. سنت ادبی آوانگارد اسپانیا را اولتراپیستها (Ultaists) نمایندگی میکردند؛ نوع اسپانیایی مدرنیسم که حالا به سراسر اروپا در حال گسترش بود. اولتراپیستهای اسپانیایی نسل قبلی شاعران رمانتیک را منحط دانسته و اصرار بر نوآوری و دیدگاه روزآمد نسبت به دنیای معاصر داشتند. بورخس تحت تأثیر اولتراییسم نخستین اشعار خود را در اسپانیا سرود.
وقتی به همراه خانواده خود در سال ۱۹۲۱ به آمریکای جنوبی بازگشت، اولتراییسم را با خود برد و این سبک به سرعت روی شعرای جوان آرژانتینی تأثیر گذاشت. هرچند بورخس در این زمان آکنده از عشقی عمیق به فرهنگ اروپایی بود، بازگشت به میهن عشقی پرحرارت از بازگشت به شهرش را در او بیدار کرد. بوئنوسآیرس در حال تبدیل شدن به کلانشهری پر رونق با مترو و ساختمانهای سر به فلک کشیده بود. این فضا، اتفاقا فرصت مناسبی برای اشعار اولتراپیستی مدرن بورخس بود و به سرعت هر سروده وی در مجلات ادبی معتبر به چاپ میرسید.
در ۱۹۲۳، بورخس ۲۴ ساله اولین دفتر شعرش را با عنوان شور بوئنوسآیرس چاپ کرد. این کتاب با هزینه شخصی به چاپ رسید. از جمله شعرهای این کتاب میتوان به «خیابان ناشناخته» اشاره کرد، با این آغاز:
«بامداد کبوتر
نامیکه عبریها بر آغاز شب نهادند وقتی سایهها رد پاها را نمیبلعد و آمدن شب معلوم است
مثل آهنگی که انتظار میرود».
البته به زبان اصلی این شعر بسیار آهنگین است... (Penubra de Paloma) بورخس برای تبلیغ کتابش چند نسخه از آن را پنهانی در جیب پالتوهایی که در دفتر مجله ادبی معروف شهر آویزان بودند، گذاشت. برخی از آنها را نویسندگان صاحب پالتوها خواندند و تعدادی از آنها در نوشتههایشان از کتاب بورخس به نیکی یاد کردند. بورخس در دهه ۱۹۲۰ به سرودن شعر ادامه داد و سه دفتر شعر دیگر نیز منتشر نمود.کار دیگر وی در این دهه کمک به راهاندازی تعدادی مجله ادبی بود که اکثر آنها عمر طولانی نداشتند اما در دهه ۱۹۳۰ یکی از بنیانگذاران مجله سور جنوب شد که سریعا به یکی از رسانههای ادبی مطرح در آمریکای لاتین تبدیل گشت. در این دهه وی به نوشتن داستانهای کوتاه روی آورد که در سال ۱۹۳۵ تحت عنوان تاریخ جهانی رسوایی منتشر شد.
یک حادثه باعث شد که بورخس دریابد که در سن ۳۸ سالگی هنوز شغل و درآمدی ندارد. در این سال پدر شصت و چهار ساله او دچار سکته مغزی شد و از سمت چپ بدنش فلجگشت. بورخس میانسال کمبینا و بیتجربه برای یافتن شغلی درآمدزا در بوئنوسآیرس دچار مشکل شد. شهریکه اقتصاد فعال سابقش در نتیجه بحران عمیق اقتصادی جهانی یعنی بحران دهه ۱۹۳۰ در رکود کامل به سر میبرد. اما وی توانست کار کوچکی در کتابخانه «میگلکانه» که متعلق به شهرداری بود و اتفاقا به خاطر یکی از اجداد بورخس به این نام خوانده میشد، پیداکند. بورخس حدود ۹ سال در این کتابخانه کار کرد و در حالیکه هیچکس به وی امیدی نداشت و پدرش با ناامیدی از آینده وی این دنیا را ترک کرد، مجموعه داستانی جدیدی را در سال ۱۹۴۱ با نام باغ راههای منشعب چاپ کرد که به سرعت مورد استقبال قرار گرفت و به ناگاه نویسندهای بزرگ شد. دو سال بعد نسخه مفصلتری از این مجموعه منتشر شد که نام قصهها بر آن گذاشته شده بود. از اینجا به بعد قصهها نامی است که به شاخصترین آثار بورخس داده میشود.
داستانهای بورخس اغلب به یک جهش کوچک تخیل تکیه میزنند که باید طوری موجه جلوه داده شود تا خوانندگان را متقاعد کند و آنها را به دنیای تخیلی نویسنده بیاورد. اینکار به دفعات ملغمهای از دانش واقعی و کاذب عملی میگردد. گاهی سادگی نثر مبتنی بر واقعیات اوست که انسان را متقاعد میکند و گاهی شادابی محض نوشتههایش، ویژگیگویای تصاویر ذهنی، که میتواند یک دنیای تمام را نشان دهد. هنگامیکه کتاب قصهها در سال ۱۹۴۴ منتشر شد، انجمن نویسندگان آرژانتین جایزهای افتخاری به آن اهدا کرد. اما زمانیکه خوان پرون در سال ۱۹۴۶ به قدرت رسید، به دلیل اینکه بورخس و دوستانش چندین بیانیه بر علیه او امضا کرده بودند، وی را از کار خود در کتابخانه شهرداری برکنار و برای تحقیر، او را به سمت بازرس جوجهها و خرگوشهای بازار شهر منصوب کرد.
در ۱۹۴۹ بورخس کتاب دیگری را با نام الف چاپ کردکه تبدیل به یکی از بهترین آثار او شد. دو سال بعد از الف، ترجمه اولینکتاب مشهور وی به نام قصهها به زبان فرانسوی به بازار آمد که اولین اثر بورخس بود که در یک بازار خارجی عرضه میشد. بورخس در دوران بعد از پرون بار دیگر به کار دولتی روی آورد و رئیس کتابخانه ملی آرژانتین شد. در این دوران به قدری بیناییاش کم شده بود که دیگر قادر به خواندن نبود. از این مقطع بورخس اشعارش را برای منشیهای کتابخانه ملی دیکته میکرد و آنها تحریر میکردند. در همین سالها به محبوبترین و مشهورترین چهره ادبی آرژانتین تبدیل شد. در سال ۱۹۶۰ جایزه ملی ادبیات را دریافت کرد و همچنین به عنوان استاد زبان انگلیسی دانشگاه بوئنوسآیرس انتخاب شد. در همین سال مجموعه بزرگی از نظم و نثر به نام سازنده که در خارج از کشور به ببرهای خیال ترجمه شده است منتشر کرد. در ۱۹۷۰ مجموعه داستان دیگری به نام گزارش برودی را در اختیار علاقهمندان قرار داد.
در ۱۹۷۳ طرفداران پرون مجددا به قدرت بازگشتند و وی ناگزیر شد از سمت خود به عنوان ریاست کتابخانه ملی کنار برود. در ۱۹۷۵ مجموعه دیگری شامل سیزده داستان کوتاه به نام کتاب شن منتشر کرد که بازگشتی به قصههایش بود و با استقبال خوبی روبهرو شد. ظرف دو ماه از انتشار ۴۰ هزار از آن به فروش رفت. بورخس در سال ۱۹۸۶ در اثر بیماری سرطان درگذشت.
از میان نویسندگان معاصر آرژانتینی میتوان به خوان خلمن (Juan Gelmen) شاعر و روزنامهنگار مشهور این کشور اشاره نمود. خلمن متولد ۱۹۳۰ میلادی است و در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت جایزه میگل دو سروانتس از وزارت فرهنگ اسپانیا گردید.گفته میشود خلمن بزرگترین شاعر اسپانیولی زبان زنده در جهان است.
علاوه بر خلمن از ادگار براو (Edgar Brau) (نویسنده و شاعر) و مارتین کاپاروس (Martin Caparros)(روزنامه نگار، مترجم و نویسنده) به عنوان مشاهیر ادبی زنده آرژانتین نام برده میشود[۱۳].
نیز نگاه کنید به
زبان و ادبیات ژاپن؛ زبان و ادبیات روسی؛ زبان و ادبیات کانادا؛ زبان و ادبیات کوبا؛ زبان و ادبیات لبنان؛ زبان و ادبیات مصر؛ زبان و ادبیات تونس؛ زبان و ادبیات افغانستان؛ زبان و ادبیات چینی؛ زبان و ادبیات سنگال؛ زبان و ادبیات تایلند؛ زبان و ادبیات فرانسه؛ زبان و ادبیات اسپانیا؛ زبان و ادبیات مالی؛ زبان و ادبیات ساحل عاج؛ زبان و ادبیات سوریه؛ زبان و ادبیات اتیوپی؛ زبان و ادبیات زیمبابوه؛ زبان و ادبیات سیرالئون؛ زبان و ادبیات قطر؛ زبان و ادبیات سودان؛ زبان و ادبیات گرجستان؛ زبان و ادبیات تاجیکستان؛ زبان و ادبیات قزاقستان؛ زبان و ادبیات بنگلادش؛ زبان و ادبیات سریلانکا؛ زبان و ادبیات اردن
پاورقی
[i] منظور، این گروه بعد از استقلال رسمی آرژانتین میباشد.
کتابشناسی
- ↑ خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص261-262.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Batchelor. San, J (2010). P26.
- ↑ Batchelor. San, J (2010). P48.
- ↑ خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص263-267.
- ↑ Prieto, M (2006). Breve Historia de la Literatura Argentina. Buenos Aires: Editora Argentina. P23.
- ↑ Prieto, M (2006). Breve Historia de la Literatura Argentina. Buenos Aires: Editora Argentina. P24.
- ↑ Prieto, M (2006). Breve Historia de la Literatura Argentina. Buenos Aires: Editora Argentina. P43.
- ↑ Goodrich (1996). P23.
- ↑ Goodrich (1996). P24.
- ↑ Prieto, M (2006). Breve Historia de la Literatura Argentina. Buenos Aires: Editora Argentina. P11.
- ↑ برگرفته از https://www.portaldesalta.gov.ar
- ↑ خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص268-277.
- ↑ خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص277-286.