استقلال آرژانتین

از دانشنامه ملل

در روز 25 می سال 1810 میلادی، طبقه‌ی مرفّه و ثروتمند دو رگه‌ی آرژانتین که از استعمار اسپانیا به تنگ آمده بودند، نایب‌السّلطنه‌ی اسپانیا را از شهر بوئنوس‌آیرس اخراج کردند. این اوّلین گام بود که با مقاومت و خشونت‌ وفاداران به حاکم همراه بود. در همین زمان ارتش آزادی‌بخشی توسّط یک وکیل به نام «مانوئل بلگرانو» (Manuel Belgerano) تشکیل شده بود. اگرچه به او ژنرال گفته می‌شد ولی در واقع او هیچ‌گاه یک نظامی نبود و تنها به دلیل فرماندهی این ارتش به او این لقب داده شد. «خوزه سان مارتین» (Jose San Martin) که بعدها قهرمان آزادسازی بخشی از آمریکای لاتین لقب گرفت، یک افسر اسپانیایی‌تبار متولّد بوئنوس‌آیرس بود که در واقع اوّلین بنیان‌گذار ارتش آزادی‌بخش به معنای واقعی بود. در این راه «کارلوس آلوآر» (Carlos Alvear) به وی کمک نمود. ارتش مارتین از لباس‌های فرم متّحد‌الشکل و اسلحه و... بهره می‌برد[۱].

اوج مخالفت با اسپانیایی‌ها از 1813 میلادی شکل گرفت و این اقدامات علی‌رغم بازگشت فرناندوی هفتم به قدرت انجام ‌شد. ارتش بلگرانو موفّقیت‌هایی نیز در جنگ به‌ویژه در توکومان (شمال غرب) و سالتا (1813) به دست آورد امّا موفّقیت و استقلال آرژانتین مدیون پیکارهای ارتش مارتین و پیروزی‌های وسیع وی و نهایتاً موفّقیت وی در ریو د لا پلاتا بود. در روز 9 ژوئیه‌ی 1816 میلادی، این مستعمره‌ی سابق رسماً استقلال خود را تحت نام «مناطق متّحده‌ی د لا پلاتا» اعلام نمود امّا حتّی بعد از تشکیل دولت آرژانتین نیز انقلاب ماه می سرآغاز استقلال کشور آرژانتین محسوب شده و 25 می به عنوان روز جشن ملّی کشور آرژانتین تعیین شده است.

اوّلین چیزهای جدیدی که انقلاب ماه می با خود به همراه آورد، ایجاد حسّ برابری بود؛ این‌که نباید هیچ برتری و مصونیتی بین شهروندان وجود داشته باشد و همه باید از حقوق برابر برخوردار باشند. این البتّه در آن مقطع، یک آرزوی کاملاً خام و ساده می‌نمود امّا چند دهه بعد به یک حس و عقیده‌ی اساسی در بین آرژانتینی‌ها تبدیل شد. احساس مخالفت با استعمارگران اسپانیایی، آزادسازی تجارت، مفهوم حاکمیت جمعی و برابری مردم همه مفاهیم جدیدی بودند که ثمره‌ی انقلاب ماه می محسوب می‌شد.

علاوه بر این‌ها از زمان انقلاب، مفاهیم دیگری نیز بین مردم رواج یافت که شاید بتوان آن‌ها را شکل‌گیری افکار عمومی دانست. برگزاری انتخابات دستاورد دیگر انقلاب 1810 بود. هر زمان که نیاز به معرّفی نماینده‌ای از شهر برای شرکت در جلسات هماهنگی با سایر مناطق وجود داشت، از جمله نشست سال 1813 و یا کنگره‌ی 1816 توکومان و... در تمام شهرهای متعلّق به نایب‌السّلطنه‌ی قبلی و یا مناطق متّحده‌ی لاپلاتای جدید، مردم جمع شده و فردی را برای نمایندگی بوئنوس‌آیرس برای شرکت در آن جلسه انتخاب می‌کردند. البتّه این دموکراسی بسیار اوّلیه بود چون در واقع همه‌ی مردم در این جلسات شرکت نکرده و رأی نمی‌دادند بلکه همسایگان و افرادی که خانه و کاشانه‌ی درخور و خانواده و شغل آبرومندانه‌ای داشتند، در این نشست‌ها برای انتخاب نماینده شرکت می‌کردند.

بین سال‌های 1820ـ1810 انقلاب ماه می به معنی انتقال منابع بود. مسائلی رخ داد که هیچ‌گاه قبل از آن اتّفاق نیفتاده بود. رهبرانی ظهور و بروز یافتند که قبل از آن کم‌ترین فرصت سیاسی نداشتند. در سال 1815 میلادی تغییر و تحوّلات مهم و جدّی در دولت وقت به وجود آمد. به لحاظ سیاسی مهم‌ترین تغییر بازگشت فرناندوی هفتم به تخت سلطنت بود و نیروهای سیاسی پیش از هر زمان دیگر نیاز به اعلام استقلال را احساس می‌کردند. این موضوعی بود که تا آن زمان در جلسات و نشست‌های عمومی به زبان رانده نشده بود و همواره سخن از اصلاحات درونی جامعه بود[۲]. البتّه پرچم، سرود ملّی، پول رایج ملّی و قوانین از 1810 برقرار شده بود. همه‌ی این اقدامات نیازمند یک اعلام استقلال بود که به صورت رسمی در ژوئیه‌ی 1816 میلادی در توکومان اعلام شد. از زمان اعلام بیانیه‌ی استقلال، اختلافات اساسی بین هیأت حاکمه بروز کرد. در حقیقت اختلاف اساسی انتخاب نوع حکومت بود و «فدرالیسم» در برابر «تمرکزگرایی» قرارگرفت[۳].

در 21 ژانویه‌ی 1813 مجلس مؤسّسان در جلسه‌ای تصمیمات زیر را اتّخاذ کرد: «آزادی اطفال متولّد از بردگان، حذف عناوین اشرافی، استقلال کشور در برابر سازمان‌های مذهبی خارجی و لغو خراج دریافتی از سرخ‌پوستان» امّا این مجلس نه قانون اساسی را تصویب کرد و نه استقلال ملّی را اعلام نمود.

در ژانویه‌ی 1814 آنتونیو روساداس (Antonio Rosadas) به عنوان نخستین رئیس دیوان عالی انتخاب شد امّا اندکی بعد کارلوس ماریو د آلوآر (Carlos Maria de Alvear) جای او را گرفت. در این زمان آرتیگاس (Artigas) رهبر وطن‌پرستان باند اورینتال (اروگوئه‌ی فعلی) از رودخانه‌ی لاپلاتا عبور کرده و بوئنوس‌آیرس را تهدید به حمله کرد. آلوار به همراه یک لشگر برای مقابله با وی از شهر خارج شد. در غیاب وی شورشی بر پا شده و مجلس مؤسّسان منحل و وی از ریاست عالی معزول شد و هیأت نظارتی جای ریاست عالی را گرفت. به این هیأت اختیار داده شده بود که کنگره‌ی ملّی را برای تصویب قانون اساسی فراخواند. در 24 مارس 1816 هیأت مزبور از کنگره‌ی ملّی دعوت کرد که در توکومان (شمال آرژانتین) تشکیل جلسه دهد. کنگره، ژنرال مارتین د پویردون (Martin de Pueyrredon) را به عنوان رئیس عالی انتخاب نمود و به پیشنهاد سان مارتین و بلگرانو در 9 ژوییه‌ی 1816 قطعنامه‌ای را به تصویب رساند که استان‌های متّحده‌ی آمریکای جنوبی را مستقل از اسپانیا اعلام و نمایندگان برای ایجاد یک دولت ملّی طرح‌هایی را مورد بحث قرار دادند .در کنگره، هواداران سلطنت مستقل برتری داشتند و عدّه‌ای هم مانند سان مارتین و بلگرانو طرفدار نوعی سلطنت محدود بودند. کنگره درباره‌ی این موضوع تصمیمی نگرفت و بحث در مورد آن را به جلسه‌ی سال بعد در بوئنوس‌آیرس موکول نمود امّا سال بعد هنگامی که کنگره کمیته‌ای را مأمور انعقاد پیمانِ «به‌رسمیت‌شناسی» با برزیل نمود، سراسر کشور را هرج و مرج فراگرفته بود. ژنرال پویردون چون خواست نظم عمومی را مجدّداً برقرار نماید، استعفا داد. به فاصله‌ی کمی جنگ‌های داخلی کشور آغاز شد[۴][۵].

نیز نگاه کنید به

تاریخ آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوره‌ استعمار آرژانتین توسط اسپانیایی ها؛ تاسیس بوئنوس‌آیرس

کتابشناسی

  1. اصغری، احمدرضا (1374).  آرژانتین، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه. ص65.
  2. Alberdi, J (2005). Politica y Sociedad en Argentina Venezuela: Caracas. Fudancion Biblioteca Ayacucho. P33.
  3. Luna (1994). P70.
  4. Luna (1994). P71.
  5. خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.63-66.