زبان و ادبیات سوریه

از دانشنامه ملل

زبان کنونی مردم در سوریه عربی ‌‌‌‌‌است با دو گویش اصلی شامی و عراقی که هر یک به یک­سری از زیرخانواده­‌‌‌‌ها بر اساس مناطق جغرافیایی تقسیم ‌‌‌‌‌‌‌می‌شوند. در بعضی مناطق مثل بادیه الشام، گویش حجازی معمول ‌‌‌‌‌است. گویش اصلی دیگر عربی، مصری و مغربی ‌‌‌‌‌است.[۱] تفاوت گویش­‌‌‌‌های زبان عربی گاهی آنقدر زیاد ‌‌‌‌‌است که مثلاً یک مغربی به سختی می­تو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند منظور یک عراقی را بفهمد؛ البته این پدیده مختص به زبان عربی نیست و این فرایند زبانی در تمام السنه اتفاق افتاد‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌است. گویش­‌‌‌‌های رسمی ورسانه ­ای در دنیای کنونی تا حد زیادی این تطورّات زبانی را مدیریت و محدودکرده ‌‌‌‌‌است. در زبان عربی هم گویش معیار؛ یعنی عربی فصیح یا فُصحه، مشکل ارتباطی را تا حد زیادی برطرف کرده ‌‌‌‌‌است.

گویش شامی یا سوری یا به اصطلاحِ نه­چندان دقیقِ زبانشناسان غربی، خاوری (Levantine)، نتیجه پذیرش زبان عربی یا همان ‌‌‌‌‌استعراب، بعد از فتوحات اسلامی ‌‌‌‌‌است؛ زیرا همان طور که پیشتر بیان شد، زبان مردم این منطقه، قبل از اسلام، سُریانی؛ یکی از شاخه­‌‌‌‌های زبان آرامی بود و در واقع، وجه تمایز این گویش با گویش‌‌‌‌های دیگر عربی همین ساختار اختلاطی عربی – سریانی ‌‌‌‌‌است. هنوز هم بسیاری از واژه­‌‌‌‌های سریانی و آرامی و قواعد نحوی و صرفی آن­‌‌‌‌ها در گویش شامی باقی ‌‌‌‌‌‌مانده ‌‌‌‌‌است و حتی بعضی نقاط سوریه همان­طور که پیش­تر بیان شد، به آرامی یاسریانی تکلم ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. به گفته برخی محققین، حداقل نیمی از واژگان گویش شامی، منشأ سریانی دارد. این تطور زبانی، بدان جهت ‌‌‌‌‌است که هر سه زبان عربی، سریانی و آرامی، از یک خانواده؛ یعنی زبان­‌‌‌‌های سامی هستند.[۲]

  • گویش شامی در بسیاری از مناطق در خارج از کشور کنونی سوریه، رایج ‌‌‌‌‌است؛ مثل ‌‌‌‌‌استان حاتای ترکیه، اردن، فلسطین و لبنان؛
  • در گویش شامی، زیرگروه­‌‌‌‌های شهر‌‌‌‌های اصلی؛ مانند دمشق ، بیروت و اورشلیم، اشتراکات بسیار بیشتری با یکدیگر دارند تا گویش‌‌‌‌‌های روستایی؛
  • سه زیرگرو­ه مهم گویش شامی شمالی، عبارت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند از: سوری، لبنانی و کلیکی (Cilician)[1]. گویش حلبی، بیشتر از گویش عراقی متأثر ‌‌‌‌‌است؛
  • زیرگونه­‌‌‌‌های گویش شامی جنوبی: اردنی و فلسطینی و در جنوب سوریه: حورانی (درعا)، جبلی (السویدا) و یَبرودی؛
  • زیرگونه­‌‌‌‌های گویش شامی مرکزی: حمصی و حَواضری (خماه)؛
  • زیرگونه­‌‌‌‌های گویش شامی غربی: جبلیی و ساحلی. گویش ساحلی بسیار از گویش لبنانی متأثر ‌‌‌‌‌است؛
  • در شرق سوریه، گویش عراقی بیشتر واج دارد؛ با زیرگونه­‌‌‌‌های نجدی یا دیری در میان قبایل ساکن در دیرالزور، رَقاوی در رقه و شرق حلب در مَنبِج و گویش «ماردلی» در حسکه[۳].

اختصاصات زبانی این گویش­‌‌‌‌ها ونحوه تشخیص و‌‌‌‌‌استعمال آن­‌‌‌‌ها، بحثی جالب وآموزشی ‌‌‌‌‌است و عجاتاً مجال پرداختن بدان در این کتاب نیست.

خط

شکل نوشتاری رایج در سوریه، خط و الفبای عربی ‌‌‌‌‌است که البته بهتر ‌‌‌‌‌است خط اسلامی نامیده شود؛ زیرا خط عربی پیش از اسلام، نوعی خط نَسْخِ برگرفته از خط «نَبَطی» (Nabati)[2]و الفبای «نیاسینایی» یا «پیشاسینایی» (Proto-Sinaitic) بود و نگارشی ساده، بی نقطه و اعراب و کم­کاربرد داشت[۴]؛ اما بعد از گسترش اسلام و ورود مستعربه و اقوام دیگر به اسلام و حکومت اسلامی، به سرعت با خطوط دیگر درآمیخت و به کمال رسید.

در سوریه پیش از اسلام نیز شکل و ریشه خط و الفبا به قول منطقیون، مقول به تفصیل ‌‌‌‌‌است؛ یعنی باتوجه به تمدن­‌‌‌‌های یکپارچه حاکم برر سوریه و نیز تمدن‌‌‌‌های پراکنده ای که به شکل دولت­شهر‌‌‌‌های مستقل در مناطق مختلف سوریه شکل گرفته­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، طیفی از انواع خطوط، مورد ‌‌‌‌‌استفاده بوده ‌‌‌‌‌است؛ مثل خط و الفبای اوگاریتی، مصری، آرامی (نبطی، تدمری و...)، فنیقی و در ادوار متأخرتر، سریانی (آشوری)، عبری، یونانی و رومی.

در حال حاضر خط و الفبای سریانی (Syriac alphabet) در کلیسا‌‌‌‌های یعقوبی به عنوان خط زبان مقدس کتاب مقدس، اموزش داده و ‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود که سه گونه متفاوت دارد: مُدوّر یا «‌‌‌‌‌استرانگلو» (Esṭrangēlā)، شرقی یا «مدنحایا» ('Maḏnḥāyā') و «سِرطا» (Serṭā) (گونه غربی)؛ بدین شکل:

خط و الفبای سریانی، برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

تاریخ ادبیات

تاریخ ادبیات سوریه را ‌‌‌‌‌‌‌نمی توان از تاریخ ادبیات عرب جدا کرد؛ مثل این که بخواهید تاریخ ادبیات یکی از ‌‌‌‌‌استان­‌‌‌‌های ایران را از تاریخ ادبیات فارسی جدا کنید؛ مگر این که بخواهید تن‌‌‌‌ها به معرفی مشاهیر ادبی این ‌‌‌‌‌استان بپردازید؛ درواقع، بحث‌‌‌‌های اصلی ادبیات و زبان را باید به شکلی گسترده ­تر از مناطق تحت نفوذ، مورد ارزیابی قرار داد. درباره سوریه، موضوع زبان و آثار ساکنان سوریه باستان؛ حداقل از زمان اقتدار آشوریان و زبان آرامی و پس از آن،سریانی، تمدن­شهر‌‌‌‌های ‌‌‌‌های سرزمین کهن سوریه؛ مثل اوگاریت، ماری، ابلا و ...، خود پژوهشی گسترده و عمیق ‌‌‌‌‌است که این مختصر تاب بررسی تمام آن‌‌‌‌ها را ندارد.

خط و الفبای سریانی، برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

در این قسمت، به تاریخ ادبیات پیوسته به زبان عربی و بعد از اسلام اکتفا ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ آن هم اختصاصاً به ادبیات، به معنی الاخص؛ یعنی شعر و د‌‌‌‌‌استان و نه تمام آثار برجای ‌‌‌‌‌‌مانده علمی دیگر؛ مثل کتب فقه، حدیث، تاریخ، جغارافیا، نجوم و... که ارزش ادبی نیز دارند. تاریخ ادبیات سرزمین ‌‌‌‌‌‌‌مهاجم پذیر سوریه، نشان ‌‌‌‌‌‌می‌دهد که این سرزمین هیچگاه ‌‌‌‌‌استقلال ادبی نداشته ‌‌‌‌‌است و بسیار سریع و پرقدرت، فرهنگ ‌‌‌‌‌‌‌مهاجم را اخذ کرده آن را به زیبایی پرورده ‌‌‌‌‌است.در حال حاضر سوریه 15 قرن ‌‌‌‌‌است که در خدمت آخرین مهمان م‌‌‌‌هاج خود؛ یعنی فرهنگ عربی – اسلامی ‌‌‌‌‌است؛ اما در تاریخ ادبیات عربِ پیش از اسلام، نقشی نداشته ‌‌‌‌‌است؛ بلکه در خدمت زبان و فرهنگ آشوری بوده ‌‌‌‌‌است؛ میراثی که بعد‌‌‌‌ها به خدمت مسیحیت درآمد. این پهنه گسترده سرزمینی، پیش از میلاد مسیح؛ یعنی در عصر یونانی (هلنی) نیز متأثر از سلوکید‌‌‌‌ها و فرهنگ هلنی و در خدمت تمدن یونان بوده ‌‌‌‌‌است. بعد از یونانیان نیز به عنوان یکی از ایالت‌‌‌‌های روم، تمام نیروی انسانی این منطقه، صرف ادبیات، معماری، هنر و دانش فرهنگ رومی شد؛ به عنوان مثال، چند تن از سوریان، امپراتور روم شدند که پیشتر در بخش تاریخ به ایشان اشاره شد. غیر از امپراتوران رومی سوری، دانشمندان و نویسندگان بزرگ سوری که در خدمت تمدن رومی قلم­فرسایی کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، بسیارند؛ مانند «اِمیلیوس پاپینیان» (Aemilius Papinianus) (142 تا 212 ق.م.) سوری الاصل که یکی از پنج حقوقدان برتر روم بود؛ کسانی که در سال ۴۲۶ میلادی، آرائشان در مجموعه ­ای به نام «قانون ‌‌‌‌‌استنادات» (Law of Citations) جمع‌آوری شد.[۵]

خط و الفبای سریانی، برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

سوریه در طول شش قرن اول ظهور مسیحیت؛ یعنی از میلاد مسیح تا ظهور اسلام، به عنوان خاستگاه و مرکز مسیحیت، در خدمت زبان و فرهنگ مسیحی بوده ‌‌‌‌‌است و از آنجا که ‌‌‌‌‌‌‌چهار اسقف ­نشین بزرگ از پنچ اسقف­ نشین ج‌‌‌‌هان مسیحیت در منطقه شام قرار داشت، بسیاری از اساقفه بومی و مهاجر فعال در کلیسا‌‌‌‌های اصلی و پیرامونی دست به قلم برده و حجم عظیمی از ادبیات مسیحی را؛ اعم از آثار هنری و علمی، به وجود آورده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ به عنوان مثال، یکی بلاغت دان‌‌‌‌های تمدن رومی در دوران شکنجه و آزار مسیحیان، «لوسین ساموساتی» (Lucianus Samosatensis) (۱۲۵ تا 180 م.) سوری آشوری‌تبار ‌‌‌‌‌است که از بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین سوفسطائیان و سخن‌وران امپراتوری روم به شمار می رود و تقریباً 80 اثر به او منسوب ‌‌‌‌‌است. این نویسنده ­ی پرکار، به‌عنوان یک ادیب منتقد، نمایش نامه­‌‌‌‌های طنزی به سبک آثار افلاطون دارد که در آن‌‌‌‌‌ها باور‌‌‌‌های یونانی را به سخره ‌‌‌‌‌‌می‌گیرد؛ همچنین رسائل بلاغی متعددی؛ ازجمله: «کیفرخو‌‌‌‌‌است دوگانه» (The Double Indictment) و «پرومته ادبی» (A Literary Prometheus) در دفاع از سبک ادبی خودش نگاشته ‌‌‌‌‌است[۶].

از معاصران لوسین، بلاغت­دان بزرگ دیگری ‌‌‌‌‌است به نام «هرموگنیس طرسوسی» (Hermogenes of Tarsus) که اوج شهرتش مربوط به روزگار امپراتوری «مارکوس آئورلیوس» (Marcus Aurelius) ‌‌‌‌‌است؛ یعنی بین سال‌‌‌‌‌های (161 تا 180 م.). هرموگنیس تا 25 سالگی چندین رساله­ بلاغی تألیف ‌‌‌‌‌‌می‌کند و بعد از آن تا پایان عمر طولانی ­اش دچار نوعی بیماری مغزی شبیه مننژیت ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ رسائل او عبارتنداز:

  • «درباره­ ساخت ‌‌‌‌‌استدلال» (On the invention of arguments)؛
  • «درباره­ انواع سبک» (On types of style)؛
  • «درباره­ شیوه بیان تأثیرگذار» (On the method of speaking effectively)؛
  • «درباره­ تمرینات لفظی» (On rhetorical exercises)[۶].

ادبیات اموی

بعد از ورود اسلام به شام نیز، در ابتدا عمده آثار ادبی، نوعاً شعر ‌‌‌‌‌است؛ همچنان که ادبیات عرب، اساساً شعر ‌‌‌‌‌است و آن­گاه، قالب­‌‌‌‌های ادبی دیگر؛ مانند مقامات، قصص و کتب علمی در بلاغت و نقد ادبی. شاکله اسلامِ شامی، حداقل در بدو ورود اسلام، اموی ‌‌‌‌‌است. اسلام اموی، نسخه سلطنت طلبِ سکولاری ‌‌‌‌‌است که سی‌‌‌‌‌است را با همه عوارض منفی­اش در کنار اسلام هم­زیستی داد؛ از جمله کارکرد ادبیات و هنر را که نمود اصلی آن در بنای قصور و ‌‌‌‌‌استخدام شعرای عرب برای مدیحه ­سرایی ‌‌‌‌‌است. از جمله مادحین دربار اموی که اصالتاً سوری نیست؛ ولی عمر خود را در شام فقط به مداحی این طایفه صرف کرد و دیوانی از خود برجای گذاشت، شاعر مسیحی «ابومالک، اخطل تغلبی» (19-69 قمری) ‌‌‌‌‌است. غیر از اخطل، شعرای دیگری در شام در دربار اموی حضور داشتند؛ از جمله:

  • ‌‌‌‌‌‌‌«جریر» (33-110 قمری) مداح بنی امیه و از ملازمان «حجاج بن یوسف ثقفی»، والی سفاک عراق؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«نصیب بن الأحوص» (35-105 قمری) شاعر دربار ولید بن عبدالملک که قصیده­ای هم در رثای معاویه دارد[۷]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«ابن میاده» (74-149)؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«نابغه شیبانی» (مرگ: 125 قمری)؛ بادیه نشین بود و عبدالملک بن مروان را مدح گفته[۸]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌العجاج»(15-96 قمری) که شامیان را می ­ستود؛ اما در بصره روزگار گذر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده بود؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«ذوالرمّه» (77-117 قمری) رمله در فلسطین ‌‌‌‌‌است. که از مفاخر شعر عرب ‌‌‌‌‌است؛ بدان حد که گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند: «شعر عربی به امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده ‌‌‌‌‌است.»[۹]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌ابوداود عدی بن الرقاع (مرگ: 95قمری)، در فلسطین به دنیا آمد و در دمشق زیست. او به قولی، زنده‌‌‌‌‌های بنی امیه را می‌ستود و برای مردگان آن‌‌‌‌ها دعا و مرثیه می‌خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«الرعی النُمیری طائفی» (مرگ: 95 قمری) نیز از پیشگامان مدح بنی امیه ‌‌‌‌‌است؛ اما به شام پا نگذاشت؛
  • «فرزدق» (38-110 قمری) نیز از جمله ستایشگران دربار شام ‌‌‌‌‌است؛ اما در آن دربار، چندان اقامت نکرده و گرایش به اهل بیت (ع) داشته ‌‌‌‌‌است؛ چنان که شامی هم نبوده و چندان هم در آن دیار به سر نبرده و در بصره وفات کرده­‌‌‌‌‌است.

حیف ‌‌‌‌‌است که این بخش از تاریخ ادبیات سوریه را پشت سر بگذاریم و به «الطرماح بن عدی الطائی» که از شعرای شیعه شامی ‌‌‌‌‌است اشاره نکنیم که در منزل «عذیب الهجانات» به امام حسین (ع) پیوست؛ اما شد که باز آید و جاوید گرفتار بم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و توفیق ش‌‌‌‌هادت نصیبش نشد؛ مثل فرزدق که همین اتفاق برایش افتاد. چند تن از خلفای اموی، خود شاعر بودند؛ مانند یزید بن معاویه، یزید بن عبدالملک و ولید بن یزید، خلیفه یازدهم و عیاش اموی که یک سال حکومت کرد. شعر خلفا نوعاً تغزل یا خمریه؛ یعنی در وصف شراب ومناسب مجالس لهو ایشان ‌‌‌‌‌است. غیر از شعرا، از فحول نثر این دوره که در دربار اموی خدمت کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند «عبدالحمید کاتب» (مرگ: 132 قمری) دبیر دیوان «هشام بن عبالملک»، دهمین خلیفه اموی ‌‌‌‌‌است که رسائل متعددی از او برجای ‌‌‌‌‌‌مانده که در تحول نثر عربی بسیار تأثیرگذار بوده ‌‌‌‌‌است؛ گرچه او نیز مانند اخطل شامی­الاصل نبود.

ادبیات عباسی

در دولت عباسی دقیقا ورق برگشت؛ یعنی این شعرای شامی مستعربه که زبان و فرهنگ عربی را به سرعت پذیرفته بودند و به قول ثعالبی، بهتر از خود اعراب شعر ‌‌‌‌‌‌می‌گفتند، برای مدح بنی­عباس، خود را به بغداد می­رس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندند؛ کسانی مانند:

  • ‌‌‌‌‌‌‌ «عبدالملک بن عبدالرحیم حارثی» (مرگ: 195 قمری) اهل «الفَلَچه» در ریف دمشق که مداح ‌‌‌‌هارون الرشید بود؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«العَتّابی» (135 – 220 قمری)، اهل «قِنَّسرین» (Qinnasrin) حلب و از مداحان و مقربان برامکه عباسی؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«منصور النَّمری» (وفات:190 قمری) شاگرد شیعی العتّابی که از روی تقیه مدح خلفا ‌‌‌‌‌‌می‌کرد[3]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«ابو تَمّام، حبیب بن اوسِ طائی» (۱۸۸–۲۳۱قمری)، اهل «جاسم» روستایی در حوران سوریه و از تجدیدکنندگان شعر عربی و از شعرای دربار معتصم عباسی که به تشیع گرایش داشته ‌‌‌‌‌است.
  • ‌‌‌‌‌‌‌«بُحتری» (204 - 280 قمری) شاگرد ابوتمّام. از «ابوالعلاء معری» (363 - 449 قمری)، شاعر و فیلسوف نابینا ونابغه عرب، نقل ‌‌‌‌‌است که «متنبی و ابوتمام حکیم­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ ولی بحتری شاعر ‌‌‌‌‌است.» بحتری در «مَنْبِجْ» حلب و در خانواده‌ای از بحتر، شاخه‌ای از قبیله طَیّ، به دنیا آمد. بحتری هرگز پیوند خود را با زادگاهش نگسست؛ بلکه با ثروت سرشاری که طی سالیان دراز از راه شاعری دربار فراهم آورده بود املاک فراوانی در آن شهر خرید و با ‌‌‌‌‌استفاده از اصل و نسب خود مناسبات پرمنفعتی نیز با اولیای امور برقرار کرد.[۱۰]
  • ‌‌‌‌‌‌‌صنوبری الرقیّ الضبیّ الحلبی انطاکی (وفات: 334 قمری) شاعر شیعه حلبی و دمشقی. صنوبری را در طبیعتگرایی با منوچهری دامغانی در شعر فارسی مقایسه کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

در این میان «دیک‌الجن»[4] (۱۶۱- ۲۳۵قمری) شاعر حُمصی‌ شیعی‌مذهب یک ‌‌‌‌‌استثنای بسیار جالب ‌‌‌‌‌است. از او شعر‌‌‌‌هایی در سوگ حسین امام در کتابی به نام «المراثی فی مقتل الحسین» به جای ‌‌‌‌‌‌مانده‌‌‌‌‌‌است. دیک الجن از شعوبیان ‌‌‌‌‌است؛ یعنی ایرانیان را بر تازیان برتری ‌‌‌‌‌‌می‌داد و از مدح خلفا خودداری می‌ورزید. بعد از افول اقتدار بنی عباس در ممالک غربی و ظهور دولت­‌‌‌‌های غربی مستقل که تن‌‌‌‌ها مشروعیت دینی خود را از بغداد داشتند و در اصل مستقل بودند؛ مثل اخشیدی­‌‌‌‌ها، آل­حمدان، زنگیان و ممالیک، شعر و ادبیات شام گسترش پیدا کرد و ده­‌‌‌‌ها شاعر و نویسنده بزرگ به منصه ظهور درآمدند که پرداختن بدان‌‌‌‌ها مجال خود می­طلبد؛ اما عصر آل حمدان ویژگی ممتازی دارد که مختصری بدان پرداخته ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود:

عصر آل حمدان و شکوفایی حلقه حلب

پیشتر در بخش تاریخ سوریه بیان شد که «حمدانیان»، سلسله کوتاهی از امرای شیعی بودند که توانستند از ضعف دولت عباسی بهره گرفته، در شمال سوریه به قدرت برسند و آغازی باشند برای توسعه تفکر شیعی در شام که آل بویه به وجود آورنده بستر آن بودند. مقر اصلی حمدانیان شهر موصل عراق بود؛ اما در سال ۳۳۳ قمری/ ۹۴۴ م. «ابوالحسن علی سیف­الدوله حمدانی» (وفات: ۳۵۶قمری) موفق شد شهر‌‌‌‌های حلب، حمص و دمشق را به تصرف خود درآورد.

حمدانیان امیرانی دانش دوست و ادب­پرور بودند؛ به ویژه سیف الدوله که شاعران و دانشمندان را گرامی می داشت و خود نیز شاعر بود. ثعالبی در وصف دربار سیف الدوله می­نویسد،

«بر درگاه هیچ پادشاهی، پس از خلفا، این قدر از بزرگان شعر و ستارگان روزگار، گرد نیامد»[۱۱].

دانشمندان و فضلای بسیاری در دربار سیف­الدوله بودند؛ مثل «ابونصر فارابی» (۲۶۰-۳۳۹ق)، فیلسوف و موسیقی‌دان نامدار که در فتح دمشق نیز با سیف الدوله بود و در آنجا درگذشت و در باب الصغیر مدفون ‌‌‌‌‌است و نیز «ابوالفرج اصف‌‌‌‌هانی» (۲۸۴-۳۵۶قمری) که نسخه‌ای از دست نویس کتاب «الاغانی» را به سیف­الدوله تقدیم کرد و همچنین «ابن‌نباته» خطیب دربارحمدانی که ج‌‌‌‌هادیّه‌‌‌‌‌های او در تحریض مسلمانان به ج‌‌‌‌هاد با رومیان معروف ‌‌‌‌‌است و نیز «ابن جنی» (322-380 قمری) عالم نحوی بزرگ عرب. ناصرالدّوله، امیر دیگر حمدانی در موصل نیز مرد علم بود و مدت‌‌‌‌‌ها در اعزاز و اکرام شیخ مفید خدمت کرد. قاضی نورالله شوشتری ‌‌‌‌‌‌می‌گوید:

«شیخ را رساله‌ای ‌‌‌‌‌است در مبحث امامت که به نام ناصرالدّوله نوشته ‌‌‌‌‌است.»[۱۲]

از شعرای بزرگ عرب که به دربار حمدانی پیوستند؛ سه تن بسیار نام­ آورند:

  • ‌‌‌‌‌‌‌ «ابوالطَیّب مُتنبَی» (۳۰۳-۳۵۴قمری) که اصالتاً کوفی بود؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌ «ابوفراس حمدانی» (۳۲۰-۳۵۷قمری)، امیر حمدانی و برادرزاده سیف الدوله؛ گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند سخن سهل و ممتنع در عربی خاص ابوفراس حمدانی ‌‌‌‌‌است[۱۳]؛
  • در این روزگار، «ابوالعلای معری» (۳۶۳ - ۴۴۹ قمری) شاعر و فیلسوف نابینای عرب که اهل «مَعَرّه نُعمان» شهرکی در نزدیکی حلب  بود، یک ‌‌‌‌‌استنثاست. او به هیچ درباری نپیوست و مدح کسی را ننمود و  به «رهین المحبسین» (گروگان دو زندان) ملقب بود؛ زیرا هم نابینا بود و هم عزلت نشین. معری، در شعر و علوم ادبی، عَلَمُ الاعلام و نابغه ادبیات عرب ‌‌‌‌‌است. و با اینکه در نه سالگی خیام درگذشته ‌‌‌‌‌است؛ اما در بین به خیام عرب شهرت دارد؛ آن هم به خاطر باور‌‌‌‌های ضد دینی‌اش.

غیر از این بزرگان ادبیات عرب، شعرا و ادبای شامی دیگری نیز بودند که پیرامون دربار سیف­الدوله ظهور کردند؛ کسانی مانند «کُشاجم» شاعر شیعی اهل رمله فلسطین، «الخالدیان/ دو خالد» که دو برادر به نام محمد و عثمان بودند و منصب خزانه و دبیری دیوان سیف­الدوله راعهده دار بودند؛ همچنین «السلامی»، «السرّی الرفّا»، «الوأواه الدمشق»، «النامی المنصیصی»، «ابن نباته السعدی»، «البَبَّغاء» و...

این جریان ادبی، بعد از حمدانیان تا پایان عصر عباسی و حمله مغول، در شام ادامه یافت و شعرای بزرگی تا زمان عثمانی در سرزمین شام، به عرصه آمدند که برجسته­‌‌‌‌‌‌‌ترین ایشان؛ یعنی آن­‌‌‌‌ها که ادبیات عرب در منطقه شام از اعلام  و تأثیرگذاران بودند، به ترتیب تقریباً تاریخی عبارت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند از:

  • «عبدالمحسن الصوری»؛
  • «آبی الرقعمق»؛
  • «الواسانی»؛
  • «ابن سنان الخفاجی» شیعی مذهب؛
  • «ابن حیّوس» که او نیز شیعه بود؛
  • «ابن قُسیم الحموی» شیعه؛
  • «ابن خیاط دمشقی»؛
  • «الغَزّی»؛
  • «ابن عُنین» ساکن در حوران؛
  • «ابن منیر الطرابلسی» شیعه؛
  • «طلادع بن زُرّیک» وزیر فاطمی شیعی؛
  • «قیسرانی»، «عرقله» شیعه؛
  • «فتیان الشاغوری» شیعه؛
  • «ابن قُسیم الحموی»، «الماهر دمشقی»؛
  • «اسامه بن مُنقُذ»؛
  • «حمّاد الخرّاط»؛
  • «ابن الساعاتی»؛
  • «الش‌‌‌‌هاب محمود»؛
  • «الصاحب شرف­الدین انصاری»؛
  • «مجیرالدین بن تمیم»؛
  • «سخاوی» شیخ القرّاء دمشقی؛
  • «بهرام شاه ایوبی» (مرگ: 628) حاکم بعلبک؛
  • «الملک الاشرف ایوبی» (مرگ: 636) حاکم حصن کیفا؛
  • «عبدالعزیز الانصاری»؛
  • «أیدمرالمحیوی»، مداح ایوبیان؛
  • «الشاب الظریف»؛
  • «عفیف الدین تلمسانی» شارح ابن عربی[5]؛
  • ابن الوردی»؛
  • «ابوالعلاء ین مقاتل حموی» (زاده 674) شاعر مردمی؛
  • «محمد بن سُوّار دمشقی» (وفات: 677) صوفی از ملازمان ابن عربی؛
  • «ابن النقیب دمشقی»؛
  • «المسجّف» شاعر ایوبی؛
  • «المحار الحلبی» (وفات: 711)؛
  • «الوداعی» شیعه (وفات: 716)؛
  • «کمال الدین زملکانی»، فقیه شافعی (وفات 727)؛
  • «حسن البورینی» اردنی (زاده 963)[۱۴].

نثر نویسان شامی

نثر ادبی عربی در شام نمونه­‌‌‌‌های متعددی دارد؛ اما به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازه گسترش و رواج نداشته ‌‌‌‌‌است؛ اعم از رسائل مصنوع و نامه­‌‌‌‌های دیوانی، رسائل عرفانی وشخصی، مقامه نویسی، مواعظ و موضوعات ادبی دیگر که به بعضی از امهات این آثار اشاره ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود:

‌‌‌‌‌‌‌ صلاح‌الدین صَفدی (696-763)؛ نواده یکی از امرای مملوکی در دمشق بود. از آثار ایشان می توان به این آثار اشاره کرد:

  • در شرح حال نویسی:«الوافی بالوفیات» که بسیار مهم ‌‌‌‌‌است و شهرت دارد،«أعیان العصر وأعوان النَّصر» و«الشُّعور بالعُور» و«نكت الهمیان»، وقد تضمَّن كتابه «كشف الحال فی وصف الخال»؛
  • در موضوعات خاص: «تشنیف السَّمع فی انسكاب الدَّمع» و«كشف الحال فی وصف الخال»؛
  • «الحُسن الصَّریح فی مئه ملیح» و«رشف الزُّلال فی وصف الهلال» و«دیوان الفصحاء وترجمان البلغاء»؛
  • در منتخبات: «التَّذكره الصَّفدیَّه»؛
  • در لغت: «نفوذ السَّهم فیما وقع للجوهری من الوهم» و«غوامض الصِّحاح» و«تصحیح التَّصحیف وتحریر التَّحریف»؛
  • من المُصنَّفات البلاغیَّه: «جِنان الجِناس» و«الكشف والتنبیه على الوصف والتشبیه» و«الهول المُعجِب بالقول بالمُوجب».

‌‌‌‌‌‌‌آز آثار ابن حِجه تقی الدین الحموی (767-837) می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • خزانه الادب و غایه الأرب؛
  • أز‌‌‌‌هار الأنوار؛
  • بلوغ المرام من سیره ابن هشام و الروض الأنُفُ و الاعلام؛
  • بلوغ المُراد من الحیوان و النبات و الجماد؛
  • کشف اللثام عن وجه التوریه و ال‌‌‌‌‌استخدام؛
  • السیره الشیخیه؛
  • ثمرات الأوراق؛
  • تأهیل الغریب؛
  • قهوه الانشاء؛
  • الثمرات الشهیّه من الفواکه الحمویه و الزوائد المصریه؛
  • مجری السوابق؛
  • تغرید الصادح.

‌‌‌‌‌‌‌آثار ابی العلاء معری به شرح زیر است:

  • رساله الغفران که سفر خیالی به دنیای پس از مرگ ‌‌‌‌‌است؛
  • «فقرات وفترات» (الفصول والغایات)؛
  • الأیك والغصون؛
  • تاج الحره؛
  • عبث الولید؛
  • رساله الملائكه؛
  • رساله الهناء؛
  • معجز أحمد؛
  • شرح دیوان الحماسه؛
  • ضوء السقط؛
  • رساله الصاهل والشاحج.

‌‌‌‌‌‌‌آثار ابن نباته (676-868)به شرح زیر است:

  • «سوق الرقیق»؛
  • «نسرح العیون فی شرح رساله ابن زیدون»؛
  • «تلطیف المزاج فی شعر ابن الحجاج»؛
  • «مطلع الفرائد»؛
  • «سیر دول الملوك»؛
  • «حظیره الانس الى حضره القدس»؛
  • «خبزالشعیر»؛
  • «فرائدالسلوك فی مصائد الملوك»؛
  • «المفاخره بین السیف و القلم»؛
  • «خطبه فی تعظیم شهر رجب»؛
  • «زهر المنثور»؛
  • «سجع المطوق»؛
  • «الفاضل من انشاء الفاضل»؛
  • «القطر النباتى»؛
  • «مراسلات ابن نبات».

‌‌‌‌‌‌‌ عمر بن مُظفّر ابن الوَردی (689 - 749) فقیه شافعی حلبی که مدتی فرماندار منبج حلب بود. آثار وی به شرح زیر است:

  • «تتمه المختصر» یا «تاریخ ابن الوردی»؛
  • «الشهاب الثاقب» در تصوف؛
  • «مقامات ابن الوردی» شبیه مقامات حمیدی و حریری؛
  • «الرسائل المهذبه فِی الْمسَائِل الملقبه»؛
  • «الْكَلَام على مائَه غُلَام؛
  • مائَه مَقْطُوع لَطِیفَه»؛
  • «الدراری الساریه فِی مائَه جَارِیَه؛
  • مائَه مَقْطُوع كَذَلِك»[۱۵].

علوم ادبی

گرچه از ابتدای این بخش، امر، دایر بر بیان آثار علمی در ادبیات شام نبود؛ اما علوم ادبی، ‌‌‌‌‌استثناءً بایستی موردتوجه قرار گیرد و برای ممانعت از ملال و اطناب به فهرستی گزیده از بزرگان علوم ادبی در شام در قرون اولیه ورود اسلام که از ایشان اثری برجای ‌‌‌‌‌‌مانده اکتفا‌‌‌‌‌‌‌می‌شود:

«الزُّجاجی» که اصالتاً بغدادی بود؛ اما بیشتر عمر خود را در دمشق گذر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ صاحب کتاب درسی مشهور و متداول «الجُمَل» و نیز «الایضاح»، «ابوالطیب، عبدالواحد» با کتاب‌‌‌‌های «مراتب النحویین» و «الاضداد»، «ابن خالویه» معلم فرزندان سیف الدوله؛ با چندین عنوان: «الاشتقاق»، «الممدود»، «المقصود» و...، «کُشاجم»، شاعر پیش گفته، با چندین اثر: «المصاید» ،«المطارد» و...، «خالدیان» دو خالدی پیش گفته که هم شاعر بودند و هم دانشمند وادیب با کتاب «الحماسه» و «اخبار ابی تمّام» و ...، «ابو علی فارسی»، «ابن جنی»، «ابوالعلای معری» که سلطان ادبیات عرب در شام ‌‌‌‌‌است و شرح آثار واحوال او چندین رساله و کتاب می­طلبد، «الوأواه الحلبی» (وفات: 551) که شارح دیوان متنبی ‌‌‌‌‌است و او را نباید با الودواه الدمشق شاعر پیش گفته اشتباه کرد؛ «التاج الکندی» (وفات: 551)  نحوی دمشق، «یحی بن معطی» (وفات 628)، «یعیش بن علی بن یعیش حلبی» (556-643) شارح آثار ابن جنی، «ابن حاجب» (وفات: 646) صاحب «الکافیه» و «الشافیه» و در نهایت، «ابن مالک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندلسی» که درباره الفیه آن پیشتر مطالبی بیان شد و ....

عصر عثمانی

وقتی باد قدرت از آناتولی و از سوی دولت عثمانی وزیدن گرفت، جماعت شعرای شامی، به اقتضای شغلشان، رو بدان سو نهادند؛ امثال «منجک بن محمد بن منجک» (وفات: 1080) و «مصطفی البابی[6]» (وفات: 1092) و «ابن النقیب دمشقی» (وفات: 1081)؛ البته بودند کسانی که به ‌‌‌‌‌استانبول نرفتند؛ مانند «یوسف بن عمران حلبی» (وفات:1074) و «ابن النحاس» (وفات: 1052) یا رفتند؛ اما پاکیزه زیستند؛ مثل «عبدالنبی نابلسی» (زاده 1050). در این میان، شیخ بهایی یک ‌‌‌‌‌استثناست که به جای دربار عثمانی همراه پدر در نوجوانی به ایران و دربار صفوی آمد. او از جمله شامیانی ‌‌‌‌‌است که به فارسی و عربی شعر سروده ‌‌‌‌‌است.

روشن ‌‌‌‌‌است که دربار ترکان عثمانی برای شعرای شامی و به طور کلی، شعرای عرب، محل چندان ایده آلی نبود به دو جهت: یکی این که ترکان عثمانی، بسیار قومگرا بودند و درواقع، به خاطر ادعای خلافت، اعراب را مجبور بودند که تحمل کنند؛ این بی ­مهری­‌‌‌‌ها آنقدر شدت گرفت که بعد از ورود صنعت چاپ، هیچ کتاب یا نوشته عربی حق انتشار نداشت! دیگر این که به جهت همان تعصب قومی شدید که در عرب نیز بود، برای شعرای شامی و عرب در میان اعراب، فضیلتی محسوب ن‌‌‌‌‌‌‌می‌شد که مجیز ترکان عثمانی اشغالگر گفته شود.

بقای یک اثر در گذشته، معمولاً با حمایت مادی و معنوی دربار صورت ‌‌‌‌‌‌می‌گرفت. در زمان ‌‌‌‌‌استیلای عثمانی – که نزدیک به هفت قرن به طول انجامید – فرصت مدیحه ­پردازی و زورآزمایی­‌‌‌‌های ادبی برای شعرا و نویسندگان عرب، از دست رفت؛ به همین خاطر، ادبیات عرب؛ مخصوصاً حوزه شام، در این دوره، در مقایسه با ادوار پیشین، تقریباً به محاق فرو رفت. در سنت ادبی تاریخ نگاری ادبیات شام نیز این دوره مسکوت ‌‌‌‌‌‌مانده ‌‌‌‌‌است و جستجوی شعرا با انبر و منقاش بایدصورت پذیرد؛ علاوه بر این که چندان اثر قابل توجه تأثیرگذاری هم ‌‌‌‌‌‌‌ن‌‌‌‌‌‌‌می‌توان به چنگ آورد.

ادبیات بعد ‌‌‌‌‌استقلال

پایان جنگ ج‌‌‌‌هانی و آزادی از یوغ امپراتوری عثمانی، مردم سوریه را به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازه پایان قیمومیت فرانسه و خروج نیرو‌‌‌‌های فرانسوی و ‌‌‌‌‌استقلال سیاسی خوشحال نکرد. کشور عربی سوریه با مقاومتی بی نظیر در برابر ‌‌‌‌‌استعمار فرانسه ایستادگی کرد و آن را در مدت کوتاهی که بیش از ربع قرن نداشت، مجبور به ترک وطن کرد.

قبل و بعد از هر دو مرحله نجات، به اشکال و شدت متفاوت و متناسب با هر وضعیتی، آتش وطن ­پرستی به بازار اشعار وطنی و ملی و قالب‌‌‌‌های دیگر ادبی مثل رمان و د‌‌‌‌‌استان کوتاه، رونق وحرارت بخشید. در این قسمت، تن‌‌‌‌ها به شعرای شامی که در داخل حدود جغرافیایی کشور سوریه زیسته­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، خواهیم پرداخت؛ با یک ‌‌‌‌‌استثنا؛ یعنی شعرای سوری حلقه بیروت.

شعر

شاعران این دوره بنا بر سبک و ذوق هنری و ادبی مورد علاقه­ و باور‌‌‌‌های سیاسی­ شان، به سرودن انواع اشعار در مضامین مختلف؛ خصوصاً اشعار میهنی پرداختند. پنج  جریان ادبی فعال در شعر در سوریه بعد از ‌‌‌‌‌استقلال شکل گرفتند:

کلاسیک‌‌‌‌ها

اهمیت این گروه، در ر‌‌‌‌هایش ادبیات عربی در سوریه بعد از ‌‌‌‌‌استیلای عثمانی و فرانسوی ‌‌‌‌‌است؛ ضمن این که نوپردازی و نیز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشه­‌‌‌‌های سیاسی و اجتماعی و مکاتب غربی در هنر، هنوز بدیشان رخنه نکرده بود. اغلب این شعرا، آوانگارد‌‌‌‌های ادبی و سیاسی بودند؛ مثل:

  • ‌‌‌‌‌‌‌ «محمد محمود البزم» (1887 - 1955) زبان‌شناس، معلم، شاعر و نویسنده دمشقی عراقی­الاصل[۱۶]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«خلیل مردم بک» (1895 - 1959) وزیر، سفیر و شاعر دمشقی عثمانی­الاصل، سراینده سرود ملی سوریه؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«شفیق محمد جَبْری» (1898 - 1980) نویسنده، پژوهشگر و شاعر دمشقی و رئیس دانشکده هنر[۱۶]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«محمد سلیمان الاحمد» (1903 - 1981) ملقب به «بدوی الجبل»؛ وزیر، وکیل و شاعر اهل لاذقیه[۱۷]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«خیرالدین اسدی» (1900-1971)؛ محقق، مورخ، زب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندان (فارسی)، دائرهالمعارف نویس و شاعر حلبی[۱۸]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«أورخان شكیب میسَّر» (1965-1914)؛ فیزیکدان، کارمند وزارت اطلاعات سوریه و شاعر حلبی[۱۹]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«عمر ابو ریشه» (1910 –1990)؛ سفیر و شاعر حلبی؛ جایزه شعر سال سوریه به نام اوست [۲۰].
  حلقه حمص

رمانتیک­‌‌‌‌های سیاه و منفی­باف که افکارشان زاییده سال­‌‌‌‌های سیاه اشغال و جنگ ج‌‌‌‌هانی بود؛ مضامینی چون مرگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی، نفرین، عصیان، اظ‌‌‌‌هار به گناه و کفر و بی اخلاقی، شیطان-گرایی، یأس و... را انعکاس ‌‌‌‌‌‌می‌دهد.؛ مثل:

  • ‌‌‌‌‌‌‌«وصفی كامل قُرُنْـفُلی» (1911 - 1972) شاعر حمصی پرکار؛ دیوان «پشت سراب» از اوست (1969)[۱۶]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«نصوح فاخوری» (زاده 1924) شاعر حمصی از رفقای قرنفلی[۱۶]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«عبد السّلام عبد الله عُیون السّود» (1922 -  1954) شاعر حمصی از رفقای قرنفلی و فاخوری[۱۶]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«عبدالباسط محمد أبی الخیر الصوفی» (1931-1960)شاعر حمصی که رمانتیسیسم حادی داشت و مثل صادق هدایت، دست به خودکشی هم زد.
مارکسیست­‌‌‌‌ها

ورود جریان مارکسیسم به جامعه، سی‌‌‌‌‌است و خصوصاً ادبیات سوریه، بحثی مفصل ‌‌‌‌‌است که به مباحثی از آن در بخش سیاسی همین کتاب بیان شده ‌‌‌‌‌است. مارکسیست­‌‌‌‌ها به شدت ادبیات گرا هستند و شاهکار‌‌‌‌های بزرگی در ادبیات روسیه و کشور‌‌‌‌های بلوک شرق به وجود اورد‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. بعثی­‌‌‌‌های سوریه لزوماً مارکسیست، کمونیست یا ماتریالیست نیستند؛ هرچند که از ایدئولوژی‌‌‌‌های فلسفی و سیاسی – اجتماعی هم­زاد و یا به بیانی دقیق­تر منبعث از هم هستند. رویکرد اصلی بعثیسم، سوسیالیسم ‌‌‌‌‌است و ناظر به برابری­‌‌‌‌های اقتصادی ‌‌‌‌‌است که نوعاً شعاری بیش نیست؛ اما در میان شاعران سوری بعد از ‌‌‌‌‌استقلال، بودند کسانی که به تمام لوازم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشه مارکس پایبندی داشتند. مثل:

  • ‌‌‌‌‌‌‌«شوقی جمال بغدادی» (زاده 1928)؛ معلم، شاعر و د‌‌‌‌‌استان نویس بانیاسی طرسوسی و دبیر اتحاد کتاب[۱۶]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«صلاح فائق» (زاده 1945) شاعر و فعال سیاسی عراقی­الاصل که از 30 سالگی در سوریه اقامت دارد.
ناسیونالیست­‌‌‌‌ها

اکثر شعرای عرب گرایش ناسیونالیستی دارند؛ اما بعضی بدان اشتهار یافته­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ مثل:

  • ‌‌‌‌‌‌‌«سلیمان العیسی» (1921 - 2013) اهل انطاکیه (اسکندرون) شاعر و مبارز ضد قیمومیت فرانسوی و از نخستین اعضای حزب بعث و از بنیانگذاران اتخاد کُتّاب. بیش از 40 اثر دارد و در دوران پختگی به ادبیات و شعر کودک روی آورد؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«یوسف الخال» (1916 - 1987) شاعر اهل حمص که نخستین فصل­نامه شعر را در فاصله سال­‌‌‌‌های 1957-1964 منتشر نمود؛ همچنین حلقه شعری را در دفتر مجله به نام «سالن پنجشنبه» به مدت دوسال (1957-1959) به راه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انداخت که ارکان آن «أدونیس»، «أنسی الحاج»، «شوقی أبی شقرا»، «فؤاد رفقه» و… بودند. کتب ومقالات ادبی و پژوهشی؛ خصوصاً در حوزه نقد از او بر جای ‌‌‌‌‌‌مانده ‌‌‌‌‌است.[۲۱] پسر او، «یوسف الخال» (زاده 1973) اکنون از بازیگران مطرح سینمای سوریه ‌‌‌‌‌است.
حد فاصل کهنه و نو

شعرای عرب سوریه حد فاصل بین قدیم و جدید را حفظ کردند، مانند:

  • ‌‌‌‌‌‌‌«نِزار توفیق قَبّانی» (Nizār Qabbānī) (1923 تا 1998) دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری دمشقی بود. پدربزرگش «ابوخلیل القبانی» از پیشگامان تئاتر عرب به شمار می رود. قبانی در دنیای عرب از شهرتی بی‌همتا برخوردار ‌‌‌‌‌است. شعر او به اکثر زبان‌‌‌‌‌های دنیا ترجمه شده‌‌‌‌‌‌است. او بیش از 35 دفتر شعر دارد که دو عنوان برجسته آن، «القصیده الدمشقیه» و «یا ست الدنیا یا بیروت» (ای بانوی بزرگ دنیا، ای بیروت) ‌‌‌‌‌است. نزار قبانی، مانند شهریار یا نیما، به هر دو قالب نو و کهنه، آثار برجسته­ای دارد. او را ‌‌‌‌‌‌‌می‌توان نخستین حلقه مهم بین این دو فضای ادبی تلقی نمود. فبانی از جهت تعهد به ادبیات مقاومت نیز قابل تأمل ‌‌‌‌‌است.
حلقه بیروت

شعرای سوری بسیاری، کشور خود را به دلایل متعدد و نوعاً ایدئولوژیک و امنیتی، ترک کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که احصای تمام آن­‌‌‌‌ها نه ممکن و نه مفید ‌‌‌‌‌است؛ از میان ایشان، به چند عنوان روشنفکر غرب­گرا که توانسته­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند با سوغات خود از غرب در شعر مدرن عرب تأثیرگذار باشند، اکتفا ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ عده­ای که ‌‌‌‌‌استغراب (غربزدگی) را از م‌‌‌‌هاجرت به لبنان و تحصیل در مراکز آموزش عالی مسیحی لبنانی آغاز نموده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند:

علی احمد سعید إسبر

‌‌‌‌‌‌‌«علی احمد سعید إسبر» با نام مستعار «اَدونیس» (Adonis)[7] (زاده ۱۹۳۰) زاده روستای «قصابین» لاذقیه؛ شاعر، مترجم، نویسنده و منتقد ادبی که در نیمه دوم قرن بیستم، انقلابی مدرنیستی در شعر را رهبری کرد که اثر عظیمی بر شعر عرب برجای ن‌‌‌‌هاد و با اثر «تی. اس. الیوت» در ادبیات انگلیسی قابل مقایسه ‌‌‌‌‌است. مکتوبات آدونیس عبارتند از بیست جلد شعر و سیزده جلد نقد و نیز دوازده کتاب ترجمه شده از فرانسه. مجموعه اشعار عربی او؛ یعنی «دیوان الشاعر العربی» از 1946، به چاپ رسیده و تقریباً دو میلیون بیت ‌‌‌‌‌است. آدونیس مانند ابوالعلا که منتقد دین بود، منتقد اسلام و از نامزد‌‌‌‌های دائمی جایزه نوبل ادبیات ‌‌‌‌‌است. او را بعضی آدونیس بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین شاعر زنده عرب خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند[۲۱]. زمانی که انقلاب باشکوه اسلامی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، ادونیس با این مدیح عجیب، لب به تحسین انقلاب گشود:

أفقٌ ثورهٌ والطغاه شتات

کیف أروی لإیران حبّی

والذی فی زفیری

والذی فی شهیقی تعجز عنه قول الکلمات؟

سأغنّی لقمّ لکی تتحول فی صبواتی

نار عصف، تطوف حول الخلیج

وأقول: المدى، والنشیج

أرضی العربیه – ‌‌‌‌ها رعد‌‌‌‌ها یتعالى

صاعقا خالقا

وحریقا

یرسم المشرق الجدید، ویستشرف الطریقا.

شعب إیران یکتب للشرق فاتحه الممکنات

شعب إیران یکتب للغرب:

وجهک یا غرب ین‌‌‌‌هار

وجهک یا غرب مات

شعب إیران شرق تأصّل فی أرضنا، ونبیّ

إنه رفضنا المؤسس، میثاقنا العربیّ.

ترجمه:

افقی در انفجار و گردنکشانی پراکنده!

چگونه گویم عشقم به ایران را؟

کآنچه در نعره من ‌‌‌‌‌است!

وآنچه در خروش من ‌‌‌‌‌است، افزون ز تاب واژه­‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌است!

زودا که برای قم ترانه­ای سازم تا در بی­قراری­‌‌‌‌هایم به جنبش آرد...

آتشین گردبادی که گرد این خلیج!

و ‌‌‌‌‌‌می‌گویم؛ به شیونی به غایت رسا از عمق جان:

اینک، سرزمین عربی من، تندر افکنده

تندری آفریننده!

و سوزنده

تا طرحی از خاوری نو در‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازد و سر بدین ­سر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازد

خلق ایران، شروعی برای خاور زمین از هر شدنی داشت

باختر را نیز چنین نگاشت:

شکوهت ای غرب فروریخت

شکوهت ای غرب مرد

خلق ایران، در سرزمینمان ریشه دو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند­ه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ چونان پیامبری!

اینک، ما رافضی این بنیانگذاریم! این میثاق عربی م‌‌‌‌‌است!

محمد احمد عیسی ماغوط

‌«محمد احمد عیسی ماغوط» (۱۹۳۴ - ۲۰۰۶)، شاعر، روزنامه­ نگار و نمایش­نامه نویسِ اسماعیلی مذهب اهل شهر سلمیه سوریه ‌‌‌‌‌است که از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشه­‌‌‌‌های سوسیالیستی و ناسیونالیستی دوران جوانی خود بازگشت. ماغوط از پیشگامان قالب نو (قصیده النثریه) در شعر عربی ‌‌‌‌‌است. در تمامی آثار او، اعم از شعر، د‌‌‌‌‌استان و نمایشنامه، بن مایه‌‌‌‌‌هایی از مقاومت آشکارا به چشم می‌خورد. وی از طنزآوران ممتاز و نامی ج‌‌‌‌هان عرب به‌شمار می‌آید. زبان گزنده و صریح و لحن بی پروای او در طنز‌‌‌‌های سیاسی و اجتماعی شهره همگنان و مقبول خاص و عام ‌‌‌‌‌است. ماغوط آثار منثور بسیار دارد و شاید یکی از مهم ‌‌‌‌‌‌‌ترین آن­‌‌‌‌ها  «سأخون وطنی» (به زودی به وطنم خیانت خواهم کرد!) باشد. ماغوط، در سال ۲۰۰۲ در کتابخانه اسد، نشان درجه یک لیاقت را از «بشار اسد»، رئیس‌جمهور سوریه، دریافت کرد.

‌‌‌‌‌‌‌کمال خیر بیک

«کمال خیر بیک» (1935-1980)، شاعر، آکادمین و مبارز سوسیالسیت ناسیونالیست سوری اهل مصیاف که اصالتاً همشهری خاندان اسد ‌‌‌‌‌است؛ یعنی «قرضه» در لاذقیه. خیربک فارغ التحصیل دانشگاه سوربن پاریس با پایان نامه «جنبش مدرنیته در شعر معاصر عرب» و دکتری از دانشگاه ژنو ‌‌‌‌‌است. جنبش «المرابطون»[8] او را در 1980 ترور کرد.

فؤاد رفقه

‌‌‌‌‌‌‌«فؤاد رفقه» (1930-2011)، اهل الکفرونِ صافیتا در طرسوس ‌‌‌‌‌است که دکترای فلسفه خود را با راهنمایی «مارتین ‌‌‌‌هایدیگر»، فیلسوف برجسته آلمانی، با رساله «نظریه شعر مارتین ‌‌‌‌هایدیگر» دریافت نمود. رفقه بسیاری از آثار برجسته آلمانی و اتریشی را در شعر و رمان ترجمه کرده ‌‌‌‌‌است.

رمان

رمان سوری با آثار «حنا مینه» (Hanna Mina) (1924 تا 2018)؛ روزنامه‌نگار و رمان‌نویس برجسته اهل سوریه و یکی از نویسندگان تأثیرگذار عرب، آغاز ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ هرچند که آباء و اجداد رمان؛ یعنی صورت نخستین د‌‌‌‌‌استان­‌‌‌‌های بلند، سابقه طولانی در ادبیات عرب و سوریه داشته­‌‌‌‌‌است؛ مثل مقامات ابن وردی؛ با این حال، حنا مینه، «شیخ رمان نوسان سوری» (شیخ الروائیین السوریین) خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود و جایزه کتاب سال سوریه در بخش رمان، به نام او تسمیه شده ‌‌‌‌‌است. در حال حاضر رمان­‌‌‌‌ها و شبه رمان­‌‌‌‌های فراوانی به کتابخانه ادبیات سوریه اضافه شده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

د‌‌‌‌‌استان کوتاه

اغلب نوولیست­‌‌‌‌های سوریه با د‌‌‌‌‌استان کوتاه فعالیت خود را شروع کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ اما بعضی در د‌‌‌‌‌استان کوتاه زحمت بیشتری کشیده و سرامد هستند؛ مانند سعید الحورانی، مطاع صفدی، عبدالسلام العجیلی. در نمایشنامه نویسی نیز آثار حسیب کیالی و مراد السباعی موردتوجه و اشتهار ‌‌‌‌‌است.

ادبیات کودک و نوجوان

شاید كتاب «حفظ الرسوم التوضیحیه فی أدب البنات والصبیان» (تصاویر توضیحی حفظی در تربیت دختران و پسران) که كتابخانه ‌‌‌‌هاشمی دمشق در سال 1937 در دو قسمت به قلم «جمیل سلطان» منتشر كرد، نخستین اثر در ادبیات کودک و نوجوان در تعریف مدرن و غربی آن باشد؛ پیش از آن ادبیات کودک، محدود به اشعار فولکلور و درسی مدرسه بود و یا قصص تمثیلی کتب متقدمین.

چند دهه به صورت پراکنده، عده­ای از فعالان حوزه نشر، به صورت ذوقی، ناشیانه و آماتوری که هنوز هم ادامه دارد، تلاش­‌‌‌‌هایی در راه­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازی ادبیات کودک ونوجوان نمودند؛ اما جهش اصلی در برنامه درسی جدید وزارت آموزش وپرورش برای مرحله ابتدایی در 1967 صورت گرفت و د‌‌‌‌‌استانک­‌‌‌‌های مصوری؛ البته با رویکرد آموزش خوانش صحیح، تهیه و به عنوان کتاب درسی منتشر شد؛ مثل آثار «منیر الخیر»، «یوسف بنا» و «عادل زوریک» از روی قصص قدیمه و ترجمه آثار اروپایی و پس از آن­‌‌‌‌ها، «زكریا تامر» (زاده 1931)[9]، «عادل أبو شنب» ( ۱۹۳۱ - ۲۰۱۲)[10] دمشقی و «عبد الله عبد» (1937-1975) اهل لاذقیه که این ژانر ادبی را وارد نشریات و مجلات نیز نمودند؛ مخصوصاً دوهفته نامه کودک«اسامه» و «جسور الثقافیه» (نوجوان) که وزارت فرهنگ سوریه منتشر ‌‌‌‌‌‌می‌کرد با ترتیب مدیریتی عادل أبو شنب، زكریا تامر، میشیل كیلو (1940-2021)[11]، خانم دلال حاتم (1931- 2008)[12] و تصویرگری «ممتاز البحره» (1938 - 2017)، خالق شخصیت اسامه، «نذیر نبعه» (1938- 2016)، «یوسف عبدلكی» (زاده 1951 قامشلی) [13]«لجینه الأصیل» (زاده 1946 دمشق)[14] و...[۲۲]

مؤسسات انتشاراتی خصوصی، نقش تجاری و توسعه حوزه نشر در این ژانر را به خوبی ادا کردند؛ اما آثار ایشان از ویژگی‌‌‌‌‌های هنری چندانی بهره نداشت؛ از نظر محتوا نیز محدود ‌‌‌‌‌‌‌می‌شد د‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌های مذهبی، د‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌های برگرفته از هزار و یک شب، زندگی‌نامه‌‌‌‌‌های عامیانه؛ مانند سفر‌‌‌‌های سندباد، علاءالدین، چراغ جادو، علی بابا، چهل دزد، جوحا، قراقوش و... ؛ همچنین ترجمه شاه­کار‌‌‌‌های ادبی غرب که همه نوعی ساده سازی بود؛ مانند آثار «کامل کیلانی». ناشران پیش­کسوت این نوع ادبی در سوریه «مكتبه الربیع»، «مكتبه الشرق» و «مكتبه البلاغه» در حلب بودند و پس از آن­‌‌‌‌ها، «دار الفكر»، «دار كرم»، «مكتبه الزهراء»، «دار الجلیل» و «مكتبه أسامه» در دمشق و «مكتبه التراث» در دیر الزور و «مكتبه الغزالی» در حماه.[۲۳]

وضعیت ادبیات کودک و نوجوان سوریه در حال حاضر نیز در حد پاسخگویی تجاری و سنتی به همین نیاز‌‌‌‌های اولیه ‌‌‌‌‌است و از جهت شکل ومحتوا (د‌‌‌‌‌استان و تصویر) نسبتاً ضعیف ‌‌‌‌‌است؛ البته در دو دهه اخیر تحرکاتی صورت گرفته­‌‌‌‌‌است؛ اما بیشتر از سوی طیف روشنفکر و مخالف حکومت اسد بوده­‌‌‌‌‌است که در بحران اخیر صدمه دیده و نوعاً خارج از کشور به سر می­برند و جسته گریخته، نمایشگاه­‌‌‌‌هایی دایر ‌‌‌‌‌‌می‌کنند.

برنامه وزارت فرهنگ نیز روی کشف د‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌های کودک و نوجوان برای ترجمه بود کما این که هنوز این رویکرد را دارد. اخیرا مسابقه سالانه کتاب کودک و برگزاری نمایشگاه­‌‌‌‌های تخصصی کتاب کودک را نیز در دستور کار دارد که اولین دوره و دومین دوره آن، در  2018 و 2019 در کتابخانه اسد برگزار و پس از آن، به دلیل کرونا تعطیل شد.

رویکرد وزارت فرهنگ در گزینش کتاب برای ترجمه برای کودکان ونوجوانان، تقویت فرهنگ و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشه سوسیالیستی ‌‌‌‌‌است؛ مثل آثار «جیانی روداری» (Gianni Rodari)؛ (۱۹۲۰ - ۱۹۸۰) ایتالیایی که آثارش محتوای آموزشی و اجتماعی دارد؛ از امور روزمره و ساده گرفته تا محتوای سیاسی با ماهیت سوسیالیستی.[۲۴] رئیس اتحادیه ناشران سوریه، هیثم حافظ نیز با رویکردی سنتی، با مدیریت سه عنوان دفتر نشر کودک و یک فروشگاه تخصصی در خیابان «حلبونی»، منطقه متمرکز صنعت نشر دمشق، تولیدات فراوانی راهی بازار کرده که در ذائقه پروری و پذیرش شکل‌‌‌‌های سنتی مؤثر و حریف بلا منازع بوده ‌‌‌‌‌است.

گروهی از نویسندگان و هنرمندان سوری علاقه ­مند در تلاشند تا از دستاورد‌‌‌‌های ادبیات و هنر کودک و نوجوان برای تبدیل شدن به یک صنعت فکری مستقل بهره ببرند؛ امثال «رامز حاج حسین» (زاده 1979) که در حال حاضر، به عنوان مربی انیمیشن در «المعهد التقنی للفنون التطبیقیه» (مؤسسه فنی هنر‌‌‌‌های کاربردی) وزارت فرهنگ مشغول ‌‌‌‌‌است. اخیراً نیز هشت عنوان کتاب کودک از زبان فارسی با تلاش آژانس ادبی تماس برای اولین بار از فارسی ترجمه شده و به بازار نشر سوریه راه پیدا کرده ‌‌‌‌‌است.

نقد ادبی

بسیاری در سوریه وخارج از آن به صورت تألیف مقالات و کتب چاپی یا مجازی مشغول نقد و بررسی ادبیات سوریه به شکل حرفه­ای و آماتور هستند؛ بر این‌‌‌‌ها باید افزود جریان نقد فعال و گفتاری انجمن‌‌‌‌های ادبی سراسر سوریه را که متناسب با اعضا و ایدئولوژی خویش، مشغول فعالیت و تأثیر بر جریانات ادبی کشور هستند.

یکی از برجسته ‌‌‌‌‌‌‌ترین نُقّاد ادبی سوریه، «جورج طرابیشی» (Tarabichi) (1939 تا 2016) اهل حلب ‌‌‌‌‌است که مدتی ری‌‌‌‌‌است رادیو سوریه را نیز به عهده داشت. مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین اثر وی در این حوزه، کتاب نقد روانکاوانه «نقدالنقد» در نقد ذهن و عقل ملت عرب ‌‌‌‌‌است  که سویه ناسیونالیستی، انقلابی، اگزیستانسیالیستی و مارکسیستی دارد. از دیگر مشاهیر این رشته در سوریه ‌‌‌‌‌‌‌می‌توان به این نام­‌‌‌‌ها اشاره کرد:

  • ‌‌‌‌‌‌‌أحمد سلیمان الأحمد (1926 - 1993)؛ اهل لاذقیه؛ از آثار اوست: «حول الشعر العربی الحدیث» (1973)؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌ولید قُنباز (1935 - 2005)؛ اهل حماه؛ از آثار اوست: «فی الأدب الاجتماعی» و «فی الأدب المهجری»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌محمد عدنان قیطاز (1936 - 2022)؛ اهل حماه؛ منتقد پرنویسی که آخرین اثرش «شاعران در سایه» ‌‌‌‌‌است؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌إبراهیم الجرادی (1951 - 2018)؛ اهل رقه که از آخرین آثار نقد او «محمود درویش ینهض»(2010) بود؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌عبد الكریم الناعم (زاده 1935)؛ اهل حماه؛ از آثار او «فی أقانیم الشعر» (1991) و «کسوفات» (1993) ‌‌‌‌‌است؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌محمد عبد القادر الصمدی (زاده 1937)؛ اهل حماه؛ باچند کتاب ؛ از جمله «الأنشطه اللغویه، دراسات نقدیه»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌علی عقله عرسان (زاده 1941)؛ اهل درعا؛ نقّاد پرکاری که آخرین اثر او «الثقافه والمواجه» (2016) ‌‌‌‌‌است؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌مظهر الحجی (زاده 1946) اهل حمص با چندین اثر؛ از جمله «دیك الجن الحمصی، دراسه نقدیه» (1987)؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌ولید إبراهیم قصاب(زاده 1949) اهل دمشق؛ نویسنده کتاب «قضیّه عمود الشعر فی النقد العربی»؛

‌‌‌‌‌‌‌خانم سمر الدیوب (زاده 1970)؛ اهل حمص؛ مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین اثر او «الخطاب ثلاثی الأبعاد» (2016) ‌‌‌‌‌است.

‌‌‌‌‌‌‌و...

اما مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین وتخصصی­‌‌‌‌‌‌‌ترین رویداد نقد ادبی در سوریه را انجمن نقد ادبی اتحاد کُتّاب، مدیریت ‌‌‌‌‌‌می‌کند و علاوه بر نشست­‌‌‌‌های ما‌‌‌‌هانه، همایش­‌‌‌‌های تخصصی سالانه­ ای را نیز با عناوین وموضوعات خاص برگزار ‌‌‌‌‌‌می‌کند. از شرکت کنندگان دائمی این جلسات، که مسکوکات رایج نقد ادبی دولت سوسیالیستی ناسیونالیستی محسوب ‌‌‌‌‌‌‌می‌شوند، ‌‌‌‌‌‌‌می‌توان به چند مورد شاخص اشاره کرد:

  • ‌‌‌‌‌‌‌«راتب سُکِّر» (زاده 1953) اهل حماه که هم رمان نویس ‌‌‌‌‌است؛ هم شاعر مطرحی ‌‌‌‌‌است و هم مناصب آکادمیک فراوانی در سوریه و کشور‌‌‌‌های عربی  دارد. راتب سکر در ترجمه شعر فعال ‌‌‌‌‌است و از زبان­‌‌‌‌های فرانسوی و روسی به عربی، آثار متعددی دارد؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«أحمد دهمان» (زاده 1948)؛ رئیس گروه زبان وادبیات عرب دانشگاه حمص (البعث) ‌‌‌‌‌است و فارغ التحصیل دانشگاه اسکندریه مصر، با 13 تألیف در نقد ادبیات دوره عباسی. مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین اثرش به زعم خود او کتاب «الصوره البلاغیه لدى عبدالقاهر الجرجانی؛ منهجاً و‏تطبیقاً» ‌‌‌‌‌است؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«غسان غنیم» ‌‌‌‌‌استاد ادبیات مدرن و معاصر در دانشگاه دمشق ‌‌‌‌‌است که مدتی ریاست انجمن نقد اتحاد کُتّاب را به عهده داشت و در حال حاضر مدیر شعبه ریف دمشق اتحاد کتاب ‌‌‌‌‌است.

بعضی مخالفان حکومت نیز پیشتر در این جلسات شرکت داشتند؛ اما در حال حاضر خارج از کشور به سر می­برند؛ امثال «نبیل سلیمان» و «عادل فریجات».[۲۵]

نیز نگاه کنید به

زبان و ادبیات ژاپن؛ زبان و ادبیات روسی؛ زبان و ادبیات کانادا؛ زبان و ادبیات کوبا؛ زبان و ادبیات لبنان؛ زبان و ادبیات مصر؛ زبان و ادبیات تونس؛ زبان و ادبیات افغانستان؛ زبان و ادبیات چینی؛ زبان و ادبیات سنگال؛ زبان و ادبیات تایلند؛ زبان و ادبیات آرژانتین؛ زبان و ادبیات فرانسه؛ زبان و ادبیات اسپانیا؛ زبان و ادبیات مالی؛ زبان و ادبیات ساحل عاج؛ زبان و ادبیات اتیوپی؛ زبان و ادبیات زیمبابوه؛ زبان و ادبیات سیرالئون؛ زبان و ادبیات قطر؛ زبان و ادبیات سودان؛ زبان و ادبیات گرجستان؛ زبان و ادبیات تاجیکستان؛ زبان و ادبیات قزاقستان؛ زبان و ادبیات بنگلادش؛ زبان و ادبیات سریلانکا؛ زبان و ادبیات اردن

پاورقی

[1] . کیلیکیه، کیلیکیا یا قیلیقیا، نام منطقه‌ای در جنوب شبه‌جزیره آناتولی ‌‌‌‌‌است که امروزه «چوکوروا» (Çukurova)، شامل ‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌های ‌‌‌‌هاتای تا مرسین و آدانا ترکیه کنونی، خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده ‌‌‌‌‌‌‌می‌شود و بیشتر علوی نشین هستند. کیلیکیه در جنوب خاوری در اسیای صغیر در ترکیه کنونی و در شمال و شمال خاوری قبرس واقع شده و نزدیک به یک‌سوم خاک آناتولی را در بر ‌‌‌‌‌‌می‌گیرند. این سرزمین را ارمنستان کوچک نیز خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در منابع اسلامی از این منطقه با نام قالوقیه یاد شده‌‌‌‌‌‌است.

[2]. نَبَطیان قومی آرامیان، شاخه کنعانیان بودند که در شمال خلیج عقبه و شمال خاوری شبه‌جزیره سینا و شمال خاوری مصر زندگی ‌‌‌‌‌‌می‌کردند. نام پایتخت ایشان «رقمو» (Raqēmō) بود که در «جبل‌المذبح» در اردن کنونی قرار دارد. یونانیان آن را «پترا» (Petraea) ‌‌‌‌‌‌می‌گفتند. پترا یعنی سنگ و شهر به خاطر مقبره‌‌‌‌‌هایش که در صخره‌‌‌‌‌ها تراشیده شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، بدین نام تسمیه شده­‌‌‌‌‌است.

[3] . اعتقاد حقیقی وی از لابه لای اشعارش به خوبی آشکار ‌‌‌‌‌است و به‌کارگیری صنعت توریه که گاهی نوعی تصریح نیز در آن ‌‌‌‌‌است این مدعا را اثبات ‌‌‌‌‌‌می‌کند. بدخوا‌‌‌‌هان و کینه توزان نزد ‌‌‌‌هارون اسرار او را فاش نموده و پرده از تشیع و محبت بسیارش به اهل بیت پیامبر(ص) برداشتند و خشم ‌‌‌‌هارون را بر وی برانگیختند. ‌‌‌‌هارون مأموری را برای قتل وی فرستاد ولی قبل از رسیدن مأمور، او از دنیا رفت.[۲۶]

[4] . ابومحمد عبدالسلام بن رغبان بن عبدالسلام بن حبیب بن عبدالله بن رغبان بن یزید بن تمیم کلبی.

[5] . الجزائری الاصل بود و در کوفه مرد؛ اما در دمشق پرورش یافت.

[6] . الباب روستایی در حلب ‌‌‌‌‌است.

[7] . آدونیس، واژه ای کنعانی - فنیقی ‌‌‌‌‌است. افسانه آدونیس از تمدن و فرهنگ کنعانی به فرهنگ یونان ب‌‌‌‌‌استان منتقل شده ‌‌‌‌‌است. آدونیس معشوق «آفرودیت» ‌‌‌‌‌است. این ایزد، مظهر بهار و بارور شدن کنعانیان و یونانیان ‌‌‌‌‌است و به صورت یک مرد جوان زیبا تصور شده­‌‌‌‌‌است.

[8] . «المورابطون» یک جنبش سیاسی و نظامی لبنانی ‌‌‌‌‌است که اصول ناصری را پذیرفته ‌‌‌‌‌است که به وحدت جهان عرب و محیطی آزاد با سیستم سوسیالیستی معتقد ‌‌‌‌‌است. بازوی نظامی آن، المرابیتون، در جریان جنگ داخلی لبنان و تا زمان انحلال آن در سال 1984 میلادی ، نقش فعالی با جنبش ملی لبنان داشت.

[9] . زکریا تامر از بنیانگذاران اتحاد کُتّاب ‌‌‌‌‌است. او در تلویزیون نیز فعالیت داشت؛ اما از 1981 در انگلستان زندگی می¬کند. از جمله آثار او در حوزه ادبیات کودک این کتاب‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌است: «چرا رودخانه ساکت شد»، وزارت فرهنگ، دمشق، 1977، «او گل را به پرستو گفت»، اتحادیه نویسندگان عرب ، دمشق، 1977 و 37 د‌‌‌‌‌استان مصور دیگر تا 2000.[۲۷]

[10] . بنیانگذار مجله کودک «اسامه» نوولیست. نمایش نامه نویس مشهوری که فیلم نامه بیش از ده سریال تلویزیونی مشهور در سوریه را خلق نموده ‌‌‌‌‌است. آثار کودک: «کودک زیبا»، مجله دارالثقافه - دمشق 1960م / «شمشیر چوبی»، دمشق 1973/  «کودک شجاع»، دمشق 1975/ «دوستان رودخانه»، دمشق 1979.

[11] . مسیحی اهل لاذقیه و از مخالفان دولت بشار اسد که در پاریس مرد.

[12] . فعال در حوزه حقوق زنان و ادبیات کودک.

[13] . گرافیست، کاریکاتوریست برجسته با دکترای هنر‌‌‌‌های زیبا از پاریس که چندین نمایشگاه تصویرگری در کشور‌‌‌‌های عربی و اروپایی برگزار کرده ‌‌‌‌‌است. از مخالفان بشار اسد بود که دستگیر و سپس آزاد شد.

[14] . فارغ التحصیل رشته تصویرگری کودک از دانشگاه دمشق که نمایشگاه­‌‌‌‌های متعددی در داخل و خارج از سوریه برگزار کرده ‌‌‌‌‌است. این هنرمند بیش از 70 اثر در تصویرگری کتاب کودک دارد.

کتابشناسی

  1. Versteegh, C. H. M. (2014). The Arabic Language. Edinburgh University Press p. 189
  2. Stowasser, K. , Moukhtar, A. Stowasser, K. (2004). A Dictionary of Syrian Arabic
  3. الزعيم، وفيق (2011). «طيب الكلام: معجم بلهجة أهل الشام». (الطبعة الأولى)، دار الفكر - دمشق
  4. Jacques Ryckmans, Inscribed Old South Arabian sticks and palm-leaf stalks: An introduction and a paleographical approach, p. 127
  5. Hitti, P. K. (2004). History of Syria: including Lebanon and Palestine. Gorgias Press LLC. p. 326
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ Harmon, A.M, Kilburn, K. , Macleod, M.D. (1913)."The works of Lucian in eight volumes". edited and translated by (Loeb Classical Library, 1913–1967)
  7. بلاذری‌، احمد(1400). انساب‌ الاشراف‌. به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌. بیروت‌، ج1، ص. 158
  8. نسيم، أحمد (1932م.) ديوان نابغة بني شيبان. مصر: دار الكتب المصرية.
  9. زرکلی، خیر الدین(1989). الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین. بیروت: دار العلم للملایین، ط الثامنة، ج۵، ص۱۲۴.
  10. فروخ، عمر (۱۹۸۴). تاریخ الأدب العربی. دوم. بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۳۵۷
  11. ثعالبی، ابومنصور(1352). یتیمة الدهر. مصر، ج 1 صص 22 و23
  12. شوشتری، نورالله(۱۳۷۵ق). مجالس المؤمنین. تهران: اسلامیّه، ج۱، ص۲۳۵.
  13. فروخ، عمر (۱۹۸۴). تاریخ الأدب العربی. دوم. بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۴۵۹
  14. ضیف، شوقی (1990). تاريخ الأدب العربي6 الشام، قاهره: دارالمعارف، ص. 124-130.
  15. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ ۱۶٫۵ یعقوب، امیل (2004). معجم شاعران از آغاز رنسانس (چاپ اول). بیروت: دار صادر، ج. جلد سوم
  17. دایره المعارف ادبیات عرب . لندن: روتلج، 1998
  18. قلعه جی،عبدالفتاح، علامه خیرالدین اسدی (زندگی، عقاید او) (چاپ اول)، حلب
  19. خمسة أدباء مؤسسون من حلب الشهباء - مجلة المعرفة - مجلة شهرية ثقافية - وزارة الثقافة - عدد خاص
  20. Badawi, M.M. (1976). A Critical Introduction to Modern Arabic Poetry. Cambridge University Press. p. 172
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ماتاييس(2004). جاک السالسی، يوسف الخال ومجلته "شعر". دار الن‌‌‌‌هار بالتعاون مع المعهد الألماني للأبحاث الشرقية فی بيروت. ، ص 26، 97.
  22. مهيار عدنان الملوحي(2004)، موسوعة أدب الأطفال وأدبائهم في سورية بالقرن العشري،  دمشق: دار شهرزاد الشام للطباعة والنشر والتوزيع
  23. فتوح، عيسى (1988) أدب الأطفال في سورية: نشأته وتطوره، لیبی: اتحاد الناشرين العرب
  24. Francesca Califano(1998), Lo specchio fantastico. Realismo e surrealismo nell'opera di Gianni Rodari, Torino, Einaudi Ragazzi,
  25. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  26. جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیه، جزء  ۲ ، ص ۳۸۳  و  ۳۸۴
  27. New Developments in the Arabic Short Story during the Seventies Moussa-Mahmoud, Fatma, British Society for Middle Eastern Studies, Page 109, 1983 03056139 Taylor & Francis Ltd.