خورخه لوییس بورخس

از دانشنامه ملل

این نویسنده مشهور آرژانتینی در ۲۴ آگوست سال ۱۸۹۹م در بوئنوس‌آیرس به دنیا آمد. در ابتدای قرن بیستم پایتخت آرژانتین از شهرهای بسیار ثروتمند و پیشرفته منطقه بود که حتی از بسیاری از شهرها و پایتخت‌های اروپایی ثروتمندتر و پیشرفته‌تر می‌نمود. این شهر در همین ایام مرکز فرهنگی آمریکای لاتین محسوب می‌شد. بورخس در چنین مقطعی از تاریخ آرژانتین در خانوادهای سرشناس به دنیا آمد. اجداد وی از افسران عالی‌رتبه نظامی قرن نوزدهم این کشور بودند که در استقلال آرژانتین نقش بارزی ایفا کرده بودند. شاخه دیگر خانواده وی انگلیسی بود و به همین دلیل بورخس زبان انگلیسی را قبل از اسپانیایی آموخت.

پدر بورخس وکیلی بود با آرزوهای ادبی نافرجام، وی در یک دبیرستان مشهور بوئنوس‌آیرس نیز تدریس روان‌شناسی داشت. بورخس در حقیقت در خانواده‌ای فرهنگی و متمول رشد یافت. کتابخانه منزلشان مملو از آثار نویسندگان انگلیسی زبان مثل رابرت لوییس استیونسن، مارک تواین و... بود. اگرچه خانواده بورخس جزء قشر متوسط و خوب کشور طبقه‌بندی می‌شدند اما خانه آنها در حاشیه فقیرنشین شهر قرار داشت و محله آن‌ها به خاطر رستوران‌های ارزان که پاتوق کارگران بود و چاقوکشی‌های خونین مهاجران ایتالیایی و اراذل و اوباش مهاجر و یا بومی معروف بود. همین منطقه بعدها محل مورد علاقه بورخس برای تحقیق در مورد فرهنگ مردم آن‌جا شد.

خورخه به دلیل این‌که در خانواده انگلیسی صحبت می‌کردند، جورجی خوانده می‌شد. او تا هشت سالگی نزد مادرش نوشتن را یاد گرفت و در جمع خانوادگی و دوستانه پدرش که اکثرا شاعر و نویسنده بودند، شرکت می‌کرد. یکی از این شعرا، «اواریستو کاریگو» (Evaristo Cariego) دوست صمیمی پدرش بود. بورخس در خصوص این مقطع از زندگی می‌گوید:

«چیزی از شعرهای آن‌ها نمی‌فهمیدم اما شعر را کشف کردم، چون می‌دیدم که واژه‌ها صرفا ابزار برقراری ارتباط نیستند بلکه نوعی جادو در آن‌هاست.»

در نتیجه این همنشینی‌ها، بورخس خیلی سریع سرودن اشعار کودکانه‌اش را آغاز کرد.

در سال ۱۹۱۴ خانواده بورخس برای‌گذراندن دوران تعطیلات طولانی مدت خود به اروپا رفتند. موقعی که اروپا در آگوست ۱۹۱۴ درگیر هرج و مرج جنگ جهانی اول شد، آن‌ها در سوییس بی‌طرف اقامت گزیدند و بورخس در همانجا به مدرسه‌ای در ژنو رفت. وی به سرعت توانست علاوه بر انگلیسی به زبان‌های آلمانی و فرانسه مسلط شده و به خواندن آثار ادبی این دو کشور روی آورد. غزل‌های هاینر آلمانی و رمانتیسم غم‌انگیز «بودلر» جذبش کرد. البته وی در این دوره به فلسفه بدبینانه «شوپنهاور» متفکر آلمانی و نوشته‌های آنگلوکاتولیک «چسترسون» نیز علاقه‌مند شد. اشعار این دوره بورخس تحت تأثیر چنین متفکران و شاعرانی بود اما همچنان شعر او در دوران اولیه خود قرار داشت.

با پایان یافتن جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۹، خانواده بورخس به اسپانیا رفت. در آن دوره آرژانتینی‌ها، اسپانیا را به چشم بخش عقب مانده وطن خود نگاه می‌کردند؛ در حالی که آرژانتین خود را یک کشور پیشرفته آمریکایی می‌دید. با این همه اسپانیا همچنان یک مرکز فرهنگی پر رونق باقی مانده و آوانگارد هنری فعالی را در خود پرورانده بود. هنرمندانی نظیر «پابلو پیکاسو» و «خوان‌گریس» و همینطور «آنتونیو ماشادو» شاعر و بالاخره نسل نامدار ۹۸ از جمله آن‌ها بودند. سنت ادبی آوانگارد اسپانیا را اولتراپیستها (Ultaists) نمایندگی می‌کردند؛ نوع اسپانیایی مدرنیسم که حالا به سراسر اروپا در حال گسترش بود. اولتراپیست‌های اسپانیایی نسل قبلی شاعران رمانتیک را منحط دانسته و اصرار بر نوآوری و دیدگاه روزآمد نسبت به دنیای معاصر داشتند. بورخس تحت تأثیر اولتراییسم نخستین اشعار خود را در اسپانیا سرود.

وقتی به همراه خانواده خود در سال ۱۹۲۱ به آمریکای جنوبی بازگشت، اولتراییسم را با خود برد و این سبک به سرعت روی شعرای جوان آرژانتینی تأثیر گذاشت. هرچند بورخس در این زمان آکنده از عشقی عمیق به فرهنگ اروپایی بود، بازگشت به میهن عشقی پرحرارت از بازگشت به شهرش را در او بیدار کرد. بوئنوس‌آیرس در حال تبدیل شدن به کلان‌شهری پر رونق با مترو و ساختمان‌های سر به فلک کشیده بود. این فضا، اتفاقا فرصت مناسبی برای اشعار اولتراپیستی مدرن بورخس بود و به سرعت هر سروده وی در مجلات ادبی معتبر به چاپ می‌رسید.

در ۱۹۲۳، بورخس ۲۴ ساله اولین دفتر شعرش را با عنوان شور بوئنوس‌آیرس چاپ کرد. این کتاب با هزینه شخصی به چاپ رسید. از جمله شعرهای این کتاب می‌توان به «خیابان ناشناخته» اشاره کرد، با این آغاز:

«بامداد کبوتر

نامی‌که عبری‌ها بر آغاز شب نهادند وقتی سایه‌ها رد پاها را نمی‌بلعد و آمدن شب معلوم است

مثل آهنگی که انتظار می‌رود».

البته به زبان اصلی این شعر بسیار آهنگین است... (Penubra de Paloma) بورخس برای تبلیغ کتابش چند نسخه از آن را پنهانی در جیب پالتوهایی که در دفتر مجله ادبی معروف شهر آویزان بودند، گذاشت. برخی از آن‌ها را نویسندگان صاحب پالتوها خواندند و تعدادی از آن‌ها در نوشته‌هایشان از کتاب بورخس به نیکی یاد کردند. بورخس در دهه ۱۹۲۰ به سرودن شعر ادامه داد و سه دفتر شعر دیگر نیز منتشر نمود.کار دیگر وی در این دهه کمک به راه‌اندازی تعدادی مجله ادبی بود که اکثر آن‌ها عمر طولانی نداشتند اما در دهه ۱۹۳۰ یکی از بنیانگذاران مجله سور جنوب شد که سریعا به یکی از رسانه‌های ادبی مطرح در آمریکای لاتین تبدیل گشت. در این دهه وی به نوشتن داستان‌های کوتاه روی آورد که در سال ۱۹۳۵ تحت عنوان تاریخ جهانی رسوایی منتشر شد.

یک حادثه باعث شد که بورخس دریابد که در سن ۳۸ سالگی هنوز شغل و درآمدی ندارد. در این سال پدر شصت و چهار ساله او دچار سکته مغزی شد و از سمت چپ بدنش فلج‌گشت. بورخس میانسال کم‌بینا و بی‌تجربه برای یافتن شغلی درآمدزا در بوئنوس‌آیرس دچار مشکل شد. شهری‌که اقتصاد فعال سابقش در نتیجه بحران عمیق اقتصادی جهانی یعنی بحران دهه ۱۹۳۰ در رکود کامل به سر می‌برد. اما وی توانست کار کوچکی در کتابخانه «میگلکانه» که متعلق به شهرداری بود و اتفاقا به خاطر یکی از اجداد بورخس به این نام خوانده می‌شد، پیداکند. بورخس حدود ۹ سال در این کتابخانه کار کرد و در حالی‌که هیچ‌کس به وی امیدی نداشت و پدرش با ناامیدی از آینده وی این دنیا را ترک کرد، مجموعه داستانی جدیدی را در سال ۱۹۴۱ با نام باغ راه‌های منشعب چاپ کرد که به سرعت مورد استقبال قرار گرفت و به ناگاه نویسنده‌ای بزرگ شد. دو سال بعد نسخه مفصل‌تری از این مجموعه منتشر شد که نام قصه‌ها بر آن گذاشته شده بود. از این‌جا به بعد قصه‌ها نامی است که به شاخص‌ترین آثار بورخس داده می‌شود.

داستان‌های بورخس اغلب به یک جهش کوچک تخیل تکیه می‌زنند که باید طوری موجه جلوه داده شود تا خوانندگان را متقاعد کند و آن‌ها را به دنیای تخیلی نویسنده بیاورد. این‌کار به دفعات ملغمه‌ای از دانش واقعی و کاذب عملی می‌گردد. گاهی سادگی نثر مبتنی بر واقعیات اوست که انسان را متقاعد می‌کند و گاهی شادابی محض نوشته‌هایش، ویژگی‌گویای تصاویر ذهنی، که می‌تواند یک دنیای تمام را نشان دهد. هنگامی‌که کتاب قصه‌ها در سال ۱۹۴۴ منتشر شد، انجمن نویسندگان آرژانتین جایزه‌ای افتخاری به آن اهدا کرد. اما زمانی‌که خوان پرون در سال ۱۹۴۶ به قدرت رسید، به دلیل این‌که بورخس و دوستانش چندین بیانیه بر علیه او امضا کرده بودند، وی را از کار خود در کتابخانه شهرداری برکنار و برای تحقیر، او را به سمت بازرس جوجه‌ها و خرگوش‌های بازار شهر منصوب کرد.

در ۱۹۴۹ بورخس کتاب دیگری را با نام الف چاپ کردکه تبدیل به یکی از بهترین آثار او شد. دو سال بعد از الف، ترجمه اولین‌کتاب مشهور وی به نام قصه‌ها به زبان فرانسوی به بازار آمد که اولین اثر بورخس بود که در یک بازار خارجی عرضه می‌شد. بورخس در دوران بعد از پرون بار دیگر به کار دولتی روی آورد و رئیس کتابخانه ملی آرژانتین شد. در این دوران به قدری بینایی‌اش کم شده بود که دیگر قادر به خواندن نبود. از این مقطع بورخس اشعارش را برای منشی‌های کتابخانه ملی دیکته می‌کرد و آن‌ها تحریر می‌کردند. در همین سال‌ها به محبوب‌ترین و مشهورترین چهره ادبی آرژانتین تبدیل شد. در سال ۱۹۶۰ جایزه ملی ادبیات را دریافت کرد و همچنین به عنوان استاد زبان انگلیسی دانشگاه بوئنوس‌آیرس انتخاب شد. در همین سال مجموعه بزرگی از نظم و نثر به نام سازنده که در خارج از کشور به ببرهای خیال ترجمه شده است منتشر کرد. در ۱۹۷۰ مجموعه داستان دیگری به نام گزارش برودی را در اختیار علاقه‌مندان قرار داد.

در ۱۹۷۳ طرفداران پرون مجددا به قدرت بازگشتند و وی ناگزیر شد از سمت خود به عنوان ریاست کتابخانه ملی کنار برود. در ۱۹۷۵ مجموعه دیگری شامل سیزده داستان کوتاه به نام کتاب شن منتشر کرد که بازگشتی به قصه‌هایش بود و با استقبال خوبی روبه‌رو شد. ظرف دو ماه از انتشار ۴۰ هزار از آن به فروش رفت. بورخس در سال ۱۹۸۶ در اثر بیماری سرطان درگذشت.

از میان نویسندگان معاصر آرژانتینی می‌توان به خوان خلمن (Juan Gelmen) شاعر و روزنامه‌نگار مشهور این کشور اشاره نمود. خلمن متولد ۱۹۳۰ میلادی است و در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت جایزه میگل دو سروانتس از وزارت فرهنگ اسپانیا گردید.گفته می‌شود خلمن بزرگترین شاعر اسپانیولی زبان زنده در جهان است.

علاوه بر خلمن از ادگار براو (Edgar Brau) (نویسنده و شاعر) و مارتین کاپاروس (Martin Caparros)(روزنامه نگار، مترجم و نویسنده) به عنوان مشاهیر ادبی زنده آرژانتین نام برده می‌شود[۱].

نیز نگاه کنید به

زبان و ادبیات آرژانتین؛ مشاهیر ادبی آرژانتین

کتابشناسی

  1. خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص277-286.