شینوبو اوریکوچی، پایه گذار مطالعات ژاپن باستان

از دانشنامه ملل

هر چند که دغدغه اصلی تمامی متفکران ژاپن حفظ سنت ژاپنی در برابر مدرن سازی این کشور بود، اما چنان که آوردیم میان متفکران بودایی و شینتویی تفاوت دیدگاه و شکاف نسبتا بزرگی وجود داشت. با این حال شکست ژاپن در جنگ موجب شد تا متفکران ژاپنی دیدگاه‌های نسل پیش از جنگ را بازخوانی کنند و قرائتی متحد از سنت شینتویی- بودایی ژاپن ارائه دهند.

شینوبو اوریکوچی. برگرفته از سایت National Diet Library، قابل بازیابی از https://www.ndl.go.jp/portrait/datas/6077/

پیشگام این دست از متفکران شاگرد یاناگیدا و مردم شناس سرشناس ژاپنی شینوبو اوریکوچی (折口信夫/Orikuchi Shinobu) (1887-1953) بود، که امروزه پایه گذار مدرن و آکادمیک "مطالعات ژاپن باستان" شناخته می‌شود.

چنان که آوردیم هدف یاناگیدا دفاع از سنت‌ها و باورهای عامیانه ژاپن در برابر نفوذ تمدن غرب و مدرن سازی این کشور بود، اما هدف اوریکوچی صرفا حفظ سنت‌ها و آداب و رسوم نبود، بلکه او می‌خواست شینتو را به عنوان تفکر باستانی ژاپن در دل تفکر مدرن احیا کند. به همین منظور او تفکر مردم شناسانه خود را از نقد استادش یاناگیدا شروع می‌کند. چنان که پیشتر اشاره کردیم، یاناگیدا سر رشته شینتو کهن را در داستان‌های عامیانه مناطق کوهستانی نظیر توئونو جستجو می‌کرد، اما به باور اوریکوچی آن چه که حقیقتا می‌توانست نمود اولیه‌ای از شینتو کهن را در خود داشته باشد، نه کوهستان، بلکه دریا بود. به همین منظور اوریکوچی به سراغ باورهای شینتوی رایج در اوکیناوا می‌رود که واژگان برساخته آن با دریا ارتباط دارد؛ و اساسا شینتو رایج در اوکیناوا از نظر فهم و تبیین تفاوت چشمگیری با شینتو رایج در دیگر مناطق ژاپن دارد. از همین رو به سراغ اصطلاح بسیار کهن "ماره بیتو" (まれびと/Marebito) در شینتو اوکیناوایی می‌رود، و این واژه هسته مردم شناسی و مطالعات باستان اوریکوچی را تشکیل می‌دهد. "ماره بیتو" در لغت به معنای "چیزی که به طور سرزده می‌آید" است، اما در اصطلاحات اوریکوچی به معنی "کسی یا چیزی است که، به طور متناوب اما سرزده و بی خبر از "عالمی دیگر" برای انجام امور به این جهان می‌آید و همراه با آمدنش خوشبختی و سعادت را با خود به ارمغان می‌آورد و باز می‌گردد". این اصطلاح که در حقیقت از شینتوی رایج در اوکیناوا وام گرفته شده، در اصل به معنا و جایگاه "کامی" اشاره دارد.

اوریکوچی برای بسط این مفهوم، انتقادات زیادی را به تفکر یاناگیدای متأخر وارد می‌کند، که معتقد بود "نیای معنوی" (روح نیاکان) مردم ژاپن حامی هویت ملی و کیان این کشور است. اما در عوض تفکر یاناگیدای متقدم را که سرچشمه باور به "کامی" را از همان ابتدا در باورهای عامیانه می‌جست و نسبت به آن نوعی درک شهودی داشت، کاملا پذیرفت. با این حال از آن جایی که مطالعات اوریکوچی متمرکز بر شینتوی اوکیناوا بود، او خاستگاه و جایگاه "کامی" را نه در میانه کوه، بلکه در میانه دریا قرار داد.

تفاوت دیدگاهی که اوریکوچی در نسبت با یاناگیدا ایجاد می‌کرد، نتیجه‌ای مشخص داشت. در دیدگاه یاناگیدا کامی، اشباح و ارواح در وسط کوه، یعنی جایی ورای این جهان (دامنه کوه) حضور داشتند و در نسبت با دامنه کوه نوعی رابطه عمودی و بعضا استعلایی را ایجاد می‌کردند. اما اوریکوچی با تغییر جایگاه کامی، ارواح و اشباح به میانه دریا میان عالم انسانی و عالم کامی‌ها نوعی رابطه افقی و هم عرض برقرار می‌کند، با این تفاوت که عالم کامی‌ها در میانه دریا جایگاهی دور دست و برتر است. او این دیدگاه خود را با عبارت کلیدی "نیرای کانای" (ニライカナイ/Nirai kanai) در گویش مردم اوکیناوا پیوند می‌زند. "نیرای کانای" به معنای سرزمینی شرقی و دور دست در اعماق دریا یا کف زمین است. این سرزمین افسانه‌ای جایگاه کامی‌ها و روح نیاکان است. به باور شینتو اوکیناوایی، در آغاز هر سال کامی‌ای (ماره بیتو) از "نیرای کانای" به سوی جهان آدمیان می‌آید و با خودش سالی پر محصول و شادی بخش را به ارمغان می‌آورد و در پایان سال نیز باز می‌گردد. به همین خاطر هم هست که در ساختار تفکر اوریکوچی، "ماره‌بیتو" و "نیرای کانای" ضمن این که به معنا و جایگاه کامی اشاره می‌کنند، اساس مطالعات دیرینه شناسی و مردم شناسی او را هم بر می‌سازند.

به طور خلاصه آن چه که اوریکوچی درباره جایگاه افقی کامی‌ها با عالم انسانی مطرح می‌کند، از نظر دانش پدیدارشناسی بیانگر نوعی رابطه انسان با "دیگری" است. به این معنی که تفکر کهن و باستانی ژاپن رابطه کامی‌ها با آدمی را نه در شکلی استعلایی و عمودی، بلکه به شکلی شاعرانه و شهودی و در جهت افقی (مواجهه‌ای رویارو و حسی) ترسیم می‌کند. علاوه بر این چنین دیدگاه شاعرانه و شهودی‌ای نه سبب تقویت تفکر انتزاعی و فلسفی، بلکه موجب قوام و رشد ادبیات و هنرهای نمایشی (نظیر نمایش نو) در بستر تاریخ و فرهنگ ژاپن شده‌است.

با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، اوریکوچی اعلام داشت که شکست ژاپن در واقع "شکست کامی‌ها" و "شکست شینتو" است. از همین رو او به این باور رسید که شینتو در اساس خود هنوز آیینی خام و تکامل نیافته‌است. بنابراین او تمام همت خود را پس از جنگ تا زمان مرگ به کار بست تا با ادغام و تطبیق شینتو با دیگر ادیان، نوعی "شینتو" پرورش و تکامل یافته را برسازد.

او در گام نخست به سراغ آیین بودا رفت که همراه با شینتو سنت ژاپنی را نمایندگی می‌کند و کوشید تا بسیاری از مفاهیم شینتو و آیین بودا (خصوصا آموزه‌های مکتب جودو) را با شینتو تطبیق و ادغام کند. او با نوشتن رمان «نامه مردگان» (『死者の書』/Shisha no sho) نه تنها رویکرد فکری جدید خود را بیان داشت، بلکه به‌واسطه این اثر راه هماهنگی و آشتی میان متفکران بودایی و شینتویی را که از دوره میجی به بعد از هم جدا شده‌بود، تا حد زیادی باز کرد. اوریکوچی در سال‌های پایانی عمر خود توجه ویژه‌ای نیز به ادیان گنوسی نظیر مسیحیت نسطوری، دین زرتشت و مانی و همین طور ادیان سامی از خود نشان داد. متاسفانه با مرگ او پروژه فکری عظیم او متوقف شد و در حال حاضر به جز دست نوشته‌های او که قرینه‌ای از محتویات طرح او را بدست می‌دهد، چیزی باقی نمانده‌است. با این حال نقل است که ایزوتسو در دوران دانشجویی خود، در درس گفتارهای اوریکوچی که در دانشگاه که‌ئو انجام می‌شد، حضور پیدا می‌کرد. بنابراین گمان می‌رود که باورهای جهانشمول اوریکوچی به همراه ایده سیاسی "آسیای متحد" شومه اوکاوا (در فصل اسلام و مسلمانان در ژاپن درباره او توضیح داده ایم)، محرک بزرگ ایزوتسو در طرح نظریه عظیم " فلسفه شرقی" بود.[۱]

نیز نگاه کنید به

ادیان در ژاپن، فلسفه شرقی در ژاپن

کتابشناشی

  1. ذکی پور، بهمن (1402). " دین و مذهب در ژاپن امروز به انضمام جریان‌های فکری". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص149-182.