محمد مفتاح الفيتوری
محمّد مفتاح الفیتوری، شاعرِ نام آشنای معاصر است که تبارش از لیبی[xvi]، زادگاهش سودان، دانشگاه و محل تحصیلش مصر بود و در کشورهای مختلف عربی، آفریقایی و اروپایی حضور داشت. وی، در سال 1930م. (1309 هـ..ش) در خانوادهای لیبیاییتبار در «جنینه»[xvii] متولّد شد و مدّتی در اسکندریه[xviii] اقامت گزید و به تحصیل در دانشسرای علوم دینی اسکندریه پرداخت. او پس از سفر به قاهره تحصیلات خود را در دانشکده علومِ دانشگاه الازهر ادامه داد و قرآن کریم را نیز حفظ کرد.
الفیتوری، مدّتی بهعنوان نویسنده ادبی با نشریات مصری و سودانی همکاری داشت و از سال 1968 تا 1970م. (1347 تا 1349هـ.ش) بهعنوان کارشناس رسانهای در اتّحادیه کشورهای عربی فعالیت کرد. در دهههای 1960 و 1970 م. برخی از اشعار و نوشتههای او، در کتابهای ادبیات عربی در مدرسههای مصر تدریس میشد.
الفیتوری در دهه 1950 و 1960 میلادی با انقلابهایی که در آفریقا رخ داد همگام بود و نمایشنامههای شاعرانه عربی زیادی دراین زمینه نوشت. این شاعر معاصر، اشعار بسیاری برای جهان عرب، قاره آفریقا و مبارزههای سرود و به همین دلیل «شاعر آفریقا و عرب» نام گرفت.
وی به دلایل سیاسی با مشکلات زیادی مواجه بود. او به خاطر اختلافی که با دولت جعفر نمیری، داشت مجبور به ترک این کشور شد. در سال 1974م. (1353 هـ.ش) دولت سودان، شناسنامه و گذرنامه او را به سبب مخالفت با حکومت جعفر نمیری، باطل کرد. پس از آن مُعمّر قذافی به او گذرنامه لیبیایی داد و او را بهعنوان نماینده فرهنگی و سیاسی لیبی به کشورهای مختلف اعزام کرد.
محمد مفتاح الفیتوری، مشاغل و مسئولیّتهای سیاسی و فرهنگی زیر را نیز، برعهده داشته است:
- رایزن فرهنگی سفارت لیبی درایتالیا
- سفیر و رایزن فرهنگی سفارت لیبی در بیروت (لبنان)
- رایزن سیاسی و مطبوعاتی در مراکش
با این همه، الفیتوری ارتباط خود را با سودان قطع نکرد و بعد از سقوط حکومت نمیری در انقلاب ملی سال 1985م. (1364 هـ.ش) دوباره به سودان برگشت. وی، در یکی از شعرهایش، به نام «عروسی سودان» (متن عربی این سروده در پایان این نوشتار آمده است) قیام مردم کشورش بر ضد حکومت نمیری را ستوده است. محمد وردی، خواننده فقید سودانی، این شعر را بهصورت ترانه اجرا کرده است.
اما پس از سقوط قذافی، مسئولان لیبی گذرنامه لیبیایی الفیتوری را باطل کردند. به همین سبب، وی، به مغرب رفت و همراه با خانوادهاش در منطقه سیدی العابد در جنوب رباط پایتخت مراکش، اقامت گزید.
البته، در سال 2014م. (1393 هـ.ش)، دولت سودان بار دیگر به او شناسنامه سودانی داد و گذرنامه سیاسی (دیپلماتیک) برایش صادر کرد.
دیدگاهها و گرایشهای شاعرانه
دیدگاههای الفیتوری، تحت تأثیر سه موضوع اساسی بوده است که آثار آنها را، آشکارا، میتوان در سرودههای او مشاهده کرد:
نخست؛ آفریقا و بیدادی که بیگانگان بر ساکنان این قاره روا داشتهاند . دوم؛ جهان عرب. سوم؛ اندیشههای صوفیانه
او در بسیاری از سرودههایش، با فریادهای بلندِ شاعرانه، برای یاری آفریقائیان در مبارزات ضداستعماری، کوشید؛ درحالیکه پایان یافتن رنجهای ساکنان قارّه سیاه را، انتظار میکشید.
از آنجا که الفیتوری، به سه کشور عربی ـ سودان، لیبی و مصر ـ تعلق داشت، به مسائل این سه کشور بهطور خاص و به مسائل جهان عرب بهطور عام، توجّهی ویژه داشت. وی، در شعر خود به مبارزات ضد استعماری چند کشور آفریقایی پرداخت. الفیتوری، برای کشورهای مختلف عربی اشعار بسیاری را سرود و برخی از مجموعه اشعارش را، به این کشورها اختصاص داد. وی، درباره فلسطین نیز سرودههایی دارد.[۱]
مجموعه سرودهها و آثار
الفیتوری، از نم ایندگان برجسته شعر نوگرای زبان عربی و از سخنسرایان پرآوازه آفریقا بود. عناوین برخی از مجموعه سرودهها و آثار این شاعر نام آشنا، به شرح زیر است:
· «أغانی افریقیا» یا «ترانههای آفریقا» (1955م.)، درباره مصر
· «عاشقی از آفریقا» (1964م.)
· «ای آفریقا! مرا یاد آر» (1965م.)
· «أحزان افریقیا» یا غمهای آفریقا(1966م.)
· «انقلاب، قهرمان و چوبه دار» (1968م.)
· «سقوط دبشلیم» (1969م.)
· «ثوره عمر المختار» یا «انقلاب عمر مختار» (م.1973)، درباره لیبی
· «رساله الی الخرطوم» (نامهای به خارطوم)، درباره سودان
· «مقاطع فلسطینیه» (نماهایی از فلسطین)، درباره فلسطین.
جوایز و افتخارات
محمد مفتاح الفیتوری، شاعر برجسته و تجددگرای عرب معاصر، جوایز متعددی را در کشورهای عربی نظیر سودان، عراق، مصر، لیبی و مراکش به خود اختصاص داد. وی، در لیبی، نشان «فاتح» را دریافت کرد و در سال 1990 میلادی (1369هـ. ش)، در سودان، «نشان طلاییِ علوم و هنر و ادب» را بر گردن آویخت. چند کشور دیگر نظیر عراق، مصر و مغرب نیز نشانها و جایزههای بزرگی به او اعطا کردند.
الفیتوری در دهه 1950 میلادی همراه با دکتر جیلی عبدالرحمن و پروفسور تاج السر الحسن تحولی بنیادین در شعرایجاد کردند که بر بسیاری از شاعران عرب تأثیر گذاشت.
این شاعر سودانی علاوهبر اینکه عاشق آفریقا بود و صدای مهمی در شعر جهان عرب بهشمار میآمد، دارای مکتب شعری خاصی نیز بود.
وی، ضمن آنکه مشکلات آفریقا و مشکلات زندگی اقوام عرب در آسیا و خاورمیانه را باهم احساس کرده و به تصویرگری آنها پرداخته است، مشکل انسان رنجدیده روزگار ما را از یاد نبرده است.
نمونههایی از سرودههای الفیتوری
سرودهای برای رنجهای آفریقا باعنوان «تحتَ الاَمْطار» (زیر بارانها)
محمد مفتاح الفیتوری، شعر رنج و حرمان نژاد سیاه را در بیانی صمیمیو مؤثر بیان کرده است:
تحتَ الاَمْطار
«اَیها السّائِقُ
رِفْقاً بِالخُیولِ المُتْعَبَه!
قِفْ..
فَقَدْ اَدْمی حَدیدُ السَّرْجِ لَحْمَ الرَّقَبَه
قِفْ..
فَاِنِّ الدَّرْبَ فی ناظِرَهِ الخَیلِ اشْتَبَه»
هکَذا کانَ یغَنِّی المَوْتُ حَوْلَ العَرَبَه
و هی تَهْوِی تحتَ اَمْطارِ الدُّجی مُضْطَرِبَه!
٭٭٭
غَیرَ اَنَّ السّائِقَ الاَسْوَدَ ذا الوَجْهِ النَّحِیلْ
جَذَبَ المَعْطِفَ فی یأْسٍ
علی الوَجْهِ العَلِیلْ..
و رَمیالدَّرْبَ بِما یشْبِهُ اَنْوارَ الاُفُولْ
ثُمَّ غَنّی سَوْطُهُ الباکِی
علی ظَهْرِ الخُیولْ..
فَتَلَوَّتْ..
و تَهاوَتْ..
ثُمَّ سارَتْ فی ذُهولْ!
ترجمه:
زیر بارانها
«ای ارابهران!
به اسبهای خسته رحم کن.
ایست...
که آهنِ لگام و زین از گوشتِ گردن، خون جاری کرده است
ایست...
که راه در چشمان اسبان نامشخص است»
و بدینسان، مرگ در اطراف ارابه، بانگ سر میداد
و ارابه، زیر بارانهای تاریکی مضطرب بر میافتاد!
***
اما ارابه رانِ سیاهپوستِ لاغر اندام و تکیده
نومیدوار زیرپوش را
بر صورت بیمارگونه میکشید...
و چیزی شبیه روشنای غروب بر میافروخت
و سپس تازیانهی گریانِ او
بر پشت اسبها، آهنگ خواندن گرفت...
اسبها بر خود پیچیدند...
و به روی افتادند...
و سپس بهت زده راه سپردند!
ملاحظه:
صحنهای که شاعر شعرترسیم کرده، صحنهای است که استفادهی بجا از کلمات، آنها را اثرگذارتر فضا را عینی و ملموس کرده است. کلماتی مثل: اسبهای خسته، صدای مرگ، باران تاریکی، چهرهی سیاه و تکیده، تازیانهی گریان.
مردی سیاه (از جنس خود شاعر) در تاریکی وحشتزای شب و در زیر باران به مقصدی نامعلوم در حرکت است. این راه نامعلوم، نماد زندگی نافرجام و نامعلومیاست که سیاهان در آن به سر میبرند و شب سیاه بارانی، ترسیم کنندهی محیط زندگی آنان، شب ظلم و ستم، شب تبعیض، خفقان، استثمار و استعمار و...
هکَذا کانَ یغَنِّی المَوْتُ حَوْلَ العَرَبَه
و هی تَهْوِی تحتَ اَمْطارِ الدُّجی مُضْطَرِبَه!
و راه لغزان و خوفناک، با بیماری و بدبختی راه میسپارند؛ راهی که همواره مرگ در اطراف آن راه منتظر مسافران خود است وگاه مسافران بیشتر از مرگ منتظرند تا جایی که در گذر از این راه پر مشقّت، آنگاه که مرگ آنها را مخاطب قرار میدهد؛ امید ندارند که مرگ به سراغ آنها بیاید و از این جای رعب انگیز و وحشتزای زندگی نجاتشان دهد و به همین دلیل، سیاه پوست، بی هیچ امیدی اسبان را میراند و به راه خود ادامه میدهد:
غَیرَ اَنَّ السّائِقَ الاَسْوَدَ ذا الوَجْهِ النَّحِیلْ
جَذَبَ المَعْطِفَ فی یأْسٍ
علی الوَجْهِ العَلِیلْ..
...
ثمَّ غنّی سَوطُهُ الباکی
علی ظهر الخُیول
- سرودهای درباره جهان عرب
محمد مفتاح الفیتوری، از شاعران پیشگام شعر معاصر و از چهرههای شاخص شعر نو در جهان عرب بهشمار میرود. این شاعر بزرگِ سودان و آفریقا، چند سال پیش، جهان عرب را در یکی از سرودههای مشهورش، اینگونه توصیف کرده بود:
«لقد صبغوا وجهک العربی
آه.. یا وطنی
لکأنک، والموت والضحکات الدمیمه
حولک، لم تتشح بالحضاره یوما
ولم تلد الشمس والأنبیاء»
ترجمه:
«چهرهی عربیات را، رنگ زدند
آه ..ای وطن من
با این مرگ و خندههای زشتی که
تو را در حصار خویش قرار دادهاند
گویی هیچگاه ردای تمدن بر شانه نداشتهای
و هیچگاه خورشید و پیامبران را نزادهای»
- سرودهای برای استقلال سودان با عنوان «أصبح الصبح» (صبح پیروزی دمید)
متن کامل این شعر، به همراه ترجمه آن در بخش موسیقی همین کتاب، آورده شده است.
- سرودهای برای قیام ملت سودان ضد حکومت نمیری با عنوان«عروسی سودان» (عُرسُ السودان)
الفیتوری سروده، قیام ملت سودان ضد حکومت نمیری را ستوده و محمد وردی، خواننده مشهور سودانی، آن را بهصورت ترانه اجرا نموده است.
متن عربی شعر «عروسی سودان»:
عُرسُ السودان
فی زمن الغربه والارتحال
تأخذنی منک وتعدو الظلال
وأنت عشقی
حیث لاعشق یاسودانُ
إلاّ النسور الجبال
یا شرفه التاریخ
یا رایهً منسوجهً
من شموخِ النساءِ
وکبریاء الرجال
لمنترى أعزفُ أغنیّتی
ساعهَ لا مِقیاسَ إلاّ الکمال
إن لم تکن أنتَ الجمالُ
الذی یملأ کأسی ویفیض الجمال
فداً لعینیک الدماءُ
التی خطّت على الأرضِ
سُطورِ النضال
داست على جلاّدها
و هی فی سجونه
واستشهدتْ فی جلال
فداً لعینی طفلهٍ
غازلتْ دُمُوعُها
حدیقهً فی الخیالِ
شُمْسُکَ فی رَاحَتِها
خصلهٌ طریّهٌ
من زهر البرتقال
والنیل ثوبٌ أخضرٌ
ربّما عاکسه الخصر
قلیلاًَ فمال
کان اسمها أم درمان
کان اسمها الثوره
کان العرسُ عرسُ الشمال
کان اسمها البقعه
کان العرسُ عرسُ الشمال
کان اسمها أم درمان
کان اسمها الثوره
کان العرسُ عرسُ الشمال
کان جنوبیّاً هواها
وکانت ساعه النصر
اکتمال الهلال
فداً لکَ العمرُ
ولولا الأسى
لقلتُ تفدیکَ
اللیالی الطوال
ولولا الأسى
لقلت تبکیک
اللیالی الطوال
فداً لک العمر
فداً لک العمر
فداً لک العمر
محمد مفتاح الفیتوری، روز جمعه چهارم اردیبهشت ماه 1394 (24 آوریل 2015م.) در 85 سالگی بر اثر بیماری در شهر رباط، پایتخت مراکش، درگذشت و پیکرش روز شنبه، پنجم اردیبهشت ماه 1394، در قبرستان شهدا در رباط به خاک سپرده شد.
دفتر ریاست جمهوری سودان با انتشار بیانیهای که به مناسبت درگذشت الفیتوری صادر کرد، او را اینگونه ستود:
«الفیتوری، از شاخصترین چهرههای شعر عربی بود که توانست دغدغهی آفریقا را وارد ادبیات عربی کند و به همین سبب بهعنوان صدای آفریقا و شاعر آفریقا شناخته شد.»[۲][۳]
نیز نگاه کنید به
زبان و ادبیات سودان؛ انواع ادبیات در سودان؛ مشاهیر و شخصیت های ادبی سودان
پاورقی
[xvi] پدرش، شیخ مفتاح رجب الفیتوری، یکی از صوفیان لیبی و از شیوخ برجسته طریقت العروسیه ، الشاذلیه ، الاسمریه بوده است.
[xvii] شهری در غرب سودان
[xviii] شهری در مصر
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از: 2013 , http://mepanorama.com/397295
- ↑ برگرفته از: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940208000573, 2015
- ↑ معماریان، مریم، امیدی، مصطفی (1394). جامعه و فرهنگ سودان. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.275-285.