ناسیونالیسم عرب در سوریه
این پیچ تاریخ سوریه را نمی توان بدون درک صحیح از ناسیونالیسم که منجر به تشکیل اتحادیه عرب شد و سوسیالیسم که مولد حزب بعث است، درک کرد؛ به همین جهت به ناچار در این قسمت، گریزی کوتاه به این جریانهای فکری اقتضای تام دارد.
انقلاب ترکهای جوان، الهامبخش و یا اگر دقیق تر گفته شود، عامل اصلی تحریک اعراب و شخصیتهای سیاسی عرب امپراتوری عثمانی شد؛ خصوصاً در سوریه که مرکز ثقل محسوب میشد؛ در واقع، در آن شرایط، این علت اولیه شکلگیری ناسیونالیسم عرب؛ یعنی ایدئولوژی عثمانی و پان اسلامیسم مبتنی بر آن، به طور طبیعی رقیب جدی ناسیونالیسم عربی نیز محسوب میشد.
زمزمهها و مطالبات در ابتدا محدود بود به اصلاحات اداری و اقتصادی، خودمختاری، استفاده بیشتر از زبان عربی در آموزش و لغو خدمت اجباری در امپراتوری عثمانی در زمان صلح برای سربازان عرب؛ البته این مطالبات سالها عمدتاً توسط اعراب مسیحی مطرح شده بود؛ اما اکنون برخی از اعراب مسلمان سوریه به آنها پیوستند.
انجمن های مختلف عمومی یا مخفی متعددی تشکیل یافتند؛ مانند «انجمن اصلاحات بیروت» به رهبری «سلیم علی سلام» (1912)، «حزب عثمانی برای تمرکززدایی اداری» (1913)، «القحطانیه» (1909)، «الفتات» (1911) و «العهد»().
در 1913، روشنفکران و سیاستمداران عرب در اولین کنگره عرب در پاریس ملاقات کردند که در آن، اصلاحات مورد نظر مورد بحث قرار گرفت. آنها مجموعهای از خواستهها را برای خودمختاری بیشتر در داخل امپراتوری عثمانی ارائه کردند.
ناسیونالیستهای عرب، مخفیانه با کنسول فرانسه در بیروت مکاتبه کردند و صریحاً از متفقین درخواست حمایت کردند. کنسول فرانسه مانند مقامات انگلیسی قول حمایت، مهمات و حاکمیت آینده را به ملی گرایان عرب داد، مشروط بر اینکه آنها قیام کنند. بعدها «کمیساریای عالی انگلیس»[173] (British High Commissioner) در مصر، همین وعدهها را هم به شریف حسین داده بود؛ یعنی حکومت در «هلال خضیب»(هلال حاصلخیز / داسه باروَر) واین که با رعایت ملاحظاتی که میزان دقیق آن هرگز مشخص نشد مستقل خواهند بود؛ اما در موعد خودش، مذاکراتی بین «مارک سایکس»(Mark Sykes) (1919-1879) و «ژرژ پیکو»[176] (Georges-Picot)(1951-1980) صورت گرفت که به امضای توافق «سایکس – پیکو» منجر شد و براساس آن، مقرر گردید سرزمین شام به دو بخش تحت نفوذ انگلیس و تحت نفوذ فرانسه تقسیم شود؛ بدین ترتیب، فلسطین و اردن و عراق به تصرف انگلیسیها و لبنان و ساحل سوریه به تصرف فرانسوی ها درآمد. در این قیمومیت، سوریه و لبنان نصیب فرانسه و عراق و اردن نصیب بریتانیا شد اما فرانسه موصل عراق را در ازای 20 درصد نفت عراق به بریتانیا واگذار کرد.
در نوامبر 1918، بریتانیا و فرانسه قصد به ظاهر دموکراتیک خود را مبنی بر ایجاد «دولتهای ملی با ابتکار و انتخاب آزادانه مردم بومی»؛ بخوانید: تشکیل دولت جعلی رژیم اشغالگر قدس، در سوریه و عراق اعلام کردند.
ناسیونالیسم عربی بعدها با تشکیل اتحادیه عرب، برای اتحاد عربها فارغ از باورهای دینی آنان تلاش کرد؛ یعنی اتحاد بر پایه برتری قومی، فارغ از باورهای دینی؛ بدین ترتیب، ایدئولوژی اتحادیه عربی، بک ایدئولوژی سکولار و ملیگرا است؛ چنانچه برخی اعضای برجسته آن، مسیحیاند؛ مانند طارق عزیز، معاون صدام حسین که یکی از پان عربهای مسیحی برجسته بود.
«میشل عفلق» (1910-1989م.)، بنیادگذار حزب بعث، از مطرحترین تئوریسینهای پان عربیسم قرن بیستم بود که به صورت التقاطی این اندیشه قومی را در بستر مارکسیسم تحلیل و توصیه میکرد.
طی سالهای نیمه دوم سده بیستم، پان عربیسم کوشید تا کشورهای گوناگون عربی را به یکپارچگی حاکمیتی برساند. مهمترین این کوششها به تشکیل کشور جمهوری متحده عربی انجامید که میان سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۱ از یکی شدن سوریه و مصر به وجود آمد که در صفحات بعد به تفصیل بدان پرداخته خواهد شد.