نظام حزبی روسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
ز.  حزب "میهن پرستان [[روسیه]]" به ریاست "گنادی سمیگین" شعارهای ناسیونالیستی و جنبه‌های مختلف برنامه کمونیستی را پایه و اساس فعالیت خود قرار داده است<ref>سایت ایراس، (1390 12 آذر).</ref>.    
ز.  حزب "میهن پرستان [[روسیه]]" به ریاست "گنادی سمیگین" شعارهای ناسیونالیستی و جنبه‌های مختلف برنامه کمونیستی را پایه و اساس فعالیت خود قرار داده است<ref>سایت ایراس، (1390 12 آذر).</ref>.    


در مجموع، احزاب جایگاه محدودی در سیاست [[روسیه]] و در میان مردم دارند و دولت به احزاب به عنوان یک ابزار برای مشروعیت داخلی و بین المللی می‌نگرد. علت اصلی را باید در قدرت دولت، بی‌ریشه بودن احزاب، عدم ارتباط نخبگان حزبی با جامعه، عدم مسئولیت پذیری و پایبندی احزاب به اصول حزبی خود، نفوذپذیری شدید آن‌ها از اقتدار دولتی و نخبه محور بودن آن‌ها دانست. اغلب این احزاب از بدنه اصلی جامعه فاصله گرفته و ساختار نخبه محور بر آنها حاکم است، به این معنا که سیاست‌های آن‌ها از بالا تعریف و تبیین می‌شود و نظرات گروه‌ها و طیف‌های پایین‌تر مطمح توجه قرار نمی‌گیرد. مرور تحولات سال‌های اخیر نیز نشان از تأثیرپذیری شدید رفتارهای حزبی از دیدگاه‌ها و عملکرد نخبگان آن‌ها و پیامدهای منفی این امر بر رابطه آن‌ها با جامعه دارد. این تحولات به انگیزه‌های نخبگان در پیگیری منافع شخصی خود شکل منسجم‌تری داده، به نحوی که شکل گیری سیستم حزبی نهادینه و ساختارمند را با چالش مواجه کرده است. اغلب احزاب حاضر در این سیستم حزبی به لحاظ عدم پشتوانه مردمی به «محافل دوستانه» شباهت بیشتری دارند، لذا به نظر می‌رسد به همین واسطه حائز تعریف حزب که عبارت از گروهی از شهروندان با آرمان‌های مشترک و تشکیلات منظم که با اتکاء به پشتیبانی مردم برای کسب قدرت و یا شرکت در آن مبارزه سیاسی می‌کنند، نباشند<ref>www.abrarnews.com</ref><ref>کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ [[روسیه]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،</ref>.
در مجموع، احزاب جایگاه محدودی در سیاست [[روسیه]] و در میان مردم دارند و دولت به احزاب به عنوان یک ابزار برای مشروعیت داخلی و بین المللی می‌نگرد. علت اصلی را باید در قدرت دولت، بی‌ریشه بودن احزاب، عدم ارتباط نخبگان حزبی با جامعه، عدم مسئولیت پذیری و پایبندی احزاب به اصول حزبی خود، نفوذپذیری شدید آن‌ها از اقتدار دولتی و نخبه محور بودن آن‌ها دانست. اغلب این احزاب از بدنه اصلی جامعه فاصله گرفته و ساختار نخبه محور بر آنها حاکم است، به این معنا که سیاست‌های آن‌ها از بالا تعریف و تبیین می‌شود و نظرات گروه‌ها و طیف‌های پایین‌تر مطمح توجه قرار نمی‌گیرد. مرور تحولات سال‌های اخیر نیز نشان از تأثیرپذیری شدید رفتارهای حزبی از دیدگاه‌ها و عملکرد نخبگان آن‌ها و پیامدهای منفی این امر بر رابطه آن‌ها با جامعه دارد. این تحولات به انگیزه‌های نخبگان در پیگیری منافع شخصی خود شکل منسجم‌تری داده، به نحوی که شکل گیری سیستم حزبی نهادینه و ساختارمند را با چالش مواجه کرده است. اغلب احزاب حاضر در این سیستم حزبی به لحاظ عدم پشتوانه مردمی به «محافل دوستانه» شباهت بیشتری دارند، لذا به نظر می‌رسد به همین واسطه حائز تعریف حزب که عبارت از گروهی از شهروندان با آرمان‌های مشترک و تشکیلات منظم که با اتکاء به پشتیبانی مردم برای کسب قدرت و یا شرکت در آن مبارزه سیاسی می‌کنند، نباشند<ref>https://www.abrarnews.com/</ref><ref>کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ [[روسیه]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،</ref>.


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==

نسخهٔ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۳۰

در قانون اساسی روسیه در فصل نخست و ماده‌های 13 و 14 موضوعاتی چون تنوع ایدئولوژی، نبود ایدئولوژی دولتی و اجباری، و تنوع سیاسی و حزبی مطرح و نظام چند حزبی به رسمیت شناخته شده است و از آن زمان فروپاشی تا کنون نیز احزاب در این کشور فعال بوده‌اند. روند تشکیل احزاب سیاسی در روسیه اواخر سال‌های 1980 شروع شد. در آن زمان دو گرایش بروز کرده بودند. از یک سو، محافل روشنفکر مخالف حزب کمونیست حاکم به تشکیل سازمان‌های سوسیال دمکراتیک، لیبرال و سنت‌گرا پرداختند. در ماه می سال 1988 بر مبنای گروه‌های مخالفان رژیم اولین حزب سیاسی موسوم به “اتحادیه دمکراتیک” به وجود آمد که خانم والریا نوودورسکایا رئیس آن شد. از سوی دیگر، در همان زمان در چارچوب حزب کمونیست اتحاد شوروی روند تفرقه و شکل گیری جنبش‌های مخالف خط مشی حزب شروع شد.

قسمت لیبرال اعضای حزب کمونیست، “حزب جمهوری‌خواه فدراسیون روسیه” را تشکیل دادند. و اما کمونیست‌های رادیکال در بهار سال 1990 حزب چپگرای جدید موسوم به “حزب مارکسیستی- حزب دیکتاتوری پرولتاریا” را تشکیل دادند. بنا بر این، اواخر سال‌های 1980 و اوایل سال‌‎های 1990 روند شکل‌گیری دو اردوگاه سیاسی چپگرا و راستگرا شروع شد. سال‌های 1990 شاهد رشد انفجاری تعداد احزاب سیاسی بود. در حالی که در بهار سال 1990  در روسیه 13 اتحادیه اجتماعی و سیاسی (حزب) رسماً به ثبت رسیده بودند، در سال 1998 تعداد احزاب (با احتساب احزاب منطقه‌ای، معادل  300 سازمان بود. در همان زمان روند تفکیک برنامه ها و ایدئولوژی احزاب و تعمیق اختلافات عقیدتی آن‌ها جریان داشت.

اواخر سال‌‎های 1990 نظام حزبی روسیه بسیار متنوع بود. البته، طبقه‌بندی احزاب و جنبش‌های سیاسی روسیه بر اساس معیارهای عادی (طرفداری یا مخالفت با اقتصاد بازاری، لیبرالیسم - محافظه‌کاری و غیره)، کار ساده‌ای نیست زیرا جهت‌گیری‌های ایدئولوژیکی بسیاری از احزاب مبهم بوده و نام آن‌‎ها اغلب با محتوای مرامنامه حزبی متفاوت است. بعد از انتخابات سال 1999 نمایندگان دومای کشوری، چارچوب جناح‌های سیاسی کشور مشخص‌تر شد. جناح راست شامل اتحادیه نیروهای راستگرا و حزب آزادی اقتصادی است که لیبرال و اصلاح‌طلب هستند.

قسمت میانه‌رو راست میدان سیاسی به حزب “یابلوکو” تعلق دارد که ایدئولوژی “اجتماعی-لیبرال” دارد. حزب لیبرال دمکرات روسیه تحت ریاست ولادیمیر ژیرینوفسکی در جناح افراطی راست قرار دارد. قبلاً کارشناسان سازمان “کنگره جمعیت‌های روسی” را که بعداً به حزب “میهن” تبدیل شد، به همین جناح نسبت می‌دادند ولی این تعبیر قابل بحث است. در جناح چپ احزابی با نظریات سیاسی متنوعی وجود دارند. احزاب متعدد سوسیالیستی (از جمله حزب متحد سوسیال دمکرات میخاییل گورباچف که اوایل سال 2000 تشکیل شد؛ و نیز حزب کمونیست که برنامه آن دربرگیرنده اندیشه‌های سوسیال دمکراتیک و کمونیستی معتدل است) را می‌توان میانه‌رو چپ محسوب کرد. حزب کمونیست روسیه، حزب کارگر کمونیست روسیه و جنبش “روسیه زحمتکش”  را می‌توان به جناح افراطی چپ نسبت داد. تعداد احزاب کوچک در این جناح فراوان است ولی هیچ یک از آن‌ها از نفوذ چندانی برخوردار نیست.

در مجموع، مواضع رادیکال در فعالیت احزاب سیاسی روسیه بیشتر بروز کرده است تا مواضع میانه‌رو. این کمبود در مراحل مختلف توسعه نظام سیاسی روسیه به وسیله باصطلاح “احزاب قدرت” پر می شد. اواسط سال‌های 1990 حزب “خانه ما روسیه” (تحت ریاست چرنومردین نخست وزیر سابق) این نقش را بازی می‌کرد. در سال 1999 جنبش “وحدت” به عنوان جنبش طرفدار ولادیمیر پوتین تشکیل شد که سپس به حزب “روسیه واحد” تبدیل گردید و در انتخابات پارلمانی سال 2003 برنده مطلق شد. این احزاب اندیشه قدرت دولتی نیرومند، مؤثر و آگاه به منافع ملی را تبلیغ می‌کنند که همین امر حمایت انتخاب کنندگان از این احزاب را تأمین می‌کند. روند برقراری و شکل‌گیری نظام حزبی روسیه هنوز به پایان نرسیده است. اواخر سال‌های 1990 نظام چند حزبی روسیه حالت “اتمی” داشت: تعداد کثیر احزاب در یک قسمت میدان سیاسی و عقیدتی جمع شده بودند ولی قادر نبودند با همدیگر گفتگو کنند و از نفوذ چندانی در میان مردم برخوردار نبودند. بسیاری از احزاب حالت مصنوعی داشته و از منافع تنگ صنفی دفاع می‌کردند یا به عنوان “حزب یک نفر” تشکیل می‌شدند و با خروج این افراد از صحنه سیاسی، منحل می‌شدند.

با تصویب قانون درباره احزاب سیاسی در سال 2001، مرحله جدیدی در توسعه نظام چندحزبی روسیه شروع شد. مقررات جدیدی که فعالیت احزاب را تنظیم می‌کند، باید به نظام حزبی ثبات بیشتری بخشیده و ساختار حزبی میدان سیاسی کشور را منطقی‌تر سازد. در این قانون حداقل تعداد اعضای حزب برای ثبت رسمی آن، تشکیل الزامی تشکیلات حزب در بیش از نیمی از مناطق فدراسیون روسیه و موازین دیگری پیش‌بینی شده است که موجب کاهش تعداد احزاب و تثبیت ساختار آن‌ها می‌شود. در سال 2004 این گرایش به وسیله اصلاح قانون احزاب (افزایش حداقل تعداد اعضای کل حزب و تشکیلات منطقه‌ای آن) تقویت شد. به عقیده کارشناسان سیاسی، حکومت روسیه در صدد است نظام حداقل 4 حزبی سیاسی را به وجود آورد تا احزاب حاکم و مخالف جای همدیگر را بگیرند، اندیشه‌های خود را در سیاست عملی کشور عملی کنند و بدین وسیله ثبات نظام سیاسی روسیه را تأمین کنند. بدیهی است که این اندیشه تازگی ندارد بلکه از نظام‌های سیاسی غرب اقتباس شده است. تاکنون گام‌های اولی در این جهت برداشته شده است ولی نمی توان گفت که مقامات دولتی توانسته باشند این طرح بلندپروازانه را عملی کنند. نظام حزبی روسیه هنوز شکل نهایی خود را نگرفته است.

دومای کشوری اصلاحات قانون “درباره احزاب سیاسی” را تصویب کرد که به موجب آن حداقل تعداد اعضای احزاب باید از 10 هزار تا 50 هزار نفر افزایش یابد. حداقل در 45 تشکیلات منطقه‌ای حزب باید 500 نفر یا تعداد بیشتر اعضا وجود داشته‎ باشد (قبل از این اصلاحات، این رقم برابر 100 نفر بود) و در تشکیلات‌های دیگر حداقل 250 نفر (قبلاً 50 نفر). نمایندگان اکثریت پارلمانی معتقدند که افزایش تعداد اعضای احزاب موجب ارتقای اعتبار آن‌‎ها در میان مردم و نزدیکی بیشتر قدرت دولتی به مردم می‌شود. با توجه به اینکه قرار است در آینده نزدیک تأیید استانداران توسط مجالس منطقه‌ای صورت بگیرد، در نتیجه این اصلاحات در نظام حزبی، اهمیت سازمان‌های حزبی منطقه‌ای هم بالا خواهد رفت. از 44 حزب به ثبت رسیده، تنها 23 حزب در انتخابات سال 2003 دومای کشوری شرکت کردند که 13 حزب از این تعداد جمعاً 5% آرا را به دست آوردند. با این حال این احزاب “یک روزه” در جریان مبارزه انتخاباتی از امتیازات گوناگونی استفاده می‌کردند و از خزانه دولتی پول قابل توجهی دریافت می‌نمودند.

برای اکثریت احزاب که تعداد اعضای آن‌ها نزدیک به 50 هزار نفر است، نباید مشکلی ایجاد شود. برای آن‌ها مرحله انتقالی یک ساله پیشبینی شده است که طی این مدت احزاب می‌توانند تعداد اعضای خود را تا حداقل لازم بالا ببرند. ولی احزابی که قادر نیستند بیش از 10 هزار نفر را جلب کنند، به سازمان‌های اجتماعی تبدیل شده یا منحل خواهند شد. نمایندگان دوما در جریان بحث پیرامون لایحه پیشنهادی اظهار داشتند که تعداد اعضای حزب در تشکیلات منطقه‌ای باید بیشتر از 100 یا 200 نفر باشد تا آن‌ها به نیروی سیاسی واقعی تبدیل شوند و بتوانند در اوضاع منطقه نفوذ داشته‎ باشند. همچنین گفته شد که ابتدا نه 50 هزار بلکه 100 نفر به عنوان حداقل تعداد اعضای حزب پیشنهاد شده بود ولی بعداً معلوم شد که سازمان‌های زیادی فقط بعد از گذشت 3-2 سال به این سطح کمی دست خواهند یافت.

بر اساس آخرین آمار منتشر شده در سایت وزارت دادگستری روسیه و بر اساس مصوبه مورخ 25 ژوئن 2011 و براساس قوانین فدراتیو درباره احزاب سیاسی، سرانجام 7 حزب اصلی سیاسی به ثبت رسیدند:

الف. حزب "روسیه متحد" که اکثریت پارلمانی را دارد و حزب حاکم در روسیه است.این حزب میانه رو است و از حامیان رییس جمهور این کشور (ولادیمر پوتین) می‌باشد .ساختار این حزب در سال 2001 شکل گرفت. حزب روسیه واحد که از حزب‌های جدید روسیه به شمار می‌رود طی سال‌های اخیر در اثر محبوبیت ولادیمر پوتین توانسته است در انتخابات محلی و فدرال آرای زیادی را به خود اختصاص دهد.

ب. حزب کمونیست به ریاست "گنادی زیوگانوف" جای دوم را در میان احزاب سیاسی روسیه احراز می‌کند. این حزب جانشین حزب کمونیست و حزب اکثریت(بلشویک ها) شوروی سابق است. ایده‌های این حزب بر پایه‌ی نظریه‌های مارکس و لنین می‌باشد و همچنین تمامی اعضای این حزب بر یکپارچگی روسیه تاکید دارند.  

ج. حزب لیبرال دمکرات روسیه به ریاست "ولادیمیر ژیرینوفسکی" در فعالیت خود روی بر انگیختن نارضایتی در میان ملی گرایان روس تکیه کرده و از شعارهای پوپولیستی زیاد استفاده می‌کند.

د.  "حزب روسیه عادل" به ریاست "سرگی میرونوف" حزب سوم در میان احزاب سیاسی روسیه است.  

ه.  حزب راست گرای "امر حق" که خود را به مثابه حزب بیانگر منافع کارفرمایان معرفی می‌کند.

و.  حزب متحد دموکرات "یابلوکو" به ریاست "گریگوری یاولینسکی" در سال 1993 میلادی ایجاد شد و یکی از موفق‌ترین احزاب لیبرال روسیه است. با این حال، نفوذ آن در طی 10 سال اخیر بنحوی قابل ملاحظه کاهش یافته است. در سال 2003 حزب "یابلوکو" نتوانست وارد مجلس دوما شود. نامزدهایی که فهرست این حزب را تشکیل می‌دهند، به انجام اصلاحات لیبرال و رعایت محترمانه حقوق بشر دعوت می‌کنند. "یابلوکو" که زمانی تعداد زیاد از طرفداران را داشته بود، نتوانست اپوزیسیون قابل ملاحظه‌ای برای حزب حاکم به وجود آورد و این امر موجب یاس و ناامیدی در میان طرفداران آن شده است .

ز.  حزب "میهن پرستان روسیه" به ریاست "گنادی سمیگین" شعارهای ناسیونالیستی و جنبه‌های مختلف برنامه کمونیستی را پایه و اساس فعالیت خود قرار داده است[۱].    

در مجموع، احزاب جایگاه محدودی در سیاست روسیه و در میان مردم دارند و دولت به احزاب به عنوان یک ابزار برای مشروعیت داخلی و بین المللی می‌نگرد. علت اصلی را باید در قدرت دولت، بی‌ریشه بودن احزاب، عدم ارتباط نخبگان حزبی با جامعه، عدم مسئولیت پذیری و پایبندی احزاب به اصول حزبی خود، نفوذپذیری شدید آن‌ها از اقتدار دولتی و نخبه محور بودن آن‌ها دانست. اغلب این احزاب از بدنه اصلی جامعه فاصله گرفته و ساختار نخبه محور بر آنها حاکم است، به این معنا که سیاست‌های آن‌ها از بالا تعریف و تبیین می‌شود و نظرات گروه‌ها و طیف‌های پایین‌تر مطمح توجه قرار نمی‌گیرد. مرور تحولات سال‌های اخیر نیز نشان از تأثیرپذیری شدید رفتارهای حزبی از دیدگاه‌ها و عملکرد نخبگان آن‌ها و پیامدهای منفی این امر بر رابطه آن‌ها با جامعه دارد. این تحولات به انگیزه‌های نخبگان در پیگیری منافع شخصی خود شکل منسجم‌تری داده، به نحوی که شکل گیری سیستم حزبی نهادینه و ساختارمند را با چالش مواجه کرده است. اغلب احزاب حاضر در این سیستم حزبی به لحاظ عدم پشتوانه مردمی به «محافل دوستانه» شباهت بیشتری دارند، لذا به نظر می‌رسد به همین واسطه حائز تعریف حزب که عبارت از گروهی از شهروندان با آرمان‌های مشترک و تشکیلات منظم که با اتکاء به پشتیبانی مردم برای کسب قدرت و یا شرکت در آن مبارزه سیاسی می‌کنند، نباشند[۲][۳].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. سایت ایراس، (1390 12 آذر).
  2. https://www.abrarnews.com/
  3. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،