اسطوره آفرینش انسان برگزیده اداپا در سوریه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
«اِئا» (''Ea'') خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (''Eridu'') در جنوب بینالنهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تنها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون میزد و در بندرگاه روشن، سوار قایق میشد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (''Anu'')، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد: «هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آنها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.» اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات» () پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (''Tammuz'')، خدای خوراکیها و گیاهان و «نین گیشزیدا» (''Ningishzida'')، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند: «ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:« دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.» آنان پرسیدند:« کیستند این ایزدان که می گویی؟» اداپا پاسخ داد:« تموز و نین گیشزیدا!» تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خواست اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد. | «اِئا» (''Ea'') خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (''Eridu'') در جنوب بینالنهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تنها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون میزد و در بندرگاه روشن، سوار قایق میشد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (''Anu'')، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد: «هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آنها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.» اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات» () پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (''Tammuz'')، خدای خوراکیها و گیاهان و «نین گیشزیدا» (''Ningishzida'')، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند: «ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:« دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.» آنان پرسیدند:« کیستند این ایزدان که می گویی؟» اداپا پاسخ داد:« تموز و نین گیشزیدا!» تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خواست اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد. | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
[[اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در سوریه]] | |||
== کتابشناسی == | |||
# [[حماسه نبرد نینورت و انزو در سوریه#cite%20ref-1|↑]] شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار) |
نسخهٔ ۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۴۷
«اِئا» (Ea) خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (Eridu) در جنوب بینالنهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تنها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون میزد و در بندرگاه روشن، سوار قایق میشد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (Anu)، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد: «هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آنها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.» اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات» () پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (Tammuz)، خدای خوراکیها و گیاهان و «نین گیشزیدا» (Ningishzida)، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند: «ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:« دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.» آنان پرسیدند:« کیستند این ایزدان که می گویی؟» اداپا پاسخ داد:« تموز و نین گیشزیدا!» تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خواست اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد.
نیز نگاه کنید به
اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در سوریه