سوریه در اشغال و قیمومیت فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


=====سوریه در اشغال و قیمومیت فرانسه (۱۹۲۰م- ۱۹۴۳م)=====
قبل از دولت فیصل، در پانزدهم آگوست ۱۹۱۵ م. [[فرانسه]] در جزیره أرواد سوریه، نیرو پیاده کرده­ بود و سه سال بعد، در سال ۱۹۱۸ سواحل [[سوریه]] را به تصرف خود درآورده و وارد [[شهر لاذقیه]] شده بود؛ اما در پی ماجرای تشکیل [[پادشاهی عربی سوریه]] که پیش­تر بیان شد، در ۲۵ ژوئیه ۱۹۲۰ به این کشور اعلام جنگ کرد.
قبل از دولت فیصل، در پانزدهم آگوست ۱۹۱۵ م. فرانسه در جزیره أرواد سوریه، نیرو پیاده کرده­ بود و سه سال بعد، در سال ۱۹۱۸ سواحل [[سوریه]] را به تصرف خود درآورده و وارد [[شهر لاذقیه]] شده بود؛ اما در پی ماجرای تشکیل [[پادشاهی عربی سوریه]] که پیش­تر بیان شد، در ۲۵ ژوئیه ۱۹۲۰ به این کشور اعلام جنگ کرد.


این جنگ در منطقه «مَیسَلون»[201] (''Maysalun'') نزدیک دمشق، به وقوع پیوست و به همین نام نیز مشهور شد. «یوسف العظمه»[202] (1920-1884) وزیر دفاع سوریه عثمانی، در این نبرد قهرماناه به شهادت رسید. رئیس‌جمهور [[حافظ اسد]] درباره او گفته است:
این جنگ در منطقه «مَیسَلون» (''Maysalun'') نزدیک دمشق، به وقوع پیوست و به همین نام نیز مشهور شد. «یوسف العظمه» (1920-1884) وزیر دفاع سوریه عثمانی، در این نبرد قهرماناه به شهادت رسید. رئیس‌جمهور [[حافظ اسد]] درباره او گفته است:


«ما کسی را داریم که آنچه با شهادتش محقق نمود، بیش از آن چیزی بود که در زمان حیاتش محقق کرد؛ یعنی شهید یوسف عظمه؛ کسی که در حالی به میسلون رفت که می‌دانست نمی‌تواند سربازان فرانسوی را عقب براند؛ اما گفت: اجازه نمی‌دهم که بدون مقاومت عبور کنند. او از سرزمین و کشورش دفاع کرد و نامش در تاریخ جاودانه ماند.»
«ما کسی را داریم که آنچه با شهادتش محقق نمود، بیش از آن چیزی بود که در زمان حیاتش محقق کرد؛ یعنی شهید یوسف عظمه؛ کسی که در حالی به میسلون رفت که می‌دانست نمی‌تواند سربازان فرانسوی را عقب براند؛ اما گفت: اجازه نمی‌دهم که بدون مقاومت عبور کنند. او از سرزمین و کشورش دفاع کرد و نامش در تاریخ جاودانه ماند.»
خط ۷۱: خط ۷۰:
در 28 ژوئن 1922، هانری گورو برای مدیریت بهتر مناطق تحت اشغال در شام، «فدراسیون سوریه» را بین سه دولت دمشق ، حلب و منطقه ساحلی (علویون) تشکیل داد. جبل دروزی و لبنان بزرگ، در این فدراسیون حضور نداشتند. سنجق خودمختار اسکندرون نیز در سال 1923 به ایالت حلب اضافه شد؛ اما حلب به سرعت از این فدراسیون خارج شد واعلام استقلال نمود. در سپتامبر 1938، نیز فرانسه سنجاق اسکندرون را از سوریه جدا و نام آن را به ایالت «هاتای» تبدیل کرد. ایالت هاتای در سال بعد، در ژوئن 1939، به ترکیه ملحق شد. سوریه الحاق هاتای به ترکیه را به رسمیت نشناخت و این موضوع هنوز تا زمان حاضر مورد مناقشه است.
در 28 ژوئن 1922، هانری گورو برای مدیریت بهتر مناطق تحت اشغال در شام، «فدراسیون سوریه» را بین سه دولت دمشق ، حلب و منطقه ساحلی (علویون) تشکیل داد. جبل دروزی و لبنان بزرگ، در این فدراسیون حضور نداشتند. سنجق خودمختار اسکندرون نیز در سال 1923 به ایالت حلب اضافه شد؛ اما حلب به سرعت از این فدراسیون خارج شد واعلام استقلال نمود. در سپتامبر 1938، نیز فرانسه سنجاق اسکندرون را از سوریه جدا و نام آن را به ایالت «هاتای» تبدیل کرد. ایالت هاتای در سال بعد، در ژوئن 1939، به ترکیه ملحق شد. سوریه الحاق هاتای به ترکیه را به رسمیت نشناخت و این موضوع هنوز تا زمان حاضر مورد مناقشه است.


تقریباً تمام طوایف و مناطق حکمرانی سنتی سوریه با فرمانروایی فرانسه و تفرقه و تجزیه ایجاد شده مخالف بودند؛ البته بسیاری از اقلیت‌ها و بخش کوچک‌تری از اکثریت می‌خواستند که فرانسوی‌ها به عنوان کمک در ساختن یک جامعه و حکومت مدرن باقی بمانند؛ با این حال، بخش بزرگی از جمعیت شهری و به‌ویژه نخبگان تحصیل‌کرده، سوریه مستقل را می‌خواستند که در صورت امکان، لبنان، فلسطین و ماوراء اردن را نیز شامل شود.
تقریباً تمام طوایف و مناطق حکمرانی سنتی سوریه با فرمانروایی فرانسه و تفرقه و تجزیه ایجاد شده مخالف بودند؛ البته بسیاری از اقلیت‌ها و بخش کوچک‌تری از اکثریت می‌خواستند که فرانسوی‌ها به عنوان کمک در ساختن یک جامعه و حکومت مدرن باقی بمانند؛ با این حال، بخش بزرگی از جمعیت شهری و به‌ویژه نخبگان تحصیل‌کرده، سوریه مستقل را می‌خواستند که در صورت امکان، لبنان، فلسطین و ماوراء [[اردن]] را نیز شامل شود.


علت استقبال اقلیت­ها؛ مانند علویان، دروزی ها و حتی اسماعیلیان، از قیمومیت فرانسه، ان بود که  پیش­تر محصور و در مواجهه بی وقفه با اکثریت، به سر می­بردند و این تغییر سرآغاز رهایی سرزمینی و سیاسی تلقی می شد و زمینه پیشرفت­های اقتصادی را فراهم می­کرد؛ به عنوان مثال، اوضاع علویان، به عنوان یک گروه اقلیت مذهبی در این قیمومیت، تغییر کرد و اگرچه با حضور فرانسه در سوریه چندان موافق نبودند؛ اما این حضور، موجب آزاد شدن آنان از بسیاری محرومیت­های اجتماعی و انزوای سیاسی دیرینه شد؛ بدین جهت، با دستگاه­های اداری فرانسوی همکاری کردند و ژنرال گورو، در همان ابتدا، به علویان جبال انصاریه خودمختاری و در 1922 استقلال کامل داد که تا سال 1924 ادامه یافت.
علت استقبال اقلیت­ها؛ مانند علویان، دروزی ها و حتی اسماعیلیان، از قیمومیت فرانسه، ان بود که  پیش­تر محصور و در مواجهه بی وقفه با اکثریت، به سر می­بردند و این تغییر سرآغاز رهایی سرزمینی و سیاسی تلقی می شد و زمینه پیشرفت­های اقتصادی را فراهم می­کرد؛ به عنوان مثال، اوضاع علویان، به عنوان یک گروه اقلیت مذهبی در این قیمومیت، تغییر کرد و اگرچه با حضور فرانسه در سوریه چندان موافق نبودند؛ اما این حضور، موجب آزاد شدن آنان از بسیاری محرومیت­های اجتماعی و انزوای سیاسی دیرینه شد؛ بدین جهت، با دستگاه­های اداری فرانسوی همکاری کردند و ژنرال گورو، در همان ابتدا، به علویان جبال انصاریه خودمختاری و در 1922 استقلال کامل داد که تا سال 1924 ادامه یافت.


این تحول موجب شد تا جمعیت­های علوی به تدریج در ارتش، دستگاه های امنیتی و حزب بعث[203] حضور یابند و از فرصت­ها برای تصرف قدرت و سلطه بر حکومت، استفاده کنند.
این تحول موجب شد تا جمعیت­های علوی به تدریج در ارتش، دستگاه های امنیتی و حزب بعث حضور یابند و از فرصت­ها برای تصرف قدرت و سلطه بر حکومت، استفاده کنند.


اکثریت سوری مخالف ادامه اشغالگری فرانسه، نمی توانستند اقلیت­ها را آشکار به خیانت متهم کنند یا حداقل کسی این اتهام را از آنها نمی­پذیرفت؛ زیرا هیئت حاکمه سوری که از رهبران ناسیونالیسم ترکی یا عربی بودند، باحمایت اروپاییان بر از یوغ سلطان و دولت عثمانی با کودتا (در مورد ترکان) و جنگ (در مورد اعراب) رهایی یافته بودند.
اکثریت سوری مخالف ادامه اشغالگری فرانسه، نمی توانستند اقلیت­ها را آشکار به خیانت متهم کنند یا حداقل کسی این اتهام را از آنها نمی­پذیرفت؛ زیرا هیئت حاکمه سوری که از رهبران ناسیونالیسم ترکی یا عربی بودند، باحمایت اروپاییان بر از یوغ سلطان و دولت عثمانی با کودتا (در مورد ترکان) و جنگ (در مورد اعراب) رهایی یافته بودند.
خط ۹۲: خط ۹۱:


-       قیام «حسن الخراط» (1875-1925م.) در غوطه دمشق
-       قیام «حسن الخراط» (1875-1925م.) در غوطه دمشق
{| class="wikitable"
 
|
|
|
|
|-
|حسن الخراط
|سلطان پاشا الأطرش
|ابراهیم هَنانو
|شیخ صالح العلی
|}




اولین بحران در روابط فرانسه و سوریه در سال 1925 رخ داد، زمانی که شورشی در جبل الدروز شکل گرفت و منجر به اتحاد شورشیان دروزی و ملی گرایان دمشق - که به تازگی در حزب خلق سازماندهی شده بودند- شد؛ پس از این سلسله شورش­ها تا 1927 طول کشید، استعمارگران فرانسوی برای کنترل اوضاع از سال 1925 تا 1927 موجی از خشونت، تهدید و قتل به راه انداختند.  
اولین بحران در روابط فرانسه و سوریه در سال 1925 رخ داد، زمانی که شورشی در جبل الدروز شکل گرفت و منجر به اتحاد شورشیان دروزی و ملی گرایان دمشق - که به تازگی در حزب خلق سازماندهی شده بودند- شد؛ پس از این سلسله شورش­ها تا 1927 طول کشید، استعمارگران فرانسوی برای کنترل اوضاع از سال 1925 تا 1927 موجی از خشونت، تهدید و قتل به راه انداختند.  


تشکل ملی (الکُتلة الوطنیة) نیز که یک حزب سیاسی ملی­گرای سوری بود، با قیمومیت فرانسه بر سوریه در بین سال‌های (۱۹۲۰–۱۹۴۶) به عنوان قوی‌ترین حزب سیاسی به مبارزه برخاست و مدیریت جمهوری اول و دوم سوریه (۱۹۳۲–۱۹۶۳) را در دست داشت. رهبری این تشکل را  «هاشم الأتاسی»[204] (1885-1960م.)  و «شکری قُوَّتلی»[205] (1891-1967م.) به عهده داشتند که هر دو از سوی پارلمان سوریه، چند دوره به ریاست جمهوری برگزیده شدند.  
تشکل ملی (الکُتلة الوطنیة) نیز که یک حزب سیاسی ملی­گرای سوری بود، با قیمومیت فرانسه بر سوریه در بین سال‌های (۱۹۲۰–۱۹۴۶) به عنوان قوی‌ترین حزب سیاسی به مبارزه برخاست و مدیریت جمهوری اول و دوم سوریه (۱۹۳۲–۱۹۶۳) را در دست داشت. رهبری این تشکل را  «هاشم الأتاسی»[204] (1885-1960م.)  و «شکری قُوَّتلی» (1891-1967م.) به عهده داشتند که هر دو از سوی پارلمان سوریه، چند دوره به ریاست جمهوری برگزیده شدند.<ref>شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)</ref>
{| class="wikitable"
 
|
== نیز نگاه کنید به ==
|
[[جنگ جهانی اول در تاریخ سوریه]]
|-
 
|هاشم الأتاسی
== کتابشناسی ==
|شکری قُوَّتلی
|}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۵۴

قبل از دولت فیصل، در پانزدهم آگوست ۱۹۱۵ م. فرانسه در جزیره أرواد سوریه، نیرو پیاده کرده­ بود و سه سال بعد، در سال ۱۹۱۸ سواحل سوریه را به تصرف خود درآورده و وارد شهر لاذقیه شده بود؛ اما در پی ماجرای تشکیل پادشاهی عربی سوریه که پیش­تر بیان شد، در ۲۵ ژوئیه ۱۹۲۰ به این کشور اعلام جنگ کرد.

این جنگ در منطقه «مَیسَلون» (Maysalun) نزدیک دمشق، به وقوع پیوست و به همین نام نیز مشهور شد. «یوسف العظمه» (1920-1884) وزیر دفاع سوریه عثمانی، در این نبرد قهرماناه به شهادت رسید. رئیس‌جمهور حافظ اسد درباره او گفته است:

«ما کسی را داریم که آنچه با شهادتش محقق نمود، بیش از آن چیزی بود که در زمان حیاتش محقق کرد؛ یعنی شهید یوسف عظمه؛ کسی که در حالی به میسلون رفت که می‌دانست نمی‌تواند سربازان فرانسوی را عقب براند؛ اما گفت: اجازه نمی‌دهم که بدون مقاومت عبور کنند. او از سرزمین و کشورش دفاع کرد و نامش در تاریخ جاودانه ماند.»

شهر دمشق در ۲۶ ژوئیه ۱۹۲۰ م. به تصرف فرانسویان درآمد و ملک فیصل از کشور فراری یا تبعید شد و سوریه تا ۱۷ آوریل ۱۹۴۶ م. تحت اشغال فرانسویها باقی ماند.

فرانسوی ها برای مدیرت اوضاع در سوریه در سالهای اشغال (1919- 1946م.) چندین کمیسر یا نماینده به سوریه اعزام نمودند که نوعاً چندان دوام نمی­آوردند و اغلب مأموریت­های یکساله داشتند؛ مانندامرای اعزامی عثمانی به سوریه عثمانی. فهرست ایشان بدین تفصیل است:

1919-1922 هانری گورو Henri Gouraud (1867-1946)
1923 روبرت ده کایکس Robert de Caix (1868-1970)
1924 ماکسیم ویگان Maxime Weygand (1869-1965)
1925 موریس سارای Maurice Sarrail (1856-1929)
1926 هنری دو جوونل Henry de Jouvenel (1876-1935)
1926-1933 آنری پونسو Henri Ponsot (1877-1963)
1933-1938 دامین دو مارتل Damien de Martel (1878-1940)
1939 گابریل پوه Gabriel Puaux (1883-1970)
1940 ژان چیاپ Jean Chiappe (1878-1940)
1941 هانری دنتز Henri Dentz (1881-1945)
1942-1943 ژرژ کاترو Georges Catroux (1877-1969)
1944 یوس چتایگنو Yves Chataigneau (1891-1969)
1945-1946 پل امیل- ماری بنه Paul-Émile-Marie Beynet (1883-1996)


در ژوئیه 1922 سازمان ملل، قطعنامه قیمومیت فرانسه بر سوریه و لبنان را تصویب کرد. لبنان قبلاً در اوت 1920، با اضافه شدن بیروت، طرابلس و برخی مناطق دیگر، به استان خودمختار قبل از جنگ، به عنوان یک ایالت جداگانه اعلام شده بود. از نظر سیاسی، «سوریه» از این پس، معنای محدودتری پیدا کرد؛ زیرا ماوراء اردن، لبنان و فلسطین از آن جدا شده بودند.

نخستین کمیسر فرانسه در سوریه، «هانری گورو» (Henri Gouraud) (1867-1946م.) سوریه را بر اساس طایفه و دین به شش دولت خودمختار مستقل تقسیم کرد: دولت دمشق، دولت حلب، دولت العلویین، دولت لبنان بزرگ، جبل الدروز و سنجاق اسکندرون.

در 28 ژوئن 1922، هانری گورو برای مدیریت بهتر مناطق تحت اشغال در شام، «فدراسیون سوریه» را بین سه دولت دمشق ، حلب و منطقه ساحلی (علویون) تشکیل داد. جبل دروزی و لبنان بزرگ، در این فدراسیون حضور نداشتند. سنجق خودمختار اسکندرون نیز در سال 1923 به ایالت حلب اضافه شد؛ اما حلب به سرعت از این فدراسیون خارج شد واعلام استقلال نمود. در سپتامبر 1938، نیز فرانسه سنجاق اسکندرون را از سوریه جدا و نام آن را به ایالت «هاتای» تبدیل کرد. ایالت هاتای در سال بعد، در ژوئن 1939، به ترکیه ملحق شد. سوریه الحاق هاتای به ترکیه را به رسمیت نشناخت و این موضوع هنوز تا زمان حاضر مورد مناقشه است.

تقریباً تمام طوایف و مناطق حکمرانی سنتی سوریه با فرمانروایی فرانسه و تفرقه و تجزیه ایجاد شده مخالف بودند؛ البته بسیاری از اقلیت‌ها و بخش کوچک‌تری از اکثریت می‌خواستند که فرانسوی‌ها به عنوان کمک در ساختن یک جامعه و حکومت مدرن باقی بمانند؛ با این حال، بخش بزرگی از جمعیت شهری و به‌ویژه نخبگان تحصیل‌کرده، سوریه مستقل را می‌خواستند که در صورت امکان، لبنان، فلسطین و ماوراء اردن را نیز شامل شود.

علت استقبال اقلیت­ها؛ مانند علویان، دروزی ها و حتی اسماعیلیان، از قیمومیت فرانسه، ان بود که  پیش­تر محصور و در مواجهه بی وقفه با اکثریت، به سر می­بردند و این تغییر سرآغاز رهایی سرزمینی و سیاسی تلقی می شد و زمینه پیشرفت­های اقتصادی را فراهم می­کرد؛ به عنوان مثال، اوضاع علویان، به عنوان یک گروه اقلیت مذهبی در این قیمومیت، تغییر کرد و اگرچه با حضور فرانسه در سوریه چندان موافق نبودند؛ اما این حضور، موجب آزاد شدن آنان از بسیاری محرومیت­های اجتماعی و انزوای سیاسی دیرینه شد؛ بدین جهت، با دستگاه­های اداری فرانسوی همکاری کردند و ژنرال گورو، در همان ابتدا، به علویان جبال انصاریه خودمختاری و در 1922 استقلال کامل داد که تا سال 1924 ادامه یافت.

این تحول موجب شد تا جمعیت­های علوی به تدریج در ارتش، دستگاه های امنیتی و حزب بعث حضور یابند و از فرصت­ها برای تصرف قدرت و سلطه بر حکومت، استفاده کنند.

اکثریت سوری مخالف ادامه اشغالگری فرانسه، نمی توانستند اقلیت­ها را آشکار به خیانت متهم کنند یا حداقل کسی این اتهام را از آنها نمی­پذیرفت؛ زیرا هیئت حاکمه سوری که از رهبران ناسیونالیسم ترکی یا عربی بودند، باحمایت اروپاییان بر از یوغ سلطان و دولت عثمانی با کودتا (در مورد ترکان) و جنگ (در مورد اعراب) رهایی یافته بودند.

اصولاً استمداد از بیگانه برای تفوق بر استبداد داخلی سنت دیرینه انقلابهاست؛ اما انند از چاله درآمدن و به چاه افتادن است که در مورد سوریه ومنطقه شام، تبدیل به فاکتور زنتیک شده است؛ یعنی از بامداد تاریخ تمدن این منطقه، از ماهیت حکومت­های شکل گرفته­اش، جدایی نداشته است.

با تمام این تفاصیل جنبش­های قدرتمند و پردامنه­ای نیز از میان اقلیت­های سوری سر برآورد و فرانسه را سالها به شدت به چالش کشید.

در دوران اشغال فرانسویها شورش­ها و قیامهای مردمی فراوانی نیز در سوریه شکل گرفت؛ مثل:

-       قیام «شیخ صالح العلی» (1884-1950م.) رهبر شورشیان علوی در لاذقیه و طرسوس

-       قیام «ابراهیم هنانو» (1869-1935م.) رهبر شورشیان کُرد در حلب

-       قیام «سلطان پاشا الأطرش» (1891-1982م.) فرمانده شورشیان دروزی در جبل الدروز

-       قیام «حسن الخراط» (1875-1925م.) در غوطه دمشق


اولین بحران در روابط فرانسه و سوریه در سال 1925 رخ داد، زمانی که شورشی در جبل الدروز شکل گرفت و منجر به اتحاد شورشیان دروزی و ملی گرایان دمشق - که به تازگی در حزب خلق سازماندهی شده بودند- شد؛ پس از این سلسله شورش­ها تا 1927 طول کشید، استعمارگران فرانسوی برای کنترل اوضاع از سال 1925 تا 1927 موجی از خشونت، تهدید و قتل به راه انداختند.  

تشکل ملی (الکُتلة الوطنیة) نیز که یک حزب سیاسی ملی­گرای سوری بود، با قیمومیت فرانسه بر سوریه در بین سال‌های (۱۹۲۰–۱۹۴۶) به عنوان قوی‌ترین حزب سیاسی به مبارزه برخاست و مدیریت جمهوری اول و دوم سوریه (۱۹۳۲–۱۹۶۳) را در دست داشت. رهبری این تشکل را  «هاشم الأتاسی»[204] (1885-1960م.)  و «شکری قُوَّتلی» (1891-1967م.) به عهده داشتند که هر دو از سوی پارلمان سوریه، چند دوره به ریاست جمهوری برگزیده شدند.[۱]

نیز نگاه کنید به

جنگ جهانی اول در تاریخ سوریه

کتابشناسی

  1. شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)