کارگردانان معروف سینمای اسپانیا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''کارگردانان'''
کارگردان های مشهور سینمایی در کشور اسپانیا شامل [[آلخاندرو آمنابار|آلخاندرو آمِنابار]]، [[پدرو آلمادوار]]، [[لوئیس بونیوئل]]، [[لوئیس گارسیا برلانگا مارتی|گارسیا برلانگا لوئیس]] اسن که در ذیل معرفی شده است:


=== [[آلخاندرو آمنابار|آلخاندرو آمِنابار]] ===
[[پرونده:آلخاندرو آمانبار.jpg|بندانگشتی|آلخاندرو آمانبار، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)]]در 31 مارس 1972 در سانتیاگو (شیلی) از پدری شیلیایی و مادری اسپانیایی متولد شد. یک سال پس از تولدش به همراه خانواده به اسپانیا مهاجرت کرد. او در دانشگاه مادرید در رشته سینما تحصیل می‌کرد که به طور ناگهانی دانشگاه را رها کرد. کار خود را با فیلم کوتاه Himeoptero در سال 1992 آغاز کرد و اولین موفقیت او در عرصه سینما فیلم Thesis بود که در سال 1996 ساخته شد. سپس به ساخت فیلم چشمهایت را باز کن (Abre los ojos) پرداخت. اولین تجربه خارجی زبانِ او فیلم دیگران (Others) با بازی نیکل کیدمن بود. از ویژگی‌های شاخص این کارگردان نوشتن موسیقی‌های متن فیلم‌هایش است و علاوه بر نگارش فیلمنامه‌های خود با چند کارگردان دیگر نیز در این خصوص کار کرد. مهمترین فیلم این کارگردان فیلم دریای درون (The Sea Inside) با بازی خاویر باردم (Javier Bardem) است، این فیلم توانست جایزه منتخب هیئت داوران در جشنواره سال 2004 ونیز و جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را در مراسم اسکارِ همان سال بدست آورد. آخرین فیلم این کارگردان جوان و مطرح اسپانیایی فیلم Agora است. از دیگر افتخارات او کسب هفت جایزه گویا در بخش‌های مختلف فیلمسازی و همینطور یک بار انتخاب او به عنوان کارگردان سال اروپا را می‌توان نام برد<ref>برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0024622/bi</ref>.


'''آلخاندرو آمِنابار'''
=== [[پدرو آلمادوار]] ===
[[پرونده:پدرو آلمادور.jpg|بندانگشتی|پدرو آلمادور، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)]]در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا (Calzada de Calatrava) از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین و شناخته‌شده‌ترین کارگردان نسل خود در اسپانیا به شمار می‌آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب‌هایی نیز پرداخته است. زمانی که تنها هشت سال داشت به همراه خانواده اش به اِکستِرِمادورا مهاجرت کرد، خانواده او را به امید اینکه روزی کشیش شود به یک مدرسه مذهبی روانه کرد اما در کاسِرس به غیر از مدرسه یک سینما نیز وجود داشت که پدرو بیشتر اوغاتش را در آنجا سپری می‌کرد، او اظهار داشت که سینما به او چیزهایی یاد داده که هیچ کشیشی توانایی آن را نداشته است.


در 31 مارس 1972 در سانتیاگو (شیلی) از پدری شیلیایی و مادری اسپانیایی متولد شد. یک سال پس از تولدش به همراه خانواده به اسپانسا مهاجرت کرد. او در دانشگاه مادرید در رشته سینما تحصیل می کرد که به طور ناگهانی دانشگاه را رها کرد. کار خود را با فیلم کوتاه Himeoptero در سال 1992 آغاز کرد و اولین موفقیت او در عرصه سینما فیلم  Thesis بود که در سال 1996 ساخته شد.  سپس به ساخت فیلم چشمهایت را باز کن[8] پرداخت. اولین تجربه خارجی زبانِ او فیلم دیگران[9] با بازی نیکل کیدمن بود. از ویژگی های شاخص این کارگردان نوشتن موسیقی های متن فیلم هایش است و علاوه بر نگارش فیلمنامه های خود با چند کارگردان دیگر نیز در این خصوص کار کرد. مهمترین فیلم این کارگردان فیلم دریای درون[10] با بازی خاویر باردم[11] است، این فیلم توانست جایزه منتخب هیئت داوران در جشنواره سال 2004 ونیز و جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را در مراسم اسکارِ همان سال بدست آورد. آخرین فیلم این کارگردان جوان و مطرح اسپانیایی فیلم Agora است. از دیگر افتخارات او کسب هفت جایزه گویا در بخش های مختلف فیلمسازی و همینطور یک بار انتخاب او به عنوان کارگردان سال اروپا را می توان نام برد.[12]
آلمادوار در آن دوره به شدت تحت تأثیر کارگردانانی ازجمله لوئیس بونیوئل، آلفرد هیچکاک، فدریکو فلینی و اینگمار برگمان قرار گرفت. درحالی که تنها هدفش تحصیل در رشته سینما بود در شانزده سالگی کاسرس را به مقصد مادرید ترک کرد، اما مشکلات [[مالی]] و فشار فرانکو بر مدرسه‌ی ملی سینما موانع سختی در راه او بودند. آلمادوار برای گذران زندگی فعالیت‌های مختلفی را در مادرید در پیش گرفت اما برای تهیه یک دوربین سوپر هشت نیاز به شغلی تمام وقت داشت به همین دلیل در شرکت مخابرات اسپانیا شغلی برای خود یافت و دوازده سال به کار در آن شرکت مشغول شد<ref>برگرفته از http://www.almodovarlandia.com/almodovarlandia/biography.htm</ref>.


'''[[پدرو آلمادوار]]'''
در اوایل دهه هفتاد باگروه تئاتری به نام گولیاردوس (Los Goliardos) همکاری کرد و به نگارش نمایشنامه برای این گروه پرداخت و با دوربین خود فیلم‌هایی از فعالیت‌های این گروه تهیه کرد. اولین فعالیت‌های سینمایی آلمادوار همزمان با مرگ فرانکو بود و این موضوع فضای مناسبی را در حوزه سینما برای او فراهم کرد. از سال 72 تا 78 چندین فیلم کوتاه ساخت و اولین فیلم شانزده میلیمتری بلندش را در سال 1980 ساخت که از درآمد این فیلم توانست بودجه فیلم‌های بعدی خود را تأمین کند، در فاصله این فیلم تا سال 99 یازده فیلم دیگر ساخت تا در این سال با خلق شاهکارش فیلم همه چیز درباره مادرم (All About My Mother) به شهرت جهانی رسید و تقریباً تمام جوایز معتبر را با آن کسب کرد، از افتخارات این فیلم می‌توان به جایزه بهترین فیلم خارجی زبانِ اسکار، نخل طلایی بهترین کارگردانی جشنواره کن، بهترین فیلم و فیلمنامه در جایزه بَفتا، بهترین فیلم خارجی زبان در جوایز گولدن گلوب، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار و همینطور هفت جایزه در مراسم گویای سال 99 اشاره کرد.


در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا[13]از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین وشناخته شده ترین کارگردان نسل خود در [[اسپانیا]] به شمار می آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب هایی نیز پرداخته است. زمانی که تنها هشت سال داشت به همراه خانواده اش به اِکستِرِمادورا مهاجرت کرد، خانواده او رابهامیداینکه روزی کشیش شود به یک مدرسه مذهبی روانه کرد اما در کاسِرس به غیر از مدرسه یک  سینما نیز وجود داشت که پدرو بیشتر اوغاتش را در آنجا سپری می کرد، او اظهار داشت که سینما به او چیزهایی یاد داده که هیچ کشیشی توانایی آن را نداشته است. آلمادوار در آن دوره به شدت تحت تأثیر کارگردانانی ازجمله لوئیس بونیوئل، آلفرد هیچکاک، فدریکو فلینی و اینگمار برگمان قرار گرفت. درحالی که تنها هدفش تحصیل در رشته سینما بود در شانزده سالگی کاسرس را به مقصد مادرید ترک کرد، اما مشکلات [[مالی]] و فشار فرانکو بر مدرسه ی ملی سینما موانع سختی در راه او بودند. آلمادوار برای گذران زندگی فعالیت های مختلفی را در مادرید در پیش گرفت اما برای تهیه یک دوربین سوپر هشت نیاز به شغلی تمام وقت داشت به همین دلیل در شرکت مخابرات اسپانیا شغلی برای خود یافت و دوازده سال به کار در آن شرکت مشغول شد.[14] در اوایل دهه هفتاد باگروه تئاتری به نام گولیاردوس[15] همکاری کرد و به نگارش نمایشنامه برای این گروه پرداخت و با دوربین خود فیلم هایی از فعالیت های این گروه تهیه کرد. اولین فعالیت های سینمایی آلمادوار همزمان با مرگ فرانکو بود و این موضوع فضای مناسبی را در حوزه سینما برای او فراهم کرد. از سال 72 تا 78 چندین فیلم کوتاه ساخت و اولین فیلم شانزده میلیمتری بلندش را در سال 1980 ساخت که از درآمد این فیلم توانست بودجه فیلم های بعدی خود را تأمین کند، در فاصله این فیلم تا سال 99 یازده فیلم دیگر ساخت تا در این سال با خلق شاهکارش فیلم همه چیز درباره مادرم[16]  به شهرت جهانی رسید و تقریباً تمام جوایز معتبر را با آن کسب کرد، از افتخارات این فیلم می توان به جایزه بهترین فیلم خارجی زبانِ اسکار، نخل طلایی بهترین کارگردانی جشنواره کن، بهترین فیلم و فیلمنامه در جایزه بَفتا، بهترین فیلم خارجی زبان در جوایز گولدن گلوب، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار و همینطور هفت جایزه در مراسم گویای سال 99 اشاره کرد. عصر طلایی آلمادوار با این فیلم آغاز و تا به امروز ادامه یافته است؛ در سال 2002 فیلم با او حرف بزن[17] را ساخت که این فیلم توفیقات زیادی در جشنواره ها پیدا کرد. تربیت بد[18] در سال 2004، بازگشت[19] در 2006 و آغوش های شکسته[20] در 2009 از دیگر کارهای مشهور او در این سال ها محسوب می شوند. آخرین اثر او پوستی که در آن زندگی می کنم[21] در سال 2011 در هجده بخش مختلف در جوایز گویا نامزد شد و جایزه ی بهترین فیلم خارجی زبان را در بفتا از آن خود کرد. وی در سال 2001 به عضویت افتخاری آکادمی علمی-هنری [[آمریکا]] درآمد.[22]
عصر طلایی آلمادوار با این فیلم آغاز و تا به امروز ادامه یافته است؛ در سال 2002 فیلم با او حرف بزن (Talk to Her) را ساخت که این فیلم توفیقات زیادی در جشنواره‌ها پیدا کرد. تربیت بد (Bad Education) در سال 2004، بازگشت (Volver) در 2006 و آغوش‌های شکسته (Broken Embraces) در 2009 از دیگر کارهای مشهور او در این سال‌ها محسوب می‌شوند. آخرین اثر او پوستی که در آن زندگی می‌کنم (The Skin I Live In) در سال 2011 در هجده بخش مختلف در جوایز گویا نامزد شد و جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی زبان را در بفتا از آن خود کرد. وی در سال 2001 به عضویت افتخاری آکادمی‌علمی-هنری [[آمریکا]] درآمد<ref>برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0000264/bio</ref>.


'''[[لوئیس بونیوئل]]'''
=== [[لوئیس بونیوئل]] ===
[[پرونده:لوئیس بونوئیل.jpg|بندانگشتی|290x290پیکسل|لوئیس بونوئیل، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)]]در فوریه سال 1900 در کالاندا (Calanda) واقع در شهر تروئل (Teruel) متولد شد. در چهار ماهگی به همراه خانواده اش به ساراگوسا نقل مکان کرد و سال‌ها بعد در آنجا وار کالج دِل سالوادور شد و تحت تعلیمات مسیحی قرار گرفت. به سال 1917 در مادرید وارد دانشگاه شد و با دالی و لورکا مثلث معروفی را تشکیل دادند. ابتدا در رشته کشاورزی و پس از آن در مهندسی صنایع به تحصیل پرداخت و سرانجام به رشته فلسفه گرایش پیدا کرد. در سال 1925 به فرانسه سفر کرد و در آنجا به عنوان منشی در یک دفتر فیلمسازی مشغول به کار شد.


بین سال‌های 1926 تا 1928 در چند فیلم فرانسوی به عنوان گارگردان همکاری کرد و یک سال بعد با ساخت فیلم هفده دقیقه‌ای سگ آندُلسی ورودی ناگهانی در تاریخ سینما داشت و بستر مناسبی را برای ورود او به محافل سورئالیت‌های فرانسه که این فیلم عمیقاً در آنها اثر کرده بود فراهم آورد. کار بعدی او در [[فرانسه]] عصر طلایی (The Golden Age) نام گرفت، پس از آن به [[اسپانیا]] رفت و مستند زمین بدون نان (Land Without Bread) را ساخت. بونوئل به فعالیت‌های خود در مکزیک و [[ایالات متحده]] ادامه داد، از آثار موفق او می‌توان به بیریدیانا (Viridiana) که موفق به کسب نخل طلا در سال 1961 شد و تیریستیتا (Tristana) که نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال 1970 بود، اشاره کرد، او دو بارِ دیگر نیز نامزد دریافت این جایزه در سال‌های 73 و 78 شد و در طول 48 سال فیلمسازی بیش از سی فیلم ساخت.


در فوریه سال 1900 در کالاندا[1] واقع در شهر تروئل [2] متولد شد. در چهار ماهگی به همراه خانواده اش به ساراگوسا نقل مکان کرد و سال ها بعد در آنجا وار کالج دِل سالوادور شد و تحت تعلیمات مسیحی قرار گرفت.  به سال 1917 در مادرید وارد دانشگاه شد و با دالی و لورکا مثلث معروفی را تشکیل دادند. ابتدا در رشته کشاورزی و پس از آن در مهندسی صنایع به تحصیل پرداخت و سرانجام به رشته فلسفه گرایش پیدا کرد. در سال 1925 به [[فرانسه]] سفر کرد و در آنجا به عنوان منشی در یک دفتر فیلمسازی مشغول به کار شد. بین سال های 1926 تا 1928 در چند فیلم فرانسوی به عنوان گارگردان همکاری کرد و یک سال بعد با ساخت فیلم هفده دقیقه ای سگ آندُلسی ورودی ناگهانی در تاریخ سینما داشت و بستر مناسبی را برای ورود او به محافل سورئالیت های فرانسه که این فیلم عمیقاً در آنها اثر کرده بود فراهم آورد. کار بعدی او در فرانسه عصر طلایی[3] نام گرفت، پس از آن به اسپانیا رفت و مستند زمین بدون نان[4] را ساخت. بونوئل به فعالیت های خود در مکزیک و [[ایالات متحده]] ادامه داد، از آثار موفق او می توان به بیریدیانا[5] که موفق به کسب نخل طلا در سال 1961 شد و تیریستیتا[6] که نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال 1970 بود، اشاره کرد، او دو بارِ دیگر نیز نامزد دریافت این جایزه در سال های 73 و 78 شد و در طول 48 سال فیلمسازی بیش از سی فیلم ساخت. از دیگر فیلم های شناخته شده او می توان به ملک الموت[7] اشاره کرد که در جشنواره کن 1962 حضور داشت، همینطور کسب جوایزی از جشنواره ونیز و برلین سبب شده است که بسیاری لوئیس بونوئل را بزرگترین کارگردان تاریخ [[سینمای اسپانیا]] بدانند. پدر سینمای سورئال در 29 ژولای 1983 درگذشت.[8]
از دیگر فیلم‌های شناخته شده او می‌توان به ملک الموت (The Exterminating Angel) اشاره کرد که در جشنواره کن 1962 حضور داشت، همینطور کسب جوایزی از جشنواره ونیز و برلین سبب شده است که بسیاری لوئیس بونوئل را بزرگترین کارگردان تاریخ [[سینمای اسپانیا]] بدانند. پدر سینمای سورئال در 29 ژولای 1983 درگذشت<ref>برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0000320/bio</ref>.


=== [[لوئیس گارسیا برلانگا مارتی|گارسیا برلانگا لوئیس]] ===
[[پرونده:گارسیا برلانگا لوئیس.png|بندانگشتی|239x239پیکسل|گارسیا برلانگا لوئیس، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)]][[لوئیس گارسیا برلانگا مارتی]][[لوئیس گارسیا برلانگا مارتی|(Luis garsia berlanga)]]، در12 ژوئن 1921در والنسیا به دنیا آمد و در جوانی تصمیم گرفت فلسفه بخواند، اما در 1947 به انستیتوی تحقیقات سینمایی در مادرید پیوست. در جوانی به عضویت ارتش اسپانیا در آمد تا از اعدام پدرش که دارای بینش جمهوری خواهانه بوده جلوگیری کند. در1951 با کارگردانی فیلم زوج خوشبخت (Happy couple) کار خود را به عنوان کارگردان آغاز کرد.


'''گارسیابرلانگا'''[9]'''لوئیس'''
او در این فیلم با خوان آنتونیو باردم همکاری کرد. این زوج سینمایی از بازآفرینان [[سینمای اسپانیا]] پس از جنگهای داخلی محسوب می‌شوند. دسته‌ای از آثار آنها بخش ماندگاری از تاریخ [[سینمای اسپانیا]] را می‌آفریند. فیلمهایی همچون خوش آمدید آقای مارشال (Welcome mr.marshall) و جلاد (execationer) تسلط او بر سینمای سیاسی اجتماعی را نشان می‌دهد. توانایی او در دور زدن سانسورها در دوره‌ی دیکتاتوری فرانکو سبب شد تا در آن زمان پروژه‌ای جسورانه همچون معجزات در پنجشنبه‌ها را بیافریند. او با زبانی طنز وقایع تلخ دیکتاتوری را بیان می‌کرد و این مسئله به او کمک می‌کرد تا از گزند سانسورها مصون بماند.


لوئیس گارسیا برلانگا مارتی، در12 ژوئن 1921در والنسیا به دنیا آمد و در جوانی تصمیم گرفت فلسفه بخواند، اما  در 1947 به انستیتوی تحقیقات سینمایی در مادرید پیوست. در جوانی به عضویت ارتش اسپانیا در آمد تا از اعدام پدرش که دارای بینش جمهوری خواهانه بوده جلوگیری کند. در1951 با کارگردانی فیلم زوج خوشبخت[10] کار خود را به عنوان کارگردان آغاز کرد. او در این فیلم با خوان آنتونیو باردم همکاری کرد. این زوج سینمایی از بازآفرینان سینمای اسپانیا پس از جنگهای داخلی محسوب می شوند. دسته ای از آثار آنها بخش ماندگاری از تاریخ سینمای اسپانیا را می آفریند. فیلمهایی همچون خوش آمدید آقای مارشال[11] و جلاد[12] تسلط او بر سینمای سیاسی اجتماعی را نشان می دهد. توانایی او در دور زدن سانسورها در دوره ی دیکتاتوری فرانکو سبب شد تا در آن زمان پروژه ای جسورانه  همچون معجزات در پنجشنبه ها را بیافریند. او با زبانی طنز وقایع تلخ دیکتاتوری را بیان می کرد و این مسئله به او کمک می کرد تا از گزند سانسورها مصون بماند. در سال 1968به عنوان رئیس داوران هجدهمین جشنواره ی برلین انتخاب شد. در سال 1993برای فیلم همه به طرف زندان برنده ی جایزه ی گویا در بخش بهترین کارگردانی شد. دیگر فیلم مطرح او پلاسیدو[13] در سال 1961 کاندید دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شد. وی جوایزی از جشنواره های کن، مونترال، برلین و کارلواری به دست آورد. او در چهار فیلم نیزبه عنوان بازیگر نقش آفرینی کرده است و در نهایت در 13 نوامبر 2010در گذشت. قضاوت در سه جشنواره ی ونیز، برلین و کن در چهار دوره ی مختلف حکایت از بینش عمیق سینمایی او دارد.[14]
در سال 1968به عنوان رئیس داوران هجدهمین جشنواره‌ی برلین انتخاب شد. در سال 1993برای فیلم همه به طرف زندان برنده‌ی جایزه‌ی گویا در بخش بهترین کارگردانی شد. دیگر فیلم مطرح او پلاسیدو (placido) در سال 1961 کاندید دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شد. وی جوایزی از جشنواره‌های کن، مونترال، برلین و کارلواری به دست آورد. او در چهار فیلم نیزبه عنوان بازیگر نقش آفرینی کرده است و در نهایت در 13 نوامبر 2010در گذشت. قضاوت در سه جشنواره‌ی ونیز، برلین و کن در چهار دوره‌ی مختلف حکایت از بینش عمیق سینمایی او دارد<ref>برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0305557/bio</ref><ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)</ref>.
 
== نیز نگاه کنید به ==
[[هنر اسپانیا]]؛ [[تاریخ هنر اسپانیا]]؛ [[مشاهیر هنری اسپانیا]]؛ [[آلخاندرو آمنابار]]؛ [[پدرو آلمادوار]]؛ [[لوئیس بونیوئل]]؛ [[لوئیس گارسیا برلانگا مارتی]]
 
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:سینما، مستند و پویانمایی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۶

کارگردان های مشهور سینمایی در کشور اسپانیا شامل آلخاندرو آمِنابار، پدرو آلمادوار، لوئیس بونیوئل، گارسیا برلانگا لوئیس اسن که در ذیل معرفی شده است:

آلخاندرو آمِنابار

آلخاندرو آمانبار، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)

در 31 مارس 1972 در سانتیاگو (شیلی) از پدری شیلیایی و مادری اسپانیایی متولد شد. یک سال پس از تولدش به همراه خانواده به اسپانیا مهاجرت کرد. او در دانشگاه مادرید در رشته سینما تحصیل می‌کرد که به طور ناگهانی دانشگاه را رها کرد. کار خود را با فیلم کوتاه Himeoptero در سال 1992 آغاز کرد و اولین موفقیت او در عرصه سینما فیلم Thesis بود که در سال 1996 ساخته شد. سپس به ساخت فیلم چشمهایت را باز کن (Abre los ojos) پرداخت. اولین تجربه خارجی زبانِ او فیلم دیگران (Others) با بازی نیکل کیدمن بود. از ویژگی‌های شاخص این کارگردان نوشتن موسیقی‌های متن فیلم‌هایش است و علاوه بر نگارش فیلمنامه‌های خود با چند کارگردان دیگر نیز در این خصوص کار کرد. مهمترین فیلم این کارگردان فیلم دریای درون (The Sea Inside) با بازی خاویر باردم (Javier Bardem) است، این فیلم توانست جایزه منتخب هیئت داوران در جشنواره سال 2004 ونیز و جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را در مراسم اسکارِ همان سال بدست آورد. آخرین فیلم این کارگردان جوان و مطرح اسپانیایی فیلم Agora است. از دیگر افتخارات او کسب هفت جایزه گویا در بخش‌های مختلف فیلمسازی و همینطور یک بار انتخاب او به عنوان کارگردان سال اروپا را می‌توان نام برد[۱].

پدرو آلمادوار

پدرو آلمادور، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)

در 25 سپتامبر سال 1949 در شهر کوچک کالثادا دِ کالاترابا (Calzada de Calatrava) از ایالت کاستیا لا مانچا متولد شد. بزرگترین و شناخته‌شده‌ترین کارگردان نسل خود در اسپانیا به شمار می‌آید. او علاوه بر گارگردانی و فیلمنامه نویسی به نگارش کتاب‌هایی نیز پرداخته است. زمانی که تنها هشت سال داشت به همراه خانواده اش به اِکستِرِمادورا مهاجرت کرد، خانواده او را به امید اینکه روزی کشیش شود به یک مدرسه مذهبی روانه کرد اما در کاسِرس به غیر از مدرسه یک سینما نیز وجود داشت که پدرو بیشتر اوغاتش را در آنجا سپری می‌کرد، او اظهار داشت که سینما به او چیزهایی یاد داده که هیچ کشیشی توانایی آن را نداشته است.

آلمادوار در آن دوره به شدت تحت تأثیر کارگردانانی ازجمله لوئیس بونیوئل، آلفرد هیچکاک، فدریکو فلینی و اینگمار برگمان قرار گرفت. درحالی که تنها هدفش تحصیل در رشته سینما بود در شانزده سالگی کاسرس را به مقصد مادرید ترک کرد، اما مشکلات مالی و فشار فرانکو بر مدرسه‌ی ملی سینما موانع سختی در راه او بودند. آلمادوار برای گذران زندگی فعالیت‌های مختلفی را در مادرید در پیش گرفت اما برای تهیه یک دوربین سوپر هشت نیاز به شغلی تمام وقت داشت به همین دلیل در شرکت مخابرات اسپانیا شغلی برای خود یافت و دوازده سال به کار در آن شرکت مشغول شد[۲].

در اوایل دهه هفتاد باگروه تئاتری به نام گولیاردوس (Los Goliardos) همکاری کرد و به نگارش نمایشنامه برای این گروه پرداخت و با دوربین خود فیلم‌هایی از فعالیت‌های این گروه تهیه کرد. اولین فعالیت‌های سینمایی آلمادوار همزمان با مرگ فرانکو بود و این موضوع فضای مناسبی را در حوزه سینما برای او فراهم کرد. از سال 72 تا 78 چندین فیلم کوتاه ساخت و اولین فیلم شانزده میلیمتری بلندش را در سال 1980 ساخت که از درآمد این فیلم توانست بودجه فیلم‌های بعدی خود را تأمین کند، در فاصله این فیلم تا سال 99 یازده فیلم دیگر ساخت تا در این سال با خلق شاهکارش فیلم همه چیز درباره مادرم (All About My Mother) به شهرت جهانی رسید و تقریباً تمام جوایز معتبر را با آن کسب کرد، از افتخارات این فیلم می‌توان به جایزه بهترین فیلم خارجی زبانِ اسکار، نخل طلایی بهترین کارگردانی جشنواره کن، بهترین فیلم و فیلمنامه در جایزه بَفتا، بهترین فیلم خارجی زبان در جوایز گولدن گلوب، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار و همینطور هفت جایزه در مراسم گویای سال 99 اشاره کرد.

عصر طلایی آلمادوار با این فیلم آغاز و تا به امروز ادامه یافته است؛ در سال 2002 فیلم با او حرف بزن (Talk to Her) را ساخت که این فیلم توفیقات زیادی در جشنواره‌ها پیدا کرد. تربیت بد (Bad Education) در سال 2004، بازگشت (Volver) در 2006 و آغوش‌های شکسته (Broken Embraces) در 2009 از دیگر کارهای مشهور او در این سال‌ها محسوب می‌شوند. آخرین اثر او پوستی که در آن زندگی می‌کنم (The Skin I Live In) در سال 2011 در هجده بخش مختلف در جوایز گویا نامزد شد و جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی زبان را در بفتا از آن خود کرد. وی در سال 2001 به عضویت افتخاری آکادمی‌علمی-هنری آمریکا درآمد[۳].

لوئیس بونیوئل

لوئیس بونوئیل، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)

در فوریه سال 1900 در کالاندا (Calanda) واقع در شهر تروئل (Teruel) متولد شد. در چهار ماهگی به همراه خانواده اش به ساراگوسا نقل مکان کرد و سال‌ها بعد در آنجا وار کالج دِل سالوادور شد و تحت تعلیمات مسیحی قرار گرفت. به سال 1917 در مادرید وارد دانشگاه شد و با دالی و لورکا مثلث معروفی را تشکیل دادند. ابتدا در رشته کشاورزی و پس از آن در مهندسی صنایع به تحصیل پرداخت و سرانجام به رشته فلسفه گرایش پیدا کرد. در سال 1925 به فرانسه سفر کرد و در آنجا به عنوان منشی در یک دفتر فیلمسازی مشغول به کار شد.

بین سال‌های 1926 تا 1928 در چند فیلم فرانسوی به عنوان گارگردان همکاری کرد و یک سال بعد با ساخت فیلم هفده دقیقه‌ای سگ آندُلسی ورودی ناگهانی در تاریخ سینما داشت و بستر مناسبی را برای ورود او به محافل سورئالیت‌های فرانسه که این فیلم عمیقاً در آنها اثر کرده بود فراهم آورد. کار بعدی او در فرانسه عصر طلایی (The Golden Age) نام گرفت، پس از آن به اسپانیا رفت و مستند زمین بدون نان (Land Without Bread) را ساخت. بونوئل به فعالیت‌های خود در مکزیک و ایالات متحده ادامه داد، از آثار موفق او می‌توان به بیریدیانا (Viridiana) که موفق به کسب نخل طلا در سال 1961 شد و تیریستیتا (Tristana) که نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال 1970 بود، اشاره کرد، او دو بارِ دیگر نیز نامزد دریافت این جایزه در سال‌های 73 و 78 شد و در طول 48 سال فیلمسازی بیش از سی فیلم ساخت.

از دیگر فیلم‌های شناخته شده او می‌توان به ملک الموت (The Exterminating Angel) اشاره کرد که در جشنواره کن 1962 حضور داشت، همینطور کسب جوایزی از جشنواره ونیز و برلین سبب شده است که بسیاری لوئیس بونوئل را بزرگترین کارگردان تاریخ سینمای اسپانیا بدانند. پدر سینمای سورئال در 29 ژولای 1983 درگذشت[۴].

گارسیا برلانگا لوئیس

گارسیا برلانگا لوئیس، برگرفته از فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)

لوئیس گارسیا برلانگا مارتی(Luis garsia berlanga)، در12 ژوئن 1921در والنسیا به دنیا آمد و در جوانی تصمیم گرفت فلسفه بخواند، اما در 1947 به انستیتوی تحقیقات سینمایی در مادرید پیوست. در جوانی به عضویت ارتش اسپانیا در آمد تا از اعدام پدرش که دارای بینش جمهوری خواهانه بوده جلوگیری کند. در1951 با کارگردانی فیلم زوج خوشبخت (Happy couple) کار خود را به عنوان کارگردان آغاز کرد.

او در این فیلم با خوان آنتونیو باردم همکاری کرد. این زوج سینمایی از بازآفرینان سینمای اسپانیا پس از جنگهای داخلی محسوب می‌شوند. دسته‌ای از آثار آنها بخش ماندگاری از تاریخ سینمای اسپانیا را می‌آفریند. فیلمهایی همچون خوش آمدید آقای مارشال (Welcome mr.marshall) و جلاد (execationer) تسلط او بر سینمای سیاسی اجتماعی را نشان می‌دهد. توانایی او در دور زدن سانسورها در دوره‌ی دیکتاتوری فرانکو سبب شد تا در آن زمان پروژه‌ای جسورانه همچون معجزات در پنجشنبه‌ها را بیافریند. او با زبانی طنز وقایع تلخ دیکتاتوری را بیان می‌کرد و این مسئله به او کمک می‌کرد تا از گزند سانسورها مصون بماند.

در سال 1968به عنوان رئیس داوران هجدهمین جشنواره‌ی برلین انتخاب شد. در سال 1993برای فیلم همه به طرف زندان برنده‌ی جایزه‌ی گویا در بخش بهترین کارگردانی شد. دیگر فیلم مطرح او پلاسیدو (placido) در سال 1961 کاندید دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شد. وی جوایزی از جشنواره‌های کن، مونترال، برلین و کارلواری به دست آورد. او در چهار فیلم نیزبه عنوان بازیگر نقش آفرینی کرده است و در نهایت در 13 نوامبر 2010در گذشت. قضاوت در سه جشنواره‌ی ونیز، برلین و کن در چهار دوره‌ی مختلف حکایت از بینش عمیق سینمایی او دارد[۵][۶].

نیز نگاه کنید به

هنر اسپانیا؛ تاریخ هنر اسپانیا؛ مشاهیر هنری اسپانیا؛ آلخاندرو آمنابار؛ پدرو آلمادوار؛ لوئیس بونیوئل؛ لوئیس گارسیا برلانگا مارتی

کتابشناسی

  1. برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0024622/bi
  2. برگرفته از http://www.almodovarlandia.com/almodovarlandia/biography.htm
  3. برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0000264/bio
  4. برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0000320/bio
  5. برگرفته از http://www.imdb.com/name/nm0305557/bio
  6. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)