سینمای اسپانیا

از دانشنامه ملل

سینما در کشور اسپانیا به دوره های سینمای صامت (1896 تا 1930)، اولین دهه سینمای ناطق (1929 تا 1939)، دوره بعد از جنگ‌های داخلی ( 1939 تا 1951)، دهه 1950، سال‌های 1960 تا 1975، سال های 1975 تا 1982 و 1982 تا امروز تقسیم می شود که در ذیل شرح داده شده است:

سینمای صامت (1896 تا 1930)

فیلم هتل الکتریکی، اولین فیلم صامت اسپانیایی، برگرفته از سایت آی‌ام‌دی‌بی، قابل بازیابی ازhttps://m.imdb.com/title/tt0000516/mediaviewer/rm286409216

سینما برای اولین بار در نمایشگاهی كه برادران لومیر به سال 1896 در مادرید ترتیب داده بودند، به مردم اسپانیا معرفی شد. اولین فیلم تاریخ سینمای اسپانیا، بیرون آمدن ازدحام جمعیت از كلیسای پیلار ساراگوسا (salida da misa dose del Pilar de Zaragoza) نام دارد، این فیلم توسط ادواردو خیمنو (Eduardo Jimeno) فیلمبرداری شد و در سال 1896 به نمایش در آمد. اولین فیلم تخیلی سینمای اسپانیا، توسط فروکتوز گلابرت (Fructuos Gelabert) با نام نزاع در كافه (Rina en un cafe) در سال 1897 ساخته شد. در اواخر قرن نوزدهم و سال‌های آغازین قرن بیستم، سِگوندو دِ شومون (Segundo de Chomon) به طور مستقل بر روی تعدادی از حقه‌های سینمایی و جلوه‌های ویژه در فیلم‌هایش كار می‌كرد. خلاقانه ترین اثری كه او آفرید، هتل الکتریکی (el Hotel electrico) نام داشت كه در سال 1908 به روی پرده رفت كه در آن هتلی به تصویر كشیده شده بود كه تمام كار‌ها از اصلاح صورت تا شانه كردن مو‌ها، به صورت خودكار انجام می‌گرفت.

در اوایل سده نوزدهم، بارسلونا به عنوان معتبرترین مركز فیلمسازی شبه جزیره ایبری شناخته می‌شد، اما این وضع در سال 1915 و با تاسیس كمپانی كه بنیتو پروخو (Benito Perojo) به همراه برادرش در مادرید تاسیس كرد، دگرگون شد. این دو برادر به عنوان تهیه كننده، كارگردان، نویسنده، بازیگر و فیلمبردار آثار بسیاری را در حوزه‌های مختلف خلق كردند. بدون شک مهم ترین ویژگی سینمای صامت اسپانیا، توجه به فرهنگ بومی‌و محلی مناطق مختلفش است. اولین تلاش‌ها برای ایجاد سینمای فولكلور و اقتباس از نمایشنامه‌ها و كتاب‌های اسپانیایی را در فیلم ریکاردو بانوس (Ricardo Banos) می‌توان دید، كه برداشتی از نمایشنامه‌ی دن خوان تنوریو (Don Juan tenorio) است.

برخی از هنرمندان عرصه سینما در اسپانیا كه از ستارگان دوره صامت بودند، توانستند در سینمای ناطق نیز به موفقیت دست پیدا كنند. فلوریان رِی (Florian Rey) و خوان دِ اوردونا (Juan de Orduna) هر دو فعالیتشان را به عنوان بازیگر در سینمای صامت آغاز كردند و سپس در سینمای ناطق به كارگردانی مشغول شدند. با اكران فیلم تولد یک ملت (Birth of nation) در امریكا به عنوان سردمدار سینمای حماسی در سال 1915، سینماگران اسپانیایی نیز تحت تاثیر این فیلم، به خلق آثاری همچون زندگی کریستف کلمب و کشف آمریکا (Life of Christopher Columbus and his discovery of America) دست زدند.

اولین دهه سینمای ناطق (1929 تا 1939)

فیلم معما در دروازه خورشید، اولین فیلم ناطق سینما اسپانیایی، قابل بازیابی ازhttps://www.rtve.es/play/videos/el-misterio-de-la-puerta-del-sol/

اگرچه اولین فیلم ناطقی كه در اسپانیا تهیه شد، كاری ازفرانسیسکو اِلیاس (Francisco Elias) با نام معما در دروازه خورشید (el Misterio dela Puerta del sol) بود، اما كیفیت صدا به خاطر تكنولوژی موجود بسیار پایین بود. به همین خاطر بسیاری از فیلمسازان اسپانیایی در خارج از مرز‌های كشورشان به خصوص در فرانسه، به ساخت فیلم‌هایشان مشغول بودند كه می‌توان به كارگردانانی همچون فلورین ری و پروخو اشاره كرد كه فیلم‌هایشان را در استودیو‌هایی در حومه پاریس می‌ساختند.

اما واقعه‌ای تلخ در این دهه، ورود فیلم‌های ناطق‌ هالیوودی بود كه در ساخت آن‌ها از موزیک هم استفاده می‌شد، كه به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت. این موضوع سبب ضربه زدن به فروش فیلم‌های سینماگران اسپانیایی شد. چهره شاخص فیلمسازی این دوره و شاید تاریخ سینمای اسپانیا لوئیس بونیوئل است. او نیز كارهای ابتدایی خودش را در پاریس آغاز كرد. ساخت فیلم سگ آندلسی و سپس عصر طلایی برای او اعتباری خاص در سینما به وجود آورده بود. بونیوئل اولین فیلم خودش را در اسپانیا، به سال 1933 ساخت. این فیلم مستندی به نام زمین بدون نان (las hurdes) بود، او در این فیلم به اوضاع اسفناک اجتماعی سالامانكا که ابتدا توسط دولت جمهوری خواه و سپس رژیم فرانكو توقیف شد، می‌پردازد.

اولین استودیو ضبط صدا در اسپانیا نیز باز هم در بارسلونا ساخته شد و سپس دو استودیو دیگر در مادرید تاسیس گردید. در طول سال‌های 1932 تا 1936 نزدیک به 57 فیلم در استودیو‌های سراسر اسپانیا ساخته شدند كه تنها 28 فیلم، فقط در سال 1936 به پایان رسید. در هیاهوی جنگ داخلی، سینمای اسپانیا نیز دچار فعل و انفعالاتی شد كه تنها به لطف فروش خوب برخی از فیلم‌های قبل از آغاز جنگ، توانست به حیات خود ادامه دهد.

دوره بعد از جنگ‌های داخلی ( 1939 تا 1951)

مشخص ترین نشانه سینمای بعد از جنگ و چیرگی فرانکو بر اسپانیا، سانسور است که در چندین سطح اعمال می‌شد. نکته دیگر که در این دوره به سینما افزوده شد، تعیین نظامی‌برای درجه بندی فیلم‌ها بود که این امر نیز تحت کنترل مستقیم دولت قرار داشت. در این دوره رژیم دیکتاتوری، سینما را وسیله‌ای برای ترویج ایدئولوژی خود می‌دانست؛ از این رو تمام بودجه سینما از سوی کمک‌های دولتی تامین می‌شد تا در مقابل، فیلم‌ها نیز اهداف مورد نظر نظام را تامین کند. این وضعیت برای چهار دهه حکومت فرانکو همچنان باقی ماند. از آنجا که اعمال سانسور مرز مشخصی نداشت و در حوزه‌های مختلفی صورت می‌پذیرفت، از این رو هنرمندان عرصه سینما به سمت نوعی خودسانسوری رفتند. در دوره بعد از جنگ، مجموعه‌ای از فیلم‌ها تولید شد که در آنها به تمجید و نمایش فرانکو به صورت شخصیتی اسطوره‌ای می‌پرداختند.

در دهه 1940 گونه‌های مختلفی از فیلم‌های درام مورد توجه مردم قرار گرفت.یکی از زیر ژانر‌های سینمای درام به روایت زندگی قدیسین می‌پرداخت. فیلم‌هایی همچون ملکه قدسی (Reina santa) از رافائل گیل (Rafael Gil)، وماموریت سفید (Mision blanca) به کارگردانی خوان دِ اوردونا از آن دسته‌اند. گونه‌ای دیگر از این درام‌ها، فیلم‌هایی حماسی و تاریخی بود که نوعی فرار از واقعیت‌های اجتماعی بعد از دوره جنگ به شمار می‌رفت، که از موفق ترین آثار سینمایی ارائه شده در گیشه به شمار می‌رفتند. در دهه 40 همچنین اقتباس‌هایی از نوول‌های قرن نوزدهم به نسخه سینمایی تبدیل شدند. از مشهورترین این آثار می‌توان به رسوایی (el escandalo) از خوزه لوئیس سائنث (Jose Luis Saenz)، و چنگ (el Clavo) به کارگردانی رافائل گیل اشاره کرد.

دهه 1950

بعد از شکست آلمان نازی و ایتالیا در جنگ جهانی، اسپانیا به گونه‌ای مورد غضب اروپای دموکراتیک قرار گرفت؛ از این رو کمی‌از یکه‌تازی‌های فرانکو کاسته شد و این دهه با درگیری‌های دائمی‌میان محافظه کاران و نیروهای متجدد سپری شد. اصرار سنت گرایان در نمایش ارزش‌های فرهنگی قدیمی‌بود که در قالب ملودرام‌های مردم پسند ساخته می‌شدند. اما سینماگران نوگرا سعی داشتند تا با ارائه گونه‌ای جدید از کمدی، به نقد سیاست‌های دولت بپردارند. از بزرگان این گونه‌ی انتقادی، می‌توان فیلم‌های مشترک خوآن آنتونیو باردم و لوئیس گارسیا برلانگا را نام برد که از معروفترین آثار آنها می‌توان به زوج خوشبخت (Esa Pareja Feliz) اشاره کرد. در طول این دهه، ‌برلانگا در سینمای اسپانیا به خلق شاهکارهایش ادامه داد و در آخرین سال این دهه به کمک رافائل آزکونا (Rafael Azcona) و مارکو فرری (Marco Ferreri)، فیلمنامه‌ی دو فیلم را که از تلخ ترین کمدی‌های تاریخ اسپانیا محسوب می‌شوند، نوشت. فیلم‌های آپارتمان کوچک (el Pisito) و صندلی چرخدار (el Cochecito) برلانگا آثاری بودند که در آن با الهام از سینمای نئورئال ایتالیا، وضعیت سخت اقتصادی طبقه کارگر روایت می‌شد.

سال‌های 1960 تا 1975

این دوره با موفقیت فیلم بیریدیانا ساخته‌ی لوئیس بونیوئل در جشنواره کن اغاز شد. بونیوئل که پس از مدت‌ها به کشورش بازگشته بود تا پروژه‌ای را با همکاری باردم به انجام رساند، موفق به دریافت نخل طلا شد. این فیلم در اسپانیا توقیف شد و کمپانی فیلمسازی باردم نیز منحل گردید. یک دهه بعد در حالی که فرانکو همچنان به قدرت تکیه زده بود، باری دیگر بونیوئل برای ساخت فیلمی‌به نام تریستانا به اسپانیا بازگشت. این فیلم بر اساس داستانی از نوولیست قرن نوزدهمی، بنیتو پرز گالدوس (Benito Perez Galdos) ساخته شده بود. در دهه 1960 دسته‌ای از تکنوکرات‌های مترقی موفق به کسب سمت‌های کلیدی در کابینه دولت شدند. از جمله این افراد مانوئل فراگا ایرابارنه (Manuel Fraga Iribarne) بود که به عنوان وزیر اطلاعات و توریسم انتخاب شد که سانسور رسانه‌ها زیر نظر او صورت می‌گرفت. وی با استفاده از افرادی همچون گارسیا اسکودِرو (Garcia Escudero) فضای مناسب تری را برای فعالان عرصه سینما مهیا کرد. این فضا سبب شد که سینمای اسپانیا به عرصه‌های بین المللی که مدت‌ها از آن دور افتاده بود، بازگردد و در جشنواره‌های مختلف جوایز فراوانی را کسب کند و سینمای مدرن اسپانیا را شکل دهد.

در این دوره نسلی از کارگردانان جوان اسپانیایی ظهور می‌کنند که شامل افرادی همچون کارلوس سائورا (Carlos Saura)، باسیلیو مارتین باتیلو (Basilio Martin Patino)، میگوئل پیکاثو (Miguel Picazo)، ماریو ساموس (Mario Camus) و متنوئل سامرز (Manuel Summers) می‌شد. واقعه‌ی مهم دیگر این دوران، تشکیل مکتب سینمایی بارسلونا بود که بینشی جدید را به سینمای اسپانیا تزریق کرد. فیلمسازان این مکتب به شدت تحت تاثیر هنر‌های مدرن قرار داشتند.

1975 تا 1982

در این دوره که با مرگ فرانکو آغاز می‌شود، اسپانیا روند دموکراتیزه شدن را سپری می‌کند. در این دوره سه دسته فیلم بیشتر در اسپانیا مورد توجه بود. دسته اول بازسازی‌های سینمایی از لحظات تاریخی حساس بود که اکثراً در مورد جنگ‌های داخلی بود. دسته دیگر مستندگونه‌هایی بود که اغلب به عواقب زندگی در سایه دیکتاتوری می‌پرداخت و آخرین دسته، کمدی‌های هتاکانه که با تاثیر پذیری از فیلم‌های دهه 70 امریکایی در این سبک ساخته می‌شد. در این دوره پدرو آلمودوار یکی از سرشناس ترین کارگردانان سینمای اسپانیا، فعالیت‌های خودش را آغاز می‌کرد.

1982 تا امروز

دراین سال‌ها در سایه آزادی‌های حاکم بر ساختار اجتماعی شاهد تغییر دیدگاه‌های موجود در سینما و نمایش مجددی از اسپانیای مدرن هستیم. پیوستن اسپانیا به اتحادیه اروپا و بی مرز شدن فرهنگ‌های این منطقه، مزید بر علت شد تا سینمای اسپانیا با فراغ بالی بیشتری در عرصه داخلی و خارجی به فعالیت بپردازد و به یکی از پویاترین کشور‌های دنیا در حوزه فیلم و سینما بدل شود.

در این دوره سینما در مناطق شمالی اسپانیا همچون کاتالان و باسک رونق مجدد می‌یابد و در حوزه‌های مختلفی از درام‌های تاریخی و کمدی‌های محلی، تا فیلم‌های گیشه‌ای موفقیت‌های فراوانی را کسب کردند. از جمله کارگردانان معروف که کارهای گیشه‌ای موفقی ساخته است، می‌توان به خوزه خوان بیگاس لونا (Jose Juan Bigas Luna) اشاره کرد که با فیلم، گوشت، گوشت (Jamon,Jamon) دو ستاره معروف اسپانیایی، یعنی خاویر باردم و پنه لوپه کروز را به دنیای سینما معرفی کرد. در این سال‌ها جایزه‌ای نبوده است که کارگردانان موفق اسپانیایی، همچون پدرو آلمودوار به دست نیاورده باشند و کلکسیونی از افتخارات را در ویترین سینمایی اسپانیا جای نداده باشند[۱].

امروزه حدود 10 تا 20 درصد از فروش سینما‌های اسپانیا متعلق به فیلم‌های داخلی هستند و باقی درآمد حاصله از سینما متعلق به فیلم‌های خارجی هستند که در این کشور به روی پرده می‌روند. عده‌ای از صاحب نظران سینما اعتقاد دارند که این موضوع به سبب این است که در سال نهایتاً 5 تا 10 فیلم بزرگ در این کشور ساخته می‌شود. در کل سینمای اسپانیا از لحاظ کیفی در اروپا و دنیا در درجه اعتبار بسیار بالایی قرار دارد و این موضوع را در جشنواره‌های مختلف، بار‌ها و بار‌ها در سال‌های اخیر اثبات کرده است. اما به هر حال، با توجه به تعداد پایین ساخته‌ها از لحاظ کمی، نقش عمده‌ای را در نقل و انتقالات مالی صنعت سینما ایفا نمی‌کند[۲][۳].

نیز نگاه کنید به

سینمای زیمبابوه؛ سینمای کانادا؛ سینمای روسیه؛ سینمای تونس؛ سینمای ژاپن؛ سینمای کوبا؛ سینمای لبنان؛ سینمای مصر؛ صنعت فیلم و سینمای چین؛ سینمای سنگال؛ سینمای آرژانتین؛ سینمای فرانسه؛ سینمای مالی؛ سینمای ساحل عاج؛ سینمای تایلند؛ سینمای اردن؛ سینمای اتیوپی؛ سینمای سیرالئون؛ سینمای قطر؛ سینمای تاجیکستان؛ سینمای گرجستان؛ سینمای بنگلادش؛ سینمای سریلانکا؛ سینمای قزاقستان

کتابشناسی