موسسه مطالعات ایرانی در سوربن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''مؤسسه مطالعات ايراني در سوربن : ماسينيون ، بنونيست ، و لازار''' مقصود از تأسيس انستيتوي مطالعات ايراني در سوربن به سال 1947 ، آن بود كه كمبودهاي اين رشته ، يعني كتابخانه و مركزي براي عرضه سخنراني ها و درس ها و تحقيقات ، را رفع كند. در مقايسه با مط...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''مؤسسه مطالعات ايراني در سوربن : ماسينيون ، بنونيست ، و لازار'''
مقصود از تأسیس انستیتوی مطالعات ایرانی در سوربن به سال 1947، آن بود که کمبودهای این رشته، یعنی کتابخانه و مرکزی برای عرضه سخنرانی‌ها و درس‌ها و تحقیقات، را رفع کند. در مقایسه با مطالعات ایرانی، مطالعات عربی و ترکی پیش از آن استقرار کامل یافته بود. از دوره‌های درسی زبان فارسی در مدرسه زبان‌های شرقی که بگذریم، هیچ امکان دیگری برای تخصص یافتن در زمینه فرهنگ ایرانی وجود نداشت. دوره‌های درسی «تحقیقات عالیه» بسته به معلّم این درس‌ها، گاهی پردامنه‌تر ( و شامل اسلام‌شناسی یا زبان‌شناسی )، وگاهی محدودتر بود. با موافقت لوی پرووانسال(Lévi-Provençal) که بر مطالعات عربی و ترکی و ایرانی در فرانسه اشراف داشت، ماسینیون به عنوان نخستین مدیر انستیتوی مطالعات ایرانی منصوب شد. با این حال، این انستیتو در آن زمان به صورت پوسته تهی سازمانی اداری، بی‌دفتر و کارمند و یا کتابخانه باقی ماند. ژیلبرلازار، در مراجعت از تهران به سال 1951، تدریس درس‌هایی را آغاز کرد که به کسب «گواهینامه مطالعات ایرانی» منجر می‌شد؛ بعدها موله و دومناش (De Menasce) به او پیوست. حضور مناش، که در «مدرسه مطالعات عالیه» نیز تاریخ ادیان درس می‌داد، در بسط و توسعه IEI، بخصوص کتابخانه آن که با قبول مجموعه‌های شخصی دارمستتر، هانری ماسه، ماریان موله وعده‌ی دیگری از ایران‌شناسان غنی شده بود، کمک بزرگی محسوب می‌شد. در سال 1962، ماسینیون جای خود را در این انستیتو، که هنوز هم چندان جان نگرفته بود، به بنونیست داد. سرانجام، در سال 1966، در سایه حمایت‌های پلا و برونشویگ(Pellat - Brunschvig)، که ابتدا به مطالعه در تمدن‌های عرب علاقه داشتند، دانشگاه پاریس کرسی مطالعات ایرانی را در سوربن ایجاد کرد. لازار، که در سال 1958 در مدرسه زبان‌های شرقی، جانشینی هانری ماسه شده بود، اولین کسی بود که این کرسی را اشغال کرد. از آن روز بود که انستیتوی مطالعات ایرانی سوربن رشد ونمو خود را را آغاز نهاد.


مقصود از تأسيس انستيتوي مطالعات ايراني در سوربن به سال 1947 ، آن بود كه كمبودهاي اين رشته ، يعني كتابخانه و مركزي براي عرضه سخنراني ها و درس ها و تحقيقات ، را رفع كند. در مقايسه با مطالعات ايراني ، مطالعات عربي و تركي پيش از آن استقرار كامل يافته بود. از دورهاي درسي زبان فارسي در مدرسه زبان هاي شرقي كه بگذريم ، هيچ امكان ديگري براي تخصص يافتن در زمينه فرهنگ ايراني وجود نداشت . دوره هاي درسي « تحقيقات عاليه » بسته به معلّم اين درس ها ، گاهي پردامنه تر ( و شامل اسلام شناسي يا زبان شناسي ) ، وگاهي محدودتر بود . با موافقت لوي پرووانسال[68] كه بر مطالعات عربي و تركي و ايراني در فرانسه اشراف داشت ، ماسينيون به عنوان نخستين مدير انستيتوي مطالعات ايراني منصوب شد . با اين حال ، اين انستيتو در آن زمان به صورت پوسته تهي سازماني اداري ، بي دفتر و كارمند و يا كتابخانه باقي ماند . ژيلبرلازار ، در مراجعت از تهران به سال 1951 ، تدريس درس هايي را آغاز كرد كه به كسب « گواهينامه مطالعات ايراني » منجر مي شد ؛ بعدها موله و دومناش [69]به او پيوست . حضور مناش ، كه در « مدرسه مطالعات عاليه » نيز تاريخ اديان درس مي داد، در بسط و توسعه IEI، بخصوص كتابخانه آن كه با قبول مجموعه هاي شخصي دارمستتر ، هانري ماسه ، ماريان موله وعده ي ديگري از ايرانشناسان غني شده بود، كمك بزرگي محسوب مي شد. در سال 1962 ، ماسينيون جاي خود را در اين انستيتو، كه هنوز هم چندان جان نگرفته بود، به بنونيست داد. سرانجام ، در سال 1966 ، در سايه حمايت هاي پلا و برونشويگ[70] ، كه ابتدا به مطالعه در تمدن هاي عرب علاقه داشتند، دانشگاه پاريس كرسي مطالعات ايراني را در سوربن ايجاد كرد . لازار ، كه در سال 1958 در مدرسه زبان هاي شرقي،  جانشيني هانري ماسه شده بود ، اولين كسي بود كه اين كرسي را اشغال كرد . از آن روز بود كه انستيتوي مطالعات ايراني سوربن رشد ونمو خود را را آغاز نهاد.
حوادثی که در ماه مه 1968 روی داد این جریان را تسریع کرد و پس از آنکه دانشگاه پاریس تجزیه شد، لازار، که در جنب سایر اشغالات و مسئولیت‌های خود در سال 1969 به مدیریت مدیریت انستیتوی مطالعات ایرانی نیز منصوب شده بود، این انستیتو را به دانشگاه پاریس 3، معروف به سورین جدید، وابسته ساخت. بدین‌سان انستیتوی مطالعات ایرانی موقعت اداری رسمی کسب کرد. بعدها، در سال 1971، لازار این انستیتو را به مرکز علمی تحقیقات علمی منضم ساخت. و با این کارتوانست بر عده کارکنان و عُدَه آن بیفزاید. کتابخانه انستیتو در این هنگام دارای گنجینه‌ای پرارزش بود. سرانجام، در سال 1977، این انستیتو در مرکز دائمی خود در «کارتیه لاتن» مستقر شد و از آن پس، در آن در هر سه سطح لیسانس و فوق لیسانس و دکتری تدریس شده است.
 
====موسسه مطالعات ایرانی دانشگاه پاریس سه====
حوادثي كه در ماه مه 1968 روي داد اين جريان را تسريع كرد و پس از آنكه دانشگاه پاريس تجزيه شد ، لازار، كه در جنب ساير اشغالات و مسئوليت هاي خود در سال 1969 به مديريت مديريت انستيتوي مطالعات ايراني نيز منصوب شده بود، اين انستيتو را به دانشگاه پاريس 3 ، معروف به سورين جديد، وابسته ساخت . بدين سان انستيتوي مطالعات ايراني موقعت اداري رسمي كسب كرد . بعدها ، در سال 1971، لازار اين انستيتو را به مركز علمي تحقيقات علمي منضم ساخت . وبا اين كارتوانست بر عده كاركنان و عُدَه آن بيفزايد . كتابخانه انستيتو در اين هنگام داراي گنجينه اي پر ارزش بود. سرانجام، در سال 1977 ، اين انستيتو در مركز دايمي خود در « كارتيه لاتن » مستقر شد و از آن پس ، در آن در هر سه سطح ليسانس و فوق ليسانس و دكتري تدريس شده است.
هدف از تاسیس [[موسسه مطالعات ایرانی در سوربن]] به سال 1947م، آن بود که کمبودهای این رشته یعنی کتابخانه و مرکزی برای عرضه‌ی سخنرانی‌ها، درس‌ها و تحقیقات مربوط به ایران را رفع کند. این موسسه یگانه مرکز در فرانسه است که در آن برنامه آموزشی فوق لیسانس مربوط به دوره معاصر ایران یعنی بعد از انقلاب عرضه می‌شود. کتابخانه تخصصی این مرکز دارای گنجینه‌ای پرارزش بوده و بیش از 15000 جلد کتاب دارد. امروزه تقریبا همه محققان، پژوهشگران و دانشجویان فوق لیسانس متخصص در ادبیات، زبان‌شناسی و تاریخ ایران به همین گروه و مرکز تعلق دارند. هانری دو فوشه کور از سال 1987م مدیر موسسه مطالعات ایرانی بوده و پس از وی، [[یان ریشار]] مدیریت این مرکز را بر عهده دارد.قابل ذکر است که مرکز مطالعات ایرانی دربخش شرق و مطالعات عرب قرار دارد.<ref>نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] ( در دست انتشار )،</ref>
==نیز نگاه کنید به==
[[ایران شناسی در کانادا]]؛ [[ایران شناسی در روسیه]]؛ [[ایران شناسی در تونس]]؛ [[ایران شناسی در ژاپن]]؛ [[ایران شناسی در لبنان]]؛ [[ایرانشناسی و ایرانشناسان در چین]]؛ [[ایران شناسی در مالی]]؛ [[ایران‌شناسی در تایلند]]؛ [[ایران شناسی و ایران شناسان در اوکراین]]؛ [[ایران شناسی و ایرانشناسان در اسپانیا]]؛ [[ايران شناسی و ايران شناسان اردن]]؛ [[ایران شناسی در اتیوپی]]؛ [[ایران شناسی در سیرالئون]]؛ [[ایران شناسی در قطر]]
==کتابشناسی==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۲

مقصود از تأسیس انستیتوی مطالعات ایرانی در سوربن به سال 1947، آن بود که کمبودهای این رشته، یعنی کتابخانه و مرکزی برای عرضه سخنرانی‌ها و درس‌ها و تحقیقات، را رفع کند. در مقایسه با مطالعات ایرانی، مطالعات عربی و ترکی پیش از آن استقرار کامل یافته بود. از دوره‌های درسی زبان فارسی در مدرسه زبان‌های شرقی که بگذریم، هیچ امکان دیگری برای تخصص یافتن در زمینه فرهنگ ایرانی وجود نداشت. دوره‌های درسی «تحقیقات عالیه» بسته به معلّم این درس‌ها، گاهی پردامنه‌تر ( و شامل اسلام‌شناسی یا زبان‌شناسی )، وگاهی محدودتر بود. با موافقت لوی پرووانسال(Lévi-Provençal) که بر مطالعات عربی و ترکی و ایرانی در فرانسه اشراف داشت، ماسینیون به عنوان نخستین مدیر انستیتوی مطالعات ایرانی منصوب شد. با این حال، این انستیتو در آن زمان به صورت پوسته تهی سازمانی اداری، بی‌دفتر و کارمند و یا کتابخانه باقی ماند. ژیلبرلازار، در مراجعت از تهران به سال 1951، تدریس درس‌هایی را آغاز کرد که به کسب «گواهینامه مطالعات ایرانی» منجر می‌شد؛ بعدها موله و دومناش (De Menasce) به او پیوست. حضور مناش، که در «مدرسه مطالعات عالیه» نیز تاریخ ادیان درس می‌داد، در بسط و توسعه IEI، بخصوص کتابخانه آن که با قبول مجموعه‌های شخصی دارمستتر، هانری ماسه، ماریان موله وعده‌ی دیگری از ایران‌شناسان غنی شده بود، کمک بزرگی محسوب می‌شد. در سال 1962، ماسینیون جای خود را در این انستیتو، که هنوز هم چندان جان نگرفته بود، به بنونیست داد. سرانجام، در سال 1966، در سایه حمایت‌های پلا و برونشویگ(Pellat - Brunschvig)، که ابتدا به مطالعه در تمدن‌های عرب علاقه داشتند، دانشگاه پاریس کرسی مطالعات ایرانی را در سوربن ایجاد کرد. لازار، که در سال 1958 در مدرسه زبان‌های شرقی، جانشینی هانری ماسه شده بود، اولین کسی بود که این کرسی را اشغال کرد. از آن روز بود که انستیتوی مطالعات ایرانی سوربن رشد ونمو خود را را آغاز نهاد.

حوادثی که در ماه مه 1968 روی داد این جریان را تسریع کرد و پس از آنکه دانشگاه پاریس تجزیه شد، لازار، که در جنب سایر اشغالات و مسئولیت‌های خود در سال 1969 به مدیریت مدیریت انستیتوی مطالعات ایرانی نیز منصوب شده بود، این انستیتو را به دانشگاه پاریس 3، معروف به سورین جدید، وابسته ساخت. بدین‌سان انستیتوی مطالعات ایرانی موقعت اداری رسمی کسب کرد. بعدها، در سال 1971، لازار این انستیتو را به مرکز علمی تحقیقات علمی منضم ساخت. و با این کارتوانست بر عده کارکنان و عُدَه آن بیفزاید. کتابخانه انستیتو در این هنگام دارای گنجینه‌ای پرارزش بود. سرانجام، در سال 1977، این انستیتو در مرکز دائمی خود در «کارتیه لاتن» مستقر شد و از آن پس، در آن در هر سه سطح لیسانس و فوق لیسانس و دکتری تدریس شده است.

موسسه مطالعات ایرانی دانشگاه پاریس سه

هدف از تاسیس موسسه مطالعات ایرانی در سوربن به سال 1947م، آن بود که کمبودهای این رشته یعنی کتابخانه و مرکزی برای عرضه‌ی سخنرانی‌ها، درس‌ها و تحقیقات مربوط به ایران را رفع کند. این موسسه یگانه مرکز در فرانسه است که در آن برنامه آموزشی فوق لیسانس مربوط به دوره معاصر ایران یعنی بعد از انقلاب عرضه می‌شود. کتابخانه تخصصی این مرکز دارای گنجینه‌ای پرارزش بوده و بیش از 15000 جلد کتاب دارد. امروزه تقریبا همه محققان، پژوهشگران و دانشجویان فوق لیسانس متخصص در ادبیات، زبان‌شناسی و تاریخ ایران به همین گروه و مرکز تعلق دارند. هانری دو فوشه کور از سال 1987م مدیر موسسه مطالعات ایرانی بوده و پس از وی، یان ریشار مدیریت این مرکز را بر عهده دارد.قابل ذکر است که مرکز مطالعات ایرانی دربخش شرق و مطالعات عرب قرار دارد.[۱]

نیز نگاه کنید به

ایران شناسی در کانادا؛ ایران شناسی در روسیه؛ ایران شناسی در تونس؛ ایران شناسی در ژاپن؛ ایران شناسی در لبنان؛ ایرانشناسی و ایرانشناسان در چین؛ ایران شناسی در مالی؛ ایران‌شناسی در تایلند؛ ایران شناسی و ایران شناسان در اوکراین؛ ایران شناسی و ایرانشناسان در اسپانیا؛ ايران شناسی و ايران شناسان اردن؛ ایران شناسی در اتیوپی؛ ایران شناسی در سیرالئون؛ ایران شناسی در قطر

کتابشناسی

  1. نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ( در دست انتشار )،