جریانهای ادبیات فارسی در یمن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
ادبیات فارسی، بهعنوان یکی از ارکان معرفتی تمدن اسلامی، فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران، در جوامع عربی نیز ردپایی ماندگار برجای نهاده است. [[یمن]]، باوجود موقعیت خاص مذهبی و زبانشناختیاش، در سدههای میانه و پس از آن، میزبان جریانهایی متنوع از حضور زبان و ادبیات فارسی بوده است؛ جریانهایی که نه فقط در قالب متون دیوانی، بلکه در بسترهای مردمی، شفاهی و تفسیری نیز بازتاب یافتهاند. این مقاله با رویکردی تاریخی–تحلیلی، به شناسایی و تبیین لایههای این جریانها در حوزههای مختلف میپردازد؛ از تألیف فرهنگنامههای چندزبانه در ساختار دیوانسالاری رسولیان گرفته تا ورود مفاهیم عرفانی فارسی به متون زیدی و همچنین حضور استعارههای ایرانی در شعر شفاهی جنوب عربستان. هدف، ترسیم فرایندهای تأثیر، انتقال، تحول و تداوم زبان و ادبیات فارسی در فضای زبانی و فرهنگی یمن است—فرایندهایی که گاه با حمایت سیاسی و فرهنگی همراه بوده و گاه در شرایط بحران و فراموشی قرار گرفتهاند. برایناساس، مقاله حاضر باتکیهبر شواهد تاریخی، زبانشناسی، نسخهپژوهی و مردمنگاری، سیر پویای این جریانها را بررسی میکند<ref name=":0">Golden, P. B. (2000). ''The King’s Dictionary: The Rasulid Hexaglot'', Leiden: Brill, Available for https://www.brill.com/view/title/6142</ref><ref name=":1">Haider, N. (2014). ''Shi'i Islam: An Introduction''. Cambridge University Press, Available for | ادبیات فارسی، بهعنوان یکی از ارکان معرفتی تمدن اسلامی، فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران، در جوامع عربی نیز ردپایی ماندگار برجای نهاده است. [[یمن]]، باوجود موقعیت خاص مذهبی و زبانشناختیاش، در سدههای میانه و پس از آن، میزبان جریانهایی متنوع از حضور زبان و ادبیات فارسی بوده است؛ جریانهایی که نه فقط در قالب متون دیوانی، بلکه در بسترهای مردمی، شفاهی و تفسیری نیز بازتاب یافتهاند. این مقاله با رویکردی تاریخی–تحلیلی، به شناسایی و تبیین لایههای این جریانها در حوزههای مختلف میپردازد؛ از تألیف فرهنگنامههای چندزبانه در ساختار دیوانسالاری رسولیان گرفته تا ورود مفاهیم عرفانی فارسی به متون زیدی و همچنین حضور استعارههای ایرانی در شعر شفاهی جنوب [[عربستان سعودی|عربستان]]. هدف، ترسیم فرایندهای تأثیر، انتقال، تحول و تداوم زبان و ادبیات فارسی در فضای زبانی و فرهنگی یمن است—فرایندهایی که گاه با حمایت سیاسی و فرهنگی همراه بوده و گاه در شرایط بحران و فراموشی قرار گرفتهاند. برایناساس، مقاله حاضر باتکیهبر شواهد تاریخی، زبانشناسی، نسخهپژوهی و مردمنگاری، سیر پویای این جریانها را بررسی میکند<ref name=":0">Golden, P. B. (2000). ''The King’s Dictionary: The Rasulid Hexaglot'', Leiden: Brill, Available for https://www.brill.com/view/title/6142</ref><ref name=":1">Haider, N. (2014). ''Shi'i Islam: An Introduction''. Cambridge University Press, Available for | ||
https://books.google.com/books/about/Shi_i_Islam.html?id=ausRBAAAQBAJ</ref>. | https://books.google.com/books/about/Shi_i_Islam.html?id=ausRBAAAQBAJ</ref>. | ||
=== بندر عدن و مسیرهای ورود زبان فارسی به یمن === | === بندر عدن و مسیرهای ورود زبان فارسی به یمن === | ||
از سدههای میانه به بعد، بندر عدن بهعنوان یکی از کانونهای کلیدی در مسیرهای تجاری و فرهنگی اقیانوس هند، نقشمحوری در آغاز جریان انتقال ادبیات و زبان فارسی به یمن ایفا کرد. موقعیت استراتژیک این بندر در نقطه تلاقی ایران، هند، آفریقا و [[عربستان سعودی|عربستان]]، موجب شد که عدن نهتنها گذرگاه کالا، بلکه محل عبور و تلاقی زبانها، متون و اندیشهها باشد. بازرگانان، صوفیان، مفسران و دانشورانی که از طریق دریا وارد [[یمن]] میشدند، حامل نسخههایی از متون فارسی در حوزههای عرفان، فلسفه، و تفسیر بودند. این متون بهتدریج در کتابخانهها، محافل زیدی و ساختارهای علمی یمن رسوخ پیدا کردند و جریان پنهانی اما مؤثری از اندیشه و بیان فارسی را شکل دادند که در ادامه، در نسخههای خطی و ادبیات شفاهی نمایان میشود<ref>Power, T. (2012). ''The Red Sea from Byzantium to the Caliphate: AD 500–1000''. Cairo: American University in Cairo Press.</ref>. | از سدههای میانه به بعد، بندر عدن بهعنوان یکی از کانونهای کلیدی در مسیرهای تجاری و فرهنگی اقیانوس هند، نقشمحوری در آغاز جریان انتقال ادبیات و زبان فارسی به یمن ایفا کرد. موقعیت استراتژیک این بندر در نقطه تلاقی ایران، هند، آفریقا و [[عربستان سعودی|عربستان]]، موجب شد که عدن نهتنها گذرگاه کالا، بلکه محل عبور و تلاقی زبانها، متون و اندیشهها باشد. بازرگانان، صوفیان، مفسران و دانشورانی که از طریق دریا وارد [[یمن]] میشدند، حامل نسخههایی از متون فارسی در حوزههای عرفان، فلسفه، و تفسیر بودند. این متون بهتدریج در کتابخانهها، محافل زیدی و ساختارهای علمی [[یمن]] رسوخ پیدا کردند و جریان پنهانی اما مؤثری از اندیشه و بیان فارسی را شکل دادند که در ادامه، در نسخههای خطی و ادبیات شفاهی نمایان میشود<ref>Power, T. (2012). ''The Red Sea from Byzantium to the Caliphate: AD 500–1000''. Cairo: American University in Cairo Press.</ref>. | ||
جریان فرهنگیای که از بندر عدن آغاز شد، درواقع، سنگ بنای شکلگیری لایههای مختلف تأثیر فارسی در یمن بود—از ساختارهای دیوانسالاری تا سنتهای شعری و زبانی؛ جریانی که اگرچه در ظاهر خاموش، اما در زیرساختهای فکری و زبانی این سرزمین حضوری پایدار یافت. | جریان فرهنگیای که از بندر عدن آغاز شد، درواقع، سنگ بنای شکلگیری لایههای مختلف تأثیر فارسی در یمن بود—از ساختارهای دیوانسالاری تا سنتهای شعری و زبانی؛ جریانی که اگرچه در ظاهر خاموش، اما در زیرساختهای فکری و زبانی این سرزمین حضوری پایدار یافت. | ||
=== دیوانسالاری چندزبانه: نمود تعامل زبانها === | === دیوانسالاری چندزبانه: نمود تعامل زبانها === | ||
با تثبیت جایگاه فرهنگی ایران در یمن از مسیرهایی چون بندر عدن، یکی از برجستهترین شواهد تعامل زبانی و سیاستهای چندزبانه در فضای دیوانسالاری یمن، تدوین فرهنگنامه ششزبانه رسولیان( Rasulid Hexaglot''')'''[1] است. این اثر در قرن چهاردهم میلادی توسط سلطان الملک الأفضل عباس (۱۳۶۳–۱۳۷۷م) از سلسله رسولیان تنظیم شد و شامل بیش از ۱۲۰۰ مدخل واژگانی در شش زبان: عربی، فارسی، ترکی، مغولی، یونانی و ارمنی است<ref name=":0" /><ref name=":4"> Altwaiji, M. (2023). ''Yemeni folk literature: An investigation of the history of oral poetry''. ''Shanlax International Journal of English'', Available for | با تثبیت جایگاه فرهنگی ایران در [[یمن]] از مسیرهایی چون بندر عدن، یکی از برجستهترین شواهد تعامل زبانی و سیاستهای چندزبانه در فضای دیوانسالاری یمن، تدوین فرهنگنامه ششزبانه رسولیان( Rasulid Hexaglot''')'''[1] است. این اثر در قرن چهاردهم میلادی توسط سلطان الملک الأفضل عباس (۱۳۶۳–۱۳۷۷م) از سلسله رسولیان تنظیم شد و شامل بیش از ۱۲۰۰ مدخل واژگانی در شش زبان: عربی، فارسی، ترکی، مغولی، یونانی و ارمنی است<ref name=":0" /><ref name=":4"> Altwaiji, M. (2023). ''Yemeni folk literature: An investigation of the history of oral poetry''. ''Shanlax International Journal of English'', Available for | ||
https://www.researchgate.net/publication/372646660_Yemeni_Folk_Literature_An_Investigation_of_the_History_of_Oral_Poetry</ref>. | https://www.researchgate.net/publication/372646660_Yemeni_Folk_Literature_An_Investigation_of_the_History_of_Oral_Poetry</ref>. | ||
| خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
این همپوشانی معنایی، نهتنها از طریق انتقال زبانی بلکه از مسیرهای معنایی و حافظهی فرهنگی میان دو سنت شعری شکلگرفته است. مفاهیمی مانند نای، غریبی، نور و طواف، در عرفان ایرانی بهعنوان نشانههای حضور الهی و شوق وصال تعریف شدهاند و در اشعار شفاهی یمن نیز همان نقش را ایفا میکنند<ref name=":0" /><ref name=":1" />. | این همپوشانی معنایی، نهتنها از طریق انتقال زبانی بلکه از مسیرهای معنایی و حافظهی فرهنگی میان دو سنت شعری شکلگرفته است. مفاهیمی مانند نای، غریبی، نور و طواف، در عرفان ایرانی بهعنوان نشانههای حضور الهی و شوق وصال تعریف شدهاند و در اشعار شفاهی یمن نیز همان نقش را ایفا میکنند<ref name=":0" /><ref name=":1" />. | ||
جالب آنکه، همین نوع استفاده استعاری از نمادهای فارسی را میتوان در شعر عربی معاصر نیز مشاهده کرد. پژوهش دانشگاه رازی نشان میدهد که نزار بنیالمرجه، شاعر معاصر عرب، در اشعار خود از نشانههایی چون حافظ، سعدی، شیراز و مشهد بهره برده تا ژرفای استعاری شعر خود را تعمیق بخشد. این استفاده، در بستر شعر مدرن عربی، ظرفیت بین فرهنگی ادبیات فارسی را نه فقط در | جالب آنکه، همین نوع استفاده استعاری از نمادهای فارسی را میتوان در شعر عربی معاصر نیز مشاهده کرد. پژوهش دانشگاه رازی نشان میدهد که نزار بنیالمرجه، شاعر معاصر عرب، در اشعار خود از نشانههایی چون حافظ، سعدی، شیراز و مشهد بهره برده تا ژرفای استعاری شعر خود را تعمیق بخشد. این استفاده، در بستر شعر مدرن عربی، ظرفیت بین فرهنگی ادبیات فارسی را نه فقط در [[یمن]]، بلکه در سطح وسیعتری از جهان عرب آشکار میسازد. | ||
افزون بر این، شواهد تاریخی نشان میدهد که حضور ایرانیان در یمن از دوره ساسانی، تأثیر مستقیمی بر ساختارهای زبانی و روایی آن منطقه برجای نهاده—از جمله از طریق گروهی موسوم به ابناء که با پیشزمینه ایرانی و تربیت عربی، حافظه دوگانهای از روایت، زبان و آیین را در خود حفظ کردهاند<ref>Bosworth, C. E. (1983). ''Abnāʾ''. In ''Encyclopaedia Iranica'', Vol. I, Fasc. 3, pp. 226–228, Available for https://iranicaonline.org/articles/abna-term</ref>. | افزون بر این، شواهد تاریخی نشان میدهد که حضور ایرانیان در یمن از دوره ساسانی، تأثیر مستقیمی بر ساختارهای زبانی و روایی آن منطقه برجای نهاده—از جمله از طریق گروهی موسوم به ابناء که با پیشزمینه ایرانی و تربیت عربی، حافظه دوگانهای از روایت، زبان و آیین را در خود حفظ کردهاند<ref>Bosworth, C. E. (1983). ''Abnāʾ''. In ''Encyclopaedia Iranica'', Vol. I, Fasc. 3, pp. 226–228, Available for https://iranicaonline.org/articles/abna-term</ref>. | ||
برایناساس، شعر، بهویژه در قالبهای مردمی و شفاهی، یکی از مهمترین رسانههاییست که پیوندهای فرهنگی، زبانی و عرفانی میان ایران و یمن را حفظ کرده و در | برایناساس، شعر، بهویژه در قالبهای مردمی و شفاهی، یکی از مهمترین رسانههاییست که پیوندهای فرهنگی، زبانی و عرفانی میان ایران و [[یمن]] را حفظ کرده و در حافظه تاریخی مردم نقش بسته است<ref>Daftary, F., Sajoo, A., & Raei, S. (Eds.). (2015). ''The Shiʿite World''. London: I.B. Tauris, available for https://www.jstor.org/stable/j.ctt15m7h9n</ref>. | ||
=== ساختار مفهومی ادبیات اسماعیلی در یمن === | === ساختار مفهومی ادبیات اسماعیلی در یمن === | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۵۴
ادبیات فارسی، بهعنوان یکی از ارکان معرفتی تمدن اسلامی، فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران، در جوامع عربی نیز ردپایی ماندگار برجای نهاده است. یمن، باوجود موقعیت خاص مذهبی و زبانشناختیاش، در سدههای میانه و پس از آن، میزبان جریانهایی متنوع از حضور زبان و ادبیات فارسی بوده است؛ جریانهایی که نه فقط در قالب متون دیوانی، بلکه در بسترهای مردمی، شفاهی و تفسیری نیز بازتاب یافتهاند. این مقاله با رویکردی تاریخی–تحلیلی، به شناسایی و تبیین لایههای این جریانها در حوزههای مختلف میپردازد؛ از تألیف فرهنگنامههای چندزبانه در ساختار دیوانسالاری رسولیان گرفته تا ورود مفاهیم عرفانی فارسی به متون زیدی و همچنین حضور استعارههای ایرانی در شعر شفاهی جنوب عربستان. هدف، ترسیم فرایندهای تأثیر، انتقال، تحول و تداوم زبان و ادبیات فارسی در فضای زبانی و فرهنگی یمن است—فرایندهایی که گاه با حمایت سیاسی و فرهنگی همراه بوده و گاه در شرایط بحران و فراموشی قرار گرفتهاند. برایناساس، مقاله حاضر باتکیهبر شواهد تاریخی، زبانشناسی، نسخهپژوهی و مردمنگاری، سیر پویای این جریانها را بررسی میکند[۱][۲].
بندر عدن و مسیرهای ورود زبان فارسی به یمن
از سدههای میانه به بعد، بندر عدن بهعنوان یکی از کانونهای کلیدی در مسیرهای تجاری و فرهنگی اقیانوس هند، نقشمحوری در آغاز جریان انتقال ادبیات و زبان فارسی به یمن ایفا کرد. موقعیت استراتژیک این بندر در نقطه تلاقی ایران، هند، آفریقا و عربستان، موجب شد که عدن نهتنها گذرگاه کالا، بلکه محل عبور و تلاقی زبانها، متون و اندیشهها باشد. بازرگانان، صوفیان، مفسران و دانشورانی که از طریق دریا وارد یمن میشدند، حامل نسخههایی از متون فارسی در حوزههای عرفان، فلسفه، و تفسیر بودند. این متون بهتدریج در کتابخانهها، محافل زیدی و ساختارهای علمی یمن رسوخ پیدا کردند و جریان پنهانی اما مؤثری از اندیشه و بیان فارسی را شکل دادند که در ادامه، در نسخههای خطی و ادبیات شفاهی نمایان میشود[۳].
جریان فرهنگیای که از بندر عدن آغاز شد، درواقع، سنگ بنای شکلگیری لایههای مختلف تأثیر فارسی در یمن بود—از ساختارهای دیوانسالاری تا سنتهای شعری و زبانی؛ جریانی که اگرچه در ظاهر خاموش، اما در زیرساختهای فکری و زبانی این سرزمین حضوری پایدار یافت.
دیوانسالاری چندزبانه: نمود تعامل زبانها
با تثبیت جایگاه فرهنگی ایران در یمن از مسیرهایی چون بندر عدن، یکی از برجستهترین شواهد تعامل زبانی و سیاستهای چندزبانه در فضای دیوانسالاری یمن، تدوین فرهنگنامه ششزبانه رسولیان( Rasulid Hexaglot)[1] است. این اثر در قرن چهاردهم میلادی توسط سلطان الملک الأفضل عباس (۱۳۶۳–۱۳۷۷م) از سلسله رسولیان تنظیم شد و شامل بیش از ۱۲۰۰ مدخل واژگانی در شش زبان: عربی، فارسی، ترکی، مغولی، یونانی و ارمنی است[۱][۴].
جایگاه زبان فارسی در این فرهنگنامه نه فقط در مجاورت با عربی، بلکه در ترکیب با زبانهای اداری و علمی دیگر، نشاندهنده نقشی فراتر از کاربرد عمومی است—یعنی جایگاهی رسمی در دستگاه دیوانی و تشریفاتی دربار صنعا. واژگان گردآوریشده حوزههایی چون داروشناسی، تقویم، اصطلاحات مذهبی، نام جانوران، ابزار خانگی و مفاهیم روزمره را پوشش میدهد. برخی نمونهها عبارتاند از:
- عربی: أمير ← فارسی: امیر
- عربی: السيف ← فارسی: شمشیر
- عربی: الطويل ← فارسی: دراز
ساختار این فرهنگنامه، فراتر از یک ابزار لغوی، بازتابی از نظام دیوانسالاریایست که در آن شناخت زبانهای مختلف بخشی از سرمایه فرهنگی دربار یمن تلقی میشد. تدوین آن در پیوند با مناسبات گسترده امپراتوری مغول، و تعاملات تجاری و سیاسی میان غرب و شرق اوراسیا شکل گرفت؛ فضایی که چندزبانی را نهتنها امتیازی علمی بلکه ضرورتی اداری تلقی میکرد. حضور همزمان زبانهای مغولی، ترکی و فارسی در کنار عربی، بیانگر نیاز دربار به فهم و مدیریت زبانهای قدرت در سده چهاردهم است[۱].
نکته قابلتأمل اینکه باوجود تدوین این فرهنگنامه در صنعا، تأثیر آن فراتر از مرزهای یمن بوده و در میراث زبانی بخشهایی از شام، مصر، و مناطق تحت نفوذ مغولان نیز ردپا داشته است. پژوهشگران آن را نخستین فرهنگنامه نظاممند چندزبانه در تاریخ عرب دانستهاند—مدرکی عینی برای مطالعه تعادل زبانی در ساختار اداری جهان اسلام[۵].
نسخههای فارسی در یمن: از نفوذ معنایی تا تهدیدهای معاصر
1. متون تفسیری و ترجمههای زیدی
در کتابخانههای زیدی یمن، نسخههایی یافت شدهاند که یا اصلشان فارسی بوده یا حاشیههایی به فارسی دارند. این متون، در حوزههایی چون عرفان، فلسفه و تفسیر قرآنی، باهدف توضیح مفاهیم پیچیده یا تأویلهای باطنی، به فارسی حاشیهنویسی شدهاند. در برخی موارد، واژههایی چون «نی نامه» بهصورت استعاری ترجمه و تفسیر شدهاند و حاشیههایی با مضامین باطنی افزوده شدهاند که نشان از پیوند معرفتی میان عرفان فارسی و مکتب زیدی دارد[۲][۶].
2. شناسایی نسخههای فارسی: گونهشناسی و پراکندگی جغرافیایی
پروژههای بینالمللی دیجیتالسازی، از جمله (YMDI) و (ZMT)[2]، موفق به شناسایی و ثبت دهها نسخه خطی فارسی در کتابخانههای زیدی مناطق شمالی یمن شدهاند. این نسخهها شامل آثاری در عرفان، فقه، نجوم و پزشکی بودهاند که از قرون هشتم تا دوازدهم هجری به یمن وارد شدهاند. یکی از معروفترین این نسخه های خطی به نام نسخه خطی عده الاکیاس[3] است. کتابخانههایی چون جامع کبیر[4] صنعا، دارالمخطوطات[5] و مکتبة الأحقاف تعز[6]، میزبان این آثار بودهاند و تلاشها برای حفظ آنها در جریان بحرانهای اخیر ادامه داشته است[۷][۸].
3. وضعیت بحرانی و اقدامات حفاظتی
نسخههای فارسی در کتابخانههای یمن طی سالهای اخیر با تهدیدهایی چون سرقت، قاچاق یا تخریب ناشی از جنگ مواجه شدهاند. گزارشهای بینالمللی، از جمله یونسکو و پروژههای دیجیتالسازی، نشان میدهند که مناطقی چون صعده، تعز و عدن بیشترین آسیب را متحمل شدهاند. تلاشهای حفاظتی بینالمللی همچنان در جریان است تا این میراث زبانی و فکری از آسیبهای بیشتر مصون بماند[۶][۷].
شعر شفاهی و جریان استعارههای پارسی در حافظه فرهنگی یمن
شعر شفاهی یمن، از جمله گونههایی مانند زامل و اشعار آوازی، با مضامینی چون نور، غربت، نای، وصال و دعوت، بهعنوان بازتاب حافظه جمعی، از ساختارهایی مشابه با شعر عرفانی فارسی بهره بردهاند. مصرعهایی در مناطق حجه و ریمه، بهعنوان نمونههایی از استعارهسازی معنوی، با مضامین حافظ، مولوی و سعدی مطابقت دارند. چنین شباهتهایی بیانگر تعامل عمیق بین مفاهیم عرفانی فارسی و بیان شعری مردمی یمن هستند[۴].
برای نمونه، مصرع «یا طورَ سینا، احمِل نورَ الشَّرق إلینا» که در منطقة حجه رایج است، استعارهای از حضور نور الهی را بازنمایی میکند که با مفهوم «شعله رخسار» در شعر حافظ شباهت معنایی دارد. همچنین، مصرع «یا غریبَ الدار، طوفُ الحبیبُ بِداره» از منطقه ریمه با مضمون «غریبآشنا» در شعر حافظ همخوانی دارد و مفهومی از فراق، شوق و بازگشت را در ساختار عرفانی و مردمی ارائه میکند[۸].
این همپوشانی معنایی، نهتنها از طریق انتقال زبانی بلکه از مسیرهای معنایی و حافظهی فرهنگی میان دو سنت شعری شکلگرفته است. مفاهیمی مانند نای، غریبی، نور و طواف، در عرفان ایرانی بهعنوان نشانههای حضور الهی و شوق وصال تعریف شدهاند و در اشعار شفاهی یمن نیز همان نقش را ایفا میکنند[۱][۲].
جالب آنکه، همین نوع استفاده استعاری از نمادهای فارسی را میتوان در شعر عربی معاصر نیز مشاهده کرد. پژوهش دانشگاه رازی نشان میدهد که نزار بنیالمرجه، شاعر معاصر عرب، در اشعار خود از نشانههایی چون حافظ، سعدی، شیراز و مشهد بهره برده تا ژرفای استعاری شعر خود را تعمیق بخشد. این استفاده، در بستر شعر مدرن عربی، ظرفیت بین فرهنگی ادبیات فارسی را نه فقط در یمن، بلکه در سطح وسیعتری از جهان عرب آشکار میسازد.
افزون بر این، شواهد تاریخی نشان میدهد که حضور ایرانیان در یمن از دوره ساسانی، تأثیر مستقیمی بر ساختارهای زبانی و روایی آن منطقه برجای نهاده—از جمله از طریق گروهی موسوم به ابناء که با پیشزمینه ایرانی و تربیت عربی، حافظه دوگانهای از روایت، زبان و آیین را در خود حفظ کردهاند[۹].
برایناساس، شعر، بهویژه در قالبهای مردمی و شفاهی، یکی از مهمترین رسانههاییست که پیوندهای فرهنگی، زبانی و عرفانی میان ایران و یمن را حفظ کرده و در حافظه تاریخی مردم نقش بسته است[۱۰].
ساختار مفهومی ادبیات اسماعیلی در یمن
در ادامه حضور استعارههای عرفانی در شعر شفاهی یمن، بررسی ساختارهای مفهومی مکاتب نخبگانی نیز تصویر عمیقتری از جریان فکری فارسی در این سرزمین ارائه میدهد.
ادبیات باطنی فارسی، بهویژه در شاخه طیبیه، در مناطق زیدینشین یمن اثرگذار بوده است. نظامهای تقسیم علوم به ظاهری و باطنی، کاربرد تأویل، و استعارهپردازی مفهومی، از ویژگیهای مشترک میان متون اسماعیلی یمن و آثار عرفانی فارسی محسوب میشوند. این نزدیکی مفهومی در نسخههای خطی عربیِ حفظشده در کتابخانههای زیدی نیز منعکس شده و زمینة شکلگیری دیالوگ معنایی میان دو سنت فکری را فراهم کرده است[۱۱].
واژگان فارسی در گویش حضرمی و متون عربی
در زبان حضرمی یمن، شماری از واژگان فارسی از طریق مهاجرتها، تبادلات تجاری و تماسهای فرهنگی وارد گویش محلی شدهاند؛ واژههایی مانند «باغ»، «دفتر»، «روشن»، و «برات» که در حوزههایی چون معماری، خوراک، زیباشناسی و اسناد مالی کاربرد یافتهاند. این نفوذ زبانی، بیشتر ریشه در ارتباطات گسترده مهاجرتی حضرمیان با ایران، هند و خلیجفارس دارد[۱۲].
افزون بر آن، در متون عربی کلاسیک نیز واژگان فارسیای دیده میشوند که بدون ثبت رسمی در لغتنامههای عربی، بازتابی از تعاملات فرهنگی غیررسمی میان ایرانیان و عربها هستند؛ واژههایی که از طریق بسترهای مذهبی، علمی یا تجاری به عربی راه یافتهاند و بیشتر در توصیفهای طبیعی، عرفانی و اداری حضور دارند[۱۳][۱۴]. بهعنوان نمونه، تحلیل واژگان منطقهای غرب عربستان در متون جغرافیایی قدیمی نشان داده که برخی از اصطلاحات فارسی، نظیر «کاخ» یا «دژ»، در زبان عربی پیش از اسلام رواج داشتهاند[۱۵][۱۶].
از سوی دیگر، مطالعات مردمنگارانه درباره ساختار اجتماعی قبایل جنوب عربستان نشان میدهد که فرهنگ شبانی و زندگی کوچنشینی در این منطقه، بستری طبیعی برای آمیختگی زبانی فراهم کرده است. ساختار روایی، حافظه شفاهی و سبکهای گفتاری این جوامع، امکان جذب واژگان بیگانه را در طول زمان تقویت کردهاند؛ بهویژه از طریق مسیرهای تجاری دریایی با ایران و تعاملات دیرینه در سواحل حضرموت و عمان[۱۷].
ازآنجاکه یمن، بهویژه حضرموت، بخشی از جنوب شبهجزیره عربستان محسوب میشود، تعاملات فرهنگی و زبانیاش با نواحی مرکزی و غربی شبهجزیره کاملاً طبیعیست؛ در نتیجه، فضای گویش حضرمی نهتنها وامدار تبادلات ایرانی و هندی، بلکه در پیوندی تاریخی با سنتهای زبانی شعر بدوی عرب نیز قرار گرفته است. این همنشینی تاریخی، زمینهساز ورود مضامین و واژگان فارسی به درون بافت زبانی عربی در سواحل جنوب بوده است.
ادبیات فارسی در یمن معاصر؛ از تعاملات زبانی تا بقای نشانهای
ادبیات فارسی در یمن که در سدههای گذشته از طریق متون عرفانی و کلاسیک نظیر آثار سعدی و حافظ جایگاهی قابلتوجه داشت[۱۸]، در دوران معاصر به طرز چشمگیری دچار افول و محدودشدگی شده است. این افول نهتنها در سطح آموزش رسمی، بلکه در ترجمه، رسانه، و مناسبتهای فرهنگی نیز قابلردیابی است.
در حوزه آموزش دانشگاهی، گزارشهای میدانی نشان میدهند که باوجود تلاش چندساله نهادهای مرتبط با ایران برای راهاندازی کلاسهای زبان فارسی در دانشگاه صنعا، استقبال عمومی بسیار اندک بوده؛ چنانکه در سال ۲۰۲۳ تنها چهار دانشجو ثبتنام کردهاند و به دنبال آن، این دوره لغو شده است[۱۹]. این کاهش علاقه عمومی، بهویژه در نسل جوان، به دلیل تصور فارسی بهعنوان «فرهنگ بیگانه» برجستهتر شده است.
از منظر ترجمه، با آنکه درگذشته برخی از آثار کلاسیک فارسی به عربی ترجمه شدهاند، اما از دهة ۱۹۹۰ به بعد، هیچ جریان نهادی یا پایدار برای ترجمة ادبیات فارسی در یمن شکل نگرفته است. این خلأ، به رکود گسترده در انتقال معانی و مفاهیم فارسی به حوزة زبان عربی معاصر یمن منجر شده است. در این میان، دیدگاه زبانشناس مجارستانی دنس گازی (Dénes Gazsi) درباره تأثیر تماسهای زبانی در تغییرات ساختاری زبانها که در اثر خود با عنوان تغییرات عربی و ناشی از ارتباط( Arabic and Contact-Induced Change)مطرح کرده، میتواند چارچوبی تحلیلی برای فهم این ناکامی باشد—چارچوبی که نشان میدهد فقدان تعامل پایدار، به فراموشی و عدم گسترش انجامیده است[۲۰].
فعالیتهای فرهنگی نهادهای وابسته به ایران نیز عمدتاً نمادین و کوتاهمدت تلقی شدهاند. برگزاری مراسمهایی نظیر جشن نوروز یا کارگاههای خوشنویسی در مناطق تحت نفوذ حکومت حوثی، اگرچه جنبة فرهنگی داشته، اما نزد بسیاری از طبقات اجتماعی یمن، بهویژه جوانان، بیشتر بازنمایی سیاسی تلقی شده و اثرگذاری پایدار نداشته است[۲۱].
تأثیرات جنگ داخلی از سال ۲۰۱۵ و فروپاشی زیرساختهای آموزشی، عاملی اساسی در تضعیف آموزش و تعاملات فرهنگی زبان فارسی در یمن بودهاند. افزون بر آن، دولتهای جنوب یمن، بهویژه در عدن و مناطق تحت حمایت ائتلاف، آموزش زبان فارسی را با نگاه امنیتی یا ایدئولوژیک دنبال کردهاند که خود مانعی مؤثر در مسیر گسترش آن بوده است.
در زمینه رسانه و فضای عمومی نیز، گرچه برخی بسترهای آموزش آنلاین زبان فارسی فراهم شدهاند، اما هیچ نشانهای از فعالیت مستمر رسانهای فارسیزبان درون کشوری، اعم از نشریات، شبکهها یا انجمنهای فرهنگی، وجود ندارد. بررسی گفتمانهای رسانهای دربارة بحران یمن نیز نشان میدهد که بازنماییهای فارسیزبان عمدتاً از بیرون مرزها انجام شدهاند و در داخل یمن، حضور مستقلی ندارند[۲۲]. این غیاب رسانهای، خود گواهی بر فقدان جامعة فارسیزبان پویا در یمن معاصر است.
با درنظرگرفتن همة این دادهها، میتوان گفت که ادبیات فارسی در یمن معاصر، نهتنها فاقد یک جریان فرهنگی پایدار است، بلکه بیشتر به بقایی نشانهای و نمادین در حاشیه تعاملات زبانی تقلیلیافته است. این وضعیت نه نتیجهی یک بیتوجهی مطلق، بلکه حاصل شبکهای از عوامل محدودکننده در حوزههای سیاسی، اجتماعی، آموزشی و گفتمانی است.
از شکوه زبانی تا حاشیهنشینی فرهنگی
ادبیات فارسی در یمن، تاریخی پرفرازونشیب را تجربه کرده است؛ از تثبیت در دربار رسولیان و کتابخانههای زیدی تا جاریشدن در زبان شعر شفاهی و واژگان محلی. این زبان، نه فقط بهمثابه ابزار ترجمه یا دیوانسالاری، بلکه بهعنوان یک نظام معنایی و استعاری، در لایههای گوناگون فرهنگی یمن رسوخ کرده است.
جریانهای ادبیات فارسی در این سرزمین، در قالب تعاملهای زبانی، ساختارهای تفسیری و استعارههای عرفانی، پیوندهایی دیرپا میان ایران و یمن ساختهاند—پیوندهایی که گاه ساختاری و نهادی بودهاند (همچون فرهنگنامه ششزبانه یا متون اسماعیلی)، و گاه در حافظة جمعی و مردمی بازتاب یافتهاند.
اما این جریان تاریخی در دوره معاصر، از شکوه پیوسته به وضعیتی نمادین و نشانهای تقلیلیافته است. اگرچه تلاشهایی برای بازسازی این پیوندها از طریق آموزش رسمی، ترجمه یا برنامههای فرهنگی صورتگرفته، اما فقدان استقبال عمومی، بحران زیرساختها، و تقابلهای ایدئولوژیک موجب شدهاند که زبان فارسی در یمن امروز، نه بهعنوان یک جریان زنده، بلکه بیشتر بهصورت یادگاری از گذشتهای پرمعنا باقی بماند.
مطالعه ادبیات فارسی در یمن، مطالعه یک «جریان انتقال فرهنگی» است—جریانی که در دل مناسبات سیاسی، گفتمانهای مذهبی، و حافظههای محلی شکلگرفته، و اکنون در برابر نیروهای جهانیشدن، زوال آموزشی، و سیاستزدگی، نیازمند بازخوانی انتقادی است. این
نیز نگاه کنید به روایت، نه فقط ماجرای یکزبان، بلکه بازتابی از ظرفیتها و شکنندگیهای تبادل فرهنگی در جوامع چندلایه اسلامی است.
نیز نگاه کنید به
جایگاه زبان فارسی در نظام آموزشی بنگلادش؛ داستانهای حماسی ایران در تایلند؛ زبان فارسی در اسپانیا؛ زبان فارسی در افغانستان؛ زبان فارسی در چین؛ زبان فارسی در ژاپن؛ زبان فارسی در کوبا؛ زبان و ادبیات فارسی در اوكراین؛ زبان و ادبیات فارسی در بنگلادش؛ زبان و ادبیات فارسی در گرجستان؛ عوامل توسعه و ترویج زبان فارسی در چین؛ فردوسی در گرجستان؛ موقعیت زبان فارسی در چین معاصر
پاورقی
[1].RASULID HEXAGLOT لغتنامه پادشاه، قابل بازیابی از https://www.amazon.com/Kings-Dictionary-Rasulid-Hexaglot-Vocabularies/dp/9004117695
[2]. پروژهٔ Yemeni Manuscript Digitization Initiative (YMDI) یک طرح بینالمللی برای حفظ و دیجیتالسازی نسخههای خطی عربی در کتابخانههای خصوصی یمن است. این پروژه از سال ۲۰۱۰ با همکاری دانشگاه اورگان، دانشگاه پرینستون و دانشگاه آزاد برلین آغاز شد و هدف آن، اسکن، فهرستنگاری و انتشار آزاد بیش از ۲۳۰ نسخهٔ خطی در حوزههای فقه، کلام، تفسیر و عرفان اسلامی است. نسخهها عمدتاً متعلق به سنت زیدیاند و در کتابخانههای صنعا نگهداری میشوند. این پروژه با حمایت بنیادهای علمی مانند NEH و DFG اجرا شده و نسخههای دیجیتال آن از طریق کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه پرینستون در دسترس است.
[3] نسخه خطی عده الاکیاس، قابل بازیابی از: https://catalog.princeton.edu/catalog/9978496783506421#view،، اثری کلامی از سنت زیدی–معتزلی که در آن واژههای فارسی برای شرح مفاهیم نظری چون عدل، معاد و امامت بهکاررفته است. در صفحات مختلف این نسخه، توضیحات فارسی در کنار اصطلاحات عربی دیده میشود که نشاندهنده نقش زبان دوم در تفهیم معانی فلسفی است. این نسخه در دارالمخطوطات صنعا ثبت شدهاست.
[4]. کتابخانهٔ جامع کبیر صنعا، واقع در قلب شهر صنعا و تأسیسشده در قرن اول هجری، از کهنترین مراکز مذهبی و علمی یمن است که نسخهای منسوب به امام علی (ع) و هزاران سند تاریخی دیگر را در خود جای داده؛ این مجموعه در پروژههایی چون Yemen Times مورد مستندسازی قرار گرفته است.
[5]. دارالمخطوطات صنعا، تأسیسشده در سال ۱۹۸۴ میلادی در جوار مسجد جامع کبیر شهر صنعا، یکی از مهمترین مراکز نگهداری و مرمت نسخههای خطی در یمن و جهان اسلام است. این مجموعه میزبان هزاران نسخه در حوزههای فقه، کلام، تفسیر، عرفان، طب و ادبیات است و نقش کلیدی در پروژههای بینالمللی مستندسازی و دیجیتالسازی نسخههای زیدی ایفا کرده است. اطلاعات نسخههای آن عمدتاً از طریق پایگاههایی چون Zaydi Manuscript Tradition منتشر شدهاند.
[6] . مکتبة الأحقاف، تأسیسشده در سال ۱۹۷۲ در شهر تعز یمن، یکی از مراکز برجستهٔ نگهداری نسخههای خطی اسلامی است که آثار آن در پرندهش زبان دوم در تفهیم معانی فلسفی است. این نسخه در دارالمخطوطات صنعا ثبت شدهاست.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Golden, P. B. (2000). The King’s Dictionary: The Rasulid Hexaglot, Leiden: Brill, Available for https://www.brill.com/view/title/6142
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ Haider, N. (2014). Shi'i Islam: An Introduction. Cambridge University Press, Available for https://books.google.com/books/about/Shi_i_Islam.html?id=ausRBAAAQBAJ
- ↑ Power, T. (2012). The Red Sea from Byzantium to the Caliphate: AD 500–1000. Cairo: American University in Cairo Press.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Altwaiji, M. (2023). Yemeni folk literature: An investigation of the history of oral poetry. Shanlax International Journal of English, Available for https://www.researchgate.net/publication/372646660_Yemeni_Folk_Literature_An_Investigation_of_the_History_of_Oral_Poetry
- ↑ Al-Waraq. (2023). Rasulid Hexaglot entry. In Al-Waraq Bibliography, Available for https://web.archive.org/web/20230112132010/http://www.alwaraq.net/Core/waraq/bibliography_indetail?id=220
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ Zaydi Manuscript Tradition. (2023). Digital Scholarship – Institute for Advanced Study, Available for https://www.ias.edu/digital-scholarship/zaydi_manuscript_tradition
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ UNESCO. (2023). Yemen – The Sana’a Manuscripts, Available for https://www.unesco.org/en/articles/yemen-sanaa-manuscripts
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ Yemeni Manuscript Digitization Initiative. (n.d.). Princeton University Library, Available for https://dpul.princeton.edu/islamicmss/feature/yemeni-manuscripts-digitization-initiative
- ↑ Bosworth, C. E. (1983). Abnāʾ. In Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 3, pp. 226–228, Available for https://iranicaonline.org/articles/abna-term
- ↑ Daftary, F., Sajoo, A., & Raei, S. (Eds.). (2015). The Shiʿite World. London: I.B. Tauris, available for https://www.jstor.org/stable/j.ctt15m7h9n
- ↑ Poonawala, I. K. (2007). Studies in Ismaili Literature and Thought. London: Routledge.
- ↑ Al-Saqqaf, A. H. (2006). The linguistics of loanwords in Hadrami Arabic, Available for https://www.researchgate.net/publication/254242301_The_Linguistics_of_Loanwords_in_Hadrami_Arabic
- ↑ Tabatabaei, S. S., & Hosseini, A. (2020). Al-Bārijīn and al-Khirdhādhī: Two Persian Loanwords in Arabic. Journal of Iranian Studies, University of Tehran, Available forhttps://jis.ut.ac.ir/article_79641.html?lang=en
- ↑ Chung, J. C. (2016). Middle Iranian loanwords in pre-Islamic and Qur’anic Arabic, Available forhttps://shs.hal.science/halshs-01445860
- ↑ Hamdani, A. M. al-Ḥ. (ca. 1884). Sifat Jazīrat al-ʿArab. In Rabin, C. (Trans.), Ancient West-Arabian (p. 43). London: Taylor's Foreign Press.
- ↑ Rabin, C. (Trans.). (1951). Ancient West-Arabian (A. M. al-Ḥ. Hamdani, p. 43). London: Taylor's Foreign Press.
- ↑ Dostal, W. (1967). Die Beduinen in Südarabien: Eine ethnologische Studie zur Entwicklung der Kamelhirtenkultur in Arabien. Vienna: Ferdinand Berger and Söhne OHG.
- ↑ میرزانیا، منصور. (۱۳۸۸). «جایگاه یمن در ادب پارسی». نشریه تاریخادبیات، ۱(۳)، ۱۸۹–۲۱۰، قابل بازیابی از https://www.magiran.com/p936493
- ↑ Al-Tamimi, N. A. (2023). Iran's efforts to teach Persian, promote culture fail to resonate in Yemen. Al-Mashareq, Available for https://almashareq.com/en_GB/articles/cnmi_am/features/2023/07/20/feature-02
- ↑ Gazsi, D. (2020). Iranian languages. In Lucas, C., & Manfredi, S. (Eds.) , Arabic and Contact-Induced Change, pp. 441–457, Available forhttps://langsci-press.org/catalog/book/260
- ↑ Al-Qadhi, M. H. (2017). The Iranian Role in Yemen and its Implications on the Regional Security, Available for https://rasanah-iiis.org/english/wp-content/uploads/sites/2/2017/12/The-Iranian-Role-in-Yemen-and-its-Implications-on-the-Regional-Security-.pdf
- ↑ جهانبانی، زهرا و حقبین، فاطمه. (۱۳۹۸). «تحلیل گفتمان انتقادی بحران یمن در مطبوعات فارسی و اردو». نشریه جامعهشناسی زبان، دانشگاه الزهرا، قابل بازیابی ازhttps://sociolinguistics.journals.pnu.ac.ir/article_5799.html
نویسنده مقاله
نرگس شکوری