چسبندگی فرهنگ چینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
=== '''چسبندگی فرهنگ چینی''' ===
جالب است بدانیم که سرزمین چین در طول تاریخ چند هزار سال‌ه­اش، سیستم‌­های سیاسی و نظام‌­های فکری و اندیشه­‌های ایدئولوژیک بسیاری را به‌­خود دیده است، از نظام برده‌­داری تا نظام فئودالی، از اندیشه‌­ی نیاپرستی و تائویی تا عقلگرایی کنفوسیوسی و از باورهای متنوع بودایی تا مارکسیسم لنینیسم و مائوئیسم قرن بیستم را تجربه کرده است، ولی در این نوسانات کوتاه و بلند، ساختار اصلی و روح فرهنگ چینی خود را هرگز از دست نداده است. بنابراین، می­توان گفت عامل اصلی حفظ هویت ملی و اجتماعی و وحدت جغرافیایی سرزمین و مردم چین، روح فرهنگ چینی و چسبندگی آن است که علی­رغم کِش و قوس‌­های دامنه دار سیاسی و حتی تسلط اقوام بیگانه، این عامل قوی فرهنگی، به مثابه‌­ی ملات چسبنده و قدرتمند، جامعه‌­ی عظیم و متنوع چینی را در گستره‌­ی بزرگ جغرافیایی این سرزمین از وادادگی و تلاشی و تغییر هویت فرهنگی بازداشته و مانع از گسست آن شده است. بدون شک عدم شناخت این عامل چسبندگی، امکان شناخت چین امروز ره به جایی نخواهد برد. چون کنش‌­های امروزین جامعه‌­ی چین قطعا از گذشته‌­ی آن متأثر است و شکل گیری چین معاصر از آبشخور غنای فرهنگی گذشته­‌ی آن سیراب شده است. ارایه­‌ی تصویری درست از«امروز چین» بدون بررسی سرگذشت «دیروز» آن پژوهنده را به مسیر ثواب رهنمون نخواهد شد.


قدرت بالای هضم فرهنگی این کشور در طول هزاره­‌های گذشته هم­چون اژدهایی عظیم با هر آن­چه از فرهنگ­‌های ریز و درشت غریبه روبه رو شده، فرو بلعیده و یا آن را به رنگ و بوی خود درآورده است. این توان سترگ، حتی در قرن بیستم هم ایدئولوژی به اصطلاح بنیان­کَن مارکسیستی را در خود هضم و به آن رنگ و بوی چینی داد و مسیر تاریخی ایدئولوژی مارکسیستی را که از سوی بنیانگذاران آن متکی به پرولتاریای کارگری اعلام شده بود، به ایدئولوژی مائوئیستی متکی به پرولتاریایی دهقانی تبدیل کرد. حتی مارکسیست­‌ها که در سال 1949میلادی در خاک اصلی چین به قدرت رسیدند، تلاش کردند به زور و اجبار میان ملت چین و روح فرهنگ سنتی آن فاصله انداخته و مسیر جدیدی را فراروی آنان قرار دهند، ولی در واقع، آن­ها خود در همان دهه­‌های آغازین مقهور روح فرهنگ چینی شده و هرچه قهر آمیزتر بر پیکره‌­ی آن کوبیدند، تاوان آن را بیرحمانه‌­تر پس دادند[i]. این اشتهای سیری ناپذیر فرهنگ چینی امروزه حتی سیستم سرمایه­‌داری و لیبرال دمکراسی غربی را به چالش کشیده و آن را با نیازهای خود تطبیق داده و گوشت آن را فروبلعیده و به استخوانش اجازه­‌ی گلوگیر شدن نداده است.
جالب است بدانیم که [[چین|سرزمین چین]] در طول تاریخ چند هزار سال‌ه­اش، سیستم‌­های سیاسی و نظام‌­های فکری و اندیشه­‌های ایدئولوژیک بسیاری را به‌­خود دیده است، از نظام برده‌­داری تا نظام فئودالی، از اندیشه‌­ی نیاپرستی و [[آیین بومی تائو|تائویی]] تا [[کنفوسیوس و اندیشه های او|عقلگرایی کنفوسیوسی]] و از باورهای متنوع [[آیین بودا|بودایی]] تا مارکسیسم لنینیسم و [[مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین|مائو]]<nowiki/>ئیسم قرن بیستم را تجربه کرده است، ولی در این نوسانات کوتاه و بلند، ساختار اصلی و روح [[فرهنگ چینی]] خود را هرگز از دست نداده است.


این فرهنگ نهادینه شده، در طول تاریخ، از یک سو در استحکام پایه­‌های حاکمیت سلسله­‌های مختلف چینی نقش اساسی داشته، و از سوی دیگر، امپراتوران نیز با فهم این مهم بر تقویت و توسعه‌­ی آن همت گماشته و در حفظ و توسعه­‌ی آن کوشیده‌­اند. نماد پایداری و نهادینه بودن فرهنگ چینی همان دیوار بزرگ چین است که ساخت آن از دوران باستان و پیش از استقرار نخستین امپراتوری آغاز و تا دوران سلسله‌­ی مینگ ادامه یافت، بدون این­که شخصی، حکومتی و یا سلسله‌­ای به خود اجازه‌­ی زیر سئوال بردنش را بدهد. هرکس آمده آجری بر آن افزوده و در تقویت و استحکام و ادامه‌­ی آن سعی بلیغ داشته است.
=== '''چسبندگی [[فرهنگ چینی]]''' ===
بنابراین، می ­توان گفت عامل اصلی حفظ [[هویت فرهنگی و ملی چین|هویت ملی]] و اجتماعی و وحدت جغرافیایی سرزمین و [[نوع جامعه چین|مردم چین]]، [[روح حاکم بر فرهنگ چین|روح فرهنگ چینی]] و چسبندگی آن است که علی­رغم کِش و قوس‌­های دامنه دار سیاسی و حتی تسلط اقوام بیگانه، این عامل قوی فرهنگی، به مثابه‌­ی ملات چسبنده و قدرتمند، [[نوع جامعه چین|جامعه‌­ی عظیم و متنوع چینی]] را در گستره‌­ی بزرگ جغرافیایی این سرزمین از وادادگی و تلاشی و تغییر [[هویت فرهنگی و ملی چین|هویت فرهنگی]] بازداشته و مانع از گسست آن شده است. بدون شک عدم شناخت این عامل چسبندگی، امکان شناخت [[چین]] امروز ره به جایی نخواهد برد. چون کنش‌­های امروزین [[نوع جامعه چین|جامعه‌­ی چین]] قطعا از گذشته‌­ی آن متأثر است و شکل گیری [[چین]] معاصر از آبشخور غنای فرهنگی گذشته­‌ی آن سیراب شده است. ارایه­‌ی تصویری درست از«امروز [[چین]]» بدون بررسی سرگذشت «دیروز» آن پژوهنده را به مسیر ثواب رهنمون نخواهد شد.


نگاه از سرِ سیری همیشگی ملت چین به درون سفره­‌ی پرنعمت فرهنگی خود و احساس بی نیازی داشتن از جهان خارج، و هم­چنین، داشتن حس تفوق فرهنگی و تمدنی نسبت به سایر ملل نیز یکی از دستاوردهای همین روح پایدار فرهنگی چین است. اگرچه این درون­گرایی افراطی فرهنگی و نبود درک صحیح از آن در کنار عدم تلاش برای آشنایی و شناخت سایرین در هزاره­‌های گذشته به ویژه در یکی دو قرن اخیر، موجب شکست فاحش این امپراتوری تاریخی از نیروهای غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شده و تلاش روشنفکران برای بیداری از این خواب غفلت کشور را در نیمه‌­ی نخست قرن گذشته در جنگ داخلی و هرج و مرج فرو برد، ولی این اژدهای چند سر، بار دیگر سر از خاکستر برآورده و در حال گستراندن سایه­‌ی سنگین خود بر سر جهان است. (وردی نژاد ، 1389)<ref>سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 451-454</ref>
قدرت بالای هضم فرهنگی این کشور در طول هزاره­‌های گذشته هم­چون اژدهایی عظیم با هر آن­چه از فرهنگ­‌های ریز و درشت غریبه روبه رو شده، فرو بلعیده و یا آن را به رنگ و بوی خود درآورده است. این توان سترگ، حتی در قرن بیستم هم ایدئولوژی به اصطلاح بنیان­کَن مارکسیستی را در خود هضم و به آن رنگ و بوی چینی داد و مسیر تاریخی ایدئولوژی مارکسیستی را که از سوی بنیانگذاران آن متکی به پرولتاریای کارگری اعلام شده بود، به ایدئولوژی [[مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین|مائو]]<nowiki/>ئیستی متکی به پرولتاریایی دهقانی تبدیل کرد.
----[i] - در دوران آغاز حاکمیت کمونیست ها بر چین، رهبران کمونیستی به ویژه مائو بر مبارزه با فرهنگ سنتی چین و آن چه از گذشته به ارث رسیده بود تأکید شدیدی داشتند که اوج آن در دوران انقلاب فرهنگی بود و با هر آن چه از فرهنگ و هنر و ارزش­های فرهنگی، هنری، اجتماعی و تاریخی بود سر ستیز و ناسازگاری گذاشته و صدمات جبران ناپذیری بر میراث فرهنگی چین وارد ساختند، ولی با مرگ مائو و کناره گیری باند چهار نفره، همه چیز به تدریج سر جای خود برگشت. کنفوسیوس که مورد تنفر شدید رهبران اولیه­ی چین معاصر بود، اینک به نماد قدرت نرم فرهنگی این کشور تبدیل شده و با صرف هزینه های گزاف درصدد ایجاد مؤسسات کنفوسیوس در سرتاسر جهان برآمده اند.


=== کتابشناسی ===
حتی مارکسیست­‌ها که در سال 1949میلادی در [[چین|خاک اصلی چین]] به قدرت رسیدند، تلاش کردند به زور و اجبار میان [[نوع جامعه چین|ملت چین]] و [[روح حاکم بر فرهنگ چین|روح فرهنگ سنتی]] آن فاصله انداخته و مسیر جدیدی را فراروی آنان قرار دهند، ولی در واقع، آن­ها خود در همان دهه­‌های آغازین مقهور [[روح حاکم بر فرهنگ چین|روح فرهنگ چینی]] شده و هرچه قهر آمیزتر بر پیکره‌­ی آن کوبیدند، تاوان آن را بیرحمانه‌­تر پس دادند[i].
 
این اشتهای سیری ناپذیر [[فرهنگ چینی]] امروزه حتی سیستم سرمایه­‌داری و لیبرال دمکراسی غربی را به چالش کشیده و آن را با نیازهای خود تطبیق داده و گوشت آن را فروبلعیده و به استخوانش اجازه­‌ی گلوگیر شدن نداده است.
[[پرونده:57.jpg|بندانگشتی|اژدهای چند سر. قابل بازیابی از https://fintech.global/2024/02/19/from-rabbit-to-dragon-the-transformative-leap-in-customer-engagement-for-2024/]]
این فرهنگ نهادینه شده، در طول تاریخ، از یک سو در استحکام پایه­‌های [[سلسله های دوران امپراطوری چین(907-960)|حاکمیت سلسله­‌های مختلف چینی]] نقش اساسی داشته، و از سوی دیگر، امپراتوران نیز با فهم این مهم بر تقویت و توسعه‌­ی آن همت گماشته و در حفظ و توسعه­‌ی آن کوشیده‌­اند. نماد پایداری و نهادینه بودن [[فرهنگ چینی]] همان [[دیوار بزرگ چین]] است که ساخت آن از دوران باستان و پیش از استقرار نخستین امپراتوری آغاز و تا دوران [[سلسله مینگ]] ادامه یافت، بدون این­که شخصی، حکومتی و یا سلسله‌­ای به خود اجازه‌­ی زیر سئوال بردنش را بدهد. هرکس آمده آجری بر آن افزوده و در تقویت و استحکام و ادامه‌­ی آن سعی بلیغ داشته است.
 
نگاه از سرِ سیری همیشگی ملت [[چین]] به درون سفره­‌ی پرنعمت فرهنگی خود و احساس بی نیازی داشتن از جهان خارج، و هم­چنین، داشتن حس تفوق فرهنگی و تمدنی نسبت به سایر ملل نیز یکی از دستاوردهای همین [[روح حاکم بر فرهنگ چین|روح پایدار فرهنگی چین]] است. اگرچه این درون­گرایی افراطی فرهنگی و نبود درک صحیح از آن در کنار عدم تلاش برای آشنایی و شناخت سایرین در هزاره­‌های گذشته به ویژه در یکی دو قرن اخیر، موجب شکست فاحش این امپراتوری تاریخی از نیروهای غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شده و تلاش روشنفکران برای بیداری از این خواب غفلت کشور را در نیمه‌­ی نخست قرن گذشته در جنگ داخلی و هرج و مرج فرو برد، ولی این اژدهای چند سر، بار دیگر سر از خاکستر برآورده و در حال گستراندن سایه­‌ی سنگین خود بر سر جهان است<ref>وردی نژاد، فریدون و دیگران(1390). اژدهای شکیبا، چینِ دیروز، امروز و فردا. تهران:انتشارات اطلاعات. چاپ دوم.</ref> <ref>سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ [[چین]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،]جلد2،ص.451-454.</ref>.
 
== نیز نگاه گنید به ==
[[نظام فرهنگی چین]]؛ [[کلیات فرهنگ چین]]؛ [[فرهنگ چینی]]
 
== پاورقی ==
[i] - <small>در دوران آغاز [[حزب کمونیست و احیای هویت ملی چین|حاکمیت کمونیست ها]] بر [[چین]]، رهبران کمونیستی به ویژه [[مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین|مائو]] بر مبارزه با [[فرهنگ چینی|فرهنگ سنتی چین]] و آن چه از گذشته به ارث رسیده بود تأکید شدیدی داشتند که اوج آن در [[اجرای انقلاب فرهنگی در چین|دوران انقلاب فرهنگی]] بود و با هر آن چه از فرهنگ و هنر و ارزش­های فرهنگی، هنری، اجتماعی و تاریخی بود سر ستیز و ناسازگاری گذاشته و صدمات جبران ناپذیری بر میراث فرهنگی [[چین]] وارد ساختند، ولی با مرگ [[مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین|مائو]] و کناره گیری باند چهار نفره، همه چیز به تدریج سر جای خود برگشت. [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]] که مورد تنفر شدید رهبران اولیه ­ی [[چین]] معاصر بود، اینک به نماد قدرت نرم فرهنگی این کشور تبدیل شده و با صرف هزینه های گزاف درصدد ایجاد مؤسسات [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]] در سرتاسر جهان برآمده اند.</small>
 
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۳

جالب است بدانیم که سرزمین چین در طول تاریخ چند هزار سال‌ه­اش، سیستم‌­های سیاسی و نظام‌­های فکری و اندیشه­‌های ایدئولوژیک بسیاری را به‌­خود دیده است، از نظام برده‌­داری تا نظام فئودالی، از اندیشه‌­ی نیاپرستی و تائویی تا عقلگرایی کنفوسیوسی و از باورهای متنوع بودایی تا مارکسیسم لنینیسم و مائوئیسم قرن بیستم را تجربه کرده است، ولی در این نوسانات کوتاه و بلند، ساختار اصلی و روح فرهنگ چینی خود را هرگز از دست نداده است.

چسبندگی فرهنگ چینی

بنابراین، می ­توان گفت عامل اصلی حفظ هویت ملی و اجتماعی و وحدت جغرافیایی سرزمین و مردم چین، روح فرهنگ چینی و چسبندگی آن است که علی­رغم کِش و قوس‌­های دامنه دار سیاسی و حتی تسلط اقوام بیگانه، این عامل قوی فرهنگی، به مثابه‌­ی ملات چسبنده و قدرتمند، جامعه‌­ی عظیم و متنوع چینی را در گستره‌­ی بزرگ جغرافیایی این سرزمین از وادادگی و تلاشی و تغییر هویت فرهنگی بازداشته و مانع از گسست آن شده است. بدون شک عدم شناخت این عامل چسبندگی، امکان شناخت چین امروز ره به جایی نخواهد برد. چون کنش‌­های امروزین جامعه‌­ی چین قطعا از گذشته‌­ی آن متأثر است و شکل گیری چین معاصر از آبشخور غنای فرهنگی گذشته­‌ی آن سیراب شده است. ارایه­‌ی تصویری درست از«امروز چین» بدون بررسی سرگذشت «دیروز» آن پژوهنده را به مسیر ثواب رهنمون نخواهد شد.

قدرت بالای هضم فرهنگی این کشور در طول هزاره­‌های گذشته هم­چون اژدهایی عظیم با هر آن­چه از فرهنگ­‌های ریز و درشت غریبه روبه رو شده، فرو بلعیده و یا آن را به رنگ و بوی خود درآورده است. این توان سترگ، حتی در قرن بیستم هم ایدئولوژی به اصطلاح بنیان­کَن مارکسیستی را در خود هضم و به آن رنگ و بوی چینی داد و مسیر تاریخی ایدئولوژی مارکسیستی را که از سوی بنیانگذاران آن متکی به پرولتاریای کارگری اعلام شده بود، به ایدئولوژی مائوئیستی متکی به پرولتاریایی دهقانی تبدیل کرد.

حتی مارکسیست­‌ها که در سال 1949میلادی در خاک اصلی چین به قدرت رسیدند، تلاش کردند به زور و اجبار میان ملت چین و روح فرهنگ سنتی آن فاصله انداخته و مسیر جدیدی را فراروی آنان قرار دهند، ولی در واقع، آن­ها خود در همان دهه­‌های آغازین مقهور روح فرهنگ چینی شده و هرچه قهر آمیزتر بر پیکره‌­ی آن کوبیدند، تاوان آن را بیرحمانه‌­تر پس دادند[i].

این اشتهای سیری ناپذیر فرهنگ چینی امروزه حتی سیستم سرمایه­‌داری و لیبرال دمکراسی غربی را به چالش کشیده و آن را با نیازهای خود تطبیق داده و گوشت آن را فروبلعیده و به استخوانش اجازه­‌ی گلوگیر شدن نداده است.

این فرهنگ نهادینه شده، در طول تاریخ، از یک سو در استحکام پایه­‌های حاکمیت سلسله­‌های مختلف چینی نقش اساسی داشته، و از سوی دیگر، امپراتوران نیز با فهم این مهم بر تقویت و توسعه‌­ی آن همت گماشته و در حفظ و توسعه­‌ی آن کوشیده‌­اند. نماد پایداری و نهادینه بودن فرهنگ چینی همان دیوار بزرگ چین است که ساخت آن از دوران باستان و پیش از استقرار نخستین امپراتوری آغاز و تا دوران سلسله مینگ ادامه یافت، بدون این­که شخصی، حکومتی و یا سلسله‌­ای به خود اجازه‌­ی زیر سئوال بردنش را بدهد. هرکس آمده آجری بر آن افزوده و در تقویت و استحکام و ادامه‌­ی آن سعی بلیغ داشته است.

نگاه از سرِ سیری همیشگی ملت چین به درون سفره­‌ی پرنعمت فرهنگی خود و احساس بی نیازی داشتن از جهان خارج، و هم­چنین، داشتن حس تفوق فرهنگی و تمدنی نسبت به سایر ملل نیز یکی از دستاوردهای همین روح پایدار فرهنگی چین است. اگرچه این درون­گرایی افراطی فرهنگی و نبود درک صحیح از آن در کنار عدم تلاش برای آشنایی و شناخت سایرین در هزاره­‌های گذشته به ویژه در یکی دو قرن اخیر، موجب شکست فاحش این امپراتوری تاریخی از نیروهای غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شده و تلاش روشنفکران برای بیداری از این خواب غفلت کشور را در نیمه‌­ی نخست قرن گذشته در جنگ داخلی و هرج و مرج فرو برد، ولی این اژدهای چند سر، بار دیگر سر از خاکستر برآورده و در حال گستراندن سایه­‌ی سنگین خود بر سر جهان است[۱] [۲].

نیز نگاه گنید به

نظام فرهنگی چین؛ کلیات فرهنگ چین؛ فرهنگ چینی

پاورقی

[i] - در دوران آغاز حاکمیت کمونیست ها بر چین، رهبران کمونیستی به ویژه مائو بر مبارزه با فرهنگ سنتی چین و آن چه از گذشته به ارث رسیده بود تأکید شدیدی داشتند که اوج آن در دوران انقلاب فرهنگی بود و با هر آن چه از فرهنگ و هنر و ارزش­های فرهنگی، هنری، اجتماعی و تاریخی بود سر ستیز و ناسازگاری گذاشته و صدمات جبران ناپذیری بر میراث فرهنگی چین وارد ساختند، ولی با مرگ مائو و کناره گیری باند چهار نفره، همه چیز به تدریج سر جای خود برگشت. کنفوسیوس که مورد تنفر شدید رهبران اولیه ­ی چین معاصر بود، اینک به نماد قدرت نرم فرهنگی این کشور تبدیل شده و با صرف هزینه های گزاف درصدد ایجاد مؤسسات کنفوسیوس در سرتاسر جهان برآمده اند.

کتابشناسی

  1. وردی نژاد، فریدون و دیگران(1390). اژدهای شکیبا، چینِ دیروز، امروز و فردا. تهران:انتشارات اطلاعات. چاپ دوم.
  2. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2،ص.451-454.