جامعه و نظام اجتماعی سودان: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
=== نظام اجتماعی === | |||
نظام اجتماعی [[سودان]]، در اغلب مناطق آن، نظام قبیلهای و سنّتی است. همواره شرایط آب و هوایی و طبیعت [[سودان]] بر سبک زندگی و فرهنگ مردم این سرزمین، اثرگذار بوده است. برای مثال افراد ساکن در سواحلِ دریای سرخ، بیشتر به صید ماهیان و آبزیان اشتغال دارند درحالیکه اکثر بادیهنشینان ساکن در صحراها و مناطق نزدیک به بیابانها، به پرورش شتر، مشغول هستند. کشاورزان، بیشتر در کرانههای رود نیل سُکنی گزیدهاند و قبایل سنّتی که با درآمدهای حاصل از جنگلها امرارِ معاش میکنند، در مناطق جنوبیِ پوشیده از جنگلهای انبوه، سکونت دارند (محمد عبد الحی، 1982 : 11). | |||
=== گروههای نژادی، قبایل و اقوام === | |||
در [[سودان]] 597 نژاد سکونت دارند که بهطور کلی میتوان آنها را به سه نژاد اصلی زیر تقسیم کرد: | |||
1- نژاد عرب در شمال و مرکز سودآنکه در اکثریت هستند. نژاد عرب شامل قبائل «جَعلی»، «شایقی»، «بقاره»، «بدیزیه»، «حسانیه»، «کبابیش» است. | |||
2- قبایل ساکن در [[سواحل دریای سرخ]] و شرق سودان، شامل «بجاویه»، «هدندوه»، «امرار» و «بشاریین» | |||
3- قبایل زنگی در جنوب و غرب سودان، به شرح زیر | |||
در سودان | الف ـ نژادهای سودانی ساکن در [[سودان]] جنوبی از جمله «زاندی»، «لوغو»، «لوغباره» و «مادی» | ||
ب ـ نژادهای نیلی ساکن در [[سودان]] جنوبی از جمله «دینکا»، «شیلوک»، «نویر»،«باری»، «نیانغواره» و «توربوزه» (سید باقر سید جوادی، 1379 :50). | |||
ب ـ نژادهای نیلی ساکن در سودان جنوبی از جمله «دینکا»، «شیلوک»، «نویر»،«باری»، «نیانغواره» و «توربوزه» (سید باقر سید جوادی، 1379 :50). | |||
پیتر مالکومهالت<sup>[1]</sup> در کتاب «[[تاریخ سودان]] بعد از اسلام» درباره قبایل و اقوام سودانی چنین نوشته است: | پیتر مالکومهالت<sup>[1]</sup> در کتاب «[[تاریخ سودان]] بعد از اسلام» درباره قبایل و اقوام سودانی چنین نوشته است: | ||
«میان بخشهای ش[[مالی]] و جنوبی | «میان بخشهای ش[[مالی]] و جنوبی [[سودان]]، تمایز زیادی به چشم میخورد. شمال کشور، جز در چند مورد خاص، عربزبان است و بیشتر اقوام آن از نظر فرهنگ و وضع ظاهری، عرب هستند. بومیان این مناطق، عموماً مسلمان هستند. البتّه اقلیتی از مسیحیان عربزبان وجود دارند که از نسل مهاجران [[مصریان و شاهکارهای ادب فارسی|مصری]] و [[لبنان]]<nowiki/>ی هستند که در زمان تسلّطترکها و [[مصریان و شاهکارهای ادب فارسی|مصریان]] به این سرزمین آمدهاند. | ||
بخش جنوبی | بخش جنوبی [[سودان]]، شامل انواع گوناگون زبانها و گروههاست. برخلاف اهالی شمال کشور، اقوام این بخش، عموماً غیرمسلمان هستند و مدّعی نژاد عرب نیز، نیستند. اگرچه تاحدودی گرایش اسلامیو عربی در آنها وجود داشته است ولی در دوران حکومت مشترک که مبلّغان [[اروپا پرس در اسپانیا|اروپا]]<nowiki/>یی و [[آمریکا]]<nowiki/>یی مردم را تاحدّی متوجّه مسیحیّت کردند، این گرایشها سرکوب شد. | ||
قوم «شیلوک»، اکنون در منطقه نسبتاً کوچکی در کرانه غربی | قوم «شیلوک»، اکنون در منطقه نسبتاً کوچکی در کرانه غربی رودخانه نیل سفید، ساکن هستند. ولی در گذشته ناحیه وسیعتری را در اختیار داشتهاند. تا نیمه قرن نوزدهم، مرز شمالی آنان را جزیره «اَبا»، تشکیل میداد که حدود سی سال بعد، مقر«مهدیون» شد. تا سالهای نخست برقراری حکومتترک و [[مصر]]، آنها به آبادیهای عرب نشین پایین نیل سفید را حمله و اموالشان را غارت میکردند و گفته میشود یکی از این تاخت و تازها، منجر به تأسیس حکومت «فونج»، توسط جنگجویان «شیلوک» شد. تا پیش از تولید اسلحه گرم و ماشینهای بُخار، آنها با موقعیّتی برابر، توانایی مقابله با همسایگان شمالی را داشتند. | ||
قبایل«دینکا» قلمرو وسیعتریاز «شیلوک» فعلی در اختیار دارند. امّا از اتّحاد بیبهرهاند. اینها گروهی از قبایل هستند که عدّهای از آنان در کرانه شرقی رود نیل سفید سکونت دارند و بقیّه که اکثریت آنان را تشکیل میدهند مقیم دشتهای مسیلی و سرسبز «بحر الغزال»<sup>[2]</sup> هستند و در آنجا به [[دامداری افغانستان|دامداری]] اشتغال دارند. در قسمتهای جنوبیتر، در زمینهای مرتفع و سرچشمههای نیل، در نزدیکی مرزهای سودان<sup>[3]</sup> و جمهوری دموکراتیک کنگو، قوم «زاندی» زندگی میکنند. | |||
عربی شدن شمال | عربی شدن شمال [[سودان]]، نتیجه نفوذ قبایلی به این منطقه است که در گذشته از عربستان، به [[مصر]] علیا کوچ کرده بودند. سودانیهای شمال کشور که ادّعای نژاد عربی دارند، اغلب متعلّق به یکی از دو تقسیم بندی گسترده و تا حدّی مصنوعی زیر هستند: | ||
اوّل، «نوبهای»های عرب شده که بیشتر آنها بومیان نیل اصلی و شامل «بَرابِره»<sup>[4]</sup> | اوّل، «نوبهای»های عرب شده که بیشتر آنها بومیان نیل اصلی و شامل «بَرابِره»<sup>[4]</sup> و گروه «جَعلی»<sup>[5]</sup> هستند. دوم، گروه «جُهینه» که بیشتر بَدَوی یا نیمه بَدَوی هستند. | ||
«بَرابِره»، در «نوبه سُفلی» سکونت دارند. نم ایندگان آنها در سودان نوین، «سوکّوت» و «ماهاس» ساکن هستند که هنوز به لهجههای وابسته به نوبهای سخن میگویند. در جنوب آنها قبایلی زندگی میکنند که در «نوبه علیا»ی قدیم سکونت دارند و متعلّق به گروه «جَعلی» هستند. این قبایل، همگی ادّعا دارند که «ابراهیم جَعل»، جدّ آنهاست. در اینباره | «بَرابِره»، در «نوبه سُفلی» سکونت دارند. نم ایندگان آنها در [[سودان]] نوین، «سوکّوت» و «ماهاس» ساکن هستند که هنوز به لهجههای وابسته به نوبهای سخن میگویند. در جنوب آنها قبایلی زندگی میکنند که در «نوبه علیا»ی قدیم سکونت دارند و متعلّق به گروه «جَعلی» هستند. این قبایل، همگی ادّعا دارند که «ابراهیم جَعل»، جدّ آنهاست. در اینباره که آیا نامگذاری این قبایل جنبه تاریخی دارد یا نه؛ شجره نامه نیاکانی، وجود عنصری مشترک قبایل را نشان میدهد. از هنگام هجوم اعراب به این منطقه، تبار عربی، منشأ افتخار و تشخّص بوده است. که تأکید آنان بر داشتن جدّ عرب مشترک، امری طبیعی به نظر میرسد. نظرِ دیگری در اصل و نَسَب، «ابراهیم جَعل» را از نسل «عبّاس بن عبد المطّلب»، عموی پیامبر(ص) قلمداد میکند. بنابر این، القاب «جَعلی» و «عبّاسی» در نسبنامههای شرق «بلاد السّودان» به یک معنا، هستند. امّا بهرغم اشتیاق شجرهنویسان برای یافتن جدّ عرب مشترک برای گروه «جَعلی»، اگر گروه اوّلیه «نوبه» از میان رفته را یک عنصر مشترک بتپرست در میان این قبایل به حساب آوریم، به حقیقت نزدیکتر خواهیم بود. البتّه این فرض، حقیقت مسلّم تاریخی اصل و نسب عربی ـ ازدواج میان مهاجران عرب و قوم قدیمتر نوبهای ـ را رد نمیکند. گروه «جَعلی» کنونی خصایص بارز عربی و میراث فرهنگی اسلامیخویش را از این ارتباط، به دست میآورد. | ||
«جَعلیین»، جمع جَعلی، بهطور خاص، به یکی از قبایل این گروه گفته میشود که در فاصله میان محل تلاقی «عَطبَره»<sup>[6]</sup> و گلوگاه «سَبلوقه» ساکن هستند. «جَعلیّین» به این مفهوم محدود، از قرن شانزدهم تا استیلایترک و مصر یک قلمرو قبیلهایایجاد کردند که زیر سلطه خاندانی سلطنتی به نام «سَعدَب» بوده است. در شمال آنها، در منطقه «بربر»، قبیله دیگری از گروه «جَعلی» به نام «میرَفاب» سکونت دارند که در گذشته، سلطنت قبیلهای داشته است. در بخش شمالیتر نیز، قبایل «روبَتَت» و «مَناصر» از همان گروه، در سواحل رود نیل تا آن سوی پیچ بزرگ رودخانه در «ابوحمد»، سکونت دارند. | «جَعلیین»، جمع جَعلی، بهطور خاص، به یکی از قبایل این گروه گفته میشود که در فاصله میان محل تلاقی «عَطبَره»<sup>[6]</sup> و گلوگاه «سَبلوقه» ساکن هستند. «جَعلیّین» به این مفهوم محدود، از قرن شانزدهم تا استیلایترک و [[مصر]] یک قلمرو قبیلهایایجاد کردند که زیر سلطه خاندانی سلطنتی به نام «سَعدَب» بوده است. در شمال آنها، در منطقه «بربر»، قبیله دیگری از گروه «جَعلی» به نام «میرَفاب» سکونت دارند که در گذشته، سلطنت قبیلهای داشته است. در بخش شمالیتر نیز، قبایل «روبَتَت» و «مَناصر» از همان گروه، در سواحل رود نیل تا آن سوی پیچ بزرگ رودخانه در «ابوحمد»، سکونت دارند. | ||
در امتداد نیل، ناحیه میان آبشار چهارم و «الدَبّه»، منزلگاه قبایل هم پیمان «شایقیّه» است که خود را از نسل «جَعلی» نمیدانند. بسیاری از ناظران، متوجّه تفاوت میان خصایص آنها و همسایگانشان شدهاند و تاریخ آنها نیز، مؤید این نکته است. در قرن هیجدهم اسب سواران غارتگر حکومت اشرافی «شایقیّه»، بر «نوبه» استیلا داشتند. در سال 1821م. (1200هـ.ش) از میان قبایل کرانهنشین، تنها همان گروه، در برابر هجوم مشترکترک و | در امتداد نیل، ناحیه میان آبشار چهارم و «الدَبّه»، منزلگاه قبایل هم پیمان «شایقیّه» است که خود را از نسل «جَعلی» نمیدانند. بسیاری از ناظران، متوجّه تفاوت میان خصایص آنها و همسایگانشان شدهاند و تاریخ آنها نیز، مؤید این نکته است. در قرن هیجدهم اسب سواران غارتگر حکومت اشرافی «شایقیّه»، بر «نوبه» استیلا داشتند. در سال 1821م. (1200هـ.ش) از میان قبایل کرانهنشین، تنها همان گروه، در برابر هجوم مشترکترک و [[مصر]]، مقاومت کردند. امّا خدمات بعدی آنها به حکومت تازه در مقام سواره نظام نامنظّم، به تأسیس مستعمرات «شایقیّه» در اطراف نقطه تلاقی رودهای نیل و جاهای دیگر انجامید. | ||
شمالیترین قبایل گروه «جَعلی»، در سمت پایین «شایقیّه»، بین «الدَبّه» و سرزمین «برابره» قرار دارند. منزلگاه آنها منطقه «دُنقُله»<sup>[7]</sup> است و آنها را «دناقله»<sup>[8]</sup>، مینامند . در میان آنها آگاهی از نژاد «نوبهای» به مراتب بیش از آنچه در میان قبایل جنوبی گروه «جَعلی» به چشم میخورد، وجود دارد و هنوز به لهجه نوبهای تکلّم میکنند. | شمالیترین قبایل گروه «جَعلی»، در سمت پایین «شایقیّه»، بین «الدَبّه» و سرزمین «برابره» قرار دارند. منزلگاه آنها منطقه «دُنقُله»<sup>[7]</sup> است و آنها را «دناقله»<sup>[8]</sup>، مینامند . در میان آنها آگاهی از نژاد «نوبهای» به مراتب بیش از آنچه در میان قبایل جنوبی گروه «جَعلی» به چشم میخورد، وجود دارد و هنوز به لهجه نوبهای تکلّم میکنند. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۳: | ||
از قبایل متعدّد خارج از محدوده نوبه قدیم، که مدّعی عضویّت در گروه «جَعلی» هستند، نیز باید ذکری به میان آوریم. اینها احتمالاً، قبایل مختلطی هستند که در اثر به هم پیوستن اجزایی نامتجانس در پیرامون رهبران جَعلی شکل گرفتهاند. قابل توجّه است که پنج قبیله از میان این قبایل دارای نامهای مشتق از ریشه عربی «جماعه» ـ به معنی گروه ـ هستند. | از قبایل متعدّد خارج از محدوده نوبه قدیم، که مدّعی عضویّت در گروه «جَعلی» هستند، نیز باید ذکری به میان آوریم. اینها احتمالاً، قبایل مختلطی هستند که در اثر به هم پیوستن اجزایی نامتجانس در پیرامون رهبران جَعلی شکل گرفتهاند. قابل توجّه است که پنج قبیله از میان این قبایل دارای نامهای مشتق از ریشه عربی «جماعه» ـ به معنی گروه ـ هستند. | ||
در عرف نَسَب نامه سودانی، واژه «جُهینه»، واژهای جامع برای تمام قبایل مدّعی نژاد عرب است؛ نه مدّعیتبار «جَعلی» ـ «عبّاسی». اعراب جُهینه عربستآنکه به مصر علیا کوچ کردهاند در نفوذ به سرزمین نوبه در قرن چهاردهم، سهمیمهم را برعهده داشتند و مردمیاز تبار مختلف ـ و حتّی غیرعرب ـ مایل بودهاند به این قبیله موفّق بپیوندند. | در عرف نَسَب نامه سودانی، واژه «جُهینه»، واژهای جامع برای تمام قبایل مدّعی نژاد عرب است؛ نه مدّعیتبار «جَعلی» ـ «عبّاسی». اعراب جُهینه عربستآنکه به [[مصر]] علیا کوچ کردهاند در نفوذ به سرزمین نوبه در قرن چهاردهم، سهمیمهم را برعهده داشتند و مردمیاز تبار مختلف ـ و حتّی غیرعرب ـ مایل بودهاند به این قبیله موفّق بپیوندند. | ||
لکن امروزه حتّی نسبنامههای مبهم وگاه غرضآلود موجود، این امر را روشن میسازد که دست کم دو گروه فرعی عمده پیوند نژادی اندکی میتوانند با «جُهینه» داشته باشند. قوم «رُفاعه» در ناحیه نیل آبی، خاطرهای از یک نژاد جداگانه را حفظ میکند. اجداد آنها هم در حجاز و هم در [[مصر]] علیا، در مجاورت اجداد «جُهینه» زندگی میکردند و این امر احتمالاً سبب شده است تا آنها را جزء گروه «جُهینه» به حساب آورند. در اواخر قرن پانزدهم جمعی از اعراب، شاید از تبارهای گوناگون، به ریاست عبدالله جَمّاع از قوم «رُفاعه» در محل تلاقی نیلهای سفید و آبی ساکن شدند. کار او و جانشینانش، قبیله عبداللاب، با دریافت باج راهداری از اعراب بیابانگرد در طی دوره سالانه چادرنشینی، رونق گرفت و حکام «فونجِ» سرزمین «سِنّار» در سالهای 1504 تا 1821 م.(برابر با 883 تا 1200هـ.ش) آنان را رؤسای بزرگ قبایل عرب میشناختند. قسمت عمده قوم «رُفاعه» تقریباً بهطور کامل تا قرن نوزدهم، زندگی چادرنشینی داشتند. در اصل محل استقرار این قبیله، شهر «رُفاعه» در منطقه نیل آبی بوده است. بخش جنوبی، در دو سوی نیل آبی علیا، هنوز تاحدّ زیادی چادر نشین است. | |||
گروه فرعی دیگری که پیوند نژادی اندکی با «جُهینه» دارد، قوم «فَزارَه» است. این واژه که اکنون در سودان متروک است، تا قرن گذشته، بیشتر صحرانشینان شتردار شمال «کُردُفان» و «دارفور» را دربرمیگرفت. قبیله تاریخی «فَزارَه» دارای اصل و نسبی از شمال عربستان بود؛ در صورتی که قوم «جُهینه» از جنوب این سرزمین بود. | گروه فرعی دیگری که پیوند نژادی اندکی با «جُهینه» دارد، قوم «فَزارَه» است. این واژه که اکنون در سودان متروک است، تا قرن گذشته، بیشتر صحرانشینان شتردار شمال «کُردُفان» و «دارفور» را دربرمیگرفت. قبیله تاریخی «فَزارَه» دارای اصل و نسبی از شمال عربستان بود؛ در صورتی که قوم «جُهینه» از جنوب این سرزمین بود. | ||
در میان قبایل متعدّدِ گروه «جُهینه» دو قبیله در تاریخ سودان سهمیبسزا داشتهاند . یکی قبیله بزرگ جنوب «بوتانه»<sup>[10]</sup> که چادرنشینان شتردار «شُکریه» را شامل میشود. با افول قدرت قوم «فونج» در قرن هیجدهم، آنها به رهبری خاندان «ابوسِنّ» از اهمّیّت | در میان قبایل متعدّدِ گروه «جُهینه» دو قبیله در تاریخ [[سودان]] سهمیبسزا داشتهاند . یکی قبیله بزرگ جنوب «بوتانه»<sup>[10]</sup> که چادرنشینان شتردار «شُکریه» را شامل میشود. با افول قدرت قوم «فونج» در قرن هیجدهم، آنها به رهبری خاندان «ابوسِنّ» از اهمّیّت برخوردار شدند. احمد ابوسِنّ، که در حدود سالهای 1790 تا 1870م. (1169 تا 1249هـ. ش) میزیست، با حکومت مشترکترک و [[مصر]]، مناسباتی حسنه داشت. به او مرتبه «بِی»<sup>[11]</sup> دادند و مدّت ده سال حاکم [[خارطوم]] بود. قلمرو آنان شامل غلّه زارهای پرباران قَضارِف بود که در آنجا بازاریایجاد شد. این محل، که در ابتدا «سوق ابوسِنّ» ـ بازار ابوسِنّ ـ نامیده میشد، اکنون قَضارِف نام دارد. | ||
قبیله چادرنشین مهمّ دیگر، «کبابِش» است. این قوم در ناحیه مناسب برای پرورش گوسفند و شتر، یعنی در ناحیه نیمه بیابانی شمال کُردُفان، سکونت دارند. این ویژگی در نام این گروه، که از کلمه عربی «کَبش» ـ قوچ ـ مشتق شده است، انعکاس دارد. «کبابِش»، اعضای قبیلهای مختلط هستند که از عناصری مختلف با روش زندگی مشترک تشکیل شدهاند. قلمرو گسترده آنها، در سراسر جادههای تجارتی، سبب شده است که این قبیله در تاریخ سیاسی و تجاری | قبیله چادرنشین مهمّ دیگر، «کبابِش» است. این قوم در ناحیه مناسب برای پرورش گوسفند و شتر، یعنی در ناحیه نیمه بیابانی شمال کُردُفان، سکونت دارند. این ویژگی در نام این گروه، که از کلمه عربی «کَبش» ـ قوچ ـ مشتق شده است، انعکاس دارد. «کبابِش»، اعضای قبیلهای مختلط هستند که از عناصری مختلف با روش زندگی مشترک تشکیل شدهاند. قلمرو گسترده آنها، در سراسر جادههای تجارتی، سبب شده است که این قبیله در تاریخ سیاسی و تجاری [[سودان]]، بهویژه در قرن نوزدهم، عامل نسبتاً مهمیبهشماراید. | ||
یک گروه مهم از قبایل مدّعی تبار «جُهینه»، قوم «بَقّارَه» در جنوب کردُفان و دارفور است. همانگونه که نام آنها، مشتق شده از واژه «بَقَره» ـ به معنی گاوـ نشان میدهد، اینها هم، چادرنشینانی دامدار هستند. قبایل عرب مرزنشینِ مستقر در مناطقی که زندگی چادرنشینان شتردار از نظر آب و هوا در آنجا مقدور نیست. درباره خط سیری که این گروه از طریق آن به مقرّ کنونی خود وارد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی بهطور کلّی چنین به نظر میرسد که آنها شاخه جنوبی نیروی عظیم اعراب مهاجم به سرزمینهای غرب نیل باشند. اصلیترین موج این مهاجران به سوی غرب تا دریاچه چاد کشیده شد که در بازگشت از آنجا به سوی شرق، اجداد قبایل جدید «بقّاره» ماندگار شدند. | یک گروه مهم از قبایل مدّعی تبار «جُهینه»، قوم «بَقّارَه» در جنوب کردُفان و دارفور است. همانگونه که نام آنها، مشتق شده از واژه «بَقَره» ـ به معنی گاوـ نشان میدهد، اینها هم، چادرنشینانی دامدار هستند. قبایل عرب مرزنشینِ مستقر در مناطقی که زندگی چادرنشینان شتردار از نظر آب و هوا در آنجا مقدور نیست. درباره خط سیری که این گروه از طریق آن به مقرّ کنونی خود وارد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی بهطور کلّی چنین به نظر میرسد که آنها شاخه جنوبی نیروی عظیم اعراب مهاجم به سرزمینهای غرب نیل باشند. اصلیترین موج این مهاجران به سوی غرب تا دریاچه چاد کشیده شد که در بازگشت از آنجا به سوی شرق، اجداد قبایل جدید «بقّاره» ماندگار شدند. | ||
حدّ فاصل اقوام «بقّاره» در جنوب و اعراب شتردار ناحیه شمال، محدوده استقرار قبایل غیرعرب بود. یکی از این قبایل، به نام «فور»، در پناه استحکامات کوهستانی «جبل مرّه» سلطنت با نفوذ اسلامیدارفورـ سرزمین فورـ را به وجود آورد. قبایل غیرعرب جنوب سرزمین «بقّاره»، غالباً برای برده گرفتن مورد تهاجم بودهاند و ازدواجهای بین قبیلهای، وضع ظاهری «بقّاره» را بهگونهای محسوس تغییر داده است؛ هرچند که رسوم و تکلّم عربی خود را حفظ کردهاند. از میان قبایل مختلف، دو قبیله بهطور خاص نقش عمدهای در تاریخ یک قرن گذشتهایفا کردهاند. یکی قبیله نیرومند «رضایقَت» در جنوب دارفور در دو سوی جاده اصلی از ناحیه بحرالغزال تا شمال و دیگری، «تعایِشَه»، که تا پیش از نهضت مهدیّه و هنگامیکه خویشاوند نزدیک آنها خلیفه عبداللّهی آنها را همچون ابزاری جهت استیلای خویش بر سودان بهکار گرفت، نقش و جایگاه مهمینداشتند. | حدّ فاصل اقوام «بقّاره» در جنوب و اعراب شتردار ناحیه شمال، محدوده استقرار قبایل غیرعرب بود. یکی از این قبایل، به نام «فور»، در پناه استحکامات کوهستانی «جبل مرّه» سلطنت با نفوذ اسلامیدارفورـ سرزمین فورـ را به وجود آورد. قبایل غیرعرب جنوب سرزمین «بقّاره»، غالباً برای برده گرفتن مورد تهاجم بودهاند و ازدواجهای بین قبیلهای، وضع ظاهری «بقّاره» را بهگونهای محسوس تغییر داده است؛ هرچند که رسوم و تکلّم عربی خود را حفظ کردهاند. از میان قبایل مختلف، دو قبیله بهطور خاص نقش عمدهای در تاریخ یک قرن گذشتهایفا کردهاند. یکی قبیله نیرومند «رضایقَت» در جنوب دارفور در دو سوی جاده اصلی از ناحیه بحرالغزال تا شمال و دیگری، «تعایِشَه»، که تا پیش از نهضت مهدیّه و هنگامیکه خویشاوند نزدیک آنها خلیفه عبداللّهی آنها را همچون ابزاری جهت استیلای خویش بر [[سودان]] بهکار گرفت، نقش و جایگاه مهمینداشتند. | ||
«بجّه»ها، به زبان «حامی» سخن میگویند و اکنون در تپّههای دریای سُرخ و بخشهایی از دشتهای شیبدار به سوی نیل اصلی، سکونت دارند. اجداد آنها در قرون وسطی، با اعراب مهاجر به مصر علیا مقابله میکردند. البتّه تاحدودی هم ازدواجهایی بین آنها صورت گرفته است. آنها هم، چادرنشینان شتردارند؛ امّا مواردی از استقرار آنها در یک محل ـ بهویژه در اثر توسعه کشاورزی نوین دِلتاهای «گاش» و «طوکَر»، دیده شده است. قبایل «بجّه» هم مانند کرانه نشینان نوبهای اسلام آوردند و در برخی جنبهها تحت تأثیر اعراب واقع شدهاند. | «بجّه»ها، به زبان «حامی» سخن میگویند و اکنون در تپّههای دریای سُرخ و بخشهایی از دشتهای شیبدار به سوی نیل اصلی، سکونت دارند. اجداد آنها در قرون وسطی، با اعراب مهاجر به مصر علیا مقابله میکردند. البتّه تاحدودی هم ازدواجهایی بین آنها صورت گرفته است. آنها هم، چادرنشینان شتردارند؛ امّا مواردی از استقرار آنها در یک محل ـ بهویژه در اثر توسعه کشاورزی نوین دِلتاهای «گاش» و «طوکَر»، دیده شده است. قبایل «بجّه» هم مانند کرانه نشینان نوبهای اسلام آوردند و در برخی جنبهها تحت تأثیر اعراب واقع شدهاند. | ||
«عَبابدَه»، قبیلهای عربزبان از قبایل «بجّه»، هستند که اکنون در شمالیترین منطقه ـ بین مصر و سودان سکونت دارند. دستهای از «عَبابدَه»، در محافظت از جاده سراسری صحرای نوبه، از قلمرو سودان تا رود نیل در «کروسکو»، پیش ازایجاد راه آهن، از اهمّیّتی نسبی برخوردار بودند و رؤسای آنها، با حکومت مشترکترک و مصر روابطی نزدیک داشتند. شاخهای از قبایل «بجّه» که در مناطق جنوبی سُکنی داشتند و کمتر تحت تأثیر اعراب بودند، در قرن هیجدهم از جایگاه اصلی کوهستانی خود به سوی دشتهای«عَطبره» و «گاش» در جنوب غرب کوچ کردند. مهاجمترین این قبایل، «هَدِندُوه» در اوایل قرن نوزدهم در «تَکه»، واقع منطقه «گاش» مستقر شد. | «عَبابدَه»، قبیلهای عربزبان از قبایل «بجّه»، هستند که اکنون در شمالیترین منطقه ـ بین [[مصر]] و [[سودان]] سکونت دارند. دستهای از «عَبابدَه»، در محافظت از جاده سراسری صحرای نوبه، از قلمرو سودان تا رود نیل در «کروسکو»، پیش ازایجاد راه آهن، از اهمّیّتی نسبی برخوردار بودند و رؤسای آنها، با حکومت مشترکترک و مصر روابطی نزدیک داشتند. شاخهای از قبایل «بجّه» که در مناطق جنوبی سُکنی داشتند و کمتر تحت تأثیر اعراب بودند، در قرن هیجدهم از جایگاه اصلی کوهستانی خود به سوی دشتهای«عَطبره» و «گاش» در جنوب غرب کوچ کردند. مهاجمترین این قبایل، «هَدِندُوه» در اوایل قرن نوزدهم در «تَکه»، واقع منطقه «گاش» مستقر شد. | ||
از سایر اقوام غیرعرب شمال | از سایر اقوام غیرعرب شمال [[سودان]]، نام قوم «فور» را قبلاً ذکر کردیم. این افراد با آنکه در محاصره سیل قبایل مهاجر عرب بودند؛ موفّق شدند یک دودمان سلطنتی اسلامیبه وجود آورند که تا سال 1916م. (1296هـ.ش) دوام داشت. منطقه کوهستانی بلندیهای نوبه، میان دارفور و نیل سفید، پناهگاه قوم دیگری شد. زیرا قبایل عرب کمکم دشت کُردُفان را اشغال کردند. نام «نوبه» را در عربی هم به این مردم و هم به «نوبهای»های تاریخی نیل اصلی، اطلاق میکنند. مدّتها اصل رابطه میان این دوگروه همنام، موضوع مباحثه بوده است. در اینجا تنها این اشاره کافی است که کوهنشینان نوبه، هرگز نتوانستند مانند قبیله «فور» در برابر اعراب از حقّ خود دفاع کنند. جوامع قلّهنشین آنها متفرّق و منزوی بودند. اکثر آنها مُشرک باقی ماندهاند؛ اگرچه امنیّت بیشتر حاکم بر این سرزمین در قرن حاضر، راهگشای فعالیت سازمانهای منظّم تبلیغ مسیحیّت و نفوذ بیبرنامه، امّا مؤثر مسلمانان در تماس با آنها، شده است. در تپّههای کوهستانی شمال شرق، قلمرو قبیله طقالی قرار دارد که فرمانروایانش ساکنان آن سرزمین را به مهاجرت تشویق میکردند و ناحیه قابل توجّهی را زیر تیول خود درمیآوردند. این حکومت، پس از غلبه مشترکترک و [[مصر]] بر کشور، به شکل نیمهمختار به حیاتش ادامه داد و جزئی از رژیم دولت محلّی در حکومت مشترک شد. (پی. ام.هالت و ام. دبلیو. دالی،1366 : 15ـ10) | ||
3. دین | 3. دین | ||
نودوششوهفتدهم درصد (96/7) از مردم [[سودان]] مسلمان، سه درصد مسیحی و سه دهم درصد پیروان ادیان بومیهستند. بیشتر پیروان ادیان بومیدر استانهای نیل آبی (النّیل الأزرق) و کُردُفان جنوبی، سکونت دارند (وزارة الإعلام،2011: 11). | |||
4. گروههای مذهبی | 4. گروههای مذهبی | ||
یكی از ویژگیهای مهم جمهوری [[سودان]]، رواج تصوف دراین سرزمین است. بهطوریكه دین اسلام نزد مردم [[سودان]]، رنگی از تصوّف به خود گرفته و حتّی فراتر از آن، زندگی اجتماعی مردم بااین ویژگی، ممتاز گردیده است. طریقتهای مختلف صوفیه در سراسراین كشور حضور دارند و از نفوذ فوق العادهای برخوردارند. [[صوفیان مصر|صوفیان]] [[سودان]]، نه تنها گوشه عزلت نمیگزینند، بلکه در عرصههای سیاسی کشورشان حضور مؤثر و نقش بسزایی دارند و فراتر از آن در برابر مسائل جهان اسلام نیز موضعگیری مینمایند. | |||
باتوجّه به اینکه طریقتهای صوفیه در جمهوری سودان از نقش و جایگاهی ویژه برخوردارند، دربخشهای بعدی این اثر، درباره آنها، توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد. | باتوجّه به اینکه طریقتهای صوفیه در جمهوری سودان از نقش و جایگاهی ویژه برخوردارند، دربخشهای بعدی این اثر، درباره آنها، توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد. | ||
5. روابط | 5. روابط اجتماعیبهطور کلی میتوان گفت روابط اجتماعی مردم [[سودان]] از سه عامل اصلی زیر اثرپذیر بوده است: | ||
نخست: اصول و اخلاق اسلامی، باتوجّه به اینکه اکثریّت قریب به اتّفاق مردم [[سودان]]، پیرو دین مبین اسلام هستند. | |||
نخست: اصول و اخلاق اسلامی، باتوجّه به اینکه اکثریّت قریب به اتّفاق مردم | |||
دوم: نظام قبیلهای و سنّتی جامعه که موجبات پایبندی به سنّتها را فراهم ساخته است. | دوم: نظام قبیلهای و سنّتی جامعه که موجبات پایبندی به سنّتها را فراهم ساخته است. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۱: | ||
سوم: حضور گسترده طریقتهای صوفیه، که روابط مستحکمیرا بین شیوخ طریقتها و پیروان آنهاایجاد کرده است (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم). | سوم: حضور گسترده طریقتهای صوفیه، که روابط مستحکمیرا بین شیوخ طریقتها و پیروان آنهاایجاد کرده است (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم). | ||
برای تبیین این موضوع به برخی از هنجارها و ارزشهای اجتماعی در سودان اشاره میشود. | برای تبیین این موضوع به برخی از هنجارها و ارزشهای اجتماعی در [[سودان]] اشاره میشود. | ||
1ـ 5. هنجارها و | 1ـ 5. هنجارها و ارزشهای اجتماعیاکثریت مردم [[سودان]]، مسلمان هستند و به بسیاری از ارزشهای اجتماعی که در دین مبین اسلام، مورد تأکید قرار گرفته، پایبندند. با این حال، اثرپذیری از سنّتهای نظام قبیلهای این کشور نیز، در برخی رفتارهای سودانیان، مشاهده میشود. قسمت، به برخی از ارزشهای اجتماعی در [[جامعه سودان]] اشاره میشود: | ||
1ـ1ـ5. توجّه و اهتمام خاص به آموزش و حفظ قرآن کریم: | 1ـ1ـ5. توجّه و اهتمام خاص به آموزش و حفظ قرآن کریم: | ||
تقریباً در همه شهرها و روستاهای | تقریباً در همه شهرها و روستاهای [[سودان]]، تعداد قابل توجّهی از مدارس قرآنی (خلوههای قرآنی) آموزش، روخوانی، تجوید، تفسیر و حفظ قرآن را برعهده دارند. گفتنی است كه مسلمانان [[سودان]] غالباً ، از دوران كودكی و حتی قبل از ورود به مدارس رسمی، ضمن حضور در خلوههای قرآنی، قرائت و حفظ قرآن كریم را، آغاز میكنند و پس ازآن نیز، معمولاً، بهطور مستمر در اوقاتی از شبانه روز به تلاوت بخشهایی از قرآن کریم میپردازند. همچنین حضور در حلقههای ذكر و شركت در نمازتراویح نیز سبب گردیده كه بیشتر مردم بهطور غیررسمی حافظ كل یا اجزایی از کلام الله مجید باشند. | ||
نمادهایی از توجّه به قرآن کریم در میادین شهرهای مختلف | نمادهایی از توجّه به قرآن کریم در میادین شهرهای مختلف [[سودان]]، ادبیات و هنرهای نمایشی و تجسّمی این سرزمین، مشاهده میشود. | ||
2ـ1ـ5. دوستی و مودّت پیامبر اکرم(ص) و اهل البیت (ع): | 2ـ1ـ5. دوستی و مودّت پیامبر اکرم(ص) و اهل البیت (ع): | ||
برخی نمادها و نشانههای علاقهمندی و محبّت مسلمانان [[سودان]] نسبت به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را میتوان چنین برشمرد: | |||
یك شبكه رادیویی بهطور شبانهروزی ذكرها و مدیحههای مربوط به پیامبر اكرم(ص) و خاندان پاک ایشان را پخش مینماید. | |||
سودانیان، در ماه ربیع الاول هر سال، به مناسبت میلاد با سعادت حضرت ختمیمرتبت، مراسم باشکوهی را باعنوان «مولود النبی(ص)» یا «سَنَویة»<sup>[12]</sup> برگزار میکنند. | سودانیان، در ماه ربیع الاول هر سال، به مناسبت میلاد با سعادت حضرت ختمیمرتبت، مراسم باشکوهی را باعنوان «مولود النبی(ص)» یا «سَنَویة»<sup>[12]</sup> برگزار میکنند. | ||
بسیاری از خانوادههای سودانی خود را از سادات «اشراف» با سلسله و شجرهنامههای معروف و منتسب به ائمه معصومین (ع) میدانند و به آن میبالند. | |||
برخی ضربالمثلهای رایج در میان سودانیان، علاقهمندی آنها به اهل البیت(ع) را مورد تأكید قرار میدهد. مثلاً، هرگاه شخصی شدیداً مورد ظلم واقع شود؛ میگویند: | |||
«ظُلِمَ فُلانٌ ظُلمَ الحسن و | «ظُلِمَ فُلانٌ ظُلمَ الحسن و الحسین» | ||
یعنی فلانی همانند امام حسن (ع) و امام حسین (ع) مورد ظلم واقع شده است. | |||
اغلب مسلمانان سودان نامهای | اغلب مسلمانان [[سودان]] نامهای معصومین علیهم السلام(ع) را، برای فرزندان خود برمیگزینند. خصوصاًاین كه فرزندان دو قلوی پسر را، معمولاً حسن و حسین مینامند. | ||
سرودهها و اشعار شاعران | سرودهها و اشعار شاعران سودانی در مدح ائمه معصومین (ع) نیز، سابقه حضور تفکر اهل بیت (ع) را دراین کشور آشكارتر مینمایند. | ||
3ـ1ـ5. احترام به شخصیتهای علمیو مذهبی: | 3ـ1ـ5. احترام به شخصیتهای علمیو مذهبی: | ||
عالمان دین، بهویژه شیوخ طریقتها در جامعه | عالمان دین، بهویژه شیوخ طریقتها در جامعه [[سودان]]، نقش و جایگاه بسیار مهمیدارند که در بخشهای بعدی این کتاب، توضیحات بیشتری زمینه ارائه خواهد شد. نه تنها عموم مردم [[سودان]]، بلکه مسئولان و مقامات بلندپایه این سرزمین نیز، برای علمای مذهبی و شیوخ برجسته کشورشان احترام ویژهای قائل هستند. بهعنوان مثال، ذکر خاطرهای از حضور رئیسجمهور سودان در مراسم «عقدِ قِران» یا عقد ازدواج فرزند یکی از شیوخ برجسته سودانی، از احترام به شخصیتهای مذهبی حکایت دارد. | ||
بنده<sup>[13]</sup>در دوره مأموریتم بهعنوان وابسته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران | بنده<sup>[13]</sup>در دوره مأموریتم بهعنوان وابسته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در [[سودان]]، دریکی از روزهای اردیبهشت ماه 1385 دعوتنامهای را برای حضور در مراسم عقد فرزندِ شیخ احمد الطّیّب الشّیخ الزّین، یکی از شیوخ برجسته سودانی، دریافت کردم که قرار بود روز اول خرداد ماه 1385 ، ساعت شش و نیم بعد از ظهر، در مسجد الشّیخ الفاتح واقع در شارع الوادی برگزار شود. تصویری از این دعوتنامه، در صفحه بعد درج شده است. | ||
از یکسو، علاقه داشتم که برای آشنایی بیشتر با آداب و رسوم مردم سودان برنامه حضور یابم و از سوی دیگر همکاران گرامیدر رایزنی فرهنگی، با توجّه به نقش و جایگاه شیخ احمد الطّیّب الشّیخ الزّین، حضور در مراسم یاد شده را، از نظر دیپلماسی | از یکسو، علاقه داشتم که برای آشنایی بیشتر با آداب و رسوم مردم سودان برنامه حضور یابم و از سوی دیگر همکاران گرامیدر رایزنی فرهنگی، با توجّه به نقش و جایگاه شیخ احمد الطّیّب الشّیخ الزّین، حضور در مراسم یاد شده را، از نظر دیپلماسی عمومی و ارتباطات مردمی، حائز اهمّیّت میدانستند. | ||
پس از آنکه هماهنگیهای لازم برای حضور به عمل آمد، در زمان تعیین شده، به همراه راننده و یکی از همکاران رایزنی، عازم محل برگزاری شدیم تا در | پس از آنکه هماهنگیهای لازم برای حضور به عمل آمد، در زمان تعیین شده، به همراه راننده و یکی از همکاران رایزنی، عازم محل برگزاری شدیم تا در مراسمی شرکت کنیم که مردم سودان، آن را «عقد قِران» مینامند و معمولاً در مسجد، مَسید یا مجتمعهای آموزشی شیوخ<sup>[14]</sup> برگزار میشود. | ||
هنوز به مسجد الفاتح نرسیده بودیم که مشاهده کردیم پلیس مانع ورود خودروها به خیابان اصلی محل برگزاری ـ شارعالوادی ـ میشود. اما از آنجایی که خودروی ما دارای شماره سیاسی بود، توانستیم وارد آن خیابان شویم و به نزدیکی مسجد برسیم. هزاران نفر در داخل و بیرون مسجد گرد آمده بودند. جمع کثیری از مهمانان راهی به بخش داخلی یافته و جایی برای نشستن یاایستادن پیدا کرده بودند و بهطور مستقیم برنامه را مشاهده میکردند. ولی بسیاری از مردم در بخش بیرونی و پیرامون مسجد نشسته یاایستاده بودند و از طریق نمایشگرهای تلویزیونی (مانیتورهایی) ـ که در اطراف اقامتگاه نصب شده بودند ـ برنامهها را تماشا میکردند. | هنوز به مسجد الفاتح نرسیده بودیم که مشاهده کردیم پلیس مانع ورود خودروها به خیابان اصلی محل برگزاری ـ شارعالوادی ـ میشود. اما از آنجایی که خودروی ما دارای شماره سیاسی بود، توانستیم وارد آن خیابان شویم و به نزدیکی مسجد برسیم. هزاران نفر در داخل و بیرون مسجد گرد آمده بودند. جمع کثیری از مهمانان راهی به بخش داخلی یافته و جایی برای نشستن یاایستادن پیدا کرده بودند و بهطور مستقیم برنامه را مشاهده میکردند. ولی بسیاری از مردم در بخش بیرونی و پیرامون مسجد نشسته یاایستاده بودند و از طریق نمایشگرهای تلویزیونی (مانیتورهایی) ـ که در اطراف اقامتگاه نصب شده بودند ـ برنامهها را تماشا میکردند. | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۳۸: | ||
5ـ1ـ5. مناعت طبع سودانی: | 5ـ1ـ5. مناعت طبع سودانی: | ||
یکی از ویژگیهای بارز مردم سودان مناعت طبع آنها است. بهعنوان مثال افرادی که نیاز مبرم مالی هم دارند تا جایی که بتوانند حتّی از قرض گرفتن، خودداری میکنند. ضربالمثل سودانی | یکی از ویژگیهای بارز مردم سودان مناعت طبع آنها است. بهعنوان مثال افرادی که نیاز مبرم مالی هم دارند تا جایی که بتوانند حتّی از قرض گرفتن، خودداری میکنند. ضربالمثل سودانی «الدّین لو درهمین یُسوّد الخدّین»<sup>[16]</sup> را میتوان بهعنوان شاهدی بر این مدّعا ذکر کرد. | ||
6ـ1ـ5. مهمان نوازی: | 6ـ1ـ5. مهمان نوازی: | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۶۶: | ||
بنابر این، دولت سودان، برای تقویت بنیان خانواده گامهایی برداشته است. راستا، براساس تصویب نامه شماره 203 هیأت وزیران در سال 1993م. (1372هـ.ش) «اداره کل امور زنان و خانواده» در ساختار تشکیلاتی وزارت برنامهریزی اجتماعی<sup>[17]</sup> به منظور تدوین سیاستهای کلی و اجرای برنامههای لازم در راستای ارتقاء نقش و جایگاه زنان وایجاد بسترهای مناسب برای اشتغال و فعالیتهای آنان، پیش بینی وایجاد شده است (2013, welfare.gov.sd/soruce/woman). | بنابر این، دولت سودان، برای تقویت بنیان خانواده گامهایی برداشته است. راستا، براساس تصویب نامه شماره 203 هیأت وزیران در سال 1993م. (1372هـ.ش) «اداره کل امور زنان و خانواده» در ساختار تشکیلاتی وزارت برنامهریزی اجتماعی<sup>[17]</sup> به منظور تدوین سیاستهای کلی و اجرای برنامههای لازم در راستای ارتقاء نقش و جایگاه زنان وایجاد بسترهای مناسب برای اشتغال و فعالیتهای آنان، پیش بینی وایجاد شده است (2013, welfare.gov.sd/soruce/woman). | ||
3ـ5. | 3ـ5. وضعیت زنان | ||
امروزه، زنان سودانی بیش از گذشته، به فعّالیّتهای اجتماعی و اقتصادی میپردازند. براساس گزارشی که در ماه اکتبر سال 2006م. (مهر 1385هـ.ش) باعنوان «المرأة السّودانیة: الواقع و التحدیات و الآفاق»، وزارت رفاه و تأمین اجتماعی سودان منتشر کرد، 6/49 درصد از ساکنان این کشور را زنان تشکیل میدهند. بهرغم بالا بودن متوسط سنّ ازدواج، نود و پنج (95) درصد از زنان سودانی، پیش از چهل سالگی ازدواج کردهاند. | امروزه، زنان سودانی بیش از گذشته، به فعّالیّتهای اجتماعی و اقتصادی میپردازند. براساس گزارشی که در ماه اکتبر سال 2006م. (مهر 1385هـ.ش) باعنوان «المرأة السّودانیة: الواقع و التحدیات و الآفاق»، وزارت رفاه و تأمین اجتماعی سودان منتشر کرد، 6/49 درصد از ساکنان این کشور را زنان تشکیل میدهند. بهرغم بالا بودن متوسط سنّ ازدواج، نود و پنج (95) درصد از زنان سودانی، پیش از چهل سالگی ازدواج کردهاند. | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۳۸: | ||
نسبت دختران دانشجو : 67 درصد از کل دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی (وزارة الإعلام،2011: 35ـ34) | نسبت دختران دانشجو : 67 درصد از کل دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی (وزارة الإعلام،2011: 35ـ34) | ||
4ـ 5. | 4ـ 5. وضعیت اقتصادی و معیشتیجنگهای داخلی، ناپایداری دیرین دستگاه سیاسی، ویژگیهای بد آب و هوایی، پایین بودن ارزش کالاهای تولیدی در بازار جهانی و سیاستهای نادرست اقتصادی از عمده دلایل تنگ دستی اقتصادی سودان بهشمار میرود. | ||
بیش از نیمی[19] از نیروی کار این کشور در بخش کشاورزی فعالیت میکنند ولی این بخش پیشرفت چندانی نداشته و بیشتر غیرمکانیزه است. صنایع سودان نیز بیشتر در زمینه فرآوری و تبدیل فرآوردههای کشاورزیایجاد شدهاند. | بیش از نیمی[19] از نیروی کار این کشور در بخش کشاورزی فعالیت میکنند ولی این بخش پیشرفت چندانی نداشته و بیشتر غیرمکانیزه است. صنایع سودان نیز بیشتر در زمینه فرآوری و تبدیل فرآوردههای کشاورزیایجاد شدهاند. | ||
خط ۲۵۶: | خط ۲۴۶: | ||
سودان دارای منابع نفت خام نیز هست که عمدتاً در مناطق جنوبی آن واقع است. تولید نفت این کشور در سال 2004م. (1383هـ.ش) حدود دویست هزار(000/200) بشکه در روز بوده است. (1392, afran.ir/modules/publisher/item.php?itemid=436) ولی پس از جدایی سودان جنوبی، میزان تولید نفت جمهوری سودان کاهش یافته و یکصد و هیجده هزار(000/118) بشکه در روز شده است. میزان مصرف روزانه نفت در جمهوری سودان، یکصد و پانزده هزار(000/115) بشکه است (وزارة الإعلام،2011: 21). | سودان دارای منابع نفت خام نیز هست که عمدتاً در مناطق جنوبی آن واقع است. تولید نفت این کشور در سال 2004م. (1383هـ.ش) حدود دویست هزار(000/200) بشکه در روز بوده است. (1392, afran.ir/modules/publisher/item.php?itemid=436) ولی پس از جدایی سودان جنوبی، میزان تولید نفت جمهوری سودان کاهش یافته و یکصد و هیجده هزار(000/118) بشکه در روز شده است. میزان مصرف روزانه نفت در جمهوری سودان، یکصد و پانزده هزار(000/115) بشکه است (وزارة الإعلام،2011: 21). | ||
وزارت اطّلاع رسانی | وزارت اطّلاع رسانی جمهوری سودان، در کتاب «سودان: سرزمین فرصتها» برخی ویژگیهای اقتصادی این کشور در سال 2011م. (1390هـ. ش) را چنین اعلام کرده است: | ||
میزان تولید ناخالص داخلی:6/66 میلیارد دلار (دارای رتبه شصت و چهارم در جهان) | میزان تولید ناخالص داخلی:6/66 میلیارد دلار (دارای رتبه شصت و چهارم در جهان) | ||
خط ۲۸۸: | خط ۲۷۸: | ||
مهمترین محصولات کشاورزی: | مهمترین محصولات کشاورزی: | ||
6/31 درصد از تولید ناخالص ملّی سودان از بخش کشاورزی تأمین میشود. مهمترین محصولات | 6/31 درصد از تولید ناخالص ملّی سودان از بخش کشاورزی تأمین میشود. مهمترین محصولات كشاورزی این کشور شامل: صمغ عربی<sup>[20]</sup>، ذرّت ـ بهویژه ذرّت خوشهای[21]ـ دانههای روغنی از جمله کنجد و تخم آفتابگردان، ذرّت، گندم، پنبه، بادام زمینی، خرما، کرکدی، نیشکر، انواع میوه بهویژه مرکّبات و انواع سبزیجات است. | ||
مهمترین تولیدات، صنایع و معادن: | مهمترین تولیدات، صنایع و معادن: | ||
خط ۳۶۰: | خط ۳۵۰: | ||
خطوط لوله فرآوردههای نفتی: 1556 کیلومتر (وزارة الإعلام،2011: 24) | خطوط لوله فرآوردههای نفتی: 1556 کیلومتر (وزارة الإعلام،2011: 24) | ||
6ـ5. | 6ـ5. وضعیت بهداشت و سلامت | ||
وزارت اطّلاع رسانی | وزارت اطّلاع رسانی جمهوری سودان، در کتاب «سودان: سرزمین فرصتها»، برخی از شاخصهای بهداشت و سلامت کشور را، چنین اعلام کرده است: | ||
تعداد بیمارستانهای دولتی: 366 بیمارستان | تعداد بیمارستانهای دولتی: 366 بیمارستان | ||
خط ۴۰۶: | خط ۳۹۶: | ||
- نارسایی و مشکلات کلیوی (وزارة الإعلام،2011: 9) | - نارسایی و مشکلات کلیوی (وزارة الإعلام،2011: 9) | ||
7ـ5. مهاجرت و | 7ـ5. مهاجرت و پناهندگیوزارت کار سودان، طبق آماری ـ که در «موسوعة السّودان الرقمیة»[22]، بخش «سکان السّودان»، مدخل «هجرة السّودانیین إلى الخارج» نیز درج شده ـ جمعیّت سودانیان خارج از کشور را، در سال 1996م. (1375هـ.ش)، چهارصد هزار(000/400) نفر اعلام کرده است. حدود 78 درصد از مهاجران سودانی، در عربستان سعودی ساکن هستند. هفتاد و شش (76) درصد از مهاجران سودانی دلیل اصلی مهاجرت خود به خارج از کشور را، انگیزه اقتصادی، عنوان کردهاند. چهارده(14) درصد از سودانیان خارج از کشور، بیسواد و بیست و پنج (25) درصد از آنان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند (2013, sudanway.sd/geography_people.htm ). | ||
خط ۴۵۲: | خط ۴۴۱: | ||
[19] '''23/50 درصد''' | [19] '''23/50 درصد''' | ||
'''[20] صمغ عربی، که از درختی به نام صمغ سنگالی بدست میآید، سفید رنگ و محلول در آب است و عمدتاً شامل هیدراتهای کربن است. صمغ عربی یا صمغ آکاسیا صمغی طبیعی است که از دو گونه آکاسیا به نامهای Acasia Senegal و Acasia seyal استخراج میشود. از صمغ عربی در صنایع غذایی بهعنوان پایدارکننده استفاده میشود. این صمغ خوراکی است و یکی از ترکیبات مهم شربت نوشابه میباشد. در کوکاکولا، آبنبات و آدامس از صمغ | '''[20] صمغ عربی، که از درختی به نام صمغ سنگالی بدست میآید، سفید رنگ و محلول در آب است و عمدتاً شامل هیدراتهای کربن است. صمغ عربی یا صمغ آکاسیا صمغی طبیعی است که از دو گونه آکاسیا به نامهای Acasia Senegal و Acasia seyal استخراج میشود. از صمغ عربی در صنایع غذایی بهعنوان پایدارکننده استفاده میشود. این صمغ خوراکی است و یکی از ترکیبات مهم شربت نوشابه میباشد. در کوکاکولا، آبنبات و آدامس از صمغ عربی استفاده می شود. در نقاشی از صمغ عربی بهعنوان یک ماده چسبنده در آبرنگ استفاده میشود. این ماده، در صنعت چاپ، داروسازی و تولید لوازم آرایشی نیز، به كار می رود و یکی از ترکیبات مهم واکس میباشد. ماده چسبنده کاغذ سیگار و تمبرهای پستی با استفاده از صمغ عربی، ساخته می شود. حدود هشتاد(80) درصد صمغ عربی در سودان تولید میشود.''' | ||
'''[21] سورگوم زراعی با نام علمی گیاهی«Moench (L) Sorghum bicolor » از خانواده غلّات است که در ایران ذرت خوشهای نامیده میشود. با توجه به شباهت ظاهری این گیاه با ذرت و ارزن که باعث شده آمار سطح کشت این دو گیاه با هم مخلوط شود، برای ایجاد تمایز میان این دو از اسم سورگوم که یک اسم جهانی برای این گیاه است، استفاده میشود. موارد مصرف دانه سورگوم مانند مصارف ذرّت و جو است. در مواد غذایی انسان، تهیّه خوراک برای دام و طیور و همچنین در تولید نشاسته و الکل از سورگوم، استفاده میشود. ترکیبات شیمیایی دانه سورگوم بسته به ارقام مختلف، متفاوت است. میزان پروتئین موجود در ذرّت خوشه ای از ۸ تا ۱۶ درصد تغییر میکند.''' | '''[21] سورگوم زراعی با نام علمی گیاهی«Moench (L) Sorghum bicolor » از خانواده غلّات است که در ایران ذرت خوشهای نامیده میشود. با توجه به شباهت ظاهری این گیاه با ذرت و ارزن که باعث شده آمار سطح کشت این دو گیاه با هم مخلوط شود، برای ایجاد تمایز میان این دو از اسم سورگوم که یک اسم جهانی برای این گیاه است، استفاده میشود. موارد مصرف دانه سورگوم مانند مصارف ذرّت و جو است. در مواد غذایی انسان، تهیّه خوراک برای دام و طیور و همچنین در تولید نشاسته و الکل از سورگوم، استفاده میشود. ترکیبات شیمیایی دانه سورگوم بسته به ارقام مختلف، متفاوت است. میزان پروتئین موجود در ذرّت خوشه ای از ۸ تا ۱۶ درصد تغییر میکند.''' | ||
[22] '''Sudan Digital Encyclopedia''' | [22] '''Sudan Digital Encyclopedia''' |
نسخهٔ ۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۵۷
نظام اجتماعی
نظام اجتماعی سودان، در اغلب مناطق آن، نظام قبیلهای و سنّتی است. همواره شرایط آب و هوایی و طبیعت سودان بر سبک زندگی و فرهنگ مردم این سرزمین، اثرگذار بوده است. برای مثال افراد ساکن در سواحلِ دریای سرخ، بیشتر به صید ماهیان و آبزیان اشتغال دارند درحالیکه اکثر بادیهنشینان ساکن در صحراها و مناطق نزدیک به بیابانها، به پرورش شتر، مشغول هستند. کشاورزان، بیشتر در کرانههای رود نیل سُکنی گزیدهاند و قبایل سنّتی که با درآمدهای حاصل از جنگلها امرارِ معاش میکنند، در مناطق جنوبیِ پوشیده از جنگلهای انبوه، سکونت دارند (محمد عبد الحی، 1982 : 11).
گروههای نژادی، قبایل و اقوام
در سودان 597 نژاد سکونت دارند که بهطور کلی میتوان آنها را به سه نژاد اصلی زیر تقسیم کرد:
1- نژاد عرب در شمال و مرکز سودآنکه در اکثریت هستند. نژاد عرب شامل قبائل «جَعلی»، «شایقی»، «بقاره»، «بدیزیه»، «حسانیه»، «کبابیش» است.
2- قبایل ساکن در سواحل دریای سرخ و شرق سودان، شامل «بجاویه»، «هدندوه»، «امرار» و «بشاریین»
3- قبایل زنگی در جنوب و غرب سودان، به شرح زیر
الف ـ نژادهای سودانی ساکن در سودان جنوبی از جمله «زاندی»، «لوغو»، «لوغباره» و «مادی»
ب ـ نژادهای نیلی ساکن در سودان جنوبی از جمله «دینکا»، «شیلوک»، «نویر»،«باری»، «نیانغواره» و «توربوزه» (سید باقر سید جوادی، 1379 :50).
پیتر مالکومهالت[1] در کتاب «تاریخ سودان بعد از اسلام» درباره قبایل و اقوام سودانی چنین نوشته است:
«میان بخشهای شمالی و جنوبی سودان، تمایز زیادی به چشم میخورد. شمال کشور، جز در چند مورد خاص، عربزبان است و بیشتر اقوام آن از نظر فرهنگ و وضع ظاهری، عرب هستند. بومیان این مناطق، عموماً مسلمان هستند. البتّه اقلیتی از مسیحیان عربزبان وجود دارند که از نسل مهاجران مصری و لبنانی هستند که در زمان تسلّطترکها و مصریان به این سرزمین آمدهاند.
بخش جنوبی سودان، شامل انواع گوناگون زبانها و گروههاست. برخلاف اهالی شمال کشور، اقوام این بخش، عموماً غیرمسلمان هستند و مدّعی نژاد عرب نیز، نیستند. اگرچه تاحدودی گرایش اسلامیو عربی در آنها وجود داشته است ولی در دوران حکومت مشترک که مبلّغان اروپایی و آمریکایی مردم را تاحدّی متوجّه مسیحیّت کردند، این گرایشها سرکوب شد.
قوم «شیلوک»، اکنون در منطقه نسبتاً کوچکی در کرانه غربی رودخانه نیل سفید، ساکن هستند. ولی در گذشته ناحیه وسیعتری را در اختیار داشتهاند. تا نیمه قرن نوزدهم، مرز شمالی آنان را جزیره «اَبا»، تشکیل میداد که حدود سی سال بعد، مقر«مهدیون» شد. تا سالهای نخست برقراری حکومتترک و مصر، آنها به آبادیهای عرب نشین پایین نیل سفید را حمله و اموالشان را غارت میکردند و گفته میشود یکی از این تاخت و تازها، منجر به تأسیس حکومت «فونج»، توسط جنگجویان «شیلوک» شد. تا پیش از تولید اسلحه گرم و ماشینهای بُخار، آنها با موقعیّتی برابر، توانایی مقابله با همسایگان شمالی را داشتند.
قبایل«دینکا» قلمرو وسیعتریاز «شیلوک» فعلی در اختیار دارند. امّا از اتّحاد بیبهرهاند. اینها گروهی از قبایل هستند که عدّهای از آنان در کرانه شرقی رود نیل سفید سکونت دارند و بقیّه که اکثریت آنان را تشکیل میدهند مقیم دشتهای مسیلی و سرسبز «بحر الغزال»[2] هستند و در آنجا به دامداری اشتغال دارند. در قسمتهای جنوبیتر، در زمینهای مرتفع و سرچشمههای نیل، در نزدیکی مرزهای سودان[3] و جمهوری دموکراتیک کنگو، قوم «زاندی» زندگی میکنند.
عربی شدن شمال سودان، نتیجه نفوذ قبایلی به این منطقه است که در گذشته از عربستان، به مصر علیا کوچ کرده بودند. سودانیهای شمال کشور که ادّعای نژاد عربی دارند، اغلب متعلّق به یکی از دو تقسیم بندی گسترده و تا حدّی مصنوعی زیر هستند:
اوّل، «نوبهای»های عرب شده که بیشتر آنها بومیان نیل اصلی و شامل «بَرابِره»[4] و گروه «جَعلی»[5] هستند. دوم، گروه «جُهینه» که بیشتر بَدَوی یا نیمه بَدَوی هستند.
«بَرابِره»، در «نوبه سُفلی» سکونت دارند. نم ایندگان آنها در سودان نوین، «سوکّوت» و «ماهاس» ساکن هستند که هنوز به لهجههای وابسته به نوبهای سخن میگویند. در جنوب آنها قبایلی زندگی میکنند که در «نوبه علیا»ی قدیم سکونت دارند و متعلّق به گروه «جَعلی» هستند. این قبایل، همگی ادّعا دارند که «ابراهیم جَعل»، جدّ آنهاست. در اینباره که آیا نامگذاری این قبایل جنبه تاریخی دارد یا نه؛ شجره نامه نیاکانی، وجود عنصری مشترک قبایل را نشان میدهد. از هنگام هجوم اعراب به این منطقه، تبار عربی، منشأ افتخار و تشخّص بوده است. که تأکید آنان بر داشتن جدّ عرب مشترک، امری طبیعی به نظر میرسد. نظرِ دیگری در اصل و نَسَب، «ابراهیم جَعل» را از نسل «عبّاس بن عبد المطّلب»، عموی پیامبر(ص) قلمداد میکند. بنابر این، القاب «جَعلی» و «عبّاسی» در نسبنامههای شرق «بلاد السّودان» به یک معنا، هستند. امّا بهرغم اشتیاق شجرهنویسان برای یافتن جدّ عرب مشترک برای گروه «جَعلی»، اگر گروه اوّلیه «نوبه» از میان رفته را یک عنصر مشترک بتپرست در میان این قبایل به حساب آوریم، به حقیقت نزدیکتر خواهیم بود. البتّه این فرض، حقیقت مسلّم تاریخی اصل و نسب عربی ـ ازدواج میان مهاجران عرب و قوم قدیمتر نوبهای ـ را رد نمیکند. گروه «جَعلی» کنونی خصایص بارز عربی و میراث فرهنگی اسلامیخویش را از این ارتباط، به دست میآورد.
«جَعلیین»، جمع جَعلی، بهطور خاص، به یکی از قبایل این گروه گفته میشود که در فاصله میان محل تلاقی «عَطبَره»[6] و گلوگاه «سَبلوقه» ساکن هستند. «جَعلیّین» به این مفهوم محدود، از قرن شانزدهم تا استیلایترک و مصر یک قلمرو قبیلهایایجاد کردند که زیر سلطه خاندانی سلطنتی به نام «سَعدَب» بوده است. در شمال آنها، در منطقه «بربر»، قبیله دیگری از گروه «جَعلی» به نام «میرَفاب» سکونت دارند که در گذشته، سلطنت قبیلهای داشته است. در بخش شمالیتر نیز، قبایل «روبَتَت» و «مَناصر» از همان گروه، در سواحل رود نیل تا آن سوی پیچ بزرگ رودخانه در «ابوحمد»، سکونت دارند.
در امتداد نیل، ناحیه میان آبشار چهارم و «الدَبّه»، منزلگاه قبایل هم پیمان «شایقیّه» است که خود را از نسل «جَعلی» نمیدانند. بسیاری از ناظران، متوجّه تفاوت میان خصایص آنها و همسایگانشان شدهاند و تاریخ آنها نیز، مؤید این نکته است. در قرن هیجدهم اسب سواران غارتگر حکومت اشرافی «شایقیّه»، بر «نوبه» استیلا داشتند. در سال 1821م. (1200هـ.ش) از میان قبایل کرانهنشین، تنها همان گروه، در برابر هجوم مشترکترک و مصر، مقاومت کردند. امّا خدمات بعدی آنها به حکومت تازه در مقام سواره نظام نامنظّم، به تأسیس مستعمرات «شایقیّه» در اطراف نقطه تلاقی رودهای نیل و جاهای دیگر انجامید.
شمالیترین قبایل گروه «جَعلی»، در سمت پایین «شایقیّه»، بین «الدَبّه» و سرزمین «برابره» قرار دارند. منزلگاه آنها منطقه «دُنقُله»[7] است و آنها را «دناقله»[8]، مینامند . در میان آنها آگاهی از نژاد «نوبهای» به مراتب بیش از آنچه در میان قبایل جنوبی گروه «جَعلی» به چشم میخورد، وجود دارد و هنوز به لهجه نوبهای تکلّم میکنند.
نوبهایهایی که در زیر نفوذ اعراب واقع شده اند، در اصل کشاورزانی هستند که در نوار باریکی از کرانههای رود نیل و جزیرهها ـ که برخی از آنها بسیار وسیع هستند ـ سکونت دارند. این نواحی را میتوان با بهرهگیری از مدّ رود نیل یا به روشی دیگر آبیاری کرد. قلمرو آنها خارج از منطقه معمولاً بارانی قرار دارد. از اینرو همواره، جمعیّت فراوانی، بهویژه از میان «دناقله» و «برابره»، به این نواحی سرازیر بوده است. این محدودیّت اقتصادی،گاهی همراه با ناپایداری سیاسی، مهاجرت موقّت یا دائم را به یکی از ویژگیهای تکرارشونده در تاریخ این منطقه، تبدیل کرده است. «برابره» برای مصر، خدمتکاران «بربری» فراهم میکردند. در قرن شانزدهم، قوم «ماهاس» ضمن مهاجرت به محل تلاقی رودهای نیل، خود را آموزگاران دینی قلمداد میکردند.
گروههای حکمران گوناگونی ـ که اساساً نه نوبهای بودند، نه عرب ـ ادّعای اصل و نسب «جَعلی» ـ یا مترادف آن «عبّاسی» ـ داشتند. خاندان سلطنتی «طَقالی» یک حکومت محقّر اسلامی، در کوهستانهای مشرکان نوبه، تبار خود را از ازدواج یک مرد پرهیزگار «جعلی» با شاهدُختی بومیگرفته است. درباره نژاد «نَبَتَب»، قبیله مهم «بجه بنو عامر» نیز، داستانی مشابه نقل میکنند. قبیله سلطنتی «کایره» در میان قوم «فور»، مانند حکام مجاور«ودایی»، مدّعی اصل و تبار عبّاسی بودند. پیدایش شایقیّه در قرن هیجدهم سبب مهاجرت دناقله به دارفور شد؛ که ظاهراً این امر به گسترش داد و ستد میان این حکومت و مصر انجامید. در قرن نوزدهم «جلابه» (سوداگران برده و مواشی) جَعلی همواره در تمام نواحی جنوب کُردُفان و دارفور، در حاشیه جنوبی قلمرو اعراب حضور داشتند. درحالیکه دناقله و سایر افراد گروه بزرگ «جَعلی» در فراهم آوردن امکانات پیشرفت نواحی نیل سفید و «بحر الغزال»[9] سهمیبسزا داشتند. «الزُبَیر رَحمه» بازرگان دولتمند «بحر الغزال» در زمان حکومت خدیو اسماعیل به نژاد عبّاسی خود میبالید.
از قبایل متعدّد خارج از محدوده نوبه قدیم، که مدّعی عضویّت در گروه «جَعلی» هستند، نیز باید ذکری به میان آوریم. اینها احتمالاً، قبایل مختلطی هستند که در اثر به هم پیوستن اجزایی نامتجانس در پیرامون رهبران جَعلی شکل گرفتهاند. قابل توجّه است که پنج قبیله از میان این قبایل دارای نامهای مشتق از ریشه عربی «جماعه» ـ به معنی گروه ـ هستند.
در عرف نَسَب نامه سودانی، واژه «جُهینه»، واژهای جامع برای تمام قبایل مدّعی نژاد عرب است؛ نه مدّعیتبار «جَعلی» ـ «عبّاسی». اعراب جُهینه عربستآنکه به مصر علیا کوچ کردهاند در نفوذ به سرزمین نوبه در قرن چهاردهم، سهمیمهم را برعهده داشتند و مردمیاز تبار مختلف ـ و حتّی غیرعرب ـ مایل بودهاند به این قبیله موفّق بپیوندند.
لکن امروزه حتّی نسبنامههای مبهم وگاه غرضآلود موجود، این امر را روشن میسازد که دست کم دو گروه فرعی عمده پیوند نژادی اندکی میتوانند با «جُهینه» داشته باشند. قوم «رُفاعه» در ناحیه نیل آبی، خاطرهای از یک نژاد جداگانه را حفظ میکند. اجداد آنها هم در حجاز و هم در مصر علیا، در مجاورت اجداد «جُهینه» زندگی میکردند و این امر احتمالاً سبب شده است تا آنها را جزء گروه «جُهینه» به حساب آورند. در اواخر قرن پانزدهم جمعی از اعراب، شاید از تبارهای گوناگون، به ریاست عبدالله جَمّاع از قوم «رُفاعه» در محل تلاقی نیلهای سفید و آبی ساکن شدند. کار او و جانشینانش، قبیله عبداللاب، با دریافت باج راهداری از اعراب بیابانگرد در طی دوره سالانه چادرنشینی، رونق گرفت و حکام «فونجِ» سرزمین «سِنّار» در سالهای 1504 تا 1821 م.(برابر با 883 تا 1200هـ.ش) آنان را رؤسای بزرگ قبایل عرب میشناختند. قسمت عمده قوم «رُفاعه» تقریباً بهطور کامل تا قرن نوزدهم، زندگی چادرنشینی داشتند. در اصل محل استقرار این قبیله، شهر «رُفاعه» در منطقه نیل آبی بوده است. بخش جنوبی، در دو سوی نیل آبی علیا، هنوز تاحدّ زیادی چادر نشین است.
گروه فرعی دیگری که پیوند نژادی اندکی با «جُهینه» دارد، قوم «فَزارَه» است. این واژه که اکنون در سودان متروک است، تا قرن گذشته، بیشتر صحرانشینان شتردار شمال «کُردُفان» و «دارفور» را دربرمیگرفت. قبیله تاریخی «فَزارَه» دارای اصل و نسبی از شمال عربستان بود؛ در صورتی که قوم «جُهینه» از جنوب این سرزمین بود.
در میان قبایل متعدّدِ گروه «جُهینه» دو قبیله در تاریخ سودان سهمیبسزا داشتهاند . یکی قبیله بزرگ جنوب «بوتانه»[10] که چادرنشینان شتردار «شُکریه» را شامل میشود. با افول قدرت قوم «فونج» در قرن هیجدهم، آنها به رهبری خاندان «ابوسِنّ» از اهمّیّت برخوردار شدند. احمد ابوسِنّ، که در حدود سالهای 1790 تا 1870م. (1169 تا 1249هـ. ش) میزیست، با حکومت مشترکترک و مصر، مناسباتی حسنه داشت. به او مرتبه «بِی»[11] دادند و مدّت ده سال حاکم خارطوم بود. قلمرو آنان شامل غلّه زارهای پرباران قَضارِف بود که در آنجا بازاریایجاد شد. این محل، که در ابتدا «سوق ابوسِنّ» ـ بازار ابوسِنّ ـ نامیده میشد، اکنون قَضارِف نام دارد.
قبیله چادرنشین مهمّ دیگر، «کبابِش» است. این قوم در ناحیه مناسب برای پرورش گوسفند و شتر، یعنی در ناحیه نیمه بیابانی شمال کُردُفان، سکونت دارند. این ویژگی در نام این گروه، که از کلمه عربی «کَبش» ـ قوچ ـ مشتق شده است، انعکاس دارد. «کبابِش»، اعضای قبیلهای مختلط هستند که از عناصری مختلف با روش زندگی مشترک تشکیل شدهاند. قلمرو گسترده آنها، در سراسر جادههای تجارتی، سبب شده است که این قبیله در تاریخ سیاسی و تجاری سودان، بهویژه در قرن نوزدهم، عامل نسبتاً مهمیبهشماراید.
یک گروه مهم از قبایل مدّعی تبار «جُهینه»، قوم «بَقّارَه» در جنوب کردُفان و دارفور است. همانگونه که نام آنها، مشتق شده از واژه «بَقَره» ـ به معنی گاوـ نشان میدهد، اینها هم، چادرنشینانی دامدار هستند. قبایل عرب مرزنشینِ مستقر در مناطقی که زندگی چادرنشینان شتردار از نظر آب و هوا در آنجا مقدور نیست. درباره خط سیری که این گروه از طریق آن به مقرّ کنونی خود وارد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی بهطور کلّی چنین به نظر میرسد که آنها شاخه جنوبی نیروی عظیم اعراب مهاجم به سرزمینهای غرب نیل باشند. اصلیترین موج این مهاجران به سوی غرب تا دریاچه چاد کشیده شد که در بازگشت از آنجا به سوی شرق، اجداد قبایل جدید «بقّاره» ماندگار شدند.
حدّ فاصل اقوام «بقّاره» در جنوب و اعراب شتردار ناحیه شمال، محدوده استقرار قبایل غیرعرب بود. یکی از این قبایل، به نام «فور»، در پناه استحکامات کوهستانی «جبل مرّه» سلطنت با نفوذ اسلامیدارفورـ سرزمین فورـ را به وجود آورد. قبایل غیرعرب جنوب سرزمین «بقّاره»، غالباً برای برده گرفتن مورد تهاجم بودهاند و ازدواجهای بین قبیلهای، وضع ظاهری «بقّاره» را بهگونهای محسوس تغییر داده است؛ هرچند که رسوم و تکلّم عربی خود را حفظ کردهاند. از میان قبایل مختلف، دو قبیله بهطور خاص نقش عمدهای در تاریخ یک قرن گذشتهایفا کردهاند. یکی قبیله نیرومند «رضایقَت» در جنوب دارفور در دو سوی جاده اصلی از ناحیه بحرالغزال تا شمال و دیگری، «تعایِشَه»، که تا پیش از نهضت مهدیّه و هنگامیکه خویشاوند نزدیک آنها خلیفه عبداللّهی آنها را همچون ابزاری جهت استیلای خویش بر سودان بهکار گرفت، نقش و جایگاه مهمینداشتند.
«بجّه»ها، به زبان «حامی» سخن میگویند و اکنون در تپّههای دریای سُرخ و بخشهایی از دشتهای شیبدار به سوی نیل اصلی، سکونت دارند. اجداد آنها در قرون وسطی، با اعراب مهاجر به مصر علیا مقابله میکردند. البتّه تاحدودی هم ازدواجهایی بین آنها صورت گرفته است. آنها هم، چادرنشینان شتردارند؛ امّا مواردی از استقرار آنها در یک محل ـ بهویژه در اثر توسعه کشاورزی نوین دِلتاهای «گاش» و «طوکَر»، دیده شده است. قبایل «بجّه» هم مانند کرانه نشینان نوبهای اسلام آوردند و در برخی جنبهها تحت تأثیر اعراب واقع شدهاند.
«عَبابدَه»، قبیلهای عربزبان از قبایل «بجّه»، هستند که اکنون در شمالیترین منطقه ـ بین مصر و سودان سکونت دارند. دستهای از «عَبابدَه»، در محافظت از جاده سراسری صحرای نوبه، از قلمرو سودان تا رود نیل در «کروسکو»، پیش ازایجاد راه آهن، از اهمّیّتی نسبی برخوردار بودند و رؤسای آنها، با حکومت مشترکترک و مصر روابطی نزدیک داشتند. شاخهای از قبایل «بجّه» که در مناطق جنوبی سُکنی داشتند و کمتر تحت تأثیر اعراب بودند، در قرن هیجدهم از جایگاه اصلی کوهستانی خود به سوی دشتهای«عَطبره» و «گاش» در جنوب غرب کوچ کردند. مهاجمترین این قبایل، «هَدِندُوه» در اوایل قرن نوزدهم در «تَکه»، واقع منطقه «گاش» مستقر شد.
از سایر اقوام غیرعرب شمال سودان، نام قوم «فور» را قبلاً ذکر کردیم. این افراد با آنکه در محاصره سیل قبایل مهاجر عرب بودند؛ موفّق شدند یک دودمان سلطنتی اسلامیبه وجود آورند که تا سال 1916م. (1296هـ.ش) دوام داشت. منطقه کوهستانی بلندیهای نوبه، میان دارفور و نیل سفید، پناهگاه قوم دیگری شد. زیرا قبایل عرب کمکم دشت کُردُفان را اشغال کردند. نام «نوبه» را در عربی هم به این مردم و هم به «نوبهای»های تاریخی نیل اصلی، اطلاق میکنند. مدّتها اصل رابطه میان این دوگروه همنام، موضوع مباحثه بوده است. در اینجا تنها این اشاره کافی است که کوهنشینان نوبه، هرگز نتوانستند مانند قبیله «فور» در برابر اعراب از حقّ خود دفاع کنند. جوامع قلّهنشین آنها متفرّق و منزوی بودند. اکثر آنها مُشرک باقی ماندهاند؛ اگرچه امنیّت بیشتر حاکم بر این سرزمین در قرن حاضر، راهگشای فعالیت سازمانهای منظّم تبلیغ مسیحیّت و نفوذ بیبرنامه، امّا مؤثر مسلمانان در تماس با آنها، شده است. در تپّههای کوهستانی شمال شرق، قلمرو قبیله طقالی قرار دارد که فرمانروایانش ساکنان آن سرزمین را به مهاجرت تشویق میکردند و ناحیه قابل توجّهی را زیر تیول خود درمیآوردند. این حکومت، پس از غلبه مشترکترک و مصر بر کشور، به شکل نیمهمختار به حیاتش ادامه داد و جزئی از رژیم دولت محلّی در حکومت مشترک شد. (پی. ام.هالت و ام. دبلیو. دالی،1366 : 15ـ10)
3. دین
نودوششوهفتدهم درصد (96/7) از مردم سودان مسلمان، سه درصد مسیحی و سه دهم درصد پیروان ادیان بومیهستند. بیشتر پیروان ادیان بومیدر استانهای نیل آبی (النّیل الأزرق) و کُردُفان جنوبی، سکونت دارند (وزارة الإعلام،2011: 11).
4. گروههای مذهبی
یكی از ویژگیهای مهم جمهوری سودان، رواج تصوف دراین سرزمین است. بهطوریكه دین اسلام نزد مردم سودان، رنگی از تصوّف به خود گرفته و حتّی فراتر از آن، زندگی اجتماعی مردم بااین ویژگی، ممتاز گردیده است. طریقتهای مختلف صوفیه در سراسراین كشور حضور دارند و از نفوذ فوق العادهای برخوردارند. صوفیان سودان، نه تنها گوشه عزلت نمیگزینند، بلکه در عرصههای سیاسی کشورشان حضور مؤثر و نقش بسزایی دارند و فراتر از آن در برابر مسائل جهان اسلام نیز موضعگیری مینمایند.
باتوجّه به اینکه طریقتهای صوفیه در جمهوری سودان از نقش و جایگاهی ویژه برخوردارند، دربخشهای بعدی این اثر، درباره آنها، توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد.
5. روابط اجتماعیبهطور کلی میتوان گفت روابط اجتماعی مردم سودان از سه عامل اصلی زیر اثرپذیر بوده است:
نخست: اصول و اخلاق اسلامی، باتوجّه به اینکه اکثریّت قریب به اتّفاق مردم سودان، پیرو دین مبین اسلام هستند.
دوم: نظام قبیلهای و سنّتی جامعه که موجبات پایبندی به سنّتها را فراهم ساخته است.
سوم: حضور گسترده طریقتهای صوفیه، که روابط مستحکمیرا بین شیوخ طریقتها و پیروان آنهاایجاد کرده است (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم).
برای تبیین این موضوع به برخی از هنجارها و ارزشهای اجتماعی در سودان اشاره میشود.
1ـ 5. هنجارها و ارزشهای اجتماعیاکثریت مردم سودان، مسلمان هستند و به بسیاری از ارزشهای اجتماعی که در دین مبین اسلام، مورد تأکید قرار گرفته، پایبندند. با این حال، اثرپذیری از سنّتهای نظام قبیلهای این کشور نیز، در برخی رفتارهای سودانیان، مشاهده میشود. قسمت، به برخی از ارزشهای اجتماعی در جامعه سودان اشاره میشود:
1ـ1ـ5. توجّه و اهتمام خاص به آموزش و حفظ قرآن کریم:
تقریباً در همه شهرها و روستاهای سودان، تعداد قابل توجّهی از مدارس قرآنی (خلوههای قرآنی) آموزش، روخوانی، تجوید، تفسیر و حفظ قرآن را برعهده دارند. گفتنی است كه مسلمانان سودان غالباً ، از دوران كودكی و حتی قبل از ورود به مدارس رسمی، ضمن حضور در خلوههای قرآنی، قرائت و حفظ قرآن كریم را، آغاز میكنند و پس ازآن نیز، معمولاً، بهطور مستمر در اوقاتی از شبانه روز به تلاوت بخشهایی از قرآن کریم میپردازند. همچنین حضور در حلقههای ذكر و شركت در نمازتراویح نیز سبب گردیده كه بیشتر مردم بهطور غیررسمی حافظ كل یا اجزایی از کلام الله مجید باشند.
نمادهایی از توجّه به قرآن کریم در میادین شهرهای مختلف سودان، ادبیات و هنرهای نمایشی و تجسّمی این سرزمین، مشاهده میشود.
2ـ1ـ5. دوستی و مودّت پیامبر اکرم(ص) و اهل البیت (ع):
برخی نمادها و نشانههای علاقهمندی و محبّت مسلمانان سودان نسبت به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را میتوان چنین برشمرد:
یك شبكه رادیویی بهطور شبانهروزی ذكرها و مدیحههای مربوط به پیامبر اكرم(ص) و خاندان پاک ایشان را پخش مینماید.
سودانیان، در ماه ربیع الاول هر سال، به مناسبت میلاد با سعادت حضرت ختمیمرتبت، مراسم باشکوهی را باعنوان «مولود النبی(ص)» یا «سَنَویة»[12] برگزار میکنند.
بسیاری از خانوادههای سودانی خود را از سادات «اشراف» با سلسله و شجرهنامههای معروف و منتسب به ائمه معصومین (ع) میدانند و به آن میبالند.
برخی ضربالمثلهای رایج در میان سودانیان، علاقهمندی آنها به اهل البیت(ع) را مورد تأكید قرار میدهد. مثلاً، هرگاه شخصی شدیداً مورد ظلم واقع شود؛ میگویند:
«ظُلِمَ فُلانٌ ظُلمَ الحسن و الحسین»
یعنی فلانی همانند امام حسن (ع) و امام حسین (ع) مورد ظلم واقع شده است.
اغلب مسلمانان سودان نامهای معصومین علیهم السلام(ع) را، برای فرزندان خود برمیگزینند. خصوصاًاین كه فرزندان دو قلوی پسر را، معمولاً حسن و حسین مینامند.
سرودهها و اشعار شاعران سودانی در مدح ائمه معصومین (ع) نیز، سابقه حضور تفکر اهل بیت (ع) را دراین کشور آشكارتر مینمایند.
3ـ1ـ5. احترام به شخصیتهای علمیو مذهبی:
عالمان دین، بهویژه شیوخ طریقتها در جامعه سودان، نقش و جایگاه بسیار مهمیدارند که در بخشهای بعدی این کتاب، توضیحات بیشتری زمینه ارائه خواهد شد. نه تنها عموم مردم سودان، بلکه مسئولان و مقامات بلندپایه این سرزمین نیز، برای علمای مذهبی و شیوخ برجسته کشورشان احترام ویژهای قائل هستند. بهعنوان مثال، ذکر خاطرهای از حضور رئیسجمهور سودان در مراسم «عقدِ قِران» یا عقد ازدواج فرزند یکی از شیوخ برجسته سودانی، از احترام به شخصیتهای مذهبی حکایت دارد.
بنده[13]در دوره مأموریتم بهعنوان وابسته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سودان، دریکی از روزهای اردیبهشت ماه 1385 دعوتنامهای را برای حضور در مراسم عقد فرزندِ شیخ احمد الطّیّب الشّیخ الزّین، یکی از شیوخ برجسته سودانی، دریافت کردم که قرار بود روز اول خرداد ماه 1385 ، ساعت شش و نیم بعد از ظهر، در مسجد الشّیخ الفاتح واقع در شارع الوادی برگزار شود. تصویری از این دعوتنامه، در صفحه بعد درج شده است.
از یکسو، علاقه داشتم که برای آشنایی بیشتر با آداب و رسوم مردم سودان برنامه حضور یابم و از سوی دیگر همکاران گرامیدر رایزنی فرهنگی، با توجّه به نقش و جایگاه شیخ احمد الطّیّب الشّیخ الزّین، حضور در مراسم یاد شده را، از نظر دیپلماسی عمومی و ارتباطات مردمی، حائز اهمّیّت میدانستند.
پس از آنکه هماهنگیهای لازم برای حضور به عمل آمد، در زمان تعیین شده، به همراه راننده و یکی از همکاران رایزنی، عازم محل برگزاری شدیم تا در مراسمی شرکت کنیم که مردم سودان، آن را «عقد قِران» مینامند و معمولاً در مسجد، مَسید یا مجتمعهای آموزشی شیوخ[14] برگزار میشود.
هنوز به مسجد الفاتح نرسیده بودیم که مشاهده کردیم پلیس مانع ورود خودروها به خیابان اصلی محل برگزاری ـ شارعالوادی ـ میشود. اما از آنجایی که خودروی ما دارای شماره سیاسی بود، توانستیم وارد آن خیابان شویم و به نزدیکی مسجد برسیم. هزاران نفر در داخل و بیرون مسجد گرد آمده بودند. جمع کثیری از مهمانان راهی به بخش داخلی یافته و جایی برای نشستن یاایستادن پیدا کرده بودند و بهطور مستقیم برنامه را مشاهده میکردند. ولی بسیاری از مردم در بخش بیرونی و پیرامون مسجد نشسته یاایستاده بودند و از طریق نمایشگرهای تلویزیونی (مانیتورهایی) ـ که در اطراف اقامتگاه نصب شده بودند ـ برنامهها را تماشا میکردند.
تصویری از کارت دعوت به مراسم عقد فرزندِ شیخ احمد الطّیّب الشّیخ الزّین
با راهنمایی یکی از مسئولان تشریفاتِ مراسم، آرام آرام، از میان مردم، خود را به جایگاه ویژه مقامات و مسئولان رساندیم و بنده هم، در محل استقرار دیپلماتها، نشستم. برنامه علاوهبر شیوخ برجسته، مقامات بلندپایه دولتی و برخی از سفیران و اعضای هیأتهای نم ایندگی کشورهای مختلف، حضور داشتند.
شگفتانگیز آنکه ژنرال عمر البشیر، رئیسجمهور سودان هم در کنار شیوخ نام آشنای سودانی، بر روی فرشی روی زمین نشسته بود. برنامههای متنوّعی اجرا شد و بعضی از مسئولان و نم ایندگان گروههای مختلف، با سخنرانی کوتاه به خانوادههای عروس و داماد، شادباش گفتند. سرانجام زمان خواندنِ صیغه عقد، فرارسید و مجری برنامه با سپاس از حضور ژنرال عمر البشیر و دیگر مقامات بلندپایه، از رئیسجمهور سودان و یکی از شیوخ برجسته درخواست کرد تا بهترتیب وکالت(نم ایندگی) داماد و عروس را بپذیرند و صیغه عقد ازدواج آن دو را جاری نم ایند. این مراسم با خواندنِ صیغه عقد و پذیرایی از مهمانان پایان یافت (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم).
4ـ1ـ5. ارج نهادن به مدرّسان و استادان دانشگاه:
در جمهوری سودان، از نظر تشریفاتی، استاد دانشگاه همتراز وزیر، قلمداد میشود. بهعنوان مثال، برای سفرهای استادان دانشگاه، باید بلیت درجه یک[15] تهیّه شود و برای ورود و خروجایشان از پاویون (V.I.P) فرودگاه نیز، هماهنگیهای لازم صورت پذیرد.
5ـ1ـ5. مناعت طبع سودانی:
یکی از ویژگیهای بارز مردم سودان مناعت طبع آنها است. بهعنوان مثال افرادی که نیاز مبرم مالی هم دارند تا جایی که بتوانند حتّی از قرض گرفتن، خودداری میکنند. ضربالمثل سودانی «الدّین لو درهمین یُسوّد الخدّین»[16] را میتوان بهعنوان شاهدی بر این مدّعا ذکر کرد.
6ـ1ـ5. مهمان نوازی:
سودانیان، مهمان خود را بسیار ارج مینهند و در استقبایل و پذیرایی از وی، از هیچ کوششی دریغ نمیکنند. آنان با مهرورزی و مهربانی از نظر گفتار و کردار، اصرار دارند که مهمان نه تنها احساس غربت نکند بلکه تفاوتی بین خود و میزبان هم، قائل نشود.
7ـ1ـ5. علاقهمندی به مطالعه:
با توجه به علاقه شدید سودانیان به مطالعه کتاب، در زبان عربی این گفته رایج است که: «قاهرة تکتب، بیروت تطبع و خرطوم تقرأ» یعنی «کتاب در قاهره (مصر) نوشته میشود و در بیروت (لبنان) به چاپ میرسد؛ اما در خارطوم (سودان) خوانده میشود.»
8ـ1ـ5. گرامیداشتن رؤسای قبایل
در نظام قبیلهای سودان، رؤسای قبایل از احترام ویژهای نزد عموم افراد قبیله برخوردارند و در تصمیم گیریهای مهم مربوط به قبیله خویش ، اثرگذارند.
در صفحات پیشین این اثر، درباره قبایل سودانی، به تفصیل سخن گفته شد و در اینجا، به منظور رعایت اختصار، از بیان همه سنّتهای قبیلهای رایج در میان قبایل سودان، باتوجّه به کثرت و تعدّد آنها و تنوّع سنّتهایایشان، صرف نظر شده است.
2ـ5. نهاد خانواده
طبق آمار اعلام شده در کتاب «سودان: سرزمین فرصتها» متوسط تعداد افراد هر خانواده سودانی، پنج تا شش نفر است (وزارة الإعلام،2011: 7). در جامعه سودان تعدّد زوجات از نظر فرهنگی پذیرفته شده است. در اکثر خانوادههای سودانی نظام پدرسالاری، حاکم است و در اغلب موارد مسئولیّت اصلی خانوادهها برعهده پدران است. تحوّلات دهههای اخیر بهویژه گسترش پدیده شهرنشینی و حرکت جامعه از نظام سنّتی و کشاورزی به سوی نظام صنعتی و مدرن، تأثیرات اجتنابناپذیری بر نظام خانواده سودانی داشته است. بهطور طبیعی، با حضور زنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و اشتغال آنان، اوضاع اقتصادی خانوادهها بهبود یافته؛ امّا خروج بانوان از منازل، باایجاد برخی آسیبهای اجتماعی، آثار سوئی را بر روابط زنان و مردان در خانواده، به دنبال داشته است.
در دهههای اخیر، طرح موضوعاتی مانند تساوی حقوق زنان و مردان، نظام پدرسالاری در خانواده را، تحت تأثیر قرار داده است. همچنین، اگر در گذشته، خانوادهها بهویژه پدران و مادران، برای ازدواج فرزندانشان، تصمیمگیرندگان اصلی بودند؛ امروزه، پسران و دختران درباره ازدواج با فرد مورد نظرشان، تصمیم گیرنده اصلی بهشمار میروند.
منازل مسکونی در گذشته بیشتر بهصورت ویلایی و مستقل بوده؛ درحالیکه امروزه اکثر خانوادهها، خصوصاً شهرنشینان، در آپارتمانها ساکن شده اند. به دیگر سخن، با گذشت زمان فضای زندگی خانوادهها و مکان بازی کودکان کاهش یافته و همین امر نیز، درتربیت آنان آثاری برجای نهاده است (2013, 39750alnilin.com/newsـactionـshowـidـ).
بنابر این، دولت سودان، برای تقویت بنیان خانواده گامهایی برداشته است. راستا، براساس تصویب نامه شماره 203 هیأت وزیران در سال 1993م. (1372هـ.ش) «اداره کل امور زنان و خانواده» در ساختار تشکیلاتی وزارت برنامهریزی اجتماعی[17] به منظور تدوین سیاستهای کلی و اجرای برنامههای لازم در راستای ارتقاء نقش و جایگاه زنان وایجاد بسترهای مناسب برای اشتغال و فعالیتهای آنان، پیش بینی وایجاد شده است (2013, welfare.gov.sd/soruce/woman).
3ـ5. وضعیت زنان
امروزه، زنان سودانی بیش از گذشته، به فعّالیّتهای اجتماعی و اقتصادی میپردازند. براساس گزارشی که در ماه اکتبر سال 2006م. (مهر 1385هـ.ش) باعنوان «المرأة السّودانیة: الواقع و التحدیات و الآفاق»، وزارت رفاه و تأمین اجتماعی سودان منتشر کرد، 6/49 درصد از ساکنان این کشور را زنان تشکیل میدهند. بهرغم بالا بودن متوسط سنّ ازدواج، نود و پنج (95) درصد از زنان سودانی، پیش از چهل سالگی ازدواج کردهاند.
زنان سودانی در دوران بارداری و زمان وضع حمل و پس از آن با مشکلاتی اساسی مانند مرگ و میر مادران در هنگام زایمان، روبهرو هستند. طبق بررسیهای انجام شده پانصد و نه (509) نفر از هر یکصد هزار مادر سودانی هنگام تولّد فرزندانشان، جان خود را از دست میدهند. وضع حملِ هشتاد و شش (86) درصد از زنان، در منزل و بدون استفاده از امکانات بیمارستانی انجام میشود. این درحالی است که تنها 3/74 درصد از منازل، از آب آشامیدنی مناسب، برخوردارند.
در زمان استقلال سودان، حدود چهار درصد از زنان، سواد خواندن و نوشتن داشتند. این رقم در سال 1999 م. (1378هـ.ش) به پنجاه درصد رسیده است. طبق آمار مجلس ملّی مبارزه با بیسوادی و آموزش بزرگسالان، در سال2006م. (1385هـ.ش) از مجموع 000/310 شرکت کننده در دورههای آموزشی مبارزه با بیسوادی 000/249 نفر ـ یعنی حدود هشتاد درصد ـ زنان بودهاند.
براساس آمارهای وزارت آموزش سودان، از سال 1999م. (1378هـ.ش) تعداد دانشجویان دختر بیش از دانشجویان پسر شده است.
با اینکه نظام اقتصادی سودان، سنّتی و برپایه کشاورزی استوار است، بیشتر افراد شاغل بخش زنان هستند. بهطوریکه در روستاهای سودان 8/87 درصد از زنان به کشاورزی میپردازند؛ درحالیکه تنها 70 درصد از مردان روستایی به کشاورزی اشتغال دارند. آمارهای مربوط به افراد شاغل در شهرها نیز نشانگر آن است که بیشتر زنان سودانی( 8/69 درصد از زنان شاغل) در بخش خدمات اجتماعی، اشتغال دارند.
زنان سودانی، از زمان استقلال این کشور، در عرصههای سیاسی هم فعالیت داشتهاند . بهعنوان مثال، زنان این سرزمین در سال 1953م. (1332هـ.ش) از حق رأی و در سال 1964م. (1343هـ.ش) از حق نامزدی در انتخابات برخوردار شدهاند. در سال 1965 م. (1344هـ.ش) نخستین زن ، به مجلس سودان راه یافته است. در سال 2006 م. (1385هـ.ش) 85 نم اینده زن در مجلس این کشور حضور داشتهاند .
زنان سودانی از دهه 1970 میلادی، مسئولیّتهای مهم اجرایی مانند وزارت را نیز، برعهده داشتهاند (2013, welfare.gov.sd/soruce/woman).
همانگونه که در سند موجود در موزه «دانشگاه احفاد» سودان مشاهده میشود، خانم نفیسه احمد الامین سعید نخستین زن سودانی است که در سال 1971م. (1350هـ.ش) بهعنوان وزیر جوانان، ورزش و امور اجتماعی تعیین شده و مدّت دو سال عهدهدار این مقام بوده است (تصویر شماره 6).
اگر چه زنان سودان، در مناصب قضایی، بهعنوان قاضی دادگاه و حتّی قاضی دیوان عالی کشور نیز اشتغال دارند ولی میزان حضور و اثرگذاری آنها در قوه مقنّنه یا قانونگذاری، بیش از قوای مجریه و قضائیه است. زنان سودانی در دستگاه دیپلماسی این کشور نیز، برخی مشاغل مهم را عهدهدار شده اند. بهطوریکه در سال 2006م. (برابر با 1385هـ.ش) سه تن از سفیران سودان و 17 نفر از اعضای هیأتهای نم ایندگی سیاسی این کشور، زن بودهاند (2013, welfare.gov.sd/soruce/woman).
شاید با اشاره به برخی از رویدادهای تاریخی در قرن بیستم و بیست و یکم و ذکر آمارها و اطّلاعات زیر بتوان نقش و جایگاه زنان سودانی را دوره از زمان روشنتر کرد:
سال 1907م. (1286هـ.ش): آغاز آموزش زنان سودانی
سال 1930م. (1309هـ.ش): پذیرش دختران در دانشگاهها بهعنوان دانشجو
سال 1942 م. (1321هـ.ش): خوانندگی نخستین زن؛ «عائشة الفلاتیة»
سال 1943م. (1322هـ.ش): تشکیل نخستین جمعیّت زنان
سال 1947 م. (1326هـ.ش): تشکیل نخستین باشگاه زنان روشنفکر
سال 1952 م. (1331هـ.ش): تشکیل نخستین اتحادیه زنان «الإتحاد النّسائی السّودانی»
سال 1953 م. (1332هـ.ش): بهرهمندی زنان از حق رأی
سال 1953 م. (1332هـ.ش): راه یافتن نخستین زن در کمیته تدوین قانون اساسی؛ «ثریّا الدردیری»
سال 1953 م. (1332هـ.ش): فارغ التحصیل شدن نخستین زنان پرشک در سودان ؛ «دکتر خالده زاهر» و «دکتر أروی»
سال 1955 م. (1334هـ.ش): انتشار نخستین نشریه زنان با نام «حقوق المرأة»[18]
سال 1956م. (1335هـ.ش): اشتغال نخستین زن بهعنوان گوینده در رادیو
سال 1964م. (1343هـ.ش): بهره مندی زنان از حق نامزدی در انتخابات مربوط به همه نهادهای سیاسی
سال 1965م. (1344هـ.ش): راه یافتن نخستین زن به مجلس ملّی؛ «فاطمه احمد ابراهیم»
سال 1971م. (1350هـ.ش): نایل شدن نخستین زن به مقام وزارت؛ «نفیسه احمد الأمین»، وزیر جوانان، ورزش و امور اجتماعی
سال 1976م. (1355هـ.ش): کسب مقام قضایی در سطح قاره آفریقا توسط یکی از زنان سودانی و عضویت نخستین زن قاضی سودانی در دیوان عالی کشور
سال 1991م. (1370هـ.ش): رسیدن نخسین زن سودانی به مقام استانداری؛ «أقنس لوکودو»
سال 2011م. (1390هـ.ش):
تعداد نم ایندگان زن در مجلس ملّی سودان: 78 نفر، حدود 25 درصد از کل نم ایندگان
تعداد وزیران زن: پنج (5) وزیر
تعداد قضات بلندپایه زن: 89 نفر
تعداد وکلای زن و مشاوران دادستانی کل: 284 نفر، حدود چهل(40) درصد از مجموع وکلا و مشاوران دادستانی کل در سودان
نسبت افسران زن در پلیس سودان: ده (10) درصد از کل
نسبت افسران زن در نیروهای مسلّح: پانزده (15) درصد از کل
نسبت زنان وکیل مدافع: 41 درصد از کل
نسبت دختران دانشجو : 67 درصد از کل دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی (وزارة الإعلام،2011: 35ـ34)
4ـ 5. وضعیت اقتصادی و معیشتیجنگهای داخلی، ناپایداری دیرین دستگاه سیاسی، ویژگیهای بد آب و هوایی، پایین بودن ارزش کالاهای تولیدی در بازار جهانی و سیاستهای نادرست اقتصادی از عمده دلایل تنگ دستی اقتصادی سودان بهشمار میرود.
بیش از نیمی[19] از نیروی کار این کشور در بخش کشاورزی فعالیت میکنند ولی این بخش پیشرفت چندانی نداشته و بیشتر غیرمکانیزه است. صنایع سودان نیز بیشتر در زمینه فرآوری و تبدیل فرآوردههای کشاورزیایجاد شدهاند.
فشارهای بینالمللی بر کشور سودان، آسیبهای فراوانی به اقتصاد این جمهوری وارد کرده ولی اکتشاف و استخراج نفت در سالهای اخیر تحوّل نسبتاً مهمیرا در بخش اقتصادی این کشور سبب شده است.
سودان دارای منابع نفت خام نیز هست که عمدتاً در مناطق جنوبی آن واقع است. تولید نفت این کشور در سال 2004م. (1383هـ.ش) حدود دویست هزار(000/200) بشکه در روز بوده است. (1392, afran.ir/modules/publisher/item.php?itemid=436) ولی پس از جدایی سودان جنوبی، میزان تولید نفت جمهوری سودان کاهش یافته و یکصد و هیجده هزار(000/118) بشکه در روز شده است. میزان مصرف روزانه نفت در جمهوری سودان، یکصد و پانزده هزار(000/115) بشکه است (وزارة الإعلام،2011: 21).
وزارت اطّلاع رسانی جمهوری سودان، در کتاب «سودان: سرزمین فرصتها» برخی ویژگیهای اقتصادی این کشور در سال 2011م. (1390هـ. ش) را چنین اعلام کرده است:
میزان تولید ناخالص داخلی:6/66 میلیارد دلار (دارای رتبه شصت و چهارم در جهان)
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی:2/6 درصد در سال 2011م. (1390هـ.ش) و 5/5 درصد در سال 2010م. (1389هـ.ش)
توضیح اینکه براساس این آمار، جمهوری سودان از نظر رشد تولید ناخالص داخلی، دارای رتبه شصت و دوم جهان است و در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، بعد از قطر و عربستان، سومین کشور بهشمار میآید.
میزان تولید سرانه: 2380 دلار
سهم هریک از بخشهای اقتصادی در تولید ناخالص ملّی:
بخش کشاورزی: 6/31 درصد از تولید ناخالص ملّی (9 درصد از صادرات غیر نفتی)
توضیح اینکه 23/50 درصد از نیروی کار سودان بخش اشتغال دارند.
بخش صنعت: 26 درصد از تولید ناخالص ملّی (9 درصد از صادرات غیر نفتی)
بخش خدمات: 1/42 درصد
میانگین بیکاری: حدود یازده (11) درصد
میزان فقر: حدود هشت(8) درصد از جمعیت کشور، زیر خط فقر زندگی میکنند.
میزان سرمایه گذاری خارجی: 981/2 میلیارد دلار
نرخ تورم: 13 درصد
تعداد دام و احشام: 331/846/102 رأس
مهمترین محصولات کشاورزی:
6/31 درصد از تولید ناخالص ملّی سودان از بخش کشاورزی تأمین میشود. مهمترین محصولات كشاورزی این کشور شامل: صمغ عربی[20]، ذرّت ـ بهویژه ذرّت خوشهای[21]ـ دانههای روغنی از جمله کنجد و تخم آفتابگردان، ذرّت، گندم، پنبه، بادام زمینی، خرما، کرکدی، نیشکر، انواع میوه بهویژه مرکّبات و انواع سبزیجات است.
مهمترین تولیدات، صنایع و معادن:
نفت، فرآوردههای نفتی و گازهای طبیعی، طلا، مس، کروم، الیاف پنبه، انواع پارچه، سیمان، انواع دانههای روغنی مانند کنجد، بادام زمینی و تخم آفتابگردان، انواع روغنهای خوراکی، شکر، کرکدی، صابون، کفش، اسلحه، خودرو، تجهیزات پزشکی و دارو، گوشت و فرآوردههای پروتئینی، پوست حیوانات ، صمغ عربی، ارزن، خرما، انواع میوه و سبزیجات، سنگ آهن، روی، تنگستن، میکا، نقره.
تولید طلای سودان در آستانه سال ۲۰۰۰م.(برابر با 1379هـ.ش) به حدود ۵ تن در سال رسید.
نرخ رشد بخش صنعتی: 23 درصد
نرخ رشد بخش کشاورزی: 6/3 درصد
نرخ رشد بخش خدمات: منفی یک درصد
میزان تولید و مصرف برق: تولید: 850/8 گیگا وات
مصرف سرانه: 233 کیلو وات
توضیح اینکه در سال 2006م. (برابر با 1385هـ.ش) مصرف سرانه برق 92 کیلو وات بوده است.
میزان تولید و مصرف نفت:
تولید:000/118 بشکه در روز
مصرف: 000/115 بشکه در روز
تعداد پالایشگاهها: 2 پالایشگاه
ظرفیت پالایش: 000/115 بشکه در روز
تعداد بنادر با امکانات صدور نفت: 3 بندر
صادرات: طلا، مس، کروم، نفت، فرآوردههای نفتی و گازهای طبیعی، پنبه، کنجد، بادام زمینی، صمغ عربی، شکر، کرکدی، تخم آفتابگردان، تخم هندوانه، ذرّت، گوشت و فرآوردههای پروتئینی، انواع میوه و سبزیجات، دام زنده و پوست حیوانات.
مهمترین شرکای تجاری در بخش صادرات:
چین، ژاپن، اندونزی، هند، عربستان سعودی، مصر و امارات متحده عربی.
سهم صادرات از درآمد ملّی: 17 درصد
واردات: مواد غذایی، کالاها و محصولات صنعتی، تجهیزات مورد نیاز در بخشهای تصفیه نفت و حمل و نقل، انواع دارو، مواد شیمیایی، ادویه جات، منسوجات، گندم، کود شیمیایی، کائوچو و کاغذ.
مهمترین شرکای تجاری در بخش واردات:
چین، عربستان سعودی، مصر، هند و امارات متحده عربی.
سهم واردات از درآمد ملّی: 14 درصد
میزان بدهی خارجی: 37 میلیارد دلار (قبل از جدایی سودان جنوبی) (وزارة الإعلام،2011: 21ـ20)
5ـ5. حمل و نقل و ارتباطات جادهای
وزارت اطّلاع رسانی جمهوری سودان، آمار و اطّلاعات مربوط به حمل و نقل و ارتباطات جادهای این کشور را در سال 2011م. (1390هـ.ش) به شرح زیر اعلام کرده است:
راهآهن: 239/4 کیلومتر
جاده آسفالته : 000/11 کیلومتر
جادههای غیر آسفالته یا در دست ساخت: 34021 کیلومتر
فرودگاههای دارای باند آسفالته: 15 فرودگاه
فرودگاههای بالگرد و هواپیماهای کوچک (ملخی): 87 فرودگاه
طول آبراههای قابل کشتیرانی در مسیر رودها: 2567 کیلومتر
بنادر: هفت بندر؛ شامل بورت سودان، سواکن(عثمان دقنة)، بشائر، المیناء الجنوبی، میناء أوسیف، المیناء الأخضر و میناء الخیر
خطوط لوله نفت خام: 3830 کیلومتر
خطوط لوله فرآوردههای نفتی: 1556 کیلومتر (وزارة الإعلام،2011: 24)
6ـ5. وضعیت بهداشت و سلامت
وزارت اطّلاع رسانی جمهوری سودان، در کتاب «سودان: سرزمین فرصتها»، برخی از شاخصهای بهداشت و سلامت کشور را، چنین اعلام کرده است:
تعداد بیمارستانهای دولتی: 366 بیمارستان
تعداد بیمارستانهای خصوصی: 185 بیمارستان
تعداد مراکز درمانی: 1413 مرکز
نسبت تعداد پزشکان به جمعیّت کشور: 86 پزشک به ازای هر یکصد هزار نفر
میزان بهرهمندی مردم از خدمات درمانی اجتماعی: 9/45 درصد از کل جمعیّت کشور
میزان انتشار بیماریایدز: 67/0 درصد
میانگین مرگ و میر مردان: 21/17 در هزار نفر
میانگین مرگ و میر زنان: 3/16 در هزار
میانگین مرگ و میر مردان و زنان (بهطور کلی): 7/16 در هزار نفر
میانگین مرگ و میر مادران: 215 مورد در هزار زایمان
میانگین مرگ و میر کودکان کمتر از 5 سال: 105 در هزار کودک زنده به دنیا آمده
میانگین مرگ و میر نوزادان (شیرخواران): 71 در هزار کودک زنده به دنیا آمده (وزارة الإعلام،2011: 8ـ7)
درمان برخی از بیماریها، در بیمارستانهای دولتی سودان، کاملاً رایگان است. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- بیماری قند (دیابت) کودکان
- هزینه بستری کودکان کمتر از پانزده سال
- عملهای جراحی اساسی و مهم
- عملهای جراحی معمولی
- عمل رستمزایی (سزارین)
- عملهای مربوط به حوادث و تصادفات
- سرطان
- نارسایی و مشکلات کلیوی (وزارة الإعلام،2011: 9)
7ـ5. مهاجرت و پناهندگیوزارت کار سودان، طبق آماری ـ که در «موسوعة السّودان الرقمیة»[22]، بخش «سکان السّودان»، مدخل «هجرة السّودانیین إلى الخارج» نیز درج شده ـ جمعیّت سودانیان خارج از کشور را، در سال 1996م. (1375هـ.ش)، چهارصد هزار(000/400) نفر اعلام کرده است. حدود 78 درصد از مهاجران سودانی، در عربستان سعودی ساکن هستند. هفتاد و شش (76) درصد از مهاجران سودانی دلیل اصلی مهاجرت خود به خارج از کشور را، انگیزه اقتصادی، عنوان کردهاند. چهارده(14) درصد از سودانیان خارج از کشور، بیسواد و بیست و پنج (25) درصد از آنان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند (2013, sudanway.sd/geography_people.htm ).
[1] پیتر مالکوم هالت (Peter Malcolm Holt ) تاریخ دان انگلیسی است که درباره خاورمیانه و سودان آثار متعدّدی را تألیف کرده است. وی در سال » 1918م.(1297هـ. ش) متولّد شده و در سال 2006م. (1385هـ. ش) درگذشته است.
[2] یکی از استان های سودان
[3] منظور سودان جنوبی فعلی است. م.
[4] برابره ، جمع کلمه بربری است که به نوبهایهای این منطقه گفته میشود .
[5] این واژه در ترجمه کتاب «تاریخ سودان بعد از اسلام»، همانند برخی متون دیگر، بهصورت«جَعالی» نوشته شده ولی در اغلب متون عربی که در دسترس نویسندگان بوده ، نگارش این واژه بهصورت«جعلی» بوده است.
[6] نام شهری در استان «نهر النّیل» سودان
[7] مرکز استان «الشمالیّه» در کشور سودان. نام این شهر به در متون عربی، بهصورت«دُنقُلا» و «دُنقُلی» نیز نوشته شده است.
[8] اسم جمع، به معنی اهالی دُنقُله
[9] استان بحر الغزال پس از تجزیه جمهوری سودان، جزیی از قلمرو سودان جنوبی بهشمار میآید و براساس تقسیمات اداری جدید شامل دو استان بحرالغزال شمالی و بحرالغزال غربی است.
[10] منطقه چهار گوشه محدود به نیل اصلی، عطبره، نیل آبی و دامنه تپّههای اتیوپی.
[11] بی «Bey»، واژهای ترکی به معنی «حاکم» است.
[12] نظر به اینکه برنامههای بزرگداشت میلاد پیامبر اکرم(ص) از سوی شیوخ طریقتها در هر سال برگزار میشود ، این برنامه ها را «سَنَویة الشیخ...» (به معنی برنامه سالانه شیخ...) یا به اختصار«سَنَویة» مینامند .
[13] مصطفی امیدی
[14] مُجَمّع الشیخ
[15] الدرجة الاولی«First Class»
[16] «به فرض که قَرض تنها دو دِرهَم باشد، باز هم موجب آبروریزی است.»
[17] امروزه وزارت یادشده، وزارت رفاه و تأمین اجتماعی، نامیده میشود .
[18] حقوق زن
[19] 23/50 درصد
[20] صمغ عربی، که از درختی به نام صمغ سنگالی بدست میآید، سفید رنگ و محلول در آب است و عمدتاً شامل هیدراتهای کربن است. صمغ عربی یا صمغ آکاسیا صمغی طبیعی است که از دو گونه آکاسیا به نامهای Acasia Senegal و Acasia seyal استخراج میشود. از صمغ عربی در صنایع غذایی بهعنوان پایدارکننده استفاده میشود. این صمغ خوراکی است و یکی از ترکیبات مهم شربت نوشابه میباشد. در کوکاکولا، آبنبات و آدامس از صمغ عربی استفاده می شود. در نقاشی از صمغ عربی بهعنوان یک ماده چسبنده در آبرنگ استفاده میشود. این ماده، در صنعت چاپ، داروسازی و تولید لوازم آرایشی نیز، به كار می رود و یکی از ترکیبات مهم واکس میباشد. ماده چسبنده کاغذ سیگار و تمبرهای پستی با استفاده از صمغ عربی، ساخته می شود. حدود هشتاد(80) درصد صمغ عربی در سودان تولید میشود.
[21] سورگوم زراعی با نام علمی گیاهی«Moench (L) Sorghum bicolor » از خانواده غلّات است که در ایران ذرت خوشهای نامیده میشود. با توجه به شباهت ظاهری این گیاه با ذرت و ارزن که باعث شده آمار سطح کشت این دو گیاه با هم مخلوط شود، برای ایجاد تمایز میان این دو از اسم سورگوم که یک اسم جهانی برای این گیاه است، استفاده میشود. موارد مصرف دانه سورگوم مانند مصارف ذرّت و جو است. در مواد غذایی انسان، تهیّه خوراک برای دام و طیور و همچنین در تولید نشاسته و الکل از سورگوم، استفاده میشود. ترکیبات شیمیایی دانه سورگوم بسته به ارقام مختلف، متفاوت است. میزان پروتئین موجود در ذرّت خوشه ای از ۸ تا ۱۶ درصد تغییر میکند.
[22] Sudan Digital Encyclopedia