معماری در سنگال: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «معماری جامعة سنگالي معاصر بطور مختصرشامل سه بخش است: 1- جامعة سنتي كه شامل هنر سياه است، تاريخ آن به قبل از اسلام و قبل از دوران استعمار بر مي‌گردد. 2- جامعة مغربي: كه از قرون وسطي تا به امروز بنيان هاي فلسفي و مذهبي و اسلام سياه را به هم پيوند د...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
معماری جامعة سنگالي معاصر بطور مختصرشامل سه بخش است:  
معماری [[جامعه و نظام اجتماعی سنگال|جامعه سنگالی]] معاصر بطور مختصرشامل سه بخش است:  


1- جامعة سنتي كه شامل هنر سياه است، تاريخ آن به قبل از اسلام و قبل از دوران استعمار بر مي‌گردد.  
1- جامعه سنتی که شامل هنر سیاه است، تاریخ آن به قبل از اسلام و قبل از دوران استعمار بر می‌گردد.


2- جامعة مغربي: كه از قرون وسطي تا به امروز بنيان هاي فلسفي و مذهبي و اسلام سياه را به هم پيوند داده است و شامل هنر مساجد است.
2- جامعه مغربی: که از قرون وسطی تا به امروز بنیان های فلسفی و مذهبی و اسلام سیاه را به هم پیوند داده است و شامل هنر مساجد است.


3- سهم غربي: كه با گسترش استعمار در حوزة سياست واقتصاد در [[سنگال]] رواج يافت و نمايانگر معماري مدرن امروزي است.  
3- سهم غربی: که با گسترش استعمار در حوزه سیاست و [[وضعیت اقتصادی و معیشتی در سنگال|اقتصاد در سنگال]] رواج یافت و نمایانگر معماری مدرن امروزی است.


از لحاظ تاريخي نسل فعال معماران امروزي نسلي پيشگام نيستند، بلكه دنباله رو معماري معاصراند. ظهور معماري دوران معاصر به سال هاي 1880 و 1940 بر مي‌گردد و معماران از آن زمان كار خاصي انجام نداده‌اند مگر شكوفا كردن و يا از مسير منحرف كردن سبك‌هاي قديمي، آنها چيز جديدي ابداع نكرده‌اند. آنان اين كارها را از اروپا، آمريكاي لاتين، ايالات متحده آمريكا و يا حتي [[ژاپن]] تقليد كرده‌اند.  
از لحاظ تاریخی نسل فعال معماران امروزی نسلی پیشگام نیستند، بلکه دنباله رو معماری معاصراند. ظهور معماری دوران معاصر به سال های 1880 و 1940 بر می‌گردد و معماران از آن زمان کار خاصی انجام نداده‌اند مگر شکوفا کردن و یا از مسیر منحرف کردن سبک‌های قدیمی، آنها چیز جدیدی ابداع نکرده‌اند. آنان این کارها را از اروپا، آمریکای لاتین، [[ایالات متحده]] آمریکا و یا حتی ژاپن تقلید کرده‌اند.


اين معماري مدرن در جامعة غربي از زمان انقلاب صنعتي با پيشرفت فن توسعه يافت و يك نيم قرن همه جاي دنيا را فراگرفت و اين اولين ايرادي است كه اكثراً به آن مي‌گيرند ولي با اين وجود سلامت اين معماري اثبات شده است و مي‌توان اطمينان داد كه تمام سبك‌هاي سالم، پس از طي يك مرحله بين‌المللي، هميشه به سبك‌هاي متفاوت ملي تبديل مي‌شوند.  
این معماری مدرن در جامعه غربی از زمان انقلاب صنعتی با پیشرفت فن توسعه یافت و یک نیم قرن همه جای دنیا را فراگرفت و این اولین ایرادی است که اکثراً به آن می‌گیرند ولی با این وجود سلامت این معماری اثبات شده است و می‌توان اطمینان داد که تمام سبک‌های سالم، پس از طی یک مرحله بین‌المللی، همیشه به سبک‌های متفاوت ملی تبدیل می‌شوند.


كشف مجسمه سازي سياه به عنوان يك اثر هنري شامل نقاشي‌هاي حيوانات، كوبيسم، اكسپرسيونيت است. اولين بار اين موريس دوولامينك (Maurice de Vlaminek) بود كه با هنر پلاستيك سياه آشنا شد: آن زبان فرم هاي سياه است كه جنبش كوبيست را بيان مي‌كند و اين اجازه را مي‌دهد كه خود را دريابد؛ و يا بهتر بگوئيم اين اجازه را به پابلو پيكاسو (Pablo Picasso) مي‌دهد كه اولين نقاشي كوبيسم را امضا كند و يا به دوشيوه اوي نيون (Avignon) كه با همين زبان نقاشي اكسپرسيونيسم را در آلمان شكوفا سازد و سپس فوتوريسم (آينده نگري) در ايتاليا را شكل دهد. ( Masudi, 1993: 20-30)
کشف مجسمه سازی سیاه به عنوان یک اثر هنری شامل نقاشی‌های حیوانات، کوبیسم، اکسپرسیونیت است. اولین بار این موریس دوولامینک (Maurice de Vlaminek) بود که با هنر پلاستیک سیاه آشنا شد: آن زبان فرم های سیاه است که جنبش کوبیست را بیان می‌کند و این اجازه را می‌دهد که خود را دریابد؛ و یا بهتر بگوئیم این اجازه را به [[پابلو پیکاسو]] (Pablo Picasso) می‌دهد که اولین نقاشی کوبیسم را امضا کند و یا به دوشیوه اوی نیون (Avignon) که با همین زبان نقاشی اکسپرسیونیسم را در آلمان شکوفا سازد و سپس فوتوریسم (آینده نگری) در ایتالیا را شکل دهد.<ref name=":5">Masudi.(1993).20-30</ref>


رابطة اين نقاشي‌ها با معماران زمان خودشان، بسيار رايج و معمول بود. درك اينكه اين نقاشان چقدر به معماران در كارشان آزادي مي دادند سخت است: اين نقاش بود كه معمار را از گفتار و زبان آكادميك بدون اينكه از فرم‌ها جدا شود رهايي داد، ولي بر عكس آنها (نقاشان) با آفرينش‌هاي خود  موضوعات معماري بسيار منطقي از خود ارائه مي‌دادند. بدون نقاشاني همانند  ولامينك Vlamink))، درن(Derain) ، پيكاسو(Picasso) ، ماتيس(Matisse) ، ژوان گريس(Juan Gris) و بواوس (Bauhaus) تاريخ معماري اروپايي هرگز شکل نمی گرفت.  
رابطه این نقاشی‌ها با معماران زمان خودشان، بسیار رایج و معمول بود. درک اینکه این نقاشان چقدر به معماران در کارشان آزادی می دادند سخت است: این نقاش بود که معمار را از گفتار و زبان آکادمیک بدون اینکه از فرم‌ها جدا شود رهایی داد، ولی بر عکس آنها (نقاشان) با آفرینش‌های خود موضوعات معماری بسیار منطقی از خود ارائه می‌دادند. بدون نقاشانی همانند ولامینک  (Vlamink)، درن (Derain)، پیکاسو (Picasso)، ماتیس (Matisse)، ژوان گریس (Juan Gris) و بواوس (Bauhaus) تاریخ معماری اروپایی هرگز شکل نمی گرفت.


فلسفة كلاسيسيم در قرن 18 در اروپا شكل گرفت. اما معماري امروزي بيشتر سبك اكسپرسيونيسم و كوبيسم را دارد که شايد بايد يك بخش از آن را مديون هنر سياه دانست. نيكولاپوسنر(Nicolas Pevsner)  بنيان معماري مدرن را كه طرح آزاد ناميده‌اند اينگونه تعريف مي‌كند: « بيان هيجان جاودانه غرب براي حركت در فضا» و به آن مي‌توان اين تعريف را نيز اضافه كرد:  
فلسفه کلاسیسیم در قرن 18 در اروپا شکل گرفت. اما معماری امروزی بیشتر سبک اکسپرسیونیسم و کوبیسم را دارد که شاید باید یک بخش از آن را مدیون هنر سیاه دانست. نیکولاپوسنر (Nicolas Pevsner) بنیان معماری مدرن را که طرح آزاد نامیده‌اند اینگونه تعریف می‌کند: «بیان هیجان جاودانه غرب برای حرکت در فضا» و به آن می‌توان این تعریف را نیز اضافه کرد:


«بيان هيجان جادوانه آفريقا براي آهنگ و ريتم در فضا». اما چه رابطه‌اي بين مجسمه سازي آفريقايي و هنر  و معماري قرن بيستم وجود دارد؟ بايد گفت  كه هنر سياه قبل از همه چيز مفهومي و تصوري است و يك تفسيري از حقيقت بيان مي‌كند و از ظاهر و از نمادها استفاده نمي‌كند:  مجسمه و شيء يك سيستم علامت و نشانه است كه لئويولد سدار سنگور از آن به عنوان «تصويري نمادين و موزون» ياد مي‌كند. اين دقيقاً همان قابليتي است كه معماران پيشگام به دنبال آن هستند، آنها با ارائه اشكال و مفاهيم اين تصاوير به دنبال كشف يك سيستم نشانه هستند كه با يك سري داده‌هاي فني جديد روشن، يك موضوع معماري را بيان كنند.( Masudi, 1993: 80-90)
«بیان هیجان جادوانه آفریقا برای آهنگ و ریتم در فضا». اما چه رابطه‌ای بین مجسمه سازی آفریقایی و هنر و معماری قرن بیستم وجود دارد؟ باید گفت که هنر سیاه قبل از همه چیز مفهومی و تصوری است و یک تفسیری از حقیقت بیان می‌کند و از ظاهر و از نمادها استفاده نمی‌کند: مجسمه و شیء یک سیستم علامت و نشانه است که لئویولد سدار سنگور از آن به عنوان «تصویری نمادین و موزون» یاد می‌کند. این دقیقاً همان قابلیتی است که معماران پیشگام به دنبال آن هستند، آنها با ارائه اشکال و مفاهیم این تصاویر به دنبال کشف یک سیستم نشانه هستند که با یک سری داده‌های فنی جدید روشن، یک موضوع معماری را بیان کنند.<ref name=":5" />


رابطة بين معماري  معاصر و مجسمه سازي آفريقايي نمايانگر يك پديده برگشت است: ابداع يك معماري معاصر خاص سنگالي و سوداني - صحرايي يك آفرينش مصنوعي نيست كه جامعه آن را رد مي‌كند، بلكه بر عكس بدون شك پيوند هماهنگ بين هنرهاي دو تمدن، غرب و آفريقا بوده و يك الحاق اقتصادي و اجتماعي متقابل را شكوفا مي‌كند.  
رابطه بین معماری معاصر و مجسمه سازی آفریقایی نمایانگر یک پدیده برگشت است: ابداع یک معماری معاصر خاص سنگالی و سودانی - صحرایی یک آفرینش مصنوعی نیست که جامعه آن را رد می‌کند، بلکه بر عکس بدون شک پیوند هماهنگ بین هنرهای دو تمدن، غرب و آفریقا بوده و یک الحاق اقتصادی و اجتماعی متقابل را شکوفا می‌کند.


ورود اسلام نیز در آفريقا بر سبك معماري سنگالي نقش داشته است. از اوائل قرن دهم، نفوذ اسلام آفريقاي غربي تأثير زيادي روي هنرها، آداب و رسوم، بنيان هاي فلسفي -  مذهبي و حتي معماري آن گذاشته است. ويژگي كاربردي معماري در مساجد اسلامي ابتدايي توسط تمام متخصصين اثبات شده است: «ستون‌هايي از مرمر فارس عتيق يا تنه‌هايي از درخت نخل؛ سقف‌هايي از چوب تِك (Teck) مساجد بني اميه با پوشش‌هاي نخل». در اين مساجد ديگر خبري از تفاسير گوناگون مصور روي ديوارها نبود. رابطه اسلام و معماري اهميت هندسه در دكوراسيون و طبيعت درخشان آن بود. با شروع قرون وسطي تا به امروز سبك ساختن مساجد تغيير خاصي پيدا نكرده ولي مواد سازنده آن تغيير يافته است.  
ورود اسلام نیز در آفریقا بر سبک معماری سنگالی نقش داشته است. از اوائل قرن دهم، نفوذ اسلام آفریقای غربی تأثیر زیادی روی هنرها، آداب و رسوم، بنیان های فلسفی - مذهبی و حتی معماری آن گذاشته است. ویژگی کاربردی معماری در مساجد اسلامی ابتدایی توسط تمام متخصصین اثبات شده است: «ستون‌هایی از مرمر فارس عتیق یا تنه‌هایی از درخت نخل؛ سقف‌هایی از چوب تِک (Teck) مساجد بنی امیه با پوشش‌های نخل». در این مساجد دیگر خبری از تفاسیر گوناگون مصور روی دیوارها نبود. رابطه اسلام و معماری اهمیت هندسه در دکوراسیون و طبیعت درخشان آن بود. با شروع قرون وسطی تا به امروز سبک ساختن مساجد تغییر خاصی پیدا نکرده ولی مواد سازنده آن تغییر یافته است.
 
معماري سنتي آفريقايي از لحاظ معماري و اجتماعي يك مدل نيست كه حاصل يك تحول باشد؛ زبان ظاهري آن همان زبان مجسمه سازي است و سبك آن حاصل تلفيق هنر آنيمسيم، سبك معماري غرب و نفوذ اسلام است. بنابراين امروزه در سنگال، به جز مناطق روستايي كه سبك خانه‌هاي آنها بسيار سنتي و از چوب درختان ساخته شده است و كز (Case) نام دارد،  در شهرهاي بزرگ معماري هاي گوناگوني (اسلامي، غربي، شرقي، آفريقايي) به چشم مي‌خورد. (Sylla,2000: 20-30)


معماری سنتی آفریقایی از لحاظ معماری و اجتماعی یک مدل نیست که حاصل یک تحول باشد؛ زبان ظاهری آن همان زبان مجسمه سازی است و سبک آن حاصل تلفیق هنر آنیمسیم، سبک معماری غرب و نفوذ اسلام است. بنابراین امروزه در سنگال، به جز مناطق روستایی که سبک خانه‌های آنها بسیار سنتی و از چوب درختان ساخته شده است و کز (Case) نام دارد، در شهرهای بزرگ معماری های گوناگونی (اسلامی، غربی، شرقی، آفریقایی) به چشم می‌خورد.<ref>Sylla, A. (2000). L’Architecture sénégalaise contemporaine. Paris: L’Harmattan. In Sociétés africaines et diaspora.</ref><ref>بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401 ).جامعه و فرهنگ سنگال. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)</ref>
== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==



نسخهٔ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۹

معماری جامعه سنگالی معاصر بطور مختصرشامل سه بخش است:

1- جامعه سنتی که شامل هنر سیاه است، تاریخ آن به قبل از اسلام و قبل از دوران استعمار بر می‌گردد.

2- جامعه مغربی: که از قرون وسطی تا به امروز بنیان های فلسفی و مذهبی و اسلام سیاه را به هم پیوند داده است و شامل هنر مساجد است.

3- سهم غربی: که با گسترش استعمار در حوزه سیاست و اقتصاد در سنگال رواج یافت و نمایانگر معماری مدرن امروزی است.

از لحاظ تاریخی نسل فعال معماران امروزی نسلی پیشگام نیستند، بلکه دنباله رو معماری معاصراند. ظهور معماری دوران معاصر به سال های 1880 و 1940 بر می‌گردد و معماران از آن زمان کار خاصی انجام نداده‌اند مگر شکوفا کردن و یا از مسیر منحرف کردن سبک‌های قدیمی، آنها چیز جدیدی ابداع نکرده‌اند. آنان این کارها را از اروپا، آمریکای لاتین، ایالات متحده آمریکا و یا حتی ژاپن تقلید کرده‌اند.

این معماری مدرن در جامعه غربی از زمان انقلاب صنعتی با پیشرفت فن توسعه یافت و یک نیم قرن همه جای دنیا را فراگرفت و این اولین ایرادی است که اکثراً به آن می‌گیرند ولی با این وجود سلامت این معماری اثبات شده است و می‌توان اطمینان داد که تمام سبک‌های سالم، پس از طی یک مرحله بین‌المللی، همیشه به سبک‌های متفاوت ملی تبدیل می‌شوند.

کشف مجسمه سازی سیاه به عنوان یک اثر هنری شامل نقاشی‌های حیوانات، کوبیسم، اکسپرسیونیت است. اولین بار این موریس دوولامینک (Maurice de Vlaminek) بود که با هنر پلاستیک سیاه آشنا شد: آن زبان فرم های سیاه است که جنبش کوبیست را بیان می‌کند و این اجازه را می‌دهد که خود را دریابد؛ و یا بهتر بگوئیم این اجازه را به پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) می‌دهد که اولین نقاشی کوبیسم را امضا کند و یا به دوشیوه اوی نیون (Avignon) که با همین زبان نقاشی اکسپرسیونیسم را در آلمان شکوفا سازد و سپس فوتوریسم (آینده نگری) در ایتالیا را شکل دهد.[۱]

رابطه این نقاشی‌ها با معماران زمان خودشان، بسیار رایج و معمول بود. درک اینکه این نقاشان چقدر به معماران در کارشان آزادی می دادند سخت است: این نقاش بود که معمار را از گفتار و زبان آکادمیک بدون اینکه از فرم‌ها جدا شود رهایی داد، ولی بر عکس آنها (نقاشان) با آفرینش‌های خود موضوعات معماری بسیار منطقی از خود ارائه می‌دادند. بدون نقاشانی همانند ولامینک (Vlamink)، درن (Derain)، پیکاسو (Picasso)، ماتیس (Matisse)، ژوان گریس (Juan Gris) و بواوس (Bauhaus) تاریخ معماری اروپایی هرگز شکل نمی گرفت.

فلسفه کلاسیسیم در قرن 18 در اروپا شکل گرفت. اما معماری امروزی بیشتر سبک اکسپرسیونیسم و کوبیسم را دارد که شاید باید یک بخش از آن را مدیون هنر سیاه دانست. نیکولاپوسنر (Nicolas Pevsner) بنیان معماری مدرن را که طرح آزاد نامیده‌اند اینگونه تعریف می‌کند: «بیان هیجان جاودانه غرب برای حرکت در فضا» و به آن می‌توان این تعریف را نیز اضافه کرد:

«بیان هیجان جادوانه آفریقا برای آهنگ و ریتم در فضا». اما چه رابطه‌ای بین مجسمه سازی آفریقایی و هنر و معماری قرن بیستم وجود دارد؟ باید گفت که هنر سیاه قبل از همه چیز مفهومی و تصوری است و یک تفسیری از حقیقت بیان می‌کند و از ظاهر و از نمادها استفاده نمی‌کند: مجسمه و شیء یک سیستم علامت و نشانه است که لئویولد سدار سنگور از آن به عنوان «تصویری نمادین و موزون» یاد می‌کند. این دقیقاً همان قابلیتی است که معماران پیشگام به دنبال آن هستند، آنها با ارائه اشکال و مفاهیم این تصاویر به دنبال کشف یک سیستم نشانه هستند که با یک سری داده‌های فنی جدید روشن، یک موضوع معماری را بیان کنند.[۱]

رابطه بین معماری معاصر و مجسمه سازی آفریقایی نمایانگر یک پدیده برگشت است: ابداع یک معماری معاصر خاص سنگالی و سودانی - صحرایی یک آفرینش مصنوعی نیست که جامعه آن را رد می‌کند، بلکه بر عکس بدون شک پیوند هماهنگ بین هنرهای دو تمدن، غرب و آفریقا بوده و یک الحاق اقتصادی و اجتماعی متقابل را شکوفا می‌کند.

ورود اسلام نیز در آفریقا بر سبک معماری سنگالی نقش داشته است. از اوائل قرن دهم، نفوذ اسلام آفریقای غربی تأثیر زیادی روی هنرها، آداب و رسوم، بنیان های فلسفی - مذهبی و حتی معماری آن گذاشته است. ویژگی کاربردی معماری در مساجد اسلامی ابتدایی توسط تمام متخصصین اثبات شده است: «ستون‌هایی از مرمر فارس عتیق یا تنه‌هایی از درخت نخل؛ سقف‌هایی از چوب تِک (Teck) مساجد بنی امیه با پوشش‌های نخل». در این مساجد دیگر خبری از تفاسیر گوناگون مصور روی دیوارها نبود. رابطه اسلام و معماری اهمیت هندسه در دکوراسیون و طبیعت درخشان آن بود. با شروع قرون وسطی تا به امروز سبک ساختن مساجد تغییر خاصی پیدا نکرده ولی مواد سازنده آن تغییر یافته است.

معماری سنتی آفریقایی از لحاظ معماری و اجتماعی یک مدل نیست که حاصل یک تحول باشد؛ زبان ظاهری آن همان زبان مجسمه سازی است و سبک آن حاصل تلفیق هنر آنیمسیم، سبک معماری غرب و نفوذ اسلام است. بنابراین امروزه در سنگال، به جز مناطق روستایی که سبک خانه‌های آنها بسیار سنتی و از چوب درختان ساخته شده است و کز (Case) نام دارد، در شهرهای بزرگ معماری های گوناگونی (اسلامی، غربی، شرقی، آفریقایی) به چشم می‌خورد.[۲][۳]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Masudi.(1993).20-30
  2. Sylla, A. (2000). L’Architecture sénégalaise contemporaine. Paris: L’Harmattan. In Sociétés africaines et diaspora.
  3. بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401 ).جامعه و فرهنگ سنگال. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)