هنر فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
برنامه‌های موسیقی در تالارهای خاندان‌های شاهی و اشرافی، معمولا بعد از صرف ناهار یا شام اجرا می‌شد. اشراف و شاهزادگان علاقه بسیار داشتند که شکوه و تعالی کار هنرمندان خود را به نمایش بگذارند و به داشتن بهترین و ماهرترین نوازندگان تفاخر می‌کردند. موسیقی به وسیله این حامیان هنرپرور در درون اشرافیت در قرن چهاردهم پرورش داده شده است و مهم‌ترین عوامل موثر در تکامل موسیقی دو چهره درخشان فیلیپ دو ویتری و گیوم دو ماشو(Guillaume de Machaut)یعنی همان کسانی بودند که معاصرانشان ایشان را به ترتیب " گل و نگین موسیقیدان" و " خدای هارمونی در روی زمین" می‌نامیدند. از اواخر قرن پانزدهم رقص و تماشایی کردن صحنه، بر باله دوکور فرانسوی مسلط بود و رسیت‌ها در این باله، در واقع با کلام شفاهی در معرفی هر صحنه یا برای متصل کردن دو صحنه گفته می‌شد.
برنامه‌های موسیقی در تالارهای خاندان‌های شاهی و اشرافی، معمولا بعد از صرف ناهار یا شام اجرا می‌شد. اشراف و شاهزادگان علاقه بسیار داشتند که شکوه و تعالی کار هنرمندان خود را به نمایش بگذارند و به داشتن بهترین و ماهرترین نوازندگان تفاخر می‌کردند. موسیقی به وسیله این حامیان هنرپرور در درون اشرافیت در قرن چهاردهم پرورش داده شده است و مهم‌ترین عوامل موثر در تکامل موسیقی دو چهره درخشان فیلیپ دو ویتری و گیوم دو ماشو(Guillaume de Machaut)یعنی همان کسانی بودند که معاصرانشان ایشان را به ترتیب " گل و نگین موسیقیدان" و " خدای هارمونی در روی زمین" می‌نامیدند. از اواخر قرن پانزدهم رقص و تماشایی کردن صحنه، بر باله دوکور فرانسوی مسلط بود و رسیت‌ها در این باله، در واقع با کلام شفاهی در معرفی هر صحنه یا برای متصل کردن دو صحنه گفته می‌شد.


قرن شانزدهم را عصر موسیقی نمازخانه ها (یعنی گروهسرایی بدون همراهی) نامیده اند. در اين قرن همانند قرن پانزدهم موسیقی جزئ جدایی ناپذیر زندگانی یک مرد تحصیلکرده محسوب می شد. گروه های شاعران، موسیقیدانان، هنرمندان، نقاشان و آماتورها انجمن هایی را پدید می آوردند که به آن نام آکادمی داده بودند. این آکادمی ها جلسه های منظمی تشکیل  می دادند، تا ضمن آن در باره مباحث هنری و روشنفکری گفتگو کنند و برنامه های اجرای موسیقی را سازمان داده، شعر و موسیقی اعضای خود را مورد بحث و انتقاد قرار دهند. از اواسط قرن شانزدهم رونسار[3] که اشعار خود را "به گونه ای عالی برای موسیقی" توصیف می کرد، آرزو داشت روی شعرش، موسیقی پلی فونیک گذاشته شود. خیلی زود و تقریبا بزرگ ترین آهنگسازان زمان از جمله كلمان ژانکن[4] و لاسوس [5]برای گذاشتن موسیقی روی اشعار رونسار، با یکدیگر به رقابت برخاستند و هریک مجموعه های کاملی از آثار موسیقی پدید آوردند که منحصرا روی اشعار رونسار ساخته شده بود. گفتني است در اين سده فرم شانسون فرانسوی غلبه داشت. شانسون فرانسوی از روی ساختار ادبیات شعری ساخته می شد ژانکن نماینده آهنگسازان فرانسوی عصر خود حدود 300 شانسون از خود برجای گذاشت. بف[6]  در سال 1570 به تاسیس یک " آکادمی شعر و موسیقی" اقدام کرد. کلود لو ژون[7] ( کلودجوان) در حلقه این آکادمی از برجسته ترین آهنگسازان طرفدار گروه محسوب می شد.
قرن شانزدهم را عصر موسیقی نمازخانه‌ها (یعنی گروه‌سرایی بدون همراهی) نامیده‌اند. در اين قرن همانند قرن پانزدهم موسیقی جزئی جدایی‌ناپذیر زندگانی یک مرد تحصیل‌کرده محسوب می‌شد. گروه‌های شاعران، موسیقی‌دانان، هنرمندان، نقاشان و آماتورها انجمن‌هایی را پدید می‌آوردند که به آن نام آکادمی داده بودند. این آکادمی‌ها جلسه‌های منظمی تشکیل  می‌دادند، تا ضمن آن درباره مباحث هنری و روشنفکری گفتگو کنند و برنامه‌های اجرای موسیقی را سازمان داده، شعر و موسیقی اعضای خود را مورد بحث و انتقاد قرار دهند. از اواسط قرن شانزدهم رونسار(Pierre de Ronsard) که اشعار خود را "به گونه‌ای عالی برای موسیقی" توصیف می‌کرد، آرزو داشت روی شعرش، موسیقی پلی فونیک گذاشته شود. خیلی زود و تقریبا بزرگ‌ترین آهنگسازان زمان از جمله كلمان ژانکن(Clément Janequin) و لاسوس (Orlande de Lassus)برای گذاشتن موسیقی روی اشعار رونسار، با یکدیگر به رقابت برخاستند و هریک مجموعه‌های کاملی از آثار موسیقی پدید آوردند که منحصرا روی اشعار رونسار ساخته شده بود. گفتنی است در اين سده فرم شانسون فرانسوی غلبه داشت. شانسون فرانسوی از روی ساختار ادبیات شعری ساخته می‌شد ژانکن نماینده آهنگسازان فرانسوی عصر خود حدود 300 شانسون از خود برجای گذاشت. بف(Jean-Antoine de Baïf)  در سال 1570 به تاسیس یک " آکادمی شعر و موسیقی" اقدام کرد. کلود‌ لو‌ژون(Claude Le Jeune)( کلودجوان) در حلقه این آکادمی از برجسته‌ترین آهنگسازان طرفدار گروه محسوب می‌شد.


آكادمي سلطنتي موسيقي كه در اواخر قرن ۱۷ بنيان نهاده شد، در طول دوران «باروك» تنها مركز رسمي بود كه به عنوان جايگاه آموزش و ترويج موسيقي تاسيس شد. در آن هنگام سنت برگزاري كنسرت هاي عمومي و خصوصي در مكان هاي عمومي و شخصي شروع به شكل گرفتن كرده بود. بدون تردید بزرگ ترین چهره موسیقی فرانسه در سده 17 میلادی از آن ژان باپتیست لولی[8] (87-1633) بود كه خدای موسیقی ملی فرانسه در آن زمان بشمار می رفت. لولی به هنر زیبایی شناسی فرانسوی، که خود او به آن شکل بخشیده بود و در آن رقص و رسیتاتیف را حکمفرما می ساخت، وفادار ماند. در 1725 میلادی نخستین کنسرت های عمومی در فرانسه روی کار آمدند. همچنين فیلیدور[9]  انجمن "کنسرت روحانی" را در سال 1725 بنیاد گذاشت که هدف آن اجرای آثار ربانی بود، اما از اواسط قرن، برنامه های این کنسرت بتدريج شامل سمفونی و کنسرتو ها نیز گردید و خیلی زود به عنوان یکی از مراکز عمده موسیقایی ماقبل کلاسیک و کلاسیک در سراسر جهان شهرت یافت. اين انجمن در جریان [[انقلاب فرانسه]] منحل گشت. اما اپرای فرانسه، مدتها قبل از این، همگانی شده بود. اولین اجرای عمومی اپرا در فرانسه مقارن با افتتاح "آکادمی اپراها" در سال 1671 انجام گرفته است. افزایش کنسرت های همگانی و نمایش اپرایی برای عامه مردم موجب شد که دانشوران و آهنگسازان و نظریه پردازان فرانسوی به تحقیق، تفسیر و نقد موسیقی بپردازند.[10]
آكادمی سلطنتی موسيقی كه در اواخر قرن ۱۷ بنيان نهاده شد، در طول دوران «باروک» تنها مركز رسمی بود كه به عنوان جايگاه آموزش و ترويج موسيقی تاسيس شد. در آن هنگام سنت برگزاری كنسرت‌های عمومی و خصوصی در مكان‌های عمومی و شخصی شروع به شكل گرفتن كرده بود. بدون تردید بزرگ‌ترین چهره موسیقی فرانسه در سده 17 میلادی از آن ژان باپتیست لولیJean-Baptiste Lulli) (87-1633)) بود كه خدای موسیقی ملی فرانسه در آن زمان بشمار می‌رفت. لولی به هنر زیبایی شناسی فرانسوی، که خود او به آن شکل بخشیده بود و در آن رقص و رسیتاتیف را حکمفرما می‌ساخت، وفادار ماند. در 1725 میلادی نخستین کنسرت‌های عمومی در فرانسه روی کار آمدند. همچنين فیلیدور(philidor)  انجمن "کنسرت روحانی" را در سال 1725 بنیاد گذاشت که هدف آن اجرای آثار ربانی بود، اما از اواسط قرن، برنامه‌های این کنسرت به تدريج شامل سمفونی و کنسرتوها نیز گردید و خیلی زود به عنوان یکی از مراکز عمده موسیقایی ماقبل کلاسیک و کلاسیک در سراسر جهان شهرت یافت. اين انجمن در جریان [[انقلاب فرانسه]] منحل گشت. اما اپرای فرانسه، مدت‌ها قبل از این، همگانی شده بود. اولین اجرای عمومی اپرا در فرانسه مقارن با افتتاح "آکادمی اپراها" در سال 1671 انجام گرفته است. افزایش کنسرت‌های همگانی و نمایش اپرایی برای عامه مردم موجب شد که دانشوران و آهنگسازان و نظریه‌پردازان فرانسوی به تحقیق، تفسیر و نقد موسیقی بپردازند.<ref>رابرتسون ، الک و استیونس ، دنیس ، ترجمه باشی ، بهزاد ، تاریخ جامع موسیقی ، [https://www.agahbookshop.com/ انتشارات آگاه] ج ا ، ص.483.</ref>


از طرفی فرانسویان از هنرهای توصیفی – روایی واقع گرا و خردگرایانه طرفداری می کردند. از آنجا که موسیقی اصالتا انتزاعی ترین هنرها و دور از هر گونه خردگرایی است، فرانسویان تنها آن نژادهای موسیقایی را پرورش دادند یعنی آواز ، اپرا، رقص و موسیقی برنامه ای را، که برای آنها پیوندها ي ملموس و بنیانی می یافتند.  
از طرفی فرانسویان از هنرهای توصیفی – روایی واقع‌گرا و خردگرایانه طرفداری می‌کردند. از آنجا که موسیقی اصالتا انتزاعی‌ترین هنرها و دور از هر گونه خردگرایی است، فرانسویان تنها آن نژادهای موسیقایی را پرورش دادند یعنی آواز ، اپرا، رقص و موسیقی برنامه‌ای را، که برای آنها پیوندهای ملموس و بنیانی می‌یافتند.  


در نیمه دوم سده 18 میلادی ، فرانسه آهنگساز برجسته ای نداشت، اما پاریس به عنوان مرکز نشر موسیقی و به عنوان مرکز فعالیت موسیقایی ، اهمیت ویژه ای یافت. فرانسوا مارتین[11]، بل ویل و گوسک در سال های 1745 و 1765 پیشگامان سنفونی در فرانسه بشمار می رفتند.
در نیمه دوم سده 18 میلادی ، فرانسه آهنگساز برجسته‌ای نداشت، اما پاریس به عنوان مرکز نشر موسیقی و به عنوان مرکز فعالیت موسیقایی ، اهمیت ویژه‌ای یافت. فرانسوا مارتین(François Martin)، بل ویل و گوسک در سال‌های 1745 و 1765 پیشگامان سنفونی در فرانسه بشمار می‌رفتند.


در سال های نخست انقلاب فرانسه، موسیقی پیرو حوادث روز بود و با تغییرات سیاسی و اجتماعی مطابقت داشت و این تغییر بویژه در شانسون نمایان شد. سرود ملي فرانسه با عنوان لا مارسییز توسط «كلودژوزف روژه»[12] در سال ۱۷۹۲ تدوين شد. سازمان هاي جديد مرتبط با موسيقي همچون «كنسرواتوار عالي موسيقي ملي» نیز در طول دوران انقلاب تاسيس شدند. در سال های نخست جمهوری "سرودی برای آزادی" ساخته شد و بعد ها این سرود با نام "سلامتی امپراطور" به عنوان ترانه رسمی دوره ناپلئون به اجرا درآمد. نخستین جشن های ملی در 1791 تشکیل یافت  و موسیقی در این جشن ها جایگاه ویژه ای داشت و از درون کلیساها و کنسرت ها ی خصوصی بیرون آمد و به خیابان ها و معابر عمومی راه یافت. پاریس از برکت فتوحات ناپلئون ، به کعبه آهنگسازان و نوازندگان تبدیل شد. اولین مراحل برافراشتن و بنای بزرگترین اپراکده اروپا در دوران حکومت ناپلئون انجام گرفت. فرانسه 1800 تا 1850 گراند اپرا، برلیوز و شوپن را تداعی می کند. هکتور برلیوز[13] تنها آهنگساز رومانتیک فرانسوی  در اين دوره بشمار می رود. ظهور ناگهانی او جهان رو به اضمحلال موسیقی فرانسه را تکان داد. ظاهر آثارش در وهله نخست مردم را به خود جلب می کرد، اما ریزه کاری آنها را تنها موسیقیدانان حرفه ای درک می کردند. در آن زمان، اپرا مرکز هنر رمانتیک پاریس بشمار می رفت و پاریس یکی از مراکز مهم موسیقی برای خارجی ها محسوب می شد. نواختن پیانو یکی دیگر از شیوه های نمایش هنر رمانتیک در پاریس بشمار می رفت، اما شوپن و لیست همه پیانیست ها را تحت الشعاع قرار دادند.
در سال‌های نخست انقلاب فرانسه، موسیقی پیرو حوادث روز بود و با تغییرات سیاسی و اجتماعی مطابقت داشت و این تغییر بویژه در شانسون نمایان شد. سرود ملی فرانسه با عنوان لا مارسییز توسط «كلودژوزف روژه»                 (Claude Joseph Rouget dit de Lisle)در سال ۱۷۹۲ تدوين شد. سازمان‌های جديد مرتبط با موسيقی همچون «كنسرواتوار عالی موسيقی ملی» نیز در طول دوران انقلاب تاسيس شدند. در سال‌های نخست جمهوری "سرودی برای آزادی" ساخته شد و بعدها این سرود با نام "سلامتی امپراطور" به عنوان ترانه رسمی دوره ناپلئون به اجرا درآمد. نخستین جشن‌های ملی در 1791 تشکیل یافت  و موسیقی در این جشن‌ها جایگاه ویژه‌ای داشت و از درون کلیساها و کنسرت‌های خصوصی بیرون آمد و به خیابان‌ها و معابر عمومی راه یافت. پاریس از برکت فتوحات ناپلئون ، به کعبه آهنگسازان و نوازندگان تبدیل شد. اولین مراحل برافراشتن و بنای بزرگ‌ترین اپراکده اروپا در دوران حکومت ناپلئون انجام گرفت. فرانسه 1800 تا 1850 گراند اپرا، برلیوز و شوپن را تداعی می‌کند. هکتور برلیوز(Hector Berlioz) تنها آهنگساز رومانتیک فرانسوی در اين دوره بشمار می‌رود. ظهور ناگهانی او جهان رو به اضمحلال موسیقی فرانسه را تکان داد. ظاهر آثارش در وهله نخست مردم را به خود جلب می‌کرد، اما ریزه‌کاری آنها را تنها موسیقیدانان حرفه‌ای درک می‌کردند. در آن زمان، اپرا مرکز هنر رمانتیک پاریس بشمار می‌رفت و پاریس یکی از مراکز مهم موسیقی برای خارجی‌ها محسوب می‌شد. نواختن پیانو یکی دیگر از شیوه‌های نمایش هنر رمانتیک در پاریس بشمار می‌رفت، اما شوپن و لیست همه پیانیست‌ها را تحت الشعاع قرار دادند.


موسیقی "سزار فرانک"[14] و پنج تن از معاصرانش بود که موسیقی فرانسه را از بیهودگی کامل در زمان برلیوز و فوره رهانید. ترانه های شارل گونو[15]، اپراهای بیزه[16] ، موسیقی مجلسی لالو[17] ، فرمالیزم سن – سان[18] و قطعات پیانوی شابریه[19] هم موسیقی فرانسه را از زیر سلطه هنر بورژوازی آزاد كرد. پس از مرگ برلیوز فرانسه تا ظهور دوبوسی آهنگسازی در سطح جهانی نداشت. موریس راول[20] ( 1937-1875) ، آلبرت روسل[21](1937-1869) ، پل دوکا[22](1935-1865) از موسیقیدانان این دوره محسوب می شوند. ژان کوکتو در برابر آوانگارديسم افراطي  در 1920 گروه شش نفری را ایجاد می کند که خواستار موسيقي با جذابيت بياني و درك پذير همواره با شوخ طبعي مي شوند. در پي جنگ جهاني اول، شمار زيادي از سياهان آمريكايي راهي پاريس شدند چرا كه در اينجا تبعيض نژادي و مسائل تفكيك رنگ و نژاد عموماً كمتر از آمريكا مطرح بود. در ميان اين مهاجران، آهنگسازان و موسيقيدان هاي بسياري نيز وجود داشت و همان گونه كه پاريس به برجسته كردن جاز آمريكايي پرداخته بود، تعداد روزافزوني از موسيقيدان هاي آمريكايي به زندگي و كار در پاريس روآوردند.  
موسیقی "سزار فرانک"(César Franck) و پنج تن از معاصرانش بود که موسیقی فرانسه را از بیهودگی کامل در زمان برلیوز و فوره رهانید. ترانه‌های شارل گونو(Charles Gounod)، اپراهای بیزه(Georges Bizet) ، موسیقی مجلسی لالو(Édouard Lalo) ، فرمالیزم سن – سان(Camille Saint-Saëns) و قطعات پیانوی شابریه (Emmanuel Chabrier)هم موسیقی فرانسه را از زیر سلطه هنر بورژوازی آزاد كرد. پس از مرگ برلیوز فرانسه تا ظهور دوبوسی آهنگسازی در سطح جهانی نداشت. موریس راولJoseph Maurice Ravel) ( 1937-1875)) ، آلبرت روسلAlbert Charles Paul Marie Roussel)(1937-1869)) ، پل دوکاPaul Dukas)(1935-1865)) از موسیقیدانان این دوره محسوب می‌شوند. ژان کوکتو در برابر آوانگارديسم افراطی  در 1920 گروه شش نفری را ایجاد می‌کند که خواستار موسيقی با جذابيت بيانی و درک‌پذير همواره با شوخ‌طبعی می‌شوند. در پی جنگ جهانی اول، شمار زيادی از سياهان آمريكايی راهی پاريس شدند چرا كه در اينجا تبعيض‌نژادی و مسائل تفكيک رنگ و نژاد عموماً كمتر از آمريكا مطرح بود. در ميان اين مهاجران، آهنگسازان و موسيقيدان‌های بسياری نيز وجود داشت و همان گونه كه پاريس به برجسته كردن جاز آمريكايی پرداخته بود، تعداد روزافزونی از موسيقيدان‌های آمريكايی به زندگی و كار در پاريس رو آوردند.  


درک تاریخ فرهنگی فرانسه، بدون تامل و تحلیل موقعیت شعر و به ویژه تبدیل اشعار به آنچه می توان  به فارسی «ترانه»[23] ترجمه کرد، ممکن نیست. در فرهنگ لاتین قرن بیستم ، ترانه سرایان که اغلب خود شاعران مدرن این کشورها نیز بوده اند،  نقشی عظیم در ایجاد محبوبیت برای ادبیات کلاسیک و جدید کشورهای خود، پس از دموکراتیزاسیون فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم داشتند و این به ویژه در کشور فرانسه  واقعیت دارد. یکی از تاثیر گزارترین شاعران  قرن بیستم فرانسه، ژاک پره وه[24]در همان حال  ترانه سرایی بود که مهم ترین  خوانندگان فرانسه اشعار او را به ترانه هایی مردمی و محبوب تبدیل کرده اند. خوانندگان بزرگی در فرانسه، از ژان فرا[25]  تا ژرژ برسن[26] (نیز خود جزو مهم ترین شاعران فرانسه قرن بیستم شمرده می شوند. [27]
درک تاریخ فرهنگی فرانسه، بدون تامل و تحلیل موقعیت شعر و به ویژه تبدیل اشعار به آنچه می‌توان  به فارسی «ترانه»(chanson) ترجمه کرد، ممکن نیست. در فرهنگ لاتین قرن بیستم ، ترانه‌سرایان که اغلب خود شاعران مدرن این کشورها نیز بوده‌اند،  نقشی عظیم در ایجاد محبوبیت برای ادبیات کلاسیک و جدید کشورهای خود، پس از دموکراتیزاسیون فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم داشتند و این به ویژه در کشور فرانسه  واقعیت دارد. یکی از تاثیر‌گزارترین شاعران  قرن بیستم فرانسه، ژاک پره وه(Jacques Prévert( (1900-1997  در همان حال ترانه‌سرایی بود که مهم‌ترین خوانندگان فرانسه اشعار او را به ترانه‌هایی مردمی و محبوب تبدیل کرده‌اند. خوانندگان بزرگی در فرانسه، از ژان فرا(Jean Ferrat(1930-2010)) تا ژرژ برسن(Georges Brassens(1921-1981)) نیز خود جزو مهم‌ترین شاعران فرانسه قرن بیستم شمرده می‌شوند.<ref>صارمی ، کتایون ، دایره المعارف موسیقی جهان ،چاپ اول ، [https://www.chaponashr.ir/pishro انتشارات پیشرو] ،1374،ص.152-153.</ref>


ترانه سرایی، شکلی از تولید فرهنگی مردمی و گسترده در حوزه زبان فرانسه و گاه در برابر موسیقی نخبگان بود، که در فرانسه به ویژه پس از جنگ جهانی دوم  اوج گرفت و این دقیقا زمانی بود که لئو فره، خواننده آنارشیست فرانسوی کار خود را ابتدا با خواندن در کاباره های پاریس آغاز کرد. از این زمان یعنی از حدود سال 1946 تا هنگام مرگ، فره هرگز از خواندن باز نایستاد و محبوبیت او به صورتی روزافزون افزایش یافت.  به صورتی که نه تنها برای اشعار خود آهنگ می ساخت و به اجرا در می آورد ، نقشی مهم در مردمی کردن  و گسترش  و شناخت اشعار بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه نیز کرد.  
ترانه‌سرایی، شکلی از تولید فرهنگی مردمی و گسترده در حوزه زبان فرانسه و گاه در برابر موسیقی نخبگان بود، که در فرانسه به ویژه پس از جنگ جهانی دوم  اوج گرفت و این دقیقا زمانی بود که لئو فره، خواننده آنارشیست فرانسوی کار خود را ابتدا با خواندن در کاباره‌های پاریس آغاز کرد. از این زمان یعنی از حدود سال 1946 تا هنگام مرگ، فره هرگز از خواندن باز نایستاد و محبوبیت او به صورتی روزافزون افزایش یافت.  به صورتی که نه تنها برای اشعار خود آهنگ می‌ساخت و به اجرا در می‌آورد ، نقشی مهم در مردمی کردن  و گسترش  و شناخت اشعار بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه نیز کرد.  


لئو فره در طول عمر خود به ویژه با پای فشاری اش بر ارمان های سیاسی خود و مردمی کردن شعر و حتی ارکستراسیون کلاسیک (با چندین رهبری در اجرای ارکسترهای فیلارمونیک) به بالاترین  مرزها و نمادهای وجدان بیدار فرانسه در قرن بیستم تبدیل شده بود به گونه ای که شاید بتوان در کنار برسنس و پیاف او را محبوب ترین خواننده قرن بیستم فرانسه به حساب آورد.
لئو فره در طول عمر خود به ویژه با پای فشاری‌اش بر آرمان‌های سیاسی خود و مردمی کردن شعر و حتی ارکستراسیون کلاسیک (با چندین رهبری در اجرای ارکسترهای فیلارمونیک) به بالاترین مرزها و نمادهای وجدان بیدار فرانسه در قرن بیستم تبدیل شده بود به گونه‌ای که شاید بتوان در کنار برسنس و پیاف او را محبوب‌ترین خواننده قرن بیستم فرانسه به حساب آورد.


سالهای شصت را باید سالهای بحرانی در عرصه موسیقی دانست. در چنین شرایطی [[آندره مالرو]] وزیر فرهنگ وقت به فکر چاره اندیشی می افتد و رهایی از این بحران را در ایجاد مراکز جدید موسیقیایی می یابد. او نخست در وزارت تازه تاسیس فرهنگ، اداره ای را به نام موسیقی راه اندازی کرد. اداره کل موسیقی با مدیریت مارسل لاندووسکی[28]، آهنگساز معروف فرانسوی  به مهم ترین بخش وزارت فرهنگ تبدیل شد. لاندووسکی در چهار چوب برنامه ای ده ساله سه عرصه توزیع، آموزش و تولید را هدف قرار داد به گفته لاندووسکی این برنامه هرمی بود و در راس این بنا سه نهاد ملی و مهم پاریس کنسرواتوار پاریس،ارکستر پاریس و اپرای پاریس قرار داشتند . دومین سطح این بنای هرمی مناطق قرار داشتند و سومین بخش این هرم در شهرها بنا شد. در دوره ژیسکاردستن ایجاد مرکز اسناد موسیقی معاصر در مرکز بزرگ هنرهای مدرن ژرژ پمپیدو از اقداماتی محسوب می شد که برای گسترش موسیقی معاصر ایجاد شد. در دوره [[فرانسوا میتران]] تاسیس جشنواره های موسیقایی در نقاط مختلف کشور اتخاذ گردید و امروز کمتر شهری است که جشنواره ای مخصوص به خود نداشته باشد. طراحی جشن موسیقی در اولین شب تابستان نیز در این دوره باب شد. در این برنامه،که هر سال در فرانسه اجرا می شود، تمامی میادین مهم شهر ها و مراکز فرهنگی از غروب تا نیمی از شب پذیرای اجرای رایگان موسیقی های مختلف توسط گروه های مختلف است.
سال‌های شصت را باید سال‌های بحرانی در عرصه موسیقی دانست. در چنین شرایطی [[آندره مالرو]] وزیر فرهنگ وقت به فکر چاره‌اندیشی می‌افتد و رهایی از این بحران را در ایجاد مراکز جدید موسیقیایی می‌یابد. او نخست در وزارت تازه تاسیس فرهنگ، اداره‌ای را به نام موسیقی راه‌اندازی کرد. اداره کل موسیقی با مدیریت مارسل لاندووسکی(Marcel Landowski)، آهنگساز معروف فرانسوی  به مهم‌ترین بخش وزارت فرهنگ تبدیل شد. لاندووسکی در چهار چوب برنامه‌ای ده ساله سه عرصه توزیع، آموزش و تولید را هدف قرار داد به گفته لاندووسکی این برنامه هرمی بود و در راس این بنا سه نهاد ملی و مهم پاریس کنسرواتوار پاریس،ارکستر پاریس و اپرای پاریس قرار داشتند . دومین سطح این بنای هرمی مناطق قرار داشتند و سومین بخش این هرم در شهرها بنا شد. در دوره ژیسکاردستن ایجاد مرکز اسناد موسیقی معاصر در مرکز بزرگ هنرهای مدرن ژرژ پمپیدو از اقداماتی محسوب می‌شد که برای گسترش موسیقی معاصر ایجاد شد. در دوره [[فرانسوا میتران]] تاسیس جشنواره‌های موسیقایی در نقاط مختلف کشور اتخاذ گردید و امروز کمتر شهری است که جشنواره‌ای مخصوص به خود نداشته باشد. طراحی جشن موسیقی در اولین شب تابستان نیز در این دوره باب شد. در این برنامه،که هر سال در فرانسه اجرا می‌شود، تمامی میادین مهم شهر‌ها و مراکز فرهنگی از غروب تا نیمی از شب پذیرای اجرای رایگان موسیقی‌های مختلف توسط گروه‌های مختلف است.


'''2-1-10-موسیقی در جامعه امروز فرانسه'''
=== '''موسیقی در جامعه امروز فرانسه''' ===
امروزه [[موسیقی در فرانسه]] اعم از سنتی، کلاسیک و معاصر هنری پویا و زنده است و بخشی از زندگی مردم را تشکیل می‌دهد. موسیقی در این کشور طرفداران بسیاری دارد و بر مخاطبانش روز به روز افزوده می‌شود. فروش آثار موسیقیایی همچنان رو به فزونی است و تعداد خریداران آثار هنرمندان و کسانی که به کنسرت‌های موسیقی می‌روند یا در جشنواره‌ها شرکت می‌کنند، همچنان افزایش می‌یابد. یکی از دلایل وضعیت خوب موسیقی در فرانسه حمایت همه‌جانبه دولت و بخش خصوصی و گروه‌ها و انجمن‌های داوطلب از این هنر می‌باشد. از دیگر ویژگی‌های موسیقی امروز فرانسه، تنوع آن است. انواع گوناگون موسیقی مخاطبان خود را دارد. وزارت فرهنگ و ارتباطات نیز برای پاسداری از تنوع فرهنگی که شعار فرانسوی‌هاست، می‌کوشد از سبک‌های گوناگون حمایت کند. در نتیجه این سیاست، بیش از سیصد گروه از موسیقی باروک تا رپ تحت حمایت دولت قرار گرفته‌اند. دولت فرانسه به شیوه‌های گوناگون موسیقی را زیر چتر حمایت‌هایش قرار می‌دهد. صندوق حمایت از موسیقی  و صندوق حمایت از آفرینش‌های لیریک نهادهای مهمی هستند که پرداخت یارانه به هنرمندان این رشته را سامان می‌دهند.


امروزه [[موسیقی در فرانسه]] اعم از سنتی، کلاسیک و معاصر هنری پویا و زنده است و بخشی از زندگی مردم را تشکیل می دهد. موسیقی در این کشور طرفداران بسیاری دارد و بر مخاطبانش روز به روز افزوده می شود. فروش آثار موسیقیایی همچنان رو به فزونی است و تعداد خریداران آثار هنرمندان و کسانی که به کنسرت های موسیقی می روند یا در جشنواره ها شرکت می کنند، همچنان افزایش می یابد. یکی از دلایل وضعیت خوب موسیقی در فرانسه حمایت همه جانبه دولت و بخش خصوصی و گروهها و انجمنهای داوطلب از این هنر می باشد. از دیگر ویژگی های موسیقی امروز فرانسه، تنوع آن است. انواع گوناگون موسیقی مخاطبان خود را دارد. وزارت فرهنگ و ارتباطات نیز برای پاسداری از تنوع فرهنگی که شعار فرانسوی هاست، می کوشد از سبک های گوناگون حمایت کند. در نتیجه این سیاست، بیش از سیصد گروه از موسیقی باروک تا رپ تحت حمایت دولت قرار گرفته اند. دولت فرانسه به شیوه های گوناگون موسیقی را زیر چتر حمایت هایش قرار می دهد. صندوق حمایت از موسیقی  و صندوق حمایت از آفرینش های لیریک نهادهای مهمی هستند که پرداخت یارانه به هنرمندان این رشته را سامان می دهند.
در حال حاضر 24 منطقه فرانسه دارای ارکستر سمفونیک مخصوص به خود هستند. در کنار این ارکسترهای استانی، چند ارکستر سمفونی موضوعی نیز تشکیل شده‌اند که مهم‌ترین آنها ارکستر ملی جاز و ارکستر رادیو فرانسه می‌باشند. نهادهای ملی مانند اپرای پاریس، شهر موسیقی، ایرا کمیک فرانسه و سالن پلیل(sale pleyel) است. این مراکز زیر نظر وزارت فرهنگ و ارتباطات هستند و سالن پلیل با کمک [[مالی]] شهرداری پاریس اداره می‌شود. نهادهای ملی یاد شده از مهم‌ترین مراکز موسیقی به شمار می‌روند و پذیرای سالانه بیش از یک میلیون نفر می‌باشند.


در حال حاضر 24 منطقه فرانسه دارای ارکستر سمفونیک مخصوص به خود هستند. در کنار این ارکسترهای استانی، چند ارکستر سمفونی موضوعی نیز تشکیل شده اند که مهم ترین آنها ارکستر ملی جاز و ارکستر رادیو فرانسه می باشند. نهادهای ملی مانند اپرای پاریس، شهر موسیقی، ایرا کمیک فرانسه و سالن پلیل[29] است. این مراکز زیر نظر وزارت فرهنگ و ارتباطات هستند و سالن پلیل با کمک [[مالی]] شهرداری پاریس اداره می شود. نهادهای ملی یاد شده از مهم ترین مراکز موسیقی به شمار می روند و پذیرای سالانه بیش از یک میلیون نفر می باشند.
از دیگر مراکز مهم موسیقی در فرانسه فیلاهارمونیک است. این مجموعه بزرگ موسیقیایی که با کمک دولت، شهرداری پاریس و کمک‌های موسیقی دوستان فرانسوی طراحی شده دارای بخش‌های مختلف آموزشی و پژوهشی، نمایشگاهی و سالن‌های متعدد اجراست. پیش‌بینی می‌شود مرکز فیلاهارمونیک فرانسه تا سال 2012 به یکی از بزرگ‌ترین مراکز موسیقی فرانسه تبدیل شود. در همین راستا [[وزارت فرهنگ فرانسه]] به ساخت سالن‌های چند منظوره‌ای به نام ادیتوریوم اقدام کرد که علاوه بر پاریس، شهرهای بزرگی مانند پواتیه و بوردو را نیز دارای این مجموعه‌های فرهنگی تازه کرد.


از دیگر مراکز مهم موسیقی در فرانسه فیلاهارمونیک است. این مجموعه بزرگ موسیقیایی که با کمک دولت، شهرداری پاریس و کمک های موسیقی دوستان فرانسوی طراحی شده دارای بخش های مختلف آموزشی و پژوهشی، نمایشگاهی و سالن های متعدد اجراست. پیش بینی می شود مرکز فیلاهارمونیک فرانسه تا سال 2012 به یکی از بزرگترین مراکز موسیقی فرانسه تبدیل شود. در همین راستا [[وزارت فرهنگ فرانسه]] به ساخت سالن های چند منظوره ای به نام ادیتوریوم اقدام کرد که علاوه بر پاریس، شهرهای بزرگی مانند پواتیه و بوردو را نیز دارای این مجموعه های فرهنگی تازه کرد.
از دیگر نهادهای موسیقیایی در فرانسه مجموعه‌هایی است که خانه اپرا نام دارد. خانه اپرای فرانسه با کمک وزارت فرهنگ و مناطق (استان‌ها) در شهرهای مختلف ساخته شد. خانه‌های اپرا محلی برای اجرای نمایش‌های آوایی و حرکات موزون موسیقیایی هستند و از موفقیت خوبی برخوردارند.


از دیگر نهادهای موسیقیایی در فرانسه مجموعه هایی است که خانه اپرا نام دارد. خانه اپرای فرانسه با کمک وزارت فرهنگ و مناطق (استان ها) در شهرهای مختلف ساخته شد. خانه های اپرا محلی برای اجرای نمایش های آوایی و حرکات موزون موسیقیایی هستند و از موفقیت خوبی برخوردارند.
وزارت فرهنگ به کمک قدرت‌های محلی اقدام به ساخت 140 سالن برای موسیقی معاصر نمود که به اختصار سماک نامیده می‌شوند. همچنین به ابتکار شهر پاریس در سال 1984، برنامه زینیت به اجرا در آمد و با توجه به موفقیتش این تجربه ملی شد و تا سال 2009، هفده زینیت در شهرهای مختلف بهره‌برداری شد. این اقدام گام مهمی برای تمرکز‌زدایی و حمایت از موسیقی معاصر است.


وزارت فرهنگ به کمک قدرت های محلی اقدام به ساخت 140 سالن برای موسیقی معاصر نمود که به اختصار سماک نامیده می شوند. همچنین به ابتکار شهر پاریس در سال 1984، برنامه زینیت به اجرا در آمد و با توجه به موفقیتش این تجربه ملی شد و تا سال 2009، هفده زینیت در شهرهای مختلف بهره برداری شد. این اقدام گام مهمی برای تمرکز زدایی و حمایت از موسیقی معاصر است.
یکی دیگر از راه‌های گسترش هنر موسیقی، حمایت از گروه‌ها و انجمن‌های ملی است که در این عرصه فعالیت می‌کنند. انجمن ملی ارکسترها، هیات اپراهای فرانسه، انجمن فرانس فستیوال، فدراسیون سالن‌های موسیقی معاصر(فدروک)، فدراسیون موسیقی جاز و انجمن‌ها و فدراسیون‌های فراوان دیگری در این عرصه فعال‌اند و از حمایت‌های دولتی بهره‌مند هستند. یکی از سیاست‌های مهم دولت، کمک مالی و دادن امکانات به کنسرواتورها و مدارس ابتدایی و راهنمایی برای آموزش موسیقی به کودکان است. از مهم‌ترین مراکز آموزش موسیقی در فرانسه کنسرواتورهای موسیقی هستند. چهارصد کنسرواتوار موسیقی وابسته به شهرها و شهرستان‌ها وظیفه مهم آموزش در سطوح عالی و حرفه‌ای را بر عهده دارند. این مراکز وابسته به قدرت‌های محلی می‌باشند، ولی مدارک تحصیلی آنها را دولت ملی صادر می‌کند و به رسمیت می‌شناسد. آنها علاوه بر آموزش‌های حرفه‌ای و عالی، برنامه‌های ویژه‌ای هم برای آماده‌سازی کودکان و نوجوانان در انتخاب رشته موسیقی مورد علاقه‌شان دارند. یکی دیگر از مراکز آموزش موسیقی، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی می‌باشند. وزارت فرهنگ و ارتباطات با حمایت از دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی نقش مهمی در آموزش‌های حرفه‌ای موسیقی برعهده گرفته است. در حال حاضر نهادهای زیر به آموزش موسیقی می‌پردازند و موسسات مختلف در رده‌های ملی و محلی به اجرای برنامه‌های موسیقیایی و آموزش مشغول هستند. برخی از این موسسات به شرح زیر می‌باشند: دوکنسرواتوار ملی عالی موسیقی پاریس و لیون معروف به ( س ان س ام)، بیش از سی کنسرواتوار ملی در مناطق( س ان ار)، بیش از صد مدرسه ملی موسیقی ( ای ان ام)، بیش از هزار مدرسه موسیقی شهرداری‌ها، مراکز و موسسات خصوصی بی‌شماری که در عرصه‌های مختلف تولید،صدابرداری و دیگر حرفه‌های موسیقی در سراسر کشور فعالیت می‌کنند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می‌شوند.


یکی دیگر از راههای گسترش هنر موسیقی، حمایت از گروه ها و انجمن های ملی است که در این عرصه فعالیت می کنند. انجمن ملی ارکسترها، هیات اپراهای فرانسه، انجمن فرانس فستیوال، فدراسیون سالن های موسیقی معاصر(فدروک)، فدراسیون موسیقی جاز و انجمن ها و فدراسیون های فراوان دیگری در این عرصه فعال اند و از حمایت های دولتی بهره مند هستند. یکی از سیاست های مهم دولت، کمک مالی و دادن امکانات به کنسرواتورها و مدارس ابتدایی و راهنمایی برای آموزش موسیقی به کودکان است. از مهم ترین مراکز آموزش موسیقی در فرانسه کنسرواتورهای موسیقی هستند. چهارصد کنسرواتوار موسیقی وابسته به شهرها و شهرستانها وظیفه مهم آموزش در سطوح عالی و حرفه ای را بر عهده دارند. این مراکز وابسته به قدرت های محلی می باشند، ولی مدارک تحصیلی آنها را دولت ملی صادر می کند و به رسمیت می شناسد. آنها علاوه بر آموزش های حرفه ای و عالی، برنامه های ویژه ای هم برای آماده سازی کودکان و نوجوانان در انتخاب رشته موسیقی مورد علاقه شان دارند. یکی دیگر از مراکز آموزش موسیقی، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی می باشند. وزارت فرهنگ و ارتباطات با حمایت از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی نقش مهمی در آموزش های حرفه ای موسیقی برعهده گرفته است. در حال حاضر نهادهای زیر به آموزش موسیقی می پردازند و موسسات مختلف در رده های ملی و محلی به اجرای برنامه های موسیقیایی و آموزش مشغول هستند. برخی از این موسسات به شرح زیر می باشند: دوکنسرواتوار ملی عالی موسیقی پاریس و لیون معروف به ( س ان س ام)، بیش از سی کنسرواتوار ملی در مناطق( س ان ار)، بیش از صد مدرسه ملی موسیقی ( ای ان ام)، بیش از هزار مدرسه موسیقی شهرداریها، مراکز و موسسات خصوصی بی شماری که در عرصه های مختلف تولید،صدابرداری و دیگر حرفه های موسیقی در سراسر کشور فعالیت می کنند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شوند.
بی تردید یکی دیگر از راه‌های حمایت از صنعت موسیقی مقابله با تکثیر غیرقانونی لوح‌های فشرده و پاسداری از حقوق مولفان این عرصه است. تفاهم‌نامه تاریخی معروف به (توافق الیزه) که در 23 نوامبر سال 2007 به امضا رسید، گام مهمی برای مقابله با سوء استفاده از تولیدات موسیقیایی است. بر اساس این توافق، نهاد ویژه‌ای برای پیگیری پیوسته مسئله تکثیر غیرقانونی لوح‌های فشرده و سوءاستفاده از تولیدات موسیقی به وجود آمد. در پی این توافق قانون جدیدی برای مجازات متخلفان تهیه شد و به تصویب مجلس ملی و سپس سنا رسید. اقدام دیگر برای حمایت از صنعت موسیقی، کاهش مالیات بر فروش و تکثیر و تولید لوح‌های فشرده صوتی و تصویری است. این اقدام که در سال 2008 صورت پذیرفت پاسخی بود به یکی از درخواست‌های دیرین کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت دارند.<ref>ایوبی ، حجت اله ، سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه ؛ دولت و هنر ، [https://esale.samt.ac.ir/ انتشارات سمت] ، 1388 ، ص.228.</ref>


بی تردید یکی دیگر از راههای حمایت از صنعت موسیقی مقابله با تکثیر غیر قانونی لوح های فشرده و پاسداری از حقوق مولفان این عرصه است. تفاهم نامه تاریخی معروف به (توافق الیزه) که در 23 نوامبر سال 2007 به امضا رسید، گام مهمی برای مقابله با سوء استفاده از تولیدات موسیقیایی است. بر اساس این توافق، نهاد ویژه ای برای پیگیری پیوسته مسئله تکثیر غیر قانونی لوح های فشرده و سوءاستفاده از تولیدات موسیقی به وجود آمد. در پی این توافق قانون جدیدی برای مجازات متخلفان تهیه شد و به تصویب مجلس ملی و سپس سنا رسید. اقدام دیگر برای حمایت از صنعت موسیقی، کاهش مالیات بر فروش و تکثیر و تولید لوح های فشرده صوتی و تصویری است. این اقدام که در سال 2008 صورت پذیرفت پاسخی بود به یکی از درخواست های دیرین کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت دارند.[30]
=== '''موسيقی كافه‌ای، خيابانی در پاريس''' ===


'''3-1-10- موسيقي كافه اي، خياباني در پاريس'''
==== '''موسيقی كافه‌ای''' ====
 
كافه‌های پاريس يكی از تجلی‌گاه‌های موسيقی مدرن و مردمی در اين شهر است. اگرچه امروزه كافه‌ها همچون مكان‌هايی قديمی و از مد افتاده تلقی می‌شوند، ولی در طول دوران شكوفايی‌شان از آنچنان شهرت و اعتباری برخوردار بودند كه از يكسو محل محک‌زدن موسيقی آوانگارد(پيشرو) و از سوی ديگر مكانی جهت مباحث روشنفكرانه پيرامون موسيقی مردمی بود. هنرمندان كافه‌های پاريس عبارت بودند از «اديت پياف»(Édith Piaf)افسانه‌ای، كه بارها و بارها به عنوان معروف‌ترين ستاره پاپ در موسيقی فرانسه انتخاب شد، «موريس شواليه»(Maurice Chevalier)، «ايو مونتان»(Yves Montand)، «ژوزفين بيكر»(Joséphine Baker) و «شارل ترنت»Charles ) Trenet) كه همگی برخاسته از همين سنت بودند. اجرای هنرمندانه «افسانه پاريس» توسط ترنت، بيان‌رسا و توصيف بليغ آن چيزی بود كه مردم را به پاريس می‌كشاند. موسيقی كلاسيک «زير آسمان‌های پاريس» تركيبی از تخيل و ظرافت است.  
'''•موسيقي كافه اي'''
 
كافه هاي پاريس يكي از تجلي گاه هاي موسيقي مدرن و مردمي در اين شهر است. اگرچه امروزه كافه ها همچون مكان هايي قديمي و از مد افتاده تلقي مي شوند، ولي در طول دوران شكوفايي شان از آنچنان شهرت و اعتباري برخوردار بودند كه از يكسو محل محك زدن موسيقي آوانگارد(پيشرو) و از سوي ديگر مكاني جهت مباحث روشنفكرانه پيرامون موسيقي مردمي بود. هنرمندان كافه  هاي پاريس عبارت بودند از «اديت پياف»[31] افسانه اي، كه بارها و بارها به عنوان معروف ترين ستاره پاپ در موسيقي فرانسه انتخاب شد، «موريس شواليه»[32]، «ايو مونتان»[33]، «ژوزفين بيكر»[34] و «شارل ترنت»[35] كه همگي برخاسته از همين سنت بودند. اجراي هنرمندانه «افسانه پاريس» توسط ترنت، بيان رسا و توصيف بليغ آن چيزي بود كه مردم را به پاريس مي كشاند. موسيقي كلاسيك «زير آسمان هاي پاريس» تركيبي از تخيل و ظرافت است.  


'''•موسيقي خياباني'''
'''•موسيقي خياباني'''

نسخهٔ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۰

نگاهی به تاريخ موسيقی فرانسه

فرانسه در قرن دوازده ، سیزده و چهارده مرکز اصلی هنر محسوب می‌شد. تعلیمات فیلیپ دو ویتری(philippe de vitry) در موسیقی قدیمی و نیز موسیقی نوین عملی در پاریس آنقدر بارور و جاندار بود که به تنهایی الهام‌بخش هنر موسیقی در بسیاری از کشورهای غیرفرانسوی گردید. در حقیقت حرف سی که در نت‌نویسی مدرن معمول است دقیقا همان علامتی است که برای نخستین بار دو ویتری معمول کرد.

از نیمه دوم سده 12 میلادی در مدتی بیش از یکصد سال منطقه ایل دو فرانس هسته مرکزی فرهنگ مذهبی مسیحیت به شمار می‌رفت و در اینجا بود که نخستین فرم موسیقی پلی فونی پایه‌گذاری شد. نواختن ارگ با شکوه توسط دو نفر از اساتید بزرگ موسیقی آنقدر زیبا و موثر بود که پلی فونی را از فرم ابتدایی ارگانوم اولیه خارج ساخت. این آهنگ‌ها با گام‌های وسیع خود می‌توانستند بیانگر عمیق‌ترین عرفان مذهبی باشند. این آهنگ‌ها بری روزهای مهم جشن‌ها و اعیاد و مراسم باشکوه ساخته می‌شدند.

برنامه‌های موسیقی در تالارهای خاندان‌های شاهی و اشرافی، معمولا بعد از صرف ناهار یا شام اجرا می‌شد. اشراف و شاهزادگان علاقه بسیار داشتند که شکوه و تعالی کار هنرمندان خود را به نمایش بگذارند و به داشتن بهترین و ماهرترین نوازندگان تفاخر می‌کردند. موسیقی به وسیله این حامیان هنرپرور در درون اشرافیت در قرن چهاردهم پرورش داده شده است و مهم‌ترین عوامل موثر در تکامل موسیقی دو چهره درخشان فیلیپ دو ویتری و گیوم دو ماشو(Guillaume de Machaut)یعنی همان کسانی بودند که معاصرانشان ایشان را به ترتیب " گل و نگین موسیقیدان" و " خدای هارمونی در روی زمین" می‌نامیدند. از اواخر قرن پانزدهم رقص و تماشایی کردن صحنه، بر باله دوکور فرانسوی مسلط بود و رسیت‌ها در این باله، در واقع با کلام شفاهی در معرفی هر صحنه یا برای متصل کردن دو صحنه گفته می‌شد.

قرن شانزدهم را عصر موسیقی نمازخانه‌ها (یعنی گروه‌سرایی بدون همراهی) نامیده‌اند. در اين قرن همانند قرن پانزدهم موسیقی جزئی جدایی‌ناپذیر زندگانی یک مرد تحصیل‌کرده محسوب می‌شد. گروه‌های شاعران، موسیقی‌دانان، هنرمندان، نقاشان و آماتورها انجمن‌هایی را پدید می‌آوردند که به آن نام آکادمی داده بودند. این آکادمی‌ها جلسه‌های منظمی تشکیل  می‌دادند، تا ضمن آن درباره مباحث هنری و روشنفکری گفتگو کنند و برنامه‌های اجرای موسیقی را سازمان داده، شعر و موسیقی اعضای خود را مورد بحث و انتقاد قرار دهند. از اواسط قرن شانزدهم رونسار(Pierre de Ronsard) که اشعار خود را "به گونه‌ای عالی برای موسیقی" توصیف می‌کرد، آرزو داشت روی شعرش، موسیقی پلی فونیک گذاشته شود. خیلی زود و تقریبا بزرگ‌ترین آهنگسازان زمان از جمله كلمان ژانکن(Clément Janequin) و لاسوس (Orlande de Lassus)برای گذاشتن موسیقی روی اشعار رونسار، با یکدیگر به رقابت برخاستند و هریک مجموعه‌های کاملی از آثار موسیقی پدید آوردند که منحصرا روی اشعار رونسار ساخته شده بود. گفتنی است در اين سده فرم شانسون فرانسوی غلبه داشت. شانسون فرانسوی از روی ساختار ادبیات شعری ساخته می‌شد ژانکن نماینده آهنگسازان فرانسوی عصر خود حدود 300 شانسون از خود برجای گذاشت. بف(Jean-Antoine de Baïf)  در سال 1570 به تاسیس یک " آکادمی شعر و موسیقی" اقدام کرد. کلود‌ لو‌ژون(Claude Le Jeune)( کلودجوان) در حلقه این آکادمی از برجسته‌ترین آهنگسازان طرفدار گروه محسوب می‌شد.

آكادمی سلطنتی موسيقی كه در اواخر قرن ۱۷ بنيان نهاده شد، در طول دوران «باروک» تنها مركز رسمی بود كه به عنوان جايگاه آموزش و ترويج موسيقی تاسيس شد. در آن هنگام سنت برگزاری كنسرت‌های عمومی و خصوصی در مكان‌های عمومی و شخصی شروع به شكل گرفتن كرده بود. بدون تردید بزرگ‌ترین چهره موسیقی فرانسه در سده 17 میلادی از آن ژان باپتیست لولیJean-Baptiste Lulli) (87-1633)) بود كه خدای موسیقی ملی فرانسه در آن زمان بشمار می‌رفت. لولی به هنر زیبایی شناسی فرانسوی، که خود او به آن شکل بخشیده بود و در آن رقص و رسیتاتیف را حکمفرما می‌ساخت، وفادار ماند. در 1725 میلادی نخستین کنسرت‌های عمومی در فرانسه روی کار آمدند. همچنين فیلیدور(philidor)  انجمن "کنسرت روحانی" را در سال 1725 بنیاد گذاشت که هدف آن اجرای آثار ربانی بود، اما از اواسط قرن، برنامه‌های این کنسرت به تدريج شامل سمفونی و کنسرتوها نیز گردید و خیلی زود به عنوان یکی از مراکز عمده موسیقایی ماقبل کلاسیک و کلاسیک در سراسر جهان شهرت یافت. اين انجمن در جریان انقلاب فرانسه منحل گشت. اما اپرای فرانسه، مدت‌ها قبل از این، همگانی شده بود. اولین اجرای عمومی اپرا در فرانسه مقارن با افتتاح "آکادمی اپراها" در سال 1671 انجام گرفته است. افزایش کنسرت‌های همگانی و نمایش اپرایی برای عامه مردم موجب شد که دانشوران و آهنگسازان و نظریه‌پردازان فرانسوی به تحقیق، تفسیر و نقد موسیقی بپردازند.[۱]

از طرفی فرانسویان از هنرهای توصیفی – روایی واقع‌گرا و خردگرایانه طرفداری می‌کردند. از آنجا که موسیقی اصالتا انتزاعی‌ترین هنرها و دور از هر گونه خردگرایی است، فرانسویان تنها آن نژادهای موسیقایی را پرورش دادند یعنی آواز ، اپرا، رقص و موسیقی برنامه‌ای را، که برای آنها پیوندهای ملموس و بنیانی می‌یافتند.

در نیمه دوم سده 18 میلادی ، فرانسه آهنگساز برجسته‌ای نداشت، اما پاریس به عنوان مرکز نشر موسیقی و به عنوان مرکز فعالیت موسیقایی ، اهمیت ویژه‌ای یافت. فرانسوا مارتین(François Martin)، بل ویل و گوسک در سال‌های 1745 و 1765 پیشگامان سنفونی در فرانسه بشمار می‌رفتند.

در سال‌های نخست انقلاب فرانسه، موسیقی پیرو حوادث روز بود و با تغییرات سیاسی و اجتماعی مطابقت داشت و این تغییر بویژه در شانسون نمایان شد. سرود ملی فرانسه با عنوان لا مارسییز توسط «كلودژوزف روژه» (Claude Joseph Rouget dit de Lisle)در سال ۱۷۹۲ تدوين شد. سازمان‌های جديد مرتبط با موسيقی همچون «كنسرواتوار عالی موسيقی ملی» نیز در طول دوران انقلاب تاسيس شدند. در سال‌های نخست جمهوری "سرودی برای آزادی" ساخته شد و بعدها این سرود با نام "سلامتی امپراطور" به عنوان ترانه رسمی دوره ناپلئون به اجرا درآمد. نخستین جشن‌های ملی در 1791 تشکیل یافت  و موسیقی در این جشن‌ها جایگاه ویژه‌ای داشت و از درون کلیساها و کنسرت‌های خصوصی بیرون آمد و به خیابان‌ها و معابر عمومی راه یافت. پاریس از برکت فتوحات ناپلئون ، به کعبه آهنگسازان و نوازندگان تبدیل شد. اولین مراحل برافراشتن و بنای بزرگ‌ترین اپراکده اروپا در دوران حکومت ناپلئون انجام گرفت. فرانسه 1800 تا 1850 گراند اپرا، برلیوز و شوپن را تداعی می‌کند. هکتور برلیوز(Hector Berlioz) تنها آهنگساز رومانتیک فرانسوی در اين دوره بشمار می‌رود. ظهور ناگهانی او جهان رو به اضمحلال موسیقی فرانسه را تکان داد. ظاهر آثارش در وهله نخست مردم را به خود جلب می‌کرد، اما ریزه‌کاری آنها را تنها موسیقیدانان حرفه‌ای درک می‌کردند. در آن زمان، اپرا مرکز هنر رمانتیک پاریس بشمار می‌رفت و پاریس یکی از مراکز مهم موسیقی برای خارجی‌ها محسوب می‌شد. نواختن پیانو یکی دیگر از شیوه‌های نمایش هنر رمانتیک در پاریس بشمار می‌رفت، اما شوپن و لیست همه پیانیست‌ها را تحت الشعاع قرار دادند.

موسیقی "سزار فرانک"(César Franck) و پنج تن از معاصرانش بود که موسیقی فرانسه را از بیهودگی کامل در زمان برلیوز و فوره رهانید. ترانه‌های شارل گونو(Charles Gounod)، اپراهای بیزه(Georges Bizet) ، موسیقی مجلسی لالو(Édouard Lalo) ، فرمالیزم سن – سان(Camille Saint-Saëns) و قطعات پیانوی شابریه (Emmanuel Chabrier)هم موسیقی فرانسه را از زیر سلطه هنر بورژوازی آزاد كرد. پس از مرگ برلیوز فرانسه تا ظهور دوبوسی آهنگسازی در سطح جهانی نداشت. موریس راولJoseph Maurice Ravel) ( 1937-1875)) ، آلبرت روسلAlbert Charles Paul Marie Roussel)(1937-1869)) ، پل دوکاPaul Dukas)(1935-1865)) از موسیقیدانان این دوره محسوب می‌شوند. ژان کوکتو در برابر آوانگارديسم افراطی  در 1920 گروه شش نفری را ایجاد می‌کند که خواستار موسيقی با جذابيت بيانی و درک‌پذير همواره با شوخ‌طبعی می‌شوند. در پی جنگ جهانی اول، شمار زيادی از سياهان آمريكايی راهی پاريس شدند چرا كه در اينجا تبعيض‌نژادی و مسائل تفكيک رنگ و نژاد عموماً كمتر از آمريكا مطرح بود. در ميان اين مهاجران، آهنگسازان و موسيقيدان‌های بسياری نيز وجود داشت و همان گونه كه پاريس به برجسته كردن جاز آمريكايی پرداخته بود، تعداد روزافزونی از موسيقيدان‌های آمريكايی به زندگی و كار در پاريس رو آوردند.

درک تاریخ فرهنگی فرانسه، بدون تامل و تحلیل موقعیت شعر و به ویژه تبدیل اشعار به آنچه می‌توان  به فارسی «ترانه»(chanson) ترجمه کرد، ممکن نیست. در فرهنگ لاتین قرن بیستم ، ترانه‌سرایان که اغلب خود شاعران مدرن این کشورها نیز بوده‌اند،  نقشی عظیم در ایجاد محبوبیت برای ادبیات کلاسیک و جدید کشورهای خود، پس از دموکراتیزاسیون فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم داشتند و این به ویژه در کشور فرانسه  واقعیت دارد. یکی از تاثیر‌گزارترین شاعران  قرن بیستم فرانسه، ژاک پره وه(Jacques Prévert( (1900-1997 در همان حال ترانه‌سرایی بود که مهم‌ترین خوانندگان فرانسه اشعار او را به ترانه‌هایی مردمی و محبوب تبدیل کرده‌اند. خوانندگان بزرگی در فرانسه، از ژان فرا(Jean Ferrat(1930-2010)) تا ژرژ برسن(Georges Brassens(1921-1981)) نیز خود جزو مهم‌ترین شاعران فرانسه قرن بیستم شمرده می‌شوند.[۲]

ترانه‌سرایی، شکلی از تولید فرهنگی مردمی و گسترده در حوزه زبان فرانسه و گاه در برابر موسیقی نخبگان بود، که در فرانسه به ویژه پس از جنگ جهانی دوم  اوج گرفت و این دقیقا زمانی بود که لئو فره، خواننده آنارشیست فرانسوی کار خود را ابتدا با خواندن در کاباره‌های پاریس آغاز کرد. از این زمان یعنی از حدود سال 1946 تا هنگام مرگ، فره هرگز از خواندن باز نایستاد و محبوبیت او به صورتی روزافزون افزایش یافت.  به صورتی که نه تنها برای اشعار خود آهنگ می‌ساخت و به اجرا در می‌آورد ، نقشی مهم در مردمی کردن  و گسترش  و شناخت اشعار بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه نیز کرد.

لئو فره در طول عمر خود به ویژه با پای فشاری‌اش بر آرمان‌های سیاسی خود و مردمی کردن شعر و حتی ارکستراسیون کلاسیک (با چندین رهبری در اجرای ارکسترهای فیلارمونیک) به بالاترین مرزها و نمادهای وجدان بیدار فرانسه در قرن بیستم تبدیل شده بود به گونه‌ای که شاید بتوان در کنار برسنس و پیاف او را محبوب‌ترین خواننده قرن بیستم فرانسه به حساب آورد.

سال‌های شصت را باید سال‌های بحرانی در عرصه موسیقی دانست. در چنین شرایطی آندره مالرو وزیر فرهنگ وقت به فکر چاره‌اندیشی می‌افتد و رهایی از این بحران را در ایجاد مراکز جدید موسیقیایی می‌یابد. او نخست در وزارت تازه تاسیس فرهنگ، اداره‌ای را به نام موسیقی راه‌اندازی کرد. اداره کل موسیقی با مدیریت مارسل لاندووسکی(Marcel Landowski)، آهنگساز معروف فرانسوی  به مهم‌ترین بخش وزارت فرهنگ تبدیل شد. لاندووسکی در چهار چوب برنامه‌ای ده ساله سه عرصه توزیع، آموزش و تولید را هدف قرار داد به گفته لاندووسکی این برنامه هرمی بود و در راس این بنا سه نهاد ملی و مهم پاریس کنسرواتوار پاریس،ارکستر پاریس و اپرای پاریس قرار داشتند . دومین سطح این بنای هرمی مناطق قرار داشتند و سومین بخش این هرم در شهرها بنا شد. در دوره ژیسکاردستن ایجاد مرکز اسناد موسیقی معاصر در مرکز بزرگ هنرهای مدرن ژرژ پمپیدو از اقداماتی محسوب می‌شد که برای گسترش موسیقی معاصر ایجاد شد. در دوره فرانسوا میتران تاسیس جشنواره‌های موسیقایی در نقاط مختلف کشور اتخاذ گردید و امروز کمتر شهری است که جشنواره‌ای مخصوص به خود نداشته باشد. طراحی جشن موسیقی در اولین شب تابستان نیز در این دوره باب شد. در این برنامه،که هر سال در فرانسه اجرا می‌شود، تمامی میادین مهم شهر‌ها و مراکز فرهنگی از غروب تا نیمی از شب پذیرای اجرای رایگان موسیقی‌های مختلف توسط گروه‌های مختلف است.

موسیقی در جامعه امروز فرانسه

امروزه موسیقی در فرانسه اعم از سنتی، کلاسیک و معاصر هنری پویا و زنده است و بخشی از زندگی مردم را تشکیل می‌دهد. موسیقی در این کشور طرفداران بسیاری دارد و بر مخاطبانش روز به روز افزوده می‌شود. فروش آثار موسیقیایی همچنان رو به فزونی است و تعداد خریداران آثار هنرمندان و کسانی که به کنسرت‌های موسیقی می‌روند یا در جشنواره‌ها شرکت می‌کنند، همچنان افزایش می‌یابد. یکی از دلایل وضعیت خوب موسیقی در فرانسه حمایت همه‌جانبه دولت و بخش خصوصی و گروه‌ها و انجمن‌های داوطلب از این هنر می‌باشد. از دیگر ویژگی‌های موسیقی امروز فرانسه، تنوع آن است. انواع گوناگون موسیقی مخاطبان خود را دارد. وزارت فرهنگ و ارتباطات نیز برای پاسداری از تنوع فرهنگی که شعار فرانسوی‌هاست، می‌کوشد از سبک‌های گوناگون حمایت کند. در نتیجه این سیاست، بیش از سیصد گروه از موسیقی باروک تا رپ تحت حمایت دولت قرار گرفته‌اند. دولت فرانسه به شیوه‌های گوناگون موسیقی را زیر چتر حمایت‌هایش قرار می‌دهد. صندوق حمایت از موسیقی  و صندوق حمایت از آفرینش‌های لیریک نهادهای مهمی هستند که پرداخت یارانه به هنرمندان این رشته را سامان می‌دهند.

در حال حاضر 24 منطقه فرانسه دارای ارکستر سمفونیک مخصوص به خود هستند. در کنار این ارکسترهای استانی، چند ارکستر سمفونی موضوعی نیز تشکیل شده‌اند که مهم‌ترین آنها ارکستر ملی جاز و ارکستر رادیو فرانسه می‌باشند. نهادهای ملی مانند اپرای پاریس، شهر موسیقی، ایرا کمیک فرانسه و سالن پلیل(sale pleyel) است. این مراکز زیر نظر وزارت فرهنگ و ارتباطات هستند و سالن پلیل با کمک مالی شهرداری پاریس اداره می‌شود. نهادهای ملی یاد شده از مهم‌ترین مراکز موسیقی به شمار می‌روند و پذیرای سالانه بیش از یک میلیون نفر می‌باشند.

از دیگر مراکز مهم موسیقی در فرانسه فیلاهارمونیک است. این مجموعه بزرگ موسیقیایی که با کمک دولت، شهرداری پاریس و کمک‌های موسیقی دوستان فرانسوی طراحی شده دارای بخش‌های مختلف آموزشی و پژوهشی، نمایشگاهی و سالن‌های متعدد اجراست. پیش‌بینی می‌شود مرکز فیلاهارمونیک فرانسه تا سال 2012 به یکی از بزرگ‌ترین مراکز موسیقی فرانسه تبدیل شود. در همین راستا وزارت فرهنگ فرانسه به ساخت سالن‌های چند منظوره‌ای به نام ادیتوریوم اقدام کرد که علاوه بر پاریس، شهرهای بزرگی مانند پواتیه و بوردو را نیز دارای این مجموعه‌های فرهنگی تازه کرد.

از دیگر نهادهای موسیقیایی در فرانسه مجموعه‌هایی است که خانه اپرا نام دارد. خانه اپرای فرانسه با کمک وزارت فرهنگ و مناطق (استان‌ها) در شهرهای مختلف ساخته شد. خانه‌های اپرا محلی برای اجرای نمایش‌های آوایی و حرکات موزون موسیقیایی هستند و از موفقیت خوبی برخوردارند.

وزارت فرهنگ به کمک قدرت‌های محلی اقدام به ساخت 140 سالن برای موسیقی معاصر نمود که به اختصار سماک نامیده می‌شوند. همچنین به ابتکار شهر پاریس در سال 1984، برنامه زینیت به اجرا در آمد و با توجه به موفقیتش این تجربه ملی شد و تا سال 2009، هفده زینیت در شهرهای مختلف بهره‌برداری شد. این اقدام گام مهمی برای تمرکز‌زدایی و حمایت از موسیقی معاصر است.

یکی دیگر از راه‌های گسترش هنر موسیقی، حمایت از گروه‌ها و انجمن‌های ملی است که در این عرصه فعالیت می‌کنند. انجمن ملی ارکسترها، هیات اپراهای فرانسه، انجمن فرانس فستیوال، فدراسیون سالن‌های موسیقی معاصر(فدروک)، فدراسیون موسیقی جاز و انجمن‌ها و فدراسیون‌های فراوان دیگری در این عرصه فعال‌اند و از حمایت‌های دولتی بهره‌مند هستند. یکی از سیاست‌های مهم دولت، کمک مالی و دادن امکانات به کنسرواتورها و مدارس ابتدایی و راهنمایی برای آموزش موسیقی به کودکان است. از مهم‌ترین مراکز آموزش موسیقی در فرانسه کنسرواتورهای موسیقی هستند. چهارصد کنسرواتوار موسیقی وابسته به شهرها و شهرستان‌ها وظیفه مهم آموزش در سطوح عالی و حرفه‌ای را بر عهده دارند. این مراکز وابسته به قدرت‌های محلی می‌باشند، ولی مدارک تحصیلی آنها را دولت ملی صادر می‌کند و به رسمیت می‌شناسد. آنها علاوه بر آموزش‌های حرفه‌ای و عالی، برنامه‌های ویژه‌ای هم برای آماده‌سازی کودکان و نوجوانان در انتخاب رشته موسیقی مورد علاقه‌شان دارند. یکی دیگر از مراکز آموزش موسیقی، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی می‌باشند. وزارت فرهنگ و ارتباطات با حمایت از دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی نقش مهمی در آموزش‌های حرفه‌ای موسیقی برعهده گرفته است. در حال حاضر نهادهای زیر به آموزش موسیقی می‌پردازند و موسسات مختلف در رده‌های ملی و محلی به اجرای برنامه‌های موسیقیایی و آموزش مشغول هستند. برخی از این موسسات به شرح زیر می‌باشند: دوکنسرواتوار ملی عالی موسیقی پاریس و لیون معروف به ( س ان س ام)، بیش از سی کنسرواتوار ملی در مناطق( س ان ار)، بیش از صد مدرسه ملی موسیقی ( ای ان ام)، بیش از هزار مدرسه موسیقی شهرداری‌ها، مراکز و موسسات خصوصی بی‌شماری که در عرصه‌های مختلف تولید،صدابرداری و دیگر حرفه‌های موسیقی در سراسر کشور فعالیت می‌کنند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می‌شوند.

بی تردید یکی دیگر از راه‌های حمایت از صنعت موسیقی مقابله با تکثیر غیرقانونی لوح‌های فشرده و پاسداری از حقوق مولفان این عرصه است. تفاهم‌نامه تاریخی معروف به (توافق الیزه) که در 23 نوامبر سال 2007 به امضا رسید، گام مهمی برای مقابله با سوء استفاده از تولیدات موسیقیایی است. بر اساس این توافق، نهاد ویژه‌ای برای پیگیری پیوسته مسئله تکثیر غیرقانونی لوح‌های فشرده و سوءاستفاده از تولیدات موسیقی به وجود آمد. در پی این توافق قانون جدیدی برای مجازات متخلفان تهیه شد و به تصویب مجلس ملی و سپس سنا رسید. اقدام دیگر برای حمایت از صنعت موسیقی، کاهش مالیات بر فروش و تکثیر و تولید لوح‌های فشرده صوتی و تصویری است. این اقدام که در سال 2008 صورت پذیرفت پاسخی بود به یکی از درخواست‌های دیرین کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت دارند.[۳]

موسيقی كافه‌ای، خيابانی در پاريس

موسيقی كافه‌ای

كافه‌های پاريس يكی از تجلی‌گاه‌های موسيقی مدرن و مردمی در اين شهر است. اگرچه امروزه كافه‌ها همچون مكان‌هايی قديمی و از مد افتاده تلقی می‌شوند، ولی در طول دوران شكوفايی‌شان از آنچنان شهرت و اعتباری برخوردار بودند كه از يكسو محل محک‌زدن موسيقی آوانگارد(پيشرو) و از سوی ديگر مكانی جهت مباحث روشنفكرانه پيرامون موسيقی مردمی بود. هنرمندان كافه‌های پاريس عبارت بودند از «اديت پياف»(Édith Piaf)افسانه‌ای، كه بارها و بارها به عنوان معروف‌ترين ستاره پاپ در موسيقی فرانسه انتخاب شد، «موريس شواليه»(Maurice Chevalier)، «ايو مونتان»(Yves Montand)، «ژوزفين بيكر»(Joséphine Baker) و «شارل ترنت»Charles ) Trenet) كه همگی برخاسته از همين سنت بودند. اجرای هنرمندانه «افسانه پاريس» توسط ترنت، بيان‌رسا و توصيف بليغ آن چيزی بود كه مردم را به پاريس می‌كشاند. موسيقی كلاسيک «زير آسمان‌های پاريس» تركيبی از تخيل و ظرافت است.

•موسيقي خياباني

صداي آوازهاي سنتي همراه با نغمه آكاردئون بخشي از خيابان هاي شهر پاريس را تشكيل مي دهد. موسيقي در خيابان ها و متروي پاريس آزاد است. مردمان نيز آزادند كه به موسيقي گوش فرا دهند. هيچ كس به درستي نمي داند كه چه تعداد موسيقيدان، خيابان را به عنوان صحنه هنر نمايي خويش انتخاب كرده اند. اينان، آهنگ هايي را كه دوست دارند در خيابان ها به اجرا درمي آورند تا شايد رهگذران چند سكه در جعبه پوسيده و كهنه شان بيفكنند. اين كار في الواقع سنتي قديمي است و همين سنت است كه بزرگاني همچون «اديت پياف» را بر آن داشت تا در خيابان هاي پاريس ترانه سر دهند و سرانجام نيز به مقام هاي بالايي برسند. در حالي كه هيچ يك از آوازه خوانان خيابان هرگز با پياف قابل مقايسه نيستند، برخي از آنها حقيقتاً هنرمندان بزرگي به حساب مي آيند و بسياري از آنها از ابتدا تا انتها همچنان يك آوازه خوان خياباني باقي مانده اند. هنرمندان خياباني به گونه اي روزافزون به جاهاي مختلف پاريس سفر كرده و به اجراي برنامه مي پردازند. در حالى كه موسيقى، هميشه يكى از ويژگى هاى خيابان هاى پاريس بوده است، در سال هاى اخير موسيقى خيابانى، رو به نقصان گذاشته و برخي از ساكنان شهر پاريس، موسيقي خياباني را همچون يك مزاحم تلقي مي كنند و ترديدي به خود راه نمي دهند كه جهت دفع اين مزاحم، پليس را در جريان بگذارند. اگرچه پليس نيز تنها در صورت شكايت مكتوب فرد يا افرادي خاص به تعقيب گروه هاي فوق مي پردازد.

•قوانين چه مى گويند

اجراى موسيقى خيابانى، يا اجراى هر شاهكار هنرى ديگرى در مكان هاى عمومى، توسط مجموعه اى از قوانين پيچيده و گيج كننده كنترل مى شود. قوانين فوق بايستى از سوى عاملان گشت پليس، رئيس پليس، شهردارى و گاه حتى اداره بهداشت و سلامت عمومى مورد توجه و مراعات قرار گيرد. بيشترين اختيار به دست شهردار است. دولت هرگونه اجازه اى را به شهردار داده است تا تمام امكانات لازم را جهت حفظ نظم، بهداشت و امنيت مكان هاى عمومى به كار گيرد. در حالى كه همه مى دانند كه نواختن آلات موسيقى در خيابان ها عملى ممنوع است ولى در اداره پليس هيچ كتابچه خاصى وجود ندارد كه موزيك نوازان با مطالعه آن با چند و چون مقررات آشنا شوند، بلكه قوانين مربوط به ايجاد سروصدا در مكان هاى عمومى، خود در ضمن كتابى با عنوان «قوانين اجرايى پاريس» گنجانده شده است و خواننده هر چه بيشتر اين كتاب را بخواند، بيشتر آشفته مى شود. اين قوانين همه ضدونقيض يكديگرند و غالباً گنگ و مبهم هستند. قانون شماره ۱۰۴۲۵ _ ۸۱، مصوب ۴ ژوئيه ۱۹۸۱، تصريح مى كند كه به منظور سازگارى قوانين بهداشتى در اماكن عمومى و حفظ آسايش جسمى و روحى مردم، نواختن آلات و ابزار موسيقايى _ به جز در زمان يا مكانى خاص و با اجازه مكتوب از مقامات مربوطه _ ممنوع است. اين قانون بسيار روشن و واضح است. نواختن موسيقى در مكان هاى عمومى ممنوع است. با اين وجود قانون شماره ۱۰۶۳۴- ۸۲، مصوب ۹ سپتامبر ۱۹۸۲، چنين مى گويد: «فعاليت هاى موسيقايى از ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعدازظهر در مكان هاى عمومى و نواحى تعيين شده، مجاز است. اين نواحى عبارتند از اطراف مركز فرهنگى «ژرژ پمپيدو»، حوالى «لزهال»،«فوروم»،كنارقصر«سن ژرمن»... قانون شماره ۱۰۴۲۲_ ۸۴ مصوب ۲۶ آوريل ۱۹۸۴، كار هاى پرسروصدا و به ويژه استفاده از آلات موسيقى را ممنوع ساخته است. پليس تنها قانون مصوب ۳ آوريل ۱۹۸۹ با نام قانون ۱۰۲۶۶- ۸۹ را با دقت تمام اجرا مى كند. اين قانون در خصوص ممنوعيت ايجاد سروصدا در مكان هاى عمومى است و مى گويد: «استفاده از آلات موسيقى در پياده روها، مكان هاى خصوصى مشرف به اماكن عمومى و خود اماكن عمومى ممنوع است. براى اين كار بايستى اجازه كتبى از پليس دريافت كرد. پليس نيز تنها جهت كار هاى تبليغاتى و نمايش هاى عمومى مجوز صادر مى كند». پليس مدارك و اوراق موسيقىدان هاى مذكور را بررسى مى كنند تا مطمئن شوند، آيا كارشان قانونى است يا خير. در برخى موارد موزيك نوازان از ارائه مدارك خويش خوددارى مى كنند، در اين هنگام مردم معمولاً جانب آنان را گرفته و طبيعتاً يك ناآرامى كوچك رخ مى دهد. پيامد طبيعى اين كار هم افزوده شدن تعداد تماشاچيان موسيقى هاى خيابانى است. بهتر است قضيه به صورت مسالمت آميز حل و فصل شود.

•موسيقى در مترو

نواختن موسيقى در مترو قدغن است، اما در مترو ها صداى موسيقى همواره به گوش مى رسد. استفاده از آلات و ابزار موسيقايى در مترو نيز منوط به كسب اجازه كتبى است. كسب اجازه نياز به يك تقاضا نامه كتبى دارد. به همراه تقاضانامه بايستى يك نوار كاست (حاوى موسيقى نواخته شده توسط شخص يا گروه مورد نظر) و يك جزوه (شامل برنامه اجرايى موسيقى، زمان، مكان مورد نظر و نام اعضاى گروه و ...) به اداره مربوطه فرستاد تا ميزان صلاحيت افراد مورد بررسى قرار گيرد. در مترو هاى پاريس در حدود ۱۰۰ مكان مشخص شده كه نواختن موسيقى در آنها مجاز است. آنها كه اجازه اجراى برنامه را دريافت مى دارند، در قبال عمل خويش حق دريافت هيچ گونه وجهى را ندارند. افراد بى مجوز _ شامل تمام كسانى كه يا براى پول مى نوازند يا از پذيرش آن امتناع نمى كنند- در تونل ها ، سكو ى ايستگاه ها يا داخل خود ترن ها مشغول به كارند. هنگامى كه پليس متوجه عدم صلاحيت آنها مى شود، آنها را به آرامى به بيرون از مترو مشايعت كرده و تا زمانى كه مقاومتى در كار نباشد، كار به خوبى پيش مى رود. در غير اين صورت به خاطر نداشتن مجوز به اداره پليس برده شده و در آنجا ممكن است مسائل و اتهام هاى ديگرى از قبيل تكدى گرى و يا مسائلى مرتبط با موادمخدر نيز پيش آيد. ماموران موزيك نوازان را متفرق مى كنند، آنها چند قدم دور مى شوند اما باز در جايى ديگر و از دل تونل هاى كوتاه و بلند مترو هاى پيچ در پيچ پاريس، صداى خوش ساز با نغمه دل انگيز خواننده اى تركيب شده و گام هاى خسته مسافران شتاب بيشترى مى گيرند.[36]

4-1-10- موسیقی منطقه ای و قومی

دقيقا نمی توان تاريخ موسیقی سنتی و یا قومي فرانسه را مشخص كرد، زیرا اساسا انتقال این گونه موسیقی شفاهی است و به سابقه طولانی اقوام مختلفی برمي گردد كه این کشور را تشكيل داده اند. در چهار گوشه فرانسه موسیقی های منطقه ای خاص، وابسته به آن زبان و سنت های منطقه ای هستند. بنابراین بدیهی است، موسیقی منطقه ای باید در کنار لهجه محلی توسعه يابد. به همین دلیل یک موسیقیدان دوره گرد خیلی زود مورد استقبال در حومه شهر قرار مي گرفت. گاهی اوقات این موسیقی مربوط به ژانرهای وسیع تری مانند موسیقی آلمانی آلزاس و یا موسیقی سلتیک برتون است. با وجود بین المللی بودن اقوام آلزاس و برتون، این ژانرهای موسیقی در حالتی خاص متعلق به فرانسه هستند. موسیقی هاي خاص از غناي خاص برخوردارند و اغلب به مناطق فرانسه برمي گردند. آنها میراث قریب به اتفاقي را به اشتراک گذاشته اند. موسیقی آلزاس ، باسک، بروتون، کرس ، فلاماند، لیموزین و... مصادیقی از موسیقی های منطقه ای و قومی فرانسه محسوب می شوند. در سال هاي اخير دوباره آهنگ های محلي، نظامی، دریایی، کارگري و دهقاني و مذهبی كشف شده اند و در دسترس مردم قرار گرفته اند.

5-1-10- جشن موسیقی فرانسه

نخستین بار در سال ۱۹۷۶ بود که "جوئل کوهن"[37] آمریکایی ایدۀ برگزاری یک جشن موسیقی به ذهنش رسید. او که در استخدام رادیو موسیقی فرانسه بود، تصمیم داشت روز ۲۱ ژوئن و ۲۱ دسامبر جشنی با عنوان جشن الهۀ زحل، الهۀ رقص، برگزار کند. در روزهایی که اولی کوتاه‌ترین شب سال است و دومی کوتاه‌ترین روز سال. قرار بود که این رادیو از گروه‌های مختلف موسیقی دعوت کند، تا طلوع روز بعد بنوازند. این ایده پس از پنج سال سرگردانی، سرانجام توسط "ژاک لانگ"[38]، وزیر فرهنگ دولت "فرانسوا میتران" به اجرا درآمد. اما در سال ۱۹۸۳ بود که این جشن لباس دولتی از تن درآورد و رنگی مردمی‌تر گرفت. امروزه بیش از یک ربع قرن از عمر این جشن می‌گذرد و شکل و شمایل متفاوتی دارد. دست کم در پاریس موسیقی اعتراضی و زیرزمینی در کنار موسیقی کلاسیک و پاپ و اپرا ترکیبی غریب می‌سازد و به خوبی آمیزش پیچیدۀ فرهنگ‌های متفاوت این شهر را نشان می‌دهد. بخشی از این موسیقی توسط هنرمندان غیرحرفه‌ای و یا دانشجویان برگزار می شود. با هماهنگی شهرداری، قسمت‌هایی از شهر مثل میدان‌های اصلی، پارک‌ها و برخی خیابان‌های مرکزی در اختیار گروه‌ها قرار می‌گیرد و معمولاً هر محله سبک و سیاق خاصی از موسیقی را می‌نوازد. بخش دیگر، از کنسرت‌های خیابانی فراتر می‌رود. این بار حرفه‌ای‌ها و یا هنرمندان مشهور هستند که به سالن‌های موسیقی و تئاتر می‌آیند و ویژۀ این جشن می‌نوازند و می‌خوانند. این کنسرت‌ها برای همه رایگان است و هر سالن معمولاً در اختیار چندین هنرمند است و اجازه دارند که تا صبح تنور موسیقی‌شان را گرم نگه دارند. غیر از مردم عادی، گاهی کمپانی‌ها و تهیه‌کنندگان موسیقی هم در این شب به خیابان می‌آیند، تا هم گردشی کرده باشند و هم از کیفیت کار تازه‌نفس‌ها سر در بیاورند و به اصطلاح، استعدادهای جوان و هنرمندان گمنام را کشف کنند و به بازار حرفه‌ای‌ها بکشانند.

اگرچه ارگان رسمی برگزارکننده جشن موسیقی ، وزارت فرهنگ است، اما اغلب کارها به طور خودجوش و بین مردم برنامه‌ریزی و برگزار می‌شود. پس از ۲۱ ژوئن هم عده‌ای از گروه‌های اجتماعی مجازی و واقعی، شنبه‌های تابستان را برای ادامۀ این جشن تدارک می‌بینند. این تداوم غیر رسمی‌ست و به هیچ ارگان دولتی مربوط نمی‌شود. به این ترتیب گروه‌های موسیقی تور کنسرت‌های خیابانی تابستان را از این تاریخ آغاز می‌کنند و پس از آن هر میدان و محله‌ای که پلیس‌های مهربان داشت و ساکنان موسیقی‌دوست، بساط‌‌شان را پهن می‌کنند و دوباره جمعیتی را به خیابان می‌کشانند و رقص و پایکوبی راه می‌اندازند. طبق آمار کمیتۀ برگزارکنندۀ جشن موسیقی تابستان، در فرانسه ۱۸هزار کنسرت اجرا می‌شود. نزدیک به ده میلیون نفر مخاطب این کنسرت‌ها هستند و ۹۷ درصد فرانسوی‌ها این جشن را می‌شناسند و از تاریخ و اتفاقاتش خبر دارند. در کنار تمام بهره‌هایی که این جشن برای موسیقی فرانسه داشته، از مرزهای این سرزمین فراتر رفته، به شهر دیگر هم رسیده و بدل به نمادی از زندگی فرهنگی و هم‌زیستی اجتماعی فرانسوی‌ها شده‌است.[39]

2-10- تئاتر و هنرهاي نمايشي

تئاتر در فرانسه از آغاز هنري بورژوا بود و به طبقات بالاي جامعه تعلق داشت. به همين دليل، زبان تئاتر از ابتدا متفاوت از زبان طبقات پايين جامعه بود. بنابراين، نخستين دل مشغولي دولت هاي مردمي در فرانسه گسترش تئاتر به شهرستان ها ، ساده كردن زبان آن و دسترسي بيشتر مردم به تئاتر بود. زيربناي تمركززدايي در تئاتر ، سال 1895 در شهر بوسانژ[40] با تاسيس نخستين تئاتر مردمي توسط "پوتشر"[41] نهاده شد. نام اين شهر در تاريخ هنرهاي نمايشي فرانسه جاويدان شد و به نماد خروج هنر تئاتر ازپايتخت شهرت يافت. گام ديگر را "فيرمن ژميه"[42] در سال 1911 برداشت. وي با راه اندازي تئاتر ملي سيار، گروه هاي نمايشي را از كاخ هاي پاريس بيرون كشيد و روانه شهرستان ها كرد. اين ابتكار ، راه را براي اجراي نمايش در شهر هاي مختلف باز كرد و گروه هاي مختلف نمايشي براي اجراي برنامه به نقاط مختلف كشور گسيل شدند. از طرف ديگر، انتشار كتاب تئاتر مردم اثر رومن رولان در سال 1903 اين انديشه را ايجاد كرد كه كارگردانان بايد طرحي نو درافكنند و نمايش ها را تا آنجا كه ممكن است كم هزينه و اجراشدني كنند. به تدريج اجراي نمايش با دكورهاي بسيار ساده رسم شد و همين امر اين امكان را فراهم آورد تا سالن هاي بيشتري پذيراي نمايش باشند و به دليل كمتر شدن هزينه ها، اقشار بيشتري از مردم امكان تماشاي آنها را يافتند.

در روزگار دولت ويشي در سال هاي جنگ جهاني دوم ، با حمايت دولت انجمني به نام " انجمن فرانسه جوان" تشكيل شد و هنرمندان اين انجمن به شهر ها و روستاهاي مختلف سفر كردند تا با اجراي نمايش در آنجا تئاتر را از اشرافيت نجات دهند. سرانجام دولت با تصويب قانوني در سال 1945 جنبش مردمي كردن تئاتر را صورتي قانوني بخشيد و رسما به اين عرصه وارد شد. پس از آزاد ي فرانسه درسال 1946 ، مردمي كردن تئاتر رسما در دستور كار دولت قرار گرفت و "ژان لوران"[43] مامور مردمي كردن تئاتر در اين ديار شد. لوران در طول شش سال ماموريتش موفق شد ساختار هنر نمايشي  در فرانسه را وارد مرحله تازه اي كند . اين دوران را برخي نقطه عطفي در تاريخ تئاتر فرانسه مي دانند.

در راستاي تمركززدايي است كه دو مركز ملي دراماتيك در شهر هاي آلزاس و كولمار در 1946 تاسيس شد. يك سال بعد كمدي سنت اتين و در 1949 مركز ملي دراماتيك شهر رن وسه سال بعد ، مركز ملي دراماتيك اكس آن پروانس ساخته شد. "ژان ويلار"[44] تئاتر مردمي شهرستان رن و فستيوال مشهور آوينيون را برپا كرد. وي در 1951 در مقام رئيس تئاتر ملي مردمي  منصوب شد و توانست در فاصله سال هاي 1946 تا 1952 پنج مركز دراماتيك ملي در نقاط مختلف راه اندازي كند. با تشكيل وزارتخانه اي به نام فرهنگ و روي كار آمدن آندره مالرو ، سياست گذاري فرهنگي در عرصه هنرهاي نمايشي وارد مرحله تازه اي شد.تاسيس خانه هاي فرهنگ جديد ، محل مناسبي براي رشته هاي مختلف از جمله هنر نمايشي بود. در كنار خانه هاي فرهنگ، تئاتر هاي ملي و كمدي هاي بزرگ براين امر اتفاق نظر داشتند. مالرو نيز به كمك مراكز بزرگ نمايشي در شهرستان ها آمد و بر خلاف گذشته پرداخت يارانه به مراكز نمايشي شهرستان هاي مختلف را رسم كرد. در جريان نا آرامي هاي ماه مي 1968 ، تئاتر اودئون در پاريس ششم به تسخير دانشجويان ناراضي درآمد. روساي تئاترهاي بزرگ مركز نمايشي سيته ، گردهم آمدند و با صدور بيانيه اي ضمن حمايت از دانشجويان، سياست هاي مالرو را در گشايش خانه هاي فرهنگ محكوم كردند. با رفتن مالرو، برخي از خانه هاي فرهنگ او به خانه جوانان ، خانه تئاتر و مانند آن تغيير نام دادند. در دوران "ژاك دو هامل"[45] صندوق حمايت از نمايش هاي خصوصي ، كه آندره مالرو راه اندازي كرده بود، فعاليت هايش را از سر گرفت. دو هامل از گروه هاي مختلف ، به ويژه گروه هاي تازه كار و نه چندان مشهور حمايت كرد و به ياري مراكز كوچك و نه چندان پيشرفته و مجهز نمايشي شتافت.

با روي كار آمدن سوسياليست ها و و به وزارت رسيدن "ژاك لانگ" ، هنر نمايشي رونق گرفت. ژاك لانگ رساله دكتري خود را درباره دولت و هنر نمايشي نوشته بود و در سال 1963 جشنواره تئاتر شهر نانسي را راه اندازي كرد. تمركز زدايي توسط لانگ در عرصه هنرهاي نمايشي ابتدا با ساخت و تاسيس مراكز مختلف دراماتيك و تئاتر هاي ملي در مناطق و شهرهاي مختلف آغاز شد . اين فرآيند به خوبي نتيجه داد و مناطق مختلف فرانسه صاحب مراكز ملي هنرهاي نمايشي شدند. از جمله ويژگي هاي اين فرايند در فرانسه دولتي بودن آن است و تمام اقدامات به ابتكار دولت مركزي و با هزينه هاي وزارت فرهنگ انجام شد. مديريت اين مراكز را هم وزارت فرهنگ بر عهده داشت و هزينه هاي نگهداري و آموزش از پاريس ارسال مي شد و مناطق چندان تمايلي براي عهده دار شدن مديريت اين مراكز نشان نمي دادند. چون نمايش، هنري ملي بود و بيم آن مي رفت كه بدون مديريت مركز از اهميت آن كاسته شود. اما از 1983 و تصويب قانون معروف به دوفر[46] و تاسيس اداره كل امور فرهنگي مناطق( دراك) ، مديريت امور فرهنگي به گونه ديگري رقم خورد. اين ادارات در حقيقت نماينده وزارت فرهنگ در سطح مناطق محسوب مي شدند و از اختيارات گسترده اي در امور فرهنگي و هنري برخوردار بودند.اداره امور مراكز هنرهاي نمايشي به اين دفاتر واگذار شد.

تئاتر در نيم قرن اخير ، فراز و فرودهاي گوناگوني را پشت سر گذاشت . امروزه 5 تئاتر ملي، 44 مركز دراماتيك ملي ، 1500 گروه نمايشي كه 600 گروه ازآنها از سوي دولت حمايت مالي مي شوند، 70 سالن ملي و حدود 1500 انجمن در عرصه هنرهاي نمايشي فعال هستند و رونق تئاتر در فرانسه را رقم مي زنند. در اين مراكز در مجموع 90 هزار نفر به كار اشتغال دارند كه سالانه پذيراي حدود 25 ميليون تماشاگر هستند. در همه اين مراكز كه درسراسر فرانسه پراكنده اند، نمايش به عنوان بخشي از زندگي اين مردم فعالانه و پويا در جريان است و همه آنها به گونه اي از سوي دولت حمايت مي شوند. در فرانسه هم زمان ۲۵۰ تا ۲۸۰ نمايش اجرا مي شود. اين نمايش ها توسط گروه هاي كوچك، متوسط و بزرگ به صحنه مي آيند، و جالب اينجاست كه چندين فصلنامه تخصصي تئاتر براي كارشناسان و اهل تئاتر وجود دارد و نشريات نيز در صفحات تئاتر خود  به معرفي و نقد نمايش هايي كه در سالن هاي بزرگ تر و گروه هاي حرفه اي تر اجرا مي شوند، مي پردازند.

1-2-10- تئاتر هاي ملي فرانسه

فرانسه داراي 5 تئاتر ملي است[47] كه از دير باز هزينه هايش را دولت پذيرفته است. تئاتر هاي ملي، كاخ هايي مجلل و با شكوه هستند كه اداره آن را شورايي زير نظر وزارت فرهنگ عهده دار است. به تدريج بر اختيارات اين شورا افزوده شد بدان اميد كه سهم اين مراكز درمديريت امورشان افزوده گردد. هر يك از اين تئاتر هاي پنچگانه ، تاريخي مخصوص به خود دارد.

كمدي فرانسوي كه در سال 1960 ساخته شد قديمي ترين تئاتر ملي فرانسه است. رئيس اين كمدي را وزارت فرهنگ به مدت 5 سال و قابل تمديد تا 3 سال منصوب مي كند. همه هزينه هاي اين مركز را دولت مي پردازد .حدود 40 موسسه فرهنگي با اين تئاتر همكاري پيوسته دارند. كمدي فرانسوي بيشترين سهم را در برخورداري از حمايت هاي دولتي دارد. اودئون، تئاتر ملي ديگري است كه در پاريس ششم ، محله اي قديم و فرهنگي، قرار دارد. اين مركز در سال 1780 ساخته شد و چندين بار تغيير نام داد. ولي از آغاز تاسيس تا سال 1990 بيشتر وابسته به كمدي فرانسوي بود. در حقيقت، اودئون سالن نمايشي وابسته به كمدي فرانسوي به شمار مي رفت. رابطه اين دو مركز با هم فراز و فرودهاي فراواني داشت و در نهايت از 1995 اودئون به عنوان مركز تئاتر هاي اروپايي شناخته و به محلي براي برگزاري نمايش هاي كلاسيك و معاصر اروپايي تبديل شد.

ديگر تئاتر ملي فرانسه ، تئاتر ملي مردمي است كه در 1920 تاسيس شد. ابتدا اين تئاتر بودجه اي از دولت دريافت نمي كرد ولي از 1951 مورد حمايت دولت قرار گرفت. تئاتر كولين نيز به عنوان تئاتر ملي شناخته مي شود . اين تئاتر كه در 1988 تاسيس شد، محلي براي اجراي نمايش هاي معاصر و قرن بيستمي است. ُاز 2002 رقص نيز به ماموريت هاي اين مركز افزوده شد. سرانجام تئاتر ملي استراسبورگ آخرين تئاتري است كه از 1968 به عنوان تئاتر ملي به رسميت شناخته شده است. تئاتر ملي استراسبورگ تنها تئاتر ملي است كه در خارج از پاريس جاي دارد و نماد تمركز زدايي فرهنگي در عرصه هنر هاي نمايشي است. اين تئاتر ها را دولت حمايت مي كند و تمام هزينه هايشان را وزارت فرهنگ و ارتباطات فرانسه مي پردازد.

مراكز دراماتيك و نمايش زنده

از 44 مركز ،30 مركز به عنوان مراكز ملي دراماتيك ، 10 مركز به عنوان مراكز منطقه اي و 4 مركز به جوانان و كودكان اختصاص يافته است. ساخت و راه اندازي آنها از سال هاي بعد از جنگ دوم جهاني آغاز شد و روساي مراكز دراماتيك ملي و مراكز دراماتيك جوانان و كودكان را وزارت فرهنگ منصوب مي كند، اما انتصاب روساي مراكز دراماتيك مناطق با نظر مسئولان مناطق صورت مي گيرد. در مجموع، دو سوم بودجه آنها را دولت تامين مي كند.بر اساس قرار داد تمركز زدايي كه بين دولت و مراكز بسته شد، اين مراكز براي ترويج نمايش هاي معاصر ماموريت يافته اند. هزينه مراكز دراماتيك  را قدرت هاي ملي و محلي برعهده دارند و قدرت هاي محلي تيز در اين امر سهيم اند. بيشترين سهم را پس از دولت مركزي ، شهر ها بر عهده دارند و اين امر نشان دهنده اهتمام شهرداري ها به امور فرهنگي است. علاوه بر مراكز دراماتيك ملي كه دولت حمايت مي كند، مراكز دراماتيك مستقل بسياري درسطوح مختلف به فعاليت در اين عرصه اشتغال دارند كه درصد چشمگيري ازآنها از حمايت هاي دولتي بهره مندند.

خانه هاي فرهنگ به عنوان سالن هاي چند منظوره از موقعيتي ويژه برخوردارند و از سوي دولت حمايت مي شوند.حدود 70 سالن خانه هاي فرهنگ در سراسر فرانسه وجود دارد. اداره اين مراكز را انجمن هاي شناخته شده و فعال فرهنگي برعهده دارند و روساي شان را شوراي اداري اين انجمن ها بر مي گزينند. براي پرداخت هزينه هاي اين مراكز، وزارت فرهنگ و ارتباطات سهمي دارد، اما بار اصلي هزينه ها را قدرت هاي محلي بردوش مي كشند. اين مراكز از طرفي فرصتي است مناسب براي فعاليت گروه هاي جوان و تازه كار و از طرف ديگر وعده گاهي است كم هزينه و در دسترس اقشار پايين جامعه تا به تماشاي نمايش بنشينند.

2-2-10- جشنواره ها ي نمايشي

فرانسه را مي توان كشور جشنواره ها ناميد. شهرهاي گوناگون براي برگزاري جشنواره هاي متفاوت با هم رقابت مي كنند. جشنواره هاي نمايشي كه روز به روز بر تعدادشان افزوده مي شود غالبا باسابقه اند و در زمره نخستين جشنواره هاي محلي محسوب مي شوند . تا سال 1940 بيش از 200 جشنواره نمايشي در نقاط مختلف فرانسه شكل گرفت و در سال هاي پس از جنگ بر تعدادشان روز به روز افزوده شد. كمتر شهري بزرگ و معروفي است كه جشنواره اي را به نام شهرش ثبت نكرده باشد. بيشتر اين جشنواره ها تابستاني هستند و بسياري از مراكز بزرگ و كاخ هاي با شكوه در فصل تابستان به بهانه اين جشنواره ها درهايشان را به روي مردم مي گشايند. شهر مون پليه در جنوب فرانسه با جشنواره بهار هنرمندان ، شهر شارلويل مزير با جشنواره عروسكي و آوينيون با تئاتر هر ساله اش مشهور هستند. فستيوال تئاتر آوينيون كه از سال 1947 تاسيس شد به سرعت شهرت جهاني يافت و شهر كوچك و تاريخي آوينيون در كوچه پس كوچه هاي قديمي اش و به ويژه در محوطه كاخ هاي پاپ هر سال شاهد هنر نمايي هنرمندان كشورهاي مختلف است. شهر قديمي ورساي نيز مانند بسياري از شهرها ، تابستان هر سال درهاي بخش هاي مختلفي از كاخ ورساي را براي استقبال از هنر نمايشي به روي مردم مي گشايد. در برگزاري اين جشنواره ها انجمن هاي خصوصي بسيار فعال هستند و بسياري از جشنواره ها تمام امورشان با حمايت مالي و پشتيباني  هاي شهرداري ها و توسط انجمن هاي هنري و فرهنگي انجام مي شود. جشنواره تئاتر پاييزي در شهر پاريس كه در 1975 آغاز به كار كرد و همچنان يكي از جشنواره هاي پر طرفدار به شمار مي آيد. از ديگر جشنواره هاي معروف نمايشي، جشنواره بوردو و شب هاي فوروير شهر ليون است. شهر هاي مهم ديگر فرانسه نيز هريك جشنواره اي در عرصه  هاي هنر هاي نمايشي دارند و مي كوشند با اين برنامه ها براي شهرشان هويتي دست و پا كنند. [48]

3-2-10- ساختار آموزشی تئاتر در فرانسه

نظام آموزشی تئاتر را در فرانسه می‏توان به دو دوران آموزش‏های مقدماتی و عالی تقسیم بندی کرد:

الف) آموزش‏های مقدماتی: آموزش تئاتر در فرانسه به طور عام و فراگیر از فرهنگ‏سازی برای دیدن و درک نمایش از دوره پيش دبستاني آغاز می‏شود. در همین دوران است که مربیان کودکان را به تماشای فیلم یا دیدن نمایش می‏برند. آثاری آموزشی که می‏کوشند خلاقیت و روحیه پرسشگری کودکان را تقویت کنند. از این پس، رفتن به تئاتر و دیدن نمایش جزء تفکیک ناپذیر فعالیت‏های فوق برنامه دانش آموزان فرانسوی باقی می‏ماند. اگرچه در طول تحصیل دانش‏آموزان در دروس مختلف خود به کرات با موادی آموزشی از حوزه ادبیات نمایشی آشنا می‏شوند اما آموزش تئاتر به عنوان یک ماده درسی صرفا در یک شاخه خاص دیپلم ادبی دنبال می‏شود. در برخی از دبیرستان‏های فرانسه و در شاخه دیپلم ادبی گرایشی مخصوص تئاتر و بیان دراماتیک وجود دارد که طی آن مهارت‏های بیانی و بدنی دانش‏آموزان افزایش می‏یابد. از آنجا که ظرفیت تحصیل در این گرایش محدود است معمولا انتخاب داوطلبان به صورت گزینشی و از بین کسانی است که از ذوق ادبی و روحیه ارتباطات برخوردار باشند. برخی از دبیرستان‏های فنی و حرفه‏ای نیز وجود دارند که مهارت‏های مرتبط با رشته‏های فنی هنر نمایش را آموزش می‏دهند.

ب) آموزش‏های عالی : پس از پایان دوران دبیرستان و اخذ دیپلم، دانش‏آموزانی که مایل به ادامه تحصیل در رشته تئاتر هستند می‏توانند بسته به علاقه خود نسبت به شاخه‏های مختلف هنر نمایش تحصیلات خود را در دانشگاه‏ها یا مدارس عالی تئاتر دنبال کنند. بسته به اینکه فرد علاقه‏مند به کار روی صحنه یا پشت آن باشد، انتخاب‏های متعددی پیش رویش قرار دارد: کسانی که به کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی و یا کارشناسی تئاتر علاقه‏مند هستند، راهی دانشگاه‏ها می‏شوند. کسانی نیز که دوست دارند بازیگر یا کارگردان شوند باید خود را برای گذشتن از سد کنکور مدارس ملی تئاتر آماده کنند. فارغ‏التحصیلان این مدارس از نظر حرفه‏ای وضعیتی قابل قبول کسب می‏کنند و تقریبا آینده حرفه‏ای روشنی پیش رو خواهند داشت. بخش عمده فارغ التحصیلان مراکز دانشگاهی کسانی هستند که در آینده به عنوان کارشناس تئاتر در مراکز فرهنگی و هنری عهده‏دار ساماندهی فعالیت‏های تئاتری خواهند شد. بخش بسیار معدودتری از فارغ‏التحصیلان نخبه‏تر نیز به فعالیت‏هایی مثل پژوهش تئاتری، نمایشنامه‏نویسی یا نقد روی می‏آورند.

2) مدارس تئاتر

مدارس بزرگ ملی، مدارس عمومی، کنسرواتوارهای استانی و نیز کلاس‏های خصوصی ریز و درشتی وجود دارند که در طیف و سطح متنوعی در حوزه هنرهای نمایشی آموزش‏های عملی ارائه می‏کنند:

1-2) مدارس بزرگ ملی : اين مدارس عالی‏ترین و جدی‏ترین آموزش‏های عملی را در زمینه هنرهای نمایشی ارائه می‏دهند. تحصیل در این مدارس به مدت سه سال و به صورت تمام وقت است و طی آن هنرجویان دانشجو محسوب می‏شوند. ورود به این مدارس دارای شرط سنی است و پذیرش در آنها براساس قبولی در کنکوری بسیار گزینشی صورت می‏گیرد که نیازمند آمادگی جدی است. آموزش‏های این مدارس حول تربیت مهارت‏های بیانی و بدنی، و نیز آشنایی با تاریخ تئاتر و تاریخ هنر متمرکز است. اساتید مدرسه نیز از بین کارگردانان و بازیگران صاحب نام کشور انتخاب می‏شوند. شهرهای پاریس، استراسبورگ و لیون محل سه مدرسه بزرگ ملی هستند.

2-2) مدارس عمومی : غیر از مدارس بزرگ، موسسات عمومی رایگان دیگری نیز وجود دارد که آموزش حرفه‏ای ارائه می‏دهند. در این مدارس نیز پذیرش داوطلبان به روشی مشابه روش مدارس ملی صورت می‏گیرد. آموزش‏های ارائه شده در این مدارس مورد تائید وزارت فرهنگ و افراد حرفه‏ای‏ است. با این حال، پذیرفته‏شدگان از وضعیت دانشجو برخوردار نخواهند بود. این مدارس می‏توانند به عنوان سکوی آمادگی برای موفقیت در کنکورهای مدارس بزرگ هم به حساب آیند.

3-2) کنسرواتوارهای استانی:کنسرواتوارهای استانی و شهرداری‏ها کلاس‏های مقدماتی مربوط به هنرهای نمایشی را به جوانان بین 15 تا 25 سال ارائه می‏دهند. آموزش‏ها در این مراکز در یک یا دو سیکل دو یا سه ساله ارائه می‏شوند. اهمیت و اعتبار این مراکز بر اساس میزان توانایی شان به عنوان دروازه ورود دانشجویان به مدارس عالی ارزیابی می‏شود. کنکور ورودی این مراکز بسیار دقیق و موشکافانه است و داوطلبان ورود به این کنسرواتوارها بایستی بین 18 تا 25 سال سن داشته باشند. فقط دو کنسرواتوار استانی وجود دارند که یک آموزش حرفه‏ای تمام وقت ارائه می‏دهند. کنسرواتوار شهر بوردو و کنسرواتوار شهر مونپولیه . دوره آموزشی در کنسرواتوار بردو سه سال و در کنسرواتوار مونپولیه دو سال است.

4-2) مدارس خصوصی : علاوه بر مدارس ياد شده، صدها مدرسه و موسسه خصوصی تئاتر با درجه‏های کیفی مختلف وجود دارد که البته اکثر آنها در پاریس و حومه آن قرار دارند. ورود به آنها ساده است اما به همان اندازه نیز ممکن است باعث سرخوردگی هنرجو شوند. اگرچه برخی از مواد آموزشی این مراکز مورد تائید وزارت فرهنگ هست اما این مسئله باعث تضمین کیفیت آنها نمی‏شود. شهریه این مدارس بین 200 تا 500 یورو در ماه طبق درس است و هنرجویان این موسسات نمی‏توانند به عنوان دانشجو محسوب شوند. برای تشخیص یک کلاس خوب باید حتما قبل از ثبت نام یک بررسی اولیه انجام داد. مثلا نظر شاگران قبلی و در صورت امکان افراد حرفه‏ای را جویا شد.

3) آموزش‏های فنی

طی سال‏های اخیر آموزش مشاغل فنی تئاتر هم توسعه یافته است. مدارس عمومی و خصوصی متعددی وجود دارند که در این زمینه آموزش‏های متنوعی ارائه می‏کنند و اغلب گواهینامه‏های معتبری به فارغ‏التحصیلان می‏دهند که مورد قبول بخش‏های حرفه‏ای است. به دلیل کثرت تعداد داوطلبان ورود به این مراکز رقابتی است و بر اساس گزینشی فشرده صورت می‏گیرد.  دوره‏های ترتبیت تکنیسین فنی هنرهای نمایشی دوره‏هایی دوساله‏اند که ورود به آنها از طریق شرکت در آزمون ورودی و قبولی در مصاحبه امکان‏پذیر است. در حال حاضر، این دوره‏ها در دو گرایش تکنیک‏های لباس‏آرایی و صحنه‏آرایی ارائه و در پایان به فارغ‏التحصیلان گواهینامه تکنیسین فنی تئاتردر گرایش مربوطه ارائه می‏شود. دوره مهارت‏های هنری نيز پس از گذراندن یک دوره دوساله در گرایش‏های لباس، نور پردازی و صداپردازی در موسسات و مدارس فنی و حرفه‏ای متعددی ارائه می‏شود. برای آرایشگرهایی که دوست دارند در حوزه هنرهای نمایشی فعالیت کنند نیز یک دوره یک ساله ساخت و فرم دادن کلاه‏گیس‏های نمایشی وجود دارد. دو مرکز؛ تئاتر کاپیتول[49] در شهر تولوز و یک دبیرستان خصوصی در شهر روآن[50]  در حال حاضر این تخصص را آموزش می‏دهند. آموزش‏های مربوط به تخصص چهره‏آرایی در حال حاضر فقط در تئاتر کاپیتول در شهر تولوز و تعدادی موسسات آموزشی خصوصی ارائه می‏شود.

4) هنرهای سیرک

سیرک نیز به عنوان شاخه‏ای از هنرهای نمایشی امروز مراکز آموزشی مخصوص به خود را دارد. از حدود یک دهه قبل، وزارت فرهنگ دوره‏های آموزش حرفه‏ای هنرهای سیرک را راه‏اندازی کرده است. راهبردهای آموزشی این دوره‏ها توسط مرکز ملی هنرهای سیرک ارائه می‏شود.

5) تحصیلات تکمیلی

وجود دوره‏های تحصیلات تکمیلی امکان به روز سازی دانش، ارتقاء سطح آگاهی آکادمیک و کسب گواهینامه را برای افرادی فراهم می‏کند که پیشتر در بخش‏های عملی کار کرده‏اند یا در سنین میانی عمر به دنبال یک موقعیت کاری بهتر هستند. این دوره ها معمولا متناسب با سن و موقعیت افراد ذینفع (سطح آگاهی و نوع گواهی مورد نظر، هدف فرد، شاغل یا بیکار بودن او و غیره) طراحی و ارائه می شوند. مرکز آموزش حرفه‏ای فنون نمایش، یکی از این مراکز است که آموزش‏های متنوعی در زمینه تکنیک‏های پلاتر، دکور، صدا و اتاق فرمان ارائه می‏دهد. «گرتا هنرهای کاربردی» [51]نیز موسسه‏ای است که در حوزه اداری و حوزه تولید نمایش آموزش‏هایی ارائه می‏دهد. و بالاخره باید از مرکز «اژسیف»[52] نام برد که تحت حمایت وزارت فرهنگ تعداد زیادی آموزش‏های حرفه‏ای در زمینه فرهنگ و نمایش ارائه می‏دهد.[53]

3-10- سينما

1-3-10- تاریخچه سینمای فرانسه

بيست سال اول سينما را به دو دوره تقسيم كرده اند: دوره نخست كه از حدود 1895 تا حدود 1906 به طول مي انجامد، سينماي آغازين ناميده اند؛ و دوره دوم را كه از 1907 تا اواسط دهه 1910 طول مي كشد، دوره انتقال خوانده اند؛ زيرا اين دوره همچون پلي است ميان شيوه هاي متمايز سينماي آغازين و شيوه هاي پس از آن. در دوره انتقال بود كه خلق قراردادهاي خاص سينما آغاز شد و سينما رفته رفته قالب هاي روايتگري خاص خود را پيدا كرد.

لويي و اگوست لومي ير[54] را مخترعان سينما مي نامند . آنها كساني بودند كه اولين جلسه رسمي نمايش فيلم را در 28 دسامبر سال 1895 در گران كافه پاريس برقرار كردند . تاريخي كه به عنوان مبدا اصلي تولد سينما در تمام مراجع در نظر گرفته شده است و تاريخ صد سالگي سينما نيز با توجه به همين امر محاسبه شده است . برادران لومي ير با دوربين اختراعي خود به ضبط وقايع و ماجراهاي مختلف و اغلب مستند دور و برشان مشغول بودند . آنها هر ماجرايي را كه داراي حركت بوده و به نظر شان جالب مي آمد ، روي نوار سلولوئيد ضبط مي كردند و به اين ترتيب ، به شكلي ناخودآگاه اصلي ترين قدرت واقعي سينمارايعني حركت به رخ مي كشيدند.

سينماتوگراف برادران لومي ير، كه عمدتا براي ساختن آثار مستند از آن استفاده مي شد فرانسه را در عرصه تصوير متحرك پيشتاز كرد. اما رقيب هموطن آنها، ژرژ مه ليس[55] بود كه به توليد كننده اصلي فيلم هاي داستاني در دوره آغازين سينما تبديل شد. "شركت فيلم ستاره" كه مه ليس بنيانگذار آن بود ، كار خود را در 1896 آغاز كرد. وي با توليد صدها فيلم در طول سال هاي 1896 تا 1912 برادران لومي ير را به كلي از صحنه كنار زد. شركت "پاته"[56] رقيب اصلي مه ليس در دوره آغازين سينما به مهم ترين توليد كننده فيلم در فرانسه تبديل شد و عمدتا همين شركت بود كه موجبات تسلط سينماي فرانسه را بر بازار آن زمان فراهم آورد. آغاز جنگ جهاني اول موجب شد تا صنعت فيلم اين كشور موقتا تعطيل شود. بیشتر فیلمسازان فرانسوی ، روی به جنگ آوردند و بیست فیلم در حال تولید به تعلیق افتاد. حضور آمريكا در زندگي فرهنگي فرانسويان تا حدي افزايش يافت و استوديوهاي آمريكا جاي خالي توليد كنندگان سينماي داخلي را گرفتند. استقبال شديد از فيلم هاي آمريكايي در اين دوره موجب استحكام هرچه بيشتر موقعيت آمريكا در بازار فيلم پس از جنگ شد. از اکتبر 1939 تولید فیلم از سر گرفته شد و تا پایان جنگ این حالت ادامه پیدا کرد.

آلمان در 14 ژوئن پايتخت فرانسه را فتح كرد و دو روز بعد از آن حکومت دست راستی در "ویشی" بر پا شد.  در آن موقع دو صنعت فیلم سازی فرانسوی در حال شکل گیری بود. فیلم سازانی که در منطقه آزاد "ویشی" در حال تولید فیلم بودند و کسانی دیگر که خارج از فرانسه فعالیت داشتند. در زمان حکومت ویشی ، کمیته ای تحت عنوان "کمیته سازماندهی صنعت سینماتوگراف" در راستای کنترل صنعت سینما و حمایت از آن تشکیل شد. سانسور فیلم در حکومت ویشی بسیار سخت تر از فرانسه اشغال شده بود و به همین دلیل تهیه کنندگان برای تایید فیلم رنج بسیار می کشیدند. حکومت راست گرا نیز سعی بر این داشت یهودی ها را از صنعت فیلم سازی بیرون کند. فیلم سازانی که در جنوب فرانسه مشغول ساخت فیلم بودند با مشکلاتی از جمله نبود استودیوهای بزرگ و تهیه فیلم خام از بازار سیاه روبرو بودند. علاوه بر آن تهیه کنندگان با نبود نقدینگی دست و پنجه نرم می کردند و این که تا ماه مه 1942 نمایش فیلم های منطقه آزاد اشغال شده ، ممنوع بود. این خود دلیلی شد که نمایش آن فیلم ها تنها در جنوب فرانسه و شمال آفریقا میسر گردد. هزینه ساخت این نوع فیلم ها توسط یهودیان و یا آمریکایی ها به صورت پنهانی تامین می شد. اما شرکت هایی ایتالیایی نیز بودند که به طور علنی به تهیه کنندگان فرانسوی کمک می کردند.

واردات فیلم های آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی در حکومت ویشی نیز ممنوع بود. از این لحاظ آلمانی ها سینمای فرانسه را در چنگ خود گرفتند. این رویه ادامه پیدا کرد تا این که در سال 1941 سالن های سینما سقوط کرد. مقامات آلمانی اجازه ساخت فیلم های فرانسوی را صادر کردند و بسیاری از فیلم سازان فرانسوی به پاریس مراجعه کردند تا از استودیو های بزرگ آن استفاده کنند. چون رقابت های فیلم های خارجی از جمله آمریکایی وجود نداشت، تولیدات فیلم های فرانسوی سود بیشتری داشت. آلمانی ها به این دلیل اجازه ساخت فیلم در فرانسه را صادر کردند چون خود را برنده جنگ می دانستند و برای این که بازار صنعت سینمای آمریکا را در هم شکنند نیاز به تولیدات فرانسوی داشتند.

تعدادی از فیلم سازان به طور پنهانی با نهضت مقاومت فرانسه همکاری چشمگیری داشتند. گروه مقاومت سینمای فرانسه تحت عنوان "کمیته آزادی سینمای فرانسه" نام داشت. از اواخر سال 1942 متفقین شروع به حمله به آلمانی ها کردند. پنج استودیو و 322 سینما بر اثر بمباران متفقین آسیب دید و یا با خاک یکسان شدند. به همین جهت در ژوئیه 1944 تولید فیلم در فرانسه به کلی متوقف شد

فیلم های ساخته شده در دوران جنگ در ابتدا مورد توجه صاحب نظران سینما نبود، اما بعدها که علاقه به سینمای سیاسی انتقادی شکل گرفت به آن نوع از تولیدات توجه خاصی مبذول شد. اما در فرانسه به دلیل وجود سینمایی به نام "سنت کیفیت" باعث شد که فیلم سازان از خارج بازگردند و به دوران مدرنیسم کمک کنند.

قبل از جنگ در فرانسه جدا از شرکت های بزرگی چون "پاته" و "گومون"[57] شرکت های کوچکی نیز وجود داشتند که بیشتر از یک فیلم نمی ساختند. آن دو شرکت بزرگ نیز استودیو های خود را به شرکت های دیگر اجاره می دادند و به جای تولید به عنوان توزیع کننده و نمایش دهنده به علت سود بیشتر فعالیت داشتند. بعد از این که فرانسه در سال 1944 آزاد شد ، مسابقه ای تدارک دیده شد که شرکت در آن برای همه ی فیلم سازان آزاد بود. شرکت های پاته و گومون گاه گداری یک فیلم پر خرج می ساختند، اما پاسخگوی نیازهای بازار نبودند. از این رو فیلم سازان سراغ شرکت های کوچک و تولیدات منفرد رفتند. دولت در آن موقع نسبت به صنعت سینمای فرانسه کاملا" بی تفاوت بود و همین مسئله اوضاع را نابهنجارتر کرد.

در ماه مه 1946 دو مقام بلند مرتبه ی فرانسوی و آمریکایی، نخست وزیر فرانسه "لئون بلوم" و وزیر امور خارجه آمریکا "جیمز برنز" موافقت نامه ای امضاء کردند که محدودیت  مربوط به فیلم های آمریکایی پیش از جنگ را لغو می کرد. تولید کنندگان صنعت سینمای فرانسه به این امر اعتراض کردند. درست یک سال بعد از آن موافقت نامه سیل واردات فیلم های آمریکايي شروع شد. تولیدات سینمایی فرانسه از توليد 91 فیلم در سال به توليد 78 فیلم تنزل پیدا کرد. دولت فرانسه در اواخر 1946 "مرکز ملی سینما"[58] را راه انداخت. این مرکز با اعطای وام، تامین یارانه برای تولید فیلم و تشویق هایی که در ارتباط با سینمای هنری و مستند بعمل آورد یک نوع ساماندهی خاصی را ارائه کرد. مرکز ملي سينما همچنين در سال 1949 "اونیفرانس فیلم" [59]را در جهت تبلیغ فیلم های فرانسوی در خارج از کشور را تاسیس کرد. دولت فرانسه با وضع قانونی دیگر در سال 1948 حمایت خود را از تولیدات داخلی دوچندان کرد. به موجب آن قانون 121 فیلم آمریکایی در سال می توانستند در فرانسه پخش شوند. برابر این قانون به شرکت هایی که وضع با ثبات تری داشتند وام هایی کلان تعلق گرفت. همین طور مالیات بر گیشه بلیط سینماها وضع شد که طبق آن مالیات مورد نظر به تهیه کننده آن فیلم برای تامین پروژه بعدی اش می شد. این قانون اخیر باعث شد که شرکت های فیلم سازی روی به ساخت فیلم های عامه پسند بياورند. در سال 1953 با بازنگری قانون، صندوقی احداث شد که هم پروژه های جدید را حمایت می کرد و هم به تشویق ساخت فیلم های کوتاه انجامید. این حمایت های دولتی باعث شد که تولید فیلم در فرانسه به 120 فیلم در سال افزایش یابد. مدرسه سینمایی فرانسه در سال 1943 تاسیس شد و برای صنعت سینمایی کشور تکنیسین تربیت می کرد. به هر جهت مخاطبین سینما روز به روز بیشتر می شد چون در آن فیلم ها، جریان های مورد علاقه شان اعم از پلیسی ، کمدی و تاریخی را می توانستند پی گیری کنند.

در زمان جنگ سینمایی زیر زمینی به نام "سینماتک فرانسز"[60] وجود داشت که بعد از جنگ شروع به نمایش فیلم های آمریکایی پخش نشده کرد. بعد از پایان جنگ روشنفکران شروع به طرح مسئله هنری بودن سینما کردند. این روشنفکران با گفتمان های خود درباره سینما در سینه کلوپ ها و مقاله های "کایه دوسینما و پوزیتیف"[61] در دهه 1950 موج نو ي سینما ي فرانسه را به وجود آورند. در سال های 1967- 1958 کارگردانانی سربرآوردند که همگی تقریبا جوان بودند. سینما تک فرانسه در پاریس، محل آشنایی جوانانی شد که قصد سردرآوردن از فیلم های چهار گوشه  عالم داشتند. "موج نو" موجی بود که زود سکان هدایت کشور را در دست گرفتند.موج نو حاضر نبود تصويري متكي به نظم از جهان ارائه كند.[62] در سال 1985تعداد  تماشاگران سینما در فرانسه رو به کاهش نهاد و فیلم هایی که با هزینه ای زیاد تولید شده بودند شکست فاحشی خوردند. اما در ضمن این شکست ها کمک هایی که دولت به تهیه کنندگان می کرد، امکان اقدام به خطر را افزایش می داد. مرکز ملی سینمای فرانسه در سال 1953 کمک هایی در رابطه با تهیه فیلم های با کیفیت ارائه داد تا کارگردان های مشتاق بتوانند فیلم های کوتاه بسازند. در سال 1959 با تصویب قانونی به نام قانون "پیش پرداخت" به اولین فیلم کارگردانان بر اساس این که فیلم نامه را ارائه کند از نظر مالی تامین می شدند. در سال های 1958 تا 1961 خیلی از کارگردانان با استفاده از این قانون نخستین فیلم بلند خود را ساختند. "موج نو" یی ها در مرکز این تغییر و تحول قرار داشتند و در کنار آن ها نسلی مسن که به گروه "ساحل چپ" معروف بودند اندک اندک رویی به ساخت فیلم بلند کرده بودند.

باید خاطر نشان کرد که سینمای فرانسه در دهه 1960 از دیگر سینماها برجسته تر و ستایش انگیز بودند. در سینمای فرانسه یک مدرنیسم با قدرت جای سینمای سنت کیفیت را گرفت. سانسور در موج نوي سینمای فرانسه باقی مانده بود و همین باعث شده بود که آن نگاه انتقادی، اجتماعی و سیاسی که دیگر سینماها داشتند، سینمای فرانسه از آن بی بهره بماند. در آن موقع حتی شهرداری ها از پخش فیلم های مسئله ساز ممانعت می کردند. فیلم هایی که به استعمار فرانسه و دیگر مسائل اجتماعی نگاهی تیز بینانه داشت از اکران منع شده بودند. مرکز ملی سینماتوگراف قانونی در سال 1961 گذراند مبني بر این که فیلم نامه ها ابتدا باید به تصویب مرکز ملی سینماتوگراف برسد و سپس فیلمبرداری شوند. و در نهایت که حق اکران فيلم ها در آخرین مرحله منوط به نظر وزارت اطلاعات فرانسه است.

جنبش ماه مه 1968 فرهنگ سینمایی فرانسه را کاملا درگیر خود نمود.وقایع این ماه نه تنها روی ساختار تولید،بلکه بر محتوای فیلم ها هم اثر گذاراست.[63] در ابتدای ماه فوریه دولت تلاش کرد که سرپرست سینماتک فرانسه "هانری لانگلوا"[64] را بر کنار کند. تعدادی از فیلم سازان با مشارکت صدها تن از سینماگران تظاهراتی را  بر علیه این اقدام دولت ترتیب دادند. تظاهرات پی در پی ، انتقاد موثر مطبوعات و حرکت های مثمر ثمر شرکت های فیلم سازی دولت را مجبور کرد که لانگلوا را در سمت خود ابقا کند. در تظاهرات ماه مه گدار با گروهی تظاهر کننده ، سینما ها را اشغال و تلاش کردند تا جشنواره سینمایی کن برگزار نشود. تعدادي از دوستداران سینما شروع به انتقاد از سینمایی کردند که در زیر سلطه سرمایه داری باشد. آن ها با همکاری کادرهای فنی سینما خواستار برچیده شدن نظامی در سینما شدند که به سینما به عنوان کالا نگاه می کرد. حادثه های پی در پی ماه مه به گونه ای بود که اکثریت فکر می کردند که دولت "دوگل" در انتخابات ماه ژوئن برنده نخواهند شد. اما بر خلاف این فکر او با رای اکثریت دوباره انتخاب شد. در آن موقع فیلم سازان در سیاسی پنداشتن امور فرهنگی در سه بخش: سینمای متعهد، مدرنیسم سیاسی و فرهنگ سیاسی دخالت ویژه ای داشتند.

با وجود فراز و فرودهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دهه 1970 صنعت سینما در همه  اروپا سخت و دشوار راه می پیمود. سالن های سینما یکی بعد از دیگری بسته می شدند و این خبر از کاهش روزافزون تماشاچی داشت. بالاخره فیلم سازان فرانسوی برای رهایی از چالش سینمایی به وجود آمده، بر کمک های دولتی و تولیدات مشترک تکیه کردند و این که فیلم و فیلم سازی از دید فرانسوی ها به سینما به عنوان ابزاري فرهنگی نگاه می کردند. وزیر فرهنگ دولت میتران در یک سخنرانی اعلام کرد که مایل است بار دیگر سینمای فرانسه اعتبار خود را بازستاند. او به شرکت های خصوصی در این ارتباط کمک کرد. "انجمن های تامین مالی سینما و فرآورده های دیداری – شنیداری" امکانات خاصی را در جهت اعتلای سینمای فرانسه در اختیار فعالان سینما قرار داد. این انجمن ها سرمایه گذاری هایی مربوط به فیلم و فیلم سازی را، از مالیات معاف کرد و همچنین در اوائل دهه 1990 ،حدود 25 درصد تولیدات فیلم در فرانسه از طریق همین انجمن ها تامین می شد. در فرانسه در سال 1983 یک سوم تولید فیلم های داخلی را تلویزیون تامین می کرد. یکی از کانال های فرانسه پلوس[65] بود که بزرگ ترین تلویزیون در ارتباط با تولید فیلم به حساب می آمد. این کانال در سال 1987 منبع اصلی تولید فیلم در فرانسه بود. در دهه  1990 با همکاری و مساعدت دولت های ملی ، شرکت های تلویزیونی ، منابع سرمایه گذاری و ارگان های جامعه اروپا به تدریج چیزی شبيه بازار فیلم اروپا قوام گرفت. آکادمی فیلم نیز در همین دهه  1990 صورت واقعی به خود گرفت. فرانسه با سرعت قابل فهمی در حال تولید فیلم های همه فهم است و با حمایت کامل دولت و ملت خود در جهان کنونی، نشانی سرافراز در عرصه سينما دارد.

2-3-10- سینمای فرانسه در 2011

با توجه به اینکه فرانسه دارای دومین صنعت سینما در جهان می‌باشد، توجه مردم این کشور به سینما امری طبیعی است. در سرتاسر فرانسه در سال 2011 تعداد 2030 سینما با 5464 سالن وجود داشته است. بزرگترین سالن سینمای پاریس گراند رکس[66] نام داشته که ۲۸۰۰ نفر ظرفیت دارد. امروزه مجموعه‌های عظیمی با تعداد زیادی سالن نمایش (در حدود ۱۰ تا ۲۰ سالن) در پاریس ساخته شده است. میانگین بهای بلیط سینما 6,33 یورو و در روز‌های دوشنبه هر هفته به صورت نیم‌بها به فروش می‌رسد. بر اساس گزارش مرکز ملی سینمای فرانسه در سال 2011 تعداد 272 فیلم تولید شده که نسبت به سال 2010 یازده فیلم بیشتر بوده است. از این رقم ، تعداد 152 فیلم 100٪ فرانسوی بوده اند. سرمایه گذاری برای فیلم های فرانسوی 1 میلیارد و 128 میلیون یورو و برای فیلم های خارجی 260 میلیون یورو گزارش شده است. بیش از 216 میلیون بلیت در سال 2011 فروخته شد که این رقم نسبت به تعداد جمعیت فرانسه نشان از اشتیاق فوق العاده فرانسوی ها به حضور در سینما دارد. از این رقم بیش از 88 میلیون نفر به تماشای فیلم های فرانسوی نشسته اند و سهم فیلم های فرانسه 39,8 درصد بوده است. با وجود تسلط فیلم‌های هالیوودی بر بازار جهان، فرانسه جزو معدود کشورهای پیشرفته صنعتی (و شاید تنها کشور دنیا) است که محصولاتش رقابتی تنگاتنگ با فیلم‌های هالیوودی دارند. فیلم‌های پر‌سروصدای آمریکایی برای کسب مقام اول در جدول گیشه نمایش هفتگی سینماهای فرانسه، باید تلاش زیادی کنند و خیلی وقت‌ها، این رقابت را به طرف فرانسوی می‌بازند. با وجود وفور و تنوع فیلم های فرانسوی ، می توان دو مشخصه ویژه را تشخیص داد كه در سینمای دیگر كشورهای اروپائی كمتر دیده می شود. مشخصه اول، استقلال سینمای فرانسه از دیگر كشورها ـ مخصوصاً آمریكا ـ و نگاه فرانسویان به فیلم به‌عنوان اثری هنری و نه صرفاً تجاری؛ و دوم، جایگاه ویژه نویسندگان و كارگردانان در فرانسه است. علی‌رغم پدیده فراگیر آمریكائی شدن صنعت فیلمسازی، می توان گفت كه فیلم در فرانسه، رسوم و گرایش هایی را دنبال می كند كه در هیچ جای دیگر یافت نمی شوند. به عبارت دیگر، سینما در فرانسه، مستقل از موج های نو یا قدیمی عمل می كند. تصور و برداشت خاصی كه فرانسویان از سینما دارند، این است: «سینما، هنر است» و اعتقاد دارند كه سینمای هر كشور، شاخص ارزش های فرهنگی و اعتقادی آن كشور است. فیلم‌های فرانسوی با فروش بالای خود، هر سال بخش مهمی از جدول سالانه گیشه نمایش سینماهای کشور را اشغال می‌کنند. استقبال تماشاگران فرانسوی- که جزو تحصیل‌کرده‌ترین و روشنفکرترین تماشاگران سینما در سطح بین‌المللی هستند- از محصولات سینمایی داخلی، تنها به فیلم‌های مردم‌پسند و سرگرم‌کننده خلاصه نمی‌شود. آنها مشابه این استقبال را از فیلم‌های هنری و غیرمتعارف نیز می‌کنند. به این ترتیب، در نوع استقبال تماشاگران از فیلم‌های غیرمتعارف و عامه‌پسند تفاوت خیلی زیادی وجود ندارد. یکی از دلایل اصلی این امر را باید در نزدیکی فیلمسازان غیرمتعارف به زندگی مردم جامعه و همچنین تلاش فیلمسازان مردم‌پسند برای افزودن بار روشنفکرانه به فیلم‌هایشان دانست. نتیجه امر این می‌شود که فیلم‌های غیرمتعارف، حال‌وهوایی مردم‌پسند و عامه فهم و فیلم‌های مردم‌پسند بار روشنفکرانه و غیرمتعارف پیدا می‌کنند.[67]

3-3-10- پاریس، شهر سینما

شهر پاریس علاوه بر دیگر ویژگی‌های فرهنگی‌اش، شهر سینماست. نه تنها شهری است كه سینما در آن متولد شده، بلكه نشانه‌های سینمایی و تصاویری از تاریخ سینما از ابتدای پیدایش آن تاكنون در هر عمارتی، در هر كافه‌ای و در هر معبری كه تصور كنید به چشمتان می‌خورد. از فروشگاه‌های بزرگ خیابان شانزه‌لیزه كه ویترینشان را با تصاویر بزرگ بازیگران قدیمی سینمای فرانسه شكل داده‌اند، تا دست‌فروش‌های كنار رود سن كه مجله‌های قدیمی سینمایی یا پوسترهای خاطره‌انگیز فیلم‌ها و بازیگران سینمای كلاسیک را كنار هم چیده‌اند تا بتوانید همه را یک دل سیر تماشا كنید و بعد بر سر قیمتشان چانه بزنید. اما نكته‌ اساسی این است كه حضور سینما در شهر محدود به برانگیختن این نوع حس‌های نوستالژیک نیست؛ فرهنگ فیلم‌دیدن جمعی هنوز زنده است و تماشای فیلم به همراه مردم جداً لذت‌بخش است. وقتی در یک روز وسط هفته برای تماشای فیلم جدید به سینما می‌روید، در كمال تعجب می‌بینید تمام صندلی‌های سالن بزرگ نمایش پر شده است. تماشاگران ردیف به ردیف می‌نشینند، با فیلم همراهی می‌كنند، واكنش‌های به موقع نشان می‌دهند و بسیاری از آنها تا تمام‌شدن تیتراژ پایانی سالن را ترک نمی‌كنند و موقع خروج درباره شخصیت‌ها و پایان‌بندی فیلم با هم بحث می‌كنند.

در فروشگاه‌های عرضه‌ دی ‌وی‌ دی و بلوـ‌ ری[68] هركسی با هر سر و شكلی در حال خرید فیلم است و صف صندوق آن‌قدر شلوغ می‌شود كه باید چند دقیقه توی صف ایستاد. برای علاقمندان به فیلم‌های كلاسیک سینمای فرانسه یا فیلم‌هایی كه به هر دلیل در پاریس فیلمبرداری شده، یكی از سرگرمی‌های بسیار لذت‌بخش، پیداكردن لوكیشن‌های این فیلم‌های خاطره‌انگیز است. نشانه‌هایی از این لوكیشن‌ها در نقاط مختلف شهر دیده می‌شود، از خیابان‌های مشهور و محله‌های شناخته‌شده‌ای كه در فیلم‌های كلاسیك به محل زندگی شخصیت‌ها تبدیل شده تا كافه‌ای معمولی در محله‌ مونمارتر كه وقتی توسط ژان پی یر ژونه در فیلم املی[69] مورد استفاده قرار گرفت، به لوكیشن محبوبی برای مردم تبدیل شد و حالا عكس‌های "اودری توتو"[70] و مجسمه‌ بابانوئل فیلم را هم در همان كافه قرار داده‌اند تا رضایت خاطر كسانی را كه برای دیدار از لوكیشن فیلم محبوبشان به این كافه می‌آیند به طور كامل جلب كنند. كمی دور‌تر از این كافه، در قبرستان مونمارتر، لابه‌لای قبرهای به‌هم‌چسبیده‌ اموات شناخته‌شده یا گمنام، دو فیلمساز مشهور سینمای فرانسه يعني فرانسوا تروفو[71] و هانری ژرژ كلوزو[72] از دو نسل آرمیده‌اند..

در منطقه‌ دو پاریس، كنار بولوار پواسونیه[73]، یكی از قدیمی‌ترین سالن‌های سینمای شهر قرار گرفته كه سابقه و تاریخچه‌ای پرماجرا دارد؛ سالن سینما ركس با 2700 نفر ظرفیت، بزرگ‌ترین سالن سینمای اروپاست. این سالن عظیم، پرده‌ای بسیار بزرگ و سقفی پرستاره به ارتفاع 30 متر دارد. این سالن را "ژاك هائیک"[74]، یكی از تهیه‌كننده‌های متمول سینما در سال 1932 ساخته است.

سینماتک جدید در خیابان برسی[75]، هم ساختمانی پست مدرن و متفاوت دارد و هم در محله‌ای دور از مكان‌های آشنا و سمبل‌های مشهور شهر پاریس واقع شده است، اما در عوض همه‌ آنچه برای استفاده‌ درست از قابلیت‌های یک سینماتک فعال لازم است در آن تعبیه شده است: دو سالن نمایش به نام «سالن ژرژ فرانژو»[76] و «سالن ژان اپستاین»[77] در طبقه‌ همكف قرار دارد، موزه و كتابفروشی در طبقات دوم و سوم واقع شده اند، سالن بزرگی به اسم «سالن هانری لانگلوا» و آرشیو فیلم و كتاب هم در طبقه‌های چهارم و پنجم گنجانده شده اند. هر سال 2000 نوبت نمایش فیلم در سه سالن این مجتمع برگزار می‌شود. بر خلاف تصور اولیه‌ كه انتظار می رود، فقط تعداد اندكی از فرهیختگان و مخاطبان خاص سینما حضور داشته باشند، صف درازی برای تهیه‌ بلیت تشكیل می شود. و عجیب‌تر آن‌كه داخل موزه گروه‌هایی از كودكان در سنین مختلف مشاهده می شوند كه در غرفه‌های مختلف موزه، دور مربی‌شان حلقه زده یا روی زمین نشسته و با علاقه به توضیحات او درباره‌ ارتباط شعبده‌بازی با جلوه‌های ویژه (در توضیح فعالیت‌های ژرژ ملییس) یا نحوه‌ كار دستگاه‌های اولیه‌ پخش فیلم متحرک گوش می‌دهند! به‌تدریج متوجه می شوید سینماتك پاریس هنوز زنده است و مخاطبانی علاقه‌مند در گروه‌های سنی متفاوت دارد.[78]

سیاست نمایش فیلم های خارجی در سینمای فرانسه

در فرانسه بیش از 50 سال است كه به لحاظ تعداد نمایش فیلم های خارجی، سهمیه و سقفی وجود ندارد. ولی در مقابل نظامی را برای كمك به سینمای ملی در نظر گرفته اند كه منابع مالی آن از در آمد سالن های سینما در سرتاسر فرانسه تامین می شود. در فرانسه همه گونه فیلم از كشور های متعدد نمایش داده می شود و در این میان سینمای آمریكا سهم بزرگی دارد. هر بار كه یك تماشاگر فرانسوی بلیط سینما می خرد و وارد سینما می شود تا فیلمی راببیند، چه این فیلم آمریكایی باشد یا فرانسوی یا ايراني بخشی از پول بلیط به صندوق ملی حمایت از سینما واریز می شود و حسن این روش آن است كه همه حتی فیلم سازان و تهیه كنندگان آمریكا نیز به حمایت از سینمای فرانسه، بدین ترتیب كمك می كنند و وجوهی كه از این طریق به دست می آید بسیار زیاد است. حال سوال این است كه با این پول چه می كنند ؟ دردرجه اول، به كمك صاحبان سالن های سینما می روند. به این منظور كه سالن های خودرا تجهیز كنند و شرایطی را فراهم آورند كه تماشاگر آسایش و رفاه بیشتر و بهتری داشته باشد. چون اعتقاد بر این است كه سالن سینما باید به شكلی باشد كه تماشاگر را از خانه بیرون بكشد و به سینما بیاورد. بخش دوم كمك ها، به تهیه كنندگان فیلم فرانسوی است یعنی تهیه كنندگان و تولید كنندگانی كه پروژه هایی با كیفیت عالی دارند بدین معنا كه سناریو، فیلم نامه و طرح خود را ارائه می دهند و آنها توسط كمیسیون های تخصصی بررسی می شوند و اگر تشخیص داده شود كه كیفیت های این فیلم خوب و عالی خواهد بود، به فیلم كمك خواهد شد. بدیهی است كه بسیاری از فیلم های فرانسوی با كیفیت بسیارخوب اگر بهره مند از این كمك نبودند، ساخته نمی شدند و این سیاست به رشد سینمای ملی كمك می كند. دردرجه سوم از وجوه این صندوق به سینمای كشور های دیگر (مثلا فیلم های كشور های آسیای میانه، آفریقایی و حتي فیلم ایرانی) كه در آنها كارگردانان صاحب سبك پیدا می شوند ، كمك می شود. در واقع تامین تولید مشترك فرانسه از این صندوق است . فرانسه یك سیاست جهانی برای معرفی و اشاعه سینمای خود دارد و یكی از این سیاست ها برنامه های نمایش فیلم است. چیزی حدود 100 موسسه فرهنگی فرانسوی در جهان وجود دارد. استقبال تهیه‌کنندگان و فیلم‌سازان بین‌المللی از لوکیشن‌های متنوع کشور فرانسه، باعث افزایش تولید محصولات خارجی در این کشور اروپایی شده است. نه تنها فیلم‌سازان آمریکایی و انگلیسی، ‌بلکه هنرمندان دیگر کشورهای اروپایی و آسیایی هم مهمان لوکیشن‌های شهرهای بزرگ فرانسه بوده‌اند. مسئولان رسمی فرانسوی می‌گویند در کنار لوکیشن‌های جذاب شهر پاریس، معافیت‌های مالیاتی هم عامل مهمی در جذب تولیدات خارجی بوده است. استفاده از معافیت‌های مالیاتی که در فرانسه اعمال می‌شود، یکی از راه‌های کاهش هزینه‌های بالای تولید به شمار می‌رود.

4-3-10- نظام مدیریت سینمای فرانسه

دولت فرانسه برای داشتن سینمای ملی ساختار حمایتی بدون تبعیضی را برای تولید و نمایش فیلم فرانسوی بدون نیاز به بودجه ملی بنیاد نهاد و اکنون حاصل ان را بر پرده سینما ها و شبکه های تلویزیونی می توان شاهد بود. سینمای فرانسه با دو نهاد سازمانی يونيفرانس و مركز ملي سينماي فرانسه به سیاستگذاری وحمایت از برنامه های سینمایی اش می پردازد. در فرانسه وزارت فرهنگ وارتباطات با تاسیس مرکز ملی سینمای فرانسه با هدف تنظیم مقررات سینمایی، حمایت از صنایع فیلم، رسانه،ویدئو و مالتی مدیا، ترویج و معرفی آثار سینمایی برای توزیع در میان مخاطبان،محافظت و ارتقای میراث سینمایی فرآیند مدیریت سینمای فرانسه را بدون نیاز به بودجه ملی دنبال می کند. مرکز ملی سینمای فرانسه با تایید سرمایه گذاران برای تولید، اعطای مجوزعملیات سینمایی، صدور کارت حرفه ای سینمایی، مشارکت در تهیه گزارش های سینمایی و درجه بندی نمایش فیلم ها و نیز تنظیم مناسبات سینما و تلویزیون و از جمله با در اختیار گذاردن کپی رایگان برای نمایش در شهرستان های دور، برگزاری آیین های گشایش در شهرستان ها، چاپ بروشور و کاتالوگ آثار سینمایی و بهنگام سازی مقررات و نظارت بر کاربرد آنها توسط عوامل تولید می کوشد به ماموریت پیش گفته فایق آید. بودجه این مرکز از دو ناحیه تامین می شود. نخست اینکه هر فیلمی که در فرانسه اکران می شود مکلف است 10% از میزان فروشش را به حساب این مرکز واریز کند. دوم اینکه تمامی شبکه های تلویزیونی فرانسه مکلفند به میزان 3 تا 5 درصد از میزان قیمت خرید فیلم های غیر فرانسوی را به حساب این مرکز واریز کنند و در تولید آثار سینمایی فرانسوی هم مشارکت داشته باشند. شایان ذکر است بیش از 35% از این بودجه صرف ساخت و بهسازی سالن های سینما می شود. مرکزملی سینمای فرانسه دارای چندین کمیسیون تخصصی با حضور نمایندگان اصناف سینمایی(تهیه کنندگان، کارگردانان، بازیگران، توزیع کنندگان و...) است که مسئولیت تصمیم گیری در باره وضع مقررات ، میزان و نوع حمایت ها را در تولید و توزیع و نمایش آثار سینمایی با اعلان شاخص های لازم برای قبول پرونده ها و میزان حمایت برعهده دارد. مرکز ملی سینمای فرانسه دارای700کارمند (با احتساب کارکنان موسسه یونیفرانس و موزه سینما در ترمیم و مرمت و حفظ میراث سینمایی) است و رئیس آن توسط رئیس جمهور بدون محدودیت زمانی انتخاب می شود.[79]

اما در عرضه و معرفی سینمای فرانسه در جهان موسسه "یونیفرانس" زیر مجموعه مرکز ملی سینمای فرانسه با سی نفر کارمند(با احتساب کارکنان دفاتر دایمی در پکن،نیویورک و توکیو)، عهده دار معرفی و تبلیغ سینمای فرانسه است. خدمات تجزیه و تحلیل و نظارت بر بازار سینمای جهان از جمله اهداف و وظایف این سازمان است. یونیفرانس با شرکت در 12 جشنواره و بازار بین المللی هم چون:کن،برلین ، ونیز،سن سباستین، لوکارنو،پوسان،آمریکا،رم و...می کوشد به معرفی سینمای فرانسه کمک کند. تنظیم و برگزاری جشنواره فیلم های فرانسوی در جهان مانند:یوکوهاما،نیویورک،سیبری،شانگ های، پراگ،اتن و... با هدف سه گانه تعامل با خریداران، اصحاب رسانه ها و امکان دیده شدن آثار فرانسوی توسط مردم، رویکرد این فعالیت است.80% از از بودجه یونیفرانس را مرکز ملی سینمای فرانسه تامین می کند و بقیه توسط حامیان مالی از جمله وزارت امورخارجه فرانسه تامین می شود. این نهاد امکان حضور سینماگران فرانسوی(کارگردان و بازیگر) و منتقدان و روزنامه نگارن سینمایی را در بازار ها و فستیوال های خارجی و انجام رایگان زیر نویس تمامی فیلم های فرانسوی را به عهده دارد. هم چنین با پرداخت نیمی از اجاره بهای غرفه های توزیع کنندگان فیلم های فرانسوی در بازار های حهانی از دیگر اقدامات یونیفرانس به شمار می رود. تولید ونشر کاتالوگ سینمای فرانسه بدون هیچ تبعیض و گزینشی از آثار سینمایی جزو دیگر فعالیت های این موسسه است.[80]

5-3-10- محصولات مشترک سینمایی در فرانسه

کشور فرانسه تولید محصولات مشترک سینمایی را جدی گرفته و برای تولید محصولات مشترک حساب ویژه‌ای بازکرده است. در حال حاضر کشور فرانسه تولید حدود 50 محصول مشترک سینمایی را در دست دارد. سیستم سرمایه‌گذاری عمومی، دیدگاه خوبی نسبت به تولید اینگونه محصولات دارد و از ساخت آنها حمایت می‌کند. از طرف دیگر، یک ‌سری معافیت‌های مالی هم در این رابطه در نظر گرفته شده است. همه این مسائل حکایت از آن دارد که فرانسه نقش بسیار مهمی در صنعت سینمای بومی کشورهای دیگر ایفا ‌کرده و به گسترش صنعت فیلمسازی در تمام جهان کمک بسیار زیادی می‌کند. طبق نوشته رسانه‌های گروهی، مرکز "فاند‌سودسینما"[81] از تولید فیلم‌های سینمایی در آسیا، آفریقا، جزایر کارائیب، آمریکای‌جنوبی، اروپای‌شرقی و خاورمیانه حمایت می‌کند ویارانه‌های لازم را در اختیار آنها می‌گذارد. در کنار آن، حمایت‌های مرکز ملي سينماي فرانسه هم برای فیلم‌های خارجی زبان وجود دارد. این مرکز، حامی تولید فیلم‌هایی است که توسط فیلمسازان سرشناس و صاحب‌نام خارجی ساخته می‌شود. به این ترتیب، واحد تولید محصولات مشترک بین‌المللی سینمایی در فرانسه، با وجود بحران سخت بین‌المللی اقتصادی ، همچنان فعال است و به کار خود ادامه می‌دهد. تحلیل‌گران اقتصادی سینما می‌گویند در این رابطه باید سپاسگزار سیستم سرمایه‌گذاری دولتی بود که همچنان به حمایت خود از تولید اینگونه محصولات ادامه می‌دهد.

صنعت سینمای فرانسه در سال 2009  تعداد 93 محصول مشترک تهیه و تولید کرد (این رقم در سال2008، تعداد 95 فیلم بود) که تغییر اندکی را به نمایش می‌گذارد. این محصولات مشترک با حدود 35 کشور جهان از قاره‌های مختلف تولید شد. در برخی از آنها، سرمایه‌گذاری طرف فرانسوی بیشتر و در برخی از آنها، این رقم کمتر از کشور طرف قرارداد بوده است. در شرایطی که صنعت سینمای فرانسه هنوز به صورت رسمی قرارداد همکاری در زمینه تولید محصولات مشترک سینمایی با کشور آمریکا را امضا نکرده، کشورهایی مثل رومانی، برزیل، آفریقای‌جنوبی و چین تازه‌ترین کشورهایی هستند که این قرارداد مشترک همکاری سینمایی را با فرانسه امضا کرده‌اند. مرکز ملي سينماي فرانسه در عین حال در فکر تجدید قرارداد با کشورهای اروپای‌شرقی است و قصد دارد این قراردادها را به روز کند. قرارداد فوق در اوایل دهه70 میلادی بین طرفین امضا شد و سخنگوی آن، این نکته را توضیح می‌دهد که هدف اصلی این قرارداد این است که منافع مالی و معنوی تمام طرفین ماجرا را حفظ کند. منتقدان سینمایی عقیده دارند توانایی صنعت سینمای فرانسه و سرمایه‌گذاران آن در تولید محصولات مشترک سینمایی، فقط به میزان علاقه بالای آنان برای سرمایه‌گذاری روی چنین فیلم‌هایی مربوط نمی‌شود. مهم‌ترین عامل در این رابطه، موفقیت فیلم‌های فرانسه در جدول گیشه نمایش سینماهای کشور و علاقه تماشاگران برای دیدن آنهاست. به اعتقاد منتقدان سینمایی، استقبال بالای تماشاگران فرانسوی از محصولات داخلی و فروش خوب آنها، ضریب اطمینان تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران سینمایی را در این کشور اروپایی بالا برده است. آنها با تکیه بر فروش بالای محصولات خود در جدول گیشه نمایش سینماهای کشور، هم از نظر مالی و هم از نظر فکری (از بابت اطمینان خاطری که نسبت به کارها و فعالیت‌های خود دارند) در شرایطی هستند که می‌توانند با آرامش خاطر، جبهه تازه‌ای را در برابر خود بگشایند و به سراغ تولید محصولات مشترک با کشورهای دیگر بروند.در عین حال، نکته‌ای که در این رابطه اهمیت زیادی دارد، این است که این محصولات مشترک معمولا فیلم‌های گران‌قیمتی نیستند و می‌توان آنها را با هزینه‌ای اندک یا معمولی تهیه کرد. ذکر این نکته هم ضروری به نظر می‌رسد که صنعت سینمای فرانسه با مشارکت در تولید این نوع محصولات، خود را به عنوان مدافع اصلی و اول محصولات غیرمتعارف کشورهای در حال رشد و نیمه‌پیشرفته معرفی می‌کند و با این کار وجهه بین‌المللی خود را در بین روشنفکران و هنرمندان بالا می‌برد. به گفته اهل فن و تحلیل‌‌گران، هزینه‌ای هم که برای این کار پرداخت می‌شود خیلی زیاد نیست.[82]

6-3-10- آموزش سینمایی

آموزش در عرصه های گوناگون هنری همواره یکی از نگرانی های سیاست گذاران فرهنگی فرانسه را تشکیل می داد. آموزش های سینمایی ریشه در گذشته ای نه چندان نزدیک دارد و همواره مورد توجه بوده است. ازآغاز،آموزش در سینما رویکردی کارآگاهی و نه دانشگاهی و نظری بود. چرا که دست اندرکاران تولید فیلم از کارگردان گرفته تا فیلمبردار و صدابردار و دیگر عوامل تولید،بیش از هر چیز نیازمند تجربه عملی هستند. با چنین رویکردی است که شهرداری پاریس در سال 1926 مرکزی را برای آموزش سینما در خیابان ووژیرارد[83] بنا نهاد. این مرکز به تدریج به نام همین طولانی ترین خیابان پاریس، ووژیرارد شهرت یافت. مرکز آموزش ووژیرارد به تربیت عوامل فنی نور، صدا، تصویر و عکاسی می پرداخت  و به دلیل موفقیت هایی که به دست آورد از وزارت آموزش ملی عنوان "مدرسه ملی لوئی لومیر"[84] را کسب کرد و به دلیل گسترش فعالیت هایش در سال 1989 به شهر "مارن لاواله"[85] انتقال یافت.

مدرسه عالی لوئی لومیر از آغازین روزهای تاسیس، تربیت عوامل فنی سینما را هدف اصلی اش قرار داد و هیچ گاه در اندیشه تربیت کارگردان  و یا بازیگر نبود. به همین دلیل، همگام با گسترش سینمای فرانسه ضرورت وجود مرکزی برای آموزش در زمینه های یاد شده احساس می شد. با پایان جنگ دوم جهانی و آزادی فرانسه، مارسل هربیه، از سوی دولت ماموریت یافت مرکزی فراگیر برای آموزش های سینمایی تاسیس کند. هربیه این مرکز را "انستیتوی مطالعات عالی سینما"[86] مشهور به ایدهک نامید. این موسسه با هدف تربیت کارگردان، بازیگر و دیگر عوامل فنی و هنری ساخت فیلم تشکیل شد. اساتید این مرکز را سینماگران حرفه ای تشکیل می دادند و آموزش ها به گونه ای بود که دانشجویان عملا سینماگری را تجربه می کردند. این موسسه غیر دولتی از حمایت های مرکز امور سینمایی برخوردار شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت. تا سال 1985، بیش از 1400 دانشجوی فرانسوی و خارجی در این موسسه آموزش دیدند و به جمع سینماگران پیوستند. سینماگران سرشناس و بزرگ فرانسوی در این مدرسه به انتقال تجربیاتشان پرداختند و همین امر به شهرت جهانی این مرکز افزود.

این موسسه به رغم موفقیت هایش  با مشکلات مالی فراوان مواجه شد و دوران افولش آغاز شد. هنگامی ژاک لانگ، وزیر فرهنگ وقت روی کار آمد که ایدهک دوران بحرانی را می گذراند. ژاک لانگ با دعوت از چهره های سرشناس این عرصه، باز سازی مرکز آموزش سینمایی را در دستور کار خود قرار داد. گروهی از سینماگران برجسته ماموریت یافتند مرکز جدید آموزشی سینمایی را راه اندازی کنند. مرکز امور سینمایی ( س.ان.س) نیز مامور شد امکانات لازم را برای تاسیس این مرکز فراهم کند. این موسسه در آغاز "انستیتوی ملی تصویر و صدا"[87] نام گرفت ولی بعد به "بنیاد اروپایی حرفه های تصویر و صدا"[88] تغییر نام داد که به اختصار "فمیس" نامیده می شود. اگر چه نام این مرکز تغییر مختصری کرد و به "مدرسه عالی ملی حرفه های تصویر و صدا" تبدیل شد، نام اختصاری فمیس همچنان بر روی این موسسه باقی ماند.

مدرسه عالی سینمایی فمیس با استقبال زیادی روبه رو شد و دانشجویان بسیاری در فرانسه و کشورهای دیگر خواستار تحصیل در این مدرسه سینمایی شدند. از ویژگی های این مدرسه عالی، کارگاهی بودن دوره های آموزشی است. در این مدرسه رشته های گوناگون سینمایی از کارگردانی گرفته تا امور فنی و بازیگری آموزش داده می شود. آموزشگران هم از سینماگران حرفه ای در رشته های مختلف سینمایی هستند و فارغ التحصیلان آن به جمع اهالی سینما می پیوندند.

در کنار مراکز حرفه ای آموزش، چندی است که آموزش سینما مفهومی تازه تر یافته است. دست اندرکاران امور سینمایی به درستی دریافتند که راه گسترش سینما فقط تربیت بازیگر و عوامل تولید نیست و همدوش با این مهم مردم نیز سینما رفتن و فیلم دیدن را بیاموزند. به همین دلیل، مرکز امور سینمایی آموزش فیلم دیدن و رفتن به سینما را نیز در دستور کار خود قرار داده است. بدین ترتیب، هر سال برنامه های آموزشی ویژه ای برای دانش آموزان مدارس ابتدایی و راهنمایی پیش بینی می شود و هزاران نفر از کودکان و نوجوانان چگونه فیلم دیدن را می آموزند. این برنامه در سطوح مدارس ابتدایی 87 دپارتمان و 365 هزار دانش آموز را با عنوان "مدرسه و سینما" و 88 دپارتمان و 450 هزار دانش آموز را با عنوان "مدرسه راهنمایی و سینمایی" تحت پوشش قرار داده و 35/1 ورودی به سینما را ثبت کرده است. برنامه "دبیرستان و سینما" 200 هزار دبیرستان و 400 هزار دبیرستانی را با سینمای هنری آشنا کرده است. مرکز امور سینمایی یازده قطب آموزشی را در مناطق مختلف ایجاد کرد. این قطب ها برنامه ریزی و اجرای آموزش ها را عهده دارند. امروز سینمای فرانسه مرهون این ابتکار است و سالن های سینما میوه چین این دوره های تازه آموزشی در مدارس هستند. کار گروه ویژه ای هر سال تعدادی از فیلم های برجسته و قوی را برای آموزش در دوره های مختلف آموزشی برمی گزیند و در مناطق مختلف، معلمانی برای همراهی دانش آموزان به سینما و سپس برگزاری کارگاه های لازم برای تحلیل آنها آموزش می بینند.  هر سال دانش آموزان فرانسوی در کنار دروس دیگر، سینمارفتن، فیلم دیدن و نقد و بررسی فیلم را می آموزند. بی تردید این اقدام تاثیر شگرفی در افزایش تعداد سینما دوستان داشته و عملا موفقیت خود را نشان داده است.[89]

7-3-10- جشنواره های بین المللی سینما در فرانسه

هر هفته یک جشنواره فیلم در مكاني در فرانسه برگزار می شود. این کشورشش ضلعی می تواند به سازماندهی بیش از 160 جشنواره در هر سال افتخارکند. برخی ازجشنواره ها مانند جشنواره کن یا جشنواره کلرمون فران دارای اعتبار جهانی هستند. برخی از جشنواره های بین المللی نیز مانند جشنواره سینمای آمریکا در دوویل، سینمای ایتالیا در انسی، سینمای بریتانیا در دینارد و یا سینمای آسیا در وسول احترام برانگیز هستند. نقش جشنواره ها دوبرابر است. آنها می توانند همزمان با کشف استعدادها، فیلم های برنده را نیز معرفی کنند. پویایی بخش جشنواره ای فرانسه نشان می دهد که سنت سینما دوستی در این کشور از سابقه ای دیرینه برخوردار است و سیاست های فرهنگی حمایت از تصویر همچون ایجاد کلوپ های سینمایی توسط  آندره مالرو، نخستین وزیر فرهنگ در سال 1959 نیز در این پویایی دخیل بوده است. جشنواره ای که بیشترین اعتبار در جهان را دارد، برخورد هزاران فلش درخشنده، فرش قرمز معروف با 24 پله ورود به جشنواره به یقین جشنواره کن در کوت دازور[90] است. جشنواره کن با توجه به تخصصی بودنش در حوزه سینما به فیلم های فرهنگی جایزه می دهد. جشنواره سینمای آمریکا هر سال در مرکز بین المللی دوویل[91]، در منطقه نورماندی، نخستین جمعه ماه سپتامبر تا یکشنبه هفته بعد برگزار می شود. از زمان شروع به کار این جشنواره تا کنون، کشف استعدادهای جدید، همواره با همان موفقیت، انگیزه، شور و هیجان اولیه ادامه  دارد. ستارگان معروف سینمای آمریکا مانند رابرت دنیرو، جرج کلونی، کلینت ایستوود، شارون استون، هریسون فورد میهمان این جشنواره بوده اند. به مناسبت 37 دوره برگزاری این جشنواره بیش از 100 فیلم به مردم نشان داده شده است. جشنواره بین المللی فیلم کوتاه  "کلرمون فران"[92] در مرکز فرانسه، به سهم خود و بدون شک بزرگترین رویداد مختص فیلم های کوتاه در جهان است. در برنامه اين جشنواره  بیش از 400 فیلم کوتاه از قاره های مختلف به رقابت می پردازند. اعلام اسامی برندگان فیلم، به شدت در سرنوشت فیلم ها تاثیرگذار است. جشنواره کلرمون فران در سال 1982 تاسیس شد و توانست کارگردانان صاحب نامی مثل سدریک کلاپیش، برونو پودالیدس و ژان پیر ژونه را کشف و معرفی کند که این افراد بعدها کارگردانان موفق فیلم های بلند شدند. محل نشست همه دوستداران انیمیشن، جشنواره بین المللی فیلم انیمیشن انسی در منطقه رون - آلپ است. سینما ی آسیا در یک دوره رشد سریعی داشته و جوایز متعدد سبب شد تا از بازیگران ، کارگردانان و فیلم  ها تجلیل شود. جشنواره بین المللی سینمای آسیا در وسول[93]، در شرق فرانسه، تلاقی بین تصاویر، زبان ها و فرهنگ ها را برجسته کرد. فلسفه این رویداد سینمایی از زمان آغاز به کارش در سال 1995 را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: آسیا را به صورت گسترده ، از شرق نزدیک تا شرق دور، مورد تامل قرار دهید و سعی کنید بدون پیشین ذهیت داشتن،  تمام ابعاد آن را نشان دهید. جشنواره بین المللی فیلم لاروشل[94] در منطقه پوآتو - شارانت، فیلم های مربوط به پنج قاره را به مخاطب مشتاق در اوایل تابستان عرضه می کند. این جشنواره در سال 1973 تاسیس شده است و هر سال توسط یک شب زنده داری نمادین از پنج فیلم به  نشانه پنج قاره، پس از صرف صبحانه در بندر قدیمی، در سپیده دم به پایان می رسد. در ماه نوامبر، شهر نانت شاهد یکی از معتبرترین جشنواره های سینما در جهان به نام «جشنواره سه قاره»[95] است. وجه تسمیه نام این جشنواره این است که به معرفی آثار سینمای سه قاره ی آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی می پردازد.

با توجه به اهميت جشنواره كن و سزار ، در زير اين دو جشنواره به طور مستقل تشريح مي شوند:

جشنواره بين المللي كن[96]

شهر کن : كن در منطقه‌ای موسوم به «كوت دازور» (ساحل لاجوردی) درجنوب فرانسه و ساحل دریایی مدیترانه قرار گرفته است. كن در قرون وسطی وابسته به‌خاندان سلطنتی لرن بود و تا ابتدای قرن نوزدهم به شكل یك دهكده كوچك كشاورزی و ماهیگیری باقی ماند. در سال 1834 لرد هنری پیتر بروهام انگلیسی در طی یك دیدار از این دهكده مجذوب زیبایی‌ها و طبیعت منطقه و موجب سفر خانواده‌های متمول انگلیسی و فرانسوی برای گذراندن تعطیلات شد. با سرازیر شدن توریست‌ها به كن، این شهر به‌سرعت رشد كرد و درچند دهه اخیر برگزاری جشنواره فیلم كن شهرتی جهانی برای این شهر به‌همراه آورده است. جدا ازجشنواره‌ كن، رویدادهای مختلفی مانند میدم (بازار بين المللي برای اقتصاد موسیقی)[97]، میپیم (بازار بین‌المللی معاملات مستقلات و مسكن)[98] و نمایشگاه جهانی كالاهای بدون مالیات در طول سال اهمیتی دوچندان به كن داده است. 

تاریخچه جشنواره كن: جشنواره بین‌المللی فیلم كن اكنون به‌عنوان مهم‌ترین رویداد سینمایی و حتی هنری جهان در شهری‌كوچك درجنوب فرانسه برگزار می‌شود و پیدایش این جشنواره خود داستانی جذاب است. جشنواره «ونیز» از سال 1932 آغاز و مركز توجه سینماگران و سینما‌دوستان شد، اما زمانه، دوران استیلای فاشیسم در ایتالیا بود. در سال 1938 و در اوج فاشیسم موسولینی، مسئولان جشنواره ونیز برخلاف نظر تماشاگران و حتی هیات داوری، فیلم ضد‌جنگ «توهم بزرگ» ساخته ژان‌رنوآر را نادیده گرفته و جایزه بزرگ جشنواره را به‌طور مشترك به دو فیلم از آلمان و ایتالیا اعطا كردند. این اتفاق حتی منجر به استعفای اعضای انگلیسی و آمریكایی هیات داوران شد، اما مسئولین فرهنگی دولت «موسولینی» تاب اعطای جایزه به توهم بزرگ را كه بنا به‌گفته گوبلز، «دشمن سینمایی درجه یك» لقب گرفته بود را نداشتند. این حركت ونیز موجب تولد جشنواره كن شد و گروهی از سینماگران و منتقدین فرانسوی، دولت آن كشور را تحت فشار برپایی یك جشنواره فیلم قرار دادند كه در راس آنان فیلیپ‌ ارلانژه[99]، روبر فاورله بره[100] (كه تا سال‌ها مدیریت جشنواره كن را برعهده داشت) و لویی‌ لومیر این حركت را راهبری می‌كردند. سرانجام دولت فرانسه به برپایی جشنواره رای موافق داد و بر ‌سر مكان برگزاری بحث‌های مختلفی درگرفت كه نهایتا بین دوشهر بیاریتز در ساحل اقیانوس اطلس و كن در دریای مدیترانه، شهر كن انتخاب شد و دلیل ناگفته‌ این انتخاب نه به آب‌وهوا و طبیعت منطقه كه موافقت مقامات شهرداری كن برای ساخت محلی خاص جشنواره بود.

اولین دوره «جشنواره بین‌المللی فیلم» در روز اول سپتامبر 1939 آغاز شد و دلیل انتخاب این زمان، استدلال مسئولین شهر برای طولانی‌تر كردن فصل توریستی برای دوهفته بیشتر در ابتدای پاییز بود. اما جشنواره كن تنها روز افتتاحیه خود را دید چرا كه در روز دوم سپتامبر و آغاز جنگ جهانی‌دوم، جشنواره به‌مدت هفت‌سال تعطیل شد. در روز 20سپتامبر 1946، اولین دوره واقعی جشنواره كن باردیگر در همان شهر و بنا بر قول همچنان باقیمانده مقامات شهر برای ساخت كاخ جشنواره و باحمایت دو وزارت امورخارجه و آموزش‌وپرورش فرانسه برگزار شد.

لویی لومیر 82ساله ریاست هیات داوران را به‌عهده گرفت و جشنواره، 11فیلم را شایسته دریافت جایزه بزرگ جشنواره دانست. از سال بعد مركز ملی سینمای فرانسه  عهده دار هماهنگی انتخاب فیلم شد و در آن دوران فیلم‌های ارایه شده از كشورهای صاحب سینما، بدون انتخاب از طرف مقامات جشنواره دراین رویداد به نمایش گذاشته می‌شد. علی‌رغم مشكلات مالی كه حتی مانع برگزاری جشنواره درسال 1950شد، مقامات كن به‌قول خود عمل كرده و كاخ كروازت از سال 1952 محل برگزاری جشنواره شد و این مكان هم‌اكنون محل هتل‌ نوگاهیلتون[101] كن است كه بخش پانزده روز كارگردانان در آن برگزار می‌شود. زمان جشنواره كن در دهه پنجاه به فصل بهار تغییر پیدا كرد كه دلیل آن در رقابت با جشنواره‌های برلین و ونیز و دریافت فیلم‌های مطرح سینمایی جهان و نیز به‌دلیل فصل توریستی ارزیابی شد. در سال 1954، سوزان لازون جواهرساز پاریسی پیشنهاد استفاده از برگ نخل را كه دیگر سمبل شهر و جشنواره شده بود را به‌عنوان جایزه داد كه با طرحی از ژان‌كوكتو، جایزه نخل طلا جایگزین جایزه بزرگ جشنواره از سال 1955 شد و البته جایزه نخل‌طلای فعلی كن با طرحی از كارولین شوفل _ گروزی مدیر شوپارد[102] از سال 1997 به برندگان اول جشنواره اعطا می‌شود.

جشنواره كن از ابتدا محل جولان ستاره‌ها و نام‌های بزرگ هنر سینما بود و حتی تماشاگران جشنواره نیز عمدتا جهت دیدار این ستارگان و حضور در میهمانی‌های پرزرق‌وبرق جشنواره در هتل‌ها و ویلاها به كن سفر می‌كردند، اما به‌تدریج صنعت سینما، وجه اقتصادی خود را نیز برجشنواره تحمیل كرد و درسال 1959، باحضور ده شركت‌كننده و برپایی یك پرده كن بر ‌پشت‌ بام كاخ جشنواره، اولین بازار فیلم كن نیز شكل گرفت و از سال 1961 این بازار بخش رسمی از جشنواره بین‌المللی فیلم كن شد.

حضور چند باره نام‌های آشنا و كارگردان‌های صاحب نام در كن انتقاداتی را موجب شد و ژرژ سادول[103] منتقد و مورخ معروف فرانسوی، «بخش هفته بین‌المللی منتقدین» را از سال 1962 جهت معرفی استعدادهای جدید و خاص فیلم‌های اول و یا دوم یك كارگردان ایجاد كرد.

در سال 1968، آندره مالرو، وزیر فرهنگ وقت فرانسه اقدام به‌اخراج هانری لانگلوا مدیر محبوب سینماتك فرانسه كرد و این عمل موجب واكنش جمعی از سینما‌گران فرانسوی درجشنواره همان سال شد. لویی‌مال و رومن پولانسكی بلافاصله از هیات داوری استعفا دادند و فرانسوآ تروفو و ژان لوك گدار رهبری گروهی دیگر از فیلمسازان موج نو فرانسه را دراعتراض به این اقدام داشتند. این گروه خود را از پرده سینمای جشنواره آویزان و موجب تعطیلی جشنواره درسال 1968 شدند! این حركات موجب عقب‌نشینی آندره مالرو و ابقای هانری لانگلوا شد، اما جشنواره كن دیگر به تعطیلی كشیده شده بود. گروه دیگر از فیلم‌سازان فرانسوی اعتقاد داشتند كه جشنواره كن به‌عنوان یك محل برای مناقشات سیاسی از طرف تروفو و گدار مورد سوء‌استفاده قرار گرفته است و همراه با گروهی دیگر از فیلمسازان انجمن كارگردان‌های فیلم را تشكیل و دومین بخش جنبی كن با عنوان «پانزده روز كارگردان‌ها» یا «دوهفته كارگردان‌ها» از سال 1969 شكل گرفت. جالب آنكه وجه‌تسمیه این بخش به پانزده روز برگزاری جشنواره بر می‌گشت كه بعدها 12روز كاهش پیدا كرد اما عنوان این بخش تغییری نكرد.

از سال 1972 مسئولین جشنواره تصمیم به تشكیل‌ هیات انتخاب جهت گزینش نهایی فیلم‌ها گرفتند و پیش از آن فیلم‌ها توسط نمایندگان جشنواره در كشورهای مختلف انتخاب می‌شدند. موریس بسی[104] درسال 1975 تصمیم به اضافه‌كردن سه‌بخش غیررقابتی به بخش مسابقه رسمی با عنوان‌های «چشمان بارور»، «روح زمانه» و «گذشته كامل» گرفت كه با استقبال همگان روبه‌رو شد، اما این تعدد بخش قدری شرایط انتخاب و نمایش فیلم‌ها را پیچیده كرده و ژیل ژاكوب[105] دبیر كل جدید كن، هر سه بخش را به یك بخش یعنی نوعی نگاه تغییر داد كه تا امروز نیز پابرجا است.

از سال 1983 كاخ جشنواره‌ها و كنگره‌ها در محل قدیمی كازینو زمستانی كن به عنوان محل اصلی جشنواره آغاز به كار كرد و درهمان سال ستارگان و بزرگان سینما به كن دعوت وهریك اثر دست‌خود را در پیاده‌رو كنار كاخ به‌جا گذاشتند. درسال 1997 و در پنجاهمین دوره جشنواره، تمامی برندگان زنده نخل طلا به جشنواره دعوت شده و یك جایزه ویژه باعنوان «نخل‌ نخل‌ها» نیز به اینگماربرگمان اعطا شد. از سال 1998 و در اعتقاد به اهمیت مدارس سینمایی، ژیل ژاكوب بخش سینه فونداسیون (بنیاد سینما) را خاص فیلم‌های ساخته دانشجویان سینما برپا داشت و هم‌اكنون ریاست افتخاری این بنیاد برعهده مارتین اسكورسیزی وعباس كیارستمی است.

از سال 2002، جشنواره بین‌المللی فیلم كه عنوان رسمی این رویداد بود به «جشنواره كن» تغییر نام داد و از سال2004 و بنا به پیشنهاد «تیری فرمو»[106] دبیر هنری جشنواره بخش «كلاسیك‌های كن» راه‌اندازی شد. سال 2005 نیز شاهد برپایی بخش جدید دیگری باعنوان «تمام سینماهای دنیا» شد كه ویژه سینمای ملی كشورهایی است كه تولیداتشان كمتر امكان عرضه بین‌المللی را دارد.

جشنواره اكنون با بودجه 20میلیون یورویی خود كه نیمی از آن از وزارت فرهنگ و نیمی دیگر از طرف شهر كن تامین می‌شود، هرساله حدود 2000 فیلم بلند سینمایی را از 100كشور جهان جهت گزینش مورد بازبینی قرار می‌دهد. این رویداد، تقویم تولید فیلم در كشورهای مختلف را تغییر داده به‌گونه‌ای كه تهیه‌كنندگان آثار خود را همواره برای ارائه به هیات انتخاب جشنواره كن آماده می‌كنند. حضور یك فیلم در جشنواره كن، سرنوشت اقتصادی آن را تغییر داده و دروازه‌های موفقیت فرهنگی وتجاری را به روی آن باز می‌كند. كن هفتاد هزار نفری هرساله و در زمان جشنواره و بنا به آماری غیررسمی میزبان بیش از پنجاه‌هزار میهمان است كه حداقل نیمی از آنان را دست‌اندركاران حرفه‌ای سینما و نمایندگان رسانه‌های جمعی تشكیل می‌دهند. تنها در بازار فیلم كن بیش از دوهزار شركت و عرضه‌كننده و پخش‌كننده فیلم حضور دارند. [107]

جشنواره سزار؛اسکار سینمای فرانسه[108]

جشنواره سينمايي سزار در 1976 بر اساس مدل آمريكايي اسكار، با هدف تجليل از بهترين هاي سينماي فرانسه ايجاد شد. متخصصين سينما و شيفتگان هنر هفتم براي شناختن كساني كه جوايز سزار را مي ربايند و معرفي نسل جديدي از هنرمندان سينماي فرانسه، در هر سال منتظر لحظه ي مقدر مي مانند.

ژرژ کراون[109] در سال 1974 آکادمي علوم و هنرهاي سينمايي فرانسه و يک سال بعد جوايز سزار را راه‌اندازي کرد که معادل فرانسوي جوايز اسکار است و هر سال دستاوردهاي سينماي اين کشور را مورد تقدير قرار مي‌دهد. کراون در محافل صنعت سينماي فرانسه به خاطر توانايي‌هاي خود به عنوان يک تهيه كننده ، متصدي تبليغات و دوست ستاره‌هاي سينما شهرت داشت. او از دوران جواني شيفته جوايز اسکار در هاليوود بود و سال‌ها بعد معادل فرانسوي اين جوايز را در شرايطي پايه‌گذاري کرد که سزار بالداسيني مجسمه‌ساز اهل مارسي مناسب‌ترين حالت را براي تنديس اين جوايز طراحي کرد و نام خود را نيز به آن داد.

نخستين جشنواره به نام شب سزار درسوم آوريل 1976در كاخ كنگره پاريس به رياست ژان گابن چندماه قبل از فوتش صورت گرفت. در اين دوره 13 جايزه اهدا شد ولي در حال حاضر تعداد آنها به 21 جايزه رسيده است. اين بخش ها عبارتند از:جوایز بهترین فیلم، بازیگر زن، بازیگر مرد، کارگردان، فیلمنامه غیراقتباسی، فیلمنامه اقتباسی، فیلم اول، بازیگر زن نقش مکمل، بازیگر مرد نقش مکمل، بازیگر زن آینده‌دار، بازیگر مرد آینده‌دار، صدا، موسیقی، فیلمبرداری، طراحی صحنه، طراحی لباس، تدوین،فیلم کوتاه، فیلم خارجی، فیلم مستند، فیلم انیمیشن.

راي دهندگان سزار در دو دور راي گيري تعيين مي شوند. دوراول براي آماده سازي نامزدها ( 3يا 5 عنوان با توجه به موضوعات) و دور دوم براي انتخاب برندگان. رأی دهندگان حرفه ای حدود 3500 نفر در حال حاضر در 12 شاخه (بازیگران، کارگردانان، نویسندگان، تکنسین ها، تولید کنندگان، توزیع کنندگان، سينمادارها، صادر کنندگان، عوامل هنری، صنایع فنی ، مديران بازاريابي و وابسته هاي مطبوعاتي) حضور دارند. اين جشنواره از سال 2002 در سالن تئاتر دو شاتله پاريس در ماه فوريه هر سال برگزار مي شود. سزار 2011 به رياست بازيگر آمريكايي جودي فاستر صورت گرفت.

آکادمی علوم و فناوری سینماي فرانسه در سال هاي گذشته تغییراتي نيز در جوایز سزار اعلام کرد که برابر با آن در بخش بهترین فیلم به جای پنج نامزد، هفت فیلم و در بخش بهترین فیلم خارجی نیز به جای پنج فیلم، هفت فیلم برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند. در این بخش دو فیلم، خارجی اما به زبان فرانسه خواهد بود. این تغییرات اجازه می‌دهد جوایز سزار به شکلی بهتر بازتاب تنوع سینمای فرانسه از یک سو باشد و از سوی دیگر ویترینی بهتر برای تولیدات خارجی فیلمبرداری شده در فرانسه فراهم کند.اين مراسم همواره به عنوان اسكار فرانسوي در نزد دوستداران سينماي فرانسوي زبان شناخته مي شود. در اين جشنواره سينمايي، بسياري از هنرمندان با استعداد سينماي فرانسه مورد تجليل و همه گروه هاي فني فيلم مورد تقدير قرار مي گيرند. نسل جوان هنر هفتم در زير نور پروژكتورها به پيش رانده و به مشاهير متوفي اداي احترام مي شود.

لازم به يادآوري است كه قبل از سزار، جشنواره هايي براي تجليل از سينماي فرانسه وجود داشت. ستاره کریستال اهدايي از  1975 - 1955 يكي از جشنواره هاي مطرح بوده است. جایزه بزرگ سينماي فرانسه از 1934 تا 1986 یک فیلم فرانسوی را در سال برنده اعلام مي كرد. از سال هاي 1950به بعد، به برنده فیلم هاي فرانسوی در ماه ژوئن جوايزي اهدا مي شد. اما از آنجا كه این جایزه از مشاركت مردمي بي بهره بود، قبل از 1960 محو شد. گفته مي شود سزار به دليل تقارن اش با مراسم اسكار به نحوي تحت الشعاع آن قرار مي گيرد.[110]

8-3-10- موزه سینمای فرانسه

موزه سینمای فرانسه یک ارگان نیمه خصوصی است که بخش اعظم بودجه آن را دولت فرانسه تامین می کند. ماموریت این مرکز، نگهداری، تعمیر و پخش میراث مشترک سینمایی فرانسه است. این مرکز با بیش از 40000 فیلم و هزاران سند و اشیای مربوط به سینما، بزرگ ترین پایگاه داده های جهانی درباره هنرهفتم را تشکیل می دهد.

تاریخچه : تاریخچه فیلم خانه فرانسه، به سال 1935 باز می گردد، زمانی که هانری لانگلوا و ژرژ فرانژو  که سال ها نسخه قدیمی فیلم ها را بازیابی و احیا می کردند، یک کلوپ سینمایی به نام محفل سینما ایجاد کردند تا در آن به نمایش و شناساندن آثار قدیمی بپردازند. سال بعد، فیلم خانه فرانسه با حمایت اخلاقی و مالی پل- اوگوست هارله[111] پدید آمد. ماموریت این مرکز که زیر نظر هانری لانگلوا اداره می شد، نگهداری از فیلم ها، تعمیر و نمایش آن ها و نیز آموزش سینمایی به نسل های جوان بود. وانگهی فیلم خانه، علاوه بر جمع آوری فیلم ها، تمام چیزهای مربوط به سینما از قبيل دوربین ها، اعلانات، تبلیغات، لباس ها و حتی آرایه فیلم ها را گردآوری کرد. در سال 1948، یک سالن نمایش با 60 صندلی و نیز نخستین موزه سینمای هانری لانگ لوا در یک ساختمان سه طبقه واقع در منطقه 8 پاریس گشایش یافت. در همین سالن بود که به خصوص فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، ژاک ریوت، اریک رومر و سوزان شیفمن با یکدیگر ملاقات می کردند. در سال 1955 فیلم خانه به سالنی دیگر با 260 صندلی در منطقه 5 منتقل شد. در سال 1963 این مرکز به لطف حمایت مالی آندره مالرو، وزیر فرهنگ وقت به کاخ شایو انتقال یافت و به مرکزی نیمه خصوصی تبدیل شد. در سال 1968 آندره مالرو تحت فشار وزیر دارایی وقت، مجبور شد مدیریت مرکز را تغییر دهد. بنابراین لانگلوا را از کار برکنار کرد. سپس کارگروهی از کارگردانان فرانسوی برای دفاع از او تشکیل شد و در نهایت به دنبال اعتراضات، هانری لانگلوا دوباره به مدیریت مرکز بازگشت. در سال 1972 نخستین موزه سینما در میدان تروکادروی پاریس افتتاح شد و در سال 1974، هانری لانگلوا به دریافت جایزه اسکار افتخار و سپس جایزه سزار نایل گشت. وی در سال 1977 چشم از جهان فروبست.

در سال 1980 یک سالن نمایش فیلم مربوط به فیلم خانه فرانسه در مرکز ژرژ پمپیدو گشایش یافت. در سال 1981 نیز کوستا گاوراس[112]  به سمت مدیریت فیلم خانه منسوب شد. در سال 1984 وزیر فرهنگ وقت، ژاک لانگ  پروژه ای را آغاز کرد که تا سال 1996 جانشینان او آن را دنبال کردند: ایجاد یک موسسه بزرگ سینمایی در کاخ توکیو نزدیک میدان تروکادرو. ژان سن ژور در سال 1991 به ریاست مرکز منسوب شد. در آن زمان بود که عرضه آثار هنری هنرمندان دوران مختلف آغاز شد. این امر برای دوستداران سینما امکان ارزیابی اثر یک کارگردان را در تمامیت کارهای او فراهم می آورد. در سال 1977 به دنبال آتش سوزی در بام قصر شایو تمامی آثار موزه، در عرض یک شب تخلیه شد. اگرچه به این آثار آسیبی نرسید اما مکان موزه می بایست تغییر می کرد. سالن نمایش نیز به مدت بیش از یک سال بسته بود. در نوامبر همان سال، سالن دیگری به نام گران بولوار گشایش یافت. در این سالن بود که مرکز فیلم خانه به کند و کاو در میان "قلمرو" های سینمایی جدید پرداخت.

در سال 1998 کاترین تروتمن[113] وزیر فرهنگ وقت که تصمیم گرفته بود پروژه تعمیر و بازگشت به کاخ توکیو را رها کند، از تصمیم خود مبنی بر ساخت "خانه سینما" در مرکز فرهنگی آمریکایی سابق واقع در منطقه 12 پاریس خبر داد. ژان شارل تاچلا[114]  به عنوان ریاست موزه فیلم در سال 2000 انتخاب شد. در سال 2002 ژان ژاک آیاگون[115]، وزیر فرهنگ وقت اعلام کرد موزه سینما و کتابخانه فیلم فرانسه[116] دو موسسه ای خواهند بود که در کنار یکدیگر واقع و سپس در خیابان برسی به نام " فیلمخانه فرانسه" در یکدیگر ادغام خواهند شد. در سال 2003 سرژ توبیانا[117] به دنبال ارائه گزارش خود "تمام خاطره دنیا" به مدیریت کل فیلمخانه منسوب شد.

در سال 2003 تهیه کننده و کارگردان، کلود بری[118] به سمت مدیریت موزه تعیین شد. در سال 2005 سالن های قصر شایو و گران بولوار تعطیل شده و مکان جدید فیلم خانه فرانسه، در خیابان برسی پاریس در ساختمان "مرکز آمریکایی" سابق  که با معماری فرانک ژری[119]  ساخته شده بود، منتقل شد. این مرکز در ماه سپتامبر همان سال به روی عموم گشایش یافت. از اول ژانویه 2007 فیلم خانه فرانسه با کتابخانه فیلم ادغام شده و از ژوئن همان سال مدیریت آن بر عهده کوستا گاوراس است.

4-10- عكاسي در فرانسه

1-4-10-تاريخچه

عكاسي نيز همانند تمامي اختراعات ، ماحصل كار و كوشش جمعي است كه در بسياري از كشور ها و در طي قرون متمادي صورت گرفته است. با وجود اين، اولين تصوير از دنياي بيرون بر روي صفحه اي با حساسيت كم  براي اولين بار در فرانسه به صورت دائمي نقش بسته است. ژوزف نيسه فور نيپس)[120] ۱۷۶۵-۱۸۳۳) مخترع عکاسي، نخستين عکاس و پدر عکاسي نوين است. نخستين عکس ثبت شده، توسط او عکسبرداري شده و سهم بسزايي در پيشرفت تاريخ عکاسي داشته‌است. در ايامي كه هدف نهايي نيپس تهيه صفحات چاپي از روي عكس هاي گرفته شده توسط دوربين بود، شخص ديگري به نام لوئي ژاک مانده داگِر[121] تمام فعاليت و توجه خود را صرف تهيه تصاوير دوربين كرد و بر اثر ملاقات با نيپس كار او به موفقيت گراييد. وي هنرمند و فيزيک‌دان فرانسوي بود که براي اختراع فرآيند داگرئوتيپ در عکسبرداري شناخته شده‌است.

در 7 ژانويهء سال 1839،فرانسوا دومينک آراگو فرانسوي[122]،در پشت تريبون آکادمي علوم پاريس ايستاد و اولين خبر از اختراع عکاسي را به استحضار همگان‌ رسانيد. بر طبق گزارش آراگو، موفق شده بود که در دوربين اوبسكارا براي گرفتن‌ تصوير از موجودات زنده بر روي ورقه‌اي فلزي،بدون آنکه‌ خود چيزي بر روي آن ترسيم کند،استفاده نمايد.

در 1839 شخصي به نام " هيپوليت بايار "[123] طريقه نگاتيو – پوزيتيو كاغذي را اختراع كرد. در 1846" گوستاو لوگري "[124] با استفاده از كاغذ خشك مومي توانسته بود نگاتيو هاي شفاف بسيار عالي تهيه كند. در سال 1851 " بلانكارت اورارد "[125] موسسه اي براي چاپ عكس بنياد نهاد. او تعداد بي شماري عكس چاپ كرد و آنها را يه شكل آلبوم منتشر ساخت. بدين تذتيب مي توان گفت كه اورارد اولين كسي است كه از روش مكانيزه كردن سيستماتيك روند عكاسي استفاده كرده است.

در سال 1847 " كلود نيپس" پسر عموي نيسفور نيپس روش آلبومين را اختراع كرد. در اين روش ، سطح حساس ، شيشه و روكش آن نيترات نقره بود، از اسيد گاليك به عنوان داروي ظهور و تيوسولفات سديم به عنوان داروي ثبوت استفاده مي شد. هنگام محاصره پاريس در 1870 از روش كلوديون براي ساختن ميكرو فيلم هايي براي ارسال اخبار محرمانه در طول خطوط دشمن به وسيله كبوتر هاي نامه بر استفاده مي شد. در اين ايام، تعداد بي شماري از تجربه گران فرانسوي، روش هاي مكانيكي مختلفي را براي تكثير عكس ها ابداع كردند . در 1878 شخصي به نام " پي ير پتي "[126] سيستمي براي توليد نقطه هاي سياه در روش ترام را اختراع كرد. در 1858 " نادار " [127]موفق شد به كمك نور چراغ باتري داربونزن ، نوردهي فوري و آني را تجربه كند.

اختراع بزرگ ديگري كه پس از ابداع نيپس  صورت گرفت، و فرانسوي ها همچنان به حق آن را در اختيار خود دارند، اختراع روش عكاسي رنگي بوده است. گابريل ليپمن[128] در طي سخنراني خود در جلسه 1891 آكادمي علوم، اصول مقدماتي تركيب رنگ ها را بيان كرده بود. اما عكاسي رنگي در واقع قبلا در 1869 توسط دو نفر به نام هاي "شارل كروس"[129] و "لوئي دوكو دوهارون"[130] كه به طور مستقل و مجزا از يكديگر فعاليت داشتند، اختراع شده بود. در فوريه همان سال اين دو تجربه گر اصول مقدماتي عكاسي رنگي بر مبناي سه رنگ را اعلام كرده بودند. آنها اولين عكس هاي رنگي را تهيه كردند. در 1907 برادران لومير (آگوست و لوئي) صفحات حساس اوتوكروم را كه از روش رنگ آميزي به كمك تجمع رنگدانه ها سود مي جست ، ابداع كردند. اين روش سبب شد كه عكاسي رنگي حالت تجارتي پيدا كند.

فرانسه سهم بسزايي در مطالعه عكاسي دارد كه سرانجام منجر به پيدايش سينما شد. اتين ژول ماري[131] در 1882 تفنگ عكاسي را اختراع كرد. در 1883 ماري در پاريس مركزي براي مطالعه جنبه هاي مختلف حركت تاسيس كرد و اين همان محلي است كه امروزه هم با نام انستيتو ماري همچنان پابرجا است.

عكاسي در سال هاي آغازين رشد خويش عمدتا براي گرفتن تك چهره مورد مصرف داشت. اكثر عكس هاي داگر و تايپ پرتره هستند. بعضي از تصاوير با شكوه و چشمگير از شهر پاريس به وسيله اين روش بين سال هاي 1840 و 1850 و اكثرا توسط بايار گرفته شده اند. عكاسي اولين حضور رسمي و همگاني خود را در بخشي از نمايشگاه  جهاني سال 1855 پاريس در معرض ديد مردم نهاد. در تمامي اين دوران، عكاسان بيشتر توجه خود را بر تصوير كردن موضوعات به نحو واقع گرايانه متمركز كرده بودند و نتايج حاصل از اين كار از نظر زيبايي و جذابيت چيزي كم نداشت.تك چهره هاي باياربسيار متعارف است و از نظر سبك و روش عمومي مشابه كارهاي نقاشن معاصر است.برجسته ترين پيشگامان اين سبك "نادار" است. نادار به همراه برادرش استوديويي در 1852 تاسيس كرد . وي فردي كنجكاو ، مخترع و فعال و دوستدار ژول ورن بود كه در كنار فعاليت هاي عكاسي ، به دنبال بالن سواري و كسب تجربيات ماجراجويانه بود. پرتره هاي او که ترسيم کننده اشخاص نامدار است داراي سبکي مشخص و نيرومند بوده و باعث دامن زدن به مباحثاتي در جواب اين سوال بوده که آيا عکاسي را مي توان يک هنر به حساب آورد يا نه؟

در دوران امپراتوري دوم، عکاس ديگري به نام "آندره ديدري"[132] با تهيه و چاپ عکس هاي مضاعف و قطع کوچک که عنوان کارت ويزيت را يافت، براي خود موفقيت زيادي کسب کرد. اين عکس ها آن چنان محبوبيت يافت که ناپلئون سوم ضمن عبور از پاريس، هنگامي که براي جنگ 1859 عازم ايتاليا بود، بدون درنگ در مقابل استاد عکاس توقف کرد تا از او هم در اين لحظه بزرگ و تاريخي عکسي گرفته شود. در پايان جنگ کريمه در 1855 زماني تاريخ عکاسي ورق خورد که عکس فوري از رژه پيروزي ارتش در خيابان هاي پاريس گرفته شد. ژويو و روبر دماشي[133] نيز در باب تاثيرات لنز و ايجاد حالت وضوح ملايم در برخي لنزهامطالعات مهمي انجام دادند.در اوايل قرن بيستم افزايش بيش اندازه انجمن هاي عکاسي باعث تشويق و گسترش اين تکنيک شد.يکي از عکاساني که از نظر طبقه بندي در بين همگنانش به عنوان پيشگام سبک و مکتب جديد شهرت دارد اوژن آتژه است. اگر چه کار آتژه هيچگونه موفقيت تجاري به همراه نداشت، ولي عکس هايي که گرفت همگي بدون داشتن تمهيد و جلوه ثبت شده بودند. به استثناي ارزش استنادي که اين عکس ها دارا هستند امروزه هنوز هم عکس هاي آتژه بسيار خوب به نظر مي رسند و زيبايي مستتر در بطن سادگي، به خوبي در آنها ديده مي شود. پس از پايان يافتن جنگ جهاني اول، عکاسان بسيار برجسته فرانسه " مادام لور آلبين گبلو "و "امانوئل سوژه"[134] بودند. "سوژه" اولين کسي بود که مفهوم عکاسي ناب را به فرانسويان آموخت. کارهاي او که بهترين شان احتمالا شامل تصاويري است که از اشيا و طبيعت بيجان گرفته شده اند، به طور ضمني نشانگر آن هستند که وقتي اين گونه تصاوير را کاملا به دور از اثرات تمهيد گونه و باروتوش نشان دهيم، چقدر واقعيت مي تواند زيبا جلوه کند.امروزه در بين کارهاي نسل قديمي تر از سويي به رئاليزم مطلق و از سوي ديگر به مکتب سور رئاليست ها مي رسيم. همچنين مکتبي در ارتباط با عکاسي مطبوعاتي وجود دارد که دست اندرکاران آن تمايل بيشتري براي تصويرگرايي دارند تا مستند سازي. گفتني است تعدادي از عکاسان کشورهاي ديگر مقيم فرانسه نيز تاثيرات قابل ملاحظه اي بر عکاسي اين کشور گذاشته اند.

صنعت عكاسي  در فرانسه از رشد و گسترش قابل توجهي برخوردار بوده است.در حال حاضر تقريبا حدود يكصد توليد كننده ، عمدتا در حوالي پاريس و ليون هستند كه اكثر آنها به كار تهيه مواد حساس از قبيل كاغذ و فيلم و غيره مشغولند . تهيه و توليد دوربين هاي عكاسي يكي از بخش هاي صنعت عكاسي فرانسه را تشكيل مي دهد و برخي از شركت ها در توليد لنز  و يا دورين هاي عكاسي و پروژوكتور از اعتبار بين المللي برخوردارند.[135]

2-4-10-انجمن هاي عکاسي

پاريس در قلب خود قديمي ترين مجمع عکاسي جهان "انجمن عکاسي فرانسه" را جاي داده است که در سال 1851 با نام "انجمن هليوگرافيک" تاسيس شد و بعدا تغيير نام داد. اين انجمن برجسته ترين شخصيت هاي عکاسي فرانسه را که هر کدام در زمينه هاي مختلف عکاسي از قبيل علمي ، تکنيکي، صنعتي و هنري متخصص بودند، به دور هم گرد آورده است. همچنين داراي کلکسيوني بسيار عالي از وسايل و عکس هايي است که قدمت شان به روزگاران شروع عکاسي باز مي گردد.

صنعت عکاسي فرانسه در بطن شرکتي به نام "سنديکاي عمومي صنعت عکاسي " تولد يافت و اکثر اشخاصي که به نوعي با عکاسي سرو کار داشتند، حرفه اي ها و تاجران اين صنف به "کنفدراسيون عکاسي فرانسه " وابسته بودند. همچنين سنديکاي ديگري با نام "انجمن سينمايي"که بعضي از عکاسان حرفه اي وابسته به فدراسيون عکاسي فرانسه عضو آن مي باشند، مشغول به کار است.انجمن هاي غير حرفه اي نيز در داخل "فدراسيون ملي انجمن هاي عکاسي فرانسه" که عضوي از " فدراسيون بين المللي هنر عکاسي" است، جاي گرفته اند. بسياري از اين انجمن ها نمايشگاه هاي بين المللي بزرگي برگزار مي کنند.[136]

3-4-10- نمايشگاه هاي عکاسي

هر دو سال يک بار نمايشگاهي از وسايل و لوازم عکاسي و همچنين محصولات توليدي در پاريس برگزار مي شود. سازمان هاي اصلي فرانسوي دست اندر کار تهيه و توليد اين گونه لوازم در کنار نمايند گي هاي ساير شرکت هاي جهاني در فرانسه ، در اين نمايشگاه شرکت مي جويند. از سال 1955 اين نمايشگاه که مسائل مربوط به عکاسي و سينما و ساخت لنز را تحت پوشش خود دارد، به طور متناوب در پاريس و در کشورهاي خارج برگزار مي شود.

نمايشگاه يا سالن ملي فرانسه نيز هر ساله در محل گالري "ماتسار" در کتابخانه ملي برگزار مي شود. اين نمايشگاه مختص عکاسان تبعه فرانسه و يا عکاسان مقيم آن کشور بوده و فرصت هايي براي ارزيابي استاندارد عکاسي فرانسه ايجاد مي کند. عکس هاي ارائه شده در اين نمايشگاه پس از نمايش در پاريس در بسياري از شهر هاي بزرگ اين کشور به نمايش در مي آيد.

"کوپ دوفرانس" مسابقه اي داخلي و در حيطه انجمن هاست که بين بهترين عکس هاي به نمايش در آمده در پاريس و شهرهای مختلف اين کشور صورت مي گيرد. مرکز بين المللي عکاسي برگزاري نمايشگاه هاي بين المللي را دقيقا هر سه سال يک بار ترتيب مي دهد و اين نمايشگاه نيز پس از برگزاري در پاريس در ديگر  شهرهاي فرانسه به نمايش در مي آيد.

4-4-10- مراکز مطالعه و تحقيق

دو سازمان "انستيتوي اپتيك " و " كالج ملي تكنيكي عكاسي و فيلمبرداري" در كار پژوهش وآموزش عكاسي هستند. موزه مدرسه هنرها و كارهاي دستي داراي مجموعه اي از دوربين هاي عكاسي و عكس هاي بي شماري از نوع داكر و تايپ است. همچنين عكس هايي در اين مجموعه وجود دارد كه به آغاز پيدايش عكاسي مربوط مي شود.موزه محل شالون- سور –سائون[137] داراي وسايلي است كه متعلق به نيپس است. اتاق مربوط به تصاوير چاپي ( عكس ) در كتابخانه ملي فرانسه نيز عظيم ترين مجموعه عكس دنيا را در خود جاي داده كه شامل تعداد بي شماري عكس هاي اوليه و مجموعه عكس هاي " نادار " است. گفتني است يك نسخه از تمامي عكس هايي كه چاپ مي شوند قانونا بايد به كتابخانه ملي تحويل داده شود و بسياري از عكس هاي نمايشگاه ها هم به طريق اولي آرشيو مي شوند . اين مجموعه روز به روز در حال گسترش است. در اين بخش از كتابخانه مي توان وسيع ترين دوره عكس هاي تاريخ عكاسي را از نزديك مطالعه كرد.عكس ها براي استفاده علاقمندان در اختيار آنان قرار مي گيردو حتي تهيه كپي يا نسخه اي از روي آنها نيز امكان پذير است.[138]

انجمن عكاسي فرانسه همچنين داراي مجموعه اي از عكس هاي تاريخي است كه مي توان با درخواست قبلي آنها را مشاهده كرد.اين انجمن در گالري خود نمايشگاه هاي عادي نيز برگزار مي كند. تعدادي از كتابخانه ها داراي بخش هاي عكاسي هستند كه براي استفاده عموم آزاد است.

سازمان هاي فرانسوي بي شماري در كنار موسسات خصوصي از عكاسي به نحو قابل ملاحظه اي استفاده مي كنندو در نتيجه باعث پيشرفت آن مي شوند. از اين ميان مي توان از مركز ملي پژوهش هاي علمي انستيتوي پاستور، موزه تاريخ طبيعي، كميسيون انرژي اتمي، مدرسه پلي تكنيك ، رصد خانه هاي مختلف و دانشگاه سوربون نام برد.

وزارت آموزش و پرورش بخشي براي مطالعات سمعي و بصري تاسيس كرده است كه به عنوان بخشي از انستيتوي آموزش ملي فرانسه مشغول به كار هستند. اين بخش داراي لابراتوار و استوديوهاي مخصوص به خود هستند و علاوه بر تهيه عكس، هر نوع پژوهش را براي اهداف آموزشي بر عهده دارد.

در سال 1955 ضمن برگزاري نمايشگاه دو سالانه تصميم گرفته شد كه مركزي بين المللي براي عكاسي و فيلمبرداري تاسيس شود كه اداره مركزي آن در پاريس باشد. اين مركز از وجود اداره مركزي يونسكو در پاريس سود جسته و همكاري صميمانه اي نيز با سازمان ملل دارد. اين مركز علاوه بر برگزاري نمايشگاه هاي بين المللي ، هر دو سال يك بار كنفرانس هاي بين المللي به طور متناوب در فرانسه و ديگر كشورها برگزار مي كند. اين مركز با گردآوري هنرمندان و متخصصان بين المللي دست به مطالعاتي در موضوعات روانشناسي تصوير و جامعه شناسي از روي آثار عكاسان زده است.

5-4-10- فستیوال عكاسي

مهمترین فستیوال بین المللی فتو ژورنالیسم ، " ویزا برای تصویر"، همه ساله در شهر "پرپینیان"[139] در جنوب فرانسه تشکیل می شود. از این رو جماعتی بزرگ از عکاس- خبرنگاران جهان را به سوی این شهر می کشاند تا با آنچه در دنیا می گذرد و تصاویرش را ندیده اند، آشنا شوند.

همه ساله فستیوال "فتوژورنالیسم" شهر " پرپینیان" سه "ویزای طلائی" و هفت جایزه به بهترین ها اعطا می کند. سه رده "ویزای طلائی" عبارتند از : "ویزای طلائی خبری"، "ویزای طلائی مجلات" و " ویزای طلائی برای یک گزارشگر جوان".

"پاریس عکس" رویداد مهمی برای عکاسی در فرانسه است، كه باشرکت حدود صد گالری و ناشر بین المللی عکس برگزار می شود و هدفش دادن تصویری گسترده از عکس و عکاسی از قرن نوزدهم به این سو به علاقمندان است. البته درکنارنمایش عکس، دیدارها، کنفرانس هاو مسابقاتی نیز انجام خواهد گرفت. کمیته انتخاب این نهاد از 8 گالری مهم عکس تشکیل شده که هم پرتجربه هستند وهم جای خاصی دربازار عکس جهان دارند. پاریس- عکس یکي ازبخش های رویداد "ماه عکس در پاریس" است که هر دو سال یک بار و در سالهای زوج، درماه نوامبر در این شهر تشکیل می شود.


[1]philippe de vitry‏

[2] Guillaume de Machaut

[3] Pierre de Ronsard

[4] Clément Janequin

[5] Orlande de Lassus

[6] Jean-Antoine de Baïf

[7]Claude Le Jeune


[8] Jean-Baptiste Lulli

[9] philidor

[10] تاریخ جامع موسیقی  الک رابرتسون و دنیس استیونس ترجمه بهزاد باشی انتشارات آگاه ج ا ص 483

[11] François Martin

[12] Claude Joseph Rouget dit de Lisle

[13] Hector Berlioz

[14] César Franck

[15] Charles Gounod

[16] Georges Bizet

[17] Édouard Lalo

[18] Camille Saint-Saëns

[19] Emmanuel Chabrier

[20] Joseph Maurice Ravel

[21] Albert Charles Paul Marie Roussel

[22] Paul Dukas

[23] chanson

[24] Jacques Prévert( (1900-197

[25] Jean Ferrat(1930-2010)

[26] Georges Brassens(1921-1981)

[27] دایره المعارف موسیقی جهان کتایون صارمی انتشارات پیشرو چاپ اول 1374 ص 153-152

[28] Marcel Landowski

[29] sale pleyel

[30] سياست گذاري فرهنگي در فرانسه؛ دولت و هنر  حجت اله ايوبي انتشارات سمت 1388 ص 228

[31] Édith Piaf

[32] Maurice Chevalier

[33] Yves Montand

[34] Joséphine Baker

[35] Charles Trenet

[36] http://www.sharghnewspaper.com/830202/art.htm

[37] Joel Cohen

[38] Jack Lang

[39] http://fr.wikipedia.org/wiki/F%C3%AAte_de_la_musique

[40] Bussang

[41] Frédéric Pottecher

[42] Firmin Gémier

[43] Jeanne Laurent

[44] Jean-Vilar

[45] Jacques Duhamel

[46] defferre

[47] تئاتر نو در فرانسه ميشل كوروين دكتر مهوش قويمي نشر قطره ص 166

[48] سياست گذاري فرهنگي در فرانسه؛ دولت و هنر  حجت اله ايوبي انتشارات سمت 1388 ص 144

[49] Capitole

[50]Rouen

[51] Le GRETA des arts appliqués

[52] AGECIF

[53] http://www.theater.ir/fa/articles.php?id=12804  مقدمه اي برآسيب شناشي نظام آموزشي تئاتر در ايران با نگاهي به نظام آموزشي تئاتر در فرانسه و معرفي اركان اصلي

[54] Auguste and Louis Lumière

[55] Georges Méliès

[56] Pathé

[57] Gaumont

[58] Le Centre national du cinéma (CNC)

[59] UniFrance Films

[60]La Cinémathèque française

[61] les Cahiers du cinéma et Positif

[62] موج نو سينماي فرانسه ژان لوك دوئن ترجمه قاسم روبين انتشارات نيلوفر ص 54

[63] تاریخ تحلیلی سینمای جهان جفری ناول -  اسمیت انتشارات بنیاد سینمایی فارابی 1377 ص 683

[64] Henri Langlois

[65] +Plus

[66] Le Grand Rex

[67] Chiffres clés 2011 Statistiques de la culture Auteur /Chantal Lacroix /la documentation française/pqge 112

[68] Blu-ray Disc (BD)

[69] Amélie- Jean-Pierre Jeunet

[70] Audrey Tautou

[71] François Truffaut

[72] Henry George Clouzot

[73] boulevard Poissonnière

[74]Jacques Haïk

[75] rue de Bercy

[76] George Brancheau

[77] Jean Epstein

[78] http://www.paris.fr/loisirs/paris-loisirs/paris-et-le-cinema/p8358

[79] http://www.filmfrance.net/v2/fr/home.cfm?choixmenu=taxcredit

[80]http://fr.wikipedia.org/wiki/Unifrance_Films_International

[81]Fond Sud Cinema

[82] http://www.hamshahrionline.ir/news-115349.aspx  پاريس مركز محصولات مشترك سينمايي             

[83] Vaugirard

[84] Ecole nationale supérieure Louis-Lumière

[85] Marne la Vallée

[86] L'Institut des hautes études cinématographiques (IDHEC)

[87] École Nationale Supérieure des Métiers de l'Image et du Son

[88] Fondation Européenne pour les Métiers de l’Image et du Son FEMIS

[89] سياست گذاري فرهنگي در فرانسه؛ دولت و هنر  حجت اله ايوبي انتشارات سمت 1388 ص 183- 180

[90] Le festival de Cannes - Côte d'Azur

[91] Festival du cinéma américain de Deauville

[92] Festival international du court-métrage de Clermont-Ferrand

[93] Vesoul : Festival international des cinémas d'Asie

[94] Festival international du film de La Rochelle

[95] Festival des trois continents

[96] Festival international de Cannes

[97] Le MIDEM pour Marché international du disque et de l'édition musicale

[98] Le MIPIM (Marché international des professionnels de l’immobilier)

[99] Philippe Erlanger

[100] Robert Favre Le Bret

[101] Noga Hilton

[102] Caroline Gruosi-Scheufele, présidente de la joaillerie suisse Chopard

[103] Georges Sadoul

[104] Maurice Bessy

[105] Gilles Jacob

[106] Thierry Frémaux

[107] http://fr.wikipedia.org/wiki/Festival_de_Cannes

[108]César du cinéma français

[109]

[110] http://fr.wikipedia.org/wiki/C%C3%A9sar_du_cin%C3%A9ma

[111] Paul-Auguste Harle

[112] Costa-Gavras

[113] Catherine Trautmann

[114] Jean-Charles Tacchella

[115] Jean-Jacques Aillagon

[116] La Bibliothèque du film ou BiFi

[117] Serge Toubiana

[118] Claude Berri

[119] Frank Owen Gehry

[120] Joseph Nicéphore Niépce

[121] Louis-Jacques-Mandé Daguerre

[122] Dominique Arago

[123] Hippolyte Bayard

[124] Gustave Le Gray

[125] Louis Blanquart-Evrard

[126] Pierre Lanith Petit

[127] Gaspard-Félix Tournachon, dit Nadar

[128] Gabriel Lippmann

[129] Charles Cros

[130] Louis Ducos Du Hauron

[131] Étienne-Jules Marey

[132] André Adolphe Eugène Disdéri

[133] Robert Demachy

[134]EMMANUEL  SOUGEZ

[135] http://fr.wikipedia.org/wiki/Histoire_de_la_photographie

[136] http://en.wikipedia.org/wiki/Soci%C3%A9t%C3%A9_fran%C3%A7aise_de_photographie

[137] Le musée Nicéphore-Niépce à Chalon-sur-Saône

[138] http://fr.wikipedia.org/wiki/Mus%C3%A9e_Nic%C3%A9phore-Ni%C3%A9pce

[139] Perpignan

  1. رابرتسون ، الک و استیونس ، دنیس ، ترجمه باشی ، بهزاد ، تاریخ جامع موسیقی ، انتشارات آگاه ج ا ، ص.483.
  2. صارمی ، کتایون ، دایره المعارف موسیقی جهان ،چاپ اول ، انتشارات پیشرو ،1374،ص.152-153.
  3. ایوبی ، حجت اله ، سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه ؛ دولت و هنر ، انتشارات سمت ، 1388 ، ص.228.