ساختار سیاسی اسپانیا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


نظام سیاسی [[اسپانیا]] پادشاهی - پارلمانی است که مطابق [[قانون اساسی اسپانیا|قانون اساسی]]، قدرت بین پادشاه و رئیس دولت تقسیم شده است. هر چند، پادشاه عمدتا دارای مقامی تشریفاتی است لکن در برخی موضوعات صاحب رأی و اختیار تصمیم گیری است[[اسپانیا|. اسپانیا]] به لحاظ نظام حکومتی و ساختار درونی در شمار کشورهای تک ساخت منطقه ای قرار دارد. کشور مذکور طبق قانون اساسی مصوب سال 1978 کشوری واحد و تجزیه ناپذیر می‌باشد که در آن حقوق ملیت‌ها و خودمختاری‌های محلی و منطقه‌ای با توجه به تنوع ملی و فرهنگی و گرایش‌های متضاد ملی گرایی و جدایی طلبی به رسمیت شناخته شده است.


'''ساختار سیاسی'''
رئیس دولت، خوان کارلوس اول(بوربون)(Juan Carlos) پادشاه [[اسپانیا]] است که از 22 نوامبر 1975، به این سمت منصوب شد. رئیس حکومت و نخست وزیر:ماریانو راخوی(Mariano Rajoy Brey)از حزب مردم است.
===پادشاه===
پادشاه رئیس دولت، سمبل وحدت و تداوم و بالاترین نماینده کشور [[اسپانیا]] در روابط بین المللی است. شخص شاه مصون از تعرض خواهد بود. تصمیمات و اعمال وی می بایست از سوی دولت مورد تصویب قرار گیرد و بدون این تصویب فاقد اعتبار می‌باشند. مسئولیت اعمال پادشاه بر عهده آنانی است که اعمال مزبور را تصویب کرده اند. سلطنت موروثی بوده و به ترتیب به پسر ارشد پادشاه واگذار خواهد شد و چنانچه پادشاه پسری نداشته باشد، مقام سلطنت به دختر وی خواهید رسید. تخت و تاج سلطنت، موروثی است و پسر بزرگ پادشاه جانشین اوست. قوانین دوران فرانکو نقش زن را نمی‌پذیرفت اما در قانون اساسی 1987 به زن اجازه داده شد که (اگر در نسل همزمان او مردی نباشد) ­پادشاه شود[i]. اگر تمام وراث پادشاهی از بین رفته باشند، جانشینی بوسیله پارلمان عمومی تعیین می‌شود.


نظام سیاسی [[اسپانیا]] پادشاهی- پارلمانی است که مطابق قانون اساسی، قدرت بین پادشاه و رئیس دولت تقسیم شده است. هر چند ،پادشاه عمدتا دارای مقامی تشریفاتی است لکن در برخی موضوعات صاحب رأی و اختیار تصمیم گیری است.<sup>(1)</sup>اسپانیا به لحاظ نظام حکومتی و ساختار درونی در شمار کشورهای تک ساخت منطقه ای قرار دارد.کشور مذکور طبق قانون اساسی مصوب سال 1978 کشوری واحد و تجزیه ناپذیر می باشد که در آن حقوق ملیت ها و خودمختاری های محلی و منطقه ای با توجه به تنوع ملی و فرهنگی و گرایش های متضاد ملی گرایی و جدایی طلبی به رسمیت شناخته شده است. <sup>(2)</sup>
افرادی که علی رغم تمایل پادشاه و مجلسین ازدواج کنند، از حق جانشینی سلطنت محروم خواهند شد. [[قانون اساسی اسپانیا|قانون اساسی]] شکل تاسیس شورای نیابت سلطنت را نیز تعیین می‌سازد. بر اساس [[قانون اساسی اسپانیا|قانون اساسی]]، وظایف پادشاه عبارتند از:
*توشیح قوانین؛
*تشکیل و انحلال پارلمان، دعوت به اجرای انتخابات و رفراندوم (بر طبق [[قانون اساسی اسپانیا|قانون اساسی]])؛
*پیشنهاد کاندیدا جهت ریاست هر یک از مجلسین و عزل ایشان؛
*انتصاب اعضای مجلسین بر اساس پیشنهاد رئیس مجلس؛
*صدور فرامین مصوب شورای وزیران، واگذاری مناصب نظامی و غیرنظامی و اعطای نشان مطابق با قوانین؛
*رماندهی کل نیروهای مسلح؛
*عفو زندانیان مطابق با قانون (شامل اعلام عفو عمومی نمی‌شود)؛
*انتصاب سفرا و دیگر نماینگان دیپلماتیک؛
*اعلام قبول تعهد کشور اسپانیا به پیمان‌های بین المللی؛
* اعلام جنگ و صلح بر اساس مجوز قبلی مجلسین.
قانون اساسی، با تعریف دولت به عنوان مونارشی پارلمانی مشخص می‌کند که پادشاه دارای قدرت عالیه نیست و حاکمیت در دست مردم است که در پارلمان انتخاب شده و قدرت توسط آن ها نمود می‌یابد. پادشاه ،سلطنت موروثی و قانونی است که به عنوان رئیس دولت می‌باشد.


'''رئيس دولت،'''خوان كارلوس اول(بوربون)<sup>1</sup> پادشاه اسپانيا است که از 22 نوامبر 1975، به این سمت منصوب شد.'''رئيس حکومت و نخست وزير:ماریانو راخوی<sup>2</sup>از حزب مردم است.'''
تصمیم به ابقای مونارشی که مجددا در دوره فرانکو احیا شده بود، ­­­­­نشان دهنده­ی یک مصالحه برجسته تاریخی بود. وقتی که قانون اساسی در حال تدوین بود چپگراها مخالف مونارشی بودند و آن را میراث فرانکو می‌دانستند، آن ها خواهان تاسیس شکل جمهوری حکومت بودند. در همین زمان عناصر ارتجاعی حکومت خواهان حفظ مونارشی بودند چرا که قصد داشتند از آن به عنوان ابزاری برای تداوم فرانکوییسم استفاده کنند. در بین دو طیف، این اصلاح گران بودند که مونارشی را به عنوان عنصرثبات سازی در دوران گذار به دموکراسی می‌دانستند.


پادشاه
سرانجام، درحالیکه احزاب جناح چپ، نهاد مونارشی پارلمانی را به عنوان انعکاس خواست اکثریت پذیرفتند، مصالحه به‌دست آمد. مواد قانون اساسی به صراحت اعلام می‌دارد نقش پادشاه و وظایفش بی طرفانه و غیر سیاسی است. موفقیت این ساز و کار، به پادشاه خوان کارلوس که فرانکو قدرت را به او اعطا کرد نسبت داده شده بود، وی در سیستم دموکراتیک حکومت به عنوان پادشاه قانونی حکومت می‌کرد.


پادشاه رئیس دولت، سمبل وحدت و تداوم و بالاترین نماینده کشور اسپانیا در روابط بین المللی است. شخص شاه مصون از تعرض خواهد بود. تصمیمات و اعمال وی می بایست از سوی دولت مورد تصویب قرار گیرد و بدون این تصویب فاقد اعتبار می باشند. مسئولیت اعمال پادشاه بر عهده آنانی است که اعمال مزبور را تصویب کرده اند. سلطنت موروثی بوده و به ترتیب به پسر ارشد پادشاه واگذار خواهد شد و چنانچه پادشاه پسری نداشته باشد، مقام سلطنت به دختر وی خواهید رسید.<sup>(3)</sup>تخت و تاج سلطنت، موروثی است و پسر بزرگ پادشاه جانشین اوست. قوانین دوران فرانکو نقش زن را نمی پذیرفت اما در قانون اساسی 1987 به زن اجازه داده شد که ( اگر در نسل همزمان او مردی نباشد)­پادشاه شود.<sup>3</sup> اگر تمام وراث پادشاهی از بین رفته باشند، جانشینی بوسیله پارلمان عمومی تعیین می شود.<sup>(4)</sup>
پادشاه قوانینی را که به‌وسیله دیگر بخش‌های حکومت تنظیم شده است را تایید و انتشار می‌کند. او به طور رسمی پارلمان را تشکیل و منحل می‌کند و برای انتخابات و همه پرسی، مردم را فرا می‌خواند. پادشاه، نخست وزیر را بعد از مشورت با پارلمان منصوب می‌کند و دیگر وزرا را با توصیه نخست وزیر انتخاب می‌کند. نخست وزیر، تصمیماتی که در شورای وزیران اتخاذ شده شده را امضا می‌کند و انتصابات نظامی و غیر نظامی را تصویب می‌کند.


افرادی که علی رغم تمایل پادشاه و مجلسین ازدواج کنند،از حق جانشینی سلطنت محروم خواهند شد.<sup>(5)</sup> قانون اساسی شکل تاسیس شورای نیابت سلطنت را نیز تعیین می سازد. بر اساس قانون اساسی، وظایف پادشاه عبارتند از:
اگر چه پادشاه در امور خارجی، قدرت مستقیم ندارد اما به عنوان نماینده­­ی [[اسپانیا]] در روابط بین الملل نقشی حیاتی را ایفا می‌کند. در دوران خوان کارلوس شاهد این رویه هستیم؛ با سفرهای خارجی و تماس‌هایی که پادشاه داشت، وی توانست روابط سیاسی و تجاری مهمی را با دیگر ملت‌ها برقرار کند. پادشاه همچنین وظیفه دارد با رضایت دولت‌ها و با اجازه­­‌ی قبلی از پارلمان، اعلام جنگ یا صلح کند. قانون اساسی به پادشاه لقب فرمانده­ی عالی نیروهای مسلح را اعطا می‌کند اگرچه، در واقع بر روی آن‌ها قدرتی ندارد. با این وجود، خوان کارلوس توانست روابط خود را با نیروهای نظامی حفظ کند و از آن ها برای ثبات رژیم دموکراتیک استفاده کند.


-       توشیح قوانین.
نفوذ پادشاه تا حد زیادی بستگی به افرادی دارد که عنوان ها را دارا می‌باشند چرا که پادشاه، با توجه به [[قانون اساسی اسپانیا|قانون اساسی]]، قدرت اجرایی مستقلی ندارد. هر یک از اقدامات وی باید توسط نخست وزیر یا یکی از وزرا امضا شود. به رغم این محدودیت‌ها، حکومت تحت سلطنت خوان کارلوس، عمدتا به دلیل وفاداری شجاعانه و ثابت قدم پادشاه، به روش دموکراتیک، درجه‌­­­ی قابل توجهی از اقتدار اخلاقی را  به‌دست آورده است.
===[[نظام و نهاد قانون گذاری اسپانیا|قوه­ مقننه]]===
قوه­ مقننه، متشکل از دو مجلس نمایندگان و سنا است، مجلس نمایندگان شامل  350 نماینده به ریاست آقای خسوس پوسادا مورنو(Jesús Posada)از حزب مردم می‌شود و مجلس سنا، 264 سناتور به ریاست آقای پیو گارسیا اسکودرا(Pío García-Escudero) از حزب مردم دارد.ریاست قوه قضائیه بر عهده یک شورای 20 نفره است، رئیس دیوانعالی کشور، آقای کارلوس دیور بلانکو(Carlos Dívar Blanco)، ریاست شورا را بر عهده دارد. از هریک از مجالس نمایندگان و سنا 4 نفر و 12 نفر از میان نامزدهای معرفی شده از سوی قضات به‌مدت 5 سال انتخاب می‌شوند. انتصاب دادستان کل کشور و تنفید احکام اعضا شورا بر عهده پادشاه است.


-  تشکیل و انحلال پارلمان، دعوت به اجرای انتخابات و رفراندوم (بر طبق قانون اساسی).
از سال 1983 به این سو، 17 اقلیت مستقل در [[اسپانیا]] وجود داشته است که هر یک پارلمان و نماینده خاص خود را داراست از 27 سپتامبر سال 1978 کشور [[اسپانیا]] از حکومت پارلمانی مبتنی بر قوانین دموکراسی اجتماعی برخوردار بوده و به جایگزینی مدلهای جدید به عوض مدل تمرکز برسیستم کشاورزی مبادرت نموده است. طی 2 دهه گذشته و پس از انتقال از مقطع زمانی سیاست استبدادی به سیستم دموکراسی وحکومت پارلمانی، تغییرات عمیقی در سطوح و بخش‌های مختلف کشور [[اسپانیا]] به وقوع پیوسته است. ساختار حکومتی [[اسپانیا]] از3 قدرت قانون‌گذاری، اجرایی وقضایی متشکل گردیده و پادشاه رهبریت کشور را برعهده دارد. قدرت قانون‌گذاری در اختیار پارلمان [[اسپانیا]] بوده، اعضای آن هر4 سال یکبار توسط شهروندان [[اسپانیا]]<nowiki/>یی انتخاب شده و از 2 بخش کنگره و سنا متشکل می‌گردد.


-  پیشنهاد کاندیدا جهت ریاست هر یک از مجلسین و عزل ایشان.
== نیز نگاه کنید به ==
[[ساختار سیاسی کانادا]]؛[[ساختار سیاسی روسیه]]؛


-  انتصاب اعضای مجلسین بر اساس پیشنهاد رئیس مجلس.
[[ساختار سیاسی افغانستان]]؛ [[ساختار سیاسی تونس]]؛ [[ساختار سیاسی ژاپن]]؛ [[ساختار سیاسی کوبا]]؛ [[ساختار سیاسی لبنان]]؛


-  صدور فرامین مصوب شورای وزیران، واگذاری مناصب نظامی و غیرنظامی و اعطای نشان مطابق با قوانین.
[[نظام سیاسی مصر]]؛ [[ساختار سیاسی و نام رسمی کشور چین]]؛ [[ساختار نظام سیاسی سنگال]]؛ [[ساختار سیاسی تایلند]]؛ [[ساختار سیاسی آرژانتین]]؛ [[ساختار سیاسی فرانسه]]؛ [[ساختار سیاسی اسپانیا]]؛ [[ساختار سیاسی مالی]]؛ [[ساختار سیاسی سودان]]؛ ساختار سیاسی سوریه؛


1)  Juan Carlos
[[ساختار سیاسی قطر]]؛ [[ساختار سیاسی اردن]]؛ [[ساختار سیاسی زیمبابوه]]؛ [[ساختار سیاسی سیرالئون]]؛ ساختار سیاسی ساحل عاج؛ [[ساختار سیاسی اتیوپی]].


'''2)  Mariano Rajoy Brey'''
== پاورقی ==
<small>[I] - حزب سوسیالیست پس از پیروزی در انتخابات سال2004اعلام کرد که قصد دارد طی تغییراتی در قانون اساسی، ترتیبی اتخاذ نماید تا ولایتعهدی به دختران پادشاه نیز برسد. البته این قانون، ولیعهد کنونی را شامل نخواهد شد.-  کسب آگاهی از امور کشور و ریاست شورای وزیران در صورت درخواست نخست وزیر.</small>


'''3)'''حزب سوسیالیست پس از پیروزی در انتخابات سال2004اعلام کرد که قصد دارد طی تغییراتی در قانون اساسی، ترتیبی اتخاذ نماید تا ولایتعهدی به دختران پادشاه نیز برسد. البته این قانون، ولیعهد کنونی را شامل نخواهد شد.
== کتابشناسی ==
 
 
-  کسب آگاهی از امور کشور و ریاست شورای وزیران در صورت درخواست نخست وزیر.
 
-       فرماندهی کل نیروهای مسلح.
 
-  عفو زندانیان مطابق با قانون(شامل اعلام عفو عمومی نمی شود).
 
-  انتصاب سفرا و دیگر نماینگان دیپلماتیک.
 
-  اعلام قبول تعهد کشور اسپانیا به پیمان های بین المللی.
 
-  اعلام جنگ و صلح بر اساس مجوز قبلی مجلسین.<sup>(6)</sup>
 
قانون اساسی، با تعریف دولت به عنوان مونارشی پارلمانی مشخص می کند که پادشاه دارای قدرت عالیه نیست و حاکمیت در دست مردم است که در پارلمان انتخاب شده و قدرت توسط آن ها نمود می یابد.پادشاه ،سلطنت موروثی و قانونی است که به عنوان رئیس دولت می باشد.
 
تصمیم به ابقای مونارشی که مجددا در دوره فرانکو احیا شده بود،­­­­­نشان دهنده­ی یک مصالحه برجسته تاریخی بود. وقتی که قانون اساسی در حال تدوین بود چپگراها مخالف مونارشی بودند و آن را میراث فرانکو می دانستند، آن ها خواهان تاسیس شکل جمهوری حکومت بودند. در همین زمان عناصر ارتجاعی حکومت خواهان حفظ مونارشی بودند چرا که قصد داشتند از آن به عنوان ابزاری برای تداوم فرانکوییسم استفاده کنند. در بین دو طیف ، این اصلاح گران بودند که مونارشی را به عنوان عنصرثبات سازی در دوران گذار به دموکراسی می دانستند.
 
سرانجام، درحالیکه احزاب جناح چپ ، نهاد مونارشی پارلمانی را به عنوان انعکاس خواست اکثریت پذیرفتند، مصالحه بدست آمد. مواد قانون اساسی به صراحت اعلام می دارد نقش پادشاه و وظایفش بی طرفانه و غیر سیاسی است. موفقیت این ساز و کار ، به پادشاه خوان کارلوس که فرانکو قدرت را به او اعطا کرد نسبت داده شده بود، وی در سیستم دموکراتیک حکومت به عنوان  پادشاه قانونی حکومت می کرد.
 
پادشاه قوانینی را که بوسیله دیگر بخش های حکومت تنظیم شده است را تایید و انتشار می کند. او به طور رسمی  پارلمان را تشکیل و منحل می کند و برای انتخابات و همه پرسی، مردم را فرا می خواند. پادشاه، نخست وزیر را بعد از مشورت با پارلمان منصوب می کند و دیگر وزرا را با توصیه نخست وزیر انتخاب می کند .نخست وزیر، تصمیماتی که در شورای وزیران اتخاذ شده شده را امضا می کند و انتصابات نظامی و غیر نظامی را تصویب می کند.
 
اگر چه پادشاه در امور خارجی،  قدرت مستقیم ندارد اما به عنوان نماینده­­ی اسپانیا در روابط بین الملل نقشی حیاتی را ایفا می کند.در دوران خوان کارلوس شاهد این رویه هستیم ؛ با سفرهای خارجی و تماس هایی که پادشاه داشت، وی توانست روابط سیاسی و تجاری مهمی را با دیگر ملت ها برقرار کند. پادشاه همچنین وظیفه دارد با رضایت دولت ها و با اجازه­­ی قبلی از پارلمان، اعلام جنگ یا صلح کند.قانون اساسی  به پادشاه لقب فرمانده­ی عالی نیروهای مسلح را اعطا می کند اگرچه، در واقع بر روی آن ها قدرتی ندارد. با این وجود ، خوان کارلوس توانست روابط خود را با نیروهای نظامی حفظ کند و از آن ها برای ثبات رژیم دموکراتیک استفاده کند.
 
نفوذ پادشاه تا حد زیادی بستگی به افرادی دارد که عنوان ها را دارا می باشند چرا که پادشاه، با توجه به قانون اساسی، قدرت اجرایی مستقلی ندارد. هر یک از اقدامات وی باید توسط نخست وزیر یا یکی از وزرا امضا شود. به رغم این محدودیت ها، حکومت تحت سلطنت خوان کارلوس، عمدتا به دلیل وفاداری شجاعانه و ثابت قدم پادشاه، به روش دموکراتیک، درجه­­­ی قابل توجهی از اقتدار اخلاقی را  بدست آورده است.<sup>(7)</sup>
 
'''قوه­ی مقننه،''' متشکل از دو مجلس نمایندگان  و سنا است ، مجلس نمايندگان شامل  350 نماينده به رياست آقای خسوس پوسادا مورنو<sup>1</sup>از حزب مردم می شود و مجلس سنا،264 سناتور به ریاست آقاي پیو گارسیا اسکودرا<sup>2</sup>از حزب مردم دارد.رياست '''قوه قضائيه''' برعهده يك شوراي 20 نفره است، رئيس ديوانعالي كشور، آقاي کارلوس دیور بلانکو<sup>3</sup>، رياست شورا را بر عهده دارد. از هريك از مجالس نمايندگان و سنا 4 نفر و 12 نفر از ميان نامزدهاي معرفي شده از سوي قضات بمدت 5 سال انتخاب ميشوند. انتصاب دادستان كل كشور و تنفيد احكام اعضا شورا بر عهده پادشاه است.<sup>(8)</sup>
 
از سال 1983 به اين سو، 17 اقليت مستقل در اسپانيا وجود داشته است كه هر يك پارلمان و نماينده خاص خود را داراستاز27سپتامبرسال1978كشوراسپانيا ازحكومت پارلماني مبتني برقوانين دموكراسي اجتماعي برخوردار بوده و به جايگزيني مدلهاي جديد به عوض مدل تمركز برسيستم كشاورزي مبادرت نموده است. طي2دهه گذشته و پس ازانتقال ازمقطع زماني سياست استبدادي به سيستم دموكراسي وحكومت پارلماني، تغييرات عميقي درسطوح و بخش هاي مختلف كشور اسپانيا به وقوع پيوسته است. ساختارحكومتي اسپانيا از3قدرت قانونگذاري،اجرايي وقضايي متشكل گرديده و پادشاه رهبريت كشور را برعهده دارد.قدرت قانون گذاري دراختيار پارلمان اسپانيا بوده، اعضاي آن هر4 سال يكبار توسط شهروندان اسپانيايي انتخاب شده و از2 بخش كنگره وسنا متشكل مي گردد.<sup>(9)</sup>

نسخهٔ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۳

نظام سیاسی اسپانیا پادشاهی - پارلمانی است که مطابق قانون اساسی، قدرت بین پادشاه و رئیس دولت تقسیم شده است. هر چند، پادشاه عمدتا دارای مقامی تشریفاتی است لکن در برخی موضوعات صاحب رأی و اختیار تصمیم گیری است. اسپانیا به لحاظ نظام حکومتی و ساختار درونی در شمار کشورهای تک ساخت منطقه ای قرار دارد. کشور مذکور طبق قانون اساسی مصوب سال 1978 کشوری واحد و تجزیه ناپذیر می‌باشد که در آن حقوق ملیت‌ها و خودمختاری‌های محلی و منطقه‌ای با توجه به تنوع ملی و فرهنگی و گرایش‌های متضاد ملی گرایی و جدایی طلبی به رسمیت شناخته شده است.

رئیس دولت، خوان کارلوس اول(بوربون)(Juan Carlos) پادشاه اسپانیا است که از 22 نوامبر 1975، به این سمت منصوب شد. رئیس حکومت و نخست وزیر:ماریانو راخوی(Mariano Rajoy Brey)از حزب مردم است.

پادشاه

پادشاه رئیس دولت، سمبل وحدت و تداوم و بالاترین نماینده کشور اسپانیا در روابط بین المللی است. شخص شاه مصون از تعرض خواهد بود. تصمیمات و اعمال وی می بایست از سوی دولت مورد تصویب قرار گیرد و بدون این تصویب فاقد اعتبار می‌باشند. مسئولیت اعمال پادشاه بر عهده آنانی است که اعمال مزبور را تصویب کرده اند. سلطنت موروثی بوده و به ترتیب به پسر ارشد پادشاه واگذار خواهد شد و چنانچه پادشاه پسری نداشته باشد، مقام سلطنت به دختر وی خواهید رسید. تخت و تاج سلطنت، موروثی است و پسر بزرگ پادشاه جانشین اوست. قوانین دوران فرانکو نقش زن را نمی‌پذیرفت اما در قانون اساسی 1987 به زن اجازه داده شد که (اگر در نسل همزمان او مردی نباشد) ­پادشاه شود[i]. اگر تمام وراث پادشاهی از بین رفته باشند، جانشینی بوسیله پارلمان عمومی تعیین می‌شود.

افرادی که علی رغم تمایل پادشاه و مجلسین ازدواج کنند، از حق جانشینی سلطنت محروم خواهند شد. قانون اساسی شکل تاسیس شورای نیابت سلطنت را نیز تعیین می‌سازد. بر اساس قانون اساسی، وظایف پادشاه عبارتند از:

  • توشیح قوانین؛
  • تشکیل و انحلال پارلمان، دعوت به اجرای انتخابات و رفراندوم (بر طبق قانون اساسی
  • پیشنهاد کاندیدا جهت ریاست هر یک از مجلسین و عزل ایشان؛
  • انتصاب اعضای مجلسین بر اساس پیشنهاد رئیس مجلس؛
  • صدور فرامین مصوب شورای وزیران، واگذاری مناصب نظامی و غیرنظامی و اعطای نشان مطابق با قوانین؛
  • رماندهی کل نیروهای مسلح؛
  • عفو زندانیان مطابق با قانون (شامل اعلام عفو عمومی نمی‌شود)؛
  • انتصاب سفرا و دیگر نماینگان دیپلماتیک؛
  • اعلام قبول تعهد کشور اسپانیا به پیمان‌های بین المللی؛
  • اعلام جنگ و صلح بر اساس مجوز قبلی مجلسین.

قانون اساسی، با تعریف دولت به عنوان مونارشی پارلمانی مشخص می‌کند که پادشاه دارای قدرت عالیه نیست و حاکمیت در دست مردم است که در پارلمان انتخاب شده و قدرت توسط آن ها نمود می‌یابد. پادشاه ،سلطنت موروثی و قانونی است که به عنوان رئیس دولت می‌باشد.

تصمیم به ابقای مونارشی که مجددا در دوره فرانکو احیا شده بود، ­­­­­نشان دهنده­ی یک مصالحه برجسته تاریخی بود. وقتی که قانون اساسی در حال تدوین بود چپگراها مخالف مونارشی بودند و آن را میراث فرانکو می‌دانستند، آن ها خواهان تاسیس شکل جمهوری حکومت بودند. در همین زمان عناصر ارتجاعی حکومت خواهان حفظ مونارشی بودند چرا که قصد داشتند از آن به عنوان ابزاری برای تداوم فرانکوییسم استفاده کنند. در بین دو طیف، این اصلاح گران بودند که مونارشی را به عنوان عنصرثبات سازی در دوران گذار به دموکراسی می‌دانستند.

سرانجام، درحالیکه احزاب جناح چپ، نهاد مونارشی پارلمانی را به عنوان انعکاس خواست اکثریت پذیرفتند، مصالحه به‌دست آمد. مواد قانون اساسی به صراحت اعلام می‌دارد نقش پادشاه و وظایفش بی طرفانه و غیر سیاسی است. موفقیت این ساز و کار، به پادشاه خوان کارلوس که فرانکو قدرت را به او اعطا کرد نسبت داده شده بود، وی در سیستم دموکراتیک حکومت به عنوان پادشاه قانونی حکومت می‌کرد.

پادشاه قوانینی را که به‌وسیله دیگر بخش‌های حکومت تنظیم شده است را تایید و انتشار می‌کند. او به طور رسمی پارلمان را تشکیل و منحل می‌کند و برای انتخابات و همه پرسی، مردم را فرا می‌خواند. پادشاه، نخست وزیر را بعد از مشورت با پارلمان منصوب می‌کند و دیگر وزرا را با توصیه نخست وزیر انتخاب می‌کند. نخست وزیر، تصمیماتی که در شورای وزیران اتخاذ شده شده را امضا می‌کند و انتصابات نظامی و غیر نظامی را تصویب می‌کند.

اگر چه پادشاه در امور خارجی، قدرت مستقیم ندارد اما به عنوان نماینده­­ی اسپانیا در روابط بین الملل نقشی حیاتی را ایفا می‌کند. در دوران خوان کارلوس شاهد این رویه هستیم؛ با سفرهای خارجی و تماس‌هایی که پادشاه داشت، وی توانست روابط سیاسی و تجاری مهمی را با دیگر ملت‌ها برقرار کند. پادشاه همچنین وظیفه دارد با رضایت دولت‌ها و با اجازه­­‌ی قبلی از پارلمان، اعلام جنگ یا صلح کند. قانون اساسی به پادشاه لقب فرمانده­ی عالی نیروهای مسلح را اعطا می‌کند اگرچه، در واقع بر روی آن‌ها قدرتی ندارد. با این وجود، خوان کارلوس توانست روابط خود را با نیروهای نظامی حفظ کند و از آن ها برای ثبات رژیم دموکراتیک استفاده کند.

نفوذ پادشاه تا حد زیادی بستگی به افرادی دارد که عنوان ها را دارا می‌باشند چرا که پادشاه، با توجه به قانون اساسی، قدرت اجرایی مستقلی ندارد. هر یک از اقدامات وی باید توسط نخست وزیر یا یکی از وزرا امضا شود. به رغم این محدودیت‌ها، حکومت تحت سلطنت خوان کارلوس، عمدتا به دلیل وفاداری شجاعانه و ثابت قدم پادشاه، به روش دموکراتیک، درجه‌­­­ی قابل توجهی از اقتدار اخلاقی را  به‌دست آورده است.

قوه­ مقننه

قوه­ مقننه، متشکل از دو مجلس نمایندگان و سنا است، مجلس نمایندگان شامل  350 نماینده به ریاست آقای خسوس پوسادا مورنو(Jesús Posada)از حزب مردم می‌شود و مجلس سنا، 264 سناتور به ریاست آقای پیو گارسیا اسکودرا(Pío García-Escudero) از حزب مردم دارد.ریاست قوه قضائیه بر عهده یک شورای 20 نفره است، رئیس دیوانعالی کشور، آقای کارلوس دیور بلانکو(Carlos Dívar Blanco)، ریاست شورا را بر عهده دارد. از هریک از مجالس نمایندگان و سنا 4 نفر و 12 نفر از میان نامزدهای معرفی شده از سوی قضات به‌مدت 5 سال انتخاب می‌شوند. انتصاب دادستان کل کشور و تنفید احکام اعضا شورا بر عهده پادشاه است.

از سال 1983 به این سو، 17 اقلیت مستقل در اسپانیا وجود داشته است که هر یک پارلمان و نماینده خاص خود را داراست از 27 سپتامبر سال 1978 کشور اسپانیا از حکومت پارلمانی مبتنی بر قوانین دموکراسی اجتماعی برخوردار بوده و به جایگزینی مدلهای جدید به عوض مدل تمرکز برسیستم کشاورزی مبادرت نموده است. طی 2 دهه گذشته و پس از انتقال از مقطع زمانی سیاست استبدادی به سیستم دموکراسی وحکومت پارلمانی، تغییرات عمیقی در سطوح و بخش‌های مختلف کشور اسپانیا به وقوع پیوسته است. ساختار حکومتی اسپانیا از3 قدرت قانون‌گذاری، اجرایی وقضایی متشکل گردیده و پادشاه رهبریت کشور را برعهده دارد. قدرت قانون‌گذاری در اختیار پارلمان اسپانیا بوده، اعضای آن هر4 سال یکبار توسط شهروندان اسپانیایی انتخاب شده و از 2 بخش کنگره و سنا متشکل می‌گردد.

نیز نگاه کنید به

ساختار سیاسی کانادا؛ساختار سیاسی روسیه؛

ساختار سیاسی افغانستان؛ ساختار سیاسی تونس؛ ساختار سیاسی ژاپن؛ ساختار سیاسی کوبا؛ ساختار سیاسی لبنان؛

نظام سیاسی مصر؛ ساختار سیاسی و نام رسمی کشور چین؛ ساختار نظام سیاسی سنگال؛ ساختار سیاسی تایلند؛ ساختار سیاسی آرژانتین؛ ساختار سیاسی فرانسه؛ ساختار سیاسی اسپانیا؛ ساختار سیاسی مالی؛ ساختار سیاسی سودان؛ ساختار سیاسی سوریه؛

ساختار سیاسی قطر؛ ساختار سیاسی اردن؛ ساختار سیاسی زیمبابوه؛ ساختار سیاسی سیرالئون؛ ساختار سیاسی ساحل عاج؛ ساختار سیاسی اتیوپی.

پاورقی

[I] - حزب سوسیالیست پس از پیروزی در انتخابات سال2004اعلام کرد که قصد دارد طی تغییراتی در قانون اساسی، ترتیبی اتخاذ نماید تا ولایتعهدی به دختران پادشاه نیز برسد. البته این قانون، ولیعهد کنونی را شامل نخواهد شد.-  کسب آگاهی از امور کشور و ریاست شورای وزیران در صورت درخواست نخست وزیر.

کتابشناسی