ايران شناسی و ايران شناسان اردن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
برچسب: واگردانی دستی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ايران شناسي و ايران شناسان'''
'''ایران شناسی و ایران شناسان'''


اگر چه آشنايي اردنيان با زبان و ادبيات فارسي در دوره معاصر به اوايل قرن بيستم ميلادي برمي گردد، اما به طور يقين آنها پيش از اين قرن نيز با زبان و ادبيات فارسي آشنايي داشتند؛ زيرا [[اردن]] هاشمي پيش از ميلاد مسيح جزو سرزمين هاي فارسي تحت نفوذ امپراتوري پارسي بود، اما هيچ سندي دال بر اين مدعي كه اردنيان با زبان فارسي آشنايي داشتند غير از واژه هاي فارسي كه در لهجه عاميانه اهل اردن مانده است، مانند: سرداب، زنار، بابوج، رسن، خم، سطل، طشت، لگن، كرسي، شال، طرپوش، صندلي، و غيره ... وجود ندارد و همين الفاظ و واژه هاي فارسي بازمانده در لهجه عاميانه اهل اردن از روزگاران گذشته نشان دهنده آشنايي اردنيان با زبان فارسي مي باشد. تلاش هاي شاعر بزرگ اردن، عرار در خدمت به زبان و ادبيات فارسي را شايد بتوان مهم ترين عامل معرفي زبان فارسي به اردنيان در سده گذشته دانست.
اگر چه آشنایی اردنیان با زبان و ادبیات فارسی در دوره معاصر به اوایل قرن بیستم میلادی برمی گردد، اما به طور یقین آنها پیش از این قرن نیز با زبان و ادبیات فارسی آشنایی داشتند؛ زیرا [[اردن]] هاشمی پیش از میلاد مسیح جزو سرزمین های فارسی تحت نفوذ امپراتوری پارسی بود، اما هیچ سندی دال بر این مدعی كه اردنیان با زبان فارسی آشنایی داشتند غیر از واژه های فارسی كه در لهجه عامیانه اهل اردن مانده است، مانند: سرداب، زنار، بابوج، رسن، خم، سطل، طشت، لگن، كرسی، شال، طرپوش، صندلی، و غیره ... وجود ندارد و همین الفاظ و واژه های فارسی بازمانده در لهجه عامیانه اهل اردن از روزگاران گذشته نشان دهنده آشنایی اردنیان با زبان فارسی می باشد. تلاش های شاعر بزرگ اردن، عرار در خدمت به زبان و ادبیات فارسی را شاید بتوان مهم ترین عامل معرفی زبان فارسی به اردنیان در سده گذشته دانست.


مصطفي وهبي التل از بزرگترين شعراي اردن و پدر [[شعر اردن]] ملقب به عرار است كه در شهر اربد واقع در شمال اردن سال 1899 ميلادي ديده به جهان گشود و در همان شهر در سال 1949 م ديده از جهان فروبست.
مصطفی وهبی التل از بزرگترین شعرای اردن و پدر [[شعر اردن]] ملقب به عرار است كه در شهر اربد واقع در شمال اردن سال 1899 میلادی دیده به جهان گشود و در همان شهر در سال 1949 م دیده از جهان فروبست.


شاعر بزرگ اردن لقب خود عرار را از شاعر جاهلي عرار بن عمرو بن شأس الأسدي گرفت؛ زيرا وي با همين شاعر شباهت زيادي داشت، و كنيه او ابو وصفي است كه نخست وزير اردن بود، عرار تحصيلات مقدماتي خود را در اربد به پايان رساند، سپس در سال 1912 م براي ادامه تحصيل راهي دمشق شد و در مدرسه عنبر ثبت نام كرد، اما چندي بيش نپاييد كه به دليل شركت در تظا[[هرات]] عليه عثماني ها به بيروت تبعيد شد؛ وي مدتي بعد دوباره به دمشق بازگشت.
شاعر بزرگ اردن لقب خود عرار را از شاعر جاهلی عرار بن عمرو بن شأس الأسدی گرفت؛ زیرا وی با همین شاعر شباهت زیادی داشت، و كنیه او ابو وصفی است كه نخست وزیر اردن بود، عرار تحصیلات مقدماتی خود را در اربد به پایان رساند، سپس در سال 1912 م برای ادامه تحصیل راهی دمشق شد و در مدرسه عنبر ثبت نام كرد، اما چندی بیش نپایید كه به دلیل شركت در تظا[[هرات]] علیه عثمانی ها به بیروت تبعید شد؛ وی مدتی بعد دوباره به دمشق بازگشت.


در تابستان 1916 م مصطفي به اربد برگشت و به عنوان معلم در مدرسه پدر مشغول به كار شد، اما به علت اختلاف با پدر خود اربد را ترك كرد و همراه دوستش دكتر محمد صبحي ابوغنيمه به سوي استانبول راهسپار شد، اما به آنجا نرسيد و در شهر عربگيرد در عراق، نزد عمويش، علي نيازي كه فرماندار آن منطقه بود اقامت گزيد و در سال 1918 با خانم منيفه دختر ابراهيم بابان كه خواهر همسر عمويش بود ازدواج كرد و در سال 1919 به وطن خود برگشت. طولي نكشيد كه دوباره به دمشق مسافرت كرد، سپس براي ادامه تحصيل و به پايان رساندن تحصيلات خود در مقطع ديپلم در مدرسه سلطانيه عازم حلب شد و در خلال اين مدت با زبان فارسي، ترکي و [[فرانسه]] آشنا شد.
در تابستان 1916 م مصطفی به اربد برگشت و به عنوان معلم در مدرسه پدر مشغول به كار شد، اما به علت اختلاف با پدر خود اربد را ترك كرد و همراه دوستش دكتر محمد صبحی ابوغنیمه به سوی استانبول راهسپار شد، اما به آنجا نرسید و در شهر عربگیرد در عراق، نزد عمویش، علی نیازی كه فرماندار آن منطقه بود اقامت گزید و در سال 1918 با خانم منیفه دختر ابراهیم بابان كه خواهر همسر عمویش بود ازدواج كرد و در سال 1919 به وطن خود برگشت. طولی نكشید كه دوباره به دمشق مسافرت كرد، سپس برای ادامه تحصیل و به پایان رساندن تحصیلات خود در مقطع دیپلم در مدرسه سلطانیه عازم حلب شد و در خلال این مدت با زبان فارسی، ترکی و [[فرانسه]] آشنا شد.


در سال 1922م عرار به عنوان معلم مشغول به كار شد و در مناطق مختلف اردن تدريس كرد. در سال 1930 پروانه وكالت گرفت و در سال 1931 به علت نوشتن مقالاتی به عقبه در جنوب اردن تبعيد شد. عرار در سال هاي 1931 - 1942م به عنوان سربازرس در وزارت معارف منصوب شد و همچنين به عنوان مدير ناحيه، بخشدار، رئيس نويسندگان دادگاه تجديد نظر و مدعي العموم و رئيس تشريفات در ديوان عالي منصوب گرديد. او در سال 1942 بر اثر نزاع با نخست وزير وقت از پست حاكم منطقه سلط بركنار و روانه زندان شد و هفتاد روز در زندان محطه در عمان سپري كرد.
در سال 1922م عرار به عنوان معلم مشغول به كار شد و در مناطق مختلف اردن تدریس كرد. در سال 1930 پروانه وكالت گرفت و در سال 1931 به علت نوشتن مقالاتی به عقبه در جنوب اردن تبعید شد. عرار در سال های 1931 - 1942م به عنوان سربازرس در وزارت معارف منصوب شد و همچنین به عنوان مدیر ناحیه، بخشدار، رئیس نویسندگان دادگاه تجدید نظر و مدعی العموم و رئیس تشریفات در دیوان عالی منصوب گردید. او در سال 1942 بر اثر نزاع با نخست وزیر وقت از پست حاكم منطقه سلط بركنار و روانه زندان شد و هفتاد روز در زندان محطه در عمان سپری كرد.


از سال 1942 به بعد به عنوان وكيل مشغول به كار شد و دفتر شخصي خود را در عمان گشود. همكارش محمود المطلق نخستين كسي بود كه به جمع آوري ديوان اشعار عرار ''عشيات وادي اليابس'' دست زد و آن را به چاپ رساند.
از سال 1942 به بعد به عنوان وكیل مشغول به كار شد و دفتر شخصی خود را در عمان گشود. همكارش محمود المطلق نخستین كسی بود كه به جمع آوری دیوان اشعار عرار ''عشیات وادی الیابس'' دست زد و آن را به چاپ رساند.


مصطفي وهبي التل در سال 1949 م ديده از اين جهان فروبست و طبق وصيّت وي در تّپه اربد به خاك سپرده شد. شايسته ذكر است كه خانه عرار واقع در زادگاه خويش اربد، اكنون به موزه مبدل شده است.
مصطفی وهبی التل در سال 1949 م دیده از این جهان فروبست و طبق وصیّت وی در تّپه اربد به خاك سپرده شد. شایسته ذكر است كه خانه عرار واقع در زادگاه خویش اربد، اكنون به موزه مبدل شده است.


مصطفي وهبي التل در خلال تحصيلات مقدماتي خود زبان تركي را كه زبان رسمي آن دوره بود ياد گرفت، وي همچنين زبان فارسي و فرانسوي آموخت.
مصطفی وهبی التل در خلال تحصیلات مقدماتی خود زبان تركی را كه زبان رسمی آن دوره بود یاد گرفت، وی همچنین زبان فارسی و فرانسوی آموخت.


از رهگذر آشنايي عرار با دو زبان تركي و فارسي بود كه توانست با ادبيات هر دو زبان و به وپژه ادبيات فارسي آشنا بشود. او شيفته و دلبسته عمرخيام بود؛ از اين رو رباعيات او را ترجمه كرد و در مقدمه ترجمه خود از ميهن اين شاعر بزرگ يعني ايران سخن مي گويد و به بررسي فلسفه او مي پردازد. وي همچنين به بررسي آثار ديگر اديبان پارسي زبان همچون سعدي شيرازي، جلال الدين رومي و حافظ شيرازي پرداخته است. (51).
از رهگذر آشنایی عرار با دو زبان تركی و فارسی بود كه توانست با ادبیات هر دو زبان و به وپژه ادبیات فارسی آشنا بشود. او شیفته و دلبسته عمرخیام بود؛ از این رو رباعیات او را ترجمه كرد و در مقدمه ترجمه خود از میهن این شاعر بزرگ یعنی ایران سخن می گوید و به بررسی فلسفه او می پردازد. وی همچنین به بررسی آثار دیگر ادیبان پارسی زبان همچون سعدی شیرازی، جلال الدین رومی و حافظ شیرازی پرداخته است. (51).


داستان عشق شاعر اردن به خيام به سال 1912 ميلادي بر مي گردد كه هنوز عرار چهارده سال بيش نداشت. در اين سال انتشارات المعارف [[مصر]] ترجمه عربي رباعيات خيام را توسط وديع البستاني به چاپ رساند، و در همان سال شاعر ما در آستانه مسافرت به دمشق براي ادامه تحصيل در مدرسه عنبر بود که در اين اثنا محمد ذوالغني همشهري او به يك نسخه از اين كتاب دست يافت. عرار با استفاده از اين نسخه براي اولين بار توانست به مطالعه رباعيات خيام بپردازد و با آراي فلسفي شاعر و حكيم نيشابور درباره بهشت، دوزخ، ثواب و عقاب، فلسفه زندگي، شراب و مستي و موضوعات ديگر آشنا بشود. وي از آن پس شيفته و دلباخته خيام شد و خود را به مكتب خيام نسبت داد. وي که خود را كوچكترين شاگرد خيام مي داند، شعري به شيوه او و تحت تأثير وي به رشته نظم در آوزده است (52).
داستان عشق شاعر اردن به خیام به سال 1912 میلادی بر می گردد كه هنوز عرار چهارده سال بیش نداشت. در این سال انتشارات المعارف [[مصر]] ترجمه عربی رباعیات خیام را توسط ودیع البستانی به چاپ رساند، و در همان سال شاعر ما در آستانه مسافرت به دمشق برای ادامه تحصیل در مدرسه عنبر بود که در این اثنا محمد ذوالغنی همشهری او به یك نسخه از این كتاب دست یافت. عرار با استفاده از این نسخه برای اولین بار توانست به مطالعه رباعیات خیام بپردازد و با آرای فلسفی شاعر و حكیم نیشابور درباره بهشت، دوزخ، ثواب و عقاب، فلسفه زندگی، شراب و مستی و موضوعات دیگر آشنا بشود. وی از آن پس شیفته و دلباخته خیام شد و خود را به مكتب خیام نسبت داد. وی که خود را كوچكترین شاگرد خیام می داند، شعری به شیوه او و تحت تأثیر وی به رشته نظم در آوزده است (52).


أنا في القربة لا أشكو الحزنْ
أنا فی القربة لا أشكو الحزنْ


و سوي القربة لا أبغي سكنْ
و سوی القربة لا أبغی سكنْ


إنما يسعدُ في الدُّنيا فتي
إنما یسعدُ فی الدُّنیا فتی


لايرومُ العيشَ في ظل الفتنْ
لایرومُ العیشَ فی ظل الفتنْ


فتولي دونما يرجو مآب (53)
فتولی دونما یرجو مآب (53)


من در روستا از غم و اندوه گله‌مند نيستم و به جز روستا زندگي ديگر را نمي‌خواهم، جواني در دنيا سعادتمند است كه زندگي را در سايه فتنه ها نمي جويد، رفت و اميد به برگشتي ديگر ندارد.
من در روستا از غم و اندوه گله‌مند نیستم و به جز روستا زندگی دیگر را نمی‌خواهم، جوانی در دنیا سعادتمند است كه زندگی را در سایه فتنه ها نمی جوید، رفت و امید به برگشتی دیگر ندارد.


شاعر بزرگ اردن تحت تأثير خيام موي خود را بلند مي گذاشت. وي درباره فلسفه خود مي گويد كه خيامي المشرب است. (54)
شاعر بزرگ اردن تحت تأثیر خیام موی خود را بلند می گذاشت. وی درباره فلسفه خود می گوید كه خیامی المشرب است. (54)


او تحت تأثير رباعيات خيام مجموعه اي از شعر حماسي به رشته نظم درآورد و چندين مقاله درباره رباعيات خيام و ترجمه هاي وي نوشت. همچنين پژوهشي در زندگي خيام انجام داد و آن را به رشته تحرير درآورد. عرار شيفته شخصيت خيام بود. در نخستين مرحله آشنايي با خيام در سن جواني، به تقليد ساده از وي كه با عمرش تناسب داشت پرداخت، ولي در مرحله بعد به مطالعه اشعار خيام و كتابهايي كه در مورد فلسفه او به رشته نگارش درآمده دست زد. در اوايل دهه دوم قرن بيستم با تكيه بر اندك دستمايه و شناختي كه از زبان فارسي داشت كه به گفته خودش آن را براي مطالعه آثار خيام به زبان اصلي فرا گرفته بود و همچنين با تكيه بر آگاهي فراوان از زبان تركي ترجمه تركي رباعيات خيام توسط حسين دانش و رضا توفيق را خواند. علاوه بر اين از ترجمه وديع البستاني نيز کمک گرفت و توانست به ترجمه نثري رباعيات دست بزند و در نهايت ترجمه نثري 155 رباعي از خيام را به صورت كتاب به چاپ رسيد. افزون بر اين تعدادي ديگر از ترجمه هايي كه از رباعيات داشت در مجله منيرفا به چاپ رساند. (55)
او تحت تأثیر رباعیات خیام مجموعه ای از شعر حماسی به رشته نظم درآورد و چندین مقاله درباره رباعیات خیام و ترجمه های وی نوشت. همچنین پژوهشی در زندگی خیام انجام داد و آن را به رشته تحریر درآورد. عرار شیفته شخصیت خیام بود. در نخستین مرحله آشنایی با خیام در سن جوانی، به تقلید ساده از وی كه با عمرش تناسب داشت پرداخت، ولی در مرحله بعد به مطالعه اشعار خیام و كتابهایی كه در مورد فلسفه او به رشته نگارش درآمده دست زد. در اوایل دهه دوم قرن بیستم با تكیه بر اندك دستمایه و شناختی كه از زبان فارسی داشت كه به گفته خودش آن را برای مطالعه آثار خیام به زبان اصلی فرا گرفته بود و همچنین با تكیه بر آگاهی فراوان از زبان تركی ترجمه تركی رباعیات خیام توسط حسین دانش و رضا توفیق را خواند. علاوه بر این از ترجمه ودیع البستانی نیز کمک گرفت و توانست به ترجمه نثری رباعیات دست بزند و در نهایت ترجمه نثری 155 رباعی از خیام را به صورت كتاب به چاپ رسید. افزون بر این تعدادی دیگر از ترجمه هایی كه از رباعیات داشت در مجله منیرفا به چاپ رساند. (55)


تلاش هاي عرار و خدمات ارزشمند وي به زبان و ادبيات فارسي منحصر به ترجمه رباعيات خيام نمي گردد؛ بلكه علاوه بر اينها او به بررسي شخصيت و آثار علمي و ادبي خيام مي پردازد. گواه این مدعا نوشته هاي عرار و كتاب اوست كه در زمينه خيام؛ زندگي و شخصيت او، همچنين محيط جغرافيايي ايران در دهه چهل قرن بيستم به رشته نگارش در آورده است؛ در مقدمه کتاب چنين آمده: چون موضوع اين كتاب عمر خيام است كه يكي از نابغه هايي است كه شخصیت او به علت تسامح و سهل انگاري و... در هاله اي از شك و بدگماني قرار گرفته، و مورخين در مورد زندگي او و عقيده اش به توافق نرسيده اند، از اين رو لازم مي دانيم كه قبل از پرداختن به شرح زندگي وي و بحث و بررسي شعر و فلسفه او كه در شعرش انعكاس يافته، به خلاصه اي از ويژگي‌هاي محيط معنوي و مادي اي كه در آن پرورش يافته و بر شخصيت او تأثير گذاشته، بپردازيم. (56)
تلاش های عرار و خدمات ارزشمند وی به زبان و ادبیات فارسی منحصر به ترجمه رباعیات خیام نمی گردد؛ بلكه علاوه بر اینها او به بررسی شخصیت و آثار علمی و ادبی خیام می پردازد. گواه این مدعا نوشته های عرار و كتاب اوست كه در زمینه خیام؛ زندگی و شخصیت او، همچنین محیط جغرافیایی ایران در دهه چهل قرن بیستم به رشته نگارش در آورده است؛ در مقدمه کتاب چنین آمده: چون موضوع این كتاب عمر خیام است كه یكی از نابغه هایی است كه شخصیت او به علت تسامح و سهل انگاری و... در هاله ای از شك و بدگمانی قرار گرفته، و مورخین در مورد زندگی او و عقیده اش به توافق نرسیده اند، از این رو لازم می دانیم كه قبل از پرداختن به شرح زندگی وی و بحث و بررسی شعر و فلسفه او كه در شعرش انعكاس یافته، به خلاصه ای از ویژگی‌های محیط معنوی و مادی ای كه در آن پرورش یافته و بر شخصیت او تأثیر گذاشته، بپردازیم. (56)


در سال 1925 م مجله منيرفا گزيده اي از ترجمه رباعيات خيام توسط امين نخله را به عنوان ترجمه تازه خيام منتشر كرد. همين كه اين ترجمه در دست عرار قرار گرفت، دست به قلم شد و به نوشتن مقاله اي درباره ترجمه امين نخله پرداخت و از آن انتقاد كرد و ديدگاههاي خود را درباره آن بيان نمود و آن را ترجمه اي بي‌دقت معرفي کرد. (57)
در سال 1925 م مجله منیرفا گزیده ای از ترجمه رباعیات خیام توسط امین نخله را به عنوان ترجمه تازه خیام منتشر كرد. همین كه این ترجمه در دست عرار قرار گرفت، دست به قلم شد و به نوشتن مقاله ای درباره ترجمه امین نخله پرداخت و از آن انتقاد كرد و دیدگاههای خود را درباره آن بیان نمود و آن را ترجمه ای بی‌دقت معرفی کرد. (57)


اهتمام و توجه شاعر بزرگ اردن به خيام تا رحلت او از دنيا ادامه داشت. در همين راستا سخنراني اي با موضوع مقايسه خيام با ابن ميمون و ابن سينا در سمينار ادبي اي در عمان پايتخت اردن ايراد كرد. در اين سخنراني، پژوهشي علمي، مستند، و گسترده درباره خيام و اهتمام خاورشناسان به شخصيت و رباعيات او ارايه نمود كه بازگو كننده توجه عميق و آگاهانه عرار و اهتمام غربي ها به خيام مي باشد. (58) عرار در اين سخنراني تاكيد مي كند كه خيام شراب خوار و زنديق نبوده، بلكه شاعر و صوفي اي از تراز عارفاني همچون ابن الفارض مي باشد،... (59)، همچنين مهمترين نكته در سخنراني عرار اين است كه از يافتن كتاب ''رسالــة الكون و التكليف'' نوشته عمرخيام خبر مي دهد.
اهتمام و توجه شاعر بزرگ اردن به خیام تا رحلت او از دنیا ادامه داشت. در همین راستا سخنرانی ای با موضوع مقایسه خیام با ابن میمون و ابن سینا در سمینار ادبی ای در عمان پایتخت اردن ایراد كرد. در این سخنرانی، پژوهشی علمی، مستند، و گسترده درباره خیام و اهتمام خاورشناسان به شخصیت و رباعیات او ارایه نمود كه بازگو كننده توجه عمیق و آگاهانه عرار و اهتمام غربی ها به خیام می باشد. (58) عرار در این سخنرانی تاكید می كند كه خیام شراب خوار و زندیق نبوده، بلكه شاعر و صوفی ای از تراز عارفانی همچون ابن الفارض می باشد،... (59)، همچنین مهمترین نكته در سخنرانی عرار این است كه از یافتن كتاب ''رسالــة الكون و التكلیف'' نوشته عمرخیام خبر می دهد.


آخرين مقاله شاعر بزرگ اردن درباره ترجمه وديع البستاني رباعيات خيام است. او در اين مقاله به ترجمه هاي عربي رباعيات خيام اشاره مي كند که حاکي از آن است که عرار ترجمه هاي عربي رباعيات خيام را پيگيري مي‌کرده؛ برخي را تاييد و از برخي انتقاد مي کرد(60) اين مقاله که به صورت پيش نويس باقي مانده  قرار بود در روزنامه اردن به چاپ برسد.(61)
آخرین مقاله شاعر بزرگ اردن درباره ترجمه ودیع البستانی رباعیات خیام است. او در این مقاله به ترجمه های عربی رباعیات خیام اشاره می كند که حاکی از آن است که عرار ترجمه های عربی رباعیات خیام را پیگیری می‌کرده؛ برخی را تایید و از برخی انتقاد می کرد(60) این مقاله که به صورت پیش نویس باقی مانده  قرار بود در روزنامه اردن به چاپ برسد.(61)


عرار واژه هاي فارسي مانند: كيوان، شيشه، باره، اهل دل، كدخدا، نوروز، دوباره، پركار، و الفاظي چون: جمشيد، كيقباد، زالي و غيره را در اشعار خويش استفاده مي كرد که حاكي از تأثيرپذيري او از خيام است. (62)
عرار واژه های فارسی مانند: كیوان، شیشه، باره، اهل دل، كدخدا، نوروز، دوباره، پركار، و الفاظی چون: جمشید، كیقباد، زالی و غیره را در اشعار خویش استفاده می كرد که حاكی از تأثیرپذیری او از خیام است. (62)


عرار در ابتدا مي خواست ترجمه اي منظوم از رباعيات خيام به رشته نگارش در آورد که در ترجمه نخستين رباعي از اين شيوه استفاده كرده است:
عرار در ابتدا می خواست ترجمه ای منظوم از رباعیات خیام به رشته نگارش در آورد که در ترجمه نخستین رباعی از این شیوه استفاده كرده است:


اسرار ازل را نه تو داني و نه من!
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من!


وين حرف معما نه تو خواني و نه من!
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من!


هست از پس پرده گفتگوي من و تو
هست از پس پرده گفتگوی من و تو


چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من!
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من!


وي اين رباعي را چنين به عربي برمي‌گرداند:
وی این رباعی را چنین به عربی برمی‌گرداند:


للأزل أسرار لاأنا أعلمها و لا أنت!
للأزل أسرار لاأنا أعلمها و لا أنت!


و هذه الأحجية لا أنا أفهمها و لا أنت!
و هذه الأحجیة لا أنا أفهمها و لا أنت!


ما قالنا و قيلنا خلف الحجاب إلا حدس
ما قالنا و قیلنا خلف الحجاب إلا حدس


ينتهي متي أزجيت الستائرحين لا أبقي أنا و لا أنت!(63)
ینتهی متی أزجیت الستائرحین لا أبقی أنا و لا أنت!(63)


اما شاعر بزرگ اردن به ترجمه منظوم خود ادامه نداد، بلكه به ترجمه منثور روي آورد.
اما شاعر بزرگ اردن به ترجمه منظوم خود ادامه نداد، بلكه به ترجمه منثور روی آورد.


ترجمه هاي شاعر بزرگ اردن به دلايلي داراي اهميت بسياري است؛ زيرا نخستين ترجمه اردني و عربي از فارسي و هشتمين ترجمه عربي بعد از ترجمه احمد حافظ عوض (1901)، عيسي اسكندر المعلوف (1910)، وديع البستاني (1912)، مترجم ناشناخته (1912)، عبدالرحمن شكري (1913)، عبداللطيف النشار (1917) و محمد السباعي (1922) شمرده مي شود. (64)
ترجمه های شاعر بزرگ اردن به دلایلی دارای اهمیت بسیاری است؛ زیرا نخستین ترجمه اردنی و عربی از فارسی و هشتمین ترجمه عربی بعد از ترجمه احمد حافظ عوض (1901)، عیسی اسكندر المعلوف (1910)، ودیع البستانی (1912)، مترجم ناشناخته (1912)، عبدالرحمن شكری (1913)، عبداللطیف النشار (1917) و محمد السباعی (1922) شمرده می شود. (64)


دكتر يوسف بكار كه خدمات ارزشمند و پرفايده و تحقيقات گرانقدري را درباره رباعيات خيام انجام داده و ترجمه گزيده عرار از رباعيات خيام را به صورت كتاب در آورده، در مقدمه آن مي گويد: اين ترجمه علاوه بر اهميت و ترتيب تاريخي آن ... نخستين تجربة جسورانه عربي بود كه صاحبش موفق شد گزيده اي از رباعيات خيام را از زبان اصلي ترجمه كند در حالي كه ترجمه هاي پيشين از ترجمه هاي انگليسي است که  برجسته‌ترين آنها ترجمه مشهور فيتزجرالد بود، اکنون بيش از دو سوم ترجمه هاي منثور و منظومي كه به زبان عربي از رباعيات خيام صورت گرفته و تعدادش به شصت ترجمه مي رسد از زبان اصلي ترجمه نشده است. (65)
دكتر یوسف بكار كه خدمات ارزشمند و پرفایده و تحقیقات گرانقدری را درباره رباعیات خیام انجام داده و ترجمه گزیده عرار از رباعیات خیام را به صورت كتاب در آورده، در مقدمه آن می گوید: این ترجمه علاوه بر اهمیت و ترتیب تاریخی آن ... نخستین تجربة جسورانه عربی بود كه صاحبش موفق شد گزیده ای از رباعیات خیام را از زبان اصلی ترجمه كند در حالی كه ترجمه های پیشین از ترجمه های انگلیسی است که  برجسته‌ترین آنها ترجمه مشهور فیتزجرالد بود، اکنون بیش از دو سوم ترجمه های منثور و منظومی كه به زبان عربی از رباعیات خیام صورت گرفته و تعدادش به شصت ترجمه می رسد از زبان اصلی ترجمه نشده است. (65)


عرار پيش از دكتر بكار در مورد ويژگي هاي ترجمه خويش تصريح مي كند كه ترجمه او با ترجمه‌هاي ديگري كه از زبان انگليسي صورت گرفت متمايز است؛ زيرا از زبان اصلي صورت گرفته است (66)، از نظر عرار ويژگي ها و برجستگي هاي ترجمه او به اين شرح است:
عرار پیش از دكتر بكار در مورد ویژگی های ترجمه خویش تصریح می كند كه ترجمه او با ترجمه‌های دیگری كه از زبان انگلیسی صورت گرفت متمایز است؛ زیرا از زبان اصلی صورت گرفته است (66)، از نظر عرار ویژگی ها و برجستگی های ترجمه او به این شرح است:


1. پيش از ترجمه هر رباعي همه ديدگاههاي فيلسوفانه و متصوفانه اي را كه به نظر مي رسيد خيام از آنها الهام گرفته، مطالعه مي كردم.
1. پیش از ترجمه هر رباعی همه دیدگاههای فیلسوفانه و متصوفانه ای را كه به نظر می رسید خیام از آنها الهام گرفته، مطالعه می كردم.


2. كلمه هاي عربي اي را كه به عنوان معادل براي كلمه هاي فارسي قرار مي دادم از همه جوانب با واژگان فارسي مطابقت داشتند.
2. كلمه های عربی ای را كه به عنوان معادل برای كلمه های فارسی قرار می دادم از همه جوانب با واژگان فارسی مطابقت داشتند.


3. در ترجمه عربي خود سعي مي كردم از روشي كه خيام در فارسي براي خود برگزيده پيروي كنم، بي‌آنکه به فرقي كه اين دو زبان در روش و اسلوب و بيان آراء دارند توجهي داشته باشم. (67)
3. در ترجمه عربی خود سعی می كردم از روشی كه خیام در فارسی برای خود برگزیده پیروی كنم، بی‌آنکه به فرقی كه این دو زبان در روش و اسلوب و بیان آراء دارند توجهی داشته باشم. (67)


عرار در اينجا نقاط ضعف ترجمه خود سخن مي گويد و تصريح مي كند كه او به زبان فارسي مسلط نبوده تا بتواند از اشتباه در ترجمه در امان باشد و مي گويد: شناختي را كه من از زبان اين رباعيات دارم، فقط منحصر به فراگيري دستور اين زبان است و در ترجمه هر رباعي بارها به كتاب فرهنگ فارسي مراجعه مي كردم. (68)
عرار در اینجا نقاط ضعف ترجمه خود سخن می گوید و تصریح می كند كه او به زبان فارسی مسلط نبوده تا بتواند از اشتباه در ترجمه در امان باشد و می گوید: شناختی را كه من از زبان این رباعیات دارم، فقط منحصر به فراگیری دستور این زبان است و در ترجمه هر رباعی بارها به كتاب فرهنگ فارسی مراجعه می كردم. (68)


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>


از ديگر دانشمندان اردن که به موضوع ايران پرداخته، قدري حافظ طوقان از دانشمندان بنام اردن است كه درجشن هزاره ابوعلي سينا نمايندگي اردن را در كنگره خاورشناسان در ايران بر عهده داشت. وی مطالعات جامعي درتاريخ و ادبيات ايران دارد.(69)
از دیگر دانشمندان اردن که به موضوع ایران پرداخته، قدری حافظ طوقان از دانشمندان بنام اردن است كه درجشن هزاره ابوعلی سینا نمایندگی اردن را در كنگره خاورشناسان در ایران بر عهده داشت. وی مطالعات جامعی درتاریخ و ادبیات ایران دارد.(69)
 
== نیز نگاه کنید به ==
[[ایران شناسی در روسیه]]؛ [[ایران شناسی در تونس]]؛ [[ایران شناسی در ژاپن]]؛ [[ایران شناسی در لبنان]]؛ [[ایرانشناسی و ایرانشناسان در چین]]؛ [[ایران شناسی در سنگال]]؛ [[ایران شناسی در مالی]]؛ [[ایران شناسی و ایران شناسان در اوکراین]]؛ [[ایران شناسی و ایرانشناسان در اسپانیا]]؛ [[ایران شناسی در اتیوپی]]؛ [[ایران شناسی در سیرالئون]]؛ [[ایران شناسی در قطر]]؛ [[ایران شناسی در کانادا]]
[[رده:ایران شناسی]]
[[رده:ایران شناسی در مراکز علمی و دانشگاهی]]
[[رده:ایران شناسان]]
[[رده:استادان زبان فارسی]]
[[رده:استادان، پژوهشگران، ادبا و نویسندگان در زمینه ادبیات فارسی]]
[[رده:ترجمه و نشر ادبیات فارسی]]
[[رده:ادبیات فارسی]]
[[رده:زبان فارسی]]
[[رده:آموزش زبان فارسی]]
[[رده:آموزش و مطالعات ادبیات فارسی درمراکز علمی- دانشگاهی]]

نسخهٔ ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۴

ایران شناسی و ایران شناسان

اگر چه آشنایی اردنیان با زبان و ادبیات فارسی در دوره معاصر به اوایل قرن بیستم میلادی برمی گردد، اما به طور یقین آنها پیش از این قرن نیز با زبان و ادبیات فارسی آشنایی داشتند؛ زیرا اردن هاشمی پیش از میلاد مسیح جزو سرزمین های فارسی تحت نفوذ امپراتوری پارسی بود، اما هیچ سندی دال بر این مدعی كه اردنیان با زبان فارسی آشنایی داشتند غیر از واژه های فارسی كه در لهجه عامیانه اهل اردن مانده است، مانند: سرداب، زنار، بابوج، رسن، خم، سطل، طشت، لگن، كرسی، شال، طرپوش، صندلی، و غیره ... وجود ندارد و همین الفاظ و واژه های فارسی بازمانده در لهجه عامیانه اهل اردن از روزگاران گذشته نشان دهنده آشنایی اردنیان با زبان فارسی می باشد. تلاش های شاعر بزرگ اردن، عرار در خدمت به زبان و ادبیات فارسی را شاید بتوان مهم ترین عامل معرفی زبان فارسی به اردنیان در سده گذشته دانست.

مصطفی وهبی التل از بزرگترین شعرای اردن و پدر شعر اردن ملقب به عرار است كه در شهر اربد واقع در شمال اردن سال 1899 میلادی دیده به جهان گشود و در همان شهر در سال 1949 م دیده از جهان فروبست.

شاعر بزرگ اردن لقب خود عرار را از شاعر جاهلی عرار بن عمرو بن شأس الأسدی گرفت؛ زیرا وی با همین شاعر شباهت زیادی داشت، و كنیه او ابو وصفی است كه نخست وزیر اردن بود، عرار تحصیلات مقدماتی خود را در اربد به پایان رساند، سپس در سال 1912 م برای ادامه تحصیل راهی دمشق شد و در مدرسه عنبر ثبت نام كرد، اما چندی بیش نپایید كه به دلیل شركت در تظاهرات علیه عثمانی ها به بیروت تبعید شد؛ وی مدتی بعد دوباره به دمشق بازگشت.

در تابستان 1916 م مصطفی به اربد برگشت و به عنوان معلم در مدرسه پدر مشغول به كار شد، اما به علت اختلاف با پدر خود اربد را ترك كرد و همراه دوستش دكتر محمد صبحی ابوغنیمه به سوی استانبول راهسپار شد، اما به آنجا نرسید و در شهر عربگیرد در عراق، نزد عمویش، علی نیازی كه فرماندار آن منطقه بود اقامت گزید و در سال 1918 با خانم منیفه دختر ابراهیم بابان كه خواهر همسر عمویش بود ازدواج كرد و در سال 1919 به وطن خود برگشت. طولی نكشید كه دوباره به دمشق مسافرت كرد، سپس برای ادامه تحصیل و به پایان رساندن تحصیلات خود در مقطع دیپلم در مدرسه سلطانیه عازم حلب شد و در خلال این مدت با زبان فارسی، ترکی و فرانسه آشنا شد.

در سال 1922م عرار به عنوان معلم مشغول به كار شد و در مناطق مختلف اردن تدریس كرد. در سال 1930 پروانه وكالت گرفت و در سال 1931 به علت نوشتن مقالاتی به عقبه در جنوب اردن تبعید شد. عرار در سال های 1931 - 1942م به عنوان سربازرس در وزارت معارف منصوب شد و همچنین به عنوان مدیر ناحیه، بخشدار، رئیس نویسندگان دادگاه تجدید نظر و مدعی العموم و رئیس تشریفات در دیوان عالی منصوب گردید. او در سال 1942 بر اثر نزاع با نخست وزیر وقت از پست حاكم منطقه سلط بركنار و روانه زندان شد و هفتاد روز در زندان محطه در عمان سپری كرد.

از سال 1942 به بعد به عنوان وكیل مشغول به كار شد و دفتر شخصی خود را در عمان گشود. همكارش محمود المطلق نخستین كسی بود كه به جمع آوری دیوان اشعار عرار عشیات وادی الیابس دست زد و آن را به چاپ رساند.

مصطفی وهبی التل در سال 1949 م دیده از این جهان فروبست و طبق وصیّت وی در تّپه اربد به خاك سپرده شد. شایسته ذكر است كه خانه عرار واقع در زادگاه خویش اربد، اكنون به موزه مبدل شده است.

مصطفی وهبی التل در خلال تحصیلات مقدماتی خود زبان تركی را كه زبان رسمی آن دوره بود یاد گرفت، وی همچنین زبان فارسی و فرانسوی آموخت.

از رهگذر آشنایی عرار با دو زبان تركی و فارسی بود كه توانست با ادبیات هر دو زبان و به وپژه ادبیات فارسی آشنا بشود. او شیفته و دلبسته عمرخیام بود؛ از این رو رباعیات او را ترجمه كرد و در مقدمه ترجمه خود از میهن این شاعر بزرگ یعنی ایران سخن می گوید و به بررسی فلسفه او می پردازد. وی همچنین به بررسی آثار دیگر ادیبان پارسی زبان همچون سعدی شیرازی، جلال الدین رومی و حافظ شیرازی پرداخته است. (51).

داستان عشق شاعر اردن به خیام به سال 1912 میلادی بر می گردد كه هنوز عرار چهارده سال بیش نداشت. در این سال انتشارات المعارف مصر ترجمه عربی رباعیات خیام را توسط ودیع البستانی به چاپ رساند، و در همان سال شاعر ما در آستانه مسافرت به دمشق برای ادامه تحصیل در مدرسه عنبر بود که در این اثنا محمد ذوالغنی همشهری او به یك نسخه از این كتاب دست یافت. عرار با استفاده از این نسخه برای اولین بار توانست به مطالعه رباعیات خیام بپردازد و با آرای فلسفی شاعر و حكیم نیشابور درباره بهشت، دوزخ، ثواب و عقاب، فلسفه زندگی، شراب و مستی و موضوعات دیگر آشنا بشود. وی از آن پس شیفته و دلباخته خیام شد و خود را به مكتب خیام نسبت داد. وی که خود را كوچكترین شاگرد خیام می داند، شعری به شیوه او و تحت تأثیر وی به رشته نظم در آوزده است (52).

أنا فی القربة لا أشكو الحزنْ

و سوی القربة لا أبغی سكنْ

إنما یسعدُ فی الدُّنیا فتی

لایرومُ العیشَ فی ظل الفتنْ

فتولی دونما یرجو مآب (53)

من در روستا از غم و اندوه گله‌مند نیستم و به جز روستا زندگی دیگر را نمی‌خواهم، جوانی در دنیا سعادتمند است كه زندگی را در سایه فتنه ها نمی جوید، رفت و امید به برگشتی دیگر ندارد.

شاعر بزرگ اردن تحت تأثیر خیام موی خود را بلند می گذاشت. وی درباره فلسفه خود می گوید كه خیامی المشرب است. (54)

او تحت تأثیر رباعیات خیام مجموعه ای از شعر حماسی به رشته نظم درآورد و چندین مقاله درباره رباعیات خیام و ترجمه های وی نوشت. همچنین پژوهشی در زندگی خیام انجام داد و آن را به رشته تحریر درآورد. عرار شیفته شخصیت خیام بود. در نخستین مرحله آشنایی با خیام در سن جوانی، به تقلید ساده از وی كه با عمرش تناسب داشت پرداخت، ولی در مرحله بعد به مطالعه اشعار خیام و كتابهایی كه در مورد فلسفه او به رشته نگارش درآمده دست زد. در اوایل دهه دوم قرن بیستم با تكیه بر اندك دستمایه و شناختی كه از زبان فارسی داشت كه به گفته خودش آن را برای مطالعه آثار خیام به زبان اصلی فرا گرفته بود و همچنین با تكیه بر آگاهی فراوان از زبان تركی ترجمه تركی رباعیات خیام توسط حسین دانش و رضا توفیق را خواند. علاوه بر این از ترجمه ودیع البستانی نیز کمک گرفت و توانست به ترجمه نثری رباعیات دست بزند و در نهایت ترجمه نثری 155 رباعی از خیام را به صورت كتاب به چاپ رسید. افزون بر این تعدادی دیگر از ترجمه هایی كه از رباعیات داشت در مجله منیرفا به چاپ رساند. (55)

تلاش های عرار و خدمات ارزشمند وی به زبان و ادبیات فارسی منحصر به ترجمه رباعیات خیام نمی گردد؛ بلكه علاوه بر اینها او به بررسی شخصیت و آثار علمی و ادبی خیام می پردازد. گواه این مدعا نوشته های عرار و كتاب اوست كه در زمینه خیام؛ زندگی و شخصیت او، همچنین محیط جغرافیایی ایران در دهه چهل قرن بیستم به رشته نگارش در آورده است؛ در مقدمه کتاب چنین آمده: چون موضوع این كتاب عمر خیام است كه یكی از نابغه هایی است كه شخصیت او به علت تسامح و سهل انگاری و... در هاله ای از شك و بدگمانی قرار گرفته، و مورخین در مورد زندگی او و عقیده اش به توافق نرسیده اند، از این رو لازم می دانیم كه قبل از پرداختن به شرح زندگی وی و بحث و بررسی شعر و فلسفه او كه در شعرش انعكاس یافته، به خلاصه ای از ویژگی‌های محیط معنوی و مادی ای كه در آن پرورش یافته و بر شخصیت او تأثیر گذاشته، بپردازیم. (56)

در سال 1925 م مجله منیرفا گزیده ای از ترجمه رباعیات خیام توسط امین نخله را به عنوان ترجمه تازه خیام منتشر كرد. همین كه این ترجمه در دست عرار قرار گرفت، دست به قلم شد و به نوشتن مقاله ای درباره ترجمه امین نخله پرداخت و از آن انتقاد كرد و دیدگاههای خود را درباره آن بیان نمود و آن را ترجمه ای بی‌دقت معرفی کرد. (57)

اهتمام و توجه شاعر بزرگ اردن به خیام تا رحلت او از دنیا ادامه داشت. در همین راستا سخنرانی ای با موضوع مقایسه خیام با ابن میمون و ابن سینا در سمینار ادبی ای در عمان پایتخت اردن ایراد كرد. در این سخنرانی، پژوهشی علمی، مستند، و گسترده درباره خیام و اهتمام خاورشناسان به شخصیت و رباعیات او ارایه نمود كه بازگو كننده توجه عمیق و آگاهانه عرار و اهتمام غربی ها به خیام می باشد. (58) عرار در این سخنرانی تاكید می كند كه خیام شراب خوار و زندیق نبوده، بلكه شاعر و صوفی ای از تراز عارفانی همچون ابن الفارض می باشد،... (59)، همچنین مهمترین نكته در سخنرانی عرار این است كه از یافتن كتاب رسالــة الكون و التكلیف نوشته عمرخیام خبر می دهد.

آخرین مقاله شاعر بزرگ اردن درباره ترجمه ودیع البستانی رباعیات خیام است. او در این مقاله به ترجمه های عربی رباعیات خیام اشاره می كند که حاکی از آن است که عرار ترجمه های عربی رباعیات خیام را پیگیری می‌کرده؛ برخی را تایید و از برخی انتقاد می کرد(60) این مقاله که به صورت پیش نویس باقی مانده  قرار بود در روزنامه اردن به چاپ برسد.(61)

عرار واژه های فارسی مانند: كیوان، شیشه، باره، اهل دل، كدخدا، نوروز، دوباره، پركار، و الفاظی چون: جمشید، كیقباد، زالی و غیره را در اشعار خویش استفاده می كرد که حاكی از تأثیرپذیری او از خیام است. (62)

عرار در ابتدا می خواست ترجمه ای منظوم از رباعیات خیام به رشته نگارش در آورد که در ترجمه نخستین رباعی از این شیوه استفاده كرده است:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من!

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من!

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من!

وی این رباعی را چنین به عربی برمی‌گرداند:

للأزل أسرار لاأنا أعلمها و لا أنت!

و هذه الأحجیة لا أنا أفهمها و لا أنت!

ما قالنا و قیلنا خلف الحجاب إلا حدس

ینتهی متی أزجیت الستائرحین لا أبقی أنا و لا أنت!(63)

اما شاعر بزرگ اردن به ترجمه منظوم خود ادامه نداد، بلكه به ترجمه منثور روی آورد.

ترجمه های شاعر بزرگ اردن به دلایلی دارای اهمیت بسیاری است؛ زیرا نخستین ترجمه اردنی و عربی از فارسی و هشتمین ترجمه عربی بعد از ترجمه احمد حافظ عوض (1901)، عیسی اسكندر المعلوف (1910)، ودیع البستانی (1912)، مترجم ناشناخته (1912)، عبدالرحمن شكری (1913)، عبداللطیف النشار (1917) و محمد السباعی (1922) شمرده می شود. (64)

دكتر یوسف بكار كه خدمات ارزشمند و پرفایده و تحقیقات گرانقدری را درباره رباعیات خیام انجام داده و ترجمه گزیده عرار از رباعیات خیام را به صورت كتاب در آورده، در مقدمه آن می گوید: این ترجمه علاوه بر اهمیت و ترتیب تاریخی آن ... نخستین تجربة جسورانه عربی بود كه صاحبش موفق شد گزیده ای از رباعیات خیام را از زبان اصلی ترجمه كند در حالی كه ترجمه های پیشین از ترجمه های انگلیسی است که  برجسته‌ترین آنها ترجمه مشهور فیتزجرالد بود، اکنون بیش از دو سوم ترجمه های منثور و منظومی كه به زبان عربی از رباعیات خیام صورت گرفته و تعدادش به شصت ترجمه می رسد از زبان اصلی ترجمه نشده است. (65)

عرار پیش از دكتر بكار در مورد ویژگی های ترجمه خویش تصریح می كند كه ترجمه او با ترجمه‌های دیگری كه از زبان انگلیسی صورت گرفت متمایز است؛ زیرا از زبان اصلی صورت گرفته است (66)، از نظر عرار ویژگی ها و برجستگی های ترجمه او به این شرح است:

1. پیش از ترجمه هر رباعی همه دیدگاههای فیلسوفانه و متصوفانه ای را كه به نظر می رسید خیام از آنها الهام گرفته، مطالعه می كردم.

2. كلمه های عربی ای را كه به عنوان معادل برای كلمه های فارسی قرار می دادم از همه جوانب با واژگان فارسی مطابقت داشتند.

3. در ترجمه عربی خود سعی می كردم از روشی كه خیام در فارسی برای خود برگزیده پیروی كنم، بی‌آنکه به فرقی كه این دو زبان در روش و اسلوب و بیان آراء دارند توجهی داشته باشم. (67)

عرار در اینجا نقاط ضعف ترجمه خود سخن می گوید و تصریح می كند كه او به زبان فارسی مسلط نبوده تا بتواند از اشتباه در ترجمه در امان باشد و می گوید: شناختی را كه من از زبان این رباعیات دارم، فقط منحصر به فراگیری دستور این زبان است و در ترجمه هر رباعی بارها به كتاب فرهنگ فارسی مراجعه می كردم. (68)

***

از دیگر دانشمندان اردن که به موضوع ایران پرداخته، قدری حافظ طوقان از دانشمندان بنام اردن است كه درجشن هزاره ابوعلی سینا نمایندگی اردن را در كنگره خاورشناسان در ایران بر عهده داشت. وی مطالعات جامعی درتاریخ و ادبیات ایران دارد.(69)

نیز نگاه کنید به

ایران شناسی در روسیه؛ ایران شناسی در تونس؛ ایران شناسی در ژاپن؛ ایران شناسی در لبنان؛ ایرانشناسی و ایرانشناسان در چین؛ ایران شناسی در سنگال؛ ایران شناسی در مالی؛ ایران شناسی و ایران شناسان در اوکراین؛ ایران شناسی و ایرانشناسان در اسپانیا؛ ایران شناسی در اتیوپی؛ ایران شناسی در سیرالئون؛ ایران شناسی در قطر؛ ایران شناسی در کانادا