ايران شناسی و ايران شناسان اردن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۷: خط ۷:
شاعر بزرگ اردن لقب خود عرار را از شاعر جاهلی عرار بن عمرو بن شأس الأسدی گرفت؛ زیرا وی با همین شاعر شباهت زیادی داشت، و كنیه او ابو وصفی است كه نخست وزیر اردن بود، عرار تحصیلات مقدماتی خود را در اربد به پایان رساند، سپس در سال 1912 م برای ادامه تحصیل راهی دمشق شد و در مدرسه عنبر ثبت نام كرد، اما چندی بیش نپایید كه به دلیل شركت در تظا[[هرات]] علیه عثمانی ها به بیروت تبعید شد؛ وی مدتی بعد دوباره به دمشق بازگشت.
شاعر بزرگ اردن لقب خود عرار را از شاعر جاهلی عرار بن عمرو بن شأس الأسدی گرفت؛ زیرا وی با همین شاعر شباهت زیادی داشت، و كنیه او ابو وصفی است كه نخست وزیر اردن بود، عرار تحصیلات مقدماتی خود را در اربد به پایان رساند، سپس در سال 1912 م برای ادامه تحصیل راهی دمشق شد و در مدرسه عنبر ثبت نام كرد، اما چندی بیش نپایید كه به دلیل شركت در تظا[[هرات]] علیه عثمانی ها به بیروت تبعید شد؛ وی مدتی بعد دوباره به دمشق بازگشت.


در تابستان 1916 م مصطفی به اربد برگشت و به عنوان معلم در مدرسه پدر مشغول به كار شد، اما به علت اختلاف با پدر خود اربد را ترك كرد و همراه دوستش دكتر محمد صبحی ابوغنیمه به سوی استانبول راهسپار شد، اما به آنجا نرسید و در شهر عربگیرد در عراق، نزد عمویش، علی نیازی كه فرماندار آن منطقه بود اقامت گزید و در سال 1918 با خانم منیفه دختر ابراهیم بابان كه خواهر همسر عمویش بود ازدواج كرد و در سال 1919 به وطن خود برگشت. طولی نكشید كه دوباره به دمشق مسافرت كرد، سپس برای ادامه تحصیل و به پایان رساندن تحصیلات خود در مقطع دیپلم در مدرسه سلطانیه عازم حلب شد و در خلال این مدت با زبان فارسی، ترکی و [[فرانسه]] آشنا شد.
در تابستان 1916 م مصطفی به اربد برگشت و به عنوان معلم در مدرسه پدر مشغول به كار شد، اما به علت اختلاف با پدر خود اربد را ترك كرد و همراه دوستش دكتر [[محمد صبحی ابوغنیمه]] به سوی استانبول راهسپار شد، اما به آنجا نرسید و در شهر عربگیرد در عراق، نزد عمویش، علی نیازی كه فرماندار آن منطقه بود اقامت گزید و در سال 1918 با خانم منیفه دختر ابراهیم بابان كه خواهر همسر عمویش بود ازدواج كرد و در سال 1919 به وطن خود برگشت. طولی نكشید كه دوباره به دمشق مسافرت كرد، سپس برای ادامه تحصیل و به پایان رساندن تحصیلات خود در مقطع دیپلم در مدرسه سلطانیه عازم حلب شد و در خلال این مدت با زبان فارسی، ترکی و [[فرانسه]] آشنا شد.


در سال 1922م عرار به عنوان معلم مشغول به كار شد و در مناطق مختلف اردن تدریس كرد. در سال 1930 پروانه وكالت گرفت و در سال 1931 به علت نوشتن مقالاتی به عقبه در جنوب اردن تبعید شد. عرار در سال های 1931 - 1942م به عنوان سربازرس در وزارت معارف منصوب شد و همچنین به عنوان مدیر ناحیه، بخشدار، رئیس نویسندگان دادگاه تجدید نظر و مدعی العموم و رئیس تشریفات در دیوان عالی منصوب گردید. او در سال 1942 بر اثر نزاع با نخست وزیر وقت از پست حاكم منطقه سلط بركنار و روانه زندان شد و هفتاد روز در زندان محطه در عمان سپری كرد.
در سال 1922م عرار به عنوان معلم مشغول به كار شد و در مناطق مختلف اردن تدریس كرد. در سال 1930 پروانه وكالت گرفت و در سال 1931 به علت نوشتن مقالاتی به عقبه در جنوب اردن تبعید شد. عرار در سال های 1931 - 1942م به عنوان سربازرس در وزارت معارف منصوب شد و همچنین به عنوان مدیر ناحیه، بخشدار، رئیس نویسندگان دادگاه تجدید نظر و مدعی العموم و رئیس تشریفات در دیوان عالی منصوب گردید. او در سال 1942 بر اثر نزاع با نخست وزیر وقت از پست حاكم منطقه سلط بركنار و روانه زندان شد و هفتاد روز در زندان محطه در عمان سپری كرد.

نسخهٔ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۳

ایران شناسی و ایران شناسان

اگر چه آشنایی اردنیان با زبان و ادبیات فارسی در دوره معاصر به اوایل قرن بیستم میلادی برمی گردد، اما به طور یقین آنها پیش از این قرن نیز با زبان و ادبیات فارسی آشنایی داشتند؛ زیرا اردن هاشمی پیش از میلاد مسیح جزو سرزمین های فارسی تحت نفوذ امپراتوری پارسی بود، اما هیچ سندی دال بر این مدعی كه اردنیان با زبان فارسی آشنایی داشتند غیر از واژه های فارسی كه در لهجه عامیانه اهل اردن مانده است، مانند: سرداب، زنار، بابوج، رسن، خم، سطل، طشت، لگن، كرسی، شال، طرپوش، صندلی، و غیره ... وجود ندارد و همین الفاظ و واژه های فارسی بازمانده در لهجه عامیانه اهل اردن از روزگاران گذشته نشان دهنده آشنایی اردنیان با زبان فارسی می باشد. تلاش های شاعر بزرگ اردن، عرار در خدمت به زبان و ادبیات فارسی را شاید بتوان مهم ترین عامل معرفی زبان فارسی به اردنیان در سده گذشته دانست.

مصطفی وهبی التل از بزرگترین شعرای اردن و پدر شعر اردن ملقب به عرار است كه در شهر اربد واقع در شمال اردن سال 1899 میلادی دیده به جهان گشود و در همان شهر در سال 1949 م دیده از جهان فروبست.

شاعر بزرگ اردن لقب خود عرار را از شاعر جاهلی عرار بن عمرو بن شأس الأسدی گرفت؛ زیرا وی با همین شاعر شباهت زیادی داشت، و كنیه او ابو وصفی است كه نخست وزیر اردن بود، عرار تحصیلات مقدماتی خود را در اربد به پایان رساند، سپس در سال 1912 م برای ادامه تحصیل راهی دمشق شد و در مدرسه عنبر ثبت نام كرد، اما چندی بیش نپایید كه به دلیل شركت در تظاهرات علیه عثمانی ها به بیروت تبعید شد؛ وی مدتی بعد دوباره به دمشق بازگشت.

در تابستان 1916 م مصطفی به اربد برگشت و به عنوان معلم در مدرسه پدر مشغول به كار شد، اما به علت اختلاف با پدر خود اربد را ترك كرد و همراه دوستش دكتر محمد صبحی ابوغنیمه به سوی استانبول راهسپار شد، اما به آنجا نرسید و در شهر عربگیرد در عراق، نزد عمویش، علی نیازی كه فرماندار آن منطقه بود اقامت گزید و در سال 1918 با خانم منیفه دختر ابراهیم بابان كه خواهر همسر عمویش بود ازدواج كرد و در سال 1919 به وطن خود برگشت. طولی نكشید كه دوباره به دمشق مسافرت كرد، سپس برای ادامه تحصیل و به پایان رساندن تحصیلات خود در مقطع دیپلم در مدرسه سلطانیه عازم حلب شد و در خلال این مدت با زبان فارسی، ترکی و فرانسه آشنا شد.

در سال 1922م عرار به عنوان معلم مشغول به كار شد و در مناطق مختلف اردن تدریس كرد. در سال 1930 پروانه وكالت گرفت و در سال 1931 به علت نوشتن مقالاتی به عقبه در جنوب اردن تبعید شد. عرار در سال های 1931 - 1942م به عنوان سربازرس در وزارت معارف منصوب شد و همچنین به عنوان مدیر ناحیه، بخشدار، رئیس نویسندگان دادگاه تجدید نظر و مدعی العموم و رئیس تشریفات در دیوان عالی منصوب گردید. او در سال 1942 بر اثر نزاع با نخست وزیر وقت از پست حاكم منطقه سلط بركنار و روانه زندان شد و هفتاد روز در زندان محطه در عمان سپری كرد.

از سال 1942 به بعد به عنوان وكیل مشغول به كار شد و دفتر شخصی خود را در عمان گشود. همكارش محمود المطلق نخستین كسی بود كه به جمع آوری دیوان اشعار عرار عشیات وادی الیابس دست زد و آن را به چاپ رساند.

مصطفی وهبی التل در سال 1949 م دیده از این جهان فروبست و طبق وصیّت وی در تّپه اربد به خاك سپرده شد. شایسته ذكر است كه خانه عرار واقع در زادگاه خویش اربد، اكنون به موزه مبدل شده است.

مصطفی وهبی التل در خلال تحصیلات مقدماتی خود زبان تركی را كه زبان رسمی آن دوره بود یاد گرفت، وی همچنین زبان فارسی و فرانسوی آموخت.

از رهگذر آشنایی عرار با دو زبان تركی و فارسی بود كه توانست با ادبیات هر دو زبان و به وپژه ادبیات فارسی آشنا بشود. او شیفته و دلبسته عمرخیام بود؛ از این رو رباعیات او را ترجمه كرد و در مقدمه ترجمه خود از میهن این شاعر بزرگ یعنی ایران سخن می گوید و به بررسی فلسفه او می پردازد. وی همچنین به بررسی آثار دیگر ادیبان پارسی زبان همچون سعدی شیرازی، جلال الدین رومی و حافظ شیرازی پرداخته است. (51).

داستان عشق شاعر اردن به خیام به سال 1912 میلادی بر می گردد كه هنوز عرار چهارده سال بیش نداشت. در این سال انتشارات المعارف مصر ترجمه عربی رباعیات خیام را توسط ودیع البستانی به چاپ رساند، و در همان سال شاعر ما در آستانه مسافرت به دمشق برای ادامه تحصیل در مدرسه عنبر بود که در این اثنا محمد ذوالغنی همشهری او به یك نسخه از این كتاب دست یافت. عرار با استفاده از این نسخه برای اولین بار توانست به مطالعه رباعیات خیام بپردازد و با آرای فلسفی شاعر و حكیم نیشابور درباره بهشت، دوزخ، ثواب و عقاب، فلسفه زندگی، شراب و مستی و موضوعات دیگر آشنا بشود. وی از آن پس شیفته و دلباخته خیام شد و خود را به مكتب خیام نسبت داد. وی که خود را كوچكترین شاگرد خیام می داند، شعری به شیوه او و تحت تأثیر وی به رشته نظم در آوزده است (52).

أنا فی القربة لا أشكو الحزنْ

و سوی القربة لا أبغی سكنْ

إنما یسعدُ فی الدُّنیا فتی

لایرومُ العیشَ فی ظل الفتنْ

فتولی دونما یرجو مآب (53)

من در روستا از غم و اندوه گله‌مند نیستم و به جز روستا زندگی دیگر را نمی‌خواهم، جوانی در دنیا سعادتمند است كه زندگی را در سایه فتنه ها نمی جوید، رفت و امید به برگشتی دیگر ندارد.

شاعر بزرگ اردن تحت تأثیر خیام موی خود را بلند می گذاشت. وی درباره فلسفه خود می گوید كه خیامی المشرب است. (54)

او تحت تأثیر رباعیات خیام مجموعه ای از شعر حماسی به رشته نظم درآورد و چندین مقاله درباره رباعیات خیام و ترجمه های وی نوشت. همچنین پژوهشی در زندگی خیام انجام داد و آن را به رشته تحریر درآورد. عرار شیفته شخصیت خیام بود. در نخستین مرحله آشنایی با خیام در سن جوانی، به تقلید ساده از وی كه با عمرش تناسب داشت پرداخت، ولی در مرحله بعد به مطالعه اشعار خیام و كتابهایی كه در مورد فلسفه او به رشته نگارش درآمده دست زد. در اوایل دهه دوم قرن بیستم با تكیه بر اندك دستمایه و شناختی كه از زبان فارسی داشت كه به گفته خودش آن را برای مطالعه آثار خیام به زبان اصلی فرا گرفته بود و همچنین با تكیه بر آگاهی فراوان از زبان تركی ترجمه تركی رباعیات خیام توسط حسین دانش و رضا توفیق را خواند. علاوه بر این از ترجمه ودیع البستانی نیز کمک گرفت و توانست به ترجمه نثری رباعیات دست بزند و در نهایت ترجمه نثری 155 رباعی از خیام را به صورت كتاب به چاپ رسید. افزون بر این تعدادی دیگر از ترجمه هایی كه از رباعیات داشت در مجله منیرفا به چاپ رساند. (55)

تلاش های عرار و خدمات ارزشمند وی به زبان و ادبیات فارسی منحصر به ترجمه رباعیات خیام نمی گردد؛ بلكه علاوه بر اینها او به بررسی شخصیت و آثار علمی و ادبی خیام می پردازد. گواه این مدعا نوشته های عرار و كتاب اوست كه در زمینه خیام؛ زندگی و شخصیت او، همچنین محیط جغرافیایی ایران در دهه چهل قرن بیستم به رشته نگارش در آورده است؛ در مقدمه کتاب چنین آمده: چون موضوع این كتاب عمر خیام است كه یكی از نابغه هایی است كه شخصیت او به علت تسامح و سهل انگاری و... در هاله ای از شك و بدگمانی قرار گرفته، و مورخین در مورد زندگی او و عقیده اش به توافق نرسیده اند، از این رو لازم می دانیم كه قبل از پرداختن به شرح زندگی وی و بحث و بررسی شعر و فلسفه او كه در شعرش انعكاس یافته، به خلاصه ای از ویژگی‌های محیط معنوی و مادی ای كه در آن پرورش یافته و بر شخصیت او تأثیر گذاشته، بپردازیم. (56)

در سال 1925 م مجله منیرفا گزیده ای از ترجمه رباعیات خیام توسط امین نخله را به عنوان ترجمه تازه خیام منتشر كرد. همین كه این ترجمه در دست عرار قرار گرفت، دست به قلم شد و به نوشتن مقاله ای درباره ترجمه امین نخله پرداخت و از آن انتقاد كرد و دیدگاههای خود را درباره آن بیان نمود و آن را ترجمه ای بی‌دقت معرفی کرد. (57)

اهتمام و توجه شاعر بزرگ اردن به خیام تا رحلت او از دنیا ادامه داشت. در همین راستا سخنرانی ای با موضوع مقایسه خیام با ابن میمون و ابن سینا در سمینار ادبی ای در عمان پایتخت اردن ایراد كرد. در این سخنرانی، پژوهشی علمی، مستند، و گسترده درباره خیام و اهتمام خاورشناسان به شخصیت و رباعیات او ارایه نمود كه بازگو كننده توجه عمیق و آگاهانه عرار و اهتمام غربی ها به خیام می باشد. (58) عرار در این سخنرانی تاكید می كند كه خیام شراب خوار و زندیق نبوده، بلكه شاعر و صوفی ای از تراز عارفانی همچون ابن الفارض می باشد،... (59)، همچنین مهمترین نكته در سخنرانی عرار این است كه از یافتن كتاب رسالــة الكون و التكلیف نوشته عمرخیام خبر می دهد.

آخرین مقاله شاعر بزرگ اردن درباره ترجمه ودیع البستانی رباعیات خیام است. او در این مقاله به ترجمه های عربی رباعیات خیام اشاره می كند که حاکی از آن است که عرار ترجمه های عربی رباعیات خیام را پیگیری می‌کرده؛ برخی را تایید و از برخی انتقاد می کرد(60) این مقاله که به صورت پیش نویس باقی مانده  قرار بود در روزنامه اردن به چاپ برسد.(61)

عرار واژه های فارسی مانند: كیوان، شیشه، باره، اهل دل، كدخدا، نوروز، دوباره، پركار، و الفاظی چون: جمشید، كیقباد، زالی و غیره را در اشعار خویش استفاده می كرد که حاكی از تأثیرپذیری او از خیام است. (62)

عرار در ابتدا می خواست ترجمه ای منظوم از رباعیات خیام به رشته نگارش در آورد که در ترجمه نخستین رباعی از این شیوه استفاده كرده است:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من!

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من!

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من!

وی این رباعی را چنین به عربی برمی‌گرداند:

للأزل أسرار لاأنا أعلمها و لا أنت!

و هذه الأحجیة لا أنا أفهمها و لا أنت!

ما قالنا و قیلنا خلف الحجاب إلا حدس

ینتهی متی أزجیت الستائرحین لا أبقی أنا و لا أنت!(63)

اما شاعر بزرگ اردن به ترجمه منظوم خود ادامه نداد، بلكه به ترجمه منثور روی آورد.

ترجمه های شاعر بزرگ اردن به دلایلی دارای اهمیت بسیاری است؛ زیرا نخستین ترجمه اردنی و عربی از فارسی و هشتمین ترجمه عربی بعد از ترجمه احمد حافظ عوض (1901)، عیسی اسكندر المعلوف (1910)، ودیع البستانی (1912)، مترجم ناشناخته (1912)، عبدالرحمن شكری (1913)، عبداللطیف النشار (1917) و محمد السباعی (1922) شمرده می شود. (64)

دكتر یوسف بكار كه خدمات ارزشمند و پرفایده و تحقیقات گرانقدری را درباره رباعیات خیام انجام داده و ترجمه گزیده عرار از رباعیات خیام را به صورت كتاب در آورده، در مقدمه آن می گوید: این ترجمه علاوه بر اهمیت و ترتیب تاریخی آن ... نخستین تجربة جسورانه عربی بود كه صاحبش موفق شد گزیده ای از رباعیات خیام را از زبان اصلی ترجمه كند در حالی كه ترجمه های پیشین از ترجمه های انگلیسی است که  برجسته‌ترین آنها ترجمه مشهور فیتزجرالد بود، اکنون بیش از دو سوم ترجمه های منثور و منظومی كه به زبان عربی از رباعیات خیام صورت گرفته و تعدادش به شصت ترجمه می رسد از زبان اصلی ترجمه نشده است. (65)

عرار پیش از دكتر بكار در مورد ویژگی های ترجمه خویش تصریح می كند كه ترجمه او با ترجمه‌های دیگری كه از زبان انگلیسی صورت گرفت متمایز است؛ زیرا از زبان اصلی صورت گرفته است (66)، از نظر عرار ویژگی ها و برجستگی های ترجمه او به این شرح است:

1. پیش از ترجمه هر رباعی همه دیدگاههای فیلسوفانه و متصوفانه ای را كه به نظر می رسید خیام از آنها الهام گرفته، مطالعه می كردم.

2. كلمه های عربی ای را كه به عنوان معادل برای كلمه های فارسی قرار می دادم از همه جوانب با واژگان فارسی مطابقت داشتند.

3. در ترجمه عربی خود سعی می كردم از روشی كه خیام در فارسی برای خود برگزیده پیروی كنم، بی‌آنکه به فرقی كه این دو زبان در روش و اسلوب و بیان آراء دارند توجهی داشته باشم. (67)

عرار در اینجا نقاط ضعف ترجمه خود سخن می گوید و تصریح می كند كه او به زبان فارسی مسلط نبوده تا بتواند از اشتباه در ترجمه در امان باشد و می گوید: شناختی را كه من از زبان این رباعیات دارم، فقط منحصر به فراگیری دستور این زبان است و در ترجمه هر رباعی بارها به كتاب فرهنگ فارسی مراجعه می كردم. (68)

***

از دیگر دانشمندان اردن که به موضوع ایران پرداخته، قدری حافظ طوقان از دانشمندان بنام اردن است كه درجشن هزاره ابوعلی سینا نمایندگی اردن را در كنگره خاورشناسان در ایران بر عهده داشت. وی مطالعات جامعی درتاریخ و ادبیات ایران دارد.(69)

نیز نگاه کنید به

ایران شناسی در روسیه؛ ایران شناسی در تونس؛ ایران شناسی در ژاپن؛ ایران شناسی در لبنان؛ ایرانشناسی و ایرانشناسان در چین؛ ایران شناسی در سنگال؛ ایران شناسی در مالی؛ ایران شناسی و ایران شناسان در اوکراین؛ ایران شناسی و ایرانشناسان در اسپانیا؛ ایران شناسی در اتیوپی؛ ایران شناسی در سیرالئون؛ ایران شناسی در قطر؛ ایران شناسی در کانادا