احزاب و جنبش های اسلامی در مصر
زمینه ظهور جریانهای اسلامی در مصر که امروز با عنوان اسلامگرا مشهور شدهاند به عوامل متعدد که مهم ترین آن نفوذ فرهنگ غربی و پی آمدهای اشغال مصر توسط انگلیس در اواخر قرن نوزدهم و نیز سقوط خلافت عثمانی باز میگردد. برپایی دولت اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین، شکست مصر و اعراب از این رژیم در جنگ ژوئن 1967 و البته کاهش تدریجی نقش سیاسی اجتماعی نهاد دینی سنتی الازهر وسلطه نظام حاکم بر آن در تقویت جایگاه، جذب نیرو و نقشآفرینی این جریانها مؤثر بوده است.[۱] جریانهای اسلامگرا از رویکرد، شیوهها و مواضع مختلف برخوردارند؛ از مواضع و رویکردهای معتدل و اصلاحی تا شیوههای سخت و مسلحانه، اما همگی سنی بوده و گرایشهای سلفی ویژگی بیشتر آنهاست. برخی از این جریانها طی نیمه دوم قرن گذشته و سالهای اولیه قرن جدید در مقاطعی از حضور فعالتری برخوردار بوده و تعدادی از آنها هم دچار استحاله شده و یابه محاق رفتهاند.
ذیلا به برخی از مهمترین این جریانها پرداخته میشود:
الاخوان المسلمون مصر
جمعیت الاخوان المسلمون در سال 1928 توسط حسن البنا تأسیس شد. شکلگیری این جریان دینی در واقع، عکسالعملی در برابر امواج غربگرایی در حوزه فرهنگ و جامعه و بنبست جامعه اسلامی بود. شعارهای اولیه جمعیت به اصلاح جامعه بر اساس رویکرد دینی فراخوان میداد و بر اهمیت جایگاه اجتماعی قرآن و سنت تأکید داشت.[۲] در سالهای بعد، شعار استقلال کامل سیاسی نیز به شعارهای اصلی این جمعیت افزوده شد. در مجموع، هدف عمده این تشکل دینی، بازسازی جامعه در شکل یک جامعه اسلامی مدرن بر اساس اصول جهانشمول اسلام بود. فعالیتهای علنی سیاسی جمعیت مزبور از سال 1938 با انتشال مجله «النذیر» آغاز شد و به تدریج دامنه آن گسترش یافت. هر چند این جمعیت دارای تشکیلاتی چون مکتب ارشاد و شورای مؤسس بود به دلیل شخصیت کاریزماتیک حسن البنا، سخن اول و آخر از آن او و لذا در طول سالهای رهبری او، جمعیت از انسجام و وحدت کامل برخوردار بود.[۳] در نیمه دوم قرن گذشته، رویکردهای جدیدی در این تشکیلات ظهور کرد که مهمترین آن: رویکردهای مبتنی بر اندیشه سید قطب، رویکرد اصلاح طلب و رویکرد سلفیگرا بود. رویکرد سلفیگرا در دهه هفتاد قرن گذشته راه خود را به درون این جمعیت باز کرد.[۴] این گرایش دینی قرائتی محافظه کارانه از شریعت دارد و بیشتر از آنکه در فهم متون از عقل و رأی بهره گیرد بر روش نقل و بکارگیری مستقیم متن دینی تأکید میکند.
جمعیت اخوان المسلمین مصر فعالیتهای خود را در سه حوزه تربیتی و آموزشی، سیاسی و تبلیغی سامان داده است. در حوزه تربیتی، ارتقاء سطح ایمانی، اخلاقی، انسانی و فرهنگی اعضاء، در جنبه تبلیغی، دعوت افراد غیر عضو به آموزهها و ارزشهای اسلامی و در حوزه سیاسی، اهتمام به حوزه عمومی از جمله مشارکت سیاسی، اجتماعی و فعالیتهایی در زمینه اتحادیهها و سندیکاهای صنفی ،سامانه فعالیتهای این جمعیت را تشکیل میدهد.[۵]
جمعیت الاخوان المسلمون پس از انقلاب سال 1952 و علیرغم حمایتهای اولیه از افسران آزاد، مورد خشم رهبران جدید قرار گرفت و زان پس فعالیتهای آن ممنوع و بسیاری از رهبران و اعضای آن زندانی شدند. در دوره ریاست جمهوری انورالسادات هرچند زندانیان مزبور آزاد شدند، فعالیتهای جمعیت همچنان مورد مخالفت نظام حاکم قرار داشت و لذا بیشتر فعالیتهای آن به صورت غیر مستقیم ادامه یافت. در دوره حکومت حسنی مبارک محدودیتها و مشکلات جمعیت با رژیم بیشتر شد و در طول سالهای حکومت او با انواع فشارها و قلع و قمع روبرو شدند و بسیاری از آنان سالهای متمادی را با اتهامات امنیتی و یا به جرم فعالیتهای سیاسی ممنوعه در زندان به سر میبردند؛ از جمله تنها میان سالهای 1995 تا 2005، حدود 30 هزار نفر از رهبران و اعضای جمعیت در زندانهای حکومت به سر بردند. علیرغم چنین فشارها و محدودیتهایی فعالیتهای جمعیت در حوزههای پیش گفته ادامه یافت و به ویژه در مقاطع مختلف انتخابات پارلمانی با ائتلاف با دیگر احزاب سیاسی موفق به کسب تعدادی کرسیهای نمایندگی شد. از جمله انتخابات پارلمانی در سال 2000 موفق به کسب 17 کرسی نمایندگی شد. در حالی که حتی احزاب رسمی (به جز حزب حاکم) حداکثر توانستند به 16 کرسی دست یابند.[۶] همچنین در انتخابات پارلمانی سال 2005 توانستند 20% از کرسیهای پارلمان را در اختیار بگیرند.[۷] حضور فعال در اتحادیههای صنفی، دانشجویی و هیئتهای علمی دانشگاهی نیز از دیگر موفقیتهای آنان علیرغم چنان محدودیتها و ممنوعیتهایی بود.
مجلس شورای جمعیت مهمترین ارکان این تشکیلات است که اعضای آن از طریق شوراهای استانی انتخاب و از قدرت قانونگذاری و نظارتی برخوردار است. دفتر ارشاد که در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارد از سوی همین مجلس انتخاب میشود. از وظایف مهم دیگر این مجلس انتخاب مرشد کل جمعیت است که این انتخاب بایستی به تأیید مجلس شورای تشکیلات جهانی الاخوان المسلمون با 35 عضو برسد. بیشتر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جمعیت توسط دفتر ارشاد صورت میگیرد. این دفتر دارای بخشهای مختلف از جمله: امور خیریه، امور تبلیغ و دعوت، خانواده و امور تربیتی، کارگران و کشاورزان، حرفهها، توسعه اداری و امور سیاسی است که مسئولیت هر بخش با یکی از اعضای دفتر است.[۸]
هر چند تشکیلات الاخوان المسلمون در مراحل اولیه قیام 25 ژانویه سال 2011 نقش فعال ایفا نکرد، به تدریج و پس از آنکه نشانههای سقوط رژیم مبارک بیش از پیش آشکار شد و موازنه قدرت به نفع جریان انقلاب تغییر کرد، در روند تحولات حضوری پررنگ داشت و به ویژه پس از سقوط رژیم، سعی کرد تا در مدیریت تحولات، ابتکار عمل را به دست گیرد.
الجمعیة الشرعیة لتعاون العاملین بالکتاب و السنة مصر
این جمعیت از قدیمیترین جریانهای سلفی مصر است و توسط محمود خطاب السبکی در سال 1912 تأسیس شد. مهمترین اهداف اعلام شده جمعیت در بدو تأسیس، احیای سنت و از میان برداشتن بدعت بود. السبکی مؤسس جمعیت از عالمان نهاد الازهر بود و بیشتر به تأسیس مساجد و مکاتب حفظ قرآن، مدارس آموزش احکام دینی و دیگر مواد درسی رسمی آن روز اهتمام داشت. جمعیت مزبور به زودی به عنوان یک تشکیلات خیریه دینی ظهور کرد که در زمینه فعالیتهای اجتاعی به ویژه رسیدگی به امور درماندگان، تأسیس بیمارستان برای درمان بیماران محروم و فقیر، سرپرستی ایتام و زنان بیسرپرست و ... تلاش میکرد. جمعیت از همان اوان تأسیس روش عدم دخالت در امور سیاسی را در پیش گرفت و لذا توانست فعالیتهای اجتماعی و تبلیغی خود را بدون مشکلات امنیتی دنبال کند و به توسعه این فعالیتها از جمله ایجاد مؤسسات آموزشی مبلغان دینی همت گمارد. این جمعیت از آغاز تأسیس با جریان تصوف مصر به شدت مخالف و آن را به لحاظ اعتقادی و فقهی منحرف میدانست. همچنین الجمعیه الشرعیة به موضوعاتی چون: پاکسازی دین از بدعتها، خرافات و تبرک جستن به ضریح اولیاء و یا نذر و نماز در آن مکانها، اهتمام بسیار دارد. مهمترین مرجع دینی اعضاء و مبلغان این جمعیت، کتاب «الدین الخالص» نوشته السبکی مؤسس آن است که در واقع دایرة المعارف فقهی است و بیشتر آراء فقهی او را شامل میشود.[۹]
جماعة انصار السنة المحمدیة مصر
دومین جریان سلفی مصر است که توسط شیخ محمد حامد الفقی از اعضای نهاد دینی الازهر و از مسئولان پیشین الجمعیة الشرعیة در سال 1926 تأسیس شد. او که تحت تأثیر اندیشههای ابن تیمیة و ابن القیم الجوزیة قرار داشت، پس از بروز اختلافاتی که میان او و دیگر اعضای جمعیت مزبور بر سر مسائل اعتقادی پیش آمد از آن انشعاب کرد و به تأسیس جمعیت جدید روی آورد. او هدف خود را از تأسیس این جمعیت جنگ با شرک و بدعت در صور مختلف آن و نیز مقابله با سلطه صوفیها بر حوزههای فکری و مؤسسات دینی اعلام کرد. طی سالهای بعد دایره فعالیتهای جمعیت توسعه یافت به گونهای که 200 شعبه جمعیت در سراسر مصر تأسیس و اداره بیش از هزار مسجد را در اختیار گرفت. همچنین تأسیس مراکز تربیت مبلغ و مرکز آموزش قرآن و اعتقادات آفریقاییها بر اساس دیدگاه شیوخ سلفی از دیگر اقدامات گسترده تبلیغی دینی این جمعیت است. این جمعیت دیدگاههای متحجرانهای در خصوص زنان داشته و بر ضرورت سلطه مردان بر زنان تأکید میکند و از سوی دیگر هر چند در مسائل سیاسی دخالتی ندارد و با تخریب مخالف است و تا پیش از انقلاب 25 ژانویه نیز، مخالف مشارکت در انتخابات بود، پس از پیروزی انقلاب، باتغییر نگاه و موضع، پیروان و هوداران خود را مخفیانه و آشکار به حمایت از کاندیداهای سلفی و نیز رأی به ریاست جمهوری مرسی که آن را پیروزی اسلام و مسلمانان میدانست تشویق کرد. ارگان این جمعیت مجله ماهانه «التوحید» است. تعداد فعالان این جمعیت بیش از 10 هزار نفر برآورده شده است. علاوه بر آن مجموعهای از مؤسسات جدید، مؤسسات علمی و آموزشی، کتابخانه و مسجد در اختیار آن است که البته این مساجد در سالهای اخیر تحت نظارت وزارت اوقاف قرار گرفته است.[۱۰]
الدعوة السلفیة مصر
زمینه فعالیتهای این جریان به اوائل دهه 1970 در محیطهای دانشگاهی شهر اسکندریه باز میگردد. ازسال 1980 فعالیتهای آن با عنوان (المدرسة السلفیة) شکل گرفت و در نیمههای این دهه با نام جدید (الدعوة السلفیة) فعالیتهای این جریان تبلیغی روبه گسترش نهاد که از جمله آنها انتشار مجله «صوت الدعوة» و تأسیس مؤسسه آموزشی و تربیت مبلغ «الفرقان»، تأسیس کمیتههای زکاة، فعالیتهای اجتماعی و فعالیتهای تبلیغاتی در مساجد بود.
مهمترین شخصیت نظریهپرداز الدعوة السلفیة، شیخ محمد ناصرالدین الالبانی است. او بر این اعتقاد بود که علت اساسی عقبماندگی تمدنی مسلمانان، احادیث ضعیف و جعلی و اسرائلیات و نیز آرای فقهی مخالف احادیث صحیح است و لذا هر گونه تغییر و تحول در وضعیت مسلمانان مستلزم پالایش کتابهای دینی از احادیث مزبور است. این جریان مذهبی سلفی با دموکراسی به شدت مخالف بود و آن را مساوی با کفر تلقی میکرد و به تطبیق شریعت اسلامی تأکید میوزید. سپس در یک روند تحول از شدت این مخالفت کاسته شد و مشارکت سیاسی و انتخابات را به طور اصولی پذیرفت و پس از پیروزی انقلاب 25 ژانویه به طور کلی از مبانی اولیه مبنی بر مخالفت با فعالیت سیاسی بازگشت و در انتخابات پارلمانی و نیز انتخابات ریاست جمهوری مشارکت و به حمایت از محمد مرسی پرداخت. هرچند یک سال بعد، از برکناری او از ریاست جمهوری توسط وزیر دفاع حمایت کرد. امروز نیز این جریان سلفی از هیچ کوششی در پر کردن خلأ ناشی از سرکوب اخوان المسلمین در صحنه سیاسی فرو نمیگذارد.
الجماعة الاسلامیة مصر
جماعت اسلامی به عنوان جنبش دانشجویی در نیمه دهه هفتاد قرن گذشته ابتدا در دانشگاه اسیوط شکل گرفت. برخی از بنیانگذاران اولیه آن، ابوالعلاماضی، کرم زهدی، رفاعی طه، ناجح ابراهیم و اسامة حافظ بودند. در سال 1980 جماعت مزبور به رهبری کرم زهدی اندیشه استراتژی جهادی محمد عبدالسلام فرج را پذیرفت. سپس شاخه نظامی جماعت توسط مصطفی حمزه بر این اساس شکل گرفت. جماعت اسلامی در سال 1981 با جماعة الجهاد به رهبری عبدالسلام فرج برای مبارزه با رژیم حاکم به وحدت رسید که ثمره آن ترور انورالسادات بود. این وحدت اما در سال 1984 از هم پاشید.
جماعت اسلامی طی سالهای فعالیت در دو دهه پایانی قرن گذشته به عنوان یک جریان اسلامگرای جهادی در زمینه برخورد با مواردی از جمله اختلاط زن و مرد، شرب خمر، مجالس موسیقی، برنامههای تئاتر و یا نمایش فیلم و نیز حمله به مراکز فساد و مواد مخدر قدرتمندانه عمل میکرد. قدرت گرفتن جماعت و گسترش فعالیتهای آن دولت را ناگزیر از دخالت و ایجاد محدودیت برای آنها و سپس سرکوب امنیتی کرد. گروههای مسلح وابسته به جماعت نیز در عکسالعمل به این برخوردها حملات مسلحانهای را علیه نیروهای امنیتی ترتیب دادند و برخی از فرماندهان امنیتی را ترور کردند. مهمترین عملیات مسلحانه جماعت اسلامی که انعکاس وسیعی یافت، علیه گردشگران خارجی در مناطق مختلف گردشگری مصر طی چند مرحله بود که آخرین آن در شهر توریستی الاقصر و در سال 1997 انجام شد و طی آن 58 گردشگر خارجی کشته شدند. پس از این عملیات تروریستی، این گروه در یک بازنگری استراتژیک به نقد مواضع و اقدامات گذشته پرداخت و بالاخره در سال 1999 مجلس شورای جماعت توقف نهانی اعمال خشونتآمیز را اعلام کرد. زان پس جماعت اسلامی به یک جمعیت اسلامی و سیاسی اجتماعی تبدیل شد.[۱۱] از مهمترین رهبران فکری جماعت اسلامی، شیخ عبدالرحمن روحانی نابینای مصری از اعضای پیشین نهاد دینی الازهر بود.[۱۲]
جماعة الجهاد مصر
این گروه جهادی در اواخر سال 1980 و اوایل 1981 توسط محمد عبدالسلام فرج نویسنده کتاب «الفریضة الغائبة» با گردآوری مجموعهای از گروههای کوچک اسلامی تأسیس شد.[۱۳] عبدالسلام فرج در کتاب یادشده، مبانی نظری خود را درباره استراتژی تغییر سیاسی اجتماعی، برپایی دولت اسلامی و بازگشت خلافت ارائه کرده است.[۱۴] این گروه به زودی با جماعت اسلامی در یک وحدت فکری و عملی قرار گرفت که مبنای ایدئولوژیک آن، همان کتاب بود. از نظر نویسنده آن، دشمن نزدیک در اولویت مبارزه قرار میگیرد. بر اساس این نظریه، دشمن نزدیک در آن زمان، رژیم حاکم مصر بود که بایستی با از میان برداشتن آن و به دست گرفتن قدرت، به تأسیس دولت اسلامی و اسلامی کردن جامعه مصر پرداخت. ترور انور السادات در سال 1981 توسط تشکیلات مزبور نیز بر اساس چنین رویکردی انجام گرفت.[۱۳] ادامه این وحدت تشکیلاتی دیرپا نبود و به دلیل بروز تفاوت دردیدگاهها و اختلاف در روشهای مبارزه مسلحانه، سرانجام این وحدت در سال 1984 از هم پاشید. علیرغم انجام برخی اقدامات مسلحانه توسط جماعة الجهاد که برخی از آنها هم ناموفق ماند، به دلیل سرکوب شدید توسط نیروهای امنیتی ودستگیری بسیاری از رهبران آن، امکان ادامه عملیات نظامی برای این جماعت غیر ممکن و به تدریج به گروههای پراکنده و کوچک تبدیل شد که آنها هم از سال 1997 عملیات مسلحانه و خشونتآمیز را کنار گزاردند. برخی از رهبران آن از جمله ایمن الظواهری هم پیشتر، پس از آزادی از زندان، در سال 1986 از مصر خارج شدند. ایمن الظواهری 10 سال بعد در افغانستان تلاشهایی را برای احیای این گروه آغاز کرد و سرانجام در سال 2001 طی یک همپیمانی با «بن لادن»، تشکیلات موسوم به «قاعدة الجهاد» بنیان گزارده شد که رهبری آن با بن لادن بود.[۱۵][۱۶]
نیز نگاه کنید
- مصر
- ادیان در مصر
- جریان تفکرات جدید اسلامی در چین
- احزاب و جنبش های اسلامی در کوبا
- احزاب و جنبش های اسلامی در تونس
- احزاب و جنبش های اسلامی در روسیه
کتابشناسی
- ↑ منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص9.
- ↑ المرجع في تاريخ مصر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس الاعلي للثقافة، ص561.
- ↑ المرجع في تاريخ مصر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس الاعلي للثقافة،ص502.
- ↑ الربیع العربی (2012). الثورة و مابعدها. بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، ص107.
- ↑ حبیب، الدكتور محمد (2013). الاخوان المسلون بين الصعود و الرئاسة و تآكل الشرعية. القاهرة: سما للنشر و التوزيع، ص8.
- ↑ دلیل الحرکات الاسلامیة (2006). العدد الاول. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص43.
- ↑ الربیع العربی (2012). الثورة و مابعدها. بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، ص171.
- ↑ حبیب، الدكتور محمد (2013). الاخوان المسلون بين الصعود و الرئاسة و تآكل الشرعية. القاهرة: سما للنشر و التوزيع، ص9.
- ↑ منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص27.
- ↑ منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص28.
- ↑ دلیل الحرکات الاسلامیة، ص138.
- ↑ منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص137.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ دليل الحركات الاسلامية في العالم (2006). العدد الاول. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص136.
- ↑ حسن، د.عمار علي (2009). التنشئة السياسية للطرق الصوفية في مصر (الطبعة الاولي). القاهرة: دار العين للنشر، ص200.
- ↑ دليل الحركات الاسلامية في العالم (2006). العدد الاول. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص144.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص244-254.