ادیان در مصر

از دانشنامه ملل

ادیان در کشور مصر شامل تاريخ اديان و مذاهب مصر؛ اسلام و مسلمانان مصر؛ نهادها و مراکز دینی مسلمانان مصر؛ تشیع در مصر؛ مراقد اهل بیت در مصر؛مسیحیان مصر؛ صوفیان مصر؛ طریقت های مهم مصر؛ نماد اجتماعی صوفیان مصر؛ احزاب و جنبش های اسلامی در مصر؛ الاخوان المسلمون مصر؛ الجمعیة الشرعیة لتعاون العاملین بالکتاب و السنة مصر؛ جماعة انصار السنة المحمدیة مصر؛ الدعوة السلفیة مصر؛ الجماعة الاسلامیة مصر و جماعة الجهاد مصر است که در ذیل شرح داده شده است:

میزان جمعیت ادیان در مصر. برگرفته از سایت Althistory.fandom، قابل بازیابی از https://althistory.fandom.com/wiki/Religion_in_the_Egyptian_Empire_(Battle_of_Belusium)

تاريخ اديان و مذاهب مصر

دین در مصر باستان عنصری اساسی و عامل مهمی در روابط اجتماعی و ارتباط میان مردم و حاکمیت بوده و نقش تأثیرگذاری در نهادهای سیاسی و اجتماعی داشته است. مصر قدیمی­ترین سرزمینی است که مردمان آن از احساس دینی لبریز بوده و وجدان دینی همواره بخشی از موجودیت انسان مصری به شمار می­‌رفته است. امروز نشانه­‌های بسیاری از باورهای دینی مردم مصر باستان که همراه با آمیزه‌­هایی از اسطوره‌­هاست در بیشتر آثار بر جای مانده از معابد، آرامگاه‌­ها و کاخ­‌های فرعونی در این سرزمین نمایان است. ویژگی دینی دوره باستان، چند خدایی و پرستش الهه­‌های گوناگون است؛ هر چند در دوره­‌هایی نیز خدای واحد مورد پرستش بوده است. ورود مسیحیت به این سرزمین، نقطه پایانی بر ادیان و مذاهب باستانی بود و زان پس فرهنگ دینی مردم تغییر یافت و آموزه‌­های مسیحی، جای آداب و سنت­‌های دینی باستان را گرفت و اسکندریه به مرکز دینی مسیحیان شرق تبدیل شد. با ورود اسلام به مصر که با استقبال مردم روبه رو گشت، فرهنگ دینی جدید به تدریج جایگزین مسیحیت شد و البته گروهی هم همچنان بر آئین مسیحیت ماندند. طی قرون بعد هم مصر همواره یکی از پایگاه‌­ها و مراکز مهم فرهنگی و سیاسی جهان اسلام بود. برپایی نهاد دینی الازهر عامل مهمی در نقش‌­آفرینی مصر در حوزه‌­های آموزشی و علمی و زمینه­‌سازی برای جذب طالبان فراگیری آموزش در این حوزه‌­ها به این سرزمین داشت. در دوران معاصر علیرغم گسترش امواج فرهنگی و فکری غرب به سرزمین‌های اسلامی و حضور نظامی، سیاسی و فرهنگی قدرت‌­های اروپایی در مصر و البته تأثیرگذاری‌‌­های غیرقابل انکار، رابطه مردم با دین مستحکم و مظاهر دینی در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی این ملت آشکار است و عنصر دینی از مهمترین ویژگی­‌های هویتی انسان مصری است.

قانون اساسی مصر[i] نیز بر چنین واقعیتی تأکید و در ماده 2، دین اسلام، دین رسمی کشور و اصول شریعت اسلامی به عنوان منبع اصلی قانون‌گذاری معرفی شده است؛ ضمن آنکه مسیحیان و یهودیان مصری هم طبق ماده 35 این قانون مجازند با استناد به اصول شریعت خود در حوزه احوال شخصیه اقدام کنند.

امروز، علاوه بر اکثریت جمعیت مسلمانان، جمعیت قابل توجهی از مسیحیان نیز در این کشور زندگی می­‌کنند که با داشتن نهادهای دینی متعدد و مراکز آموزشی، حضوری فعال در حیات فرهنگی اجتماعی جامعه دارد.

اسلام و مسلمانان مصر

ورود مسلمانان به مصر در سال 18 هجری به فرماندهی عمرو بن ­العاص به جز برخی درگیری­‌های نظامی با سپاه روم، از سوی مردم آن نه تنها با مقاومت چندانی روبرو نشد که به دلیل نارضایتی از حاکمان مسیحی خود، با نوعی رضایت و استقبال نیز روبرو شد. با استقرار مسلمانان در مصر، حاکمیت رومی­‌ها بر این سرزمین که به مدت 6 قرن استمرار داشت، پایان گرفت.[۱] از آن زمان اسلام، دین غالب جامعه و در طول 14 قرن گذشته، الهام‌­بخش حیات سیاسی اجتماعی مردم این سرزمین بوده است.

بیشتر مسلمانان مصر در طول تاریخ دوره اسلامی، به جز دوره حکومت فاطمی‌­ها، پیرو مذهب شافعی و مناصب دینی عمدتا در اختیار فقیهان این مذهب بوده است. از ویژگی­‌های شافعی مذهبان محبت آنان نسبت به اهل بیت (ع) است که یکی از نمادهای آن، حضور بر مراقد منسوب به آنان در این سرزمین، همچون: مسجد رأس الحسین (ع)، مقام السیدة زینب (ع) و مقام السیدة نفیسة و ابراز ارادت به آنان است.

نهادها و مراکز دینی مسلمانان مصر

«الجامع الازهر» مهمترین نهاد دینی مسلمانان سنی مصر است. «وزارةالاوقاف» و «دار الافتاء» نیز دو نهاد دینی مصر است که هر کدام در حوزه وظایف مربوطه مسئولیت­‌های خود را انجام می‌دهند.

الجامع الازهر مصر

قدیمی­ترین و تأثیرگذارترین نهاد دینی مسلمانان مصری است که مهمترین کارکردها را در حوزه­‌های فقهی و آموزشی دارد و در حوزه سیاسی نیز تأثیرگذار است. نهاد دینی که بنیاد اولیه آن به سال 359 و آغاز حکومت فاطمی­‌ها بر مصر باز می‌­گردد، هر چند در طول تاریخ خود از فراز و نشیب­‌های بسیاری برخوردار بوده، همواره مرکزیت آموزشی و تبلیغی دینی خود را حفظ کرده است. الجامع الازهر در طول دوره حکومت فاطمی‌­های مصر و به مدت دو قرن مرکزی برای آموزش­‌های شیعی اسماعیلی و علوم دینی بود. علاوه بر آن به زودی مرکزی برای آموزش علوم از جمله علوم دینی شد. [۲] در دوره ایوبی آموزش‌­های شیعی در این نهاد تعطیل و مذهب سنی جایگزین آن شد. در دوره حکومت مملوکیان، اهتمام زیادی به نهادالازهر می‌­شد و علاوه بر وظایف آموزشی و تبلیغی، جایگاه نماز جمعه نیز بود؛ همچنین مدارس متعددی در حاشیه آن شکل گرفت و بسیاری از داوطلبان از مناطق مختلف مصر و کشورهای اسلامی برای تحصیل علوم دینی به ویژه فقه شافعی به آن روی می­‌آوردند. در عهد حکومت عثمانی­‌ها هم این نهاد مورد توجه بود و به طور خاص در مشروعیت بخشیدن به دولتی غیر عرب نقش‌­آفرین بود. در این دوره الجامع الازهر رو به توسعه گزارد و بخش‌های جدیدی به آن منضم گشت؛ همچنین برای نظارت و مدیریت این نهاد دینی، منصب «شیخ الجامع الازهر» تعیین شد که صاحب این منصب توسط عالمان آن نهاد برگزیده می­‌شد. در دوره حکومت محمدعلی بنیان‌گذار خاندان خدیوی مصر، در برابر قدرت یافتن جریان نوگرایی، جایگاه اجتماعی عالمان الازهر تنزل کرد و این نهاد دینی هم تضعیف و به حاشیه رانده شد؛ در دوره اشغال مصر توسط انگلیس اما بار دیگر مورد توجه قرار گرفت و عالمان این نهاد دینی در بسیج مردم علیه اشغالگران و هدایت آنان به استقلال نقش مؤثری ایفا کردند. پس از پیروزی انقلاب سال 1952، با توجه به سیاست‌­ها و رویکردهای جمال عبدالناصر و حاکمان جدید، موقعیت نهاد الازهر مجددا تضعیف و دولت با ایجاد شورای عالی امور اسلامی، جایگاه آن را فرو کاست. در دوره بعد هم همین وضعیت کم و بیش ادامه یافت. در عهد حکومت حسنی مبارک، علیرغم ارتباط نسبتا خوب و محترمانه نظام حاکم با عالمان الازهر، جایگاه سیاسی اجتماعی آن بر همان روال گذشته بود.[۳]

سازمان نهاد الجامع الازهر متشکل از این 4 بخش است: المجلس الاعلی، مجمع البحوث الاسلامیة، المعاهد الازهریة، جامعة الازهر[ii].[۴]

المجلس الاعلی للازهر

شورای عالی نهاد الجامع الازهر با ریاست شیخ و رئیس این نهاد و عضویت مسئولان عالی‌رتبه آن، این مسئولیت­‌ها را بر عهده دارد: ترسیم سیاست‌­های کلی در راستای اهداف تعیین شده و برنامه‌ریزی در این خصوص، سیاست­‌گذاری­‌های آموزشی در حوزه مسائل اسلامی و پیشنهاد مواد درسی، بررسی بودجه بخش‌­های مختلف نهاد، پیشنهاد تأسیس دانشکده‌­ها و مؤسسات آموزشی ازهری و بخش‌­های آموزشی آنها، پذیرش موقوفات و هدایا، بررسی هرگونه طرح قانونی یا بخشنامه ریاست جمهوری مرتبط با نهاد الازهر، نظارت بر گردش مالی و اموال و دارایی­‌های نهاد و چگونگی انجام هزینه­‌ها و ...

مجمع البحوث الاسلامیة

مجمع پژوهش‌­های اسلامی مسئولیت بخش مطالعات و انجام طرح‌­های پژوهشی در حوزه­‌های مرتبط با فرهنگ اسلامی، نوآوری در این زمینه و زدودن پیرایه­‌ها و ارائه در شکل و گوهر اصیل آن.

شورای این مجمع مرکب از حداکثر 50 تن از عالمان برجسته از مذاهب چهارگانه اهل سنت است که حدود 20 نفر از آنان از عالمان غیرمصری است. ریاست مجمع با شیخ الازهر است و کمیته‌­های مختلف تحقق مسئولیت‌­های شورا دنبال می‌­کنند؛ از جمله: کمیته‌­های پژوهش‌­های قرآنی، پژوهش‌های سیره پیامبر اکرم (ص)، پژوهش‌­های فقهی، اعتقادی و فلسفی، قدس و اقلیت­‌های مسلمان و نیز کمیته معرفی اسلام. علاوه بر آن، رصد و پایش هر آنچه که درباره اسلام منتشر می­‌شود نیز مورد اهتمام این شورا قرار می‌گیرد و در صورت ضرورت، به پاسخگویی به شبهات و ابهامات موجود در آثار مزبور اقدام می‌­کند. بخش‌­های اجرایی مجمع نیز شامل: اداره کل دانشجویان خارج از مصر، اداره کل مؤسسات آموزشی از هری در خارج از مصر، اداره کل مبلغ و مدرس، اداره کل پژوهش، تألیف و ترجمه که مهمترین مسئولیت آن نظارت بر چاپ قرآن و صدور مجوز چاپ و نشر آن به مراکز انتشاراتی است. بررسی کتب تألیفی در حوزه مسائل دینی برای انتشار، کمیته فتوا، دارالکتب الازهری، به عنوان مسئول نگهداری و مدیریت میراث مکتوب این نهاد دینی می‌­باشد. مجله الازهر نیز به عنوان ارگان الجامع الازهر در آغاز هر ماه توسط این مجمع منتشر می­‌شود که مجله‌­ای پژوهشی تحلیلی است و به مهمترین مسائل اسلامی معاصر می­‌پردازد. از دیگر واحدهای این مجمع، واحد امور مؤسسات آموزشی وابسته به الازهر در کشورهای خارجی است. در این مؤسسات، داوطلبان تحصیل در دانشگاه الازهر، مقاطع تحصیلی پیش از دانشگاه را طی کرده و در صورت موفقیت، امکان ادامه تحصیل در دانشگاه الازهر خواهند داشت.

المعاهد الازهریة

مؤسسات آموزشی وابسته به نهاد الازهر در سه مقطع پیش از دانشگاه فعال است و دانش‌­آموزان را برای ورود به مرحله آموزش عالی در دانشگاه الازهر آماده می­‌کنند.[۵]

وزارة الاوقاف مصر

مهمترین مسئولیت وزارت اوقاف مصر، اداره امور موقوفات، نظارت برمدیریت امور مساجد دولتی، فعالیت­‌های دینی امامان جماعت مساجد غیردولتی و نیز نظارت و اداره مراکز و حلقه‌­های حفظ قرآن کریم است. همچنین تبلیغات دینی و فعالیت­‌های خیریه از دیگر اهتمامات دینی وزارتخانه است.

سه رکن اصلی این وزارتخانه شامل: سازمان اداری، شورای عالی امور اسلامی و سازمان اوقاف است. شورای عالی امور اسلامی شامل ادارات و کمیته­‌های گوناگون است که برخی از آنها عبارت است از: اداره امور مراکز اسلامی، اداره ترجمه، تألیف و نشر، کمیته اندیشه اسلامی و مسائل معاصر، کمیته معرفی اسلام، کمیته پژوهش‌­های فقه مقارن، کمیته قرآن و علوم قرآنی، کمیته احیای میراث اسلامی، کمیته تمدن و علوم و کمیته تبلیغات که مجله «منبر الاسلام» را نیز منتشر می­‌کند. سازمان اوقاف که عمدتا نظارت و مدیریت موقوفات را بر عهده دارد شامل چند اداره است که مهمترین آنها، اداره مالکیت مستغلات، اداره املاک و سرمایه‌­گذاری، اداره امور حقوقی، اداره امور کشاورزی و اداره برنامه­‌ریزی و پیگیری است. شورای عالی امور اسلامی که در سال 1960 در این وزارتخانه شکل گرفت عمدتا به معرفی اسلام و آشنایی مردم مناطق مختلف جهان با اصول و مبانی اعتقادی آن اهتمام دارد که از راه انتشار مجموعه‌­های فرهنگی به زبان‌­های مختلف، تفسیر و ترجمه قرآن و شرح احادیث نبوی و  متشکل از عالمان و اندیشمندان مسلمان با هدف مطالعه و بررسی تحولات جهان اسلام تحقق می‌­بخشد. این شورا اقدام به تأسیس مرکزی برای مطالعه و پژوهش در سیره و سنت پیامبر (ص) کرده است که نتیجه آن را در شکل کتاب و دائرة المعارف منتشر می­‌کند. از دیگر فعالیت­‌های شورای عالی امور اسلامی، چاپ کتاب­‌های دینی به زبان­‌های خارجی برای مخاطبان مسلمان غیرعرب است.[۶]

دارالافتاء مصر

صدور فتواهای فقهی در کشور مصر عمدتا توسط این نهاد دینی انجام می­‌شود و شخص مفتی را نیز رئیس­‌جمهور منصوب می­‌کند. دارالافتاء دارای حوزه‌­های گوناگونی است که برخی از آنها عبارت است از:

الامانة العامة للفتوی

دبیرخانه کل فتوا، دارای بخش‌­های: شفاهی، کتبی، تلفنی و الکترونیک است.

اداره الأبحاث الشرعیة

اداره پژوهش در مسائل شرعی مسئول انجام مطالعه در حوزه مسائل شرعی و فقهی و آماده­‌سازی آن برای تسهیل در صدور فتوا است و دارای 4 شعبه، پژوهش­ در مسائل شرعی، مسائل اسلامی، پاسخ به شبهات و شعبه اندیشه اسلامی می‌­باشد.

اداره الحساب الشرعی

مسئولیت این اداره در حوزه مسائل مالی و اقتصادی، ارث و مسائل مربوط به آن، زکات و شرکت­‌هاست.

­ادارة لجنة المقاصد

مسئولیت این کمیته، مطالعه و بررسی چگونگی بهره­‌گیری از «فقه المقاصد»  به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای فقهی است.

ادارات ترجمه، بازخوانی و دقت زبانی و اداره دقت علمی از دیگر ادارات وابسته به دارالافتاء است.[۵]

تشیع در مصر

از جمله اسناد تاریخی که نشان می‌­دهد شیعیان از عهد امام علی ­(ع)، حتی پیش از خلافت رسمی ایشان در مصر حضور داشته‌­اند، می­‌توان به روایت مقریزی در کتاب معروف «الخطط» و ابن اثیر در کتاب «الکامل فی التاریخ» اشاره داشت.[۷] برخی از منابع به حضور برخی از یاران و ارادتمندان آن حضرت چون ابوذر عقاری، مقداد بن اسود الکندی و ابو ایوب الانصاری در جریان فتح مصر توسط سپاه اسلام اشاره دارند. در دوران خلافت آن حضرت نیز حضور شخصیت­‌هایی چون محمدبن ابوبکر و قیس بن سعد به عنوان کارگزاران ایشان در مصر، در ایجاد علاقمندی مسلمانان مصری نسبت به اهل البیت موثر بود. در دوره‌­های بعد هم علیرغم محدودیت‌­ها و سختی‌­هایی که از جانب حاکمان اموی و عباسی اعمال می­‌شد، این علاقمندی و ارادت کم و بیش استمرار یافت. در دوره حاکمیت خلفای فاطمی، تشیع به عنوان مذهب رسمی اعلام شد و فقه شیعی مبنای شعائر، عبادات و معاملات قرار گرفت و نهاد دینی الازهر در معرفی و تبلیغ آموزه­‌های شیعی (اسماعیلی) نقش محوری ایفا می‌­کرد.[۸] پس از سقوط فاطمی­‌ها، شیعیان مصر زیر شدیدترین حملات و قلع و قمع ایوبی­‌ها قرار گرفتند، به ویژه در دوره حکومت صلاح‌­الدین ایوبی تلاش‌های گسترده‌­ای برای تصفیه سازمان‌­های حکومتی و به طور خاص نظام قضا از شیعیان صورت گرفت. این فشار و سرکوب­‌ها در دوره­‌های بعد هم استمرار یافت و منجر به فرار بسیاری از شیعیان به شام و مناطق جنوبی مصر شد.[۹] در عین حال، به نظر می­‌رسد چنین تلاش‌­هایی که برای حذف کامل شیعیان از جامعه مصر صورت می­‌گرفت، چندان قرین موفقیت نبوده است و لذا ایوبی­‌ها و مملوکی­‌ها برای تحقق این هدف، رویکرد تقویت صوفی­‌گری را برگزیدند که هم از شعائر و نمادهای شیعی برخوردار بود و هم از ناحیه آن خطر چندانی متوجه حاکمیت نمی­‌شد.[۱۰] بدینسان جریان صوفی­‌گری در مصر گسترش یافت. امروز گرچه مذهب سنی، مذهب مسلمانان مصری است، فرهنگ شیعی اما به شکل قابل توجهی در مناسبات اجتماعی و آداب و سنت‌­های دینی مردم مصر قابل مشاهده است.

شیعیان مصر که عموما اثنی عشری‌­اند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و قطع مناسبات رسمی میان دو کشور، همچنان از حقوق اجتماعی سیاسی و آزادی‌­های مذهبی محروم و ناگزیر از انجام اعمال و مراسم مذهبی به طور مخفیانه و گاه نیز از سوی جریان­‌های سلفی تحت فشار مضاعف قرار داشته‌­اند. این وضعیت همچنین پس از پیروزی انقلاب ژانویه 2011، کم و بیش استمرار یافته و تلاش‌­های آنان برای تأسیس حزب سیاسی نیز به سرانجام نرسیده است. شیعیان مصر از رهبری واحد برخوردار نبوده و حتی از داشتن مسجد نیز منع شده‌­اند. دکتر احمد راسم النفیس، طاهر الهاشمی، محمد الدرینی، صالح الوردانی و نیز دمرداش العقالی را می‌­توان از جمله شیعیان سرشناس مصر بر شمرد.

تعداد شیعیان مصر به دلیل رسمی نبودن و محدودیت­‌های پیش گفته چندان مشخص نیست. در حالی که برخی آمارهای غیررسمی جمعیت آنان را ده‌ها هزار نفر تخمین می­‌زند، برخی دیگر آمارهای بیشتری ارائه کرده اند؛ از جمله بهاء انور که خود را سخنگوی رسمی شیعیان معرفی کرده ، تعداد شیعیان را سه میلیون نفر اعلام کرده‌­است.[۱۱] همچنین براساس گزارش مؤسسه تحقیقاتی پیو (یک اندیشکده آمریکایی) جمعیت شیعیان مصر در سال 2009 حدود 785000 نفر بوده است.[۱۲]

مراقد اهل بیت در مصر
مقام السیدة زینب. برگرفته از سایت کرب و بلا (پایگاه تخصصی امام حسین علیهم السلام)، قابل بازیابی از https://www.karbobala.com/news/info/1851

از جمله مراقد معروف و منسوب به اهل بیت (ع) در این کشور، مقام السیدة زینب است. زینب کبری (س) پس از واقعه عاشورا به این سرزمین مهاجرت و در آنجا سکنی گزید و پس از یک سال درگذشت و در همانجا مدفون گردید. این مقام نه تنها مورد توجه و زیارت شیعیان که محل برگزاری مراسم و تجمع­‌های گسترده صوفیان است. از جمله مراسم مشهور صوفیان مصر موسوم به مولد همه ساله در ماه رجب در این مکان برگزار و صدها هزار صوفی و دیگر مردم مصر در آن حضور می­‌یابند. مقام السیدة نفیسة (س) دختر حسن بن زید فرزند امام حسن مجتبی (ع) از دیگر اماکن منسوب به اهل بیت (ع) در این کشور است. او که در سال 208 هجری در منزل مسکونی خود درگذشت به درخواست مردم مصر در همان محل دفن شد و امروز یکی از مراکز زیارتی مصر و محل برگزاری مراسم مولد صوفیان است. مسجد رأس الحسین (ع) از دیگر اماکن مقدس شیعیان و صوفیان مصر است که گفته می‌­شود سر مبارک امام حسین (ع) در این مسجد دفن شده است. مراقد و اماکن متعدد دیگری در مناطق مختلف مصر منسوب به اهل بیت (ع) قرار دارد که طی قرون گذشته حلقه وصل مردم مصر با خاندان پیامبر (ص) بوده است.[۱۳]

شیعیان بهره

گفته می‌­شود شیعیان بهره که همان اسماعیلیان پیرو فرقه مستعلیه‌­اند،[۱۴] با هدف بازسازی اماکن مقدس بازمانده از دوره فاطمی­‌ها در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته به مصر مهاجرت کرده‌­اند و تعداد آنها در دهه هشتاد رو به فزونی گذاشت. علاوه بر اماکن مذهبی فاطمی، ترمیم اماکن منسوب به خاندان پیامبر (ص) از جمله مرقد السیدة زینب (س) و ضریح رأس الحسین (ع) نیز مورد اهتمام آنها بوده است. بهره‌­ای‌­های مصر به تدریج به برپایی مراکز بازرگانی و فعالیت­‌های اقتصادی روی آورده‌­اند. شیعیان بهره مصر در دهه‌های گذشته با نظام حاکم در ارتباط بوده و با وزارت اوقاف این کشور روابط محکمی داشته‌­اند و میلیون­‌ها دلار به آن کمک کرده‌­اند.[۱۵]

احزاب و جنبش های اسلامی در مصر

زمینه ظهور جریان­‌های اسلامی در مصر که امروز با عنوان اسلام­‌گرا مشهور شده‌­اند به عوامل متعدد که مهم ترین آن نفوذ فرهنگ غربی و پی آمدهای اشغال مصر توسط انگلیس در اواخر قرن نوزدهم و نیز سقوط خلافت عثمانی باز می‌گردد. برپایی دولت اسرائیل در سرزمین­‌های اشغالی فلسطین، شکست مصر و اعراب از این رژیم در جنگ ژوئن 1967 و البته کاهش تدریجی نقش سیاسی اجتماعی نهاد دینی سنتی الازهر وسلطه نظام حاکم بر آن در تقویت جایگاه، جذب نیرو و نقش‌­آفرینی این جریان­‌ها مؤثر بوده است.[۱۶] جریان­‌های اسلام‌گرا از رویکرد، شیوه­‌ها و مواضع مختلف برخوردارند؛ از مواضع و رویکردهای معتدل و اصلاحی تا شیوه­‌های سخت و مسلحانه، اما همگی سنی بوده و گرایش‌­های سلفی ویژگی بیشتر آنهاست. برخی از این جریان­‌ها طی نیمه دوم قرن گذشته و سال­‌های اولیه قرن جدید در مقاطعی از حضور فعال­تری برخوردار بوده و تعدادی از آنها هم دچار استحاله شده و یابه محاق رفته‌­اند.

ذیلا به برخی از مهمترین این جریان­‌ها پرداخته می‌­شود:

الاخوان المسلمون مصر

جمعیت الاخوان المسلمون در سال 1928 توسط حسن البنا تأسیس شد. شکل­‌گیری این جریان دینی در واقع، عکس‌­العملی در برابر امواج غرب­‌گرایی در حوزه فرهنگ و جامعه و بن­‌بست جامعه اسلامی بود. شعارهای اولیه جمعیت به اصلاح جامعه بر اساس رویکرد دینی فراخوان می­‌داد و بر اهمیت جایگاه اجتماعی قرآن و سنت تأکید داشت.[۱۷] در سال‌های بعد، شعار استقلال کامل سیاسی نیز به شعارهای اصلی این جمعیت افزوده شد. در مجموع، هدف عمده این تشکل دینی، بازسازی جامعه در شکل یک جامعه اسلامی مدرن بر اساس اصول جهان­‌شمول اسلام بود. فعالیت‌های علنی سیاسی جمعیت مزبور از سال 1938 با انتشال مجله «النذیر» آغاز شد و به تدریج دامنه آن گسترش یافت. هر چند این جمعیت دارای تشکیلاتی چون مکتب ارشاد و شورای مؤسس بود به دلیل شخصیت کاریزماتیک حسن البنا، سخن اول و آخر از آن او و لذا در طول سال­‌های رهبری او، جمعیت از انسجام و وحدت کامل برخوردار بود.[۱۸] در نیمه دوم قرن گذشته، رویکردهای جدیدی در این تشکیلات ظهور کرد که مهمترین آن: رویکردهای مبتنی بر اندیشه سید قطب، رویکرد اصلاح طلب و رویکرد سلفی­‌گرا بود. رویکرد سلفی‌­گرا در دهه هفتاد قرن گذشته راه خود را به درون این جمعیت باز کرد.[۱۹] این گرایش دینی قرائتی محافظه کارانه از شریعت دارد و بیشتر از آنکه در فهم متون از عقل و رأی بهره گیرد بر روش نقل و بکارگیری مستقیم متن دینی تأکید می‌­کند.

جمعیت اخوان المسلمین مصر فعالیت­‌های خود را در سه حوزه تربیتی و آموزشی، سیاسی و تبلیغی سامان داده است. در حوزه تربیتی، ارتقاء سطح ایمانی، اخلاقی، انسانی و فرهنگی اعضاء، در جنبه تبلیغی، دعوت افراد غیر عضو به آموزه­‌ها و ارزش‌­های اسلامی و در حوزه سیاسی، اهتمام به حوزه عمومی از جمله مشارکت سیاسی، اجتماعی و فعالیت­‌هایی در زمینه اتحادیه­‌ها و سندیکاهای صنفی ،سامانه فعالیت‌­های این جمعیت را تشکیل می­‌دهد.[۲۰]

جمعیت الاخوان المسلمون پس از انقلاب سال 1952 و علیرغم حمایت‌­های اولیه از افسران آزاد، مورد خشم رهبران جدید قرار گرفت و زان پس فعالیت­‌های آن ممنوع و بسیاری از رهبران و اعضای آن زندانی شدند. در دوره ریاست جمهوری انورالسادات هرچند زندانیان مزبور آزاد شدند، فعالیت­‌های جمعیت همچنان مورد مخالفت نظام حاکم قرار داشت و لذا بیشتر فعالیت­‌های آن به صورت غیر مستقیم ادامه یافت. در دوره حکومت حسنی مبارک محدودیت‌­ها و مشکلات جمعیت با رژیم بیشتر شد و در طول سال­‌های حکومت او با انواع فشارها و قلع و قمع روبرو شدند و بسیاری از آنان سال‌­های متمادی را با اتهامات امنیتی و یا به جرم فعالیت‌­های سیاسی ممنوعه در زندان به سر می­‌بردند؛ از جمله تنها میان سال­‌های 1995 تا 2005، حدود 30 هزار نفر از رهبران و اعضای جمعیت در زندان­های حکومت به سر بردند. علیرغم چنین فشارها و محدودیت‌­هایی فعالیت­‌های جمعیت در حوزه­‌های پیش گفته ادامه یافت و به ویژه در مقاطع مختلف انتخابات پارلمانی با ائتلاف با دیگر احزاب سیاسی موفق به کسب تعدادی کرسی­‌های نمایندگی شد. از جمله انتخابات پارلمانی در سال 2000 موفق به کسب 17 کرسی نمایندگی شد. در حالی که حتی احزاب رسمی (به جز حزب حاکم) حداکثر توانستند به 16 کرسی دست یابند.[۲۱] همچنین در انتخابات پارلمانی سال 2005 توانستند 20% از کرسی‌­های پارلمان را در اختیار بگیرند.[۲۲] حضور فعال در اتحادیه‌­های صنفی، دانشجویی و هیئت‌­های علمی دانشگاهی نیز از دیگر موفقیت‌­های آنان علیرغم چنان محدودیت­‌ها و ممنوعیت­‌هایی بود.

مجلس شورای جمعیت مهمترین ارکان این تشکیلات است که اعضای آن از طریق شوراهای استانی انتخاب و از قدرت قانون‌گذاری و نظارتی برخوردار است. دفتر ارشاد که در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارد از سوی همین مجلس انتخاب می‌­شود. از وظایف مهم دیگر این مجلس انتخاب مرشد کل جمعیت است که این انتخاب بایستی به تأیید مجلس شورای تشکیلات جهانی الاخوان المسلمون با 35 عضو برسد. بیشتر فعالیت­‌های اجتماعی و سیاسی جمعیت توسط دفتر ارشاد صورت می­‌گیرد. این دفتر دارای بخش­‌های مختلف از جمله: امور خیریه، امور تبلیغ و دعوت، خانواده و امور تربیتی، کارگران و کشاورزان، حرفه­‌ها، توسعه اداری و امور سیاسی است که مسئولیت هر بخش با یکی از اعضای دفتر است.[۲۳]

هر چند تشکیلات الاخوان المسلمون در مراحل اولیه قیام 25 ژانویه سال 2011 نقش فعال ایفا نکرد، به تدریج و پس از آنکه نشانه‌­های سقوط رژیم مبارک بیش از پیش آشکار شد و موازنه قدرت به نفع جریان انقلاب تغییر کرد، در روند تحولات حضوری پررنگ داشت و به ویژه پس از سقوط رژیم، سعی کرد تا در مدیریت تحولات، ابتکار عمل را به دست گیرد.

الجمعیة الشرعیة لتعاون العاملین بالکتاب و السنة مصر

این جمعیت از قدیمی­ترین جریان­‌های سلفی مصر است و توسط محمود خطاب السبکی در سال 1912 تأسیس شد. مهمترین اهداف اعلام شده جمعیت در بدو تأسیس، احیای سنت و از میان برداشتن بدعت بود. السبکی مؤسس جمعیت از عالمان نهاد الازهر بود و بیشتر به تأسیس مساجد و مکاتب حفظ قرآن، مدارس آموزش احکام دینی و دیگر مواد درسی رسمی آن روز اهتمام داشت. جمعیت مزبور به زودی به عنوان یک تشکیلات خیریه دینی ظهور کرد که در زمینه فعالیت­‌های اجتاعی به ویژه رسیدگی به امور درماندگان، تأسیس بیمارستان برای درمان بیماران محروم و فقیر، سرپرستی ایتام و زنان بی­‌سرپرست و ... تلاش می­‌کرد. جمعیت از همان اوان تأسیس روش عدم دخالت در امور سیاسی را در پیش گرفت و لذا توانست فعالیت­‌های اجتماعی و تبلیغی خود را بدون مشکلات امنیتی دنبال کند و به توسعه این فعالیت‌­ها از جمله ایجاد مؤسسات آموزشی مبلغان دینی همت گمارد. این جمعیت از آغاز تأسیس با جریان تصوف مصر به شدت مخالف و آن را به لحاظ اعتقادی و فقهی منحرف می­‌دانست. همچنین الجمعیه الشرعیة به موضوعاتی چون: پاکسازی دین از بدعت­‌ها، خرافات و تبرک جستن به ضریح اولیاء و یا نذر و نماز در آن مکان‌ها، اهتمام بسیار دارد. مهمترین مرجع دینی اعضاء و مبلغان این جمعیت، کتاب «الدین الخالص» نوشته السبکی مؤسس آن است که در واقع دایرة المعارف فقهی است و بیشتر آراء فقهی او را شامل می­‌شود.[۲۴]

جماعة انصار السنة المحمدیة مصر

دومین جریان سلفی مصر است که توسط شیخ محمد حامد الفقی از اعضای نهاد دینی الازهر و از مسئولان پیشین الجمعیة الشرعیة در سال 1926 تأسیس شد. او که تحت تأثیر اندیشه­‌های ابن تیمیة و ابن القیم الجوزیة قرار داشت، پس از بروز اختلافاتی که میان او و دیگر اعضای جمعیت مزبور بر سر مسائل اعتقادی پیش آمد از آن انشعاب کرد و به تأسیس جمعیت جدید روی آورد. او هدف خود را از تأسیس این جمعیت جنگ با شرک و بدعت در صور مختلف آن و نیز مقابله با سلطه صوفی‌­ها بر حوزه‌های فکری و مؤسسات دینی اعلام کرد. طی سال­‌های بعد دایره فعالیت­‌های جمعیت توسعه یافت به گونه‌­ای که 200 شعبه جمعیت در سراسر مصر تأسیس و اداره بیش از هزار مسجد را در اختیار گرفت. همچنین تأسیس مراکز تربیت مبلغ و مرکز آموزش قرآن و اعتقادات آفریقایی­‌ها بر اساس دیدگاه شیوخ سلفی از دیگر اقدامات گسترده تبلیغی دینی این جمعیت است. این جمعیت دیدگاه‌­های متحجرانه‌­ای در خصوص زنان داشته و بر ضرورت سلطه مردان بر زنان تأکید می­‌کند و از سوی دیگر هر چند در مسائل سیاسی دخالتی ندارد و با تخریب مخالف است و تا پیش از انقلاب 25 ژانویه نیز، مخالف مشارکت در انتخابات بود، پس از پیروزی انقلاب، باتغییر نگاه و موضع، پیروان و هوداران خود را مخفیانه و آشکار به حمایت از کاندیداهای سلفی و نیز رأی به ریاست جمهوری مرسی که آن را پیروزی اسلام و مسلمانان می‌­دانست تشویق کرد. ارگان این جمعیت مجله ماهانه «التوحید» است. تعداد فعالان این جمعیت بیش از 10 هزار نفر برآورده شده است. علاوه بر آن مجموعه‌­ای از مؤسسات جدید، مؤسسات علمی و آموزشی، کتابخانه و مسجد در اختیار آن است که البته این مساجد در سال‌­های اخیر تحت نظارت وزارت اوقاف قرار گرفته است.[۲۵]

الدعوة السلفیة مصر

زمینه فعالیت‌­های این جریان به اوائل دهه 1970 در محیط­‌های دانشگاهی شهر اسکندریه باز میگردد. ازسال 1980 فعالیت‌های آن با عنوان (المدرسة السلفیة) شکل گرفت و در نیمه‌های این دهه با نام جدید (الدعوة السلفیة) فعالیت­‌های این جریان تبلیغی روبه گسترش نهاد که از جمله آنها انتشار مجله «صوت الدعوة» و تأسیس مؤسسه آموزشی و تربیت مبلغ «الفرقان»، تأسیس کمیته‌­های زکاة، فعالیت­‌های اجتماعی و فعالیت­‌های تبلیغاتی در مساجد بود.

مهمترین شخصیت نظریه‌­پرداز الدعوة السلفیة، شیخ محمد ناصرالدین الالبانی است. او بر این اعتقاد بود که علت اساسی عقب­‌ماندگی تمدنی مسلمانان، احادیث ضعیف و جعلی و اسرائلیات و نیز آرای فقهی مخالف احادیث صحیح است و لذا هر گونه تغییر و تحول در وضعیت مسلمانان مستلزم پالایش کتاب‌­های دینی از احادیث مزبور است. این جریان مذهبی سلفی با دموکراسی به شدت مخالف بود و آن را مساوی با کفر تلقی می­‌کرد و به تطبیق شریعت اسلامی تأکید می‌وزید. سپس در یک روند تحول از شدت این مخالفت کاسته شد و مشارکت سیاسی و انتخابات را به طور اصولی پذیرفت و پس از پیروزی انقلاب 25 ژانویه به طور کلی از مبانی اولیه مبنی بر مخالفت با فعالیت سیاسی بازگشت و در انتخابات پارلمانی و نیز انتخابات ریاست جمهوری مشارکت و به حمایت از محمد مرسی پرداخت. هرچند یک سال بعد، از برکناری او از ریاست جمهوری توسط وزیر دفاع حمایت کرد. امروز نیز این جریان سلفی از هیچ کوششی در پر کردن خلأ ناشی از سرکوب اخوان المسلمین در صحنه سیاسی فرو نمی­‌گذارد.

الجماعة الاسلامیة مصر

جماعت اسلامی به عنوان جنبش دانشجویی در نیمه دهه هفتاد قرن گذشته ابتدا در دانشگاه اسیوط شکل گرفت. برخی از بنیان‌گذاران اولیه آن، ابوالعلاماضی، کرم زهدی، رفاعی طه، ناجح ابراهیم و اسامة حافظ بودند. در سال 1980 جماعت مزبور به رهبری کرم زهدی اندیشه استراتژی جهادی محمد عبدالسلام فرج را پذیرفت. سپس شاخه نظامی جماعت توسط مصطفی حمزه بر این اساس شکل گرفت. جماعت اسلامی در سال 1981 با جماعة الجهاد به رهبری عبدالسلام فرج برای مبارزه با رژیم حاکم به وحدت رسید که ثمره آن ترور انورالسادات بود. این وحدت اما در سال 1984 از هم پاشید.

جماعت اسلامی طی سال­‌های فعالیت در دو دهه پایانی قرن گذشته به عنوان یک جریان اسلام‌گرای جهادی در زمینه برخورد با مواردی از جمله اختلاط زن و مرد، شرب خمر، مجالس موسیقی، برنامه­‌های تئاتر و یا نمایش فیلم و نیز حمله به مراکز فساد و مواد مخدر قدرتمندانه عمل می­‌کرد. قدرت گرفتن جماعت و گسترش فعالیت­‌های آن دولت را ناگزیر از دخالت و ایجاد محدودیت برای آنها و سپس سرکوب امنیتی کرد. گروه‌­های مسلح وابسته به جماعت نیز در عکس‌­العمل به این برخوردها حملات مسلحانه‌­ای را علیه نیروهای امنیتی ترتیب دادند و برخی از فرماندهان امنیتی را ترور کردند. مهمترین عملیات مسلحانه جماعت اسلامی که انعکاس وسیعی یافت، علیه گردشگران خارجی در مناطق مختلف گردشگری مصر طی چند مرحله بود که آخرین آن در شهر توریستی الاقصر و در سال 1997 انجام شد و طی آن 58 گردشگر خارجی کشته شدند. پس از این عملیات تروریستی، این گروه در یک بازنگری استراتژیک به نقد مواضع و اقدامات گذشته پرداخت[۲۶] و بالاخره در سال 1999 مجلس شورای جماعت توقف نهانی اعمال خشونت‌­آمیز را اعلام کرد. زان پس جماعت اسلامی به یک جمعیت اسلامی و سیاسی اجتماعی تبدیل شد. از مهمترین رهبران فکری جماعت اسلامی، شیخ عبدالرحمن روحانی نابینای مصری از اعضای پیشین نهاد دینی الازهر بود.[۲۷]

جماعة الجهاد مصر

این گروه جهادی در اواخر سال 1980 و اوایل 1981 توسط محمد عبدالسلام فرج نویسنده کتاب «الفریضة الغائبة» با گردآوری مجموعه­‌ای از گروه‌­های کوچک اسلامی تأسیس شد.[۲۸] عبدالسلام فرج در کتاب یادشده، مبانی نظری خود را درباره استراتژی تغییر سیاسی اجتماعی، برپایی دولت اسلامی و بازگشت خلافت ارائه کرده است.[۲۹] این گروه به زودی با جماعت اسلامی در یک وحدت فکری و عملی قرار گرفت که مبنای ایدئولوژیک آن، همان کتاب بود. از نظر نویسنده آن، دشمن نزدیک در اولویت مبارزه قرار می­‌گیرد. بر اساس این نظریه، دشمن نزدیک در آن زمان، رژیم حاکم مصر بود که بایستی با از میان برداشتن آن و به دست گرفتن قدرت، به تأسیس دولت اسلامی و اسلامی کردن جامعه مصر پرداخت. ترور انور السادات در سال 1981 توسط تشکیلات مزبور نیز بر اساس چنین رویکردی انجام گرفت.[۲۸] ادامه این وحدت تشکیلاتی دیرپا نبود و به دلیل بروز تفاوت دردیدگاه‌­ها و اختلاف در روش‌­های مبارزه مسلحانه، سرانجام این وحدت در سال 1984 از هم پاشید. علیرغم انجام برخی اقدامات مسلحانه توسط جماعة الجهاد که برخی از آنها هم ناموفق ماند، به دلیل سرکوب شدید توسط نیروهای امنیتی ودستگیری بسیاری از رهبران آن، امکان ادامه عملیات نظامی برای این جماعت غیر ممکن و به تدریج به گروه‌­های پراکنده و کوچک تبدیل شد که آنها هم از سال 1997 عملیات مسلحانه و خشونت­‌آمیز را کنار گزاردند. برخی از رهبران آن از جمله ایمن الظواهری هم  پیشتر، پس از آزادی از زندان، در سال 1986 از مصر خارج شدند. ایمن الظواهری 10 سال بعد در افغانستان تلاش‌­هایی را برای احیای این گروه آغاز کرد و سرانجام در سال 2001 طی یک هم‌­پیمانی با «بن لادن»، تشکیلات موسوم به «قاعدة الجهاد» بنیان گزارده شد که رهبری آن با بن لادن بود.[۳۰]

مسیحیان مصر

دین مسیحیت در قانون اساسی این کشور به رسمیت شناخته شده است و بر این اساس مسیحیان مصری می‌­توانند احوال شخصیه و امور مذهبی را بر اساس منابع و مآخذ دینی خود سامان دهند. آموزه‌­های مسیحیت برای اولین بار در سال 61 میلادی و در دوران حاکمیت رومی­‌ها توسط مرقس قدیس در مصر تبلیغ شد و هوادارانی یافت.[۳۱] گسترش مسیحیت در مصر اما به عهد امپراطور تئودوسیوس در اواخر قرن چهارم باز می­‌گردد که مردم امپراطوری بیزانس را ناگزیر از گرویدن به مسیحیت کرد وزان پس شهر اسکندریه مرکز دین مسیحیان شرق شد. سال‌ها بعدبه دلیل اختلافات مذهبی میان مسیحیان امپراتوری بیزانس، زمینه منازعه میان کلیسای اسکندریه و کلیسای رسمی امپراطوری که در قسطنطنیه مستقر بود نیز شکل گرفت. این اختلافات نه تنها جنبه‌های دینی داشت که به حوزه سیاسی نیز کشیده شد و تا ورود اسلام به این سرزمین ادامه یافت.[۳۲]

با ورود اسلام به سرزمین مصر و حاکمیت مسلمانان بر آن در سال 642 هجری به تدریج بسیاری از مردم مصر به دین جدید گرویدند و گروهی از آنان نیز همچنان بر مسیحیت باقی ماندند. مسیحیان مصر در طول قرون متمادی با جامعه مسلمان مصر عموما هم‌زیستی مسالمت­‌آمیز داشته­ و همواره خود را بخشی از جامعه مصر تلقی کرده‌اند. آنان حتی در دوره صلیبی هیچگاه به فراخوان صلیبی­‌ها پاسخ نداده و به حمایت از آنان بر نخواستند؛ آنگونه که ارمنی­‌ها و مسیحیان لبنان و سوریه رفتار کردند.[۳۳]

در حالی که آمارهای سازمان مرکزی آمار مصر، جمعیت مسیحیان مصر را اندکی بیش از 5 میلیون نفر اعلام کرده است، منابع کلیسایی ضمن رد این آمار اعلام کرده‌­اند که جمعیت مسیحیان بین 15 تا 18 میلیون نفر است.[۳۴]

کلیسای قبطی ارتدوکس مصر [iii]

کلیسای قبطی ارتدوکس. برگرفته از سایت Nbcnews، قابل بازیابی از https://www.nbcnews.com/news/world/bombing-near-cairo-coptic-christian-cathedral-kills-25-n694526

بیش از 95% از مسیحیان مصر را پیروان کلیسای قبطی تشکیل می­‌دهد که بزرگترین طایفه مسیحی در خاورمیانه­‌اند.[۵] کلیسای قبطی ارتدوکس اولین کلیسای رسمی مسیحیان مصر است که توسط مرقس قدیس در اسکندریه بنیان گزارده شد و بعدها به کلیسای اسکندریه معروف گردید.[۳۵] قبطیان مصر علاوه بر کلیسای مرکزی و مراکز مذهبی و اسقفی وابسته، دارای مؤسسات اجتماعی، علمی و فرهنگی هستند. قبطیان با تأسیس مراکز خدمات اجتماعی همچون سرپرستی فقرا و فعالیت‌­های آموزشی و بهداشتی نقش عمده­ای در شکل­‌گیری جامعه مدنی در این کشور داشته‌­اند. المرکز القبطی للدراسات الاجتماعیة به عنوان مرکزی مطالعاتی و با هدف ارتقاء آگاهی­‌های عمومی اعضای کلیسا نسبت به واقعیت­‌های جامعه مصر با تمرکز بر ویژگی­‌های فرهنگی، سیاسی و تاریخی قبطی­‌ها در سال 1994 تأسیس شده است. مرکز مزبور دارای سه بخش مطالعات تخصصی شامل: بخش قبطی، بخش مطالعات جهان (مسیحیت) و بخش مسائل اجتماعی معاصر است.[۳۶]

رهبر فعلی کلیسای قبطی ارتدوکس مصر، پاپ تواضروس دوم از سال 2012 به این سمت انتخاب شده است. معمولا پس از انتخاب پاپ توسط مجمع مشترک قبطیان، روحانیون و شخصیت‌­های مدنی قبطی؛ رئیس­‌جمهور مصر رسما او را به این سمت منصوب می­‌کند. از جمله نهادهای دینی قبطیان مصر، شورای مقدس است که متشکل از 102 عضو شامل اسقف‌ها، نمایندگان پاپ و روسای مراکز دینی وابسته در مصر و خارج از مصر است. وظیفه اصلی این شورا که به ریاست پاپ تشکیل می­‌شود، تنظیم قوانین و مقررات کلیسایی و تعیین سازوکارهای اجرایی آن و نیز شرح و تفسیر اعتقادات دینی و بررسی و تصویب هرگونه تغییر و تحول در قوانین کلیسایی است. شورای مدنی عام نیز از مهمترین نهادهای جامعه قبطیان مصر است که با هدف مشارکت دادن مسیحیان قبطی غیر روحانی در اداره امور کلیسا به ویژه انتخاب پاپ، انتقال شکایت از رهبران روحانی به شورای مقدس، نظارت بر چگونگی هزینه شدن اموال کلیسا و نیز اداره امور اوقاف و جمعیت­‌های خیریه و مدارس وابسته به کلیسا در سال 1874 تأسیس شد. اعضای این شورا شامل 12 عضو منتخب از میان شخصیت­‌های غیر روحانی جامعه قبطیان و 12 نماینده قبطی پارلمان است.[۵]

کلیسای کاتولیک مصر

کاتولیک‌­های مصر از کلیساهای هفت­گانه پیروی می­‌کنند که شامل، قبطی­‌های کاتولیک، روم کاتولیک، مارونی، ارامنه کاتولیک، سریان کاتولیک، کلدان کاتولیک و کلیسای لاتین است. کلیسای قبطی کاتولیک مصر با حمایت کاتولیک‌­های فرانسیسکن مصر در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم شکل گرفت و پیروان آن رو به فزونی گزارد، به گونه­‌ای که پاپ بندکت چهاردهم در سال 1841 برای آنان سراسقف تعیین کرد. تعداد پیروان کلیسای قبطی کاتولیک در سال 1994، حدود 210/000 نفر بوده است. کلیسای روم کاتولیک را عمدتا مسیحیان کاتولیکی تشکیل دادند که از قرن هجدهم از قدس و سوریه و لبنان به این کشور مهاجرت کردند. پیروان کلیسای روم کاتولیک در مصر اندک و در سال 1992 حدود 7/000 نفر بوده است. تعداد پیروان کلیسای مارونی نیز در اواخر قرن گذشته حدود 5000 نفر بوده است. مسیحیان سریان کاتولیک از قرون اولیه مسیحیت در مصر حضور داشتند و از قرن هفدهم با حضور مهاجرین سریانی از عراق و سوریه این طائفه کاتولیک شکلی منسجم یافت و از سال 1850 کلیسای خود را بر پا کرد. تاریخ حضور ارامنه کاتولیک در مصر به سال1734 باز می­‌گردد که چهل خانواده ارمنی از ارمنستان به مصر آمدند و کلیسای کوچک خود را در سال 1737 تأسیس کردند. آنان از کلیسای ارمنی کاتولیک در لبنان پیروی می­‌کنند و تعداد آنها در اواخر قرن گذشته حدود 1560 نفر بوده است. کلیسای کلدان کاتولیک در نیمه دوم قرن نوزدهم با مهاجرت برخی خانواده­‌های کلدانی به مصر شکل گرفت و تعداد آنها در سال 1890 به حدود 600 نفر رسید که عموما ریشه‌­های عراقی، ایرانی و ترکی داشتند.

کلیسای کاتولیک مصر دارای شورایی مرکب از رهبران کلیساهای هفت­گانه است که بالاترین مرجع کاتولیک‌­های مصر و ریاست آن با پاتریاک قبطی­‌های کاتولیک است.[۳۷]

کلیسای انجیلی. برگرفته از سایت Namu.wiki، قابل بازیابی از https://en.namu.wiki/w/%EC%95%84%EC%8B%9C%EC%9C%A0%ED%8A%B8

کلیسای انجیلی مصر

تأسیس کلیسای انجیلی مصر توسط مبشران انجیلی اروپایی که در قرن هجدهم به این سرزمین می­‌آمدند، انجام شد. گام‌های اساسی اما از نیمه­‌های قرن نوزدهم با تصمیم مجمع عمومی کلیسای مسیحیت انجیلی شمال آمریکا مبنی بر اعزام برخی از مبشران وابسته به این کلیسا از سوریه به مصر، برداشته شد. مبشران انجیلی با فراگیری زبان عربی و انجام فعالیت­‌هایی چون تأسیس بیمارستان، مدرسه و کلیسا، پیوند خود را با مردم مستحکم کردند و سرانجام در سال 1860 اولین مجمع کلیسای مشایخی در مصر با عضویت هفت تن تشکیل و پس از آن کلیسای کوچکی در مقر تبشیری در قاهره برپا شد. به دنبال آن در سال 1873 کلیسای جدیدی تأسیس شد که اولین کلیسای مشایخی مصر به شمار می‌­رود و از سال 1902 به عنوان کلیسای ملی انجیلی مصر (پروتستان) شناخته می‌شود. از تعداد مسیحیان پروتستانت مصر آمار دقیقی وجود ندارد، اما تعداد مذاهبی که در شورای عمومی انجیلی عضویت دارند به 17 مذهب می­‌رسد. بزرگترین کلیسای پروتستان، کلیسای انجیلی مشایخی است که 320 کلیسای فرعی و کوچک زیر مجموعه آن است.[۳۸]

صوفیان مصر

تا پیش از نیمه­‌های قرن ششم هجری، تصوف در مصر از دایره سلوک فردی و حلقه‌­های کوچک مریدان، عارفان و زاهدان فراتر نمی‌رفت و از نمودهای جمعی صوفیان خبری نبود. شکوفایی تصوف اما از نیمه­‌های دوم آن قرن و تأسیس اولین خانقاه در عهد صلاح­الدین ایوبی در سال 569 هجری آغاز شد. قرن هفتم نیز که قرن فروپاشی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مصر بود، برای صوفیان، اوج شکوفایی و بالندگی بود. زان پس، طریقت­‌های صوفی یکی پس از دیگری ظهور یافتند و با فراز و فرودهایی به حیات خود ادامه دادند.[۳۹]

طریقت‌­های صوفی مصر به لحاظ ریشه­‌های تاریخی و حضور اجتماعی گسترده، امروز به مثابه نهادی اجتماعی مورد توجه است و پژوهش­‌های متعدد و عمیقی درباره آنها انجام شده است.[۴۰]

تاکنون تعداد 77 طریقت صوفی توسط شورای عالی طریقت­‌های صوفی مصر به رسمیت شناخته شده‌­است. طریقت‌­های رسمی متعهدند که طبق لوایح مصوب سال­‌های 1903 و 1905 م در خصوص طریقت‌­های مبتنی بر ممنوعیت همه­‌ی اعمال خلاف شرع، از جمله ذکر گفتن همراه با رقص، استفاده از برخی آلات موسیقی، مجروح کردن بدن با سیخ، خوردن حشرات به عنوان کرامت و همچنین طرح مسئله سقوط تکلیف، عمل کنند. اضافه بر طریقت­‌های رسمی، ده‌ها طریقت غیررسمی نیز در سراسر مصر گسترده‌­اند که سبب نگرانی مشایخ صوفی شصده و تقاضای برخی از آنها برای رسمی شدن با مخالفت شورای عالی صوفیان روبرو شده است. شیخ حسن الشناوی که تا پیش از مرگ در سال 2008 ،شیخ‌­المشایخ صوفیان مصر بود، نسبت به شیوع گسترده‌­ی طریقت­‌های غیرقانونی و غیرمنطبق با احکام و تعالیم اسلامی و نیز شیوه‌­های غیراسلامی، غیرصوفی و کاسب‌کارانه­‌ی طیف وسیعی از مدعیان تصوف (فرقه­‌های جدید) هشدار داده است.[۴۱]

برخی از طریقت‌­ها همچون الشاذلیه، دارای شاخه­‌های بسیاری هستند که به عنوان طریقتی مستقل به رسمیت شناخته شده‌­اند. بعضی از آنها همچون خلوتیه گرایش بیشتری به مجالس ذکر و اعتزال دارند و تعداد دیگری از آنها مانند عزمیه، به حضور اجتماعی و بهره­‌گیری از امکانات ارتباطی مدرن اهتمام می‌­ورزند.

طریقت های مهم مصر

برخی از طریقت‌­های مهم مصر عبارتند از:

طریقت الاحمدیة مصر

منسوب به سید احمد البدوی (د 675 ه) که نسب به امام علی (ع) می­‌برد. او در فاس مغرب متولد شد و مدتی در عراق بود و سپس به مصر رفت و در شهر طنطا اقامت گزید؛ از آن پس طریقت به نام او شکل گرفت و در عصر حکومت بیبرس مملوکی در مصر گسترش یافت. از عوامل محبوبیت و گسترش این طریقت، تشویق مسلمانان به مبارزه با مهاجمان صلیبی توسط پیروان آن بود. بعدها بروز برخی انحرافات و شیوع بی‌­بند و باری و اعمال خلاف از جمله می­‌گساری در میان پیروان آن، سبب رویگردانی عامه­‌ی مسلمانان از آنان شد. این طریقت، مردم پسندترین طریقت روستایی به شمار می­‌رود. از علائم مشخصه­‌ی آنان، استفاده از پرچم و عمامه­‌ی قرمز است. سلسله­‌های متعددی از این طریقت منشعب شده‌­اند که البیومیه و الشناویه از جمله‌­ی آنان­ است.

طریقت الخلوتیة مصر

منسوب به شیخ محمد الخلوتی (د 689 ه) از مشایخ صوفیه خراسان و طریقتی ترکی الاصل است. مرکزیت این طریقت در تبریز بود و پس از آنکه این شهر به تصرف صفویان درآمد، پیروان آن به تدریج به مصر مهاجرت کردند. این طریقت در مصر شکوفا شد و شاخه­‌های متعددی از آن پدید آمدند که از جمله آنها بکریه، بیرامیه، جوهریه و مرداشیه­‌اند.

طریقت الدسوقیة مصر

منسوب به شیخ ابراهیم الدسوقی (د 676 ه) از اقطاب چهارگانه صوفیان است که درالدسوق از شهرهای مصر متولد شد. او شافعی مذهب و علاوه بر مقام قطب، فقیهی مورد توجه مردم بود. شاخه­‌های متعددی از آن منشعب شده­‌اند که از جمله­‌ی آنها الشرنوبیه و الشهاویه­ و شاخه‌ای دیگر از آن که به عنوان طریقتی مستقل در سال‌­های اخیر به رسمیت شناخته شده است، الدسوقیة المحمدیة است که در عین حال از جدیدترین طریقت­‌های صوفی مصر است. شاخه­‌های آن علاوه بر مصر در سودان، الجزایر، لیبی، یمن، پاکستان و برخی از کشورهای اروپایی گسترده­‌است.

طریقت الرفاعیة مصر

منسوب به شیخ ابوالعباس احمد الرفاعی (د 578ه) از اقطاب بزرگ صوفیه است که در بصره می‌­زیست و پس از مرگش، شیخ ابوالفتح الواسطی (د 632ه) که به مصر مهاجرت و در اسکندریه سکنی گزیده بود، با دعوت و تبلیغ توانست این طریقت را در مصر گسترش دهد. برخی بر این باورند که الرفاعی تحت تأثیر اندیشه­‌های شیخ عبدالقادر گیلانی قرار داشت و طریقت او نیز از شاخه‌های قادریه است. طریقت الرفاعیه دارای شاخه­‌های متعدد از جمله علوانیه، کیالیه، حریریه و جبرتیه است.

طریقت الشاذلیة مصر

منسوب به شیخ ابوالحسن الشاذلی (د 656 ه) او زاهدی نابینا بود که به دلیل گرایش­‌های صوفیانه ناگزیر از ترک مغرب و مهاجرت به مصر و اقامت در اسکندریه شد. به تدریج حلقه­‌ای از شاگردان بر گرد او جمع آمدند. او نه خانقاه داشت و نه خود طریقت و آداب خاصی بنا نهاد. پس از او، مریدانش از جمله ابوالعباس المرسی و ابن عطاء­اله السکندری طریقت را به نام او بنیان گذاشتند. طریقت شاذلیه از ریشه‌­دارترین و پرشاخه‌­ترین طریقت­‌های صوفیه است و در طول قرون متمادی، تأثیر بسیاری بر روند تحولات فرهنگی و اجتماعی مصر داشته است. از جمله شاخه­‌های این طریقت می­توان از وفائیه، جزولیه، مکیه، محمدیه و درقاویه نام برد. پیروان این طریقت و شاخه­‌های آن علاوه بر مصر، در شمال آفریقا نیز پراکنده‌­اند.

طریقت العزمیة مصر

از طریقت­‌های نسبتا جدید در مصر است که آن را السیدمحمد ماضی ابوالعزائم (د 356 1ه) با شعار احیای خلافت فاطمی در سال (1353 ه-1934م) بنیان گذاشت.[۴۲] این طریقت از ویژگی اصلاح طلبانه برخوردار است و وابستگی­‌های قومی و ملی خود را در مشارکت در جنبش مدنی علیه اشغال انگلیس و نیز مشارکت در جنگ علیه اسرائیل در سال 1948 نشان داده است.[۴۳] طریقت عزمیه همچنین به دلیل استفاده از شعارهای نو از جمله آمیزش دین و سیاست، بهره‌­گیری از ادبیات شیعی، نقد شدید وهابیت و ضدیت با صهیونیسم و نیز، انتقاد از عقب­‌ماندگی مسلمانان، توانسته است افکار عمومی را به خود جلب کند. این طریقت هر چند سنی مذهب است، از بسیاری از باورهای شیعه، دفاع و به ویژه بر مشترکات میان تصوف و تشیع تأکید می‌ورزد؛ از جمله، سلسله جزوات «الفتوحات العزمیة» که از سوی این طریقت انتشار یافته، به بسیاری از اتهامات و ابهامات درباره‌­ی تشیع پاسخ می‌­دهد. همچنین برگزاری میلاد امام حسین ­(ع) و حضرت زهرا (س) از برنامه­‌های سالیانه و مناسبتی ویژه این طریقت است. از دیگر ویژگی­‌های طریقت عزمیه، نقد اندیشه‌­های خرافی و عملکرد انحرافی برخی مشایخ و پیروان طریقت‌­های صوفیه است. این طریقت علاوه بر مصر، در سودان و لیبی هم پیروانی دارد.

طریقت العشیرة المحمدیة مصر

علیرغم آنکه از شاخه­‌های شاذلیه است به عنوان جریانی فکری اصلاحی در میان جریان‌­های صوفی مصر مطرح شده است. این طریقت صوفی توسط شیخ محمد زکی ابراهیم (د 1419 ه) بنیان گرفت. شکل­‌گیری این طریقت نتیجه‌­ی اندیشه­‌های اصلاح­‌طلبانه موسس آن بود که صرفا به میراث سنتی صوفیه بسنده نکرد و با رویکردی نوگرایانه، جریانی جدید را در میان طریقت­‌های صوفی مصر پدید آورد. این جریان صوفی منتقد برخی روش­‌ها و رفتار مشایخ و پیروان طریقت­‌های صوفی است و معتقد است که جریان­‌های صوفی باید به منابع اصلی و صدق و صفای پیشین بازگردند. از اقدامات مهم این طریقت، تأسیس آکادمی پژوهش‌­های صوفی است که در زمره­ی اقدامات نوگرایانه جریان­‌های صوفی مصر به شمار می‌­رود.

­طریقت القادریة مصر

طریقت منسوب به شیخ عبدالقادر گیلانی معروف به قطب اعظم (د562ه) که نسب او به امام حسن مجتبی (ع) می­‌رسد. آموزه‌­ها و فعالیت‌­های تبلیغی این طریقت صوفی نقش مهمی در گسترش اسلام در میان قبایل بت­‌پرست آفریقا و نیز در شبه قاره هند داشته است. پیروان این طرقت، علاوه بر مصر در گستره­‌ی وسیعی از جهان اسلام حضور دارند. با اینکه آموزه‌­های این طریقت ریشه در مذهب حنبلی دارد، پیروان آن تا حدود زیادی اهل تسامح و تساهل بوده‌­اند. قدیمی­ترین شاخه­‌های قادریه در مصر، فارضیه و پس از آن قاسمیه است.[۴۴]

نهادهای نظارتی

از جمله نقاط عطف در روند تحولات معاصر طریقت‌­های صوفی مصر، تشکیل شورای عالی طریقت­‌های صوفی در سال 1976 به عنوان مهمترین ابزار برای تحقق اهداف فرهنگی دولت بود. بر اساس قانون تشکیل شورای مزبور، اداره­ی امور طریقت­‌های صوفی را تشکیلاتی با عنوان «المشیخة العامة للطرق الصوفیة» برعهده دارد. شیخ المشایخ طریقت‌­ها از میان 10 شیخ منتخب مشایخ طریقت‌­ها انتخاب و با حکم رئیس­‌جمهور منصوب می­‌شود. شیخ المشایخ منتخب نیز همراه شورایی مرکب از 5 عضو به عنوان نمایندگان وزارتخانه­‌های کشور، اوقاف، فرهنگ، امور محلی و الازهر با عنوان شورای عالی بر امور طریقت‌­ها نظارت می­‌کند. وظایف عمده‌­ی این شورا عبارت است از: حل و فصل منازعات طریقت­‌ها، نظارت بر اجرای مراسم و جشن­‌های صوفی مانند موالد، عزل و نصب مشایخ مراقد و تکیه­‌ها و سایر مراکزی که به رسمیت شناخته شده و تحت نظارت این شورا قرار گرفته‌­است.

شورای مزبور به استناد قانون تشکیل آن، تشکیلاتی است مستقل با اهداف دینی، معنوی، اجتماعی، فرهنگی و ملی و دارای شخصیت حقوقی.[۴۵]

نماد اجتماعی صوفیان مصر

مهم­ترین نماد اجتماعی طریقت‌­های صوفی مصر، مراسم میلاد پیامبر (ص) و خاندان او (ع) و نیز مشایخ و اولیاء صوفی است که در طول سال و با حضور انبوه پیروان طریقت­‌ها و دیگر علاقمندان برگزار می­‌شود و می­‌توان از آن به عنوان جشنواره­‌های صوفیان نام برد که در جامعه­‌ی مصر با عنوان مولد شناخته می­‌شود. برخی از این جشنواره‌­ها از چنان شور و هیجانی برخوردار است که علاوه بر صوفیان، دوستداران پیامبر (ص) و خاندان پاک او، اهل تسنن و گاه مسیحیان قبطی نیز در آنها حضور می‌­یابند. موالد در واقع علاوه بر جنبه‌­های دینی فرصتی است که میلیون­‌ها صوفی از طبقات گوناگون اجتماعی، با سنت‌­های فرهنگی متفاوت و از مناطق مختلف مصر و خارج از مصر، گاه چند شبانه‌­روز در فضایی معنوی و محیطی جمعی بسر می‌­برند و لذا می‌­توان از آن به فرصت تقویت مناسبات و مهم­تر از آن به استحکام انسجام اجتماعی تعبیر کرد. میزان حضور جمعیت و کیفیت برنامه­‌ها بیانگر پایگاه اجتماعی طریقت­‌های صوفی است و بدین لحاظ دست­‌اندرکاران این مراسم، همواره تلاش می‌­کنند تا مراسمی باشکوه و در خور نام و جایگاه طریقت برگزار کنند.

براساس آمار شورای عالی صوفیان، همه ساله حدود 80 مراسم مولد اعم از مولد پیامبر (ص) و خاندان ایشان و یا اقطاب و اولیای صوفی در مصر برگزار می­‌شود. البته صدها مولد غیررسمی دیگر نیز در طول سال، در سراسر مصر و به ویژه در شهرهای کوچک و روستاها برپا می­‌شود.

از مهم­ترین موالد صوفیان مصر، میلاد پیامبر اکرم (ص)، میلاد امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) است که بیشتر طریقت‌­های صوفی و به ویژه طریقت­‌های اصلی به آنها اهتمام دارند.

مولد النبی(ص) در مصر سابقه­‌ای هزار ساله داشته و به عهد فاطمیان باز می‌­گردد. در این مراسم که همه ساله در ماه ربیع‌­الاول برگزار می­‌شود، صدها هزار صوفی از طریقت‌­های مختلف به همراه مشایخ خود، میلاد پیامبر (ص) را جشن می‌­گیرند و با پرچم­‌های سبز، خواندن سرود در مدح ایشان و تهلیل تا مسجد الحسین (ع) راهپیمایی می­‌کنند. سپس پیروان طریقت­‌ها در مجالس ذکر و تلاوت قرآن که معمولا عصرها و شب‌ها برپا می­‌گردد، حضور می‌­یابند.

مولد الحسین(ع) نیز از جمله مهم­ترین موالد است که توسط طریقت­‌های صوفی همه ساله در ماه ربیع‌­الثانی و به مناسبت ورود سر مبارک ایشان به مصر، برگزار می­‌شود و پس از مولد النبی(ص) از اهتمام ویژه صوفیان، شیعیان و سنی‌­های دوستدار خاندان پیامبر(ص) برخوردار است.

مراسم جشن میلاد حضرت زینب(س) نیز از جمله مراسم پرشکوه و پرحضور صوفیان در مصر است که در پانزدهم ماه رجب، سال‌روز ورود ایشان به مصر، برپا داشته می‌­شود. این مراسم معمولا در محل موسوم به مقام السیده زینب، در محله‌­ی قدیمی قاهره و به مدت 10 روز برگزار و پیروان بیشتر طریقت­‌های صوفی و نیز شیعیان و گروه‌­هایی از مردم مصر در آن شرکت می‌­کنند. جمعیت شرکت کننده در این مراسم، گاه تا بیش از یک میلیون نفر برآورد می­‌شود. طریقت­‌های صوفی اهتمام ویژه‌­ای به این مراسم دارند و سعی دارند مراسم عقد و یا عروسی زوج‌­های جوان را در ایام برگزاری این مراسم برپا کنند.

برخی مراسم دیگر از جمله مولد سیده نفیسه و سیده سکینه نیز همه ساله از سوی برخی طریقت‌­های صوفی برگزار می­‌شود که جمعیت قابل توجهی از پیروان طریقت­‌ها در آن شرکت می­‌کنند. طی چند ساله اخیر نیز مراسم جشن میلاد حضرت زهرا(س) ­توسط طریقت عزمیه در مقر این طریقت در قاهره برگزار می­‌شود.

برگزاری مولد اقطاب و مشایخ صوفی نیز مورد اهتمام ویژه طریقت­‌های صوفی مصر است. از جمله این موالد، مولد شیخ احمد البدوی شیخ طریقت احمدیه است که همه ساله در شهر طنطا، بزرگترین شهر دلتای نیل برگزار می­‌شود. در این مراسم که در زمره بزرگترین موالد مشایخ صوفی مصر است، صدها هزار مصری و دیگر صوفیان خارج از مصر حضور می­‌یابند. این مراسم معمولا به مدت 8 روز و در اواخر فصل برداشت پنبه که از اقلام عمده­ی صادراتی مصر است، برگزار می­‌شود.

شهر دسوق در شمال مصر هم همه ساله شاهد برگزاری مراسم مولد شیخ ابراهیم الدسوقی، بنیان‌گذار طریقت الدسوقیه است. به این مناسبت صدها هزار صوفی مصری و غیر مصری در این شهر و در کنار آرامگاه او گرد می‌­آیند. جشن­‌های تولد الدسوقی که به مدت یک هفته برگزار می­‌شود، از جمله موالد پرجمعیت به شمار می­‌رود.

علاوه بر موارد پیش گفته ده‌ها مولد دیگر در بزرگداشت مشایخ و اقطاب صوفی در طول سال و در سراسر مصر برگزار می­‌گردد که از جمله­‌ی آنها مولد شیخ ابوالحسن الشاذلی است و با آنکه آرامگاه او در منطقه‌­ای دور افتاده در صحرای شرقی مصر قرار دارد، همه ساله انبوهی از پیروان طریقت الشاذلیه و دیگر طریقت‌­ها و نیز گروه‌­هایی از مردم در جشن میلاد او شرکت می­‌کنند.[۴۶][۴۷]

پاورقی

[i] - قانون اساسی مصر، مصوب سال 2014

[ii] - دانشگاه الازهر در فصل نظام آموزشی و ذیل دانشگاه­‌های مصر، معرفی شده است.

[iii] - «قبط» از واژه یونانی «ایجیبتوس» گرفته شده و از دوره حاکمیت یونانی‌­ها بر مردم ساکن مصر اطلاق می‌­شده است. امروز هم مصریانی که پس از ورود به این سرزمین بر مسیحیت باقی ماندند با این نام شناخته می­‌شوند.

نیز نگاه کنید به

ادیان در ژاپن؛ ادیان در کانادا؛ ادیان در چین؛ ادیان در کوبا؛ ادیان در تونس؛ ادیان در لبنان؛ ادیان در افغانستان؛ ادیان در روسیه؛ ادیان در سنگال؛ ادیان در فرانسه؛ ادیان در اسپانیا؛ ادیان در آرژانتین؛ ادیان در مالی؛ ادیان در ساحل عاج؛ ادیان در سیرالئون؛ ادیان در زیمبابوه؛ ادیان در اتیوپی؛ ادیان در سوریه؛ ادیان در اردن؛ ادیان در قطر؛ ادیان در اوکراین؛ ادیان در بنگلادش؛ ادیان در گرجستان؛ ادیان در تاجیکستان؛ ادیان در سریلانکا؛ ادیان در قزاقستان؛  ادیان در تایلند

کتابشناسی

  1. شاهین، دكتور عبدالصبور، الرفاعي، اصلاح عبدالسلام، (2006). مصر في الاسلام. الجزء الثاني. (الطبعة الاولي). نهضة مصر للطباعة و النشر، ص91.
  2. بازیابی شده در 2015 از https://www.azhar.edu.eg.
  3. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص28-29.
  4. بازیابی شده در 2015 از https://www.azhar.edu.eg.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ بازیابی شده در 2015 از https://www.sis.gov.eg.
  6. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص62.
  7. مرغی، جاسم عثمان (1412). الشيعة في مصر. الطبعة الاولي. طهران: مؤسسة الوفاء، ص13.
  8. خسروشاهی، سيدهادي (1390). اهل بيت در مصر. ترجمه محمد مقدسي. چاپ اول. تهران: مجمع جهاني اهل بيت، ص27.
  9. الوردانی، صالح (1993). الشيعة في مصر من الامام علي حتي الامام الخميني الطبعة الاولي. القاهرة: مكتبة مدبولي الصغير، ص60.
  10. خسروشاهی، سيدهادي (1390). اهل بيت در مصر. ترجمه محمد مقدسي. چاپ اول. تهران: مجمع جهاني اهل بيت، ص71.
  11. بازیابی شده در 2015 از https://wwww.alwafd.org.
  12. بازیابی شده در 1394 از https://www.ahl.ul.bayt.org.
  13. الوردانی، صالح (1993). الشيعة في مصر من الامام علي حتي الامام الخميني الطبعة الاولي. القاهرة: مكتبة مدبولي الصغير، ص112.
  14. مرغی، جاسم عثمان (1412). الشيعة في مصر. الطبعة الاولي. طهران: مؤسسة الوفاء، ص43.
  15. مرغی، جاسم عثمان (1412). الشيعة في مصر. الطبعة الاولي. طهران: مؤسسة الوفاء، ص173-174.
  16. منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص9.
  17. المرجع في تاريخ مصر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس الاعلي للثقافة، ص561.
  18. المرجع في تاريخ مصر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس الاعلي للثقافة،ص502.
  19. الربیع العربی (2012). الثورة و مابعدها. بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، ص107.
  20. حبیب، الدكتور محمد (2013). الاخوان المسلون بين الصعود و الرئاسة و تآكل الشرعية. القاهرة: سما للنشر و التوزيع، ص8.
  21. دلیل الحرکات الاسلامیة (2006). العدد الاول. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص43.
  22. الربیع العربی (2012). الثورة و مابعدها. بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، ص171.
  23. حبیب، الدكتور محمد (2013). الاخوان المسلون بين الصعود و الرئاسة و تآكل الشرعية. القاهرة: سما للنشر و التوزيع، ص9.
  24. منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص27.
  25. منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص28.
  26. منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص86.
  27. منیب، عبدالمنعم (2009). خريطة الحركات الاسلامية في مصر (الطبعة الاولي). الشبكة العربية لمعلومات حقوق الانسان (نسخه الكترونيك)، ص137.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ دليل الحركات الاسلامية في العالم (2006). العدد الاول. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص136.
  29. حسن، د. عمار علي (2009). التنشئة السياسية للطرق الصوفية في مصر (الطبعة الاولي). القاهرة: دار العين للنشر، ص200.
  30. دليل الحركات الاسلامية في العالم (2006). العدد الاول. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص144.
  31. تقریرالحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص82.
  32. الانصاری، دكتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصر. القاهرة: دارالشروق، ص89-90.
  33. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص87.
  34. بازیابی شده از https://www.campas.gov.eg.
  35. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص82.
  36. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص102.
  37. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص105-108.
  38. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص121-122.
  39. صدرهاشمی، سيدمحمد (1391)، صوفيان مصر از خانقاه تا دنياي سياست: تصوف در شمال آفريقا (مجموعه مقالات) (چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگي هنري و انتشارات بين‌المللي الهدي، ص81.
  40. تقریر الحالة الدینیة (1997). الطبعة الخامسة. القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالأهرام، ص275.
  41. صدرهاشمی، سيدمحمد (1391)، صوفيان مصر از خانقاه تا دنياي سياست: تصوف در شمال آفريقا (مجموعه مقالات) (چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگي هنري و انتشارات بين‌المللي الهدي، ص86.
  42. صدرهاشمی، سيدمحمد (1391)، صوفيان مصر از خانقاه تا دنياي سياست: تصوف در شمال آفريقا (مجموعه مقالات) (چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگي هنري و انتشارات بين‌المللي الهدي، ص88.
  43. حسن، د.عمار علي (2009). التنشئة السياسية للطرق الصوفية في مصر (الطبعة الاولي). القاهرة: دار العين للنشر، ص415.
  44. حسن، د.عمار علي (2009). التنشئة السياسية للطرق الصوفية في مصر (الطبعة الاولي). القاهرة: دار العين للنشر، ص87-90.
  45. حسن، د. عمار علي (2009). التنشئة السياسية للطرق الصوفية في مصر (الطبعة الاولي). القاهرة: دار العين للنشر، ص610.
  46. صدرهاشمی، سيدمحمد (1391)، صوفيان مصر از خانقاه تا دنياي سياست: تصوف در شمال آفريقا (مجموعه مقالات) (چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگي هنري و انتشارات بين‌المللي الهدي، ص91.
  47. صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص233-268.