فاطمی ها در مصر

از دانشنامه ملل
فاطمی ها در مصر. برگرفته از سایت اطلس اسلامیکا، قابل بازیابی از https://atlasislamica.com/aaraam-gah-e-mahmud-ghazni-r-a/

فاطمی‌ها (358 تا 567 ه) پیش از فتح مصر، حکومت خود را در سال 296 ه (908 م) در شمال آفریقا بر پا کرده بودند. آنان که دارای گرایش اسماعیلی بودند، طی دهه‌های بعد برای گسترش قلمرو و البته در رقابت با خلافت عباسی، حملاتی را برای تصرف مصر انجام دادند که چندان موفقیتی به همراه نداشت. اما المغر لدین الله ، خلیفه چهارم فاطمی که حکومت او آغاز عصر جدیدی در دوره حکومت فاطمی‌ها بود، عزم خود را برای تصرف مصر جزم کرد و با سامان دادن به سپاه خود، سرانجام موفق شد بدون مقاومت عمده‌ای، این سرزمین را به قلمرو حکومت خود منضم سازد.

سپاه فاطمی به فرماندهی جوهر الصقلی در سال 358 ه به اسکندریه رسید و پس از مذاکره با اعیان و اشراف شهر و دادن امان نامه به ساکنان آن مبنی بر تأمین امنیت و انجام اصلاحات و نیز آزادی عقیده برای پیروان ادیان و مذاهب دیگر، در ماه شعبان همان سال وارد شهر شد. ورود جوهر به اسکندریه به معنای پایان حکومت خاندان اخشیدی و کافور بود و بدینسان حاکمیت این سرزمین در اختیار خاندان فاطمی قرار گرفت.[۱]

اولین اقدام جوهر پس از استقرار در مصر، طراحی و آغاز ساخت پایتخت جدید مصر بود که قاهره نام گرفت.[۲] جامع الازهر در همین شهر ساخته شد و در ماه رمضان 361 برای اولین بار در آن نماز برپا شد. جامع الازهر علاوه بر مکان برپایی نمازهای جماعت، مرکزی برای نشر معارف شیعی و نماد پیروزی فاطمی‌ها بر عباسی‌ها بود.[۳]

جوهر الصقلی به نیابت از خلیفه فاطمی به مدت چهار سال اداره امور را در اختیار داشت .حضور چهار ساله جوهر در مصر و تمشیت امور این سرزمین از مهمترین دوره‌های تاریخ فاطمی‌ها در این سرزمین بود. در این مدت، تحولات اداری و مذهبی لازم صورت گرفت که نشان از انتقال قدرت سیاسی به فاطمی‌ها و فراهم آمدن زمینه انتقال خلیفه از غرب به شرق جهان اسلام و اعلام مصر به عنوان دار الخلافه داشت.

از جمله اقدامات جوهر در این سال‌ها، انتصاب مسئولان مربوطه در مناصب اداری، دینی و قضائی، حذف نام خلیفه عباسی از خطبه‌های جمعه و نیز حذف نام آنان از سکه‌های رایج و جایگزین کردن نام خلیفه فاطمی و مهمتر از همه، حمله به سرزمین شام و فتح آن در سال 360 ه بود.[۴]

المعز لدین الله سرانجام در شعبان سال 362 ه به مصر وارد شد و در قاهره مستقر گردید. استقرار خلیفه به معنای انتقال مقر خلافت فاطمی‌ها به این شهر بود.

دوران حدوداً دویست ساله حاکمیت فاطمی‌ها بر مصر را که طی آن یازده خلیفه حکم راندند، می توان به دو بخش تقسیم کرد. در صد سال اول، در نتیجه آرامش و امنیت نسبی که در سایه تدبیر و قدرت خلفای فاطمی برقرار شد، این سرزمین دوره‌ای از عظمت و شکوه را تجربه کرد. در این دوره، قدرت حکومت مستحکم شد، امنیت گسترش یافت، نظام اداره کشور سامان یافت، سپاه تقویت شد و کشاورزی و علوم و فنون رونق گرفت. در این دوره همچنین، دامنه متصرفات فاطمی‌ها تا شام و فلسطین و بخش‌هایی از سرزمین حجاز گسترش یافت.[۵] از جمله خلفای مطرح این دوره، الحاکم بامر الله بود که اختیاراتی گسترده برای خود قائل شد و در نتیجه از قدرت بسیاری برخوردار گردید. او البته دچار گسیختگی شخصیت بود و تصمیمات متناقض اتخاذ می‌کرد و بر خلاف تسامح دینی دوره‌های پیش، با اهل ذمه بد رفتاری داشت و آن‌ها را شدیداً تحت محدودیت قرار می‌داد. این خلیفه فاطمی از سال 403 ه وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد. او در این دوره به نوعی زهد و ریاضت روی آورد؛ لباس‌های خشن می‌پوشید، بر الاغ سوار می‌شد و شب‌ها به تنهایی کاخ را ترک می‌کرد.[۶] در سال 407 ه گروهی از داعیان اسماعیلی به رهبری محمد بن اسماعیل انو شتکین الدرزی برای خلیفه مقام الوهیت اعلام کردند و تبلیغات گسترده‌ای را برای ترویج آئین جدید انجام دادند. تلاش‌های تبلیغاتی هواداران مذهب جدید اما درگیری‌هایی را با مسلمانان سنی در پی داشت و در طول سال‌های 408 تا 410 ه سلسله درگیری‌ها و ترورهایی روی داد و الدرزی در این میان کشته شد. در یکی از شب‌های سال 411 ه، خلیفه به صورت اسرارآمیزی از انظار ناپدید شد.[۷] هواداران مذهب جدید که خود را درزی می‌نامیدند، بر این باور بودند که او غیبت کرده است و پس از آنکه دامنه فساد جهانگیر شد، او باز خواهد گشت [i].[۸]

از صد ساله دوم خلافت فاطمی اما به تدریج قدرت خلیفه و نظام حاکم رو به ضعف گزارد. از جمله عوامل این کاهش قدرت و نفوذ، ضعف سپاه و بروز نابسامانی ناشی از قدرت گرفتن وزیران و چالش آنان با خلفا بود. گاه سن پایین خلیفه، به وزیران امکان می داد تا از نوعی استقلال برخوردار شوند. در چنین شرایطی، عوامل دیگر از جمله پی آمدهای جنگ‌های صلیبی که به طور مستمر مرزهای خلافت فاطمی را تهدید می‌کرد و بالاخره کاهش بنیه مالی دولت که نتیجه بحران‌های پی در پی بود نیز بر آشفتگی اوضاع می‌افزود. در حالی که گستره حکومت فاطمی‌ها علاوه بر مصر، شمال آفریقا، شام، یمن، حجاز و موصل را در بر می‌گرفت، در واپسین مراحل عمر خلافت فاطمی، این مناطق یکی پس از دیگری از دولت مرکزی گسستند. از جمله این مناطق، سرزمین شام بود که بخشی از آن تحت سلطه ترکان سلجوقی قرار گرفت و بخشی دیگر نیز به تصرف صلیبی‌ها درآمد. چنان شد که العاضد لدین الله ، آخرین خلیفه فاطمی، ناتوان از پیشگیری حملات صلیبی‌ها دست به دامان نورالدین محمود بن زنکی حاکم قدرتمند شام شد. او نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام اسدالدین شیرکوه را همراه برادر زاده‌اش صلاح الدین یوسف بن ایوب به مصر فرستاد. آن دو توانستند نیروهای صلیبی را در نزدیکی اسکندریه شکست دهند. پس از آن نیز خلفه فاطمی برای دفع حملات صلیبی‌ها، از نور الدین زنکی تقاضای کمک کرد و این بار هم شیرکوه در رأس نیروهای خود به مصر آمد و موفق به کسب پیروزی‌های بزرگ در برابر صلیبی‌ها شد. خلیفه فاطمی هم به پاس خدمات شیرکوه در دفع خطر مهاجمان صلیبی، به او مقام وزارت داد که البته این اقدام، خود نقطه آغاز فروپاشی نظام خلافت فاطمی بود.

مبارزه فاطمی ها با صلیبی ها در مصر. برگرفته از سایت ویکی مدیا، قابل بازیابی از https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Saladin_and_Guy.jpg

اسدالدین شیرکوه چند ماه پس از این مسئولیت در سال 564 ه درگذشت و صلاح الدین برادرزاده او توسط خلیفه بر جایش نشست. صلاح الدین در حالی در دستگاه خلافت شیعی فاطمی مقام وزارت یافت که معاونت نورالدین، حاکم سنی مذهب شام را که هوادار خلیفه عباسی بود نیز در اختیار داشت.[۹]

صلاح الدین از همان آغاز پذیرش مسئولیت، با استفاده از ضعف خلیفه و با زیرکی تمام با نفوذ به دستگاه خلافت، تغییرات اساسی در سپاه و جایگزین کردن افراد هوادار و مورد اعتماد خود در پست‌های فرماندهی به تقویت جایگاه خود در مصر پرداخت.[۱۰] او در عین حال به شیوه‌های گوناگون موجبات تضعیف دستگاه خلافت را فراهم می‌کرد و تا آنجا پیش رفت که نام خلیفه فاطمی را در حالی که بیمار بود از خطبه‌های نماز جمعه حذف کرد.[۱۱]

با مرگ العاضد آخرین خلیفه فاطمی در سال 567 ه، صلاح الدین که از پیش همه زمینه‌ها را فراهم ساخته بود، خود را سلطان مصر خواند و بدینسان خلافت دویست ساله فاطمی‌ها پایان یافت.[۱۲]

نیز نگاه کنید به

تاریخ مصر؛ تاریخ دوران میانه مصر؛ تاریخ معاصر مصر

پاورقی

[i] - روایت‌­های گوناگون در این خصوص وجود دارد؛ از جمله برخی بر این باورند که او در درگیری­‌های هواداران درزی خود و سنی­‌ها کشته شده است و برخی نیز گفته‌­اند که او همراه گروهی از یاران خود از شهر خارج و در منطقه‌­ای به نام المقطم از آنان خواست همانجا در انتظار او بمانند. او به کوهستان رفت و بازنگشت. چند روز بعد در جریان جستجو برای یافتن خلیفه، لباس­‌های او که آثار ضرب و جرح بر آنها آشکار بود پیدا شد، اما جسد او هرگز یافت نشد.[۱۳]

کتابشناسی

  1. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص125.
  2. سید، ايمن فؤاد (2000). الدولة الفاطمية في مصر (الطبعة الثانية). القاهرة: الدار المصرية اللبنانية، ص141.
  3. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق،ص127.
  4. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق،ص150-142.
  5. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص127-126.
  6. سید، ايمن فؤاد (2000). الدولة الفاطمية في مصر (الطبعة الثانية). القاهرة: الدار المصرية اللبنانية، ص173.
  7. سید، ايمن فؤاد (2000). الدولة الفاطمية في مصر (الطبعة الثانية). القاهرة: الدار المصرية اللبنانية، ص180.
  8. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق،ص128.
  9. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق،ص144.
  10. سید، ايمن فؤاد (2000). الدولة الفاطمية في مصر (الطبعة الثانية). القاهرة: الدار المصرية اللبنانية، ص565.
  11. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص144.
  12. صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص45-50.
  13. سید، ايمن فؤاد (2000). الدولة الفاطمية في مصر (الطبعة الثانية). القاهرة: الدار المصرية اللبنانية، ص18.